فرقهگرایی نخبگان حاکم جمهوری اسلامی پس از مرگ روحالله خمینی تا کنون از یکدستشدن مطلق حکومت جلوگیری کرده است. هرچند هنوز تنش حامیان حسن روحانی، رئیسجمهوری با جناحهایی قدرتمند از اصولگرایان ادامه دارد، نشانههای میل به یکدستشدن حکومت به واسطه سپاه پاسداران افزایش یافته است. تهدیدهای ۱۳ آبان، “روز دانشآموز” تجلی نیرومندی از این میل مخلوط با نظامیگری است.
محافظهکاران تندرو که در سالهای اخیر به خاطر «دلواپسی» خودگفتهشان از توافق هستهای «دلواپسان» خوانده میشوند، عموماً به تأسی از رهبر جمهوری اسلامی حمله به دولتها را آغاز میکنند. این بار نیز پیشتاز حملهها علی خامنهای بود.
خامنهای در سخنرانی ۱۲ آبان در آستانه سالگرد اشغال سفارت ایالات متحده مذاکره با واشنگتن را منتفی دانست، و دولت حسن روحانی را به کمکاری متهم کرد:
«به انتظار دیگران و خارجیها نمیشود ماند برای رفع مشکلات کشور، بلکه این انتظار ضربه میزند به پیشرفت اقتصادی کشور. یک مدّتی منتظر بمانیم به خاطر برجام؛ یک مدّتی منتظر بمانیم به خاطر اینکه ببینیم آیا رئیس جمهور آمریکا آن مهلت سه ماه سه ماه را که در قراردادِ برجام متأسفانه گذاشتند -وِیوِر- تمدید میکند یا نه؛ وِیورِ رئیس جمهور آمریکا تمدید میشود یا نمیشود؛ یک مدّتی معطّل بمانیم برای اینکه ببینیم برنامهی فرانسویها و رئیس جمهور فرانسه [چه میشود]، خب همهاش شد انتظار.»[1]
خامنهای به علاوه خودش را از مذاکرات پیشین مبرا کرد و گفت به مسئولان هشدار داده که «به من بگویید آنجایی که آمریکا متوقف خواهد شد و دیگر توقّع جدیدی ابراز نکرده کجا است، ما بدانیم». رهبر جمهوری اسلامی سپس مسأله موشکی و هستهای و مداخلات در خاورمیانه ــ دعوای اصلی بین تهران و ایالات متحده و متحدانش در منطقه ــ را با «مسأله حجاب» و «قوانین دینی» همتراز کرد و گفت ایالات متحده به دنبال بازگشت به پیش از انقلاب ۵۷ است.
نکتههای مورد اشاره خامنهای در عین حال نکتههای تکرارشونده نقدهای دلواپسان است. آنها از یک طرف دولت را به کمکاری و تمرکز بر «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) متهم میکنند و از طرف دیگر، به پیگیری برجام ۲ در مورد سیاست داخلی. برجام ۲ نام دیگری برای اشاره به «نفوذ»، تکیهکلام رهبر جمهوری اسلامی است.
دولت حسن روحانی با بیاعتبارشدن برجام پس از خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده ضربه سختی خورد. اعتراضهای دی ۱۳۹۶، اصرار دولت بر ادامه سیاستهای اقتصادی نولیبرال، و کاهش مداوم محبوبیت روحانی از یک سو، و نزدیکترشدن کابینه جدید به امنیتیها و فاصلهگرفتن از اصلاحطلبان از سوی دیگر، تیم رئیسجمهوری را در موضع ضعف قرار داده است.
شماری از تحلیلگران نیز هشدار داده اند که سیاست فشار حداکثری ایالات متحده و تنشهای جمهوری اسلامی با رقیبان منطقهای و احتمال وقوع جنگ دلیل دیگری بر یکپارچهشدن رژیم تهران است. وقتی همه نمایندگان مجلس شورای اسلامی، از اصلاحطلب تا دلواپس، پس از تحریم سپاه لباس نظامی بر تن کردند، این یکپارچگی نمادین شد.
در چنین شرایطی فرقهگرایی سیاسی جمهوری اسلامی در عرصه سیاست کلان ــ و نه اقتصاد سیاسی ــ هر چه کمرنگتر شده است؛ اما به نفع یکپارچهشدن نظامیسالارانه حکومت. تهدیدهای نظامیان و نظامیگران در ۱۳ آبان ـ تظاهراتی حکومتی با مشارکت ناچیز مسئولان دولتی[2] ــ تجلی هشداردهندهای از آن بود.
تهدیدها در ۱۳ آبان
محمدعلی جعفری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران منع ورود نظامیها به سیاست را آشکارا نقض کرد. فرمانده پیشین سپاه و فرمانده کنونی قرارگاه فرهنگی بقیهالله الاعظم در این سخنرانی ۱۳ آبان با نهی مذاکره با واشنگتن گفت:
«هر چند لانه جاسوسی اکنون وجودندارد، ولی جاسوسها و عوامل خودفروخته و لیبرالها وجود دارند و تسخیر اینها و بیرون راندنشان از حاکمیت، وظیفه دانشجویان انقلابی به صورت آتش به اختیار است.»[3]
جعفری با اشاره به سخنان رهبر جمهوری اسلامی این «عوامل خودفروخته» در حاکمیت را نیز تلویحاً تعریف کرد: «نگاه برخی مسئولین و مدیران به بیرون است که این برخلاف اصول انقلاب اسلامی است».
عبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی هم ۱۳ آبان هشدار داد که «زانوزدن در برابر دشمن بیرحم» (اشارهای به مذاکره احتمالی) بیفایده است و باید مراقب این بود که «گفتمان سازش در قالب واژههای خاکستری به ملّت آزاده و حقطلب ایران» تحمیل نشود.[4]
حسن رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و نظریهپرداز اصولگرایان تندرو نیز ۱۳ آبان مذاکره با ایالات متحده را «اتفاقی مهمی پس از انقلاب … و بیسابقه» خواند اما آن را بر خلاف وظیفه شرعی و منافع ملی دانست و گفت: «هم اکنون که بیشترین امتیازات را در برجام داده و کمترینها را گرفتیم، اما شاهدیم حجم تهدیدها، تحریم و توهینهایشان بی سابقه است. این بود منافع ملی؟»[5]
حسین شریعتمداری، چهره امنیتی مدیرمسئول کیهان هم در یادداشتی روحانی و ترامپ را در مسأله لایحههای پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی یککاسه کرد:
«این روزها، دولت آقای روحانی از یکسو و دولت ترامپ از سوی دیگر در یک نقطه به اشتراک نظر رسیدهاند و هر دو دولت بر تصویب لوایح FATF اصرار میورزند! این مقایسه اگرچه ظاهر ناخوشایندی دارد ولی واقعیتی محسوس و غیرقابل انکار است و البته تاسفآور نیز هست.»[6]
مقابله با پولشویی و تأمین مالی تروریسم که با برجام نیز گره خورده، جمهوری اسلامی را در تأمین مالی گروههای شبهنظامی تحت حمایت سپاه با مشکل مواجه خواهد کرد. این گروهها اما مهمترین بخش استراتژی نظامی و خارجی حاکمان نظام است.
علیرضا پناهیان، نایبرئیس قرارگاه عمار ــ یک نهاد امنیتی محصول پس از ۸۸ که سپاه برای مقابله با «جنگ نرم» یا در واقع اعتراضهای فزاینده مردمی تأسیس کرد ــ اما از همه در انتقادها و تهدیدهایش جدیتر بود:
«محاکمه تاریخی سنگینی علیه برجامیان انجام خواهد شد وامیدواریم این محاکمه با سرعت انجام شود همانند ننگ برکسانی که در برابر امام راحل ایستادند و گفتند نمیتوانیم ناو آمریکایی را بزنیم.»[7]
پناهیان «جریان سازش» را نیز توصیف کرد؛ عبارت جدیدی در واژگان سیاسی جمهوری اسلامی که در اشاره به دولت روحانی و به ویژه محمدجواد ظریف، وزیر خارجهاش به کار میرود: «جریان سازش به معنای این است که باید در برابر کدخدا و شاه دزد کوتاه بیایی زیرا راه چارهای وجود ندارد». «کدخدا» را حسن روحانی در اشاره به ایالات متحده در کارزارهای انتخاباتی مطرح کرده بود و گفته بود باید برای حل مشکل با کدخدا مذاکره کرد.
عصاره این تهدیدها و هشدارها نیز چند پلاکارد شد و طلبههای تندرو در قم در راهپیمایی ۱۳ آبان آنها را در دست گرفتند: «قیامی که مانده هنوز، تسخیر لانه نفوذ»، «ای که برجامت شده در گور و گیر/ کار پاکان را قیاس از خود مگیر»، «این که میگه رفراندوم، دروغ میگه به مردم»، «ای مدعیِ بهشتِ برجام، استخر فرح تو را سرانجام» و …
استخر فرح جایی بود که اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس پیشین نهادهای مهمی همچون ریاستجمهوری و مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس و … در آن به شکل مشکوکی مرد.
صدای چکمهها؟
آیا این «قیام برای تسخیر لانه نفوذ» را سپاه پاسداران رهبری خواهد کرد؟
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیش از حسن روحانی نیز قدرت اقتصادی برجستهای بود. حالا سپاه که از سال ۱۳۸۸ امنیت مرزهای غربی، شمال غربی، و جنوب شرقی را در دست دارد[8]، بخش مهمی از سیاست خارجه را پس از بروز جنگهای داخلی در سوریه و عراق در دست گرفته: پیشبرد استراتژی نفوذ در کشورهای منطقه با استفاده از شبهنظامیان شیعه و دیگر ابزارهای فرهنگی و اقتصادی و امنیتی.
مداخله سپاه در سرکوبهای امنیتی هم افزایش یافته است: از بازداشت روحالله زم تا پرونده محیط زیستیها تا برخورد با بهائیان و فعالان دانشجویی و کارگری تا نظارت خفقانآور بر ابتکارعملهای مردمی در مواجهه با سیل و زلزله.
دعوای قدیمی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه که با فاششدن دستگیریهای دروغین در رابطه با ترور دانشمندان هستهای بار دیگر به فضای عمومی بازگشت، هر چه بیشتر و بیشتر به نفع سپاه تمام شده است.
در جمهوری اسلامی، استتیک (رابطهی مکانیـزمانی) قدرت مهم است: چه کسی روی صندلی مینشیند و چه کسی روی زمین، چه کسی جلوتر ایستاده و چه کسی عقبتر، … وقتی قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس پاسخ تهدید دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا را به جای حسن روحانی همتای ایرانیاش داد[9]، در نظم مکانیـزمانی حکومتداری جمهوری اسلامی اختلالی به نفع گفتار نظامیگرایانه ایجاد شد.
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، ۱۷ تیر ۱۳۹۷ در مطلبی که نام نویسنده نداشت، درباره «روی کارآمدن نخبهای با لباس یا سابقه نظامی … در مقام ناجی» هشدار داد. این مطلب نسبت به وقوع کودتای نظامی هشدار میدهد، چندتایی مثال تاریخی برای «اثبات» بیفایدگی آن میآورد، و در نهایت در پاراگراف پایانی چنین نتیجهگیری میکند:
«در وضعیت این روزهای کشور، قاطعیت در برخورد با ریشه های بحران نه در معنای نظامی آن که به شکل عملگرایی برای مقابله با چالش ها معنا و مفهوم می یابد چنانکه هنجارهای مردمسالارانه و قانونی نیز نظامیان را از ورود به عرصه سیاست بازمی دارد. به عبارتی فائق آمدن بر مشکلات کشور بیش از آنکه به نظم نظامی گری نیازمند باشد منظومه ای از تدبیر، قاطعیت و جلب مشارکت و اعتماد عمومی را از سوی دولتمردان جست وجو میکند.»[10]
این مقاله هشدار میدهد که مدیریت بحران «نظامی» با ریشههای بحران برخورد نمیکند. اما یک نکتهی مهم را فراموش میکند: در واقع مدیریت «نئولیبرال»، مدیریتی که دولت حسن روحانی اتخاذ کردهاست، نه تنها با ریشههای بحران برخورد نمیکند و اعتمادآفرین نیست که پیوندی تاریخی با حکومتهای نظامی پس از کودتا، نمونههای عبرتآموز نقلشده در این مقاله به ویژه در آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی[11] دارد. اگر سپاه بتواند نفوذش را از این هم بیشتر کند، یک دلیلش سیاستهای حسن روحانی است.
شاید در انتخابات آینده ریاستجمهوری یک فرمانده سپاه به میدان بیاید تا تنش بین قوه اجرایی و بیت رهبری ــ تنشی که پس از مرگ خمینی و بدل شدن بیت رهبری به نهادی غولآسا همیشه وجود داشته ــ از بین برود و حکومت یکدست شود. شاید هم این اتفاق نیفتد. در هر حال، محمدعلی جعفری در سخنرانی ۱۳ آبان نقشه راه را به طور خلاصه پیش روی ما گذاشت. گام اول انقلاب برداشته شده و جمهوری اسلامی تثبیت شده است. گام دوم، توسعه و پیشرفت اسلامی بر اساس اعلامیه خامنهای در جریان است. گام سوم و گام چهارم هم به قول او چنین خواهد بود: اسلامی شدن تمام دستگاههای نظام به عنوان مرحله سوم، و اسلامیشدن سرتاسر جامعه به عنوان مرحله چهارم.
همه اینها اما منوط به رفع بزرگترین مشکل بر سر گام دوم به تشخیص جعفری است: یعنی «نگاه مسئولین به بیرون» و تلاش برای مذاکره با آمریکا. پس پرسش اصلی این است: بیرون راندن نمایندگان «جریان سازش» از حاکمیت چه زمانی و به چه طریقی صورت خواهد گرفت؟
منابع:
[1] لینک [2] لینک [3] لینک [4] لینک [5] لینک [6] لینک [7] لینک [8] لینک [9] لینک [10] لینک
[11] به روایت نوآمی کلاین در «دکترین شوک: ظهور سرمایهداری فاجعه» (ترجمه مهرداد شهابی و میرمحمود نبوی، تهران: کتاب آمه، ۱۳۹۰، ص. ۸۴ – ۱۲۱)، در کودتاهای اندونزی، شیلی و آرژانتین اقتصادهای نئولیبرال آمریکایی یا تعلیمدیده در دانشگاههای آمریکا با عوامل کودتا پیش از وقوع و پس از آن ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم داشتند.