بر اساس نظریه “شهروندی چندفرهنگی” ویل کیملیکا سه نوع حق گروه-جدایشیافته[1]، به سخنی دیگر حق گروهمحور، به اقلیتهای ملی/قومی اختصاص داده میشود: حق چندقومیتی، حق نمایندگی ویژه، حق خودگردانی.
بر اساس حق خودگردانی که در حکومتهای چندملیتی مصداق دارد ملیت/قومیتهای تشکیل دهنده یک کنفدراسیون خواهان نوعی خودمختاری سیاسی هستند تا بر اساس آن فرهنگ قومی/ملی خود را آزادانه گسترش دهند. به تعبیر دیگر حق خودگردانی مستلزم نوعی فدرالیسم قومی است که در آن مرزهای میان ایالات/استانها بر اساس قومیت/ملیت بازترسیم میشوند.
نظریه چندفرهنگی لیبرال کیملیکا از سیستمی دفاع میکند مانند کانادا، که در آن تقسیمات کشوری به گونهای باشد که یک قومیت/ملیت در هر ایالت اکثریت را تشکیل دهد. با این حال تمام کشورهای لیبرال-دموکراتیک در دنیا که دارای اقلیتهای قومی/ملی هستند بر اساس فدرالیسم قومی اداره نمیشوند. مثال این زمینه ایالات متحده آمریکا است که بر اساس نوعی فدرالیسم منطقهای و اداری اداره میشود.
در این مقاله بر آنیم که بررسی کنیم کدامیک از دو مدل فدرالیسم با واقعیتهای فرهنگی جغرافیایی ایران در دوران پسا جمهوری اسلامی سازگارتر است. طبیعی است این مقاله بخشی از یک پروژه نظری در حال جریان است و سخن نهایی یا قطعی محسوب نمیشود و محتاج نقدهای صاحبنظران است.
یکی از چالشهایی که هر نظام فدرال از حکومت، از جمله با ساختار غیر متمرکز برای آینده ایران با آن مواجه است، برقراری نوعی موازنه میان قدرت حکومت فدرال یا حکومت مرکزی، و قدرت و اختیارات واحدهای حکومتی منطقهای و غیر مرکزی است. در این زمینهها در اکثر کشورها میان اقلیت و اکثریت اختلاف نظر وجود دارد و نتیجه نهایی را توافق میان دو گروه تعیین میکند. به عنوان مثال در کانادا در حالی که خیلی از کبکیها به نوعی خواستار کاهش بیشتر اختیارات حکومت مرکزی هستند، اکثر انگلیسیزیانهای کانادا خواستار حکومت مرکزی قدرتمندتری هستند. نتیجه توافق میان اقلیت و اکثریت در کانادا نوعی “فدرالیسم غیر متقارن[2]” است که به کبک اختیاراتی اعطا میکند که سایر استانها/ایالات در کانادا فاقد آناند.
فدرالیسم کانادایی یا مدل موزائیکی
فدرالیسم کانادایی را میتوان نوعی از مدل موزائیکی حکومت نامید. مدافعان فدرالیسم کانادایی یا فدرالیسم لیبرال قومی این نوع از سیستم حکومت را بر اساس حق تعیین سرنوشت قابل دفاع میدانند. با این حال در حقوق بینالمللی موجود دنیا حق تعیین سرنوشت فقط بصورت محدود پذیرفته شده است. در منشور سازمان ملل متحد آمده است: “تمام ملیتها دارای حق تعیین سرنوشتاند”. با این حال منشور سازمان ملل لفظ ملیت را به وضوح تعریف نکرده است. تفسیررایج اصل تعیین سرنوشت در منشور سازمان ملل این اصل را بیش از همه برای کشورهای/ملل استعمار شده توسط دول اروپایی یا غربی، و نه برای اقلیتهای ملی داخل کشوها، به رسمیت میشناسد. این تفسیر از اصل تعیین سرنوشت که به “تز آب شور[3]” معروف است مبنایی حقوقی برای فدرالیسم قومی فراهم نمیکند. البته به روایت کیملیکا این محدودیت در تعریف حق تعیین سرنوشت اخیرا مورد اعتراض برخی اقلیتهای ملی/قومی قرار گرفته است. امروز بیش از گذشته میتوان اقلیتهایی را یافت که مدعی هستند که آنها نیز خلق یا ملت هستند (شهروندی چندفرهنگی، ۲۷). بر اساس حق تعیین سرنوشت این گروهها در میان اقلیتها خواستار نوعی حق خودگردانی قومی و در موارد شدید خواستار حق جدایی یا طلاق سیاسی هستند.
به هر تقدیر فدرالیسم مدل کانادایی که قدرت را میان حکومت مرکزی و واحدهای کوچکتر محلی (استانها/ ایالات/ کانتونها، بسته به نامی که ما به آنها میدهیم) تقسیم میکند یکی از مصداقهای تحقق حق تعیین سرنوشت محسوب میشوند. بر این اساس در مواردی که اقلیتهای قومی از نظر منطقهای متمرکز هستند مرزهای واحدهای فدرال طوری ترسیم میشوند که یک اقلیت قومی اکثریت را در استان/ایالت/کانتون مربوطه تشکیل میدهد. در چنین شرایطی فدرالیسم میتواند خودگردانی را تا حد زیادی برای یک اقلیت ملی تامین کند.
بر اساس تقسیم قدرت میان حکومت مرکزی فدرال و استانها در کانادا، استان کبک، که ۸۰ درصد آنرا فرانسویزیانها تشکیل میدهند، برخوردار از قدرت قانونگذاری زیادی است در اموری که نقش مهمی در بقای فرهنگ فرانسوی دارند، اموری از قبیل کنترل بر آموزش، زبان، فرهنگ و نیز سیاستگذاری در مورد مهاجرت. نُه ایالت دیگر کانادا هم چنین اختیاراتی دارند. با این حال فلسفه اصلی سیستم موزائیکی فدرالیسم در کانادا نیاز به جادادن به کبک به عنوان واحدی با فرهنگ متفاوت است. در زمان تشکیل کنفدراسیون کانادا، اکثر رهبران انگلیسی زبان طرفدار تشکیل یک سیستم یکپارچه مانند انگلستان بودند، و با سیستم فدرال قومی بیش از هرچیز برای راضی کردن کاناداییهای فرانسوی زبان تن دادند (شهروندی چندفرهنگی، ۲۸-۲۷).
فدرالیسم آمریکایی یا مدل دیگ جوشان
در فدرالیسم آمریکایی مرزهای استانها یا ایالات برمرزهای قومیتی منطبق نیستند. در آمریکا فدرالیسم بیشتر معنای تمرکززدایی از قدرت در مناطق مختلف کشور را دارد تا ایجاد حق خودگردانی بر اساس قومیت یا ملیت. این مسئله به طور خاص در اندیشه سیاسی بنیانگزاران آمریکا حضور داشته است. در قرن نوزدهم و زمانی که مرزهای کنونی ایالات آمریکا تعیین میشد ممکن بود که ایالاتی تشکیل شوند که در آنها سرخپوستان ناواجو[4]، مکزیکی تبارها، در دیگر پروتروئیکویی ها[5] یا بومیهای هاوائی در اکثریت باشند. میدانیم که در زمانی که ایالات متحده آمریکا تاسیس میشد، این گروهها در مناطق سکونت خود اکثریت را تشکیل میدادند و مانند امروز پراکنده نبودند. با این حال سیاست بنیانگزاران آمریکا بر آن بوده است که یک منطقه به عنوان ایالت پذیرفته و اعلام نشود، مگر آنکه اقلیتهای ملی/قومی یا همان غیر انگلیسیزیانها در آن ایالات در اقلیت باشند. این کار به دو روش صورت پذیرفته است:
− یا مرزهای ایالتها طوری ترسیم کردهاند که در آنها قبیلههای سرخپوستی یا اسپانیاییزیانها (به عنوان دو اقلیت ملی مهم در آمریکا) در آن ایالت دراقلیت باشند (مورد ایالت فلوریدا)،
− یا بدل شدن یک منطقه به ایالت به صورت رسمی را آنقدر به تأخیر انداختهاند تا آنقدر انگلیسی زبان در منطقه ساکن شوند که تعدادشان بیش از مردم بومی سرخپوست شود (مورد هاواییها در جنوبغربی).
بر این اساس بر خلاف کبک کانادا که حق خودگردانی را برای فرانسه زیانها به رسمیت شناخته است، هیچکدام از پنجاه ایالت آمریکا حق خودگردانی را برای اقلیتهای ملی به رسمیت نمیشناسد.
البته در آمریکا به صورتی محدودتر و به شکلی ضعیفتر از خودگردانی، حق اقلیتهای قومی، خصوصا سرخپوستها برای داشتن واحدهای مستقل سیاسی به رسمیت شناخته شده است. این مسئله به عنوان مثال با عنوان تحتالحمایههای پروتوریکو[6] یا گوام[7] صورت پذیرفته است. از میان سه حق مورد اشاره در نظریه کیملیکا، به نظر میرسد حقوق چندقومیتی و نمایندگی ویژه در آمریکا تا حد زیادی اعمال میشود، ولی حق سوم یا خودگردانی تنها بصورت ضعیف مورد توجه است.
سئوالی اساسی که در اینجا با آن مواجهیم آن است این که اگر قرار باشد از دو نوع سیستم معروف جاافتاده عدم تمرکز قدرت در ایران، یعنی مدل کانادایی و مدل آمریکایی، یکی را برای آینده ایران انتخاب کنیم کدام مدل مناسبتر است. پاسخ به این پرسش اصلا آسان نیست و مطالعات واقعا گستردهای میطلبد، با این حال نویسنده در اینجا صرفا حدس خود را در این زمینه بیان میدارد.
چالشهای فدرالیسم کانادایی (مدل موزائیکی) و مزیتهای مدل آمریکایی (مدل دیگ جوشان) در انطباق آنها بر ایران
به نظر میرسد اجرای فدرالیسم کانادایی، که محتاج بازترسیم مرزهای بسیاری استانها در ایران بر اساس قومیت است در شرایط کنونی با دو چالش مهم، یکی داخلی و دیگری بینالمللی، روبروست و تا زمانی که این دو چالش رفع و رجوع نشوند، نمیتوان امید داشت که اجرای دقیق فدرالیسم قومی کانادایی در ایران امکانپذیر باشد. به تعبیر دیگر به نظر میرسد عدم تغییر مرزهای استانها/ایالات ایران در مراحل اولیه گذار به دموکراسی و تبدیل ایران به یک جمهوری فدرال، یا سیستم نامتمرکز حکومتی شبیه به آن، مقبولتر و عملی تر است. البته این سخن با ایجاد اصلاحات تدریجی در مرزهای کنونی استانها در ایران را به دنبال اجماع میان گروهها و اقوام منافاتی ندارد و با آن همسوست. به علاوه به نظر میرسد فدرالیسم آمریکایی در انطباقش بر ایران با هیچکدام از دو چالش زیر به طور جدی روبرو نبوده و به این خاطر بر شرایط ویژه ایران منطبقتر باشد.
پیش از ورود به بحثهای بعد باید اشاره کنیم که به نظر میرسد مفهوم کیملیکایی “مردم بومی” در کشورهای خاورمیانه،از جمله ایران، مصداقی ندارد. نظریه شهروندی چندفرهنگی کیملیکا بیش از هرچیز در بسترقاره آمریکا یا استرالیا طرح شده است آن هم در شرایطی که یکی از مهمترین مصادیق این نظریه بر اساس مثالهای نظریهپرداز آن وضعیت بومیها در این کشورها است. رفتار مهاجران اروپایی سفیدپوست با بومیان سرخپوست آمریکای شمالی و استرالیا مصداق بارز استعمار و کولونیالیسم بوده است. در نقطه مقابل در ایران و کشورهای خاورمیانه اصولا ما بومیانی که وضعیتشان شبیه سرخپوستان قاره آمریکا باشند نداریم، و مدعیاتی از این دست در مورد اقلیتهای قومی ساکن ایران فاقد مبنای علمی است. از آنجا که یکی از اهداف اصلی مدل فدرالیسم قومی احقاق حقوق بومیها در آمریکای شمالی است، این فقدان خود مانعی در تطبیق کامل این نظریه بر شرایط ایران اعمال میکند.
چالش داخلی- فقدان فرهنگ رواداری در فرهنگ سیاسی عمومی ایران و اقوام/ملل
نظریهپردازان لیبرال بر رواداری به عنوان یک ارزش لیبرال-دموکراتیک استقرار نظامهای سیاسی تاکید بسیار دارند. کیملیکا معتقد است لیبرالها میتوانند و باید انواع مشخصی از حقوق گروه-جدایشیافته را برای گروههای قومی و اقلیتهای ملی بپذیرند، منتها این پذیرش همیشه مشروط و محدود است. تقاضاهای برخی گروهها ورای آنچیزی است که لیبرالیسم بتواند قبول کند. “لیبرالدموکراسیها میتوانند بسیاری از اشکال تنوع فرهنگی را در خود جا دهند و بپذیرند، نه تمام آنها را (شهروندیچندفرهنگی، ۱۵۲)”. لیبرالیسم از نظر کیملیکا با آنچه او اعمال “محدودیتهای درونی[8]” میخواند سازگار نیست. محدودیت درونی، چنانکه قبلا اشاره شد، یعنی تقاضای گروه اقلیت برای اعمال محدویت بر آزادیهای پایه مدنی و سیاسی اعضای خود. بر این اساس یک سیستم لیبرال-دموکراتیک نمیتواند با تمام انواع تکثر فرهنگی با تسامح برخورد کند. مهمترین قید تکثر،عدم نقض حقوق بشر و پاسداشت آزادیهای فردی پایه است، یا آنچه کیملیکا عدم اعمال محدودیتهای درونی براعضا میخواند.
کیملیکا در تعریف لیبرالیسم مینویسد:
“لیبرالیسم متعهد است به (و محتملا حتی تعریف میشود بر اساس) این دید که وقتی افراد به این نتیجه برسند که رفتارهای رایج جامعهٔشان دیگرارزش پیروی ندارد، آزادی و امکان آن را داشته باشند که آن رفتارها را مورد پرسش و حتی بازنگری قرار دهند.” (شهروندی چندفرهنگی، ۱۵۲)
بر این اساس نوعی از سیستم حکمرانی که در آن اجازه پرسش و به نقد کشیدن آزادانه اتوریتههای سیاسی، اجتماعی یا دینی وجود نداشته باشد با لیبرالیسم سازگار نیست.
به نظر نگارنده فقدان فرهنگ لیبرال در جامعه ایران و میان گروههای قومی/ملی چالشی جدی در اجرای فدرالیسم قومی در ایران، بر عکس کانادا، ایجاد میکند. کیملیکا بر زمینهای از فدرالیسم قومی دفاع میکند که فرهنگ عمومی لیبرال-دموکراتیک در طی دههها مستحکم شده و رواداری و احترام به دیگری به ارزشی فرهنگی−سیاسی میان بسیاری از مردم اقلیت یا اکثریت بدل گشته است. رواداری و احترام مسائلی جدید در فضای فکری مردم ایراناند. غیر دموکراتیک بودن فرهنگ سیاسی عمومی در ایران، که مقداری از آن ناشی عدم وجود رواداری در سیستم اداره جامعه در دوران جمهوری اسلامی است، نگارنده را بر آن میدارد که در انطباق کامل فدرالیسم قومی مدل کانادایی بر ایران و دفاع از بازترسیم مرزهای استانها/ایالتها در آینده این کشور بر اساس قومیت با کمال احتیاط برخورد کند. یک بررسی سطحی در اینترنت نشان میدهد که در شرایط کنونی ایران حتی میان آن دسته از هموطنانمان که خارج از کشور زندگی میکنند، چه در میان فارسزیانها، چه در میان ترکزیانها، چه کردها، عربها، بلوچیها، گیلکیها، و چه در میان مذهبیها و چه سکولارها، فرهنگ رواداری واقعا ضعیف و نااستوار است. بدون قدرتمند شدن دموکراسی در فرهنگ عمومی جامعه چگونه میتوان به بازترسیم مرزهای استانهای ایران براساس قومیت/ملیت بدون ایجاد درگیری و تنش میان اقوام خوشبین بود؟
برای عینی شدن بحث بگذارید وضعیت خوزستان و آذربایجان غربی را در صورت تقسیم بندی قومیتی آنها در شرایط کنونی این دو استان بررسی کنیم. این دو خطه تافته جدابافته از کل ایران نیستند، هنوز فرهنگ رواداری و تحمل و احترام جزئی اساسی از فرهنگ عمومی اهالی این دو استان، از بختیاری گرفته تا عرب، از ترک گرفته تا کرد و فارس، نشده است.
این مسئله خصوصا وقتی بغرنجتر میشود که ما به وجود مناطق مناقشهبرانگیز و خاکستری در خوزستان و آذربایجانغربی دقت کنیم. فرض کنید قرار است مرزهای استانهای آذربایجانغربی را در شرایط کنونی بر اساس قومیتها ترسیم کنیم. آیا فرمولی وجود دارد که بر اساس آن تعیین کنیم تا کجای آذربایجان غربی را باید به ترکزیانها اختصاص داد و کدامقسمت را به کردزیانها؟ یک بررسی ساده در اینترنت نشان میدهد در آذربایجان شرقی در مورد برخی شهرها مانند نقده (سولدوز) اختلاف عمیق میان برخی فعالان ترکزبان و کردزبان در مورد هویت شهر وجود دارد. بخشهایی در آذربایجان غربی هستند که هم ترکها و هم کردها مدعی مالکیت بر آنها هستند. در هنگام کشیدن مرز بر اساس قومیت با چنان مناطقی بر اساس کدام فرمول جهانشمول و عینی میتوان داوری کرد؟ آیا اصولا چنان فرمولی وجود دارد؟ همین سئوال را در مورد بخشهایی از خوزستان که محتملا مالکیتشان مورد مناقشه میان بختیاریها و عربهاست میتوان پرسید. آیا فرمول دقیقی وجود دارد که بر اساس آن بتوان دقیقا تعیین کرد چنان منطقه مورد مناقشهای متعلق به لرهای بختیاری است یا اعراب؟ [9]
در شرایط وجود بسیاری بخشهای خاکستری و در شرایط ضعف فرهنگ رواداری و تسامح به نظر میرسد مرزبندی بخشهای کشور بر اساس تمایزات قومی میتواند تنها باعث تنش بیشتر در کشور شود تا ارتقای دموکراسی و حقوق بشر. به تعبیر دیگر بدون شکل گیری بستر لیبرال دموکراتیک قدرتمند در فرهنگ سیاسی عمومی و رواج رواداری و حقوق فردی به عنوان ارزشهای سیاسی پایه در میان گروههای قومی/ملی در ایران چه اکثریت و چه اقلیت، نمیتوان مطمئن بود که فدرالیسم قومی به ارتقا و نه کاهش آزادیها در یک منطقه قومی در دوران پسا جمهوری اسلامی بینجامد. نگارنده بیم آن دارد که بازترسیم مناطق کشور به طوری که در آنها ترک زبانان یا کردزبانان، یا بختیاریها و اعراب و فارسها و بلوچی، به منظور خودمختاری کاملا از هم جدا شوند، در فقدان بستر لیبرال-دموکراتیک به درگیری قومی و نقض آزادیهای فردی بینجامد.
البته این تحلیل باعث نمیشود ما منکر کلی امکان هر نوع مرزبندی قومیتی، ولو بصورت محدود، در بخشهایی از آذربایجان غربی یا خوزستان شویم، خصوصا اگر چنین مطالباتی برای مرزبندی از سوی مردم منطقه یا نمایندگان ایشان وجود داشته باشد. مقدار زیادی از این مرزبندیها در حال حاضر به طور طبیعی وجود دارند.
چالش بینالمللی: شباهت ژئو پولیتیک ایران به اروپای شرقی و عدم وجود پیمانهای بین المللی برای حفظ تمامیت ارضی
کتابی به قلم کیملیکا و تعدادی دیگر از نظریه پردازان مسائل اقوام در اروپای شرقی وجود دارد با عنوان آیا تکثر لیبرال را میتوان صادر کرد؟ نظریه سیاسی غربی و روابط قومیتی در اروپای شرقی[10] که در آن کیملیکا و همکارانش میکوشند پتانسیل انطباق نظریه شهروندی چندفرهنگی او را بر مسئله اقلیتها در کشورهای اروپای شرقی بررسی کنند. میتوان نشان داد که وضعیت کشورهای اروپای شرقی در دوران کمونیسم از بسیاری جهات شباهتهای مهمی با وضعیت ایران در دوران جمهوری اسلامی دارد و بر این اساس مطالعه کتاب فوق و کتابهای مشابه از چشم انداز چالشهای قومیتی کشورهای اروپای شرقی پس از فروپاشی شوروی و در دوران گذار به دموکراسی میتواند حاوی درسهای بسیار آموزندهای برای نظریهپردازان سیاسی ایرانی باشد. تورقی در این کتاب نشان میدهد ویل کیملیکا بر محدودیت احتمالی بستر و خاستگاه نظریه چندفرهنگی لیبرال خویش واقف است و در انطباق بدون قید و شرط آن به کشورهای غیر غربی محتاط است.[11]
چالش دوم و چه بسا مهمتری که در برابر اجرای فدرالیسم قومی کانادایی در ایران وجود دارد، شرایط خاص جغرافیایی ایران است که این کشور را بیش از آنکه شبیه کانادا کند، شبیه اروپای شرقی میکند که پس از فروپاشی شوروی سابقه درگیریهای قومیتی دارد. کافی است از روی نقشه شرایط ایران را با کانادا مقایسه کنیم. تنها همسایه کانادا آمریکا است که از قضا زبان رسمی در آن زبان اکثریت قومی در کانادا (یعنی انگلیسی) است. کشوری در اطراف کانادا وجود ندارد که به عنوان مثال کبک قرار باشد پس از جدا شدن از کانادا به آن پیوندد. حال آنکه این مسئله در مورد ایران صادق نیست. تقریبا تمام اقلیتهای قومی/ملی عمده در ایران در آن سوی مرزهای کنونی همزبانانی دارند. این مسئله به طور واضح در مورد آذربایجان، کردستان، قسمت عربنشین خوزستان، بلوچستان، و بخش ترکمننشین شمال ایران صادق است. در مرزهای شکال غربی ایران با کشوری هممرز است که برخی گروهها یا احزاب سیاسی تندرو در آن مدعیات خاصی در مورد مالکیت پرجمعیتترین اقلیتهای قومی/ملی در ایران دارند و یک نظریه در مورد حقوق اقوام/ملل در ایران نمیتواند چشم بر این مسئله ژئوپولیتیکی ببندد. بدون وجود سیستمی حقوقی در منطقه خاورمیانه که بر اساس آن تضمین شود کشورهای همسایه از فدرالیسم قومی به عنوان ابزاری برای فشار یا مداخله در کشوری که درش فدرالیسم برقرار است استفاده نمیکنند، فدرالیسم قومی میتوان امنیت بین المللی را در منطقهای که ایران جزوآن است تحت تاثیر منفی قرار دهد.
البته وجود کشورهای همزبان با قومیتهای ایرانی نمیتواند و نباید، چنانکه گاه در هشتاد سال اخیر چنین بوده، بهانهای برای سرکوب حقوق اقلیتهای قومی/ملی در ایران به دلائل امنیتی باشد. با این حال اگر بخواهیم به ورطه نگاه غیر واقع بینانه نیفتیم، نمیتوانیم مدلی از فدرالیسم یا عدم تمرکز در ایران طراحی کنیم که بی تفاوت نسبت به این واقعیات در مرزهای ایران و در خلا شکل گرفته باشد. خود کیملیکا هم تاکید دارد که نظریهای در مورد حقوق اقلیتها باید به راههای افزایش وحدت ملی و همگرایی هم بیندیشد و آنها را سبک نینگارد.
بر این اساس به نظر نگارنده این طور میرسد که اجرای فدرالیسم قومی یا اعطای حق خودگردانی به اقلیتهای ملی زمانی میسر خواهد بود که اکثر کشورهای منطقه خاورمیانه به صورت تقریبا همزمان به این سو حرکت کنند و سیستمی حقوقی در منطقه خاورمیانه، مثلا مانند اتحادیه اروپا یا ناتو، شکل بگیرد که بر اساس آن کشورهای همجوار همگی متعهد شوند به تمامیت ارضی یکدیگر احترام بگذارند. اگر عینیتر سخن بگوییم به نظر میرسد زمانی میتوان امید به برقراری فدرالیسم قومی در ایران داشت، که کشورهای همجوار ایران هم به این سو گام بردارند و نوعی معاعده بینالمللی امضا کنند که بر اساس آن تمام این کشورها موظف باشند در امور یکدیگر دخالت نکنند.[12] از نظر نگارنده استقلال ارزشی پسا استعماری در تمام کشورهای خاورمیانه است که یک نظریه در مورد حقوق اقلیتهای قومی/ملی در این منطقه نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد.
اولویت در عدم تغییر مرزهای استانها در مراحل اول گذار به دموکراسی یا مدل آمریکایی فدرالیسم
به نظر میرسد که مدل منطقهای فدرالیسم، به عنوان نوعی از فدرالیسم که در آن تقسیمات کشوری در شکل کنونی را دچار تغییرات جدی نکنیم، مدل قابل قبولتری از فدرالیسم برای ایران باشد. البته در این مدل همچنین تغییردر تقسیمات کشوری به شکل ادغام برخی استانهای همجوار که زبان قومی مشترک دارند، خصوصا بر اساس ادغام استانهای از نظر اقتصادی ضعیفتر در استانهای قویتر، قابل توصیه است. به تعبیر دیگر به خاطر دو چالش یاد شده به نظر میرسد لااقل در گامهای اولیه گذار به دموکراسی در دوران پساجمهوری اسلامی هرگونه نظام فدرال یا عدم تمرکز در ایران بهتر است بر اساس مرزهای استانهای کنونی یا ادغامی از برخی استانهای همجوار کنونی به صورت یک ایالت باشد. این مسئله، در شرایط ضعف دموکراسی و رواداری در فرهنگ عمومی ایرانی در شرایط کنونی و در فقدان نظامی بینالمللی که مانع دخالت کشورهای منطقه در هم میشود، راه را بر هرگونه تنش یا درگیری میان قومیتها/ملیتها میبندد. باید توجه کرد که در مرزبندی کنونی استانها در ایران (یا حالت ادغام شده آنها بر اساس قومیت) در بسیاری از موارد به طور طبیعی یک قومیت ایرانی در یک استان (یا استانهای همجوار ادغام شده) در اکثریت خواهد بود و تا حدی به طور خودبخود لوازم فدرالیسم قومی مورد نظر کیملیکا از لحاظ مرزبندی استانها/ایالات تامین میشود. شاید بتوان این الگو از فدرالیسم را نوعی الگوی آمریکایی از فدرالیسم دانست.
لزوم باز اندیشی در مفهوم هویت ایرانی با احترام به زبان و فرهنگ اقوام غیر فارسزبان
به نظر میرسد مدل فدرالیسم ایالات متحده آمریکا و برخورد چندقومیتی این کشور ونیز کانادا و کشورهای اروپای شمالی با فرهنگهای مهاجران، با ایجاد تغییرات لازم متناسب با شرایط ایران، بتواند الگوی مناسبی از تکثر فرهنگی/قومی/ملی در آینده کشور ما باشد. گرچه ما میتوانیم نکات بسیاری از فدرالیسم کانادایی بیاموزیم، به نظر میرسد مدل فدرالیسم یا سیستم چندملیتی این کشور با تمام جزئیاتش بر ایران قابل اعمال نیست.
برخلاف آنچه برخی اوقات ادعا میشود، به نظر میرسد در شرایط خاص ایران وبا توجه به عدم رواج فرهنگ مدارا و نیز موقعیت کشورمان از لحاظ مرزهای همجوار، لااقل در چشمانداز آینده نزدیک، راه حال مسئله قومیت/ملیتها نه در مرزبندی جدید استانها بر اساس قومیت/ملیت، که شاید در باز اندیشی در مفهوم ایران و ایرانی بودن و ارائه تعریف جدیدی از نقش زیانهاو فرهنگهای ترکی/کردی/بلوچی/عربی در هویت ایرانی میباشد. این راهی است که به نظر میرسد ترکیه امروز هم، در تنظیم قانون اساسی جدید با نظر به هویت کردی، بدان سو حرکت میکند.
بر این اساس چه بسا مناسبتر برای شرایط ایران آن باشد که بجای بازترسیم یکباره مرزهای مناطق ایران بر اساس هویتهای فرهنگی/قومی فارس، ترک، عرب، کرد و غیره، در همین مرزبندی استانی کنونی یا صورتی اصلاح شده ازآن هویتی متکثراز مفهوم ایران تعریف شود که در آن زبان فارسی تنها زبان ارتباط است و در آن دانشآموزان در سراسرکشور و از هر قومیتی، از جمله قوم فارس، موظفاند یکی از زیانهای اقوام غیر فارس، یعنی ترکی، کردی، بلوچی، عربی و غیره، را به انتخاب به عنوان زبان دوم آموزش از نه سالگی در مدارس بیاموزند. در کنار این دو زبان البته یکی از زیانهای اروپایی را به عنوان زبان سوم به دانشآموزان آموخته خواهد شد. لازم است زبان دوم در آزمون ورود به دانشگاه هم جزو موادی باشد که مورد سئوال از دانشآموزان است. این سیستم دانش آموزان را در آموزش زبان دوم غیر فارسی، مثلا ترکی یا کردی، جدیتر خواهد ساخت.
نگارنده در تفسیر خود از هویت متکثر ایرانی معتقد است زیانهای ترکی، کردی، عربی، بلوچی، در کنار زبان فارسی به عنوان زبان ارتباط، همه جزو زیانهای ایرانی هستند و باید در فرهنگ عمومی و برنامههای مدارس به این عنوان به دانشآموزان آموخته و تدریس شوند، نه مانند وضعیت کنونی کتابهای تاریخ یا ادبیات که در آن بر اساس نگاهی باستانگرایانه به عنوان مثال ترکی یا عربی به عنوان زیانهای بیگانه و اجنبی به دانشآموزان معرفی میشوند.
در پایان این نوشتار باید اضافه کنم که برای ارائه مدلی از نظام عدم تمرکز یا فدرالیسم جمهوری خواهانه برای آینده ایران نمیتوان مدل یک جامعه دیگر را، حال آن جامعه کانادا باشد یا آمریکا یا هر کشور اروپایی و غیره، کپی کرد. باید الهام از تجربه کشورهای دیگر و تلفیق آنها با تجربیات بومی، تاریخی، جغرافیایی و سیاسی خاص ایران، مدلی بومی از حکومت لیبرال-دموکراتیک که در آن حقوق اقلیتهای قومی و سایر اقلیتها (مذهبی، جنسی و غیره) پاس داشته میشود، به دست داد. در گذار به دموکراسی و چیدمان نهادهای دموکراتیک هر کشوری تجربه منحصر به فرد خودش را دارد که به صورت صددرصدی برهیچ کشور دیگری منطبق نیست. با این حال برای موفقیت نمیتوان تجربیات کشورهایی که سابقه طولانیتری در دموکراسی دارند را در نظر نگرفت. تاکید این مقاله بر لزوم مطالعه مدلهای کانادایی، آمریکایی یا اروپایی و غیره برای طراحی دموکراسی آینده در ایران از این منظر است.
در همین زمینه
لزوم توجه نظری به حقوق قومیتها/ملیتها در ایران
کیملیکا واحیای طرح حقوق اقلیتهای ملی/قومی درفلسفه سیاسی
ایران کشوری چندقومیتی است یا چندملیتی؟
حقوق اقلیتهای قومی/ملی در نظریه لیبرال قرن نوزدهم
بررسی حقوق اقلیتهای قومی/ملی در سنت سوسیالیستی، با نگاهی به ایران
مسلمان یا فارس؟ ذاتگرایی به مثابه مانعی برای بسط گفتوگو در مورد حقوق اقلیتها
ریشههای افول بحث حقوق اقلیتها در دوران پس از جنگ جهانی دوم و نکاتی مرتبط با ایران
نقش تاریخ در تمامیت ارضی و نقدی بر نظریه کسروی در مورد زبان آذری
حقوق فردی و حقوق جمعی؛ شرح اندیشه سیاسی کیملیکا و نگاهی به وضعیت ایران
پانویسها:
[1] Group-differentiated rights جدایشیافته بر مبنای گروه / گروهمحور
[2] Asymmetrical federalism
[3] Salt-water thesis
[4] Navajo people
[5] Puerto Ricans
[6] Commonwealth of Puerto Rico
[7] Protectorate of Guam
[8] Internal restrictions
[9]این مسائل خصوصا وقتی حساستر میشود که توجه کنیم ایران کشوری وابسته به درآمد نفت است و عمده نفت ایران در حال حاضر از جنوب غربی تامین میشود. طبیعتا هرگونه بحث تقسیمات کشوری در آن منطقه که به تنش میان اعراب و بختیاریها به عنوان مثال دامن بزند، ضرر بزرگ اقتصادی اش میتواند به کل ایران و تمام طبقات آن برسد.
[10] Will Kymlicka and Magda Opalski (eds.), Can Liberal Pluralism be Exported? Western Political Theory and Ethnic Relations in Eastern Europe, Oxford University Press, 2002.
[11] طبیعتا اگر کیملیکا نظریه خود را قابل انطباق بدون قید و شرط بر تمام کشورهای جهان میدانست، لازم نبود در چنان پروژهای در مورد انطباق یا عدم انطباق نظریهاش یا نظرات مشابه فلاسفه سیاسی غربی بر اروپای شرقی خود را درگیر کند. مبادله نظر شخصی نگارنده این مقالات با کیملیکا در دورانی که نگارنده برای فرصت مطالعاتی دانشجوی او در دانشگاه کوئینز کانادا بود نیز احتیاط کیملیکا در زمینه گسترش نظریهاش به کشورهای غیر غربی را تائید میکند.
[12]به یاد داشته باشیم یکی از بهانههای صدام حسین برای شروع جنگ ایران و عراق دفاع از اقلیت قومی عربزبان در استان خوزستان بود و چسباندن آن منطقه از ایران به عراق به عنوان استانی جدید از این کشور.
در صورت انتخاب مابین نمونههای مدیریت سیاسی کانادا و آمریکا، شیوه یک زبانه آمریکایی از کارایی بهتری برخوردار است، کانادا بدون چتر حمایت سیاسی- اقتصادی آمریکا، توان حل مشکلات خود را ندارد، پر بیراه نیست اگر بگوییم که کانادا یکی از ایالتهای غیر رسمی آمریکا با ویژهگیهای خاص خود است. با سیاستهای استعماری که در جهان از ۱۹۲۰ به بعد از طریق آنگلوساکسونها و دولت جهانی یهود در دنیا پی ریزی شده، تقسیمات منطقه خاور میانه، نه بر اصل زبان و گویش یا مذهب و فرقه، بلکه بر مبنای آداب و رسوم مشترک بنا شده و از طرفی تشتت و درگیری قومی و زبانی، فرصت پیشرفت و استقرار دموکراسی را به این کشورها نداده و لاجرم در فقر،بحران،نزاع و زبونی بسر میبرند لذا برای پیشرفت ملل این ممالک ضعیف، محو تدریجی گویشهای محلی ناپویا و کمرنگ سازی مذاهب و فرقههای ارتجاعی شرط لازمه ترقی و تمدن مردم این مرز و بوم است.اگر تعدادی از آذربایجانیها از رسمی نبودن گویش خود دلگیر هستند ولی شیعه اسلامی، عامل وحدت آنها با دیگر اقوام ایرانی بوده و هست، از طرف دیگر ناشایستگی و بیلیاقتی سلسله قاجار یا جنایت رهبر آذری تبار ج.ا. ایران، به پای آذریها نوشته نخواهد شد. درک و باورهای مشترک میان مردم یک کشور لازمه اقتدار و استحکام آن ملت است، برای ایجاد تفاهم و درک بهتر از همدیگر باید از زبان مشترک برای رابطه (intercommunicate) بهتر انسانی استفاده صحیح و کاربردی (utilitarian) داشته باشیم.
ایراندوست / 10 August 2012
فدرالیسم در ایران،مدل شوروی سابق خواهد شد. کانادا وآمریکا از ما از هر نظر دوراند،
بحث در مورد آنها اکنون انحرافی و بیمورد است .اما مدل شوروی سابق هم از نظر فرهنگی
وهم از نظر فکری و جغرافیایی به ما نزدیک تر است و زمینه را نهایتأ بر کشورهای مستقل:
آذربایجان جنوبی،کردستان شرقی،بلوچستان غربی و ترکمنستان جنوبی ،عربستان شمالی و …
بدون خون ریزی آماده میکند. بعد از تاسیس این کشورهای مستقل و خودمختار، میتوانیم
به بحث فدرالیسم آمریکایی یا کانادایی برگردیم تا هر ملیتی در کمال آزادی و برابری تصمیم به
پذیرش به فدرالیسم آمریکایی یا کانادایی را با هرکشوری که می خواهد بگیرد. مثلا چرا
آذربایجان جنوبی نباید با آزربایجان شمالی، یا کردستان شرقی با کوردسیتان های دیگر
فدرالیسم آمریکایی یا کانادایی تشکیل ندهد(در حالیکه آنها نفت دارند!)و با یک عده رشتی
واصفهانی یا قزوینی فدرالیسم تشکیل دهد؟
کاربر مهمان / 11 August 2012
فدرالیسم در ایران،مدل شوروی سابق خواهد شد. کانادا وآمریکا از ما از هر نظر دوراند،بحث در مورد
آنها اکنون انحرافی و بیمورد است .اما مدل شوروی سابق هم از نظر فرهنگی وهم از نظر فکری
و جغرافیایی به ما نزدیک تر است و زمینه را نهایتأ بر کشورهای مستقل آذربایجان جنوبی،
کردستان شرقی،بلوچستان غربی و ترکمنستان جنوبی ،عربستان شمالی و … بدون خون ریزی
آماده میکند. بعد از تاسیس این کشورهای مستقل و خودمختار، میتوانیم به بحث فدرالیسم
آمریکایی یا کانادایی برگردیم تا هر ملیتی در کمال آزادی و برابری تصمیم به پذیرش به فدرالیسم
آمریکایی یا کانادایی را با هرکشوری که می خواهد بگیرد. مثلا چرا آذربایجان جنوبی نباید
با آزربایجان شمالی، یا کردستان شرقی با کوردسیتان های دیگر فدرالیسم آمریکایی
یا کانادایی تشکیل ندهد(در حالیکه آنها نفت دارند)و با یک عده رشتی واصفهانی یا قزوینی
فدرالیسم تشکیل دهد؟
کاربر مهمان / 11 August 2012
با تشکر از اقای بادامچی
شاید مخلوطی از دو مدل حکومتی یادشده که به مدل موزاییکی (کانادا) و مدل دیگ جوشان (امریکا) معرف هستند برای ایران سرمشق خوبی باشد. البته به یاد داشته باشیم که همین مدل امریکایی خیلی با آنچه که در ایران است وفق دارد اما بنده بارها از زبان امریکایی ها شنیده ام که دیگر مدل “دیگ جوشان” انقدر مصداق ندارد که مدل “ظرف سالاد” دارد. یعنی اینکه اقوام و نژادهای مختلف مثل اجزاء سالاد که با هم مخلوط میشوند اما ترکیب نمیشکوند عمل میکنند. هر گوشه شهر نیویورک یا فیلادلفیا یا لوس آنجلس به گروهی اختصاص دارد. مثلا در فیلادلفیا یک قسمت به محله ایتالیایی ها و قسمت دیگر به اوکرایینی ها و یا چینی ها و ایزلندی ها و اقوام دیگر تعلق دارد و این محدوده ها با خطوطی نامرئی از هم مجزا میشوند.
این همان مدلی است که به صورت طبیعی در هریک از شهرهای ایران به طور طبیعی و به مرور زمان اتفاق افتاده و سراجام محله های مختلف یک شهر را به وجود آورده که اگرچه با یک زبان و لهجه گویش میکنند اما زیر لهجه هایی هم برای هر یک از محله های شهر میتوان تبیین کرد. در مقیاس بزرگتر و پررنگتر هم هر ناحیه ایران به یکی از اقوام و نژادهای گوناگون کشور تعلق دارد. مثلا ناحیه شمالغرب کشور ترک نشین و یا کردنشین بوده و جنوبغرب هم بیشتر عرب نشین میباشند. اما دیدیم که بعد از مدالهای طلای المپیک 2012 مردم اهواز همانقدر شادمانی (یا شاید هم بیشتر) کردند که مردم شهرهای دیگر ایران یا ایرانیان خارج نشین.
پس می بینیم که انچه ایرانزمین را به هم امیخته و یا تفکیک کرده در سایه مشترکاتی است که مردم این سرزمین پهناور در طول تاریخ تجربه کرده و اندوخته اند آنها را بر فردیات ارجح داشته اند. اگر زمانی چاپارهای کورش فرمان اورا در دوسه روز به سواحل مدیترانه میرساندند شکی تیست که امروز هم ما میتوانیم یکپارچگی سرزمینی مان را حفظ کنیم به شرطی که اهم و فی الاهم موضوع را دریابیم و بازیچه دست شیطان نزادپرستی و تجزیه طلبی نشویم.
بازهم ممنون از مقاله خوبتان
کاربر مهمان / 10 August 2012
اساسا مقایسه میان ایران و امریکا غلط می باشد، امریکا کشوری است که تماما از مهاجران اروپایی در چها رصد سال پیش و مهاجرانی هم که امروز از امریکا مرکزی ، خاور دور و نزدیک به ان میپیوندند تشکیل شده است ، خوب این را نمیتوان با آذربایجان و کردستان که از قدیم الایام سرزمین مادری ساکنان ترک و کرد ان است مقایسه نمود .
بهتر ان باشد تا ایران را با کشورهای اروپا یی مقایسه گردد ، در اروپا کشوری مانند سویس ،که نمونه موفقی از فدرالیسم و دموکراسی هست ، وجود دارد ، کشورهای دیگر هم که نتوانستند مسایل ملل ساکن خود را حل نمایند ، یا به صورت مسالمت آمیز مانند چک و اسلواکی ، یا به صورت قهرآمیز و جنگ مانند یوگسلاوی ، تجزیه گردیدند .
کاربر مهمان / 11 August 2012
شما با پیش فرض خوب بودن فدلاریزم رفتید سراف بررسی شیوه مناسب آن. به نظر من بهتره که اول این موضوع اثبات بشه که فدلاریزم شیوه مناسبی هست سپس در صورت تائید این اصل بر سر شیوه مناسب اون بحث بشه
کاربر مهمان / 11 August 2012
جالب است که برخی دوستان از مدل شوروی سابق انچنان میگویند که گویی هنوز هم وجود دارد. اگر یک سامانه حکومتی مثل شوروی یا چین با دنیا سازگار بودند که یکی شان از هم نمیپاشید و دیگری هم آنقدر ساختار خودرا تغییر نمیداد تا به دنیای سرمایه داری نزدیک شود! اینکه بگوییم سیستم آینده ایران مثل شوروی سابق خواهد شد یک پیش گویی بیش نیست.
در هر صورت سامانه حکومتی امریکا در عین حال که ظاهرن با ایران خیلی متفاوت است اما با نهاد و طبیعت بشر سازگار تراست. همه دوست دارند آزاد باشند؛ همه میخواهند پول و ثروت داشته باشند یا موفق باشند و استقلال فردی داشته باشند. اینها خواستهای هر بشری است. اما شباهت های بسیار بین اجتماع امریکا و ایران وجود دارند که در صورتی که مدلی شبیه مدل امریکایی بر ایران حکمروا شود به مراتب اسان تر از شوروی سابق خواهد بود چونکه شوروی سابق در حال حاضر شکست خورده است. مردم هردوکشور ایده آلیست هستند، مردم هردو کشور سرمایه داری را دوست دارند و مردم هردوکشور از زیرمجموعه های نژادی گوناگون تشکیل شده اند. شاید در ایران بایستی به گونه ای مردم را تشویق و راهنمایی کرد تا بتوان خطوط نامرعی بین استانها را به گونه ای تغییر داد تا نقسیمات اداری و نژادی و فرهنگی-زبانی اینچنین طابق النعل بالنعل که الان هست برروی همدیگر نیفتد. شاید با ایجاد فرصتهای شغلی و تخصصی میبایست مردم را وادار به مهاجرت و تحرک بیشتر بین نواحی مختلف کشور کرد تا مفهوم “دیگ جوشان” یا “ظرف سالاد” بهتر محقق شود.
به هر صورت وقتی مردم ایران در سال 57 به خیابانها آمدند و میگفتند “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” و یا در انقلاب مشروطیت به دنبال قانون اساسی و ریشه کن کردن استبداد بودند. هیچکس حدسش را هم نمیزد که امروز اجتماع ایران در سیطره دینمداران و ولایتمداران حزب اللهی بیفتد به طوزیکه وزیر امور خارجه کشور یک نفر متولد عراق باشد و نماینده ایران در سازمان ملل هم یک غیر ایرانی باشد و سرکوبگران ایرانی در سوریه مردم بی دفاع آن کشور را مورد ظلم و تجاوز قرار دهند. مسلما در انقلاب 57 استقلال ایران از سیطره حکومت امریکا به دست امد اما نه ازادی محقق شد و نه جمهوری. مردم بی خبر از ماهیت جمهوری ایستادند و تماشا کردند و هیچ نگفتند و اجازه دادند یک نفر به نمایندگی از انها برایشان “دولت تعیین کند” و توی دهن دولت قبلی بزند. متاسفانه ما آنروزها همه سرمست باده جمهوری و ریشه کن شدن سامانه سلطنتی م.روثی و مادام العمر بودیم اما در عین حال غافل از عواقب یک حکومت دینمدار طالبانی و اسلامگرا.
امروز هم یک عده ای دارند با پیش کشیدن افکار تجزیه طلبی و دلخوری های بچه گانه شان بر طبل جدایی و تجزیه میکوبند غافل از اینکه این ملت هزاران سال است با همین ترکیب اش شله قلمکار جمعیتی اش پابرجا مانده و در همه حال با اختیار کردن فرهنگ و زبان مشترک به صورت یکپارچه عمل کرده است. نمونه این یکپارچگی را میتوان در همین دو سه روز اخیر در رابطه با استقبال مردمی از قهرمانان المپیک ایران ملاحظه کرد. بایستی هشیارانه و مدبرانه از همین امروز نحوه گرداندن و سامانه حکومتی کشور را به بحث بگذاریم و اجازه دهیم تا همه حرفها زده شود. از انتقاد دیگران هم نهراسیم چه همین هراسها از حرف دیگران سبب شده تا عده ای سکوت کنند و یا قهر کنند. بایستی اگاهانه و فعالانه در این بحث همه جانبه شرکت کنیم و زیر و بم های انرا از همه جانب ها و جنبه ها بسنجیم تا ببینیم کدام روش حکومتی برای ایران مناسب است.
شاید بتوانیم از دل تجربیات داخلی و خارجی یک سامانه جدید ابداع کنیم که از هر انچه اکنون موجود است هم بهتر باشد. مثلا همین سامانه حکومتی امریکا که امروز حرف اول را در دنیا میزند دارای نواقص فراوان است و میتوان انرا بهبود بخشید. اما در کل روش خوبی بوده که توانسته از یک سرزمین وسیع با مردم گوناگون 50 کشور همزبان و هم فرهنگ و هم دل ایجاد کند. مسلما بنیانگذاران امریکا در 250 سال پیش در ایده آل خویش به اعتلای کشوری می اندیشیدند که در ان زمان هنوز وجود خارجی نداشت. آنها با پیش قرار دادن امور عمومی و کشوری بر خواستهای فردی و مقطعی توانستند این کشور پهناور را، که سه چهار برابر ایران امروزی وسعت و جمعیت دارد” زیر یک پرچم و یک زبان متحد کنند.
نتیجه آن از خود گذشتگی هارا امروز همه تحسین میکنند.
کاربر مهمان / 11 August 2012
سلام
– به نظر من توی ایران اکثریت قومی نداریم؟ نه از نظر جمعیت و نه از نظر قدرت (که اتفاقن خیلی از قدرتمداران آذری هستند.)
– خیلی از مباحث شما از حفظ تمامیت ارضی نتیجه گرفته میشن (به درستی) اما توی ایران خیلی ها میگن اگر یه عده بخوان جدا شن کسی حق نداره جلوشون رو بگیره حتا اگر به ضررشون باشه. استدلال هم اینه که ما هیچ مرجعیتی بر آنها نداریم که بخواهیم خوب یا بدشون رو تشخیص بدیم. لطفن درباره حفظ تمامیت ارضی هم بنویسید. (لطفن همینطور با استدلال و بیان نظرات مختلف)
ممنون
خدانگهدار
کاربر مهمان / 12 August 2012
به هموطنی که در تاریخ زیر نوشته بودند
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 05/22/1391 – 15:57.
امریکا کشوری بسیار خرافاتی و مذهب زده است. شاید برخی از حرف های شما تا حدودی درست باشد اما فکر مکنم کشوری از ایران خودمان مذهب زده تر نتوان یافت. در همان مناطق لاتینونشین و سیاه نشین امریکا که در واقع بایستی گفت فقیر نشین بازهم بودجه سرانه تحصیل هر دانش اموز به مراتب بیشتر از بودجه ای است که آموزش و پرورش ایران برای هر محصل در نظر میگیرد. تازه همین مبلغ ناچیز هم با هزار ویک کلاه شرعی و ناشرعی صرف هرچیزی میشود مگر دانش آموز.
اما اینجا سخن از نظام حکومتی امریکاست نه اوضاع اجتماعی یا اقتصادی. همه میدانیم که امریکا هنوز هم در اقتصاد حرف اول را میزند. در قدرت نظامی هم همینطور. در ازادی های اجتماعی هم همینطور. البته مدینه فاضله که نیست هیچ خیلیهم نارسایی دارد. در نظام حکومتی امریکا تقریبا هیچ مقامی انتصابی نیست. هیچ دین رسمی هم وجود ندارد تا هر روز عده ای را به جرم بهائیت یا مسیحیت یا روزه خواری یا نیامدن به نماز جماعت بگیرند و تنبیه کنند. تازه اگر حرف شما درست باشد پس چرا دولتی های ایران سر و دست و پا میشکنند که برای مدت 15 روز سفر خارج بروند!؟ از هیچ حق کشی هم چشم پوشی نمیکنند!
نظام حکومتی امریکا 250 سال است که پابرجاست و تقریبا امتحان خودش را در فرازونشیبهای بسیاری داده است. اینکه اگر احیانا برخی حرکات دولت امریکا مورد پسند مان نیست به معنی مردود بودن کل سامانه حکومتی تیست. اما ما چگونه میتوانیم با استفاده از انچه موجود است یک سامانه حکومتی جدید برای ایران پدید آوریم که جوابگوی نیازهای بشر قرن 21 باشد؟ اینست سوال ما. حال شما و همه ما اگر به دور از تعصبات فردی یا اعتقادی نظراتمان را بنویسیم تا دیگران هم ببنیند بسیار ارزنده است. اما اینکه بدون هیچ مدرکی همه چیز امریکا را مردود بشناسیم چیزی جز حودفریبی نیست. و خودفریبی حصیصه ایست که ادمی را محو تماشای خود میکند و اجازه نمیدهد تا کمبودهارا ببیند و مرتفع سازد. خود فریبی مارا در کتمان و حاشا نگه میدارد. خود فریبی خود محوری و تکروی می اورد. خود فریبی همجون پستانکی مارا تسکین میدهد اما پستانکی که در عین حال اجازه نمیدهد رشد کنیم یا حقایق را ببینیم.
حاشاکردن، تهمت زدن، خود را فریب دادن، خودبرتر بینیی، خودمحوری، و درجازدن از خصایص این نگرش است.
اما به عقیده من نظام حکومتی امریکا با همه تنافرش با نظام ایران میتواند الگوی خوبی برای ما باشد چه هم امریکایی ها و هم ایرانی ها بشر هستند و بشر را خصایصی است و امریکایی ها این خصایص را بهتر شناخته و انها را اذعان کرده اند تا کتمان. همین و والسلام.
کاربر مهمان / 12 August 2012
آمریکا از لحاظ فرهنگی و اجتماعی،کشوری بسیارخرافاتی،مذهب زده و قرون وسطایی است.اکثریت
مردمش در فقر وحشتناکی بسر میبرند. سیستم تامین اجتماعی و بیمه درمان رایگان برای
محرومینش ندارد،در کنار برج های آسمان خراش مناطق لاتینو وسیاه نشینشی هست که جهنم
مافیا وگنداب خلاف و باجگیریست. از درد نا امنی اقتصادی و نابرابری و بیعدالتی، مردم فقیرش پناه
به عفیون مذهب وکلیسا و خرافات آورده اند. نیروی علمی و فعالش مهاجرین اند. مردم پول دارش،
چاق های چند صد کیلویی هستند که از تختخوابشان و تلوزیون نمی توانند جدا شوند. در مقایسه با
اروپا آنها هنوز در دوره اوایل مسیحیت و توحش قرون وسطا هستند.باهمه امکانات نظامیش به علت
ضغف فرهنگی در عراق و افغانستان سرشکسته وشرمگین شد. فرهنگ را نمیشه خرید و یا بازور تصاحب
شد.فرهنک زمان میخواهد و با پروپاگاندا فقط میتوان مدعیش شد نه صاحبش.
کاربر مهمان / 12 August 2012
همه میدانیم که ایران نام جعلی است. که رضا خان با خودش بر پرشن گذاشت.و آن هم به یک
دلیل ساده: در فرانسوی «پر» یعنی پدر و «شن» یعنی سگ. «پرشن» در فرانسوی که آن زمان
تنها زبان بین المللی بود میشد «پدر سگ» که ظاهرا نقل کلام رضاخان در دوره قزاقیش بود. با
نابودی پرشن تاریخ قبلیش هم نزد جهانیان محو شد. اکنون ایران به عنوان کشوری دیکتاتور زده و
مذهب زده بین جهانیان مشهور است. من نمیدانم چه اصراری بعضی ها بر استقلال ویک پارچگیش
دارند.آن هم به قیمت نابودی زبان وفرهنگ وملت آذری یا زبان وفرهنگ وملت کرد یا بلوچ یا عرب یا
ترکمن یا تات ویا لور ویابقیه، زبان واحد دشمن فرهنگ و تساوی فرهنگ ها و ملت هاست.امروز
روز بیداری ملت ها ست.از یوغ ملت و زبان تمامیت خواه فارس«پارس». دنیای مدرن و جدید افکار
آزاد و مترقی میخواهد. حق احترام به آزادی ملتهای محبوس در حصار تنگ ایران.
کاربر مهمان / 12 August 2012
فدرالیزم مقدمه بحث شیرن تجزیه است.وبهترین مدل هم مدل کیک تولد است. هر قوم وملیتی
سهم خود را میبُرد و برمیدارد. تجزیه ایران ،هم برای جامعه جهانی خوب است وهم برای کشورهای
منطقه واسراییل.وهم برای حقوق بشر و اقلیت های مذهبی، یک موقعیت برد، برد است.برای همه .
باید تابو ها را شکست و بحث روزش کرد.هر ملیتی آقا و سرور خودش است.مانند شیخ نشینهای
شبه جزیره عربستان،هرملتی تلاشی که میکند میداند برای ملت خودش است نه مثل ایران هزار ملیتی
که همه به فکر چپاول ودزدی خودشان هستند که سرمایه ای جور کنند و از آن کشور به علت احساس
بیهویتی و جنگ وتبعیض فرهنگی وتضاد حقوقی ناشی از آن فرار کنند.
تا افکار تمرکز گرایی ویک پارچگی برای ایران کنونی هست دیکتاتوری هست. برای اتحاد، همیشه نیاز
به دیکتاتور و مشت آهنی او هست. همه گروهای سیاسی داخل و خارج ایران علی رغم همه
حرف هایشان در نهایت اگر قدرت بیابند، دنبال تصاحب نفت خوزستان هستند.تمام این تئوری بافی های
ناسیونالیستی فارسی ومذهبی بخاطر دسترسی به این نفت است. که اکنون اعراب محلی
دود وخاکش را میخورند.خوزستان ما را رها کنید هر چه میخواهید با بقیه مملکت بکنید، بکنید.
سوهان قم و گز اصفهان و قطاب یزد بیشکش خودتان.
کاربر مهمان / 12 August 2012
در پاسخ به کامنتی که تغییر نام پارس به ایران توسط رضا شاه قزاق را به دلیل تلفظ دو کلمه پدر و سگ در زبان فرانسه دانستهاند:
با کمی پرس و جوی ساده و سوال از یکی از دوستانتان که کمی فرانسوی بداند، میتوانستید بفهمید که تلفظ واژه پرشین یا پرژین در زبان فرانسه با آنچه شما گفتهاید کاملاً متفاوت است. این تفسیر مغرضانه، صرفاً به بی سوادی شما ارتباط ندارد، بلکه به کینه کوری که نسبت به فرهنگ پارسی دارید مربوط است.
در اینجا برای آگاهی بیشتر شما یادآور میشوم که واژه پارس (یا پارسی) در دو زبان فرانسه و انگلیسی به این شکل نوشته و تلفظ میشود:
فرانسه: Persan
انگلیسی: Persian
کیان / 12 August 2012
به نظرم راديوزمانه از اين كامنت هاي منتشر شده (منتشر نشده ها بماند) متوجه شده بأشد كه بسياري از بينندهايش از كدام دسته هستند و علاوه بر ان ببينند كه وقتي مطرح ميشود كه ليبراليسم و تحمل در جه حدي كم است و اين امر تا جه حد جديست و دميدن در اتش اختلافات قومي قبيله اي جه قدر خطرناك است و وقتي ميكوييم عده اي دنبال ايجاد جنك وكشتار و بالكانيزه كردن كشور هستند توجه نميكنيد و دم از اندازه هايي از ليبراليسم ميزند كه حتي در مواردي در غرب نيز تحمل نميشود،.
خداوند مردم و مخصوصا كودكان را از شر اين دشمنان محفوظ دارد
يك انسان / 12 August 2012
با سلام
دوباره همان دوتا آذری و یک کرد ویک حوزستانی اما همه شان ایرانی راه افتادند توی دنیای مجازی و میخواهند چهار کشور مستقل تشکیل دهند. خدا به ایران و ایرانی رحم کند و در وحله اول هم به خود همین هموطنان خوب اذری و کرد و عرب ایرانی.
کاربر مهمان / 13 August 2012
آزادی بیان قبل از هر چیز یعنی آزادی حرف زدن (نوشتن و یا خواندن) به زبان مادری،یک مثل کردی میگوید :زبان مادری مانند شیر مادر حلال است. حالا تمامیت خواهان فارس،ملیت های کرد و ترک و یا بلوچ و یا عرب و یا ترکمن و یا بندری و یا مازنی و یا لور و یا تات را میخواهند تحقیر کنند به بیسواد ،کودک،کینه توز و یا … بکنند،ما ترسی نداریم اصلا فرض را بر این میگیرم که راست میگوید ! اگر ما ملت های غیر فارس اینگونه ایم. به راستی چرا؟ علت چیست؟ آیا به خاطر این نیست که حق آموزش به زبان مادری را نداریم و بجایش پارسی یاد بگیریم. آیا بخاطر این نیست که بخاطر فرهنگمان تحقیر میشویم؟ آیا بخاطر این نیست که با تو باید با زبان تو حرف بزنیم. آیا بخاطر این نیست که فحش و بد و بیراه های که تو به ما میزنید در خانواده بعلت دارا بودن زبان و فرهنگ و آدابی دیگر «غیر فارس» یاد نگرفته ایم. زبان مادری ما میراث فرهنگی ماست.تو نمیتوانید با چند تشر و تحقیر و یا تهدید از ما بگیرید. شاید جان ما را بگیرد اما فرهنگ و میراث پدرانمان را هرگز،حرفم را با یک مثل دیگر خاتمه میدهم.««« ما کُردیم،خون میدهیم، شرف میخریم»»» دیروز در عراق استقلال یافتیم امروز در سوریه و فردا در ایران و ترکیه، چه بخواهید یا نخواهید آینده مال ماست. آن هم با دستان خودتان و خونریزی خودتان،مثل عربها، فقط ما باید صبر کنیم.حال تا میتوانید فحش و ناسزا و ناروا بار من کنید.آزادید.حلالتان باد.
کاربر مهمان / 13 August 2012
آنانی که از چند کامنت در فضای مجازی ، که در آن تنها به حقوق اقوام و ملیت های غیر فارس اشاراتی شده است ، اینگونه به وحشت میفتند و تنها به دنبال سانسور و سرکوب هر کسی که به مانند آنان نمی اندیشند, میباشند ، میگویم به زودی با فریاد ملتهای اسیر از خواب خوش بیدار خواهید شد آن هم نه در دنیا مجازی ، بلکه در دنیای واقعی .
شما اگر واقعا از کشتار و خون ریزی بیزار هستید ، چرا به دنبال راه حل مسالمت آمیز برای حل این مشکلات نیستید؟ ، چرا از گفت و گوی در این موارد میترسید ؟با پاک کردن صورت مساله ، سانسور ، حذف ، سرکوب هیچ مشکلی حل نخواهد شد .
کاربر مهمان / 13 August 2012
با کامنت گذاری که گفتند معنی پرشین یا پرشن در زبان فرانسه میشود ؛پدرسگ؛ موافقم. کامنت گذار دیگری کلمه پارس را از روی تعصب یا حس سوپر ناسیونالیستی جایگزین پرشین کرده،واقعیت تاریخی اگرچه تلخ است باید نوشید. توجه: پدر در فرانسه میشود= père با تلفظ «پر »و سگ میشود «chien »با تلفظ «شن » کودکان کودکسانی فرانسه زبان هم این را میدانند.نیاز نیست پروفسور باشید یا ادایش را در آورید.
کاربر مهمان / 13 August 2012
آقای بادامچی *** مطمئن باشید *** ناسیونالیسم ایرانی به اندازه کافی قوی است و عربها و مغولها هم نتوانستند درآن دورانی که اطلاع رسانی کم بود و کسی از گذشته خود چیز زیادی نمی دانست و با این که ایران را تجزیه کردند دوباره متحد شد. ما ا ین کشور را حفظ کردیم چه برسد به حالا که اوج دوران اطلاع رسانی هست *** از یک حکومت ضعیف و غیر انسانی استفاده کرده و به دنبال منافع قدرتها می باشند ،چه بسا ما پان ایرانیستها این حکومت را اشغالگر می دانیم و آن را نماینده همین ابر قدرتها می دانیم که به طور غیر مستقیم دنبال منافع آنهاست .
کاربر مهمان / 14 August 2012
باز هم همان آقای پان فارس راه افتادند توی دنیای مجازی و میخواهند به هر زوری شده ، نظریاتشان را به همه ما بقبولانند . آینده هم با آگاهی نسل جوان تحصیلکرده ملل غیر فارس ، برای ما روشن است .
امیدوارم رادیو زمانه ، همانطور که کامنت کنایه و توهین آمیز ایشان را نشر میدهد ، این حق را هم برای ما قائل باشد ، و double standard نداشته باشد .
کاربر مهمان / 14 August 2012
نویسنده عزیز رادیو زمانه،
نظر شما به عنوان یک پیشنهاد محترم است.
اما با شناختی که از جدایی طلبان دارم، می توانم به شما اطمینان بدهم که به این مقدار راضی نخواهند شد. آنها هرگز “آموزش زبان بومی” را نمی پذیرند؛ بلکه “آموزش به زبان بومی” را می خواهند. یعنی می خواهند دروس، به زبانی غیر از فارسی در مدارس و دانشگاه ها تدریس شود تا میان اقوام ایرانی جدایی بیشتری ایجاد شود.
پیشنهاد می کنم پیوند زیر را هم مطالعه کنید؛ درباره “گفتارشناسی جدایی طلبی” است:
http://www.gilamard.com/?p=1059
کاربر مهمان / 14 August 2012
واقعا چه گناهان بزرگ و نا بخشودنی ، ” آموزش به زبان مادری ” ، مگر اینها نمیدانند که تنها و تنها این مملکت ارث پدری فارسها است و دیگران تنها جهت تزیین میباشند ؟ خواهش میکنم لیستی از گنا هان کبیره دیگر را هم بفرمایید ، اضافه بر لیست بایدها و نبایدهایتان ، که در وبسایت راسیستیتان قید گردیده است . متشکرم ، یک غیر فارس گناهکار
کاربر مهمان / 15 August 2012
ميتوان سيتم استانی را حفظ کرد با اين تفاوت که مردم حکومت محلی حق انتخاب استاندار و شوراي محلي را داشته باشند و درآمدها ترکيبي از درآمد محلي و کشوري باشد.
طبيعي است استان محروم مثل بلوچستان در آمد کشوري بيشتري دريافت ميکند ولي سياست کلي را دولت مرکزي که بر اساس انتخاب سراسري انتخاب ميشود تعيين ميکند……
با اين روش حکومت استاني در تخصيص بودجه براي طرحهاني استاني با ارجحيت بالا دستش باز است
کاربر مهمان / 15 August 2012
با سلام و تشکر از کاربر عزیزی که در تاریخ ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ چهارشنبه, 05/25/1391 – 00:17. روشنگری کردند و ادرس مجازی پایگاه گیله مرد را ارائه دادند. خیلی از روشنگری شما ممنون هستم و مضافا اینکه برای همین هم هست که برخی با توپ و تشر زدن های انچنانی و ادعای مورد توهین واقع شدن و دست به دامن نظام شکست خورده شوروی سابق شدن میخواهند همان کاری را به انجام برسانند که روزی کرملین نشینان سابق و امروز هم جانشینان شان در مسکو به همراهی باکو و انکارا بدان چشم دوخته اند. اول نظام شکست خورده شوروی سابق را بر قرار میکنیم و بعد از فروپاشی 5-6 تا کشور کوچک بدون ارتش و بدون قدرت در اختیارمان داریم. ***. ما مردم ایران بیداریم. این تجزیه طلب های وطنی هم دانسته یا ندانسته و از روی تعصبات قومی و زبانی که ریشه در عقده حقارت دارد هی بر طبل جدایی و زبان محلی میزنند غافل از اینکه اگر به توصیه ایشان عمل کنیم خودشان اولین کسانی خواهند بود که از کم شدن درامد و نبودن پول نفت شکایت خواهند کرد. به هر حال ما مردم ایران آگاهیم و اگر این تجزیه طلب ها را ببینیم خودمان با احترام و اقتدار سر جایشان مینشانیم و به انها تفهیم میکنیم که راه شان به سوی ترکستان و عربستان و کردستان و بلوچستان است و ملت ایران این را نمیخواهد. مردم ایران هم فقط فارس نیستند اما زبان ایران در همه حال فارسی است. مردم ایران هم ترک هستند هم کرد هستند و هم بلوچ و هم عرب و هم گیلک و هم خراسانی و هم شیرازی و هما اصفهانی و غیره. بازهم ممنون اما منتظر باشیم تا دوباره یکی دوتا تجزیه طلب داد و هوار بکشند که به انها توهین شده ا است.
کاربر مهمان / 15 August 2012
زبان مشترک ملی ،ملیت های داخل ایران باید انگلیسی باشد به چند دلیل فنی :
۱) زبان فارسی،و دستور زبان آن، هنوزکه هنوز است منطقی نشده است. کسانی که مسلط به
چند زبان نوشتاری اروپایی باشند و با علم سرو کار داشته باشند بهتر متوجه این ضعف میشوند.۲)زبان فازسی از لحاظ نوشتاری با این الفبای حاضر، و ننوشتن حروف صدا دارمشکلات زیادی دارد
. یعنی این حالت باعث دیر فهمی خواننده میشود. وبرای فهم دقیق محتوای متن،باعث چند بار
خوانی او(خواننده ) میشود. با همه این وجود باز خواننده در فهم متن دست به تفسیرمیزند.
اگر کتاب های ترجمه شده را با متن اصلی تطبیق دهید بهتر متوجه مشکل میشوید.۳) زبانی است.فقط به درد شعر و ادبیات داستانی و نوشته های مذهبی میخورد. چون ایجاد
چند خوانشی و چند استنباطی میکند که در شعر وداستان نویسی یا گفتارهای مذهبی کاربرد
دارد. اما بدرد مطالب علمی و حقوقی نمی خورد
۴) ترجمه وبروز کردن این همه منابع علمی واطلاعاتی با این حجم وگستردکی امروزی امری
غیر ممکن است.آن هم با ابزاری ناقص چون نوشتارفارسی و زبان فارسی ، در ترجمه
پشت زمینه و کونتکس را نمشود برگرداند در فارسی افعال یعنی مهم ترین عضو جمله در
انتهای جمله میآ يد و این گاها ایجاد توهم وپیش داوری ذهنی میشود چون در جملات طولانی
ایجاد فاصله زمانی میشود بین درک جان کلام و حواشی آن.
۵)خارج از تمام مشکلات فنی ،جایگزینی و ترجمه این همه واژه نو دنیای امروز و توافق بر
سر واژه جایگزینی و پالایش زبان فاسی از واژه های عربی یا بیگانه غربی هزینه بر ،زمان بر
وکاری نشدنی ودر اولویت پایین تر و گاها سلیقه ای است.باعث پرت انرژی وهدر دادن نیروی
مفید وکارآمد جامعه است. که در نهایت روزی به نتیجه میرسیم که دست به انتخاب بزنیم
تلاش دراین زمینه را باید ادامه داد.یا این نیرو وهزینه را باید صرف عقب ماندگی علمی و رفاهی
جامعه کرد تافاصله ایجاد شده با دنیای صنعتی راکمتر کرد.
۶) چرا نباید به زبان های غیر فارسی و فارس وطنی امکان حیات برابر و عادلانه در زمینه و
گستره هنر وشعر وادبیات یا احیانا مذهب ندهیم و زبان علم ودانش ودانشگاه را زبان بین المللی
انگلیسی که زبان مادری امروزه علوم و ارتباطات است قرار ندهیم و ارتباط با جهانی را برای
هموطن های خود مهیا نسازیم تا مردم مستقیما از دنیای روز وفرهنگ و دانش جهانی لذت
نبرند وگرفتار عده ای شیاد وسواستفاده چی باشند.
۷) در ضمن اگرچه ترجمه علم و فرهنگ و تاریخ و ادبیات جهانی در مقباس کم و با حمایت و انتخاب
دولت یا ذی نفع دیگری صورت میگیرد اما هیچ گاه بیطرف و یا جهت داده نشده نیست چه به جهت
مشکلات زبانی و یا فنی و ذات انسانی مترجم وسرمایه گذار او. باز قابل تقدیر است. اما نباید
فراموش کرد که ترجمه با همه مشکلاتش باز یک مطلب جویده شده و دور از مطلب اصلی و اورژینال
خود است.به نوعی اهلی شده و وفادار به مترجم است نه به متن اصلی. انسان هر کسی که
باشد. جهت دارد ،بردهء اعتقادات و منافع وگرایشهایش است. خلاصه ترجمه یک متن جویده شده ,
هضم شده ورنگ وبو گرفته است. چقدر بهتر خواهد بود از کودکی و از مدرسه پیش از هر زبانی
زبان انگلیسی را یاد گرفت که دارای شعاع و دامنه جهانی است و در جغرافیا محدود ومحبوس نیست.
کاربر مهمان / 15 August 2012
انسان وقتی نظرات بعضی ها را میخواند ، یاد خمینی در اوایل انقلاب میفتد ، که با وحدت کلمه ،یا وحدت وحدت کردن ، میخواست همه را خفه کند . که البته ان فریب موثر واقع گردید ، و همه را خفه کرد .حال نمیدانم ، آیا فریب و حیله گری بعضی افراد قوم حاکم ، بر ملل اسیر میتواند واقع گردد یا نه ؟ سوالی است که پاسخ ان را در آینده خواهیم دید ، اما وقتی عده ا ی اساسی ترین حقوق انسانی مانند حق آموزش به زبان مادری برای کسانی که در سرزمین اجدادی خود هستند انکار مینمایند .و کسانی را که طالب حقوق اولیه خود هستند را با چماق تهمت ، و یا توهین هایی مانند ” عقده حقارت ” ، که البته این صفت بیشتر برازنده خود تهمت زننده است ، میخواهند به خیال خود سرکوب کنند .یقین بدانند که تنها به روند تجزیه ایران کمک میکنند .
کاربر مهمان / 15 August 2012
با تشکر از کاربری که در تاریخ ریر:”ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ چهارشنبه, 05/25/1391 – 19:58. بالاخره یک نظری ارائه دادند چون تا کنون همه کامنت ها راجه به ربان مادری و ارث پدری بود. البته اگر نیک به این نظر پیشنهادی ایشان بنگریم همان سیستم “دیگ جوشان” امریکاست که هر استانی صاحب اختیار امور داخلی خود است. دولت مرکزی فقط در حکم متعادل کننده و تنظیم کننده عمل میکند. مضافا اینکه هر استانی یک پرچم با یک پرنده و یا حیوان و یا یک گیاه دارد که عکس انها را میتوان روی پرچم هر استان قرار داد اما در همه حال پرچم استانی چند متر پایینتر و زیرپرچم فدرال فرار دارد. میتوانیم همین پرچم سه رنگ کنونی را برای حکومت مرکزی حفظ کنیم و آرم الله هم باشد اما به ازای هر استان یک ستاره در اطراف آرم الله و روی یک دایره قرار داشته باشد که نماینده هریک از استانهای کشور است. هر گاه هم استانی جدید مثل استان خلیج پارس اضافه شود یک ستاره به ان دایره اضافه خواهد شد. دایره از این جهت یشنهاد میشود که هیچ استانی فکر نکند که ستاره اش بالا یا پایین است گرچه همه ستاره ها یکرنگ و یکسان هستند.
همانطور که این کاربر محترم پینهاد کرده همه سردمداران قوای سه گانه از جمله استادار و مظافا دادستان و فرماندار و شهردار و انجمن شهر انتخابی باشند نه انتصابی. هرایالتی میتواند مالیاتهای محلی خودرا وضع کند و از مصرف کننده خدمات دولتی یا شهری انرا به صورت مستقیم بگیرد. بودجه دولت فدرال هم بر اساس ایجاد توازن و تنظیم امور اجتماعی به کار گرفته شود. در همه حال جمعیت و میزان فقر و محرومیت و برخی عوامل دیگر برای اختصاص بودجه بر قرار شود به طوریکه در برنامه های درازمدت استانهای محروم رفته رفته فاطله خودرا با استانهای پیشرفته تر کم کنند.
یک مجلس شورای کشوری یا فدرال برقرار شود که به ازای هر 300الی 400هزار نفر یک نماینده انتخابی دارد و منافع ان شهر را مد نظر دارد. اگر خواستیم می توانیم از هر ایالت هم دو نماینده برای مجلس برتر (اعلا یا سنا) انتخاب کنیم. این یکی برای ایجاد و حفظ تعادل و جلوگیری از تجمع قدرت در یم نهاد است.
دانشگاههای هر استان یا شهرستان زیر نظر هیءت امناء ان داشگاه عمل می کند نه اینکه از تهران تصمیم ها به ان ابلاج شود که مثلا کلاسهای تک جنسیتی بر قرار کنند. حتی اگر چنین پیشنهاداتی مورد نظر دولت مرکزی هستند بایسی به صورت مشوق و اختصاص بودجه ای دانشگاههارا به اجرای ا«ها نشویق کنند. همین مسیر برای استانها و شهرها هم بر قرار است. مثلا اگر دولت مرکزی میخواهد میزان تصادفات جاده ای را کاهش دهد میتواند با اختصاص بودجه ای به سه استانی که کمترین میزان مرگ و میرجاده ای داشه باشند هر ساله مبلغی اعطا کند که در همین راه مصرف شود.
در مورد زبان محلی هم هر استانی بر اساس نیاز خود تصمیم میگیرد که تا چه اندازه از بودجه اش را صرف زبان محلی کند. اما در همه حال یک امتحان سراسری برای اخذ دیپلم دبیرستان بر گذار میشود که به زبان فارسی است. حال اگر استانی در اموزش فارسی مسامحه کرد و فقط زبان محلی را ترویج کرد شاگردانش به میزان کمتری قبول میشوند و چنانچه این نقیصه به میزان پشمگیری برسد دولت قدرال حق دخالت و اصلاح دارد. در همه حال منظور و مقصود اینست که کشور یک زبان واحد داشته باشد و انرا ترویج دهیم به طوریکه مردم اقصی نقاط کشور بتواندد با یک زبان با هم ارتباط داشته باشند. همین روش در امریکا برقرار بوده و هست و برای ایران هم قابل اجراست.
البته همه اینها به صورت پیشنهاد است و روی سنگ نوشته نشده و جزئیات انرا میتواند با ارائه و لحاظ کردن دیگر نظرات تنظیم کرد.
امید وارم بازهم دو سه تا تجزیه طلب با بوق و کرنا راه نیفتند توی دنیای مجازی و داد و هوا راه بیندازند که ربان مادری مارا میخواهند بکشند و به ما توهین شده و ارث پدری مان را میخواهند ببرند.
منتظر نظرات دیگران.
کاربر مهمان / 15 August 2012
بای بای ایران! چرا بعضی ها متوجه نمیشوند ،دعوای ما فقط سر دزدی منابع مالی وزیر زمینی ما نیست ، هر چند این منابع صرف سرکوب ما و بقیه ملیت ها میشود ،باعث تک روی و خود رایی واحساس مالکیت باند مافیایی حکام،در طول تاریخ این کشور دیکتاتور زده شده، این غارتگران،نمی فهمند که زبان ها و فرهنگ های ملل داخل ایران سرمایه معنوی ومیراث انسانی و معرف هویت ملی وانسانی ماست. محصول هزاران نسل و تجربیات و زیست آنهاست. این میراث نه فقط متعلق به ما بلکه متعلق به بشریت است.چرا نابودی آنرا با این تعصب و تنگ نظری میخواهید. تک زبانی و تک فرهنگی بزرگترین دشمن خود است. چرا حاضر به پذیرش دیکتا توری، جهالت بدتر از قرون وسطایی هستید.ولی نمی خواهید فرهنگ و زبان وآداب ملل غیر فارس داخل ایران را تحمل کنید.آقایان یا خانم های فارس یک نگاهی صادقانه به خود بندازید ، شما فارس ها چرا اکثرا تا به خازج از کشور میآ یید ****فرهنگ کشورهای صنعتی را بیچون وچرا میپرستید. اما تحمل تکلم وحق برخورداری مدنی ما غیر فارس زبان ها را ندارید. تا کی ذخایر ما صرف شمال تهران شود وما مشکل رزق روزانه داشته باشیم و آنها مشکل آزادی های پر هزینه زیاذه خواهی با سرمایه های ملی، آیا میخواهید سر در برف کنید وپایین تنه را بالا نگه دارید تا نبینید که آذربایجان جنوبی قرینه جغرافیایی در شمال خود دارد.که کردستان شرقی قرینه خود را در سمت دیگرمرز دارد یا خوزستان ویا ترکمناستان یا بلوچ استان . آیا کشورآذربایجان امروز وضع بهتری دارد یا آذربایجان روسی زبان دیروز؟آیا کردستان کرد زبان امروز رفاه وآزادی بیشتری دارد با کردستان عرب زبان دیروز؟ آیا مگر زبان روسی یا عربی کمتر از فارسی کسترش داشتند؟ (فارسی محترم برای فارس زبان ها، مثل روسی وعربی برای روس ها و اعراب) آیا عراق و روسیه و سوریه کنونی توانستند با پان عربی یا پان روسی یا سکولاریسم و یا هزار بهانه دیگر جلو استقلال ملت های آذری و کرد را بگیرند؟ آیا فکر نمی کنید که مردم افغانستان با همه فقر ونداری چه به روز آمریکای مجهزبه بزرگترین ارتش جهان وسوپر سرمایه دار آورده اند؟ آیا سری به بهشت زهرا و باغ رضوان اصفهان و بهشت رضای مشهد ویا گورستانهای دیگر زده ای تا بدانی کردها چقدر فارس کشتند در ابتدای انقلاب؟که آن زمان نه رسانه ای بود و نه فشار جهانی ونه مدافع حقوق بشر که جنایت رژیم را محکوم ودنیارا آگاه کند یا دیکتاتور را محدود. آیا میدانید امروز در چه حالتی هستیم. دیگر انگیزه های مذهبی ودینی وخرافی نمیتواند ملل داخل ایران را متحد وآماده شهادت کند. این ملل به کمک ماهواره و اینترنت به آگاهی از حق وحقوق خود رسیده اند وبه اندازه کافی مثال موفقیت دیده ا ند. و حکومت مرکزی در حالت بیماری اقتصادی و عقیدتی وچند دستی است. این فرصت برای استقلال وتکریم و احیا زبان و فرهنگ ملی این مردم بعد از چند هزار سال آماده است.حمایت جهانی ومنطقهای را نیز در پشت سر خواهند داشت. فقط منتظر سرنوشت سوریه و نوبت ایران هستند.این فرصت استسنایی است. وتاریخ به ما هدیه داده است.پس بهتر است شما دوست فارس از گذشته خود شرمنده باشید و آنچه به خود روا میدارید برای دیگران هم بخواهید.
کاربر مهمان / 15 August 2012
یا باید به خواست های فرهنگی و زبانی و ارضی ملل غیر فارس تن داد و یا باید ملت را در جهل وخرافه
مذهبی وتمامیت خواهی تک قومی فارس با دیکتاتوری آخوندی با هزینه تحریم و تنبیه جهانی حفظ کرد. که
مورد دوم به تاریخ مصرفش نزدیک است. هر رییس جمهوری هم بیاید یا باید نقش گورباچف را بازی کند
تا چند استان مرکزی را خفظ کند و یا منتظر عواقب حمله نظامی جهانی باشد. سرنوشت ایران به
سرنوشت دیکتاتوری کنونی و تولید بمب اتم گره خورده،و مردم دنیا تحمل هر سه را ندارند.اقوام
منتظر اولین ضربه اند.ملت از درون و بیرون دچار پوچی و هرزگی وتفرقه شده اند. این نظام و ایران
فقط دشمن دارد.سرمایه های غربی و اعراب خلیج و سلاح های امریکایی واسراییلی آماده حمایت
از اقوام جدایی طلب است.فارس ها باید بدانند که اگر راه فراری داشته باشند آن دادن مملکت به
دست اقوام غیر فارس است. چون در طول تاریخ همیشه بازنده بودند و از مملکت از چین تا زندیبار
همین گربه مانده است که کله اش آذر بایجان است و شکمش خوزستان و مناطق کردنشین وبقیه اش
ملتهای دیگر است.بلاخره باید انتخاب کنند. خرافه ودیکتاتوری همراه تمامیت ارزی یا دمکراسی و تعدد
فرهنگی زبانی و تقسیم قدرت وثروت . دیگر زمان خرافات تاریخی و دیکتاتوری حکوت مرکزی نمانده است.
از اسد وصدام و خروچوف درس عبرت بگیرید. تا مملکت را به روز شوروی سابق وعراق وسوریه
کنونی نینداختید.
کاربر مهمان / 15 August 2012
من یک فارسم،هرملیتی یا قومی می خواهد از ایران جدا شود.جدا شود او را به خیر وما را به سلامت.یا هر کسی میخواهد در مدرسه زبان مادریش را بجای فارسی یاد بگیرد حقش است.مثل همه مردم وملل آزاد جهان.و مثل من.
کاربر مهمان / 15 August 2012
فارس ها نژاد پرست ترین مردم جهان اند .چشم دیدن افغان های هم زبان خود را ندارند و ****. میگویند تاجیک ها حق دارند و میتوانند بجای روسی، فارسی بخوانند و بنویسند .ولی آذری ها یا خوزستانی ها چنین حقی را ندارند. در حالیکه نیروی فعال جامعه ترک ها هستند و همه ما از سایه پول نفت خوزستانیها زنده ایم
کاربر مهمان / 15 August 2012
چند وقتیه مقالات جناب بادامچی رو منتشر مکیند و تمکرز روی وجودهای مستقل همچو کرد و ترک و غیره هستش. میخوام شما به نکاتی ظریفتری متوجه کنم. گفتمان عمده افرادی همچو جناب بادامچی و امثال مبنی بر وجود قوم/ملت هایی بنام فارس/ترک/کرد و غیره در ایرانه در حالیکه پیشفرض ایشان اشتباه هستش.
کافیه به مدخل کرد در ویکی پدیا مراجعه کنید تا بینید تا اندازه اختلاف نظر وجود داره. اصطلاحات هویت شناسانه همچو فارس و ترک و کرد بیشتر از آنکه نتیجه واقعیتهای جغرافیایی باشه ناشی از تمایلات و اهداف سیاسی هستش.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C
بطور کلی جوامع/مردمون فارسی زبان قایل به وجود قوم/ملت فارس نیستند و برای این منظور کاقیه وضعیت بسیار پیچیده و بغرنج در افغانستان توجه کنید. انچه مسلمه زبان فارسی زبان محاوره یی و مورد استفاده اکثریت افغانستانه ولی در عین حال هویتهای مختلفی با زبان مادری فارسی مدعی حضور در صحنه های اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی در این کشورند مانند: هزاره، آیماق، تاجیک، غور، فارسیوان، بدخشانی و غیره! هر کدام از اینان برای خودشان هویت فولکوریک و قومی/ملی قایلند ولی اشتراک زبانی و در مرحله دیگر فرهنگی-تاریخی مشترک دارند! بر همین اساس وجود قوم/ملت فارس در ایران مردود و یا جای شک است با این حال نمیتوان وجود زبان مشترک و وحدت بخش فارسی را میان مردمون ایران امروز نادیده گرفت و همچنین خاطره امپراتوریهای پارسی/پارثی هخامنشی و اشکانی و ساسانی که حدود 1400 سال تاریخ شامل میشوند و دست دو تا ازآنها یعنی هخامنشی و ساسانی در حوضه جغرافیایی بومزیست مدعیان هویتهای لر و کرد هستند! و همچنین پارثیهای خراسان نیای هویتی پهله/فهله و فیلی و فارسی/تاتزبان خراسانی و بساری دیگر هستند! نادیده گرفتن هویت مشترک فرهنگی-زبانی-تاریخی نیاکان پارسی/پارثی کسانی خود را تات/فارسی زبان و کردو لر زبان و غیره میدانند به بهای هویت جدیدی که چند قرن ظهور نامشان نمگذره چه ارزش و اعتباری دارد؟ اینان میخواهند سابقه چندهزار ساله خودشان به بهای منافع کوتاه مدت عده اندکی فداکنند!
با توجه از هویت سازی که نیکان پارسی/پارثی و اشقاق به هویت جدید لر و کرد و غیره شده و همچون زیرگروههایی در این هویت جدید همچو کرمانج و سورانی و کلهر و کرماشانی غیره در بخش کردی و همچنین بختیاری و لکی و غیره در کنار هویت مستقلی همچون فیلی و گورانی و زازا و غیره در بخش لری مسلما همان کاری هویت سازان با هویت مشترک پارسی/پارثی کردند دوباره با هویت های جدید ترک و کرد و لر و گیلکی و غیره خواهد. تفکر جدانگاری و تجزیه طلبی حدی نخواهد داشت و روندی قهقرایی خواهد داشت و برای نمونه بالکان و یوگسلاوی هست. تبدیل کردن کشتی بزرگ و نیرومند یکپارچگی ارضی به قایقهای کوچ و کم توان ما را ضعیف میکنند در مسیر اقیانوس حوادث و تحولات.
ایران دوست / 16 August 2012
با پیشنهاد جایگزینی زبان انگلیسی به جای فارسی به عنوان زبان پایه و مشترک موافق ام.
قدم بزرگی در پیشرف ایران است.کامنت گذار محترم براستی گفتند که ترجمه همه منابع علمی
و فرهنگی واطلاعاتی،نشدنی است و یا استنباطی ونادقیق. هزینه و وقت را باید صرف عقب ماندگیها
باید کرد واجازه دسترسی نسل های آینده را به منابع مادر واصلی علمی را باید بطور مستقیم داد.
کاربر مهمان / 16 August 2012
نباید از حق گذشت که همانطوری که کاربر مهمان چهارشنبه, 05/25/1391 – 23:28. گفتند.وضع کشورهای مستقل ترکمنستان کنونی و آذربایجان کنونی بسیار بهتر از زمانی است
که استانی از روسیه سابق بودند که عنوان دومین کشور قدرتمند جهان را یدک میکشید. و روسی
حرف میزدند.هر چند هنوز با دمکراسی واقعی فاصله دارند. مردم جهان هنوز مسابقات اورو ویزیون در
آذربایجان را ازخاطرنبردند.اروپایی ها احساس حسادتشان را به پیشرفت های ترکمنستان( که به قول
آنها قبلا در صحرا بسر میبردند) نمی توانند قایم کنند .با آن همه برج سازی های مدرن وساختمانهای
شهری و مجسمه طلایی در میدان شهر که با حرکت آفتاب میچرخد.
کاربر مهمان / 16 August 2012
به نظر من نباید هیچ کس را مجبور به ماندن در جغرافیای سیاسی ایران کرد. آذری ها یا کردها یا بلوچ ها
یا ترکمن ها یا خوزستانی های عرب و…اگر خاکشان را از ما جدا کردند باز برادر ما و یا حداقل برادر و
خواهر من هستند.
خاک مهم نیست من و تو مهم هستیم. همه جا خاک هست، برادری و برابری مهم تر است. آزاد.
کاربر مهمان / 16 August 2012
سلام.
چیزی به نام نژاد کرد و غیر کرد وجود نداره. چرا که از لحاظ ظاهر مانند دیگر ایرانیان هستند یعنی عموما سبزه به به قول امریکایی ها نژاد قفقازی/سفیدپوست.
و ملت کرد وجود نداره. ملت واژه یی واراداتی و از ریشه عربی و از ترکمانان عثمانی وارد زبان ایرانیان شده. ما ایرانیها اصطلاح مردم و میهن داریم. ملت را واسه این درست کردند هر محل و شهر و روستای ایران علم تجزیه طلبی بردارد.
کرد/کرت در قدیم به معنی کوچنده معنی میداده و امروز ناسیونالیست ها بخصوص تجزیه طلبان استفاده میکنند و هدفشان جدایی مردم ایرانیان و تکمیل کار استعمارگران برای تجزیه ایران ست. غربیان هیچگاه تحمل ایران بزرگ و قدرتمند را نداشتند و از دوران صفوی و قاجار تمام تلاششان برای تجزیه ایران بوده.
چیزی به نام زبان کردی نیست و آنچه هست زبانهای ایرانی غرب ایران همچون کرمانجی و سورانی و کرماشانی و کلهری و فیلی و لکی و لری و بختیاری و غیره هستش که پان کردها مثل پان ترکهای تجزیه طلب میخواهند با ساختن هویت ملت کرد همه مردم غرب ایران را یک کاسه و یک دست کنند مثل کاری پان پارسهای پهلوی خواستند با مردمون فارسی زبان و غیره بکنند و امروزه عملکرد انها بهانه تجزیه طلبان شده. در ایران هر ناحیه و شهرستان و دهستانش زبان خاص خودش را دارد. چیز مثل کردی مورد ادعای ایشان هزاران وجود. باور نمیکنید بروید در خراسان و حاشیه کویر بگردید ببینید چه زبانها مختلفی هستش و هریک زبان خاص خودشان دارند و برای برقراری ارتباط ناچارند از زبان میانجی که از قرنها پیش به طور طبیعی و بهگزینی فارسی دری بوده استفاده میکنند. و در غرب کشور ایران هم مانند مرکز و شرق همین گونه است. ولی زبان فارسی دری بیش از هزار سال ادبیات و نظم ونثر دارد. درای قوانین دستوری و صرف و نحو ست. بیش از هزار سال زبان رسمی و میانجی از بنگال تا بالکان بوده و زبان قوم و ملتی خاص نیست.
مردم غرب ایران بدانند زورگارشان با قدرت رسیدن پان کردها بدتر از امروز خواهد شد و زیر دیکتاتوری زبان کرمانجی یا سورانی قرار خواهند گرفت و تمام هویت زبانی و فرهنگیشان از دست خواهند داد.
م.ا / 16 August 2012
*** طبق اخیرین امار اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان مسلمان و بخوصو شیعه (94٪) هستند عاملی که میتواند باعث وحدت و دوستی و همدلی باشد ولی با عملکرد غیراسلامی و غیرانسانی رژیمهای پهلوی و جمهوری اسلامی این فاکتور یعنی اسلام و تشع کمرنگ شده است! با این وجود بطور عادی یک مسلمان و شیعه بخاطر همزبان بودن با یک غیز مشلمان و غیر شیعن ازدواج نمیکند یعنی حرف اخر در مهمترین رابطه زندگی انسانها یعنی ازدواج اعتقادات میزند و نه زبان وگویش افراد! زبان باعث وحدت روسها یا چینیها نیست بلکه منافع و اعتقادات مشترک است باعث بوجود امدن جامعه بزرگی مثل چین و یا ایالات متحده امریکا شده است. زبان هرگز نمیتوانند بیشتر از زاتش عامل وحدت و همگرایی باشد. زبان برای ارتباط میان آدمیان ست و نه برای ساختن جامعه. یک جامعه و کشور نیاز به لوازم دیگری دارد از جمله اقتصاد و سیستمهای مدیتی و اجتماعی. کسانی که ارزش و جایگاه فرهنگی-تاریخی مردم ایران چنان پایین میدانند که همچو ممالک جدید مستعمراتی زبان بیگانه مانند انگلیسی را به عنوان زبان مشترک و میانجی خود قرار دهند شعور و درک خود نشان میدهند. ایا ایران ردیف مستعمرات گذشته بریتانیا/انگلیس هست؟! زبان فارسی دری که بعنوان زبان رابط و میانجی از بنگال تا بالکان مورد استفاده بوده و دست کم 1200 سال سابقه کاربرد اداری و غیر ادری دارد و دانشمندانی همچو بوعلی سینا و بیرونی و عده کثیری از ادبا با آن اثار پدید آوردند را با زبان انگلیسی که به لطف استعمار و نتایج جنگ دوم جهانی و اختراع کامپیوتر و اینترنت در امریکا نیم قرنی هست کاربرد بیشتری پیداکرده با زبان فارسی مقایسه میکنند! همین الان هم زبانهای مثل چینی با یک پنجم جمعیت دنیا رو پیشرفت است و احتمالا فردا گروهی خودباخته میگویند بیایید زبان چینی را زبان رسمی کنیم. جاعلان پان و ناسیونالیست بی انصاف تاریخ 1200 ساله رسمی بودن زبان فارسی دری را در واقع هیچ وقت متعلق به نژاد و قومی نبوده و نتیجه زحمات همه مردم ایران زمین ست بهانه منافع سیاسی خود قرار داده اند. همانطور که با ساختن قوم/ملت جعلی فارس میخواهند دشمن خیالی برای قوم/ملت فرضی مظلوم خودشان دست و پا کنند. هرچقدر هم دلسوزان ایران با دلیل و منطق میگویند چیزی به نام قوم/ملت فارس نداریم و فارسی صرفا زبان مشترک ارتباطی و میانجی بوده از زمان صفاریان و سلجوقیان تا صفوی و قاجار و پهلوی و جمهوری اسلامی، باز بر طبل توخالی ملیت میکوبند. واقعیت اینست ایران از قرنها پیش در رقابت میان قدرتها جهانی بوده و از یک سو روسها و از سوی دیگر انگلیسها آن را سدی دربرابر استعمار/استثمار خویش میدنند و همانطور که عثمانی چنین نقشی داشت! آنها با برپایی هویتهای ناسیونالیستی توانستند عثمانی تجزیه کنند و باقی مانده اش در جهنم پانترکیست آتاتورکی گرفتارکنند و نتایج شوم نژادپرستانه پانترکیست آتاتورکی الان دامنش ایران را گرفته. در ترکیه پانترکی 1.5 میلیون ارمنی و هزاران کرمانج و علوی را قتل کردند و شک نکنید اندیشه های ناسیونالیست پان ترک و پان کرد همین بلا سر مردم غرب ایران در خواهند اورد و برای فهمیدن کافیست به انتشار نقشه های نژادپرستانه و ناسیونالیستی که از محدوده قلمرو ملتهای خودساخته شان ارائه مدیهند توجه کنید بخصوص ترکها و کردها در غرب ایران. بخشهای وسعی از این نقشه دارای همپوشانی بر مناطق زبانی یکدیگر هست! و در عمل وجود مردم دیگر از جمله تالشیها و تاته ها و لرها و بختیاریها و لک ها و فیلی ها و اورامانی و گورانی ها و غیره نادیده میگیدند و از نظر آنها همه ترک یا کرد هستند! از نطظر اینان آذربایجان و آذری برابر با ترک است و کردستان نامی برای ملت کردست. براستی اکثریت شیعه غرب ایران در حکومت با اکثریت کرمانج سنی در کردستان بزرگ چه نقشی خواند داشت. شیعیان کرماشانی زبان چه جز اقلیتی مذهبی-زبانی که اکثریت حکومت شبه فاشیتس پان کرد تحل کند و منابع نفت و دیگر منابعش در اختیار کرمانجهای سنی قرار بدهد! به چه در کرمانشهایان و لرستانیهای شیعه که زبانها و فرهنگ خاص خودشان رادارند بیایند زیر بیرق پانکرد کرمانج سنی قرار بگیرند و بجای زندگی کشور اکثریت 94٪ شیعه ایران با تاریخ ده هزار ساله تمدن وکه مهد تمدن بشریت هستند به در کشور تازه تاسیس پان کرد کرمانج سنی قرار بگیرند؟! فقط بخاطر اینکه پان کردهای ناسیونالیست برای خودشان حکومت بر ملت خودساخته کرد را در سر دارند. واژه کردی که معرب واژه کرت به معنی کوچنده است و بعد از ورود و اشغال ایران زمین توسط عربان رایج شده! براستی اگر ادعای پان ترکها درست باشد و ترکها اکثریت ایران تشکیل میدهند و فارسی زبانها اقلیت هستند، چرا سخن تجزیه میزنند! مچرا تلاش نمیکنند در ایران دمکراسی حاکم بشود و در این صورت در نظامی دمکراتیم قطعنا بنا بر ادعای اکثریت- انها نقش اصلی در پارلمان و دولت خواهند داشت. هرچند همکنون هم ترکهای آذربایجان همه کاره ایران هستند و از راس تا پایین تمام نیروی سیاسی و نظامی و اقتصادی در دست انهاست و در جنگ زرگری قومیت/ملیت و تجزیه دعوا میان ترکهای بر سرقدرت و ترکهای بیرون است. جنگ قدرتی که از زمان ترکهای غزنوی و سلجوقی به مدت هزار سال در ایران جریان داشته است!
م.ا / 16 August 2012
*** هخمنشیان موسس و ایجادکننده ایران به مفهموی سیاسی-اداری نبوده اند!**** ایران به عنوان واحد سیسای-اداری را نخستین بار مادها تاسیس کردند حدود 200 سال قبل هخامنشیان! مادها که همین پان ترکها و پان کردها مدعی اند نیای انها هستند! مادها ضمن توسعه امپراتوریشان دیگر نقاط فلات ایران/ایران زمین به تصرف و انقیاد خودشان در آوردند و از جمله سرزمینهای فارسی زبان امروز مثل فارس و خراسان و کرمان و اصفهان و تهران…! آری نیاکان همین ترکان آذربایجانی و مردم غرب ایران، کشور ایران را تاسیس کردند و تنها نامش گاهی پرسیا گاهی ماد و بر اسا مدارک و استورهای تاریخی ایران نامیده شده ولی اصل و بنیانش را ماد ایجاد کردند! زبان فارسی چه کهن و چه میانه و چه نو(دری) همیشه زبان اداری و میانجی بوده در طول 2700 سال از تاسیس کشور ایران دیگر زبانهای ایرانی حضور و حیات داشته اند بر خلاف دیگر جاهای دنیا که حضور زبان اداری و سیاسی منجر به نابودی دیگر زبانها شده است! بنگرید وضعیت شمال آفریقا و غرب آسیا ببنید زبان عربی چه بر سر زبانهای بومی وومحلی کرد و عملا انها نابود و یا کوچک و حاشیه یی کرد! ولی از انجا همه ایرانیان در ایجاد زبان فارسی نقش داشتند و برایند فرهنگ و زبانهای ایرانی بوده و از خود انها هیچگاه معارض زبانهای دیگر نبوده است.
م.ا / 16 August 2012
بعضی ادعا میکنند کشورهایی همچون جمهوری آذربایجان و ترکمنستان وضعشان بهتر شده(؟)
در پاسخ بگویم وضع بهتر در مقابل حکومت شبه فاشیستی شوروی که به قولی زندان ملتها بوده! شوروی که نتیجه توسعه طلبی روسهای تزاری و کمونیستهای شبه فاشسیت را بوده را نباید با ایران مقایسه کرد.
روسها خط و زبان فارسی که هزار سال سابقه حضور داشت در آسیای میانه داشت از بین بردند و خط و زبان روسی جایگزین کردند.
روسها این مردم مسلمان را مستعمره خودشان کردند. ببینید تاجیکستان یک کشور جهان سومی از شوروی ابرقدرت بیرون آمد! مقایسه تاجیکستان با روسیه و جمهوریهای اسلاو اروپایی چقدر هست! مانند یک کشور استعمارزده آفریقایی با بریتانیا یا آلمان!
در مورد ترکمنستان بخاطر جمعیت اندک و نسبتا یک دست ترکمن سنی یک بافت سنتی همگن زبانی-مذهبی دارد و در بر دریایی از انرژی نشسته و حکومت دیکتاتوری این کشور با اندکی شل کردن کیسه درامد سرشار انرژی مردم را ساکت/سرکوب کرده ولی این کشور مانند جمهوری آذربایجان رژیمی دیکتاتوری دارد. در آذربایجان یک رژیم دیکتاتوری حاکمست و در آنجا ترک انگاری و پانترکیست حکومت میکند. رفتار تبعیض امیز با اقلیتهای غیر ترک و تلاش برای نابودی فرهنگهای بومی مانند تالشی و تاتی و ارمنی در جریان است. رفتار غیر دمکراتیک ترکان جمهوری آذربایجان با ارمنیان قره باغ باعث شد انها خواستار استقلال شوند ولی ترکان پان ترک نپذیرفتن و آن جنگهای تاسفبار روی داد که باعث اوارگی مردم و زیان بسیار شد. رفتار ترکان پانترک و دیکتاتوری رژیم آذربایجان با مردم تالشی هم نمونه دیگرست. فقر عمموی و نظام تبعیض بر جمهوری آذربایجان حاکم ست و زبانهای غیر ترکی در حال نابودشدن و محو از آن سزمین!
م.ا / 16 August 2012
با قاطعیت می گویم اکثریت مطلق مردم غیر فارس مایل به جدا شدن از سرزمین ایران نیستند. حتی سران حزب دموکرات و کومله در کردستان و جندالله در بلوچستان با صراحت قائل به زندگی مسالمت آمیز در چارچوب فدرالیزم در ایران هستند. دکتر قاسملو نظرات مثبتی بر باقی ماندن در پیکره ایران داشت.
کسانی که در این صفحه مجازی خود را قیم مردم غیرفارس زبان می دانند بار دیگر با حسن نیت و دوستی اعلام می کنم دست از این کارهایتان بردارید. بر فرض محال که توانستید از ایران جدا شوید واقعا فکر می کنید یک کشور کوچک هستید که نه به آب های آزاد راه دارید و نه فضای وسیع و چهار فصل برای مسافرت و نه برخورداری از منابع طبیعی کامل و زیر زمینی. حال که همه بر حق سایر اقوام بر آموزش به زبان خود و حفظ فرهنگ خود تاکید دارند, دست از کینه توزی و نفرت افکنی بردارید.
اگر هم به فرض محال اکثریت مردم غیر فارس مایل به جدایی در آینده ایران باشند، مطمئن باشید کسی به زور شما را نگه نخواهد داشت. ما هم بهتر است تلاش کنیم تا بخش کهن و تاریخی و هم زبان خراسان بزرگ خود که افغانستان امروزی است را با خود همراه سازیم. واقعا هم به اطراف کشور ایران بنگرید . بخش گمشده ما نیز در افغانستان است. در این صورت بهتر نیست تا هرات را که روزی قلب خراسان بزرگ بود را احیاء کنیم و آن را همپای نیشابور برسانیم. افغانستان یا پاره تن خراسان بزرگ خیلی پتانسیل دارد. اگر سطح دانش مردم این منطقه را افزایش دهیم خواهیم دید که هیچ فرقی واقعا با سایر مردم حال حاضر کشور ایران که ندارند حتی به لحاظ اخلاقی و انسانی نیز از ما بهتر نیز هستند.ضمن اینکه منابع طیعی فراوانی دارد که می توانیم با یکدیگر تسهیم کنیم. کوههای سربه فلک کشیده و منابع آبی فراوان که هدر می رود را کمک می کنیم تا به زمین های کشاورزی هدایت شود. نفت و گاز ایران را به آنها می رسانیم و منابع غنی زیر زمینی آنها را به آب های بین المللی می رسانیم. آن وقت گربه ما همان شیر تاریخی می شود
نمی شود نانت را با مردمی شریک کنی که به دنبال نفرت افکنی و دشمن تراشی هستند. در همین آذربایجان ایران وضعیت زندگی مردم به مراتب از استان های خراسان جنوبی و هرمزگان و بوشهر بهتر است. این بی انصافی نیست که حداکثر منابع کشوری را جذب کنند و بعد مردم فارس این استان ها را دشمن بدانند.
علی / 16 August 2012
در ایران کسی خودش را با صفت “فارس” نمی شناسد. افراد، هویت خود را پس از “ایرانی” بودن، اینگونه معرفی می کنند: اصفهانی، شیرازی، مشهدی، جنوبی، شمالی و… کسی نمی گوید من فارس هستم!!
کاربر مهمان / 17 August 2012
همین آقایان که آسمان و ریسمان میکنند و برای در ودیوار دلیل میتراشند،انگار میخواند با آبنبات چوبی
و یا هندوانه زیر بغل دادن بچه گول بزنند.خیال کردن انگار یادمان و یاد شان رفته که در جنگ آذربایجان ،
سمت ارمنستان و روسیه را گرفتند و قره باغ هنوز در اشغال ارمنی هاست است. چرا آن موقع آذری ها
بنیان گذار ایران نبودن، چشم دیدن آذربایجان را ندارند.پیشرفت و آزادی واشغالش توسط ارمنیها را نمیگویند،
میگویند دیکتاتوری است. آیا دیکتاتوری آنجا با دیکتاتوری ایران و آخوندها قابل مقایسه است. آیا چشم انداز
آینده آنجا با ایران در محاصره وتحریم جهانی که همه لهله گوشت مرغ و لوازم اولیه را میزنند قابل مقایسه
است؟ افسانه سرایی خنگ ها و کودن ها راهم لحظاتی ازدرد و تیغ واقعیات استخوان له کن دور نمیکند
تا چه برسد به مردم قهرمان آذربایجان شمای و جنوبی.
کاربر مهمان / 17 August 2012
بعضی ها می خواهند، کرد وکردستان را برای کردها باز تعریف کنند و به آنها یاد دهند که چکار بکنند و چه نکنند وچه برای آنها خوب است وچه برای آنها بد است. این قیم های عاقل وعالم و بظاهر خیر خواه، در اصل کردها را صغیر و بقول یکیشان عقده ای وبقول دیگری نادان فرض میکنند.آقا جان یک کرد خودش دهن دارد ،زبان دارد و قدرت تصمیم دارد .دوست ودشمنش را هم خوب میشناسد. از رور ۱۳ اردیبهشت ۵۸ مرد ومردانه جلو حکومت ولی فقیه ایستاد. زمانی بود که شما گله ای دنبال نایب برحق ولی عصر بودید. امروزه سی واندی سال بعد چشم باز کرده وتازه ثمرات ولایت را میبینید، و حرفهای۳۳ سال پیش ما را نیمه و ناقص میزنید**** کرد اگر استقلال میخواهد یا آموزش به زبان مادریش را می خواهد تو ممکن است ۳۳ سال دیگر بفهمید. توضیح آن برای کسی که درد آشناست لزومی ندارد. فراموش نکن که نوک اسلحه تو همیشه بر سینه خواهر ومادر من بوده ، سرنیزه تو سینه های برادرو پدر ما را دریده،ما دیگر تحمل چکمه پوش ها و قیم و ظالم را در کوچه و خانهامان را نداریم. مادرهای ما دیگر نباید شهر به شهربغچه بدست به جلو زندان های پایتخت و شهرهای دور بیایند برای زندانی بی ملاقات ومرخصی اشان ، اگر ما با تو فرقی نداشتیم چرا باید ما را إعدام کنند که تو عبرت بگیرید. از سال ۸۸ تا حالا چند کرد را اعدام کردند ؟ چرا تا کنون بک جنبش سبزی یا قتنه گر سبز اعدام نشده؟ دیروز ۵۰۰ نفرشان آزاد شدند.خوشبحال خانواده هاشان. اما در کشتن کرد و عرب و بلوچ هرچهار جریان اصول گرا و قتنه و مجاهد و سلطنتی هم اندازه بیرحم وبیپروا بودند وهستندو در دروغ وحیله بیشرم. پس چرا تجزیه نخواهد. بخاطر یک مشت خرافات تاریخی ساخته وپرداخته اتاق فکراستبداد. ما خود تاریخ آفریدیم افسانه و مغلطه تو را می خواهیم چکار؟
کاربر مهمان / 17 August 2012
متاسفانه بخاطر سیاست خاص رادیو زمانه بخشی از مطالبم را منتشر نکرد از جمله آن قسمتی که کمی درباره نقش منفی **** در مسئله وحد مردم ایفا کرده و همچنین اندکی در شکستن بت کورش نوشتم که گویا ملاحظه پان پارسها را کردند. اینجا هر ادعایی بکنیم تا زمانی با هویت مستعار باشیم نمیتوانیم ثابت کنیم ولی برای که شاید صداقت از میان مطالبم بیند میگویم من از اهل خراسان و از ناحیه مشهدم. جد اندر جدم فارسی زبان بودند. در منطقه مشهد و حومه دهها گویش مختلف هست که همگی خود فارس میداند ولی به عنوان فارسی زبان و نه به عنوان قوم یا ملت فارس و همان طور که گفتم چیزی به نام قوم/ملت فارس نیست همچنان که ملتی دیگر غیر فارس نداریم و ما مردمان ایرانی هستیم از هر رنگ و دین و زبان که باشیم. ولی همه خود را اختصارا فارس به معنی فارسی زبان معرفی مکنند بخصوص هنگام مواجه شدن با یک کرمانج یا افشاری! ولی وقتی بین خودشان هستند هویت بومی خودشان دارند. یک فارسی زبان اهل شاندیز با اهل گوارشک فرق داره در فرهنگ و فولکلور و حتا در گویش! اطراف شاندیز میگوید: مو دیـشوْ دِ خَنَه ام بُدُم اطراف گوارشگ میگوید: مویْ دیـشنوک دِ خَنکم بُدُم یعنی میگویند: من دیشب در خانه ام بودم هر دو فارسی زبانند و جز فارس بودن هویت زبانی دیگر را قبول نمیکنند اینان شامل دهها گویش میشود تازه تنها در اطراف و حومه مشهد زادگاه فردوسی و پدیداورنده شاهنامه! و حال در غرب کشور هر کس گویش و چند گویش ایرانی و فارسی را بنا بر منافع شخصی کرده هویت قومی و ملی! ما ایرانی دست کم شاخه ایرانی و فارسی زبان نیازی به اصطلاحات ملی و ملت ندارند. ما میهن و مردم داریم، نیاز به واژگان وارداتی ملی و ملت نداریم. اینها واسه اروپایی رها شده قرون وسطا و کلیسا تفتیس عقاید شاید خوب باشه. انها بر اساس تجربیات تاریخیشان ملاک هویت زبانها و لهجات محلی قرار دادند چون میخواستند از شر فرهنگ قرون وسطایی و سلطه کلیسا نجات پیداکنند در حالی که از لحاظ مذهبی و فرهنگی شبیه هم بودند و نمیشد چندان روی آنها مانور داد و در نتیجه تفاوت بیش و کم زبانی را بهانه استقلا طلبی قرار دانند و nation های خودشان بر مبنای زبان بوجود آورند. شرایط تاریخی ایران با اروپایی ها فرق میکند. در لشگر و حکومت نادرشاه افشار همهء مردم ایرانی از ترک و غیر ترک زبان وجود داشتند و میدانید پس از هرج و مرج ناشی قتل او همنها هر کدام حکومت محلی خودشان بوجود آوردند؛ احمد ابدالی پشتون(افغان) در شرق خراسان یک حکومت و در غرب ایران کریم خان زند حکومتی دیگر! بینید دو شاخه گویشهای ایرانی در خدمت شاه افشار بودند. تاریخی سیاسی ایران اینگونه بوده، براساس تقسمات قومی و نژادی و زبانی هرگز نبوده و این قضیه تا زمان حال نیز صادقست. اقدامات رژیم های دیکتاتوری پهلوی و جمهوری اسلامی نباید به حساب قومیت و زبان خاصی گذاشت. رژیم جمهوری اسلامی که بر خلاف اسمش و برخ خلاف نمایش اسلامی اش مانند اذیت و آزار مردم ایران بخاطر پوشش! هرگز اسلامی نیست و هرگز اهداف اسلام را دنبال نمیکند و اتفاقا نقش منفی در دوری جستن مردم ایران دین اسلام داشته اند! این حکومت تصمیماتش بر اساس منافع شبه ایدئولوژیک و سیاسی و اقتصادی آخوندی-نظامی میگیرد و نه بر اساس منافع و تمایل مردم ایران از جمله جامعه فارسی زبان! در مورد بحران قره باغ سهی کرد یک جوری دم هر دو طرف ببیند و اتفاقا نقش نسبتا مثبتی ایفا میکرد و سعی کرد هر دو به صلح بکشاند و پیمان صلح دوجانبه نیز از هردو طرف گرفت ولی عواملی نگذاشتند ارمنستان و جمهوری اذربایجان به صلح برسند که خارج از کنترل و خواست جمهوری اسلامی بود. بهترست هموطنان عزیز ترک و غیر ترک غرب کشور با بقیه مردم ایران تلاش کنند ایران به دمکراسی واقعی برسد و در ایرانی آباد و آزاد همه به عدالت و خوشبختی خواهیم رسید.
م.ا. / 18 August 2012
اصطلاح آذربایجان شمالی و جنوبی اصطلاح جعلی و تجزیه طلبانه است. خود جمهوری آذربایجان نامی جعلیست که بر این ناحیه گذاشتند! آن ناحیه نامهای تاریخی اش بر اساس اسناد صحیح، آلبانیا و آرّان و شروان بوده! نام جعلی آذربایجان اوایل قرن بیستم توسط عوامل بلوشویک روسی بران سرزمین نهاده شده.
آذربایان نامی ایرانی در سمت جنوب ارس هست و شامل مردمانی با زبانها و فرهنگهای مختلف بوده و هست و فقط شامل ترکهای امروز نیست، امروز، تاتها، تالشیها، مکریها و کرمانجها، ارمنیها، آسوریها و غیره هم اذربایجانی هستند.
بر طبق فوانین بین المللی و قوانین مطبق بر آن از جمله قانون مشروطه زمان ایران قاجار، تجزیه طلبی از سنگینترین جرمهاست و هیچ کشوری از امریکا تا سوئیس چنین چیزی را تحمل نمیکند
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%A8%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C_%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C
همانطور که گفتم اگر بنا به برخی هموطنان ترکزبان آذریمان مدعی اند اکثریت را تشکیل میدهند نباید نگران جمعیت فارسی زبان باشند همچنان که انان و نیکانشان (ترکزبان/ترکمان) از هزار سال پیش همه کاره این کشور و از منافع اقتصادی بیشترین بهره برده اند در ایران آزاد و دمکراتیک نقش اصلی را خواهند داشت و همچنانکه در طول این هزار سال رسمی بودن زبان فارسی دری خللی در ترک زبان بودن انها ایجاد نکرده و بلکه همیشه چه از لحاظ جمعیت و از لحاظ ارضی روبه توسع بوده اند، نگاه کنید به ترکزبان شدن بسیاری از مناطق شمال غرب و شمال خراسان! هیچ گروه زبانی به اندازه ترک زبانها در این هزار سال اخیر از ایران منفعت نبرده. فقط کافیست موقتا هم شده تعصبات قبیلگی و زبانی کنار نهاده و به همه ایران از جمله شرق و جنوب شرق محرومیت کشیده نگاه کنند و ببینند جایگاه برتر و ممتاز اقتصادی و اجتماعی و سیاسیشان را!
بیاییم بکوشین ایران آزاد و دمکرات باشد و دمکراسی تنها راه نجات مردم ایرانست در شرایط حاضر.
م.ا. / 18 August 2012
به برادر عزیز کردم ، کامنت گذار شنبه, 05/28/1391 – 00:43 و همینطور هموطن عزیزم ،که مانند من آذربایجانی است ، کامنت گذار جمعه, 05/27/1391 – 23:37به جهت کامنتهای پر محتوایشان و سطح آگاهیشان آفرین میگویم . این نشان میدهد اتحاد و برادری ترک و کرد ، آنگونه که در زمان دو رهبر فقید پیشه وری و قاضی محمد بود ، در این زمان بسیار لازم و ضروری است، و تنها دشمن این اتحاد شونیست فارس است .
به نظر من این بالا و پایین پریدنهای فارسها ی شوونیست ، این داستان سرایی ها ، تاریخسازیها ی برای دیگران ، و با وقاحت تمام تاریخ دیگران را جعلی خواندن ، در حالیکه جعلی ترین تاریخ ، منحصر به خودشان است .[اینها حتی نمیدانند اگر به نام جمهوری آذربایجان شمالی گیر میدهند ،وضعیت ایران به جهت نام گذاری از همه بدتر است ، زیرا ایران نامی است که با اقتباس از شاهنامه ، از سال ۱۳۱۳ (۱۹۳۴ میلادی ) بر این سرزمین گذشته شده است }تنها به خاطر این است که جلوی پیشرفت و ترقی ما را، با محروم کردن ما از اساسی ترین حقوقمان ، بگیرند . در این راه هم دست به هر کاری میزنند ، چون به قول خودشان هدف ، وسیله را برایشان توجیه میکند .منتها ما باید اگا ه باشیم، فریبشان را نخوریم ، و همواره با خود بگوییم ” آزموده را آزمودن خطاست ” .
کاربر مهمان / 18 August 2012
ببخشید کاربر محترمی که میفرمایید : ” بر طبق فوانین بین المللی و قوانین مطبق بر آن تجزیه طلبی از سنگینترین جرمهاست ” میتوانید بفرمایید مطابق کدام یک از قوانین بین والمللی ؟ و اگر به قول شما اگر از سنگین ترین جرائم بین والمللی است ، قانونگذار چه مجازاتی برای آن در نظر گرفته است ؟ در ضمن اگر فرمایش شما صحیح باشد ، ، چه گونه است که در سودان ، چک و اسلواکی ، کبک کانادا ، و به زودی در اسکاتلند این جرم بسیار سنگین از دید شما ، از مسیر رفراندوم با نظارت سزمان ملل رخ داده است ؟
کاربر مهمان / 18 August 2012
اینکه دوستی گفته: فارس ها بی هویت اند، راست گفته، اما ملت های دیگر درون ایران این گونه نیستند. اغلب آنها لباس و شال وکلاه و نشان ملی و زبان و رقص واعیاد ورسم ورسوم خود را برای شادی وغم خفظ کردند. موزیک و هنرهای ملی دارند. ملت های داخل ایران، هویت ملی، شناسنامه آبا واژدادی خود را علا رغم تمام تبلیغات شاهنشاهی و اسلامی مذهبی نگه داشته ا ند.**** بی خود نبود رضا خان و همراهانشان دنبال نازیسم بودن، و هویت پارسی را با ایری طاق زدند.و نام پرزین را به نام ایرها یا ایر(نام نژاد جرمن)+ ان(علامت جمع در زبان)=ایران عوض کرد. إما امروز این فارس هویت نداشته بقول خود آقایان می خواهد بر ملت های داخل ایران که همیشه تحقیرشان می کرده سوار شود و هویت آنها را عاریت کند و به بفایش ادامه دهد..و عده ای استبداد زده که چیزی جز تبلیغات طولانی استبداد شاهی و مذهبی را گویا نشنیدند،به تکرار همان تبلیغات،که در مدارس ابتدایی به خورد کودکان معصوم میدهند’ متوصل شده اند.غافل از آنکه زمانه عوض شده است.و باید زحمت بیشتری به خود دهند۰
کاربر مهمان / 18 August 2012
به این ناهموطن که در تاریخ زیر ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ جمعه, 05/27/1391 – 23:37. نوشته بود "افسانه سرایی خنگ ها و کودن ها راهم لحظاتی ازدرد و تیغ واقعیات استخوان له کن دور نمیکند تا چه برسد به مردم قهرمان آذربایجان شمای و جنوبی." شما که خودرا خنگ وکودن نمی پندارید برای ما خنگها بنویسید که دقیقا معنی این جمله چیست. بنده که هر چه سعی کردم مفهومی در ان پیدا کنم نتوانستم. لطف کنید توضیح بیشتری مرقوم فرمایید.**** امیدوارم زمانه این مطلب را روی پایگاه مجازی نصب کند در غیر انیصورت این توهین شما بی جواب میماند. ****
کاربر مهمان / 18 August 2012
من که نگفتم آذربایجانی- یعنی همین منطقه آذربایجانخودمان و نه آن جعلی- موسس ایران هستند! بلکه از مادها گفتم که نخستین بار واحد سیاسی ایران را با پیوست کردن نواحی آن روز خراسان و فارس به همراه غرب و شمال غرب بوجود آوردند. کسی نگفت مردمی از شمال ارس یعنی آلبانیا (جمهوری آذربایجان) آمده اند ایران را تاسیس کردنده اند. مادها را ترکانگاران و کردانگاران مدعی اند نیاکان آنها هستند. کسی نمیخواهد زیر بغل شما هندوانه بگذارد و آبنات چوبی بدهد. این ادبیات نشانه کمبود منطق شماست. فقط خواستیم بخشی از واقعیات تاریخی به شما متذکرشویم. ایران متعلق به همه ایرانیان است با تمام میراث تمدنی بیش ده هزارساله اش. تمام شرق و غرب و شمال و جنوب متعلق به همه ایرانیان است. هر ایرانی بواسطه شهروند ایران بودن، میتواند هر جای کشور زندگی و کار کند. منابع عمومی متعلق به همه آحاد مردم ایرانست و میبایست عادلانه میان همه توزیع شود. هر ایرانی یک رای در نظام دمکراسی داشته و هر کس بنا بر شایستگی و تلاشش از مواحب اقتصادی و غیره برخودار خواهدشد. در نظام آزاد و دمکراتیک ایران آینده، همه برابر خواهند و تفاوت زبانی و نژادی و دینی سبب برتری و امتیاز کسی نخواهد بود.
م.ا. / 18 August 2012
غزیزان دراز روده،که کامنت کیلومتری می نویسید و باز شاکی هستیدکه زمانه کامنت شما را قیچی میکند.**** چرا حاشیه میروید. اگر آذربایجان مال شما و ایران شماست. همه را پس بگیرید. وگرنه این دیوار بین آذربایجان شمالی وجنوبی بهم خواهد ریخت.و آذربایجان یک پارچه خواهد شد. و درمورد ترکمنستان هم همین طور است.مثلا من ترکمن تحمل فقر و تبعیض را ندارم در حالیکه برادر هم نژاد وهم مذهب و هم زبان من در ترکمنستان شمالی در رفاه و استقلال وآزادی باشد با زبان مادری خود حق آموزش و تربیت کودکانش را داشته باشد از رسم ورسوم واداب خود در کمال آزادی و رفاه با سرمایه دولتی در شادی و غرور برگذار کند و من وما چون طوطی درگوشه قفس هندی در آرزوی هندوستان خناق بگیریم. این موقعیت برای کرد ساکن ایران و عرب خو زستان وبلوچ زاهدان هم صدق میکند.شما فکر میکنید چند در صد از این ملیتها که دیوار مرزی بین آنها و خواهر و برادرانشان کشیده شده به برنامه های فارس زبان نگاه میکنند؟این دیوار سیاسی وجغرافیایی توسط اینترنت شبکه های ماهوارهای برنامه های تلویزیونی و عبور ومرور قاچاق مرزی هزار سوراخ شده. چرا جوانان این خطه ها در کشورهای کناری اینهمه مورد استقبال اند.و اخساس خوشبختی در ترکیه و آزربایجان و کردستان میکنند. روزی این دیوار ها خواهد ریخت و برادران و خواهران همدیگر را در آغوش خواهند کشید.بهتر است واقعیت را دید و واقع بینا نه به دنبالش رفت. جبر زمانه خود را غالب خواهد کرد. چه بسا به حال شما هم بهتر شود.لازم به انکار خود نیست .که بگویید فارس نیست یا دیگری را انکار کنید که آذری و آذربایجانی نیست.
کاربر مهمان / 18 August 2012
من به برنامه ی بسیار سبک یک شبکه ی ماهواره ای ترک زبان اون ور مرز نگاه می کنم نود درصد سخنان این دوستان تجزیه دوست از همان جا سرچشمه می گیرد.****مگر آذربایجانی مرده است که سخنگویش این چند نفر باشند.کدام پژوهشگری در آذربایجان و کردستان از این حرف ها می زند.روزگاری امپراتوری فرهنگی ایران تا مرزهای روم شرقی کشیده شده بود. حالا باید برای این تکه به این چندتا "تورک" و "کورد" و "بلوچ" و البته "عرب" بسیار خوب و عزیز التماس کرد. همین جا گر مزدک بود آن جا مکمن بابک دمی خاموش اینک بانگ هایی می رسد ایدر سرودی گرم می خوانند یارانی… دوستان کمی غیر واقع بینانه نیست بر طبل جدایی از این خاک کهن با این همه تاریخ و فرهنگ مشترک کوبیدن؟
آرش / 18 August 2012
چرا فردی مدعی کرد بودن ست فحاشی میکند. بر فرض بسیاری مردم ایران اشتباه کردن و فریب آخوندهای مرتجع را خوردن، مگر زمان نازیها مردم آلمان فریب هیتلر و عواملش نخوردند آیا تا قیامت باید نسلها دیگر تاوان اشتباه پدران و مادرشان را بدهند؟! کسی بازتعریف واژه کرد نمیکند چیزی که در تاریخ مشخص است. جاییکه به نفعتان باشد خود را ماد و سرزمنتان مدیا معرفی میکنید جاییکه به نفعتان باشد خود کرد و ترک معرفی میکنید. چرا حق بالاتری از دیگران میخواهید. درباره معنی کرد/کورت http://www.azargoshnasp.com/persianblog/%D9%82%D9%88%D9%85-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87%E2%80%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF.html/ شما در اولین فرصت سعی کردید ایران را تجزیه کنید. میتوانستید با بقیه ایرانیان در برقراری دمکراسی همراه شوید. پان کرد و پان ترکی همانند پان پارسی و هر گرایش ایدئولوژیک دیگر نهایتش فاشیست است. اصطلاح کرد یکی از سیاسی ترین واژه هایی است که تاکنون بوجود امده و هدف آن ایجاد شکاف میان گویشهای ایرانی ست و همان طور تا کنون مشخص در حدود اختلاف هست و کار بدانجا کشیده لرها و بختیاریها و لک ها و گیلکی و تالشی ها کرد فرض میکنند! در واقع با سوءاستفاده از ویژگیهای فارسی دری که نوعی زبان نوشتاری برگرفته از گویشهای ایرانی هست و تفاوتهایش با گویش ایرانی و مقایشه با دیگر گویشها رندانه زبانها و گویشهای ایرانی غرب فلات ایران را جدا از خانواده ایرانی و فارسی میدانند در حالی در کلیلت اشتراکاتشان نزدیک بهم و تفاوتها نیز شبیه بهم هست. شاخه سمت شرقی زبانها ایرانی قابلیت هسته آزاد دارند ولی بواسطه زبان نوشتاری فارسی دری عادت کرده اند بیشتر شبیه آن سخن بگویند مثلا فعل آخر بیاورند ولی اینگونه نیست. در غرب کشور مانند شرق تعداد زیادی زبان هست که تنها در ظرفیت ایرانی میگنجند و اصطلاح زبان کردی جدید سیاسی دارد و از اول طرح خواستش تجزیه ایران بوده است. واین قدر کرد-کرد و ملت ملت گفتن و این حرفها را تلقین کرده اند مردم باور کردند! و انگار عین واقعیت است. در حالیکه اصولا پس تاسیس کشورها nation بوجود می آید مانند ناسیونال آمریکا! تا قبل از تاسیس کشور آمریکا ناسیونال امریکا وجود نداشت و در ضمن این ناسیونال بر پایه قومیت و یا زبان خاصی نبود و بلکه اشتراکات منطقه یی در قبال استعمار انگلیس که اتفاقا همزبان آنها بودند بوجود آمد! کشور هر چه کوچتر شود امکان بوجود امدن اکثریت بزرگتر هست! در ایران بزرگ و واحد هیچ گروهی زبانی اکثریت نخواهد داشت و در صورتی وجود دمکراسی احتمال دیکتاتوری اکثریت کمتر میشود ولی در واحدهای کوچکتر این قضیه بر عکس میشود مانند جمهوری آذربایجان که نقش ترک زبانها خیلی زیاد شده است و اقلیتهای ارمنی و تالشی و غیره تحت فشار شدیدتری واقع شده اند و در حالیکه در واحد بزرگتر ایران بودند چنین وضعیتی پیش نمی آمد. http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C خدمتتان عرض کنم سیاست استعمار تجزیه کشورهای خاورمیانه به قطعات کوچکترست و انها هرگز کشور کردستان بزرگ را نخواهند گذاشت بوجود بیاید و فعلا از کردانگاران به عنوان ابزاری در جهت مقاصدشان استفاده خواهند کرد. زبان نمیتواند عامل ایجاد میهن یا به قول ایشان ملت شود و در نهایت اگر در جهت منافع و اغراض سیاسی باشد عامل تفرقه خواهد شد. همین لحن خشن و نفرتانگیز برخیها خود نشانه اثرات منفی قومیتگرایی و ناسیونالیست هست. در نهایت هم ناسیانلیست علیه خودشان میشود. ایشان با استفاده از احساسات فولکلوریک و سمپاتی مردم غرب کشور نسبت به زبانها خودشان (کرماشانی، کلهری، اورامانی، فیلی،…) و ساختن دشمن خیالی ملت فارس! سعی در هویت سازی دارند. آنچه تاکنون از کرد منظور بوده به مردم کوچنده و در نهایت زبانهای غرب کشورست و نه ملت کرد. بدلیل ماهیت تجزیه طلبانه و فاشیستی ناسیونالیست این گونه واژه در خدمت استعمار قرار میگیرد. نمونه اش هم همین لحن *** کردانگاران و ترکانگاران هست. هر یک از ربانهای کرماشانی و کلهری و سورانی و کرمانجی و فیلی و اورامانی و لک برای خودشان میتوانند ادبیات و اموزش جداگانه داشته باشند چرا باید گویش و زبان دیگری هویت خود قرار دهند؟! یک کرماشانی چرا باید ادبیات کرمانجی بیاموزد؟! مگر از خودش فرهنگ و زبان ندارد؟! همانطور که زابلی و اصفهانی و نیشابوری و… فرهنگ و ادبیات خودش را دارد. همیشه خراب کردن راحتتر از درست کردن است. آنها بجای تلاش برای ساخت ایران آباد و آزاد در پرتو دمکراسی و وحدت ارضی بفکر تجزیه طلبی هستند. قبل از طرح نظریات مدلسازی فدرالی که میتواند بالقوه عامل تجزیه کشور شود میبایست از تجربه دمکراسی بگذرد. واحدهای قومی و زبانی بدون ایجاد و تجربه از دوره بلندمدت دمکراسی واقعی و تجربه همزیستی دمکراتیک، تنها فاجعه بالکانیزه شدن را به همراه دارد.
م.ا. / 18 August 2012
درود بر ستار فرزند آذربایجا ن.کمنت های شما دل ما را شاد میکند .درود بر تو که در مورد کار شایسته آن تلویزیون، که جان صدها نفر را نجات داد اطلاع رسانی کردید. ما دوستتان داریم. چنین مواقعی دوست ودشمن نمی شناسد،نمیدانم چرا دوستان فارس کینه توزی میکنند. ما دشمن شما نیستیم ، فقط زبانتان را نمیخواهیم ، زبان ترکی امروز زبان رسمی شیش کشور است ودر همه دنیا کم وبیش صحبت میشود حصوصا در اروپا.. آذربایجان چه جدا بشود یا نشود فرزندانش لیاقت نشان داده اند که هرکجا باشند،مدیریت آنجا وبازار آنجا بدست آنان است. همه جای دنیا قدرت و ثروت را مدیریت میکنند.گریه وناله بعضی ها برای جدایی آذربایجان نه برای خاک آذربایجان بلکه برای خودشان است.که مدیریانی لایق از دست میدهند .آذری ها مرد کار و دانش وسختی اند.****. برای هر مملکتی مایه خیر وبرکت وافتخار هستند.به همین خاطر گاها مورد حسادت اند. اما اینکه در مورد اطلاع رسانی زلزله آنها کوتاهی کردن واقعا پستی و خنجر از پشت است.کار نیک این تلوزیون برای هر انسان آزاذه خارج از ملیت و سرزمینش قابل ستایش است.آذری یا فارس یا کرد یا عرب و …غیره، فراموش نشود همه انسانیم. اختلاف ما سر یک حق پایمال شده توسط دیکتاتورهاست. چرا این همه تمامیت خواهی، هر انسان ،در جهان امروز آزاد است از موهبت زبان مادری وخانوادگیش در آموزش فرزندانش بهرمند باشد ما أین آزادی را نه برای خود برای همه و حتی برای فارس ها هم میخواهیم. آیا میدانید چرامردم آذربایجان این همه ساعی ،رشید وقهرمان اند چونکه آموزه های زبانی آنها برمردانگی،لیاقت ورشادت وانسانیت تکیه دارد. واژهای رنگین و مثل های شیرین و حکایت های انسان های آزاده دارد. در ضمن یاد آور میشوم که زبان فارسی، کردی ، و عربی و بقیه زبانهای ملت های ایران و جهان هم هر کدام به سهم خود بارهای معنوی وذخایر فرهنگی دارند.که همه زیبا و ارزشمند هستند.برایمان پیش قضاوت در مورد زبانمان و زبان دیگران بدون اطلاع و تحت تاثیر تبلیغات هزار ساله دیکتاتور های ظالم وستمگر وبدور از فرهنگ در این سرزمین که حدود هفتاد سالی ایران نامیده میشود دردآور است. اگر دوست بی اطلاع از حال ما درد را نمی توانید بفهمید چرا بلند گوی استبداد سیاه هزار ساله شدید.برای من ودیگر دوستان از زبان وملیت های دیگر، قابل هم دردی است که در آن سر زمین از قنداق تا گور بر در ودیوار و خیابان و کتاب ها ومدارس ودانشگاه ورادیو وتلویزیون روزنامه ها نشریه ها یک جانبه استبداد تبلیغ زبان فارسی میکرده و میکند.و تو تحت تاثیر باشید.و ناگهان صحبت از زبان مادری ملت های دیگر شود بی خواب شده، بصورت سریالی،و کیلومتری،شبانه و روزانه کامنت بگذارید. دوست عزیز من واقعا نگران حال شما شدم. خواست ما شخصی نیست.و طرف خطابمان نیز شخصی نیست. ما شما را دوست داریم فقط زبان شما را شایسته برای کودکانمان نمیدانیم بلکه زبان مادری خود را ترجیح میدهیم. و اگرب ه خواست مان نرسیم از ایران جدا میشویم.
کاربر مهمان / 19 August 2012
همانطور که گفتم و خودم را معرفی کردم که البته با توجه ناشناسی و نام مستعار نمی توانم اثبات کنم و تنها خوانندگان از محتوای مطالبم پی به صداقت گفته ایم ببرند عرض میکنم:
آنچه جناب علی گفتند ترکیبی از واقعیت و غیر واقعیت بود. اما در مورد قوم بودن شرق خراسان سخن بیربط و دور از واقعیت گفتند. قومیت معادل با زبان نیست و نمیتواند باشد و ملیت هم واژه یی وارداتیست که یک قرنی بیشتر سر زبانها نیفتاده در واقع چون واژه قومیت که سابقه طولانی تر داشت و نمیتوانست اهداف سیاسی و تفرقه اندازانه و تجزیه طلبانه را به قدر کافی ساپورت کند واژه ملت و ملی باب کردند.
تایبادیها و تربت حیدریها و تربیتجامیها هر کدام فرهنگ و گویش خاص خودشان را دارند ولی سبک گفتاری و واژگان مشترکی با سرار خراسان دارند که عمدتا در ناحیه خراسان ایران وهمچنین نواحی غربی تر خراسان در سمنان کاربرد دارد و در شرق خراسان تاریخی/افغانستان امروز، کمتر مشابه دارد. باین وجود وجود قومیت فارس از بیخ و کل غلط است! مدرکش همین وجود مدعیان هویت قومی و ملی فارسی زبان در خود افغانستان است در عین همزبانی و زبان مشترک، هویتهای قومی مختلفی چون هزاره، ایماق، قزلباش، تاجیک، غور و غیره برای خود قائلند، مردم هرات فرهنگ و گویش متفاوت با کابل و مزارشریف دارند. وجود رسمیت هزارساله زبان فارسی باعث از میان رفتن هویتهای محلیشان نشده تا چه برسد به واژه افغان، که مفهومی سیاسی دارد و انان هرگز زیر هویت ملی جدید افغان نرفتند همچنان که خود قوم یا ملت فارس ننامیدند!
هیچگاه بعد از دوره ورود اسلام قومی به نام فارس وجود نداشته و آنچه بوده زبان فارسی دری نوشتاری بوده که کاربرد ارتباطی و میانجی داشته، همان وظیفه یی که هر گونه زبانی ایفا میکند یعنی وسیله ارتباط میان افراد. عشق و علاقه به زبان مادری گاهی حالت افراطی میگیرد و مردم گمان میکنند به خاطر اینکه زبان و گویشی مشترک دارند تافته جدابافته یی هستند الخصوص اگر در از لحاظ جمعیت گویشور در منطقه یی اکثریتی هرچند نسبی پیداکنند و این طور میپندارد از ازل تا ابد ان زمین مال انها بوده و جداگانه و تافت جدابافته برای خودشان تصمیم بگیرند و دیگر سایر مردم نشیمن در انجا و در سرزمین بزرگتری-در اینجا ایرانست- ربطی به انها ندارد. موقع جنگ و نزاع و تهاج خارجی در قرنها از همه نقاط ایران به کمک آنها شتافته بیگانگان متجاوز (مقدونی و عرب و مغول و انگلیسی و روس و غیره) دور کردند ولی وقتی پای عدالت و مساوات و توزیع منابع و ثروتهای طبیعی ایران میرسد آنان که بر حسب اتفاق بر زمین غنیتر هستند همه چیز از آن خود میدانند. اهالی خوزستان که برحسب اتفاق نیکانشان جاگیر آنجا شدند و روحشان از وجود نفت و گاز خبرنداشت حالا میخواهند مثل کوییتی و قطریها زندگی کنند و بلوچها و بشاگردیها و مردم جنوب خراسان مثل آفریقایی فقیر، فقط حسرت رفاه نفتی آنها را بخورند. انگار نه انگار ایرانیها تاریخ مشترک کهن داشته اند!
حرکتهای ناسیونالیستی نیمه غربی کشور برای قوم و ملت مظلوم فرضی خودشان نیاز به قوم یا ملت ظالم دارند و وجود زبان فارسی دری نوشتاری که در واقع زبان گفتاری هیچ مردمی در ایران نیست بهانه یی برای ساختن قوم یا ملت فارس شده است. گروهی از مردم خود در ایران فارسی زبان میدانند ولی در شهر و روستای خود فرهنگ و زبان خاص خودشان را دارند و بالاتر از آن، تنها خود را ایرانی میدانند یعنی میهن یا به قول بعضی ها ملت خود را تنها ایرانی بودن میدانند و نه فارس، از این بابت هم ارزش و برابر با مردم غیر فارس دارند و نه بالاتر و یا پایینتر و خود بالاتر از دیگر مردم ایران نمیدانند.
اینکه فارسی دری نوشتار زبان میانجی ایرانیان شده بر حسب شانس و اتفاق تاریخی بوجود امده و مردم امروز فارسی زبان نقشی در آن نداشتند و میتوانست در مورد هر زبان ایرانی دیگر باشد ولی به هر حال فارسی دری شد زبان میانجی و در این صورت نمیبایست باعث حسادت و غبطه دیگران شود و یا منکر تاریخ شوند و ضرورت زبان رابط نهی کنند و این قضیه مربوط هزار پیش میشود و زمانی سلاجوقیان ترکمان این زبان را در سراسر فلات ایران رسمی و کاربرد رابط و میانجی دادن!
چیزی که مردم فارسی زبان از رسمی بودن زبان فارسی دری برده اند این بوده که زبانها و گویشهای محلی خودشان همگرا سوی فارسی دری شود و در محاوره به زبانی شبیه تهرانی صحبت کنند، در حالیکه ترک زبان های اذری زبان خودشان را حفظ کردند و جمعیت و و حدود ارضی فرهنگی و زبانیشان روز به روز گشترش یابد! این بهایی ست لاجرم یکی از گروها زبانی ایران میبایست میپرداخت که همه مردم این سرزمین بتوانند از مواحب و مزایای زبان رابط مشترک برخودار شوند و همه این قضیه مربوط به تاریخ است چیزی که گذشته و قابل بازگشت نیست! دیگر نمیشود گویش قدیم تهرانی و اصفهانی و شیرازی را زنده کرد. این بهایی است که بخاطر همزبان بودن با فارسی دری از یک سو و از سوی دیگر برای رسیدن به جامعه و سرزمین مشترک با دیگر ایرانیان پرداخته ایم. نبش قبر خاطرات قرون و هزارهای پیش که ما از فلان بودیم و میبایست چنان میشدیم دردی از ما دوا نمیکند!
سخن من و امثال من اینست هزار سال پیش بر حساب اتفاقات سیاسی و بهگزینی زبان فارسی دری زبان رابط و میانجی مردم ایران شده است، کاری که زبان انگلیسی در کشورهای انگلیسی زبان میکند و کاری که چینی ماندارین در چین میکند. چرا باید راه رفته را دوباره تکرار کرد. مردم غرب کشور میخواهند زبانهای مادریشان حفظ و بیاموزند، بسیارخوبست، اما چرا دوباره چیزی شبیه فارسی دری ایجاد شود. اورامانی و فیلی و کرماشانی و اردلان و غیره خودشان میتوانند فرهنگ و زبانشان داشته باشند، بختیاری میتواند زبان و فرهنگ خودش را داشته باشد، چرا مثلا بیاییند گویش کرمانجی دیاربکر را که در آن سوی فلات ایرانست، زبان معیار و میانجی خودشان قراربدهند؟
عده یی میگویند انگلیسی بجای فارسی دری، زبان میانجی قرار بگیرد یعنی آنها به زبان، نگاه سیاسی و ایدئولوژیک دارند! در حالیکه زبان کارش ارتباط میان انسانهاست و نه قطع ارتباط! کاری که بیش هزار سال پیش تا به حال روی داده میخواهند از صفر شروع کنند! فقط بخاطر امیال سیاسی و افراط و تفریط گروهی اندک تحت نامهایی چون پان پارس و پان ترک و غیره! بدیهیست امروز زبان انگلیسی زبان بین المللی است و کسانی که میخواند در سطح جهانی فعالیت داشته باشند بهترست این زبان را یادبگیرند، اما حکم واجب برای همه نیست، لازم نیست همهء مردم فرانسه و یا آلمان، انگلیسی یادبگیرند! عمده آنها کارشان داخلی هست و طی چند قرن زبانهای فرانسوی و آلمانی نقش مشابه زبان انگلیسی را به عهده گرفته اند و گروههای دیگر در داخل هر کشور هر کدام میتوانند زبان و گویش خودشان در کنار زبان رسمی میانجی داشته باشند چنانکه اینگونه بوده است.
علارقم نبود امار رسمی از درصد گویشوران زبانها به نظر میرسد هیچ گروه زبانی اکثریت مطلق در ایران ندارد و این بدان معنی است ایران از معدود کشورهای جهان است در صورت وجود دمکراسی واقعی- که تا کنون مردم فرصت تجربه آن را نداشتند- هیچ گروه زبانی حائز اکثریت مطلق نخواهد شد و در نتیجه دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت بوجود نخواهد امد بر خلاف روسیه و یا جمهوری آذربایجان و یا ترکیه و امثالهم! تجزیه ایران چند پاره قومی و زبانی اکثریت، تنها بوجود آورنده و اضافه کردن واحد بحران قومی و زبانی دیگر در منطقه خاورمیانه است! چیزی که قبلا در مورد ترکیه و جمهوری آذربایجان و عراق و ازبکستان و غیره اتفاق افتاده است! همان چیزی روند قهقرایی میگویم!
ایران امروز بهترین نمونه میتواند از رواداری و دمکراسی چندزبانی باشد، چرا که هیچ یک زبانها اکثریت مطلق ندارد و موزائیکی از هزاران زبان و گویش است.
تمرکززدایی میتواند مفید باشد چرا که ایران کشوری نسبتا بزرگیست (1695000 کیلومترمربع)، قطعا توزیع مناسب قدرت و اختیارات بین مرکز و مناطق در ادره کشور مفید میباشد چنانکه در طول تاریخ والی نشنی و ساتراپی همین کار را میکرده است. ولی تقسیم براساس قومی و زبان مشکلزا خواهد بود، چرا که تقسیمات بر اساس اکثریت قوم و زبان محلی، باعث اجحاف به اقلیتهای دیگر منطقه یی خواهد شد و نمی شود کشور را به هزاران ایالات ریز تقسیم کرد! این امر سبب مشکل شدن ارتباطات انسانی و اقتصادی و فرهنگی خواهد شد و به ضرر اکثریت مردم خواهدشد و فقط افراد و جناحهای سیاسی موقتا سود خواند برد و نه همه مردم.
سخن بسیارست درین باره.
ما هنوز دمکراسی واقعی و طولانی مدت را تجربه نکریده ایم؛ چندباری فرصت پیش آمد مانند مشروطه یا خلع رضاخان دیکتاتور و اوایل انقلاب 57 ولی هربار دچار کژفهمی و فریب کاسبکاران سیاسی و ایدئولوژیک را خوردیم! با وجود همه آن تجربیات ناموق میتواند بستر موفقیت و پیروزی دمکراسی باشد. آنچه به نظرم تجربه کردیم اینست ایران دمکراتیک و آزاد در ظرف قومیت و زبانگرایی نمیگنجد و همه زبانها حق حیات و تداوم دارند. ایدئولوژی از جمله انواع مذهبی و ناسیونالیستی کارش با فاشیسم و دیکتاتوری ختم میشود. جدایی دین از سیاست امری ضروریست. دین و مذهب تا جائیکه امری خصوصی باشد موضوعی قابل احترام است و میتواند ایمان و معنویت عامل امیدواری و رفعت در میان مردم شود تاجایی که جنبهء درونی داشته و عاملی ایدئولوژیک و تحمیلی به دیگران نباشد. اخلاق و حرمت جان و کرامت انسانی ملاک مشترک همه انسانها باشد و چیزهای جهان شمول از این قبیل.
من به سهم خودم گفتم تا روزی که راه به خطا رفتیم و کاسه چه کنم چه کنم بدست گرفتیم نگویند که چیزی نگفتند و هشدار ندادند. فردا وقتی راه تجزیه طلبی رفتیم دوباره بر نگردیم مانند اروپاییان از صفر شروع کنیم اتحادیه تشکیل دهیم در حالیکه هم اکنون بسترش فراهم است!
با تشکر از.
م.ا. / 19 August 2012
کاربر مهمان در تاریخ شنبه, 05/28/1391 – 13:24**** اشتباه می کنی اکثریت مردم ایران کشورشان را دوست دارند. ممکن است به خاطر ستم های حکومت ظالم خامنه ای دلخور باشند ولی در این بین مردم فارسی زبان هیچ نقشی در مشارکت ظلم و ستم های حکومت ندارند. همه حتی کودکان نیز به این باور رسیده اند که این حکومت ایدئولوژی است و تنها چیزی که برایش اهمیت دارد رسیدن به اهداف جاه طلبانه خود است. یک بار دیگر امیدوارم به نصیحت دوستانه من گوش کنی و به چارچوب قومی- مذهبی و فقدان مرز واحد برای اقوام مختلف در چهار گوشه کشور پی ببری. راه رسیدن به اهداف جاه طلبانه تجزیه ایران توسط تو و همفکرانت بر روی فرش بسیار خونین قرار دارد که ممکن است در خونریزیهای قومی حتی فارس هم پایش به انجا کشیده نشود. از جمله شمال غرب کشور. مطمئن باش در آینده ایران هیچ کس به زور نگه داشته نمی شوند. راه خروج از نام پر افتخار ایران عزیز بر روی همه باز است. اما بدان ما نیز در مناطقی که حضور داریم تا آخرین نفس از خاک خود دفاع خواهیم کرد و بار دیگر اجازه نمی دهیم همچون شاهان قاجار شهرهای تاریخی مرو و هرات و بلخ را از ما جدا کنند. من اگر زنده باشم در دنیای مجازی اشعار فردوسی را برای بازیابی حس وطن دوستی خواهم سرود و زبان فردوسی خواهم شد. **** فارسی زبان با اصالت در شرق خراسان در مناطق تربت و خواف و تایباد تمام هویت های یک قوم را دارا هستند. البته آن سوی مرز در هرات عزیز نیز همین هویت واحد وجود دارد که متاسفانه از ما دور شده اند. در آخر مردم فارس از این سخن تجزیه طلبان هراس نداشته باشند.در آخرین پله که حتی تجزیه احتمالی ایران باشد- که 1 در 100 می باشد- ما باید بر کمک به مردمان هم زبان خود در افغانستان و تلاش برای بازگشت آنها به پیکره ایران داشته باشیم.***
علی / 18 August 2012
به نظر من آذری تنها شهری که حتما باید مستقل شود قم است!
کاربر مهمان / 19 August 2012
در جواب این هموطن دل آزرده که نوشته اند: {من در اینجا میخواهم یک خواهشی از مسولین مربوط به کامنتهای رادیو زمانه بنمایم ، و ان اینکه در اینجا دوستان با هر عقیده ای میتوانند بیایند اظهار نظر کنند ، اما بعضی از دوستان که مخالف اصل مطلب مقاله هستند ، در اینجا متاسفانه با یک شگرد ناپسند ، مانند گذاشتن کامنتهای کیلومتری و تماما تکراری ، سعی در پر کردن ستونهای کامنت از نظراتشان و خفه کردن دیگرنظرات را دارند ، که بسیار عمل زشت و غیر اخلاقی است **** خواهش من از رادیوزمانه جلوگیری از این سواستفاده ، با لحا ظ مقرراتی برای کامنتها ، میباشد .متشکرم . ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 05/30/1391 – 18:18.} شما از کجا میدانید که انها که کامنت های بلند میگذارند دارند "شگرد" میزنند و اگر چنین است کجایش ناپشند است!؟ آنکس که وقت میگذارد و یک صفحه در باره موضوعی ولو اینکه موافق اصل مطلب نباشد دارد به همه لطف میکند و فکر و ادیشه اش را به طور رایگان در اختیار ما میگذارد. شما چگونه این کار ایشان را "بسیار عمل زشت و غیر اخلاقی" میدانید و آنرا یک سوء استفاده می نامید!؟ حال به فرض اینکه رادیو زمانه هم مثل بی بی سی کامتها را به 500علامت الفبایی محدود کند انوقت همین تعداد معدودی هم که مطلبی مینویسند و مارا مستفید میکنند از دست میدهیم. آنوقت کامت ها در مورد این یکی مطلب منحصر میشدند به اینکه آذربایجان یاشاسین و یا ایران پاینده. تا میخواستیم بنویسیم که آذربایجان تاج سر ایران است ظرفیت نوشته تکمیل میشد! اگر شما کامنت های به قول خودتات "کیلومتری" را دوست ندارید انها را نخوانید دیگر برای چه دیگران را محروم میکنید و انها را "زشت و غیر اخلاقی می انگارید!؟ آیا این همان دیکتاتوری و زورگویی یک قوم بر قوم دیگر نیست که شما دارید برایش تبلیغ میکنید!؟ چطوره همه بنشینند و از شما اجازه بگیرند که چه بنویسند و چطور بنویسند تا خاطرتان پریشان نشود؟***** این پایگاه مجازی برای آنها که دوست دارند مطلبی بنویسند تا شاید مثلا نقطه کوری را روشن کنند آنهم بدون حقوق و پاداش که خود یک نوع خدمت است به دیگران و حالا شما میخواهید همین را هم کوتاه کنید؟ این پایگاه مجازی زمانه برای "وصل کردن" است نه کوتاه کردن و "فصل کردن". تازه اگر شما تحمل یک نوشته، که از حد نظرات شخصی آنورتر نمیرود ناراحتید، ایا میتوان اعتمادداشت که اگر در مصدر قدرت قرار بگیرید یک دیکتاتوری دیگر به وجود نخواهد آمد؟ اصل اول قانون حقوق بشر در ازادی عقیده است و بازگرفتن آن از هرکسی عین نقض حقوق بشر است. آیا اینطور نیست؟ تصور بنده ایست که شما حرفتان را پس بگیرید بهتراست تا بر درست بودن ان پایفشاری کنید.
کاربر مهمان / 20 August 2012
اصلا بگذارید ببینیم قرار است ما ترک ها تحت نام ایران باقی بمانیم یا به برادرانمان در آذربایجان شمالی بپیوندیم . بعد برسیم به بحث فدرالیسم .
کاربر مهمان / 19 August 2012
****میگم بیا کاملا این سایت رادیو زمانه رو اجاره کن ، خیال همه ما رو هم راحت کن .ماشاالله کامنت میذاری کیلومتری ، خدا برکتت بده . یک تنه نمیذاری کسی نفس بکشه .
کاربر مهمان / 19 August 2012
دوستی با لحنی توهین آمیز از “یک شبکه ماهواره ای ترک زبان اون ور مرز ” نام بردند.بگذارید من با صراحت از شبکه ” گوناز تی وی ” نام ببرم . در اینجا وظیفه انسانی و ملی خود به عنوان یک آذربایجانی میدانم ، تا از زحمات بشر دوستانه و تلاشهای پیگیر این شبکه ، برادر عزیزم احمد ابالی و همکاران محترمشان ، در مورد امداد و اطلاع رسانی زلزله آذربایجان ،صمیمانه تشکر کنم واقعا اگر افشاگری های همین شبکه “سبک به قول بعضی ها” نبود ، یقینا آمار تلفات صدها برابر از امروز میبود ، درست زمانی که شبکه های سنگین ، با سنگینی تمام مهر سکوت و بایکوت خبری بر ان زدند .
هزران بار افتخار بر شبکه تلویزیونی آذربایجان جنوبی Günaz TV. .ستار فرزند آزربایجان
ستار فرزند آذربایجان / 19 August 2012
این دوستان آذزی که گویا هوای 120-130 سال گذشته به سرشان زده و دارند دم از استقلال میزنند باید بدانند که چه حکومتهای ترکهای عثمانی و چه ترک های ایرانی هیچکدام بویی از ازادی و برابری برای تاچیک ها (فارس زبانان) نداشتند و در تمام کشور از آذربایجان تا بلوجستان و پاکستان و حتی هتدوستان مردم از دست این حکومت های خود کامه افشار و سلجوق و قاجار و صفوی در عذب بوده اند. پدر بزرگ من از زمان قاجار تعریف میکرد که اردوهای دولتی (سپاهیان) وقتی برای استفاده اب و هوای مناسب به شهرهای دیگر سفر میکردند به زور خانه های مردم را میگرفتند و انهرا بیرون میکردند و بعدهم که اردو تشریف میبردند مردم میدیند چوب های دیوار و سقف خانه هارا در اورده بودند و سوزانده بودند! این دوستان فکر میکنند اگر مستقل شوند یا حد اقل ادعای استقلال کنند مملکت را دودستی به انها خواهند سپرد و ایشان میروند به زبان مادری شان شیر مینوشند و حلوا میخورند و مثل قدیم به تاجیک ها زور میگویند. غافل از اینکه هیچکس نه دعوتنامه برایشان فرستاده و نه منت شان را خواهد کشید. اگر با افتخار نمیخواهید ایرانی باشید بفرمایید بروید اهل هرکجا که میخواهید باشید. **** پول نفت مردم دیگر را به شماها بدهیم و بعد هم ***. اگر قبول ندارید زبان فارسی به عنوان زبان سیاسی و اداری کشور باشد و همه زیر یک پرچم باشیم و هر استانی هم به سلیقه و انتخاب خودش زبان و قومیت خودش را زیر پرچم و زبان واحد ایران حفظ کند مارا به خیر و شما را به سلامت. همان اقایی که "بای بای ایران" را نوشته بود به همراه ان جندتای دیگر میتوانند بروند کشور خودشان را هر جا که میلشان کشید تشکیل دهند. بای بای و از این به بعد به زبان مادریتان کامت بگذارید چون من یکی که دیگر انها را نخواهم خواند. تا ببینیم دارید همان ساز قدیمی را میزنید ان نوشته را نخواهم خواند. خدا یار شما باشد به ملت ایران هم رحم کند که شما ها بار دیگر بر ایران سلطه پیدا نکنید. ما ایرانی ها هیچوقت ان دوران های صفوی و قاجار و سلجوق را فراموش نخواهیم کرد که به شما اجازه دهیم زیر لوای زبان و فرهنک مادریبار دیگر بر ما مستولی شوید. انها یی هم که زبان مادریشان فارسی است تعدادشان انقدر هست که اگر همه پرسی شود یا حتی خدای نکرده جنگ داخلی در گیرد بتوانند این زورگویی ها را مهار کنند و اجازه ندهند که حکومت های ترک مدار و زورگو برقرار شوند. آن دوران ها که زورگویی میکردید دیگر تمام شده و هیچ ایرانی به هیچ قومی اجازه ترک و تازی نخواهد داد.
کاربر مهمان / 19 August 2012
به نظر میرسه که ما تمام دانشمندانمان عقل هاشون رو روی هم ریختند تا ݘرخ رو اختراع کنند، کسی نیست به اینا بگه که امریکا و حتا کانادا بدلیل ݘند ملیتی و نه ݘندقومیتی فدرالیسمی درش امکان پذیر شد، مشکل ایران نه بدلیل اینکه
یک قوم که بر اقوام دیگر حاکم هست ، استبداد وجود دارد، بلکه بدلیل این که فرد یا گروهی که اتفاقا مخلوطی از اقوام هست خود را برتر از مردم دیگر میدانند، و این مردم باز از اقوام گوناگون است، شما اول بیایید ثابت کنید که این فدرالیسم ، قومیتی زیر بنای اختلاف با دیگر اقوام نیست ،، در جایی که مریخ نورد در مریخ داره اکتشاف میکنه در لرستان در قرن ٢٢ مردم ﴿ کشاورزان﴾ با بیل گردن کشاورز دیگر رو که اتفاقا خونش ݘند خونه انطرف تر هست پی میکنه﴿ گردنش رو گیوتین میکنه﴾ ، حالا شما بفرمایید با همین لرها که آب رودخونشون اتفاقی از کردستان میگذره ، اگه بخوان زمیناشون رو آبیاری کنند، باید ݘکار کنند،؟ لطفا کمی مسله را عمقی نگاه کنید، این که گفتم یکی از هزاران مورد هست که شما دکتراها بدون معاینه مریض برایش نسخه میپیݘید، ، ݘرا فکر میکنید ایران امریکا یا کانادا هست، ما در ایران جنتی داریم و امریکا توماس
جفرسون داشتند. اما اگه منظور شما فدرالیسم جغرافیای هست ، که خدمتتون بگم که همین حالا ایران فدارلیست جغرافیای هست، البته نه بشکل کامل، مشکل ایران با فدرالیسم حل نمیشه ، سعی نکنین که رفتاری رو که دیگران با توجه به بازنگری دقیق و شرایط محیطی به وجود آوردن ، شما با دوتا ݘرتکه انداختن و یک استخاره شاتلتون رو هوا کنید، کمی جدی باشید ، ݘرندیات یک مشت بی سواد رو اهمیت ندید، به تاریخ خودمان نگاه کنید ببینید آیا اقوام ما با هم مشکل داشتند؟ یا اینکه یک مستبد بوده که تمام مردم رو رعیت خود حسا میکرده، یکی با تاج و یکی هم با عمامه، اگر شما دلتون برای هموطنا تون میسوزه ، یادشون بده برای گرفتن حقشون تلاش کنند، نه اینکه قرص سر درد رو به جای داروی رفع اسهال
بدین…….حرف آخر ، مگر پاکستان که فدرالیست هست همه مشکلاتش حل شده؟
کاوه / 19 August 2012
دوست عزیز!
من نیز اگر این شبکه ی ماهواره ای چنین کارکردی داشته و جان گروهی از هموطنانمان را در غیاب رسانه ی ملی با اطلاع رسانی خود نجات داده عمیقاً به این کارشان احترام می گذارم.
اما شاید این اطلاع رسانی برای این به نظر شما این همه استثنائی رسیده که شب و روز پای همین شبکه نشسته اید و به سخنان درخشانش گوش می دهید.و گرنه کسی که شبکه های دیگر را (به جز رسانه ی ملی که خبر نداشت!) دیده باشد انصاف خواهد داد که همگی مثل بی بی سی و voa از دو ساعت بعد از واقعه بسیار فعال بودند.دوست عزیز به جای نشستن پای این شبکه پاشو و برو یک سفر به شیراز که شهره ی جهانیان است و ببین مردم “فارسی” زبانِ آنجا همان گونه که این شبکه می گوید دندان به خوردن حقوق آذربایجانی ها تیز کرده اند؟ و اصلا در چه وضع بهتری نسبت به جاهای دیگر ایران به سر می برند.فردای زلزله بزرگ ترین صف ها برای کمک به هموطنان اهری در شیراز تشکیل شد.راستی چرا گوناز از دانشمندان و فرهیختگان آذربایجان جز آن هایی که امکان تغییرِ کاربری دارند نامی نمی برد.چرا خود آن بزرگان آبشان با این ها به یک جو نمی رود و هرچه بزرگ تر می شوند بیش تر عاشق ایران می شوند.لطفاً صادقانه بیندیشید و از آن نوابغ ملی-محله ای مورد تأیید عزیزان گوناز نام نبرید.اگر هم نام می بری نام ببر تا من هم از بزرگان آذربایجان برایت نام ببرم.و آن ها را در ارزش و دانش و خرد و مردی مقایسه کن.
همیشه نگرانم روزی این گوناز کارش به دشمنی با ستارخان و شهریار هم برسد.آن وقت مطمئنم شما دیگر برای اسم مستعارت از نام این مرد بزرگ استفاده نمی کنی.امیدوارم آن داستان گونازیِ قتل او به دست “فارس” ها را تکرار نفرمایید.
مرگ او مورد تأیید هیچ انسان آزاده ای نیست.ایران را عزادار کرد.چون مردانگی داشت و مال همین سرزمین بود.
دوست عزیز روان شناسی احساسات می گوید ما به سرعت غرق حرکت های جمعی می شویم و این احساسات اگر زمینه داشته باشد به سرعت عامه ی مردم را علیه منافع خودشان بسیج می کند.پس بر انگیزید همه را و برانید در جاده ی تباهی…
بتاز اسب جفا تا می توانی- که ایران را سپاه و لشکری نیست…
آرش / 19 August 2012
جناب آقای بادامچی نظراتی را مطرح کردند و دیگرانی ادعاهایی گفتند، بدیهی ست این موارد نیاز به توضیح دارد. افرادی مانند من که در عمل مستقل میندیشند و رویکردی غیرایدئولوژیک و فراقومی/زبانی دارند از همه سو تحت هجمه قرار دارند. گاهی با اتهام و گاهی با طعنه و تمسخر (ترور شخصیت). افرادی همچون آقا بادامچی مواردی در مورد سرنوشت سیاسی و فرهنگی ایرانیان مطرح میکنند و نظر دیگران را جویا هستند، اینجا مرحله همهپرسی و رایگیری نیست که افراد با یک رای آری یا نه، نظرشان را بگویند و بروند! دیدگاهها میبایست روشن شود، یکی میگوید ملت و دیگری بوجود آن اعتقادی ندارد، باید دلایل هر کدام مشخص شود. خطرات امنیتی و ترور افراد باعث میشود بسیاری ناچار از هویت مستعار و ناشناس استفاده کنند چرا که طرح برخی مسائل منافع افراد و گروههایی را به خطر میندازد. درین باره عملا رژیم فعلی ایران و تجزیه طلبان آشکارا در برابر نظرات امثال من هستند و در گذشته ثابت شده حکومت فعلی و بسیاری از تجزیه طلبان، از خشونت و حتا حذف فیزیکی مخالفان فروگذاری نخواهند کرد! من در باره مسائل قبلی توضیحی نمیدهم و در این کامنت کلیاتی در مورد چگونگی توزیع قدرت و اختیارت و تمرکززدایی میگویم و گمان میکنم میان دو طیف عمده حکومت متمرکز مرکزی و فدارالی روشی میانه یی خواهد و قابل بحث و گفتگو باشد.
رویکرد اول، همین روشی است در زمان پهلوی و جمهوری اسلامی در پیش گرفته شد که همه چیز در ید قدرت حکومت مرکزی باشد.
رویکرد دوم فعلا در حد صحبت و تئوریپردازیست میگوید سیستم براساس واحدهای با اکثریت مطلق زبانی بوجود آید که در آن اکثریت زبانی، ذی حق و خودمختار در تمامی عوامل قدرت در زمینههای اقتصادی و نظامی و سیاسی و غیره باشد.
به نظر من هردو رویکرد ناقض بدیهیات دمکراسی و حقوق بشر هست. در رویکرد اول (فعلی) این قضیه روشنترست چرا در عمل تمام قدرت در دست اندکی از افراد خواهد بود که برایند همه آحاد کشور نیستند! مانند وضعیت کنونی، یک رژیم به تمام معنا دیکتاتوری و دگماندیش وجود دارد. اساس ساختار فعلی موجودیت شبه ایدئولوژیک است و قدرت در انحصار باندی از ملاها و سران نظامیست که در حال غارت و چپاول منابع و ثروت آحاد مردم ایرانند.
رویکرد دوم بخشی اش ناشی از سرخوردگی و انفعال در برابر قدرت حاکمهست منکر وجود ایرانیتست و میخواهد کشور همچو مجموعهیی از جزیرههای مستقل باشد! این رویکرد ایرانیت را در حد مرزهای جغرافیای سیاسی تقلیل میدهد! آنچه قدرت هست میگوید در دست اکثریت زبانی باشد(؟!) و نه دمکراسی واقعی! این سیستم دوم عملا تبدیل دیکتاتوری مرکزی به دیکتاتوریهای زبانی محلی خواهد بود و باز بخشهایی از جامعه به عنوان شهروند درجه دوم قرار خواهندگرفت یعنی شبیه وضعیت فعلی و به عبارت دیگر ما یک نظام دیکتاوری کشوری را به واحدهای کوچکتر دیکتاتوری تقسیم کردیم؛ چنین چیزی جز ادامه همان راهی است که طی هزارهها و قرنها بر جوامع بشری حاکم بوده یعنی بجای انسانیت جهان شمول، انانکه زورشان (از طریق جمعیت ودیگر عوامل) بیشترست صاحب اصلی قدرت و ثروت هستند و ضعفا انسانهایی درجه دو! این شبیه همان گفته معروفی است که میگوید دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت از آسیبها و نقطه ضعف دمکراسی ست.
ولی میشود کشوری دمکراتیک و آزاد داشت و همه از حقوق انسانی برخوردار شوند که در آن مثلا همگان از حق آزادی مذهب و فرهنگ و فولکلور و حق آموزش زبان مادری و غیره برخوردار باشند و در عین حال سبب دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت نشود و این کار مثلا در مورد حفظ حقوق اقلیتهای مذهبی و آزادی عقاید از طریق جدایی دین از سیاست و جلوگیری به قدرت گرفتن ایدئولوژیها مذهبی به عنوان قدرت سیاسی حاکم مانند وضعیت امروز که سیستم ولایت فقیه مدعی ایدئولوژی، عملا و همزمان آزادی و حق حیات مذاهب و عقاید را گرفتهست!
در مورد دیکتاتوری اکثریت زبانی بر دیگر اقلیتها تقسیمات غیر قومی و غیر زبانی مناسب هست که ضمن برآوردن نیاز تمرکززدایی و توزیع قدرت، از عوارض دمکراسی (دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت) چندزبانی و چندفرهنگی و غیره جلوگیری شود. به صرف اینکه در بخشهایی از کشور مردمی از لحاظ زبانی حائز اکثریت باشند و بخواهند کنترل قدرت اقتصادی و غیره در منطقه در دست بگیرند امر دمکراتیک نیست و در نهایت به دیکتاتوری و فاشیسم زبانی مینجامد و همچنین باعث تضعیف همبستگی کشور خوادشد! حقوق داشتن زبان مادری لزوما به معنی نیست مناطقی برساس قومیت و زبان بوجود بیاید بلکه اگر گروههای زبانی در انجمنها و پارلمانها کشوری و استانی در چارچوب نظامی دمکراتیک باشند براحتی میتوانند از حقوق خودشان دفاع کنند. از انجایی که هیچ قومیت و زبانی در ایران اکثریت مطلق ندارد باعث خواهد شد دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت در سطح کلان کشور وجود نداشته باشد و همین قضیه در مورد تقسمات خُرد کشوری نیز میتواند باشد و آن ترکیب و توزیع گروههای زبانی در واحد کشوری تحت هر عنوانی- استان یا ایالت و غیره- ایجاد نظام پارلمانی یا انجمنی که نمایندگان همه گروههای زبانی از حقوق زبانی خودشان بتوانند دفاع کنند اعم این که جمعیتشات چندصدنفر باشد یا چندمیلیون!
این هدف به ریز کردن کشور به تعداد زیادی استان حاصل نمیشود بلکه میبایست در چند واحد بزرگ در کل 4 یا 5 واحد مشابه آنچه در زمان انوشیروان شد و کشور به چند قسمت حغرافیایی تقسیم شد.برای جلوگیری از تمرکز قدرت یعنی در دست گروههای اکثریت منطقه یی فارسیزبانان و یا غیر فارسی زبان کشور را میتوان به واحد شرق و غرب و جنوب و مرکزی تقسیم کرد و حضور گروههای مختلف زبانی -بدون اکثریت مطلق یا قاطع – عامل جلوگیری از دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت خواهد شد و در سطح کلا هم وضعش از کشوری مانند ایالات متحده امریکا بهترست و سیستم شبیه امریکا بهتر میتواند داشته باشد زیرا بر خلاف امریکا که اکثریت انگلیسی زبان دارد در ایران هیچ گروه زبانی اکثریت ندارند و این یک امتیاز منحصر بفرد در میان همهء کشورهای همسایه ایران است!
تقسیمات تمرکززدا و خودگردان نمیبایست سبب بی توجهی واحدهای برخوردارتر به مناطق محروم کشور شود. رشد نامتوازن نقاط مختلف کشور ضمن ناعادلانه بودن، خود باعث تهدید فرهنگی و زبانی خواهد شد. مثلا اگر بیشتر ثروت حاصل نفت در منطقه یی تمرکز یابد باعث هجوم مردم دیگر نقاط به آن قسمت خواهد شد و در نهایت بافت اجتماعی و فرهنگی و زبانی اآن قسمت بر هم خواهد زد! در نتیجه منایع استراژیک جزو منابع عمومی احاد ایرنیانست ولی اولویت با با مردمی ست در بر روی ان منایع زندگی میکنند مثلا مردم مسجد سلیمان باید از رفاه نسبی برخوردار باشند و زیرساختها و اماناات رفاهی و بهداشت و درمان و اموزش در بالاترین استاندارد دارا باشد واین امر بابخش کوچکی از ثروت عظیم نفت آن منطقه مقدورست.
من قصد دارم در کامنت بعدی که احتمالا آخریست، انتقادات و پیشنهادهای خود را در مورد سیستم آموزشی بگویم و دیگر مزاحم خوانندگان محترم نشوم. با تشکر.
م.ا. / 19 August 2012
زمان شاه هم همه راميترساندند اگر شلوغ شود مملکت تجزيه ميشود!!!!!!…..
کاربر مهمان / 21 August 2012
دوست عزیر «آرش»، من آذریم، و نام این شبکه را تازه از آن کامنت گذار عزیز شنیدم ،
به همه همزبانان قشقای ام که آذری زبانند هم در جنوب سلام دارم.و هرکسی که به
مردم وملت آذربایجان کمک رسانده،مهر آن ها را نشان میدهد.و مطمئنا آذری ها هر جای دنیا
باشند.لطف آنها را صد چندان جبران خواهند کرد. از یک شبکه ماهواری حرف زده شد که گویا
اولین خبرها در مورد زلزله را پخش کرده،وبعد رسانهای دیگر وآن دورسانه مورد علاقه شما
خبردار شدند.و بلافاصله جهت وحشت زدایی تعداد کشته شده ها را سه هزار(۳۰۰۰ )نفر
و میزان درجه زلزله دوم را«« نه و چهار دهم»» ریشتر اعلام کردند، در ضمن روستاییان منطقه
زلزله زده اغلب زبان فارسی را متوجه نمی شوند وطبیعی است که به تلویزیون هم زبان خود
نگاه میکنند.هر چند این موقعیت برای ملت ها(کرد وعرب وبلوچ وترکمن و…) هم صدق میکند.
درمورد جمله ای که در مورداینکه هر کس فارسی حرف نمیزند و یا به عنوان زبان اداری قبول
ندارد. ایران را باید ترک کند .این جمله و چیزی دراین مضمون را از حرف های محمدرضا شاه کپی
برداری کردی که ملت او را با تیپا ازمملکت انداخت بیرون وهیچ کس هم او را راه نداد بجز همان
اعراب که بقول او وناسیونالیست های پان فارسش سوسمار خور و بربر بیابان گرد بودند.من
برای شما قطعا آرزوی سرنوشتی این چنین نمیکنم. اما همین حرف ها و بقیه را نتیجه تبلیغات
همان شبکه های مورد علاقه ات میدانم. که نه خوب .تورا میخواند ونه مرا.اگر به این شبکه ها
دوست دارید نگاه کنید چه بهتر آنها را با زبان اصلی ببینید، که کمتر آغشته به مکر و فریب است
. آرزوی موفقیت دارم. بایرام
کاربر مهمان / 20 August 2012
من در اینجا میخواهم یک خواهشی از مسولین مربوط به کامنتهای رادیو زمانه بنمایم ، و ان اینکه در اینجا دوستان با هر عقیده ای میتوانند بیایند اظهار نظر کنند ، اما بعضی از دوستان که مخالف اصل مطلب مقاله هستند ، در اینجا متاسفانه با یک شگرد ناپسند ، مانند گذاشتن کامنتهای کیلومتری و تماما تکراری ، سعی در پر کردن ستونهای کامنت از نظراتشان و خفه کردن دیگرنظرات را دارند ، که بسیار عمل زشت و غیر اخلاقی است **** خواهش من از رادیوزمانه جلوگیری از این سواستفاده ، با لحا ظ مقرراتی برای کامنتها ، میباشد .متشکرم .
کاربر مهمان / 20 August 2012
جناب دوررگه لطف کنید یک سر به سایت های تاجیک و یا افغانستان بزنید تا متوجه شوید اکثر آنها خواهان بازگشت به اصل و ریشه تاریخی خود که همان خراسان بزرگ می باشد هستند. تا آنجایی که من در سایت های آنها از جمله تاجیکم مدیا سر می زنم آنها از عمق وجود به ایران و ایرانی بودن خود افتخار می کنند. عشق به تاریخ و فرهنگ و تمدن مشترک در وجود یکایک خراسانی های قدیم موج می زند. طرح خراسان بزرگ توسط بصیر کامجوی اهل افغانستان یا خراسانی بزرگ مطرح شده است.
ما هیچ ادعای برتری نسبت به هیچ مردمی نداریم. من نسبت به همه مردم کره زمین دید انسانی دارم.
طرح تخریب جنگل ها به همراه تخریب کشور ما نیز با هدایت خامنه ای است و نه اکثریت مردم فارس زبان و نه سایر اقوام هیچ نقشی در این حکومت ندارند. دوران دشمن تراشی و ماهی از آب گل آلود گرفتن گذشته است.
من گفتم اگر کسانی قصد جایی شدن دارند نباید جلویشان را گرفت. گفتم بهتر است لقمه نانمان را به همین هموطن های تاریخی بدهیم تا کسانی که ما رادشمن خود می پندارد.
علی / 20 August 2012
آقایی که از برگرداندن افغانستان به ایران سخن گفته ای ! نفرت افغان ها به خصوص همان قسمت هرات و حوالی اش از شما بسیار بیشتر از ترک ها و کردها و عرب های ایرانه !! حالا شما تصمیم گرفتی اون ها رو وصله کنی به خودت ؟! واقعا که شما فارس ها در تکبر و زورگویی و خودبرتر بینی اولید ! اگر ملیتهای غیر فارس از ایران جدا شوند فارس ها خواهند ماند و یک تکه بیابان بزرگ ! حتی گیلک ها و مازندرانی ها هم به خودشان خواهند آمد . مگر شما کم منابع و جنگلهای شمال را ویران کردید و آنها را عقب نگه داشتید و برایشان جک ساختید و لهجه شان را مسخره کردید ؟! شما فارسها خیلی تنهایید و حالا حالاها باید تاوان ظلم هایی که به تورک و کورد و عرب و گیلک و بلوچ و افغان و… کرده اید را بدهید …
دورگه / 20 August 2012
آقایی که گفتی پول نفت را نمی دهیم ! مگر نفت مال شماست عزیزجان که می خواهی ندهی ؟ اگر ایران تجزیه شود نفت به تو هم نمی رسد عزیزم!!!
بای بای ایران
دورگه / 20 August 2012
من کوتاه می نویسم تا با خواندن نوشته من دوستان گرامی خسته نشوند چون بدبختانه بسیاری از کسانی که یادداشت هائی را به این بخش از سایت رادیو زمانه می فرستند نوشته هائی بی ربط و طولانی را که هیچ ارتباطی به این نوشتار دارد می نویسند. فدرالیسم پیشرفته ترین روش برای کشورداری در سرتاسر جهان است و همه کشورهائی که در سازمان ملل دارای حق وتو هستند با روش فدرالی یا خودگردانی گردانده می شوند یعنی آمریکا، روسیه، چین، انگلیس و فرانسه و کشورهای دیگری هم هستند که در سازمان ملل دارای حق وتو نیستند اما بسیار پیشرفته بوده و با روش خودگردانی گردانده می شوند مانند آلمان و ژاپن و کانادا و سوئیس. کاستی بزرگ نوشتار: مدل آمریکایی یا کانادایی، کدام نوع فدرالیسم برای آینده ایران مناسبتر است؟ نوشته آقای میثم بادامچی این است که به خودگردانی یا فدرالیسم تنها از دید ناسیونالیستی نگاه می کند نه از دید دموکراسی. تمرکز زدائی از مرکز و پخش شدن امکانات یک کشور در سرتاسر آن و گرداندن بخش های گوناگون یک سرزمین با اراده و خواست مردم دیدگاه دموکراتیک درباره خودگردانی یا فدرالیسم است اما دیدگاه دیگری که برابر است با دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب و بلوچ و……….دیدگاه ناسیونالیستی است که با این دیدگاه هرگز هیچ کشوری فدرالیسم سازنده را در پیش رو نخواهد داشت و سراجام درآمیختن فدرالیسم با زهر کشنده و ویرانگر ناسیونالیسم جنگ داخلی و کشت و کشتار و دچار شدن به سرنوشت کشورهائی مانند یوگوسلاوی است.
تبریزی / 21 August 2012
مردم فارسیزبون اصل وجود قوم یا ملت فارس رو نفی میکنن ولی عده یی بزور میخواهند بقبولانن قوم یا ملت فارس هستش! یکی اومده با دلیل و مدرک میگه در افغانستانی که لااقلش اکثریت نسبی فارسی زبون داره قبول ندارن که قوم یا ملت فارس هستن و اصطلاح فارس به اختصار برابر فارسی زبون هستش و اونا هر کدوم واسه خودشون هویت قومی مجزایی دارن مثله هزاره و تاجیک و ایماق و غیره! در ایران هم همینجوریه. یکی خودش رو شیرازی میدونه و یکی دیگه اصفهونی یکی دیگه خراسونی و سیستانی. هر کدومشونم فرهنگ و گویش محلی خودشون رو دارن! اصرار بوجود ملیتهای مختلف در ایران هدفش تفرقه انداختن میون مردم ایرانه. یکی میگه من تورکم خوب باش, میگه من میخوام ترکی حرف خوب حرف بزن میگه زبونم رو میخوام به بچهام آموزش بدم خوب آموزش بده میگه فرهنگ مخصوص بخودم دارم خوب داشته باش! همونطور که تا حال مانع زبون و فرهنگ و آموزش شماها نبوده و قرنها همینطوری بوده. فکرمیکنید اگه واقعا توی این صدسال اخیر مانع استفاده و آموزش زبون مادریتون شده بودند بعد از چند نسل دیگه چیزی از زبونتون باقی مونده بود؟! در زمان به قدرت رسیدن دیکتاتور رضاخان, حول و حوش ایران 10 میلیون نفر بوده یعنی اینطور برآورد میکنن و حالا شده 75 میلیون نفر اگه همون طور اینان میگن افسانه یکسانسازی و مجبورکردن مردم به فارسی حرف زدن رو قبول کنیم الان کسی نمیباست غیر از فارسی زبونی بلد باشه ولی همینها سخن از جمعیت 25 تا 30 میلیون ترکزبون میزنن با وجود نبود هیچ آمار رسمی! دهها میلیون نفر فارسی زبون از کره مریخ اومدن. بر فرض 2 سوم ایرانیا در زمان به قدرت رسیدن رضاشاه غیر فارسی زبون بودن بنا ادعهای اینان که جمعیت غیرفارسی زبون فرقی نکرده! مثلا اونوقت 6 میلیون بودند الان 50 میلیون هستن!***** هموطنان غیرفارسی زبون بهتره برن حرفهای منتقدین و مخالفان تفرقه افکنا و تجزیه طلبان رو هم بشنوفن و بعد قضاوت ککن. من چند وقتیه با یک از این سایتها شدم که باعث شد **** اونوریها را برام رو بشه azargoshnasp.net *****
یه سیستانی اصل / 21 August 2012
اونی که میگه و التماس میکنه از ردایو زمانه بیا جلوی نظر مهین دوستان ایرانی رو بگیر و با غلو میگه کیلومتری! ایشون هوز مقیاس کیلومتر دستش مثله اینکه؟! خودشون تلگرافی چند خط حرف از پیش تمرین شده رو حاوی نکات تفرقه افکنانه و نفرت پراکنی قومیتگرایی میزنن و میرن و حال کسایی که میخوان شبهات اونار ا توضیح بدن متهم خفقان میکنن. واعجبا شنیده بودیم خفقان چیزیه جلوی آزادی بیان بیگرن و ضدخفقان اینه که دیگران بیان نظراتشان بگن حال لازم بود توضیح مختصری هم بدن. اینا با مرام و ایدئولوژی تمامیت خواهی که *** سرمایه همه مردم ایرانیان اعم از فارسیزبون و غیرفارسیزبون را ارث پدی و قبیلگیشون بدون و 2700 سال خون دادن مردم ایران رو حفظ استقلال و یکپارچگی کشوروشون رو به هیچ بگیرن! صدها هزار کشته و معلول و خشسارات میلیاردلاری از تمامیت ارضی ایران رو نادیده بگیرن و جنگ تحملی یی که رژیم بعثی عراق و حامیانش علیه ایران براه انداختن. سند مالکیت آحاد و یکایک ایرانیان بر همه وجب بر وجب خاک رو خونهای جنگ 8 ساله نوشته امضا کرده. خاک و منایع ارث پدری و قبیلگی هیچ کس نیست و اونایی که بر روی اون خاک و منایع زندیگ میکنن اماندار باقی مردم ایرانن و به رسم امانت چتدهزارساله اولویت برخورداری از آنجا رو دارن! نه اینکه واسه خودشون تجزیه طلبی و تمامیت خواهی کنن. همونطور که سرخسی امانتدار گاز هستن. البته اونا اولویت ثروت اونجا دارن و با شهرستانشون اباد و مرفه باشه ولی دلیل نمیشه ادعای ارث پدری کنن. مالکیت تا جاییکه خصوصی باشه حقه ولی جاییکه جنبه عمومی پیدا کنه حق همه مردم ایرانه مثلا یکی میتونه روی زمین چندهکتاریش زراعت کنه ولی نمیتونه اونو به اجنبیه بفروشه و اونا اونجا واسه خودشود ÷ایگاه درست کنن! میخوان ایران رو تجزیه کنن و مثل بقیه کشورهای تازه تاسیس خاورمیانه و غرب و مرکز آسیا بشن پایگاه اجنبی و غربیها؟! مثله ترکیه و جمهوری آذربایجان و عربستان و عراق و افغانستان و پاکستان و غیره! بیایید بجای تفرقه افکنی و نفرت افکنی قومی و زبانی ایران آزاد کنیم از دست دیکتاتوری و در پناه دمکراسی اونو واسه خودمون و نسلهای بعد آباد و مستقل نگهداریم.
یه سیستانی اصل / 21 August 2012
از ردایو زمانه میخوام نظرتان منو رو مثل بقیه منتشر کنه بنا بر رسالت رسانهآزاد و موظفه همه عقاید اعم مخالف و موافق و میانه رو بازتاب بده حالا وارد این مسئله فوق العاده خطیر شده
اینو هشدارمدم همونطور خیلی از آزادیخواهان و دلسوزان فراقومی و ایران دوست گفتند, گمون نکنید تونستید عده یی قلیلی رو موقتا همراه خدتون بکنید. یکی از شما اومده میگه جدایی هزینه یه کم زیاد و یه چند هزار نفری کشته میشن. نه جانم ابعاد فاجعه بزرگتر از اینهاست که میگی. یوگسلاوی که از لحاظ شرایط تاریخی و میهنی اصلا قابل قیاس با ایران و ایرانیان نیست که با 5-6 تا قومیت اون فجایع درو بوجود اومد و هنوز هم مشکلاتش باقیه! مشکلات یوگسلاوی آتش زیر خاکستر هستش. داستان چک و اسلاواکی هم کلا با ایران فرق داره بخودی اینا مثالها نیارید و ایران رو سوئیس و کانادا و امریکا مقایسه نکنید. اگه یوگسلاوی اونطور شد و چکسلواکی طوری دیگه بخاطر این بود شرایطشون فرق میکنه و هردو با ایران فرق دارن. الان جمهوری آذربایجان و ازبکستان و ترکیه و تاجیستان و غیره مشکلاتشون حل نشده. اصل مشکل پیشفرض و بنیادشان مشکلزا هستن و از خود نام قومیشون گرفته و برتری انگاری یه قوم یا گروه زبانی! فرقی نمیکنه اجیک و ازبک و ترک! وجه مشترک همشون تشکیل کشورهایی با بنیان ناسیونالیستی و قومیه! تا زمانی که نامشون و هسته بر÷ایشون بر پایه قومیت و زبان برتر بر دیگه زبانها باشه همین وضع روبرو هستن و اونا به ضرب دیکتاوری موقتا کشورهای تازه تاسیسشون رو نگه داشتن.
ولی ایران قضیه اش فرق میکنه! طی 2700 سال قومیت و نژاد در هویت ایرانی محو شده و اونچه هست فرهنگ و زبان مناطق مختلفه. وجب به وجب خاک این سرزمین به سرنوشت همه مردم ایران گره خورده.
ضرفیت دفاعی و نظامی ایران واسه همین حفظ تمامیت ارضی هستش. 12 و نیم میلیون در نیروی بسیج عضو هستن و صدهاهزار نیروی حرفه نظامی داره. درصد کمی ازین 12 میلیون هم بخوان تمامیت ارضی و منافع عمومی ایرانیان با استفاده تسلیحاتش وارد عمل بشه چنان جنگی براه خواهد افتاد که معلوم نیست با جنگ جهانی هم پایان بپذیره. بیخودی چرتکه ندازید با چند هزار کشته قضیه تجزیه طلبی رو سرو تهش رو جمع میکینیم و میریم دیکاتوری خودمون حال کنیم.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%B3%D9%84%D8%AD_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
وقتی میگن پان کردی لابد چیزی هست وگرنه مردم هرچی دوست دارن خودشون بنامند! وقتی عده حتا بختیاریها و گیلکی و تالشی ها رو کرد فرض میکنن, وقتی رو ماشینهای مسعود بارزانی نقشه کردستان بزر از دریای مدیترانه تا خلیج فارس رسم میکنند که حتا لرها و بختیاریها رو جزو کردستان رو تحت تسلط فرهنگ و زبان کرمانجی یا سورانی میخوان. بادم عده یی با پان کردی مخالفت کنن همانطور که مخالف پان فارسی و پان ترک و غیره هستن
http://bonyadhomayoun.com/?p=3559
http://suldoz.ir/post/705/%D9%BE%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D9%83%D9%8A%D8%B3%D9%85-%D9%88%D9%BE%D8%A7%D9%86-%D9%83%D8%B1%D8%AF%D9%8A%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D9%88-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D9%8A%D9%83-%D8%B3%D9%83%D9%87
http://iranbasirat.persianblog.ir/tag/%D9%BE%D8%A7%D9%86_%D8%AA%D9%88%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D9%85_%D9%88_%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B1_%DA%A9%D8%B1%D8%AF_%D9%87%D8%A7
Anonymous / 21 August 2012
دوست گرامی آقای م. ا . یا همان کاربر مهمان سه شنبه, 05/31/1391 – 00:35، ، ****نگاه کنید به سه صفحه کامنت ، به جرات۸۰ در صد کامنت ها مال شماست ، ان هم نه یک سطر و دو سطر، غالبا بیش از ۷۰ سطر !!!؟!! ان هم تماما تکراری و خسته کننده ، به قول خودتان میخواهید مخالفانتان را خسته کنید !!اگر این شیوه غیر اخلاقی صحیح است ، دیگران هم بلدند ، ولی میایند ، یک, یا نهایت دو بار نظرشان را ، چه درست چه غلط ، میگذراند ، و تمام . چون این حق اظهار نظر را برای دیگران هم قایل هستند.***
کاربر مهمان / 21 August 2012
من با شما موافقم که کامنتگذارها زحمت می کشند و انتقاد شما به دوست دیگر ی تا حدودی وارد است.
اما دوست محترم ما که کامنت ها را می خوانیم از کامنت های تکرای وتکرار همانچه در چند کامنت قبلی
گفته شده واقعا آزار دهنده است.خصوصا کامنت بقول دوستی کیلومتری و سریالی وحرف جدید نباشد.
ایجاز و مختصر ومفید به معنایی رسا و کوتاه بودن زیباست. باور بفرمایید من کامت های بلند را تا نیمه
نمی خوانم خصوصا کلیشه ای وتکراری باشد. احترام به وقت وفهم خواندگان نیز مهم است.
کاربر مهمان / 21 August 2012
باز هم به کاربر آذربایجانی که
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ سه شنبه, 05/31/1391 – 10:49. نوشته بودند که کامنت های کوتاه را میپسندند. دوست عزیز اینکه می بینید بعضی موضوعات تکرار میشود شاید تصور نویسنده ها بران باشد که شما متوجه نشده اید چون بازهم حرف خودتان را دوباره و جندباره تکرار میکنید. مثل همین مطلب امروز که به جای پذیرفتن گوناگونی ها اصزار دارید که نظر شما درست است و دراز نوشتن را “غیر اخلاقی” میدانید. لطف کنید در فرهنگ لغات غیر اخلاقی را پیدا کنید و بعد بگویید کجاز این کار غیراخلاقی است!؟
کاربر مهمان / 21 August 2012
مثل اینکه هر که به این آقا اعتراض کند ، اتوماتیک وار آذربایجانی میشود!! عزیز من معمولا اگر کسی خیلی تمایل به انتشار عقاید اش داشته باشد ، میرود یک سایت اینترنتی یا وبلاگ باز میکند و هر چه دل تنگش که میخواهد در آنجا با تفصیل کامل نشر میدهد ، نه اینکه بیاید یک سایت دیگر با انواع حیله ها ، با نامهای مختلف مستعار، اشغال کند.****
کاربر مهمان / 22 August 2012
مو ازیکه میندویه دو کاربره محترم جنابان علی و دورگه ئی طوری جدل افتدیه متاسف بشویُم. مو گمون کُنم ئی تل حرف زین مقبول نبشه! چوقذر بـِگـِم مُدارا و رواداری بـِکـِنن. اوقذر ازی جانب مردمون ایران و افغانستان نمایندگی مَکنُنِن، مگر حرفی وِسِی همدلی و آشتی بَشه! اشتو مِخن ازی رواداری صحبن کنن که حتا احترام همدگه ره نـَدِرِن؟! هر کی حرف خودِشه بزنه. هموتو که مِدَنِن تو افغانستان چه مردم و چه سیستم کشور خودشن ره خراسانی مِدِنن. همالا در شرق ایران همکه خراسانیا هستن که خودشن ره ایرانی مِدِنن، لااقلکنش ایتو نیست که همه خراسانیا خودشن ره غیر ایرانی بِدنن و بـِرِیْ اختلافای سیاسی از ایرانیا متنفر بشن! افغانستانیا قبل از ایکه خودشن ره افغانی بـِدِنـَن اقلکنش خودشن ره خراسانی که مدنن! بریچی از ایرانیا متنفر بشن؟! مگن مشکلات مهاجرا، ایکه توی هر کشور مهاجرپذیر پیش میه! نمشه ایتو قضایا ره به همه مردم بسط بـِدَن!
مو بعنوان یک خراسانی ایران امروز مـُگـُم بـَیــِست همی واقعیات کشورای مستقل منطقه ره -که رخداد تاریخی پیش اَمـَیـَه- قبول کـُنـِم و به استقلا کشورای همسایه احترام بـِگـْذِرِم. نبش قبر گذشته فایده یی نـِدِره! همی مرزهای فعلی را محترم بـُشمـُرِم و هر کدوم از مردم کشورای ایران و همسایه ها تلاش کنن کشورشان ره آزاد و آباد کنن، با دمکراسی و رواداری و حسن همجواری.
خراسانی (در ایران امروز) / 22 August 2012
جناب علی ! دو تا سایت که ملاک نیست . باید اکثریت این مردم رو در نظر گرفت . اما حتی اگر بخواهیم از روی اظهار نظرهای اینترنتی هم نتیجه ای بگیریم من بیشتر نفرت می بینم . افغان های زیادی در فیس بوک هستند که با نفرت از ایرانی ها یاد می کنند . شما خودت رو به اون راه زدی یا یادت نیست که سالها چه بلاهایی بر سر افغانهای پناه آورده به ایران در آوردید ؟!!! تاجیک ها هم اگر بخواهند با شما تشکیل یک کشور را بدهند باید سالها از نژادپرستی فارسهای عزیز بهره مند شوند که قیافه و لهجه متفاوت آنها را تحقیر و تمسخر کنند !!! در مورد آلودگی و تخریب طبیعت شمال هم که بنده به عینه دیده ام جماعت بزرگی از فارسها را که به شمال کشور هجوم می آورند و چطور طبیعت این منطقه را آلوده می کنند بومیان را مسخره می کنند و ویلاهای احمقانه می سازند . سواحل خصوصی مربوط به پولدارهای تهران نشین اکثرا فارس یا فارس شده ، هم آن قدر زیاد شده که دیگر ساحلی برای مردم عادی نمانده . از بی فرهنگی شان و آلوده کردن محیط زیست هر چه بگویم کم گفته ام .***
دورگه / 22 August 2012
کاربر گرامی با نام “قزوینی” شما که این طور تهدید میکنی که احتمالا از قزوینی های بومی هستی که البته قزوین مثل نواحی دیگه ایرانی زبان و فارسی زبان یا یکی اززبانها و گویش های محلی با فرهنگ بومی خودش دارد. در کلیت فرهنگ و تاریخ مشترک ایرانی,
هموطن عزیز به عنوان کسی که خودش را ایرانی می دان نه صرفا فارس یا ترک یا کرد… ما نباید از این نوع ادبیات استفاده کنیم و می بایست مدارا و روادای داشته باشیم. عصبیت چیزی را دوا نمیکند. آقای بادامچی فردی تحصیل کرده در فرنگ هستند و از مردم ترک آذری, وقتی امثال ایشان آمده اند باب گفتگو را باز کرده اند ما نیز بیاییم از راه منطقی دلایل خودمان را بگوییم. اینکه بعضی از هوطنان فرمایش کنند که بروید وبلاگ بزنید این دیگر چی حرفیست؟!
در این پست همه دارند نظر و انتقادات و پیشنهاداتشان را میگویند. چه اشکالی دارد در یک جایی عقاید تبادل نظر بشود. شاید خیلی از نظر امنیتی و مشغله امکان وبلاب نویسی نداشته باشند و حتا باشد که همین وضعیت امروز است. هر کسی حرف خودش را میزند و تبادل نظری صورت نمیگیرد. اگر جاهای مثل رادیو زمانه محلی برای تبادل نظر میان همه افراد باشد و نه صرفا معدودی اشخاص مشهور, که بشود برایند بهتری از نظرات متن جامعه ایران بوجود می آید.
کاربر مهمان / 22 August 2012
واقعا که وقتی به ملاحظات این مطلب نگاه میکنیم میبینیم که ما ایرانیها هنوز راه درازی داریم تا بتوانیم دموکراسی را تجربه کنیم و انرا بپذیریم. سوای تعدادی از کامنتها که مطالبی در حمایت یا مخالفت موضوع مورد بحث نوشتند برخی شرکتجویان بحث هنوز در گیرو دار های قومی و نژادی هستند و نمیتوانند از خود و قبیله خود فاصله بگیرند تا تصویر بزرگتر را که ایران و ملیت ایرانی است ببینند. اما جای امیدواری هم فرامان است. این آخرین قسمت نزدیک به 80 نفر شرکتجو ملاحظاتی را وارد کردند که خیلی بیشتر از قسمتهای قبلی بود حالا به هر دلیل مهم نیست. تصور بنده براینست که ما هم داریم یواش پواش به سوی دموکراسی قدم برمیداریم.
کاربر مهمان / 23 August 2012
با وجودی نویسنده نظرخواهی در باره فدرالیسم کرده عده یی دائم بر تجزیه طلبی تاکیدمکنند و هی باغ زرد و سرخ جمهوری آذربایجان علیاف را کعبه مقصود نشان میدهند. برای آشنایی بهشت برتریجویی قومی/زبانی یک نگاهی به این مقاله بیندازید:
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=93688
تقسیمات فعلی استانهای ایران که متاسفانه با عدم تدبیر سردمداران مذهبکار چندقومی جمهوری اسلامی بوه، تبدیل به تقسیمات قومی و زبانی شده است! و آن را به نفع چند گروه زبانی پرجمعیت کرده است (فارسی زبان، ترکی آذری، زبانهای کردی و غیره) و عملا بیشتر زبانهای مردم ایران در اقلیت هستند.
اگر تقسمات استانی فعلی مبنای یک سیستم غیرمتمرکز تحت هر نامی- مانند فدرالی- باشد، تبعیض قومی/زبانی و ضد دمکراسی و حقوق بشرست. تقسیمات اداری-سیاسی بر مبنای اکثریت مذهب و قوم و زبان و رنگ و چهره (نژاد) باعث برتر ناسیونالیتی و سرانجام فاشیسم و دیکتاتوری قوم برتر بر اقلیتها میشود مانند نمونههش در پیرامون ایران (ترکیه، جمهوری آذربایجان، تاجیکستان، ازبکستان و اقلیم کردستان عراق و غیره).
ایران میتواند نمونه خوبی باشد برای سیستم غیرمتمرکز اداری-سیاسی بر مبنای حقوق انسانی و بدور از تبعیض قومی و زبانی با تقسیمات اداری-سیاسی جغرافیایی غیرقومی و زبانی.
Anonymous / 23 August 2012
در همه جای دنیا حق وحقوق فردی به رسمیت شناخته شده، تا چه برسد به حق و حقوق جمعی و گروهی.لوکزامبورگ جمعیتی با حدود ۲۰۰ هزار نفر دارد. کشوری مستقل و با زبان مخصوص خود است. ببینم و عبرت بگیریم . در حالی که وسط آلمان و فرانسه است. پس چرا جزو یکی از آنها نماند.
کاربر مهمان / 23 August 2012
در مناطقی که مردمان فارسی زبان و دیگر ایرانبان هستند وصلتهای فامیلی متعدد صورت گرفته و می گیرد. همگی دوست و همکار هستند در اجتماع. هموطنان در کنار همانها با خودشان با زبان خودشان صحبت می کنند و به فرزنداندشان یاد می دهند. هیچ فارسی زبان واقعی مشکلی با این قضیه ندارد. آدم ناجور توی هر قوم و جمعیتی هست و حساب آنان و حکومتهای خودکامه را از مردم جدا بدارید. مردم فارسی زبان خوشحال می شوند شما هموطنان غیر فارسی زبان, زبان مادریتان را حفظ و آموزش بدهید. زبانهای ایران از ترکی تا عربی و همخانواده فارسی یعنی زبانهای ایرانی همه سرمایه فرهنگی و تاریخی ما ایرانیان است. این حق شماست. همه ایران متعلق به همه ایرانیان است و همه برابر هستندو. در این بین فارسی زبانان و کردی زبانان برداران و خواهر هستند از لحاظ زبان و فرهنگ و همه ایرانی زبان هستیم. ما هزاران سال تاریخ مشترک و نیاکان مشترک داریم.
کاربر مهمان / 22 August 2012
چون بعضی شبهاتی درباره ایران زمان قاجار دارن به این لینک نگاهی بیندازند
http://adel-ashkboos.mihanblog.com/post/1275
http://adel-ashkboos.mihanblog.com/post/comment/1275
ایران دست کم از ساسانیان که خیلی مدعی اند کرد زبان بود بدین نام اران/ایران بوده و ساسان آن را برای اولین بار از حالت استوره یی وارد ادبیات سیاسی جهان کردند. ساسانیان نیکای مشترک فارسی زبانان و کردان هستند کشورشان ایران میفتند که شامل سراسر فلات ایران از جمله نواحی کردشین بوده است.
کاربر مهمان / 22 August 2012
تا زمانی که دمکراسی در ایران مستقر نشود و مردم تجربه دمکراسی را نبینند نمی توانند مدارا و روداری کاربردی کنند. در حالی نفرت و سوءتفاهم است چگونه از فدرالیسم سخن می گویید. اگر روی نیز سیستمی مانند فدرالیسم بوجود بیاد مسلما نمی تواند بر پایه قومی و زبانی باشد زیر تعداد اقوام و زبانها بسیار زیاد و باعث اجحاف به اقلیتهای کوچکتر خواهد شد. بهترین نظام اداری روش غیر متمرکز ایالتی غیر قومی است.
کاربر مهمان / 22 August 2012
می بخشید این لینک را یادم رفت بگذارم.
http://darvakebaran.blogspot.com/2012/06/blog-post_25.html
اگر کسانی خود نماینده اقوام و زبانهای مختلف میدانند دنیال فدرالیسم به معنی تمکرزدایی و حفظ حقوق و زبانی و فرهنگی و بومی مردم ایران و نه زمینه ساز تجزیه! ابتدا باعث دست از اتهام و فارسی ستیزی بردارند همچنکه ما غیر فارسی ستیزی محکوم و رد می کنیم. نمی شود کشور تاریخی ایران رد کنند و بدنیال کشورهای تازه تاسیس باشند و واعقیعات تاریخی را انکار کنند. اصل قبول ایرانیت است
کاربر مهمان / 22 August 2012
اون آقایی که نخواسته با عده ای رشتی و قزوینی فدرالیسم تشکیل بده ! اشکال نداره ! ما هم خیلی علاقه مند نیستیم . به عنوان یک قزوینی ظلمی که از زنجانی ها در روزگار گذشته کشیدیم هرگز فراموش نمی کنیم !! فقط مواظب باش از اردبیل و زنجان جلوتر نیایی و پایت رو درازتر از گلیمت نکنی !! البته نمی دانم در آذربایجان غربی چطور می خواهی با کردها به نتیجه برسی و به من هم ربطی ندارد :)
و در آخر راه باز و جاده دراز ….
فزوینی / 22 August 2012
من امیدوارم امثال این شهروند ایرانی آذربایجانی کشورم (کاربر مهمان در تاریخ پنجشنبه, 06/02/1391 – 13:13) در آن منطقه اکثریت باشند یعنی تفکر درست و منطقی مبتنی بر انسانیت در اکثریت باشد.
بخاطر علاقه و سمپاتی مردم به زبان و فرهنگ بومیشان- که طبیعی هست- گروههای ناسیونالیستی و منفعت طلب سوءاستفاده میکنند. منطق ناسیونالیستی علارقم ظاهر جذابش برای اکثریت مردمی در منطقه یی، در واقع تفاوت خاصی با دیگر تمایلات تبعیض آمیزندارد!
دوستان و عزیزان هموطن و همه طرفداران انسانیت و عدالت! بیاییم بنیادهای آزادی خواهی و دمکراسی و عدالت را بر مبانی انسانی جهان شمول بناکنیم. براستی نژادپرستی چیست جز برتر شمردن خصوصیت و پارامتری از ویژگیهای فردی و اجتماعی بخشی از انسانها بر افراد یا اجتماعی دیگر! اکثریت و اقلیت تفاوتی در ناعدالتی نمیکند. بد بدست! چه فرقی میکند انسانها بخاطر نژاد (شکل ظاهری و رنگ پوست…) متمایزکرد و گروهی را بر گروهی دیگر رجحان و برتری داد چه از طریق قدرت نظامی و از چه از طریق نیروی اکثریت جمعیت..! داشتن مذهب و زبان مادری تاجیکه موجب برتری گروهی بر گروه دیگر نشود امری به حق و پذیرفتنی است ولی اگر همین دو مورد عاملی جهت تبعیض شود و باعث شود گروهای اقلیت محروم از قدرت و مزایای دیگر شوند بی عدالتی بوجود میاید. گمان نکنید وقتی امکان برتری اکثریت بر اقلیت هست از آن جهت تبیض استفاده نخواهدشد.
متاسفانه بخاطر جریان ملیگرایی در اروپا که دستاویزی در جهت رهایی اروپاییان از سیستمهای قرون وسطایی و سلطه کلیسای آن دوره بود و گستردگی نظامات ناسیونالیستی، این امر مشتبه کرده که گویا برتری جویی قومی و زبانی حقی عادلانه است! فقط کافیست بنیان نظری و کارکرد ناسیونالیسم را با نژادپرستی (آپارتاید آفریقای جنوبی و آمریکای برده داری) و بنیادگرایی مذهبی (سعودی، جمهوری اسلامی ایران و غیره) مقایسه کرده تا ببینیم فرقی اساس باهم ندارند مگر فراوانی ناسیونالیسم بر دیگر انواع. امانمیشود بر نظامات و رژیمهای دیگر فکرکرد و آنها را پیاده سازی کرد که ضمن نبود هیچگونه تبعیضی مردم به حقوق انسانیشان از جمله حق آزادی عقاید و داشتن و آموزش زبان مادری برسند؟!
25 ساله استمنا میکنم از 11 سالگی!!! / 23 August 2012
من به عنوان یک آذری فاصله ام را با آذری های شوروی سابق خیلی بیشتر از اقوام دیگر داخل ایران می بینم…حتی زبانمان هم دیگر یکی نیست…اصلا ترکی آنها حوصله تبریزی ها را سر می برد ! حاضر نیستم زیر لوای حکومت وحشت و مافیایی علی اف بروم… جدایی طلبها هیچ برنامه ای برای اداره کشور فرضی شان ندارند…معلوم نیست نگاهشان به دموکراسی و ارتجاع مذهبی چیست… مرز بندی فرضی بین اقوام ایرانی هرگز با صلح و صفا ممکن نخواهد بود و جنگ و اختلاف دائمی به همراه خواهد داشت… قطعا آذری های شمالی نفتشان را با جنوبی ها تقسیم نخواهند کرد… سر کرده های علی اف از تبعیضی که سالهاست در حق آذری ها و دیگر اقوام شده حد اکثر استفاده را می برند…تنها راه حل ایده آل دموکراسی و جدایی دین از سیاست و اشتراک اقوام در اداره کشور و دادن حقوق برابر برای تمام اقوام و حق آموزش به زبان مادری در چهار چوب دموکراسی است. امیدوارم روزی فرا نرسد که مجبور شویم به خاطر جنگ های ناسیونالیستی و فاشیزم ناشی از آن خانه و کاشانه مان را رها کنیم و در به در شویم. اگر درایت به خرج ندهیم بدبختی های بیشتر در کمین است.
کاربر مهمان / 23 August 2012
شمال شهر تهران کی زندگی می کنه؟؟؟
خیلی از ترک ها شامل مقامات دولتی ترک
کی به ایران حکومت می کنه : رهبر ترک
کی برایآموزش زبان و فرهنگ ترکی کار می کنه؟ هیچ کس چون پان ترک ها مشغو ل توهین به زبان ، تاریخ دیگران هستند . از فارسی زبانان گرفته تا کرد ها و ارامنه
کاربر مهمان / 24 August 2012
رهبر نصفش ترکه نصفش فارس(اصفهانی). بیخود افتضاحات حکومت پان فارسی رو به ترکها نسبت ندهید …
Anonymous / 24 August 2012
جمهوری اذربایجان برای بسیاری خواه ترک خواه غیر ترک ابزاری جهت ترساندن طرفداران برابری حقوق ملی/قومی اقوام ایران است.ترکان ذی نفع در رژیم موجود دیگر ترکانی را که برای تحقق حقوق اولیه ملی/گروهی مبارزه دموکراتیک و مدنی میکنند عامل جمهوری اذربایجان میشمارند.پانفارسیستها تمام ترکانی که در راستای احقاق
حقوق ملی/قومی ولو انکه درعرصه مدنی پانترکیست وعامل جمهوری اذربایجان محسوب میکنند.در
حقیقت جمهوری اذربایجان برای ایران اسلامی و حکومت روحانیون و کسانی که تحت لوای اسلام و ایدیه ی
ولایت فقیه قدرت رادر دست دارند جه خطری دارد.جمهوری اذربایجان
قادر و خواهان تجزیه ایران نیست و نمیتواند در این راستا فعالیت جدی داشته باشد.چون تجزیه ایران در راستای منافع
ملی ان نیست واسطه و عامل تجزیه هم نمیتواند باشد.پس تمام گفتو گو راجع به حطر جمهوری اذربایجان ترفندی بیش نیست. بعضی از ترکان/اذریها که قادر به مبارزه در چهار چوب موجود ایران نیستند دم از استقلال و بیشتر از ان
پیوستن به جمهوری اذربایجان میزنند.انها فکر میکنند که ج.اذربایجان به جای انهامسایل ملی/قومی اجتماعی
وغیره راحل خواهد کردکه اشتباه عمیق است ج. اذربایجان به حیث یک حکومت منافع ملی داردواین امر
گویای ان است که مسایل حقوق ملی/قومی ترکان ایران برای ان در درجه اول قرار ندارد .این مهم خیلی
واجب است. ج. اذربایجان با تمام نواقصش یک کشور لایک یا سکولار و دموکراتیک حقوقی است که مورد قبول رژیم موجود ایران نیست.دراین جمهوری قوانین پیشرفته موجود است که امروز چندان اجرا نمیشود
ولی با تغییر جزی درترکیب نخبگان میتوان ان کشور رابه یک دموکراسی حقیقی تبدیل کرد کاری که
در گرجستان رخ داد. پس به عقیده بنده تمام طرفداران دموکراسی وازادی و برابری از ترک و فارس در این
وحله باید از موجودیت ج.اذربایجان به حیث یک الگو پشتیبانی کنند نه اینکه برای وحدت و تمامیت ارضی خطری محسوب کنند.
کاربر مهمان / 24 August 2012
ما مسایل زیادی در ایران داریم که اینمسایل سبب استبداد و دیکتاتوری وو عقب ماندگی کشور شده است.زندگی ما با کمبودهای زیادی همراه است که سبب نا امیدی برای جوانان و رنج و درد برای والدین آنهاست.انسان ایرانی برای گذران حداقل معیشت خود مسئله ها دارد و دچار مشکلات بسیاری است.از نظر من این مسایل از دو ریشه عمده پدید آمده است .ریشه اول همان باور های ضد حقوق بشری است و ریشه دوم درد های ما اقتصاد دلالی بر اساس واردات و ضدیت با تولیدات اقتصادی در داخل کشور است یعنی عملا حکومتهای ما در نود سال اخیر با تولیدات اقتصادی ضدیت کرده اند و بدلالی و واردات دامن زده اند
در مورد ریشه اول دردها لینک زیر میتواند توضیح بیشتری را عرضه کند
اهمیت ارزشهای حقوق بشری در ایران و در باورمندی مردم به این ارزشها برای شکست استبداد ایرانی اسلامی
http://efsha.squarespace.com/blog/2011/7/2/774975790655.html
در مورد ریشه دوم دردهای ایرانیان لینک زیر توضیحات بیشتری را عرضه میکند
خائنان به ایران و امنیت تغذیه ای کشور و دشمنان تولیدات ملی را بشناسید
http://efsha.squarespace.com/blog/2012/3/6/075330944809.html
میبینید که رئیس جمهور کشور میگوید سیب زمینی نکاریم بجایش آب را صادر کنیم و با واردات نیازهای خود را بر آورده بکنیم
تا زمانی که ما ریشه های درد را نخشکانیم قادر نخواهیم بود که بدمکراسی و یک فدرالیسم دمکراتیک برسیم.مسئله این گونه نیست که بگوییم مثل ایالات متحده آمریکا عمل میکنیم و فدرالیسم در ایران بر قرار شود.ما با موانع ملی ؛ دینی و فرهنگی و اجتماعی برای این مقصود درگیر هستیم.
با توجه به این این ریشه های درد در تمام استانهای ما و در بین تمام اقوام ایرانی وجود داردبدون خشکاندن این ریشه های عقب ماندگی و استبداد زا هیچ قومی قادر به ایجاد حاکمیت دمکراتیک و نه حتی حاکمیت غیر استبدادی نخواهد بود.یعنی بدون خشکاندن این ریشه های درد فدرالیسم قومی تعمیق استبداد در کشور خواهد بود و احتمالا به تجزیه ایران هم خواهد کشید
بنابراین خشکاندن این ریشه های درد یک پیش نیاز برای برقرار قدرالیسم همسو با دمکراسی و حقوق بشر است.اگر در ایران حکومتی دمکراتیک و بر اساس ارزشهای حقوق بشری تشکیل شود وکشور هم بسمت خود کفایی علمی و اقتصادی یا اقتصاد تولیدی پیش برود فدرالیسمی که من پیشنهاد میکنم یک فدرالیسم فرهنگی و زبانی خواهد بود و نه فدرالیسم مبتنی بر خاک و خون که سبب جنگ و کشتار در مناطق چند قومی مثل شهرهایی از استان آذربایجان غربی و خراسان و تهران خواهد بود.در فدرالیسمی که من پیشنهاد میکنم هر کس قومیت و زبان خودش را انتخاب خواهد کرد و تمام اقوام و زبانهایشان در ایران رسمی خواهد بود .بر اساس نظر کارشناسان و تصویب قانون اگر تعدادی (مثلا پنجاه هزار تن)از هر قومیت یا زبانی در هر نقطه ای از ایران زندگی میکنند حق خواهند داشت بودجه دولت برای تاسیس مدارس ابتدایی بزبان قومی خودشان داشته باشد.تحصیل بزبان غیر قومی فارسی برای همه ایرانیان اجباری خواهد بود و هر ایرانی باید یک زبان قومی دیگری علاوه بر زبان قومی خود فراگیرد مثل آموزش عربی در حال فعلی یا در زمان شاه انجام میشد.برای هر ایرانی محدودیتی برای زندگی در هر نقطه ای از ایران بر قرار نخواهد شد.هر کس حق دارد هر قدر که میخواهد برای اعتلای زبان قومی و یا زبان فارسی از اموال خود خرج کند و هیچ کس نمیواند وی را محدود کند
کاربر مهمانefsha / 25 August 2012
قومیت و زبان نیز مانند مذهب و نژاد یک پارامتر تفکیکی میان اسنانهاست! انسانی که به انسانیت و برابری میندیشد نمیتواند میان انسانها فرق بگذارد.
ناسیونالیسم همانند دیگر ایدئولوژیها و شبه ایدئولوژیهای اروپایی (غربی) از پسماندهای فکری نزدیک به دوره قرون وسطاست. این افکار و ایدئولوژی قبلا زبانباربودنش را در اروپا نشان داده و به همین اروپایان دارند با عقاید ناسیونالیستی همانند عقاید نژادپرتسی و بنیادگرایی مذهبی مبارزه میکنند! انها بعد پانصدسال ناسیونالیسم که چیزی جز تجزیه و نفرت افکنی و تبعیض بدنبال نداشته است راه اتحاد و برابری را درپیش گرفته اند.
من در صحت فکری کسانی که از یک طرف پارامترهای تبیعضامیز و دیکتاتورپرور مذهبی و نژادی مردود میشمارند و طرف دیگر پارامتر مشابه را تاییدمیکنند!
دین و مذهب را میشود با نظامی سکولار و مشابهش مهارکرد ولی نیروی قومیت و زبان که انسانها از زمان تولد آن را اکتساب کرده و به شدت سمپاتی دارند نمیشود در چارچوب نظام/رژیمی قومی/زبانی مهارکرد. وقتی در منطقه یی اکثریت زبانی بوجود بیاید مانند تقسمات ادارای-سیاسی استعماری امپراتوریهای گورکانی و ایران و عثمانی و چه تقسمات بلوشویکی شوروی نتیجه اش بوجودامدن کشورهای واپسگرای امروزین میشود!
زبان و فرهنگهای محلی و فلکولوریک میتواند با وضع قوانین و سیستم آموزشی و دمکراسی و آزادی فرهنگی و زبانی حفظ و تدام داد. سیاسی کردن این مقولات غیرسیاسی تنها ادامه سیستمهای واپسمانده قرون وسطایی ست.
در حالی که میتواند ایران نظامی غیرمتمرکز ایالتی مشابه امریکا و نه عین آن- بلکه با استفاده تجربیاتش- دموکراتیک کرد.
همه زبانها و فرهنگ حق حیات و تداوم دارند حتا انها که تنها چندصدنفر جمعیت دارند.
بدلیل پراکندگی زبانها در گستره ایران و درون شهرها و روستاها امکان تقسمات اداری-سیاسی عادلانه وجود ندارد!
اصطلاح “استبداد ایرانی اسلامی” اصطلاحی چندان درست نیست و عبارتی مبهم و مغلطه آمیز است. ایرانیت با اسلامت قابل جمع نیست. آنچه اسلامی میخوانید ناشی تفکر متحجر آخوندی به نام خمینی است که مشتی متحجر و فرصت طلب دیگر چون مطهری و بهشتی و حسن آیت و خامنه یی و امثالهم به نام کلاه برداری اسلامی (ولایت وفقیه) سر مردم خراب کردند.
مردم نابغه زبان آموزی نیستند که بیایند چندین زبان یادبگیرند! تجربه آموزش زبانهای انگلیسی و عربی نشان داده. این که هرکه زبان مادریش و زبان رابط رسمی را آموزش ببیند امری بدیهی و مورد نیازست، ولی مجبور کردن بچههای بیگناه ایران به یادگیری زبان غیراز زبان مادری و رسمی کشور، نوعی افراطیگری ناشی نگاه سیاسی به مقوله فرهنگ و زبانست! به بچههای ایران رحم کنید، آنها نابغهء زبان آموزی نیستند!
البته میتوان واحد درسی زبانهای ایران را به صورت اختیاری در برنامه دروس دانشاموزان قرارداد و از مشوقهای درسی استفاده کرد و در این راستا حتا آموزش زبان انگلیسی نیز میبایست اختیاری شود!
همه مورد نیازی یادگیری زبان خارجه (انگلیسی و عربی و …) ندارند چه بسا در نواحی مرکزی و غربی افراد به زبان ترکی آذری بیشتر نیاز داشته باشند بخاطر تعمالات اجتماعی و اقتصادیو غیره تا به انگلیسی و از طرفی یک فارسی زبان در جنوب شرق ایران چه بسا به یادگیری بلوچی نیاز بیشتری داشته باشد تا ترکی آذری! اجازه بدهید براساس بنیانهای آزادی و دمکراسی مردم خودشان زبان سوم یادگیرشان انتخاب کنند و تفکر و رفتاری شبیه فاشسیتها نداشته باشیم.
با تشکر و احترام مدارای شما.
ایران میهنم و جهان زیستگاهم / 26 August 2012
زلزله مخرب در اذربایجان و واکنش مردم و مسولان به خصوص تمامیت خواه سپاه نه پاسدارن بلکه جانگیران به خوبی نشان میدهد که برقراری دموکراسی به تنهایی تمیتواند راه حل مسله ملی/قومی ایران باشد. حتما در پیشنویس
برنامه نیروهای مبارز برای دموکراسی و ازادی و برابری حقوق قومی/ملی اقوام ایران باید به طور مفصل تشریح شود و فقط بعد از سازش سر ان برنامه میتوان یک اعتلاف نیروهای مخالف رژیم دشمن مردم ایران برپا کرد. زلزله اذربایجان
همچنین نشان داد که حد اقل سطح تامین کننده حقوق ملی/قومی یک قوم چند میلیونی در ایران خودگردانی
براساس اراضی ملی/قومی میباشد البته در یک تظام دموکراتیک.زیرا ما فکرنمیکنیم که اگر در چهارچوب نظام
موجود ته وکراتیک/ اگر هم صوری باشد روحانیکراتیا/ ایران اذربایجان دارای
خودگردانی بود رفتار مسولین رسمی در سطح ملی و واحد خودگردان بهتراز این که مشاهده میشود میبود.
پس پیش روی نیروهای دموکراتیک و ازادیخوه دومسله موجود است یکی برقراری ازادی ودموکراسی و دوم
تشخیص کردن و تثبیت کردن حقوق ملی/قومی ایران.بایدتاکید کرد که یکی بر دیگر ارجحیت ندارد.گمان کردن که اول دموکراسی بعدحقوق اقوام یااول احقاق حقوق اقوام بعددموکراسی هر دوبه عقیده مااشتباه محض است.
هردومسله باید به طور موازی حل شوندچون تکمیل کننده یک دیگرند.بطوریکه بدون حقوق گروهی دموکراسی
کامل نیست بدان مثابه نیز بدون دموکراسی نمیتوان حقوق ملی/قومی راتامین کرد.ولی با برقراری دمکراسی
درسطح شهروندحقوق قومی تامین نمیشود بدین علت ضروری است که قبلا حقوق قومی در نظر گرفته
شود و درقانون اساسی جدید تثبیت شود.دراین صورت میتوان
ازیک دموکراسی تمام عیار در ایران حرفزد.
کاربر مهمان / 26 August 2012
در جواب هموطنی که در تاریح زیر مطلبینوشته بودند.
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 06/05/1391 – 21:38.
درکتابهای ابتدایی قدیم داستانی بود راجع به دو بچه که در کوجه گردویی یافتند. برسراینکه کدامیک صاحب گردوست با هم درگیر لفظی و سپس فیزیکی شدند. آخوندی از راه رسید و احوال و اوضع را جویاشد. آندو کودک دست از نزاع کشیدند و گردو را نشان آن مرد دادند. وی گزدو راگرفت انرا به ارامی شکست و بعد هم مغز گردورا خورد و به هریک از اندو نیمی از پوست گردو را داد.
این مثل بدان اوردم که به اطلاع جنابعالی که دوست دارید خودتان را “ما معرفی کنید نه من” برسانم که اگر با کمی دقت به نوشته خودتان نگاه کنید میتوانید در ان نزاع بر سر گردوی دموکراسی و حقوق اقلیت اذری را ببینید. اما من به شما قول میدهم اگر منابع اقتصادی، انسانی و فکری خودرا صرف این کنیم که کدام حق را اول بکیریم مسلما چیزی بیش از همان پوسن گردوی آزادی نصیبمان نخواهد شد.
کاربر مهمان / 26 August 2012
ابتدا از اشتباهات تایپی و املایی در کامنت قبلی پوزش میخواهم!
با مطالعه متن مقاله و کامنتها مسئله مهمی دیده میشود و آن نداشتن ادبیات مشترک و قابل فهم میان افرادست! پیشنهاد میکنم در نخستین گام برای رسیدن توافق مدنی در جهت نیل به آزادی و دمکراسی و حقوق فرهنگی و زبانی و عقاید، از واژگان مشترک قابل فهم و مورد توافق استفاده کنیم. این پیشنهاد لزوما بدین معنی نیست که افراد از مواضع و ععقایدشان صرف نظرکنند، بلکه میتوانند با انتخاب ادبیات مشترک و قابل فهم، راه را برای گفتگو و توافق هموارترکنند، مواردی مانند:
مردم (people): این واژه ضمن آنکه دربردازنده هر یک واژه-مفاهیم نژاد (race)، قومیت (ethnic)، ملیت (nation) باشد، پیروان ادیان و عقاید و غیره، نسبت بیطرفانه دارد به اینها.
میهن: یا وطن به محل مورد علاقه هر کسی شناخت زادبوم یا انتخاب اسکان هست. خاطر نشان میکنم کلمهء “میهن” در اصل به معانی خواستگاه و نشیمنگاه یا جای اسکان میباشد.
کشور (country): محدوده اداری-سیاسی است در عرف حقوق بین الملل محدوههای مستقل اداری-سیاسی مشخص میکند و متفاوت و مجزا از تقسیمات درون کشوریست.
ایران میهنم و جهان زیستگاهم / 27 August 2012
ملّیت ریشه عربی دارد و از راه زبان ترکی عثمانی- حدود صدسال پیش- وارد ادبیات ایرانیان شده و گاه با ملّت یکی گرفته میشود، ملیت با ملت فرق دارد، ملت ریشه قرآنی دارد و در کل به گروهی از مردم با هویت دینی گفته میشود.
ملیت (nation) دارای بار و جوانب حقوقی بین الملی است و با قومیت (ethnic) فرق دارد، این دو واژه مترادف و قابل جمع نیستد!
در فرهنگ انگلیسی، ناسیونال (ملیت) به کل جمعیت شهروندان یا اتباع یک کشور گفته میشود و کاری به نژاد و دین و مذهب و زبان و قومیت آنها ندارد، یعنی همه اتباع آمریکا یک ناسیونال هستند اعم انگلیسی زبان و غیر انگلیسی زبان!
اصرار به رسمیت شناختن ملیت/ناسیونال، بدون توجه به معنی و بار حقوقی آن، تنها اختلافات را دامن میزند! پذیرش این واژه-مفهوم از سوی هرکشور و حکومت آن، به معنی دادن حق جدایی و تجزیه هست و در حالی که هر کشوری و حکومت مربوطه- از آمریکاگرفته تا ترکیه- موظف به حفظ تمامیت ارضی است و جدایی و تجزیهطلبی در قوانین کشورها- از جمله کشورهای لیبرال دمکرات (آزاد مردمی)- جرم محسوب میشود و نه حق!
اصرار بوجود ملیت و مترادف کردن آن با قومیت- بدون آنکه با بقیه مردم کشور توافقی باشد- چه چیزی حل میکند، جز شعلهور کردن اختلاف و کینه و معارضه؟! چرا فعالان حقوق مدنی زبانها و قومیتها با پافشاری بر ملیت راه گفتگو میبندند. موضوع ملیت میتواند موردی برای گفتگو باشد، ولی چرا ابتدا چیزهای قابل توافقتر مانند حقوق داشتن و آموزش زبان مادری و فرهنگ بومی مناطق شروع نکنیم؟!
ایران میهنم و جهان زیستگاهم / 27 August 2012
برای اینکه در کشوری آزاد و دمکرات با هم زندگی کنیم نیاز داریم موجودیت آن کشور را به رسمیت بشناسیم. در حالیکه بسیاری فعالان حقوق مدنی قومی و زبانی، جدایی طلبی را حق پیشفرض و یا تهدید چماقگونه بر سر دیگران در نظر دارند چگونه از همزمانی حقوق قومی با دمکراسی سخن میرود؟!
لازمه هر نوع حقوق مدنی آزادی و دمکراسی و پیاده سازی نظام/رژیم قانونمدار هست.
نمیتوان این میتوان به تجربیات ناموق شوروی و کشورهای مستقل آن تجربه کرد و مورد اخیر، اختلافات اقلیم کردستان عراق با دولت مرکزی، که در پی اختلاف بر سر درآمد نفت، مسعود بارزانی حاکم اقلیم کردستان عذاق، تهدید به جدایی و تجزیه عراق میکند! در حالیکه فدرالیسم در عراق محصول توافقات دوجانبه بوده و تصمیم یکطرفانه یکی از دو طرف، نقض توافقفدرالیسم هست! آیا فعالان مدنی به آسیبشناسی فدارلیسم هم فکرکرده اند.
آیا از نگاه ایشان نظامی غیرمتمرکز -تحت نام فدرال یا دیگر- به معنی فراهمکردن شرایط همزیستی مردم یک کشورست یا زمینه سازی برای تجزیه آن؟!
روش دوپهلو حرف زدن و غیرشفاف کمکی در حل مسائل و رسیدن به توافق نمیکند. باید مشخص شود هدف باقی ماندن در کنار هم- مانند روش هزاران ساله نیکان مشترک- هست و یا ترفندی برای جدایی؟!
ایران میهنم و جهان زیستگاهم / 27 August 2012
در سوئیس وبلژ یک که هر کدام کمتر از ده ملیون جمعیت دارد سه زبان رسمی وجود دارد.
مثلا بلژیک سه دولت فدرال زبانی و سه دولت فدرال زمینی( خاک﴾ و یک دولت مرکزی دارد.
که روی هم رفته هفت دولت دارد با هفت مجلس وشیش راییس جمهور ویک شاه. که هر
دولت فدرال یک رییس جمهور (جمعا شیش راییس جمهور﴾ و یک پادشاه در دولت مرکزی دارد.(طبق قانون اساسی ﴾ اما در عمل در قسمت شمالی آن دو سمت رییس جمهور زبانی و خاکی آن
یک نفر در دو سمت است. و در جنوبش هم در قسمت زبان فرانسه دو سمت را یک نفر دارد
اما درقسمت آلمانی دو راییس جمهور هست. یکی رییس جمهور دولت فدرال زبانی ودیگری
رییس جمهور دولت فدرالی خاکی در ضمن کل جمعیت آلمانی زبان ۲۰ هزار نفر نیست..
یعنی در عمل یک سر زمین کوچک ده میلیونی چهار رئیس راییس جمهور و یک شاه و یک
نخست وزیر دارد با سه زبان رسمی. در ضمن در هر قسمت فدرال هر نوع اجتماع و جلسه
رسمی به آن دو زبان دیگر ممنوع است. تنها آن دو زبان رسمی دیگر ،اما جلسه یا اجتماع
رسمی به هر زبان دیگر آزاد است. در ضمن رای دادن اجباری است برای همه’ رای ندادن جریمه
سنگین مالی دارد ومثلا اگر کسی با پرداخت جریمه رای ندهد. رای او محسوب میشود برای
گروهی که بیشترین رای آورده۰ شاه بهیچ وجه حق مداخله در سیاست را ندارد. و او بهیچ وجه
حق رای دادن ندارد. شاه تنها کسی است که در کشور رای نمی دهد.
این توضیحات برای آن بود عده ای مغرضانه اطلاعات غلط یا برداشت های خود را از روی نا
آگاهی در مورد اروپا می نویسند. در ضمن ترکهای مهاجر در این کشور در هر کدام از این
مجالس چندین نماینده دارند.مثلا در مجلس زبانی فلاندرن که حدود ۵۰ نفر نماینده دارد ۶ نماینده
دارند و در مجلسهای دیگر نیز به همین نسبت. مسلمانان علاوه برهمه تعطیلات رسمی دو روز
تعطیلی اضافه برای عید فطر وقربان دارند. هر بچه ای که به مدرسه میرود دولت مبلغی سرانه
برای آموزش او به مدرسه میدهد. برای بچه مهاجرین این مبلغ دو برابر است.تا مدارس با رغبت
بیشتر فرزندان مهاجرین را بپذیرند.اینجا به این عمل میگویند تبعیض مثبت به نفع فرزندان
مهاجرین.
آیا در ایران تبعیض مثبت نسیبت به ملت های زبانی ویا زمینی میتوان بعد از هزاران سال ظلم
بر آنها متصور بود؟ آیا دولت فدرال زبانی و دولت فدرال زمینی میشود برای هر یک از ملت های
ترک وعرب وترکمن و کرد و بلوچ و … با هر کدام ريیس جمهور جداگانه متصور بود؟
آیا برای یک ملیون ونیم افغان های مهاجر میشود ۵ الی شیش نماینده مجلس متصور بود؟
آیا میشود متصور بود برای پذیرش بچه های افغان مهاجر(بچه های افغان که باکمال میل
دوست دارند فارسی یاد بگیرند.) دولت دو برابر بودجه به مدرسه بدهد.
کاربر مهمان / 27 August 2012
کاربر گرامی که در تاریخ 06/05/1391 – 22:39. کامنت بر کامنت من/ 06/05/1391 – 21:38 / نوشته اند اگرتوجه کنند در مییابند که من ملاحظه ای برای حل مسله
ملی/قومی در ایران ارایه کرده ام و نمیتوانم ادعا هم کنم که ان تنها راه حل مسله یاد شده است. ولی کاربر گرامی تنها با
نفی کردن ملاحظات من بسنده کرده که این ساده ترین ولی بی ارزشترین راهی در مذاکره و بحث در باره مسله هیاتی
برای ایران است .بهتر
بودکه به جای نفی عقاید یک خواننده راه حل بهتری ارایه میکرد ومورد رایزنی دیگران قرارمیگرفت.برخی نمیدانیم
فارس ویا ترک پان ایرانیست هستند که فقط راجع به حفظ موقعیت حاکم زبان فارسی به هر قیمت و تمامیت ارضی ایران بدون درنظرگرفتن
حقوق ملی /قومی اقوام ایران حرف میزنند وبرای نیل به مقصودخود نمیخواهند هیچ هزینه ای هم تحمل کنند ما فکر
میکنیم که این نه تنها راهی درست نیست بلکه بیراه ای است با عواقب غیر مطلوب
کاربر مهمان / 27 August 2012
در دنیای مذاکرات و توافقات سیاسی، اصطلاح بازی بُرد بُرد رایج است. بر طبق نظریه، جهت رسیدن به توافقی که همه دارای دست پر و به نسبه راضی باشند، میبایست از برخی خواسته ها گذشت و به اهداف اصلی رسید.
باید دید در نظام غیرمتمرکز چندفرهنگی/چندزبانی/چندقومی، چه هدفی دنبال میشود و چه خواستههایی هست.
مثلا:
1- چندفرهنگی، فرهنگهای محلی و فولکلوریک، کاملا در سیستم هر حکومتی قابل قبول و اجراشدنیست.
2- چند زبانی، این نیز در سیستم هر حکومتی قابل قبول و اجراشدنیست و اصولا موارد 1 و 2 هیچ تعارضی با حکومت ندارند. وقتی در کشوری زبانهای عربی و انگلیسی دهها سال آموزش دادهشده و مراکز دولتی و خصوصی آموزشگاه برپاکرده و رادیو و تلویزیون برنامه بدان زبانها داشته اند، نشان میدهد آموزش و داشتن رسانه به زبان غیر از زبان رسمی میانجی هیچ مشکل سیاسی ندارد!
پس چه چیزی آموزش و داشتن رسانه برای زبانی مثلا، ترکی آذری را مشکلساز میکند؟، خیلی راحت حدس زد خود آموزش و داشتن رسانه مشکل نیست! بلکه رویکردها، برداشتها و استفاده ابزاری از مقوله زبان، مشکلزاست! طی قرون و اعصار زبانها در گسترهء ایران کاربرد داشته است ولی وقتی این پارامتر- که زاتا غیر سیاسی هست- ابزاری در دست گروهها و افراد جهت نیل به اهداف سیاسی میشود، مشکلساز میشود و مسئله را بغرنج میکند!
3- چندقومی، در کشوری همچون ایران، با وسعت زیاد و تاریخ کهن پر فراز و نشیب، وجود جامعهء چند قومی بدیهی و طبیعیست، ولی با نگاهی تاریخ، میبینیم، همواره این افراد و منافع، شکلدهنده وقایع سیاسی بوده اند و گاه بخشی از یک قوم در برابر بخش دیگری قرار گرفته اند و نمونهء آن، دورهء نادرشاه افشار است که اقوام مختلف در زیر پرچم حکومت او با هم، با بخشهای معارض قومهای خود به مبارزه پرداختند و دوباره یکپارچکی ایران را رقم زدند!
نظام غیر متمرکز میتواند مشارکت بهتری از قومیتها بوجود آورد و توان و استعداد همه آحاد مردم کشور استفاده بهینه، جهت رشد و بالنگی کشور استفاده کند.
اگر هدف مشارکت و بکارگیری نیرو استعداد همهء مردم کشور باشد (آزادی و دمکراسی) و همچنین توزیع عادلانه منابع و ثروت، میان مردم کشور (عدالت) در چارچوب نظامی غیرمتمرکز مانند انجمنها و پارلمانهای ایالتی و ولایتی، بسیار خوب و شایسته است. در چارچوب نظامی دمکراتیک و چند حزبی و بدور از بوجود آوردن و دامن زدن به تعصبات قومی و زبانی، و تفرقه افکنی و نفرت پراکنی، بدور از اتهام و بدبینی!
صرف رسمی بودن یک زبان به عنوان زبان رابط و اداری، نمیشود انواع و اقسام اتهام و گمان را به سمت گروهی از مردم کشور نشانه گرفت که حتا خود آنان از بزرگترین محرومان و مظلومان هستند! گروهی از مردم ایران- فارسی زبانان- که ادعای قومیت و ملیتی برای خودشان ندارند و هیچگاه خودشان را بالاتر و برتر از دیگران نمیدانند! تنها اینکه زبان فارسی طی انتخاب و توافق نانوشته یی هزارساله، زبان میانجی و اداری کشوری با چنین تنوع زبانی قرارگرفته است، آن وسیله حکومتهای اساسا غیرفارسیزبان!
آموزش و استفاده از زبان میانجی چیزی بدیهیست و این هیچ گونه منافاتی با آموزش و داشتن رسانه دیگر زبانها ندارد و اگر کوتاهی شده میشود زین پس انجام داد و با این وجود، امروزه ابزارهای زیادی هست که گروههای زبانی میتواند برای زبان و فرهنگشان بخدمت بگیرند مانند ماهواره و اینترنت. دیگر ان محدودیت ابزار و مالی دولتی نیست.
با این وجود میتوان امکانات موجود آموزشی و رسانه یی زبان انگلیسی و عربی استفاده میشود را ادغام کرده و برای همه زبان های ایران استفاده کرد. غیز از زبان مادری و میانجی، همه به زبان انگلیسی یا عربی احتیاج پیدانمیکنند، افراد در مورد زبان سوم مختار هستند! شاید خیلیها نخواهند یا نتوانند زبان سومی یادبگیرند و عده یی بجای انگلیسی و عربی، زبان ترکی آذری را اولویت آموزشیشان باشد، مردم میبایست در همه شئون کار و زندگی در چارچوب قانونع میبایست آزاد باشند:
آزاد و حق در زمینهء محل اسکان، انتخاب کار و همسر، نوع زبان، پوشش و انتخابات سیاسی و اجتماعی و هر چیز انسانی جهان شمول.
ایران میهنم و جهان زیستگاهم / 27 August 2012
با بررسی اختلافات و عدم آمادگی نیروهای مختلف، به این نتیجه خواهیم رسیم:
با دمکراسی میشود به نظام غیرمتمرکز- شبیه فدرال- رسید ولی با نظام غیر متمرکز مانند فدرال به دمکراسی نخواهیم رسید!
دمکراسی مقدم بر فدرال هست. تا پایه همزیستی و برابری و حاکمیت قانون که تنها با دمکراسی قابل دستیابی است نظام غیر متمرکز ناشدنی است.
کلمه فدرالیسم را جستجو کردم و مطالب زیر را مطالعه کردم و پیشنهاد میکنم شما نیز مطالعه بفرمایید
http://iranshahr.org/?p=9271
http://www.iranglobal.info/node/5360
http://www.iranglobal.info/node/4729
http://federalism.blogsky.com
http://www.irancpi.net/digran/matn_5162_0.html
http://www.irancpi.net/digran/matn_5466_0.html
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/4104-ahsenasi-ba-yek-farhangname-federalism.html
http://ravid2.blogfa.com/page/4.aspx
http://kuroshebozorg.persianblog.ir/post/299/
http://www.kordha.ir/?p=862
لیبرال دمکرات ایرانی / 28 August 2012
ادعای نظام دموکراسی و فدرالیسم در ایران بدون رسمیت شناختن حق تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران یک گفته متضاد و پارادوکسیکال هست!
این مثل آن می ماند که کسی بگوید: فلانی را دوست دارم و در عین حال نمی خواهم سرش به تنش باشد!
دموکراسی و فدرالیسم در ایران بدون خود کشور ایران که بی معنی است!!!
ببینید بی منطقی تا کجاست!
راه نجات ما تنها ایران آزاد و دمو / 28 August 2012
به آن هموطن اذربایجانی عزیز که در بالای نوشته شان نوشته بودند:
“کاربر گرامی که در تاریخ 06/05/1391 – 22:39. کامنت بر کامنت من/ 06/05/1391 – 21:38 / نوشته اند اگرتوجه کنند در مییابند که من ملاحظه ای برای حل مسله
ملی/قومی در ایران ارایه کرده ام و نمیتوانم ادعا هم کنم که ان تنها راه حل مسله یاد شده است. ولی کاربر گرامی تنها با
نفی کردن ملاحظات من بسنده کرده که این ساده ترین ولی بی ارزشترین راهی در مذاکره و بحث در باره مسله هیاتی
برای ایران است ”
بنده فکر میکنم جواب شما را دوستان دیگری در پایین نوشته شما داده اند. خود بنده هم جندین بار نوشته ام که برای حفظ انسجام کشور یک زبان رسمی لازم است اما دین رسمی لازم نیست. برای ایجاد دموکراسی هم یک زبان رسمی و اداری لازم است چون ارتباطها را اسانتر میکند. اما شما بازهم دارید همان ساز تجزیه طلبی را میزنید اما این بار از در دموکراسی و قومیت وارد شده اید. حرف های شما در ایجاد یک کشور مستقل و زبان مستقل برای قوم آذری قابل قبول نیست. ما هم اکنون یک عنصر انهم ازادی را در کشور کم داریم. وقتی ازادی باشد زبان محلی هم هست قومیت های گوناگون هم هست استانهای نیمه مستقل هم هست اما شما دارید از در بیرون میروید و از پنجره وارد میشوید. حرفتان هم دایما همان بوده که هست کشور اذربایجان و زبان آذری را میخواهید جا بیندازید. اما غافل هستید که با این کار چه مشکلی هم برای ایران و هم برای اذربایجانی ها ایجاد میشود. وقتی هرگوشه کشور به زبان محلی خودش صحبت کند و بنویسد و ادارات محلی هم از ان پیروی کنند بعد از گذشت چند دهه استانهای همجوار هم قادر به ارتباط باهمدیگر نخواهند بود و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. امیدوارم شما هم وطنان آذری دست از تعصبات قومی و زبانی بردارید و در عین حال که زبان و فرهنگ بومی را حفظ میکنید پذیرای زبان فارسی به عنوان زبان ارتباط بین استانهای کشور باشید. در بالای همین مطلب بنده بارها نوشته ام که خود پشتیبان سرسخن ازادی های قومی هستم اما یکپارچگی سرزمینی ایران از زبان محلی خیلی همه تر استو در اولویت است. خدا یار شما باشد
ادربایجان یاشاسین اما همیشه پاینده ایران ب همه امور محلی مقدم است. اگر این یکی را قبول ندارید شمارا به خیر مارا به سلامت. تشریف ببرید به دامان مام وطن ترکیه و ادربایجان شمالی.
کاربر مهمان / 28 August 2012
یک ازمون برای پانفارسیستها
١. ایا کشورهای فدرال جهان ازیکپارچگی و تمامیت ارضی برخوردار نیستند
٢.اماده به رسمیت شناختن زبانهای عمده ایران هستید= یعنی در ادارات دولتی ودر مدارس مناطق ملی/قومی
٣.برای حفظ صد درصد تمامیت ارضی ایران اماده هستید که زبان ترکی اذری زبان دیگرسراسری رسمی ایران گردد.
٤ ایا برای شما در حقیقت حفظ موقعیت حاکم زبان فارسی یا حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران ارجحیت بیشتری دارد
کاربر مهمان / 28 August 2012
درباره مطالب جناب “کاربر مهمان در تاریخ سه شنبه, 06/07/1391 – 14:51.”
1- تایید نظر ایران دوستان هست که برای برپایی هر نظامی در هر کشوری مثل ایران-از جمله نظام/رژیم غیر متمرکز- وجود خود کشور الزامیست! تمامیت ارضی ایران امتیاز در دست تجزیه طلبان نیست!، بلکه واقعیت موجود میباشد! همانطور که طی چند دهه اخیر، دست متجاوزان و تجزیه طلبان کوتاه کرده است! مانند تهاجم رژیم سفاک صدام با ان شعارهای پوشالی پان عربیسم! که دید آتش پان و ناسیونالیسم عربی دامن خودشان را گرفت (اشغال کویت)! تجربه صدام و امثال او نشان میدهد افکار ناسیونالیستی و پان گرایی، تحت هر نامی، جز شر و بدبختی برای مردم کشورها چیزی دگر ندارد.
دفاع از موجودیت ایران و هویت ایرانی، ربطی به پان بازی و ناسیونالیسم ندارد، بلکه یک خواست عمومی فراقومی و فرازبانیست ناشی از درک و شعور انسانی میهن دوستی همه اقشار و اقوام ایرانی از فارسی زبان گرفته ترک زبان!
نسبت دادن القابی چون پان فارس و پان ایرانیست، فرافکنی و عوام فریبی تجزیه طلبان و سیاست بازان ضد ایرانیست، چرا که میهن دوستان ایران مدعی برتری قوم و زبان خاصی بر دیگری ندارند! آنها ایران برای همهء ایرانیان میخواهند…
2- مقایسه کشور ایران دیگر کشورها خاص سخنی ناسنجیده و قیاس مع الفارق است! اگر چند کشور انگشت شمار دارای زبان چندگانه اداری هستند، اکثر کشورها- از امریکا تا ترکیه و ممالک به اصطلاح ترک زبان! دارای سیستم تک زبانه میانجی و اداری هستند! هم اکنون در حاشیه جنوبی خلیج فارس کشورهای این منطقه با اکثریت مهاجر و بومی غیر زبان فقط دارای زبان رسمی عربی هستند.
نکته جالب، کشوری مانند امارات متحده عربی است که دارای سیستم فدرالی میباشد، ولی هیچ نمودی از دمکراسی در آن نیست و چند حکومت ایالتی (امیرنشین) با سیستمی دیکتاتوری و غیر دمکراتیک ولی فدرالی، وجود دارند بدون آزادیهای واقعی سیاسی و اجتماعی و دمکراسی مدرن واقعی، در آنجا بر اثر انباشت ثروت، بخشی از مردم تنها مرفه اند. اکثریت مردم حتا حق شهروندی (غیر عرب) ندارند و انسان درجه 2 هستند. این نشان میدهد با فدارلیسم نمیتواند به آزادی و دمکراسی و حقوق بشر رسید و دمکراسی مقدم و اولویت بر هر نوع نظام غیرمتمرکز دارد!
بنا به قولی ایران بیش از 70 زبان دارد و اگر گویشها را در نظر بگیریم به صدها گونه زبانی میرسد. لاجرم یکی از زبانها و گویشها میبایست عهده دار زبان میانجی و اداری برای رفع و رجوع نیاز مردم باشد و از هزارسال پیش فارسی دری نوشتاری/کتابی این کارکرده است. اضافه شدن یک زبان یا معدودی دیگر به زبان رسمی میانجی و اداری، صرفا افزودن به مشکلات و نقض غرض از بودن زبان رسمی میانجی و ادرای است و از طرفی ناخشنودی دیگر گویشوران زبانها را به دنبال دارد! رسمی بودن یک زبان همچون فارسی دری نوشتاری، امتیاز برای گروهی از مردم نیست و همانگونه واقعیت هست، رسمی بودن زبان فارسی باعث آزادی و دمکراسی و رفاه برای مردم فارسی زبان نشده چرا که اساسا زبان رسمی کارش اینها نیست و مثل هر زبان دیگر وسیله ارتباط میان انسان هاست!
درخواست افزودن زبانهای میانجی و ادرای موازی با زبان فارسی، صرفا از تنگ نظری سیاسی یا بهانه جویی برای تفرقه افکنی است و در صورت عملی شدن، بروز مشکلات عدیده برای ارتباط و ثبت اسناد اداری و حقوقی برای همه مردم ایرانست. تصورکنید در شهرها و روستاها هر کسی به زبان خودش اسناد تهیه کند. ببینید چه اختلافات و مشکلات حقوقی پیش خواهد از بابت تفسیر و تعبیر موارد حقوقی!
یادگیری و آموزش زبان مادری و داشتن رسانه با کاربرد به عنوان زبان ادرای دو مبحث جداگانه است. به نظر میرسد در پروژههای تجزیه طلبی، ایجاد زبان های موازی رسمی میانجی و ادرای، بخشی از فرایند تجزیه ایرانست!
با عملکرد و تهدیدات تجزیه طالبان و تفرقه افکنان ضد ایرانی، بیم آن میرود با برقراری رژیم فدرالی و مشابه، قبل آن که مردم ایران بتوانند تجربه نظامی آزاد و دمکراتیک را داشته باشند، کشورشان توسط عوامل داخلی و خارجی تجزیه طلب، از هم پاشیده و تجزیه شود. جهت نیل به سیستم غیرمتمرکز اداری-سیاسی حتما میبایست دوره زمانی مناسب گذار دمکراسی باشد تا از لحاظ اجتماعی و سیاسی شرایط آماده نظام غیر متمرکز فراهم آید بدون آسیبهای جبران ناپذیر.
لیبرال دمکرات / 28 August 2012
راه ایران به سوی دموکراسی، حقوق بشر، و ترقی سیاسی و اقتصادی از درون شعله های تجزیه می گذرد.کدام کشورجدیدی که از تجزیه یک کشور دیکتاتوری به وجود آمده، باخته است، سودی نبرده؟ و رو به بهبودی نرفته است؟ مثال بیاورید!
چرا آذربایجان، کردستان، بلوچستان، عربستان (خوزستان) و … تجزیه نشوند؟ ایران چه شاخه گلی را بر سر این مناطق زده است که با جدایی از ایران، آن نعمت ها و مزایا را از دست خواهند داد؟ از کدام مزایای اقتصادی، زبانی، آموزشی، تاریخی، حقوقی، اداری، فرهنگی، سیاسی، برابری حقوقی، برابری اخلاقی، رفاه اجتماعی، بهداشتی، کاری، شغلی، امنیتی، موسیقی، رقص و بقیه هنرها و … سخن می توانید بگویید که جدایی از ایران باعث از دست دادن آن ها می شود. کشورهای مستقل همسایه در اطراف ایران، چه ضرری از استقلالشان برده اند که این سرزمین ها ببرند؟ کدام یک از آن کشورها از ایران و به خصوص از مناطق حاشیه ای ایران (مستعمره ها) عقب مانده ترند؟
مگر نه این که ایران، دیکتاتوری و روشنفکران دیکتاتورش با نفت خوزستان زنده اند و نفس می کشند؟ اگر خوزستان از ایران جدا شود و کشور عربستان را تشکیل بدهد، ایران ضرر می کند یا عرب های خوزستان؟ خوزستانی ها را به تجزیه ترغیب می کنیم تا حقوق انسانی خودمان را بدست بیاوریم. آزادی هایمان را بدست بیاوریم. دموکراسی و حقوق بشر را بدست بیاوریم. از منجلاب و عقب ماندگی که به نام ایرانی و آریایی به ما تحمیل می شود، رهایی یابیم. انسانیتمان را باز یابیم. گر آذربایجان در استعمار خوزستان، به اندازه فارس دخیل نباشد، نقش غیر قابل انکاری در این روند دارد و به هر حال، در این استعمار سهیم است، حتی اگر خودش مستعمره باشد اما اگر مستقل شود، پول نفت و گاز را از دست می دهد.در عوض، طعم استقلال را می چشد. سرنوشتش را خودش می نویسد و فارس برای او برنامه ریزی نمی کند. در سر راه ایران و اروپا قرار دارد و ایران مجبور است از آن بگذرد تا به اروپا برسد.
کاربر مهمان / 30 August 2012
در جواب کاریری که نوشته بودند:
“یک ازمون برای پانفارسیستها
١. ایا کشورهای فدرال جهان ازیکپارچگی و تمامیت ارضی برخوردار نیستند
٢.اماده به رسمیت شناختن زبانهای عمده ایران هستید= یعنی در ادارات دولتی ودر مدارس مناطق ملی/قومی
٣.برای حفظ صد درصد تمامیت ارضی ایران اماده هستید که زبان ترکی اذری زبان دیگرسراسری رسمی ایران گردد.
٤ ایا برای شما در حقیقت حفظ موقعیت حاکم زبان فارسی یا حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران ارجحیت بیشتری دارد. ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ سه شنبه, 06/07/1391 – 14:51.”
جواب سوال 1: بلی هستند.
جواب سوال 2: اول رسمیت را تفریف کنید بعد جواب بشنوید
جواب سوال 3: نه. زیرا دلیلی ندارد که یک بلوچ یا یک عرب ایرانی مجبور باشد زبان ترکی آذری بیاموزد همراه با فارسی و عربی.
جواب سوال 4: حفط هردو از اوجب واجبات است. اما زبان ترکی به عنوان یک زبان محلی با تعداد زیادی کاربر میتواند به عنوانزبان محلی مردم آذربایجان شنانته شود که همین الان هم چنین هست.
دوست عزیز شما متاسفانه به دلیل دود تعصبات قومی و زبانی دجار تزدیک بینی و شاید هم کزبینی شده اید. بنده خودم ربان ترکی را خیلی دوست دارم و میدانم که عده زیادی از هموطانم به این زبان حرف میزنند. اما با ارتقاء آن به سطح زبان رسمی به دلایل امنیتی و نقض یکپارچگی کشور مخلالفم. ما دکتر لطفعلی صورتگر داریم که از هر فارس زبانی فارسی را بهتر میشناسد. شهریار درایم که شعرش ار 100 سال اخیر بی همتاست. ما کسروی را داریم که زبان فارسی را زنده کرد. به جای اینکه به هم وطنان پارس زبان بگوییم که ما از شماها فارسی را بهتر بلدیم چه دلیلی دارد که خود را در چارچوب زبان ترکی محبوس کنیم و بعد هم نتوانیم با دیگر هموطنان خود مان ارتباط داشته باشیم. اینست مشکل بزرگ رسمیت دادن به هر زبانی به غیر از فارسی.
کاربر مهمان / 28 August 2012
یکی از مشکلات اصلی میهن دوستان ایرانی- از جمله آزادیخواهان مردمی (لیبرال دمکرات)- اینست که، آنها بنا به ماهیت فراقومی و فرازبانی ایران را برای همهء ایرانیان میخواهند، آنها نمیتوانند عده یی را به صرف داشتن جمعیت بیشتر، بر دیگران برتر بدانند و برایشان حقی بیشتر قائل باشند! تجزیه طلبان هم در مقابل از احساسات و سمپاتی طبیعی مردم نسبت به زبان مادری و قومیتشان سوءاستفاده کردهع خواسته نامعقول پیش میکشند و در واقع این خواستهها دستاویز نیل اهداف دیگری است!
از طرفی قومگرایان که در سخن و کردار گرایش تجزیه طلبانه دارند و در واقع قومیت و زبان دستاویز امیال ضدایرانیشان هست، و تمامیت ارضی ایران را گروکشی میکنند!
آرمان و منش آزادیخواهی و دمکراتیک و اصرار بر حقوق بشر، نمیتواند یک آزادیخواه مردمی/لیبرال دمکرات را وادارکن میان انسانها (مردم/people) فرق بگذارد!
آنچه تاکنون از خاک ایران جدا/تجزیه شده، بر اثر ضعفهای درونی و دخالت بیگانگان همچون استعمار بریتانیا و روس بوده، در حالی که هر گاه مردم و حکومتهای میهنی قادربودند سعی کرده اند، تمامیت ارضی کشور را حفظ کنند و نمونه آن در چند دهه اخیر است و اوج آن جانفشانی و از خود گذشتگی کم نظیر در دفاع 8 ساله مقابل رژیم صدام است!
وجود هویت تاریخی میهن مشترک ایران، هماوره در حافظ مردم ایران بوده و می بینید هر حکومتی در صورت توان، تلاش کرده همهئ ایران زیر یک پرچم و اداره درآورد. هر حاکمی اعم فارسی زبان و ترک زبان و غیره مدعی ایرانیت و حکومت همه میهن ایران بوده است! در چند قرن گذشته، نمونه انها را میتوان به حکومتهای صفوی، افشاری، زندیه و قاجار دید! همگی این حکومت برخاسته از منطقه و یا ایل و قومی بوده اند ولی بلافاصله با شماهده توانایی، درصدد برقراری حکومت سراسری ایران داشته اند.
تمامیت ارضی واقعیتی موجود و حق طبیعی مردم ایران اعم هر قومیت و زبان است. چیزی نیست برای آن مذاکره کرد و آن دستاویز گروکشی در دست گروههای سیاسی کرد.
تهدید تمامیت ارضی از سوی برخی، ناشی از عدم صداقت آنها در گفتمان سیاسی و آشکارکردن ماهیت غیردمکراتیم آنهاست. عدم اذعان به تمامیت ارضی که در قوانین بین المللی و کشوری همه کشورهاست- از جمله ایران مانند قوانین مشروطه- نشان میدهد اهداف انها چیزی غیر از آزادی و دمکراسی و حقوق فرهنگی و زبانی مردم ایران است.
لیبرال دمکرات / 29 August 2012
اگر اذربایجان از ایران جدا بشه به نفع مردمش هست
والا من که تو بندرعباس زندگی می کنم دیگه ارزو برام شده از ایران جدا بشیم
حداقل مثل عربهای اطرافمون این چند سال باقی مانده از عمرمون را زندگی کنیم
والا مردم اون منطقه شاد باشند و سطح رفاهشون خوب باشه حالا مهم نیست جزو ایران باشه یا جدا بشه
والا به خدا
کاربر مهمان / 29 August 2012
هر کسی نظام/رژیم مورد نظرش میگوید و من هم کلیات یکی از چندین حالت متصور از نظامی غیرمتمرکز را پیشنهاد میکنم.
نام کشور: ایالات متحده ایران یا جمهوری ایران و مانند این
نوع رژیم: جمهوری پارلمانی-ایالتی.
تقسمات اداری-سیاسی: کشور و شامل ایالات با خودگردانی داخلی.
ایالات بر اساس تقسیمات جغرفیایی و بدون لحاظ اکثریت قومی و زبانی و نژادی و دینی و مذهبی. تا حد امکان در تقسیمات تمهیداتی در نظر گرفته شود- از طریق تقسم مرزها (قوم و زبان) و قوانین (جدایی دین از سیاست و…) موجب برتری و دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت نشود.
سیستم انتخابی کامل، چند حزبی.
واحد پول مشترک، رویه قضایی مشترک (تا حد امکان و بدون تبعیض)زبان واحد جهت امور ارتباطی و اداری با آموزش عمومی آن(فارسی دری). آزادی کامل آموزش و داشت رسانه همه گونههای زبانی اعم گویش و زبان و لجه و عدم برتری یکی بر دیگر، حق قومیت و فولکلور تا آنجا باعث اختلاف و تفرقه و تجزیه در کشور نشود. در اختلافات تنها عدالت و قانون مبتی بر ارزشهای انسانی جهان شمول و حقوق بشر…
قوا: مستقل از هم، پارلمان(ها)، قضایه، اجرایه (دولت/کابینه)، نیروهای مسلح…
پارلمانها: پارلمانهای ایالتی جهت وضع قوانین ایالتی و تصویب بودجه ایالتی و …جلسات هفتگی یا ماهانه، کنگره کشور شامل نمایندگان ایالات با هدف وضع قوانین کشوری و نظارت حقوقی و قانونی و انتخاب نخست وزیر، تصویب بودجه کشور و …. جلسات ماهانه و یا فصلی.
ریاست قوا: حق عام مردم و به نمایندگی از مردم، به عهده مشترک شورای سران قوای کشوری تحت نظارت دبیر نخست جمهوری/صدر عالی جمهوری(ریاست جمهور).
سلسله مراتب اداری-سیاسی:
1- دبیرنخست جمهوری/صدر عالی جمهوری/ ریاست جمهوری، وظایف: نظارت بر اجرای قانون اساسی و در صورت تخلف شکایت به شورا یا دادگاه قانو اساسی، انتخاب نخست وزیر کشور از میان حزب پیروز و تایید فرد مورد ائتلاف، تایید سران قوای نظامی پس از پیشنهاد سران سه قوه مقننه، قضاییه و اجرایه و در صورت اختلاف رای وی به عنوان فصل اخطاب در این مورد و موارد دیگر که نظارت عالیه میشود بدون دخالت در کار قوا.
2- رئسا یا دبیرنخستهای قوای مقننه، قضاییه، اجرایه (نخست وزیر). مستقل از همدیگر و با هماهنگی در انجمن یا شورای سران قوه همراه رئیس ستاد نیروهای مسلح.
3- انجمن یا شورای کشوری-ایالتی، مرکب سران شورای قوای کشور و سران قوای ایالتی، جهت رفع ورجوع مسائل کشوری و ایالتی.
4- ایالات مشابه کشورع قوای مستقل دارند به استثنای قوه نیروهای مسلح و امنیتی که مخصوص سطح کشور میباشد و ایالات فاقد نیروی مسلح و کنترل بر آن میباشند، همچنین سیاست خارجی و اقتصاد کلان خارجی و کنترل منابع استراژیک شامل ذخایر انرژی و رودهای بزرگ بویژه میان ایالتی، مدیریت منابع استراژیک با شمورت و همراهی ایالتها صورت میپذیرد.
لیبرال دمکرات / 29 August 2012
آن کسی که رندانه و سبک سرانه میگه جدا بشیم تا خوش بشیم!, تنها چشمش جلوی پاشو می بینه و منافع همگانی ایرانیان- از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق- رو نگاه نمیکنه, رندانه حیات و هستی اکثریت مردم ایرانی رو در نواحی حاشیه زاگرس و دیگر جاها رو نمی بینه, که رفاه و کار و زندگیشان به منابع آب و انرژی و سواحل آبهای آزادست!
متاسفانه با رخنه یی که 1400 سال پیش در قلمرو سرزمین مادری ایرانیان روی داد, اقلیتی از مهاجران غیر ایرانی زبان آن زمان- از عربستان- در سرزمینهای جنوبی مستقر شدند, ولی مردم ایران آنها را – به هر روی- بعنوان هموطن پذیرفتن, ولی حالا اختلاطی محلی از فرزندان آن میهمانان ناخوانده, اداعای ملک و خانه میزبان رو میکنند!
حضرت علی(ع) میگوید: ذلیل نشد مگر آن کس که در خانه اش به دفاع برخاست! آری ما آنان را به خانه مان راه دادیم و حالا اداعای ملک و خانه مان را میکنند! تو گویی از روز ازل آنجا مال آنان بوده! شور بختانه و در عین حال خوشبختانه! نیکان ما راه مروت و انسانیت پیش گرفته اند و به چشم برادران و خواهران انسانی و ایمانی (بنا گفته حضرت علی(ع)) با آنها برخورد کرده اند و اگر مثل صربها و اسرائیلیان از رفتار میکردند شاید این طور زبان درازی و ادای ملک و خانه ما نمیکردند!
اما به هوش باشید ای رندان کیسه دوخته! تمامیت ارضی ایران به حیات و رفاه و آینده دهها میلیون ایرانی بسته شده و هر روستایی و شهری ایرانی میداند با از دست سرزمینهای ابا و اجدادیشان در جنوب و غرب – با منابع عظیم آب و انرژی و سواحل- دیگر هیچ چیزی برای بقا نخواهند داشت. شهر و روستاهایشان – با دهها میلیون نفر جمعیت- و باقی مانده ایران جز برهوتی نخواهد!
سرزمینهایمان تجزیه شده و به مستعمرات نوین استعمار جهانی تبدیل خواهد شد و مابقی هم کاسه بدست چشم انتظار پرتاب لقمه نانی از سوری استعمارگان!
تمامیت ارضی صرفا حق تاریخی همه ایرانیان از فارسی زبان تا ترک زبان و غیره نیست! بلکه تظمین و تداوم حیات و رفاه و سرمایه مادی نیز هست و تجربه تاریخ ایران و جهان نشان داده, مردم برای ادامه زندگی حاضرند تا پای جنک مبارزه کنند. به مشکلات سیاسی امروز نگاه نکنید, اینها موقتی خواهد, حکومتها و سیاست کاران خواهند رفت و مردم ایران باقی خواهن ماند.
رندی بس کنید و در مقابل مردم ابران چموشی نکنید وگرنه منکوب اراده مردم ایران خواهید شد. چیزی بیشتر حق امانتداری و برابر با دیگر ایرانیان نخواهید. آنجا ارث پدری و قبیلگی شما نیست! همه ایران متعلق به همه ایرانیان است. زیاده خواهی بیشتر بقیه ایرانیان نکنید و با حیات ایرانیان بازی نکنید و کار رو بدانجا نکشید که ایرانیان در شرایط ناگزیر مبارزه قرار گیرند که دودمانتان برباد خواهد رفت.
کاربر مهمان / 29 August 2012
این کار رادیو زمانه خیلی خوبست که بیطرفانه همه نظرات را منتشر میکند. ولی عده یی از این وضعیت استفاده نامناسب میکنند، در حالی که تبادل نظرات به سمت نوع حکومت و سیستم اداره کشور رفته و عقاید مختلف ابراز میشود، عده در میان سخنان نظرمندان، حرفهای تجزیه طلبانه سطحی میزنند. در حالی که بحث در درباره چگونگی برقراری نظامی دمکرات و غیرمتمرکز و همزیستی ایرانیان هست، عده یی با چند کلمه و جمله تجزیه طلبانه، سعی دارند یأس و خستگی را به نیروهای آزادیخواه دمکراسی طلب چیره کنند و عده یی را به سخنان انفعالی و تند نسبت به تجزیه طلبان در دفاع حقوق تمامیت ارضی ایران وادارند!
خراب کردن آسانتر از آباد کردنست! هیچ کشور ابرقدرتی به خاطر تجزیه، ابرقدرت نشده است! هیچ کشوری تجزیه را آرزو و صلاح خودش نمیداند! عربستان ساختار قومی و چند پاره دارد (شرق شیعیان و در غرب تسنن و …)! ولی خاندان اقلیت سعودی حاکمند، اینان اگر تجزیه را برای ایران خوب میدانند ابتدا این نسخه را برای خودشان بکارگیرند (عربستان، عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان، پاکستان و…)! نه این که مرگ خوبست ولی برای همسایه!
سه کشور بزرگ شرقی گورکانی، ایران و عثمانی به 40 کشور کوچکتر تقسیم شد. بیشترشان گرفتار فقر و نابسامانی و استعمار شدند و معدودی کشور کوچک (امیرنشین) با نفت موجب آبادیهای نفتی شد که ثروتشان در دست خاندانهای سلطنتی و دیکتاتوری افتاد! کشورهای کوچکی که پایگاههای دول ابرقدرت شدند، خریدهای چند ده میلیارد دلاری در سال که طی چند دهه، صدها میلیارد دلار از ثروت مردم منطقه صرف (یغما) ابزار جنگ و کشتار و ویرانی شده، فقط بخاطر عدم امنیت و ترس از تجزیه و نابودی کشورها و دول!
برای بدترنشدن وضع از این که هستیم، بایست دول منطقه در عمل، تمامیت ارضی کشورهای یکدیگر به رسمیت و محترم شمرند. صدای طبل تجزیه طلبی از دور خوشست! تجزیه محصولی نخواهد داشت جز جنگهای ویران کننده و کشتارهای فاجعه آمیز انسانها و احتمالا چند کشور کوچک دیگر، که برای امنیتشان تبدیل به مستعمرات (غیر مستقیم) ابرقدرتها، و البته محروم شدن دهها میلیون ایرانی از دسترسی اماکانات سرزمین آبا و اجدادیشان، بیش از شصت(60) میلیون نفر ایرانی از باقی مانده سرزمینهای نیکانیاشان در جنوب و غرب ایران محروم خواهند شد و منابع آب و انرژی و سواحل آبهای آزاد به یغمای چند امیرنشین جدید قبیلگی و ایدئولوژیک ناسیونالیستی خواهد رفت. چند کشورک نظیر قطر و کویت و بحرین و امارت جدید! البته شاید اقلیتی از هموطنان در سایه سیستم بردگی نوین مانند حاشیه جنوبی خلیج فارس، کارگران سیستم امیرنشنهای جدید میشوند تا چند خاندان قبیلگی منبع ثروت ابرقدرتها باشند و حسابهای چندصد میلیاردی شخصی حاکمان جدید!
ولی راه انسانی بهتری نیز هست، برای ایران آباد و آزاد، آن راه دمکراسی با کشوری با نظامی فراقومی به دور از تعصبات و افکار و ایدئولوژیهای قرون وسطایی و واپسمانده غربی، کار دشوار ولی ممکن ست. آزادی و دمکراسی و برابر انسانی نزدیک ست، کافیست بخواهیم. ما میتوانیم کشوری بزرگ و متحد و آزاد و دمکراتیک داشته باشیم.
لیبرال دمکرات / 29 August 2012
دست به دست هم بدیم برای یک تجزیه موفق و خوب ایران ، با تشکر از همه دوستان ، تا تجزیه کامل ایران شما را به خدای بزرگ میسپارم . شاد کام و سربلند باشید.
کاربر مهمان / 30 August 2012
چقدر زیبا و پسندیده گفت این دوست بندر عباسی ، بعد از صد تا کامنت بی سر و ته ، بلاخره یک حرف حساب شنیدیم . درود بر تو بندر عباسی . زنده باد تجزیه ایران ، تجزیه تجزیه حق مسلم ماست .
کاربر مهمان / 30 August 2012
عآمو جان من همون بندر عباسی رندم به قول تو ، میخوا اصلا نشونی مو بدم بیایی اینجا با بچه ها ی محلتون اول یه فصل کتکم بزنی، بعدشم اعدامم کنی ،عوضش خیالت از ایران راحت میشه ها ، میگم ما تا حالا گشنگی کشیدی ،یا یه بچه تهرونی یا اصفهونی اومده تو شهر خودت به لهجه و قیافت بخنده و دستت بندازه ، آخر سر کتک خورم تو باشی . ا ونم از دست نیرو انتظامی شهر خودت ؟ نه نشده ، همه حرفاتم از شکم سیری عآمو. تو توهم زدی ، فکر میکنی الان سرنوشت مملکت به دست تو نوشته میشه .نه عآمو این خبرا نیست ،از اتاقت بیرون بیا اینجا تا ببینی ، حرفم حرف دل بیشتر جوونهایی که لابد بابا هاشون مهمون ناخوندهای شما اربابا بودن ، الان هم حتمی باید نوکر شماها باشن . از توهم بیرون بیا .
کاربر مهمان / 30 August 2012
جای بسیار تاسف است که پانفارسیستها میخواهند نشان دهند که جوهره مسله رانمیفهمند و تنها راجع به عواقب حقیقتا
نامطلوب تجزیه دارند حرف میزنند حال انکه فعالان سیاسی و مدنی اقوام ایران بیشتر در باره برابری حقوق اقوام ایران
بحث و مذاکره میکنند .با این وجود پانفارسیستها انها را تجزیه طلب مینامند.برای به پایان رساندن این موضوع جالشانگیز کافی
است که پانفارسیستها برابری حقوق ملی/قومی اقوام ایران را بپذیرند وهر نوع سلطه یک قوم به هر عنوان درایران بر دیگر قوم را نفی کنند.تا زمانی که پانفارسیستهااین کار را نمیکنند وهر کسی را که برای ازادی و دموکراسی و برابری شهروندان
واقوام ایران حرف میزنند تجزیه طلب به خوانند عامل اصلی تجزیه طلبی محسوب خواهند شد. در حقیقت هم تجزیه طلبی واکنش به ملیگرایی افراطی پانفایستها است . در صورت از بین رفتن ملیگرایی افراطی پانفارسیستها تجزیه طلبی اقوام غیر
فارس ایران/ملیگرایی افراطی انها/خود به خود از بین میرود.پس میتوان نتیجه گرفت که منبع اصلی تجزیه طلبی و خطر اصلی
برای استقلال وتمامیت ارضی ایران جرایان پانفارسیستی است. ولی جیزی که این خطر را رفته رفته کم میکند در اقلیت بودن
انها در ترکیب قوم فارس است . فعالیت رادیو زمانه شاهد ان است.میتون اضافه کرد که درصد به اصطلاح تجزیه طلبان جندین
برابر کمتر از ان است که پانفارسیساها تصور و برجسته میکنند. مردم ایران قادر به پیدا کردن بهترین راه حل مسایل مهم جامعه ایران جهت اینده مطلوب برای همه دریک کشور دموکراتیک و ازاد و در شرایط برابری حقوق شهروندان و اقوام ایران
ا ست.
کاربر مهمان / 30 August 2012
در دنیای مدرن مهمترین فاکتور هویت، زبان مادری است. مثلا کسی که زبان مادریش آلمانی است هویت آلمانی دارد و کسی که زبان مادریش آذربایجانی است ترک آذربایجانی محسوب می شود و کسی که زبان مادریش فارسی است فارس محسوب می شود. صد البته که فاکتورهای دیگر هم وجود دارد اما برای ما اساس زبان مادری است. مثلا هویت من که به زبان آذربایجانی سخن می گویم با هویت یک آذربایجانی که در جمهوری آذربایجان زندگی می کند یکی است و با هویت دوست تهرانیم که زبان مادریش فارسی است فرق می کند. علاوه بر این من می خواهم زیر پرچم ملت خودم زندگی کنم و نه زیر پرچم روسیه یا ایران(قوم فارس) یا هر پرچم دیگری. موسقی ملت من هم با موسقی ملت فارس فرق میکند.
با اینکه بنده قصد ندارم زبان یا فرهنگم را بر دیگری تحمیل کنم اما متاسفانه همین قوم فارس و در کل شونیسم فارس بشدت قصد تحمیل زبان خودش بر دیگران را دارد و این مسئله برای یک هموطن عزیز فارس آنقدر عادی شده که شاید بصورت نا آگاهانه اصلا متوجه آن نیست و می گوید که هویت فارس یا قوم فارس اصلا چی هستش!
کاربر مهمان / 30 August 2012
دوست عزیز بندعباسی حرفهایت را کاملا درک می کنم. می دانم که درد کشیدن فقر و تنگدستی چه می باشد. این هم از برکات این سیستم ضد بشری است که پولی که قرار است خرج شما مردم عزیز شود را خرج جاه طلبی های سایرین می کند. اما بدان ما در طول تاریخ فراز ئ نشیب های زیادی داشته ایم. در برخی حکومت ها مثل آقا محمد خان ده ها هزار چشم را برای ارضای حس شهوت قدرت خود از حدقه درآورد. اما پاشنه در همیشه به یک سمت نمی چرخد. ممکن است ما حسرت مردم سایر کشورها را بخوریم ولی دلیلی نمی شود به خاطر ظلم های این حکومت بخواهیم وطن خود را بیش از این تجزیه کنیم. شما نباید حرف تجزیه طلبانی را بزنی که مناطق آنها بیشترین سهم از ذخایر ملی ایران عزیز را در اختیار گرفته اند و اکنون سودای تجزیه ایران به سرشان زده است. کافی است همین شهرهای آذری را با شهرهای هرمزگان و بوشهر و خراسان جنوبی مقایسه کنی و بعد ببینی قوم ظالم فارس! چه به حال این ملت های تحت ستم در آورده است! من با وجود علاقه بسیار زیاد به کشور ایران، ولی هیچ نگران تجزیه احتمالی ایران هم نیستم. لااقل می دانم در صورت احتمال ضعیف تجزیه در آینده ایران، همه چیز به تساوی بین بقیه تقسیم خواهد شد و مثل****.. البته من به همه ترک ها احترام می گذارم. فقط می خواهم دست این تجزیه طلبان را که ادعای ظلم و ستم تحت قوم ظالم فارس! می کنند را رو کنم. خواهش می کنم فریب اینها را نخور. نباید به خاطر این حکومت به خاک کشورت پشت پا بزنی. ما باید به جای پاک کردن مساله به حل مساله که این حکومت است بپردازیم.ما از همه گروه و قومی گرسنه داریم. این حکومت به همه مردم ظلم می کند. مشکل ما این تفکر کثیف خامنه ای است.
علی / 30 August 2012
چی شد علی جان تا چند دقیقه پیش که داشتید به این بندر عباسی میگفتید که زبون درازی کرده و پاشو از گلیمش درازتر کرده ، ان اقیلتی از مهاجران غیر ایرانی زبان آن زمان- از عربستان- در سرزمینهای جنوبی مستقر شدند، بوده و تازه به لقب ” رندان کیسه دوخته ” مفتخرش کرده بودید( مراجعه کنید به کامنت پنجشنبه, 06/09/1391 -00:50 )
حالا یک دفعه شد هموطن و دوست بندر عباسی عزیز تو ؟!!! نه علی جان ، مشکل تنها سیاست کثیف خامنه ای ، یا این دولت ان دولت نیست ، مشکل تفکر فاشیستی حاکم و نها دینه شده بر قوم فارس است ، که خود را از تمامی ملل ساکن ایران بالاتر و بهتر میداند ، خود را صاحب کامل این خانه میداند و بقیه را مستاجر، که اگر بخواهند پایشان را از گلیمشان درازتر کنند ، با یک اردنگی شما از خانه به بیرون رانده میشوند .علی عزیز ، گفتی که دشمن اصلی فعلا ترکها و مردم آذربایجان هستند ، که تو باید رویشان را کم کنی . اما بگذار واقعیت را به تو بگویم ، دوستانی مانند شما نه تنها هیچ ترک تباری را تحمل نمیکنند ، بلکه هیچ دگر تباری ( غیر فارس ) را بر نمی تابند.
کاربر مهمان / 31 August 2012
متاسفانه کسی نمیاید بگوید این پان فارس کیست و شوربختانه کسی از بندر عباس مدعی است پانفارسها علیه استان هرمزگان و یا شهر بندر عباس هستند! همه محرومیتهای احتمالی خودش را به پای فارسها میاندازد!
ایشان نمیداند اکثر مردم هرمزگان و بندر عباس جزو همان فارسها هستند با گویش و لهجات مختلف! آیا نیمیداند بندر عباس و هرمزگان جزو همان سرزمین/ایالت فارس بوده که از سر تقسیمات کشوری همان به اصطلاح پانفارسهاس پهلوی و جمهوری اسلامی حالا برای خودش استان هرمزگان و مرکز استان یعنی بندر عباس شده است!
ایشان نمیدانند از سر هیمن ایرانها الان بندر عباس ایرانی است و هویت بومیش دارد و دست کم دوبار ایرانی بندر عباس از دهان استعمار بیرون کشیدن، یک مورد زمان شاه عباس و از چنگ پرتغال و دوم در زمان نادرشاه از چنگ انگلیس! که شاید اتفاق نمفتاد احتمالا یا مستعمره پرتغال و انگلیس بود و به تیول شیخک و امیرنشین عرب شده بود و با پایگاههای استعمارگران غربی!
ایشان لابد نمیداند بیشتر جمعیت 400 هزار نفری بندر عباس را همان ایرانیان اغلب فارسی زبان-بومی و مهاجران-تشکیل میدهند. ایشان نمیدانند از برکت همین ایران، مجمتع های صنعتی (فولاد و آلومونیوم و ..) و اسکله و راه آهن و فرودگاه بین المللی و کشتی سازی و آب شیرن کن و غیره ساخته شده است. بیمارستان ودرمانگاه و رادیو و تلویزویون و برق و اب و غیره، شاید اینها از جیب مبارک ایشان خرج بندر عباس شده است؟!
بندر عباس به عنوان یک شهر چی دارد جز آنهایی که ایران و ایرانی برای او فراهم کرده؟ نکند نفت خلیج فارس و گاز اطرف بندر عباس مثل قشم را جزو شهر بندر عباس میداند؟!
اینها نگفتم یک وقت منتی بگذارم. اگر در بعضی ها مثل بندر عباس چنینامکاناتی فراهم شده مثلا بجای زابل و بیرجند و … بخاطر موقعیت خوبش در جنوب ایران بوده! یعنی چون ایرانی و جزو ایران بوده انها برخوردار شده. اینها را ایران به او داده بخاطر اینکه ایرانی است!
البته سوءمدیریت حکومت خودکامه و چپاول ثروت آحاد مردم ایران مثل اختلاسهای میلیاردی و ماجراجویی های حکومت وقت، عرصه عمران و ابادی ایران را تنگ کرده! ولی بدانید اینها ناشی از سوء مدیریت و نتیجه دولت خودکامه غیر دمکراتیک است و نه نتیجه پانفارسی! ایران امروز، همین کشور 1648000 کیلومتر مربعی فعلی ست نه بیشتر و نه کمتر، ایرانی یعنی همه ساکنان و شهروندان ایران امروز، که مردم جنوب و غرب از جمله همان بندر عباس را شامل میشود.
برای نمونه و آشنایی با واقعیات به مطالب این نشانی دقت فرمایید.
درباره پانفارسی:
http://golboy.blogfa.com/post/8/—%D8%AA%D9%88%D9%87%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D9%BE%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D9%88-%D8%AA%D8%A8%D8%B9%DB%8C%D8%B6-%D9%82%D9%88%D9%85%DB%8C
گناه زبان فارسی:
http://payvand.nl/pages-farsi/wetenschappen.htm/jalai.htm
نادرشاه و ایران زمین:
http://atropat.persianblog.ir/post/134
بندر عباس:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3
سرزمین فارس:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3_%28%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%29
کاربر مهمان / 31 August 2012
یکی از نامعتبرترین مراجع و رفرنس ، ویکی پدیا ، به خصوص ویکی پدیا ی فارسی میباشد . علت هم ان است که هر کسی میتواند با داشتن اکانت مطالب دلخواه خود را در ان وارد کند ، و خوب دوستان شونیست فارس ، که اساتید به نام جعل و تحریف میباشند از این موقعیت ویکی پدیا نهایت سو استفاده را نموده اند . جهت امتحان میتوانید یک مطلبی ، ترجیها در مورد اقوام یا شهرهای غیر فارس ایران و یا تاریخ ایران ، در ویکی پدیا فارسی انتخاب فرمایید ، بعد همان مطلب را در مثلا ویکی پدیا انگلیسی ملاحظه بفرمایید ، در بیشتر موارد کاملا در تناقض با هم پیدا میکنید .به عنوان مثال در ویکی پدیا فارسی ، به هیچ عنوان اشاره نمی شود که ۸۰ درصد مردم بندر عباس ، سنی هستند، تنها به دروغ مردم بندر عباس را فارس معرفی میکند ،****
کاربر مهمان / 31 August 2012
جناب “کاربر مهمان در تاریخ جمعه, 06/10/1391 – 20:35.”
بر اساس همین گفته کامنتهای بی سند تجزیه طلبان به مراتب بی ارزشتر ویکی پدیاست دست کم در ویکی پدیا یک نظارت میشود و مطالب بدون مدرک حذف میشود و اینجا هر کسی با هویت ناشناس میتواند بارها ادعای قومی و زبانی بکند و زنده باد و مرده باد بفرستد و البته رادیو زمانه هم با نهایت رواداری هر کامنتی بجز اهانتهای شدید را منتشر میکند! در ینجا از کشور و ملتهایی که هوز بوجود نیامند سخن میگویند و درصدهای عجیب و غریب ولی دریغ از مدرک و سند!
کاربری جهت رفع سوءتفاهم در اقدامی همدلانه در پاسخ کسی که ادعای بندر عباسی کرده گفته است اغلب مردم بندر عباس فارسی زبانست با توجه به اینکه آن فرد از ویژگیهای لهجه بندری استفاده کرده است. شاید فکرکرده از فارسی زبانان است با این وجود نگفته فلان درصد بلگه گفته اغلب که میتواند اکثریت نسبی تا مطلق شامل شود. باز تاکید میشود هنوز هیچ آمار سرتاسری از ترکیب گویشوران زبانها در ایران صورت نگرفته است که امیدوارم یک روز بشود تا به این آماربازی پایان دهد!
بر اساس آمارگیری سال 1390
بیش از 99٪ مردم ایران مسلمانند که 96٪ شیعه اند یعنی کل غیر شیعه از جمله 3٪ هستند از جمعیت 75 میلیون نفری میشود به عبارتی 2 میلیون و 250 هزار نفر. اگر ادعای شما مبنی 80٪ بندرعباس درست باشد با توجه 588288 نفریکل شهرستان و جمعیت شهری 448861 نفری، یعنی بیش از 20٪ اهل تسنن ایران فقط توی بندر عباس هستند! در حالیکه همگان میدانند شهر بندر عباس بخاطر رشد اقتصادی و تجارت یک شهر مهاجرپذیر است و اصولا با توجه جمعیت پایین استان در دوره قبل، مشخص است بیشتر جمعیت از نواحی دیگر ایران که اکثریت شیعه دانرن آمده و کاملا از وضعیت شهر مشخص است شیعیان و فارسی زبانها در اکثریت هستند.
از طرفی وقایع تاریخی اسنادمتعددی موجودست و وجود ابنا و کارخانجات که دیگر عینا هست و کسی میتواند برود ببیند.
مسئله این نیست که مناطق کشور محروم هستند و یا مردم بیکار هستند و این در تمام کشور کم و بیش هست. مسئله مظلوم نمایی و غلو ست و از طرفی انداختن مشکلا به گردن بخشی از مردم ایران (فارسی زبانان) که خودشان نیز جزو همان محرومین و مظلومین ایرانند و از دیکتاتوری و فقر و تبعیض در رنجند!
آیا روزی که ایران آزاد و دمکرات شود و همه جهانیان به چشم خود واقعیات ببیند کسانی که در پشت هویت نامعلوم و یا در پناه امنیت کشورهای غربی، مردم فارسی زبان ایران را متهم به پانفارسی و فاشیسم و شوونیسم میکنند چگونه در برابر وجدان خود و جهانیان پاسخگو خواهند بود که اعمال حکومت ظالم را به بخشی مردم ایران که خود آسیب دیده از همان حکومتها هستند میگذارند! این گفته های اینان با کسانی ظلمهای حکومتهای غیرفارسی زبان قاجار و غیره به گردن ترک زبانان میندازند فرقی ندارند! اعمال قاجار ربطی به اکثریت مردم ترک زبان ندارد و همان طور که اعمال رژیمهای پهلوی ربطی به مردم فارسی زبان ندارد اینها حکومتهای خاندانی (قاجار و پهلوی) بودند و جمهوری اسلامی حکومت باندی و فرقه یی (ولایت فقیه) متشکل از افرادی از همه اقوام و زبانهای ایران البته بخاطر اینکه حکومت فعلی ایران سیستم گسترده عقیدتی و ارگانی راه انداخته و بخاطر بسیج و سپاه طرفدار و اعضای سازمانی زیادی -شاید میلیونی- داسته باشد ولی همه آن میلیونها نفر، لزوما فارسی زبان نیستند و از طرفی همه آنها به صرف بسیجی و سپاهی بودن، موافق تمام کارهای عوامل رژیم نیستند و اغلب مخالف و یا منتقد دولت و حکومت هستند و عضویت آنها چه بسا بخاطر شغل و یا میهن دوستیشان باشد جهت پاسداری و حفاظت از آب و خاک و ناموس کشور!
کاربر مهمان / 31 August 2012
از نیروی انتظامی که میگویید پانفارسیست هست:
اعراب در رژیم جمهوری اسلامی: علاءالدین بروجردی – محمدرضا نقدی – محمود هاشمی شاهرودی – محمدکاظم موسوی بجنوردی و…
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D8%B9%D8%B1%D8%A8%E2%80%8C%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
محمدباقر ذوالقدر: آفریقایی اصل!
مشکل دیکتاتوری و فساد در ایران امروز دلیل قومی و زبانی ندارد. بلکه نتیجه عدم اتحاد ایرانیان برای برقراری آزادی و دمکراسی و تفرقه اندازی بدخواهان ایران مستقل و قدرتمندست.
آش اتهام زدن و اهانت به مردم ایران چنان شور شده که یکی از فعالان قومی آذربایجان هم صدایش درآمده است!
لمپنیسم در ادبیات مقاومتی٬ضربه جبران ناپذیر به جنبشهای مدنی
http://iranglobal.info/node/9441
این قدر پان فلان و بمان و شوونست و فاشیست فلان قوم و مردم فلان زبان نگویید. مشکل ایران ضعف بینش و فرهنگ سیاسی و ناسیونالیست از یک طرف و از طرف دیگر دیکتاتوری و فساد رژیم حاکم است. کم و بیش همه ایرانیان از تبعیض و بی عدالتی رنج میبرند.
راه حل ایران تجزیه و جنگ داخلی و برادرکشی میان اقوام نیست بلکه پایان دادن به چرخه و روند دیکتاوری و فساد است.
کاربر مهمان / 31 August 2012
متاسفانه در میان بحث و جدل سیاسی بسیاری از مغاطلات صورت میپذیرد یکی از آنها همسان انگاری فارسی زبان با ایرانی است!
در واقع میتوان گفت هیچ گروه سیاسی و اکثریت مردم فارسی زبان ادعای قومیت یا ملیت فارس ندارند و این القاب دائم از سوی فعالان قومگرا و ناسیونالیست مدعی نمایندگی گروههای غیرفارسی زبان هستند طرح میشود! اینان بر خلاف اصول دموکراسی و انصاف، دائم از وجود هویت قوم یا ملت فارس بدل از مردم فارسی زبان سخن میگویند در حالیکه خود فارسی زبانان (اکثرا) چنین چیزی مدعی نیستند! رفتار اینان واقعا چگونه با موازین آزادی و دموکراسی و حقوق بشر تطابق دارد؟!
اعمال حکومتهای پهلوی و جمهوری را به مردم فارسی زبان نسبت میدهند در حالی خاندان پهلوی اصالتا مازندرانی-ترک هسند و در دستگاه آنان از همه اقوام و زبانها بوده و حکومت جمهوری اسلامی بر اساس برداشتی از تشیع است و در آن همه اقوام و زبانها حضور دارند و ساختاری فرقه یی دارد یعنی پیروی ولایت فقیه هستند.
کم و بیش مناطق فارسی زبان و جمعیتهای میلیونی آنان در شهرهای بزرگ مثل باقی مردم ایران از مشکلات اقتصادی و اجتماعی در رنج هستند.
از طرفی فارسی زبان خود را بخش مردم ایران میدانند و نه همه و معادل کل مردم ایران ولی باز بسیاری افراد و گروههای مدعی حقوق قومی و زبانی ادعا میکنند ایرانی یعنی فارس!
آیا نسبت دادن عناوینی غیر واقعی به گروهی از مردم ایران نقض حقوق بشر نیست؟!
میهن دوستان ایرانی که فارسی زبان هم جزو آنانند برای کشور ایران، نظامی براساس موازین حقوق بشر جهان شمول و دموکراسی و غیرمتمرکز پیشنهاد میکنند که هیچ قوم و زبان و مذهبی نتواند با ابزارهای قدرت چه جمعیت و چه غیر از آن، برتری یابد. نظامی که صرفا ارزشهای انسانی و اخلاقی جهان شمول بنیانش باشد که فارسی زبان و غیرفارسی در عین برابری، امکان برتری نیابد! همه زبانها امکان حیات و تداوم داشته باشند، ادیان و عقاید آزاد باشد و فرهنگ اجازه بالندگی داشته باشند. مناطق کشور خودگردان باشند. منابع و فرصتها و ثروتهای عمومی عادلانه میان همه ایرانیان توزیع شود و تبیعضی نباشد. خلاصه همه ایران متعلق به همه ایرانیان و برای ایرانیان باشد. همه اینها در ایرانی مستقل و حفظ تمامیت ارضی ممکن است. چرا مدعیان حقوق قومی و زبانی، حاضر نیستند صراحتا از این پیشنهاد پشتیبانی کنند و خواهان به استقلال و تمامیت ارضی ایران در سایه چنین نظامی نیستند؟!
کاربر مهمان / 31 August 2012
به کاربر گرامی کاربر مهمان در تاریخ جمعه, 06/10/1391
دوست و هم وطن گرامی اشتباه گرفتی آن پیام متعلق به یک علی دیگر است.
دوست عزیز من خودم را خاک پای همه انسان های شریف از هر زبان و قومی می دانم. در پیامم هم گفتم به همه آذری زبان ها به جز تجزیه طلبان احترام می گذارم. از این گروه هم بارها خواهش کردم دست از این سیاست های ضد ایرانی بردارید و برای ساختن ایرانی متعلق به همه ایران یها از هر زبان و گروهی تلاش کنید. اما کو گوش شنوا. به شرافت و انسانیت قسم که هیچ فکر برتری طلبی هم نسبت به زبان فارسی و یا فارس نسبت به سایرین ندارم. همه ما در درجه اول انسان هستیم بعد مردمی که هزاران سال با هم زندگی کردیم. خوب و بد پدرانمان با هم ساختند حالا زور دارد که در مقابل عده ای وطن فروش که قصد تجزیه کشور را دارند سکوت کنم. من از همه حقوق شهروندی و قومی و زبانی همه مردم ایران دفاع می کنم و خدا شاهد است مبارزه با شعارهای قومی را در دستور کار قرار دادم. در راه مبارزه با نژاد پرستی گام برداشتم و حتی از حقوق افغانها دفاع کردم.
با وجود این بزرگترین آرزویم آزادی و سربلندی کشور و مردمانش از آن ترک بگیر تا عرب و بلوچ و بندر عباسی و غیره می باشد. می دانم که امروزه استبداد بزرگترین دشمن مردم ایران است، اما عده ای به دنبال نفرت افکنی و دشمن تراشی بین مردم ایران و تلاش برای بالکانیزه کردن آن هستند. فکر و راه اینها دشمن اتحاد و دموکراسی در آینده است . از فکر اینها گلوله بیرون می آید. من نمی توانم در مقابل این تجزیه طلبان سکوت کنم. کما اینکه بارها گفتم تجزیه ایران با توجه به محدود نبودن قومیت ها و زبان ها در حوزه جغرافیایی خاص با خونریزی وحشتناک ممکن است اتفاق افتد و در این بین خون صدها هزار انسان بیگنان ریخته خواهد شد. چیزی که تجزیه طلبان از انجام آن هرگز هراسی ندارند. اگر ما خواهان آینده دموکراتیک برای ایران هستیم باید نخست گفتگو و بحث راجع به احقاق حقوق مردم را دوستانه و براساس احترام انجام دهیم. ن
اگر بر اساس احترام متقابل ما نتوانیم صحبت کنیم و از حق و حقوق مردم از جمله آموزش به زبان مادری دفاع کنیم نمی توان از مردم عادی انتظار مدارا و سکوت داشته باشیم.
بار دیگر تاکید می کنم زبان فارسی زبان برتر نیست و تنها وسیله ارتباطی بین مردم ایران است.
علی از نوع دموکرات / 31 August 2012
درباره مطلب جناب” کاربر مهمان در تاریخ پنجشنبه, 06/09/1391 – 15:30.”
«در دنیای مدرن مهمترین فاکتور هویت، زبان مادری…»
بر خلاف اعای شما زبان مادری فاکتور هویت لزوما نیست هر چند بطور کامل حرف شما رد نمیکنم ولی چیزی جهان شمول نیست!
مثلا همان زبان آلمانی را گفتید، در حالیکه اتریشها و سوئیسیها زبانشان آلمانی است خود سوئیسی و اتریشی میدانند!
آمریکاییها و بریتانیاییها زبانشان انگلیسی است ولی هویت ملیشان جدا از هم تعریف میکند. جای دوری نمیخاوهیم برویمع بغل گوشمان، فارسی زبان افغانستان که با وجود همزبانی هویت قومی متفاوت برای خودشان دارد آن هم کنار هم در یک کشور و آن هم بعد از قرنها و چه بسا هزارها سال! آن هم در مقابل هویت پشتون! براستی در حالیکه از سوی هویت پشتون تحت فشار هستند چرا هزاره ها و تاجیکها و ایماقها و غیره خود قوم و یا ملت فارس یا فارسی دری یا دری نمیخوانند؟! در حالیکه به نفع آنهاست! این نشان میدهد لزوما زبان مادری فاکتور اصلی هویت قومی نیست! هر چند تعریف قوم خودش کلی اختلاف نظر هست1 به نظر میاید هویت سازی از هر بهانه یی استفاده میکند و در حالیکه واقعیت طی قرنها و هزاره ها مردم ایران بخاطر همزیستی و اغلب حکومتهای سراسری و ارتباطات زیاد از نظر فرهنگی و اجتماعی به شدت نزدیک به هم هسند با این وجود در خانواده یی اختلافاتی نیز هست. 80 سال حکومتهای اخیر در برابر قرنها و هزاره همزیستی اصلا چیزی نیست که این قدر بزرگش میکنند. حکومتها و افراد میروند ولی مردم میمانند. حتا زبانها و فرهنگ دگرش پیدا میکنند. آنچه اصل است انسانیت ماست همیشه باقی میماند.
باز هم بیایید کشورمان آزاد و اباد کنیم و از تجریبات تلخ گذشته عبرت بگیریم. تبعیض و برتری و امتیازجویی از هر نوعی دینی و قومی و زبانی، عدالت و سعادت نمیاورد.
کشوری با نظامی دموکراتیک و آزادی انسانی و سیستم غیرمتمرکز اداری بدون برتری اکثریت زبانی و قومی و دیتنی و مذهبی کشوری و منطقه یی. برابری واقعی!
کاربر مهمان / 01 September 2012
کاربر گرامی که در تاریخ 06/11/1391 – 00:14. کامنت نوشته است کاملا حق بااوست. فقط ایران ازاد و دموکراتیک و تامین کننده حقوق نه تنها شهروندان بلکه برابری حقوقی ملی/قومی اقوام ایران از ان جمله قوم/ملت فارس میتواند تمامیت ارضی خود را حفظ کند. در چنین ایران کسی هم از تجزیه کشور خود حرفی به میان نخواهد کشید. ولی ایا کسانی که مثل کاربر یاد شده واقعگراست در بین فارسها زیاد است.نمایندگان اقوام غیر فارس ادعا میکنند که اندک است.این مهم خیلی واجب است.ما پیشتر نیز خاطرنشان ساخته بودیم که اینده ایران بسته به ان است که نخبگان فارس میتوانند پرچمدار مبارزه برابری حقوقی
اقوام ایران باشند یا خیر. خوشبختانه کاربر گرامی بنا بر گفته های خودش یکی از انها است و این امر خیلی امیدبخش است.ولی کاربر گرامی مانند بیشتر روشنفکران فا رس موجودیت ملت/ قوم فارسرا انکار میکند و از اصطلاح پانفارسیستها یعنی به جای فارس از کلمه ایرانی استفاده میکند. واژه ایرانی اصطلاح حقوقی است به معنی شهروند ایران .از این نظر همه ساکنان ایران ایرانی هستند.جامعه بشری غیراز ساختار سیاسی-دولتها ساختار اتنیکی/ قومی/ملی و دینی و غیره نیزدارد.در ساختار اتنیکی فقط اتنوسها /اقوام یا ملییتها مد نظر است از این زاویه اگر به ساختار اتنیکی جامعه ایران نگاه شود معلوم میگردد که
ایرانیان عبارتنداز فارسها وترکهای اذری واعراب و غیره. درعلم اتنولوژی هم چنین رویکرد تثبیت شده است.پس قوم یا ملت فارس
یک واقعیت عینی ا ست. حاکم بودن ملت فارس بدان معنی نیست که تمام فارسها در همه عرسه و در سطح شهروندی برتری بر دیگران دارند.حاکم بودن فارسها در ان تجلی مییابد که زبان فارسی تنها زبان رسمی و اموزشی است.حکومت ایران با پولهای تمام مناطق و اقوام ایران فقط برای توسعه و پیشرفت زبان و ادبیات و هنر فارسها کار میکند و در راه از بین بردن دیگر
زبانها و بدهی است دیگر اقوام ایرنی تلاش همه جانبه به خرج میدهد و از طرف نه تنها روشنفکران بلکه بیشتر فارسها پشتیبانی میشود و در نتیجه ستم ملی به وجود میاید که در عرصه زبان و فرهنگ بیشتر ملموس است .چون نه تک تک فارسها بلکه زبان فارسی به یاری حکومت ایران
حاکم است فعالان قومی/ملی در مقابل زبان فارسی موضع میگیرند.اگر حقوق ملی/فومی دیگر اقوام شناخته شوند/ طوری
که کاربر گرامی میگوید که از حقوق اقوام ایران دفاع میکند/ وامید اجرا شدن همان حقوق احساس شود خطر تجزیه ایران از بین میرود.برقراری دمکرسی و ازادی باهم با برابری حقوقی اقوام/ملل ایران ضامن تمامیت ارضی کشور و پیشرفت و توسعه همه جانبه اینده ایران است
کاربر مهمان / 01 September 2012
به ان کس که نوشته زیر را فرستاده:
{یکی از نامعتبرترین مراجع و رفرنس ، ویکی پدیا ، به خصوص ویکی پدیا ی فارسی میباشد . علت هم ان است که هر کسی میتواند با داشتن اکانت مطالب دلخواه خود را در ان وارد کند ، و خوب دوستان شونیست فارس ، که اساتید به نام جعل و تحریف میباشند از این موقعیت ویکی پدیا نهایت سو استفاده را نموده اند . جهت امتحان میتوانید یک مطلبی ، ترجیها در مورد اقوام یا شهرهای غیر فارس ایران و یا تاریخ ایران ، در ویکی پدیا فارسی انتخاب فرمایید ، بعد همان مطلب را در مثلا ویکی پدیا انگلیسی ملاحظه بفرمایید ، در بیشتر موارد کاملا در تناقض با هم پیدا میکنید .به عنوان مثال در ویکی پدیا فارسی ، به هیچ عنوان اشاره نمی شود که ۸۰ درصد مردم بندر عباس ، سنی هستند، تنها به دروغ مردم بندر عباس را فارس معرفی میکند ،****
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ جمعه, 06/10/1391 – 20:35.}
شما که کارد تر هستید بروید توی ویک پدیا و انها را اصلاح کنید. درهای ویکی پدیا هیشه باز است و همه میتوانند مطلبی کم یا اضافه کنند. دز ضمن شما میتوانید مطالب را به زبان آذری بنویسید و هیچکس هم ناراحت نخواهد شد و شروع خوبی است برای ایجاد زبان رسمی کشور آینده تان. آخر کشور را که نمیوشد با حرف و جنگ و دعوا درست کرد که شما میخواهید با 130 نفر کامنت گذار و 300 نفر سمپاتهای آذربایجان شوروی نشکیل کشور مستقل دهید. این کشور خیالی شما نه تنها مستقل نخواهد بود بلکه یا باید به اذربایجان و یا ترکیه وصل شود تا بتواند باقی بماند.
اما به هر حال بنده شمارا نه سرزنش بلکه تشویق میکنم که به زبان ترکی بنویسید و ایرادگیری را تمام کنید.
کاربر مهمان / 01 September 2012
با سلام
این پان ترکیست های تجزیه طلب چون خودشان را برتر میدانند فکر میکنند که فارس ها به انها ظلم میکنند در حالیکه بیشترین ثروت ایران در مناصق ترکنشین مصرف میشود. اینها با پیش کشیدن مسایل قومی و زبانی و نژادی سعی دارند تا زمینه را برای اره پاره کردن ایران فراهم کنند و مثل همزبانان آذربایجانی شان انسوی رود ارس یا مثل ترکیه از امریکا مستمری بگیرند.
اینها غافل هستند که اگر خدای نکرده ز ایران جداشوند تنها راه باقی ماندنشان اینست که یا به آذربایجان شوروی و یا به رکیه بجسبند. این در حالی است که آذربایجان شوروی اسما مستقل است اما در همه حال به صورت وجه المصالحه بین روسیه و امریکا در نوسان است. به این نمیگویند کشور مستقل. اگر به شرق ترکیه نگاه کنیم میبینیم که به غیر جاده ترادزیتی که ایران قسمت اعظم انرا درست کرده هیج توسعه چشمگیری در منطقه وجود ندارد و وقتی از مرز بازرگان وارد ایران میشوید می بینید که تفاوت از زمین تا اسمان است.
حالا هرکه میخواد جدا بشه بره جدا بشه تا خودش ببینه یک کیلو ارد جند تا نان میشه.
خجالت هم چیز بدی نیست که ادم یک کمی درک کند و از این حرف های صدتا صدنار نزند.
کاربر مهمان / 01 September 2012
کاربر محترم شنبه, 06/11/1391 – 19:13 ، متاسفانه شما مانند یک بچه لجوج و از خود راضی رفتار مینماید ، شوربختانه آنقدر سطح آگاهی شما پایین است ، که نمیدانید که ویکی پدیا هم به زبان آذربایجانی و هم زبان ترکی ترکیه وجود دارد ، متاسفانه زبان ترکی وترکی آذربایجانی نمیدانم ، تا بتوانم چیزی به ان زبان بنویسم ، احتیاجی هم به تشویق یا اجازه شما برای آن هم ندارم . در هر صورت ویکی پدیا یکی از نامعتبرترین رفرنس ها ی علمی محسوب میشود ، دوستانی که به دو زبان غیر از فارسی(مثلا فرانسه و انگلیسی ) مسلط هستند ، میتوانند یک مطلب ، به خصوص در مواردی که ذکر نمودم ، امتحان کنند و به نتیجه ایی که بسیاری از جمله من رسیده اند ، برسند . برای این دوستمان هم آرامش و متانت آرزومندم .
کاربر مهمان / 01 September 2012
دوست گرامی و هموطن عزیز جناب “کاربر مهمان در تاریخ شنبه, 06/11/1391 – 15:47.”
حال شما بحث علمی و منطقی راجع به دو موضوع متفاوت قومیت و ملیت پیش کشید، لطف بفرمایید رفرنسهای علمی مربوطه را ذکرکنید. برای ما مشخص کنید کدام تعریف جهان شمول از قومیت و ملیت است. چگونه قومیت را برابر ملیت میدانید. این که قومی را با ملی با یک اسلش میاورید چیست. این سبک نوشتن در نزدِ عموم رایج نیست گاهی اسلش را وصل میاورند و گاهی برای فصل! در نزد بسیاری این شبهه بوجود میاید که قوم و ملت یکیست در این صورت آیا در این سبک نوشتن قوم حشوی ملت است و از سرِ درازنویسی است. روشن نمایید:
قوم چیست؟
ملت چیست؟
منابع اینترنتی تعاریف مختلفی میگویند و انتقادهایی هم به آنها وارد میشود.
http://www.wolframalpha.com/input/?i=iran
http://www.ethnologue.com/show_country.asp?name=IR
آیا مثالهای متعددی که در کامنتهای قبلی- از جمله مورد بسیار جالب افغانستان- را ملاحظه نفرمودید! براستی امروزه اگر منافع سیاسی را در نظر بگیریم، فارسی زبان افغانستان، نفعشان درین نیست که برای خود قومیت و یا بالاتر حتا ملیت فارس اختیارکنند و عملا راه تجزیه بجوید؟! اما چرا برعکس، هر یک قومیت خودش را تعریف میکند، تاجیک، هزاره، ایماق و..!
شما از ساختار گفتید، آیا تجربیات تاریخی و واقعیات روی زمین را جزوی از همان منایع سازنده ساختار نمیدانید؟
دست کم در 500 سال اخیر، آیا در حکومتهای پیشین از جمله صفوی، افشار، زندیه، قاجار، پهلوی و ولایی (جمهوری اسلامی) از همه اقشار زبانی مردم ایران در دستگاه حکومتها نبوده اند؟ بجز دو دوره اخیر- که متهم به پانفارسی هستند(؟)- در دورههای قبل زبان فارسی زبان اداری کشور نبوده (البته که بوده)؟ آیا قانون مشروطه به زبان فارسی نوشته نشده بود؟ نام کشور ایران در کنار سلسله ها و زبان رسمی کشور فارسی بود.
http://en.wikipedia.org/wiki/Safavid_dynasty
من موافقم درباره اقوام و زبانهای ایران کوتاهی شده و حتا اصل 115 را نیز سالها معطل مانده و هنوز هم کامل اجرا نشده است. ولی خود نخبگان و فعالان اقوام و زبانها چکارکرده اند. جز اینکه عمده وقت خود را صرف کارهای سیاسی و جدالهای تند لفظی و اگر اسلحه یی بوده، بیشتردر جهت تجزیه ایران بکاررفته!
در این 20 سال دوره انفجار-انقلابِ ارتباط و تکنولوژی سایبری چقدر میتوانستید کار علمی و فرهنگی راجع به قوم و زبانتان بکنید! شما با اندک هزینه یی میتوانید تعداد زیادی فرهنگستان و آموزشگاه مجازی و لغت نامه آنلاین ایجاد کنید و امکانات ماهواره یی نیز هست.
میتوانستید (و میتوانید) هزاران کتاب فرهنگی و ادبی و علمی با اندک هزینه در اینرنت منتشرکنید! چه نیرو قادرست جلوی شما بگیرد در حالیکه اینترنت آزادی به بشرداده که غیرقابل مقایسه با ادوار گذشته است!
با یان وجود اختصاص منابع عمومی ایران جهت آموزش و رشد و تدوام فرهنگی و زبانی اقوام حق مسلم آنهاست و جزوی از عدالت برای همه ایرانیانست. امیدواریم در سایه برقراری نظامی دموکراتیک این مهم محقق شود.
مشکل این نیست که “فارسی دری/کتابی” مثل هزار و اندی سال اخیر زبان رسمی بوده، بلکه مشکل اینست حکومتها، بخشی-البته بسیارمهم- از وظایف قانونی خود را انجام نداده اند؛ ولی فعالان اقوام و زبانها نیز عمدتا به اعتراض و معارضه پرداختند و با رادکالیزه و سیاسی کردن مسئله زبان، بهانه و دلیل برای معطل کردن اجرا قوانین از سوی حکومتها فراهم کردن.
برابر دانستن زبان با قومیت و از همه چالش برانگیزتر، قومیت را برابر با ملیت گرفتن، تنها وضعیت را پیچیده تر میکند.
در کامنتهایی به مسئله بار حقوقی ملیت اشاره کرده اند و گفته شد بنا بر عرف دنیا، ملت برابر کل کشورست و شامل همه آحاد مردم از اقوام و مذاهب و غیره.
ملیت نیاز به محدوده جغرفیایی اداری-سیاسی مشخص دارد. پذیرش ملیت یعنی پذیرش تجزیه کشورها!
پذیرش ملل مختلف در ایران، یعنی جنگ 72 ملت! مدعیان ملت ترک و ملت کرد و غیره چگونه میخواهند مرزهای اداری-ساسیشان را در گسترهء ایران بازشناسی کنند! درون شهرها و روستاها و برون آنجاها، از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق! آیا بدنبال مجمع الجزایری در خشکی اند. آیا ایران چند اندونزی در یک گستره خشکی- فلات ایران- است؟!
پارامترهای متعددی برای بازشناخت ملت (nation) که یکی اش میتواند زبان باشد ولی اشتراکات تاریخ و فرهنگ و دین و مذهب نیز دخیلست، همه از تفاوت زبان ایرانیان میگویند، که امری بدیهیست! چرا که با تاریخ چندهزارساله تمدن و یکجانشینی پدیده اختصاصی شدن زبان در مناطق طبیعیست بطوریکه در هر روستای گویش و زبانی رایجست! ولی ایشان نمیگویند که اکثریت قاطع ایرانیان مسلمان (99٪) و بخصوص شیعه (96٪) هستند!
همین دین و مذهب باعث شد (متاسفانه) بوسنیایی و کروات علارغم زبان مشترک، ملیتهای متفاوتی برای خودشان تعریف کنن در یوگسلاوی! اصلیترین پارامتر ملتسازی برای بوسنیایی نسبت به صربها، دین بوده است و نه زبان!
مگر یهودیان سارسر جهان با آن همه گوناگونی رنگ و چهره و فرهنگ و زبان حول دین یهودیت خود را ملت اسرئیل نمیداننند؟! چرا عاملهای متعددی اشتراک ایرانیان ملیت نباشند و فقط تفاوت زبان ملت باشد؟!
در واقع نقش منافع مشترک حرف آخر میزند. اگر مسئله منفعت- که خیلی مهم نیست- تجزیه و دولت مستقل برای تعریف ملت صرف نظر کنیم، اساسا همه درخواستهای مدنی اقوام ایرانی در چارچوب همین مرزهای فعلی ایران قابل دسترس هست؛ ضمن آنکه از مزایای پرشمار وحدت ارضی نیز برخوردارند. همان چیزی که اروپاییان را وادارکرده پس از چندقرن از ناسیونالیسم و عواقب زیانبارش- روی به اتحاد بیاورند و چیزی شبیه امپراتوری مقدس روم بوجود آورند. ولی این بار به شکل دموکراتیک و غیرمتمرکز! همان چیزی که لیبرال دموکراتها/ آزادیخوهان مردمسالارجوی ایران دوست میگویند.
تجربیه- عمدتا ناموفق- تجزیه سه امپراتوری گورکانی، ایران و عثمانی که به حدود 4 کشور تقسیم شد نشان میدهد آلترناتیو بهتری نیز است با شاهدهایی بزرگی مثل اروپا و ایالات متحده امریکا.
آزادیخواه مدموکراسیجو / 01 September 2012
به کاربری که مطلب زیر را نوشته اند.
کاربر محترم شنبه, 06/11/1391 – 19:13 ، متاسفانه شما مانند یک بچه لجوج و از خود راضی رفتار مینماید ، شوربختانه آنقدر سطح آگاهی شما پایین است ، که نمیدانید که ویکی پدیا هم به زبان آذربایجانی و هم زبان ترکی ترکیه وجود دارد ، متاسفانه زبان ترکی وترکی آذربایجانی نمیدانم ، تا بتوانم چیزی به ان زبان بنویسم ، احتیاجی هم به تشویق یا اجازه شما برای آن هم ندارم . در هر صورت ویکی پدیا یکی از نامعتبرترین رفرنس ها ی علمی محسوب میشود ، دوستانی که به دو زبان غیر از فارسی(مثلا فرانسه و انگلیسی ) مسلط هستند ، میتوانند یک مطلب ، به خصوص در مواردی که ذکر نمودم ، امتحان کنند و به نتیجه ایی که بسیاری از جمله من رسیده اند ، برسند . برای این دوستمان هم آرامش و متانت آرزومندم . ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 06/12/1391 – 00:03.
عزیزم بنده شصت و اندی سال دارم و خوشبختانه از نظر توفیق علمی هم به سهم خودم صاحب نظری هستم. به هردوزبان فارسی و انگلیسی هم تا حدودی تسلط دارم. حال ممکن است به سطح اگاهی شما نباشم اما به هر حال ممکن است بتوانم با شما به بحث بپردازم. در نتیجه صحبت از لجاجت نمیتواند بوده باشد که شما دست به قضاوت زده اید. شما که خودرا به زبان فارسی مسلط میدانید پس چرا “رفتار میکنید” را “رفتار مینمایید” نوشته اید و “سوء استفاده کرده اند” را “سوء استفاده نموده اند” نوشته اید!؟ والله تو زبان فارسی نمودن به معنی نشان دادن است نه کردن. رفتار و سوء استفاده همیشه کردنی بوده و نه “نمودنی”. البته میتواندم بفهمم که در ج.ا. کلمه “کردن” همه را به یاد کارهای بد بد میندازد پس بهتر است از ان حتی المقدور استفاده حتی صحیح هم نشود.
کسی با شما لجاجت ندارد حالا اگر تسلط شما به زبان انگلیسی هم مثل فارسی باشد سطح آگاهی شما را شاید بتوان حدس زد. حرف شما در مورد ویکی پیدیای آذربایجانی و ترکی هم به کار شیخ ما میماند که خرما را خورد و گفت شیرین است. مسلم است که این منبع نمیتواند خیلی معتبر باشد اما به دلیل اینکه به اغلب زبانها موجود است میتواند منبع مناسبی باشد. اعتبار این منبع هم بستگی تام و کامل به نویسنده هر مطلبی دارد. اگر یک محقق و صاحب نظر بنویسد میتوان به ان اعتماد کرد اما چون اغلب مطالبش توسط مردم عادی نوشته شده میتوان گفت حرف شما درست است.
شما متاسفانه یا به زبان شما شوربختانه ازهمان بیماری ایرادگیری قوم های ایرانی متاثر هستید که هرگز ندیدم یک ایرانی را که نعمتی را ببیند و در کمال سادگی بگوید خوب بود و تشکر میکنم. از اینکه شما حرف های بنده را بی متانت دیده اید عذر میخواهم. اما این پرخاشجویی تان را به حساب ندانستن دموکراسی شما میگذارم چه هر حرفی میتواند حاوی مطلبی مهم باشد و نفی کردن ان نافی را از دریافت ان بی بهره میکند. به هرحال از متانت شما و قضاوت شما ممنونم.
کاربر مهمان / 02 September 2012
مژده به تمامی دوستان و کامنتگزران محترم ” تجزیه ایران ، بدون درد و خونریزی ، صد در صد تضمینی ”
مژده به ملل غیر فارس اسیر در استعمار دولت فارسی فاشیستی مذهبی ایران : ” کافیست تنها اراده نمایید ، رهایی و آزادی از بند اسارت در دستان شماست ، فرزندان و نسل های آیندهتان را از ان محروم نکنید ، نگذارید نسل های بعدیتان شما را نفرین کنند، که چرا با به راحتی فریب استعمارگر را خوردید ، به زبان مادریتان بیندیشید ، که زیر سلطه فارسها در حال نابودیست “اگر اگاه باشید و اراده بنمایید خواهید توانست , استعمارگر اعتماد به نفس شما را هدف قرار داده ، او شما را میترساند , از جنگ و خونریزی , از فقر و گرسنگی از خود این سوال را بپرسید ، آیا بحرین که از ایران جدا شد ، یا کردستان عراق که به آزادی رسید ، الان وضعیتشان بهتر است ، یا زمانی که زیر چکمه استعمار بیگانه بودند ؟
آری تجزیه ایران بدون دارد خونریزی، از طریق صندوق رای ، زیر نظر سازمان ملل ، درست مانند آنچه سازمان ملل در دیگر مناطق دنیا برای ان انجام داده است .مکان ؛ کردستان ، ترکمن صحرا ، بلوچستان ، خوزستان ، آذربایجان ، و هر جای دیگر ی که ملت ساکن ان بخواهند .
دوستان فارس هم ، برای آنکه بهتر بتوانند این مساله را هضم کنند ، و برایشان درد آور نباشد ، کافیست خود را جای ملل غیر فارس ، مانند کردها بگذارند ، و به این واقعیت هم پی ببرند که غیر فارس هم آدم است ، و میخواهد دولت خود را داشته باشند ، کافیست لحظه ا یی خود را جای آنها بگذارند .
کاربر مهمان / 02 September 2012
زیادکامنت کیلومتری ننویس ،…………،از ما گفتن،در ضمن لازم نکرده ژست دموکراتیک و آزادیخواهی به خودت بیگیری،اگر واقعا اهل دموکراسی و عدالت هستی،تو و امثال تو،چشمهاتون رو بر حس خودپسندی،خودشیفتگی و نژادپرستی ببندید،و بجای این همه شعارهای کور و احساساتی،بگذارید غیر فارس برای خودش تصمیم بگیرد،شما چکاره هستید که برای غیر فارس تصمیم میگیرید؟ا………..که دارید نشون میده یا در اروپا هستید یا آمریکا،پس لطفا از همونها یاد بیگیرید که همه اقوام حق تعیین سرنوشت دارند،و حتی اگر غیر فارسهای ایران اجبارا ایرانی بحساب بیان،حد اقل حق دارند به زبان مادری تحصیل کنند.یا بقول دوستون حق تعیین سرنوشت حقی است که در سازمان ملل ملحوظ شده و هیچکس حق ندارد آنرا از کسی سلب کند.اگر در اروپا هستی برو آلمان و ببین قوم فریز که فقط ده هزار نفر هستند،بصورت فدرال و آزادانه به زبان مادری تحصیل میکنند و با فرهنگ خود زندگی میکنند.
کاربر مهمان / 02 September 2012
ببخشی چند اشتباه تایپی بود (تاریخ یکشنبه, 06/12/1391 – 03:52.) و این از عوارض آنلایننویسی هست! از جمله:
مگر یهودیان سراسر جهان…
در واقع نقش منافع مشترک حرف آخر میزند. اگر مسئله منفعتتجزیه و دولت مستقل برای تعریف ملت – که خیلی مهم نیست- صرف نظر کنیم، اساسا همه درخواستهای مدنی اقوام ایرانی در چارچوب همین مرزهای فعلی ایران قابل دسترس هست؛…
بیه- عمدتا ناموفق- تجزیه سه امپراتوری گورکانی، ایران و عثمانی که به حدود [چهل] 40 کشور تقسیم شد نشان میدهد آلترناتیو بهتری نیز است با شاهدهایی بزرگی مثل اروپا و ایالات متحده امریکا.
در مورد ویکیپدیا صحبتهایی در له و علیه آن زده میشود. خدمت دوستان عرض میکنم این دانشانامه از بزرگترین دستاوردهای عصر سایبریست. ویکیپدیا یک دانشامه آزادست ولی شیوه کارش خودش را دارد. بسی جای تاسفست که چنین جفا در حق آن و پدیدآوردگانش شود.
از شرایط ماندگاری مطلب در آن اصل استنادست. اگر مطلبی فاقد استناد باشد بعد مدتی حذف میشود. از آنجا که حجم مطلب و کاربران بسیار زیادست احتمال مشکلات هست و این مورد درباره علوم انسانی از جمله سیاست و موارد حساس مرتبط با آن، همچو دین و مذهب، زبان و ایدئولوژی، در ارتباط مستقیم با منافع افراد و گروهها و کشورهاست دستخوش مشکلاتیست ولی این قابل عمیم به همه بخشهای ویکیپدیا نیست.
با این وجود ویکیپدیا یک دانشنامه یا دائرت المعارف هست و نه رفرنس علمی همچو کتاب! چرا مطالب خلاصه و تیتروار آمده و شرح و اسناد از طریق لینکها و ارجعات پاورقی و امثالهم هست.
وجود ویکیپدیا از ارزشمندترین کارهای علمی و معارق جهان نوین است. کار ما را جهت دستیابی به آرا و اصلاعات و ارجاعات بسیار راحت کرده.
کسانی میخواهند مثلا توضیح در مورد دوچرخه یا ماشین بخار در مطلب اینترنتی بدهند نیاز به تکرار مطلب ندارند به راحتی میتوانند به یک لینک به ویکیپدیا مخاطب از توضیح مطلع کنند. ویکیپدیا کارکرد خودش دارد به عنوان دانشنامه آنلاین و کتابها و دیگر منابع جای خودشان دارند. در هر صورت هچ منبعی حق مطلق نیست. و انسان با مطالعه منابع مختلف میتواند به واقعیت یا حقیقت ببرد.
آزادیخواه مدموکراسیجو / 02 September 2012
توجه کاربر گرامی که در تاریخ 06/12/1391 – 03:52. کامنت مفصلی و با ارزشی ولی کمی هم چالش برانگیزی نوشه اند میخواستم به چند نکته مهم جلب کنم.درحقیقت هم پدیده های اجتماعی/سوسیال مثل قوم و ملت و ملیت یکی از بغرنجترین مسایل علوم انسانی هستند و تعریفهای مشخص و مورد قبول همه ندارند.فکرمیکنم تنها سر مسله قوم به معنی علمی ان یعنی اتنوس/کلمه یونانی/ چندان مشکلی وجود نیست اتنوس توده ای از مردم است که دارای وحدت زبانی وفرهنگی و خوداگاهی قومی و دیگرمشخصات میباشد. عمدتا قوم اراضی مشترکی دارد ولی میتوانند در مناطق مختلف دنیا زندگی کنند.کدام یکی از معیارهای یاد شده الویت دارد وابسته به شرایط موجوداست. برای قومی زبان مشترکی برای دیگر تاریخ عمومی مشترک برای سوم فرهنگ مشترک برای چهارم مذهب مشترک میتواند قوم ساز باشد. ولی با عقیده تمام محقیقین مهمترین عامل نشان دهنده وبوجود اورنده یک قوم خود اگاهی قومی /اتنیکی است.میگویند یک انسان میتواند زبان مادری را بلدنباشد
بافرهنگ قوم خویش اشنای نداشته باشد دور از منطقه مسکونی اصلی قوم خویش سکونت داشته باشدولی اگر خوداگاهی
قومی داشته باشد یعنی خود را به قوم معینی نسبت دهد پس او عضو همان قوم محسوب میشود. بدین ترتیب تمام کسانی که خود رایهودی میشمارند یهودی هستند .این نمونه برای تمام اقوام صدق دارد. قوم بزرگتر از ملت است هرچند تعریف ملت
طوری که گفته شدچندان هم مشخص نیست.در غرب ملت دولت را nation میگفته اند. برخی در نوشته های خود قومی را ملت مینامیدند که دارای دولت بوده اند یا داشتند.مارکسیستها میگفتندکه ملت همان قومی است که در مرحله کاپیتالیسم/سرمایه داری قرار دارد.برخی هم میگفتند که برای ارتقاع به مرحله ملت بایددولتی مستقل یا خودگران داشت.امروز هم این مسایل چندان مشص نگردیده اند.اصطلاح ملیت هم از این رده ا ست و بیشتر به معنی شهروندی کمتر به معنی قومیت.
ان راباید خاطرنشان ساخت که بدون تعین اراضی سیاسی-اداری اقوام نمیتوان حقوق گروهی انها را تامین کرد و این امر
در شرایط خاص میتواند مشوق تجزیه طلبی باشد ولی مطلقا چنین نیست و نباید از ان هراسی داشت.
ما امروز فقط از مسایل بنیادی جامعه ایران و راه حلهای ان حرف میزنیم ولی فردا در منطقه و دنیا چه خواهدگذشت و بر مسایل مورد مذاکره چه تاثیری خواهد داشت پیشبینی کردنش چندان اسان نیست.وظیفه ما یاری به تشدید تفاهم و کاستن
از دشمنتراشی است. باید برای ایرانی مبارزه کرد که همه هم از حقوق شهروندی هم از حقوق قومی/ملی برخوردار باشند در زمان خود راه حلی بهتر ازانکه ما تصور میکنیم پیدا میشود.مهمتر از همه تحوالات اساسی در اذهان مردم در راستای دموکراسی وازادی و برابری و سکولاریسم است.
کاربر مهمان / 02 September 2012
من از جناب کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 06/12/1391 – 13:57. بخاطر کامنت مودبانه شان تشکر میکنم. اختلاف عقیده و نظر امری طبیعی است ولی مدارا و رواداری و ادب چیزی از شخصیت و عقیده کسی کم نمیکند.
واقعا از رادیو زمان گله مندم و برای ناظر نشر کامنتها متاسفم که اجازه میدهد افراد مثل ” کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 06/12/1391 – 18:08.” از طریق رادیو زمانه به اشخاص هرچند با نام مستعار اهانت کنند و آنها تمسخرکنند. البته افراد مثل وی با توجه آزادی عمل در اینترنت هر جایی میتوانند ازین بدتر اهانت کنند ولی برای رادیو زمانه متاسفم که عدم سانسور را با انتشار اهانت و سخنان سطحی خارج از موضوع, راه را برای تبادل نظر کاربران سخت میکنند. حقیقتا کامنت ” کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 06/12/1391 – 18:08.” چه چیزی جز تمسخر و اهانت به کاربری که برای دفاع و تبلیغ دموکراسی و ازادی مردم, از نام “آزادیخواه مدموکراسیجو” استفاده کرده است! آزادیخواه مدموکراسیجو چه اهانت و یا گفته و کار خلاف شئون اخلاقی و انسانی مرتکب شده است. آیا توضیح دادن و مفصل نوشتن کار خطایی اس؟
لطفا رادیو زمانه بیاید روشن کند چه نوع و چقدر کامنت بنویسند که افرادی مثل آزادیخواه مدموکراسیجو وقتشان تلف نکنند.
به نظرم ناظر کامنتهای رادیو زمانه در حفاظت از شخصیت و آزادی عقاید کاربران کوتاهی کرده است.
خدمت “کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 06/12/1391 – 18:08.” با ساکت شدن امثال من که در چندتا کامنت به قول غلو شما کیلومتری! مشکل شما حل نخواهد شد. امثال من نباشد شما میخواهید باخودتان تبادل نظرکنید. خودگویی درد از مشکلات فکری شما حل نمیکند. تا منتقدی نباشد انسان رشد نمیکند. این همان مشکل دیکتاتورهاست که یک مشت چاپلوس دور خودشان جمع میکنند و تحمل شنیدن حرف دیگران ندارند!
اگر واقعا شما از فعالان قومی و زبانی هستید با جامعه انگیزاسون شده چکار میکنید؟ جز خشونت و فاشیسم چه خواهید کر! شمایی که حتا تحمل چند خط حرف احتمالا ناموافق را ندارید!
آزادیخواه مدموکراسیجو / 02 September 2012
با سلام به کامنت گذار کیلومتری عزیز که به تازگی هم آزادیخواه مدموکراسیجو شده اند ، مبارک است انشا اله .گلایه ای هم داشتم که چرا اینقدر ، کامنتهایتان تازگی کوتاه شده است . خواهش میکنم ، اگر میتوانید یک چند کیلومتری هم راجع به پاپیون هم مطلب بنویسید ، حال که نوشته جالبی برای کراوات مرقوم فرموده بودید . متشکرم .
کاربر مهمان / 02 September 2012
جناب کاربر گرامی مهمان در تاریخ یکشنبه, 06/12/1391 – 13:57.
باز هم تشکرمکنم که به نکاتی خوبی اشاره کردید. به گمانم میهن دوستان ایرانی، هیچ مشکلی با کاربرد اصطلاحات رایج در جای خودشان ندارند. کلمه قوم نیز مثل کلمات گروه و مردم میتواند برای مشخص کردن گروهی از مردم طبق منظور شما باشد و در میان ایرانیها در چند قرن اخیر رایج بوده است که همراه قید میاید. مثلا میگویند “قوم احمدزاده” یعنی وابستگان احمدازاده و به عبارت در احمزاده بودن اشتراک دارند؛ یا وقتی میگویند “قوم ترک (زبان)” یعنی مردمی که دارای وابستگی و دلبستگی مشترکی به نام زبان ترکی دارند. این اصلا چیزی بدی نیست و از قدیم عرف بوده است و کارکرد اجتماعی خودش را دارد.
امثال بنده انتقاد به همان طرح اصطلاحات چالش برانگیز و تعاریف یا تلقی از آنها داریم. چرا که رابطهء مستقیم به سرنوشت کشورها و مردمش دارد.
مثلا دوستانی میایند میگویند فاکتور ( یا پارامتر) زبان، اصلیترین محور هویت قومها یا ملتهاست، خوب ما میگوییم با فرضیات کسانی مثل آقای ویل کیمیلیا و طرفدارانش، موجودیت کشورها و ملتها/nation به خطر میفتد مانند: کرواتیا/کرواسی، بوسنیا هرزه گوین، سربیا/صربستان، اسرائیل، ایالات متحده آمریکا، و همچینی 22 کشور عضو اتحادیه عرب! همگی اینها مبنای وجودیشان غیر از زبان بوده است!، سه تای اول در اصل براساس دین و مذهب و آمریکا و ملل عرب مبنایشان ترکیبی از خواستهای اجتماعی-منطقه یی بوده است. آمریکاییها هویت ملیشان را اجتماعی عمدتا میدانند و هرگز فاکتورهای زبانی و نژادی و قومی را مبنای ملیتشان نمیدانند و اتفاقا بسیار هم ملتی موفق هستند و بزرگترین و قدرتمندترینها در دموکراسی و اقتصاد و سیاست و قدرت نظامی هستند!
طرح ملیت با این گونه تلقیها، در آینده تهدیدی علیه موجودیت کشورهای حاضرست مانند تاجیکستان، ازبکستان، جمهوری آذربایجان، ترکیه،عراق و بسیاری دیگر!
راه حل مشکل ناجیکهای فارسی زبان در ازبکستان، طرح مسائل چالش برانگیز و تبعیض گرای تشکیل ملیت و تقسیمات ملی تاجیک نیست یا تجزیه ازبکستان! بلکه به رسمیت شناختن حقوق قومی و زبانی آنان و برابری مدنی آنان با ازبکهاست! متقابل همین موارد درباره تاجیکستان هم و دیگر کشورها صدق میکند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Uzbekistan
همان طور کاربر گرامی تصریح کردند توافق عمومی سر این تعاریف نیست و چون مستقیما به سرنوشت مردمارتباط دارد و میتواند موجب زیانهای جبران ناپذیر شود، بهترست تا زمان توافق جمعی به عنوان پیش شرط مطرح نگردد. طرح مسائلی این چنینی کمکی برای رسیدن به نظامی بر پایه دموکراسی و اداره غیرمتمرکز نمیشود چون نیروهای خواهان تغییرات را پراکنده میکند و در آینده زمینه ساز درگیری را فراهم خواهد. پایه کار مفاهیم جهان شمول همچون حقوق بشر و اشتراکات انسانی مانند نیل به آزادیهای مدنی و فردی و دموکراسی.
در مقاله زیر نویسنده با ادتکا به منابعی نشان میدهد نقش فقر و را رابطه اش با دموکراسی را و نکاتی دیگر.
http://www.radiozamaneh.com/politics/2012/09/01/19033
اگر مسائل چالش برانگیزی همچون ملیت را جداکنیم از دیگر درخواستهای منطقی و به حقی قومی و زبانی، بهتر و زودتر به نتیجه خواهیم رسید. تمامی خواستههای فعالان حقوق مدنی در چارچوب وحدت ارضی کشورها از جمله ایران قابل تحقق هست.
بیش از شش هزار زبان در دنیاست، نمیشود برای همه انها شش (6000) هزار واحدسیاسی- بلکه بیشتر- ایجاد کرد. اینکه به خاطر جمعیت بیشتر، برخی به بعضی دیگر شایسته تشکیل تشکیل ملت و کشور و ایالت بدانیم و باقی اقلیت زبانی و قومی، تنها گسترش تبیعیض خواهد بود!
برپایی نظامات آزاد دموکراتیک در کشورهای موجود و تقسیمات اداری غیرمتمرکز، بهترین راه حلست و مردم از اقوام و زبانها با تشکیل احزاب و فراکسیونهای پارلمانی میتوانند از حقوقشان دفاع کنند با وضع قوانین و تخصیص و تقسیم عادلانه بودجه و توزیع عادلانه منابع و ثروت عمومی میان مردم، میتوانند به حقوق به حقشان برسند.
خانوادهء زبانها:
http://linguist87.blogfa.com/post-79.aspx
شمار زبانها و مسئله نابودی:
http://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/literature_verse/c5c1150538484_linguistic_p1.php/نابودی-نیمی-از-زبانهای-زنده-دنیا-تا-سال-۲۱۰۰
زبانهای در حال خطر:
http://www.unesco.org/culture/languages-atlas/index.php
نمونه:
http://en.wikipedia.org/wiki/Kilit_language
http://en.wikipedia.org/wiki/Talysh_language
آزادیخواه مدموکراسیجو / 02 September 2012
با نظر کاربر مهمان که در تاریخ زیر: “ارسال شده توسط آزادیخواه مدموکراسیجو در تاریخ یکشنبه, 06/12/1391 – 19:45.” مطلبی نوشته بودند موافقم. جالب اینست که ان هموطن ایرادجو وقتی شما بلند و طویل نوشتید ایراد گرفتند و وقتی کوتاه نوشتید بازهم تمسخر کردند که این خود نشان دهنده یک چیز است که مخاطب شما حتما تاب شنیدن یک حرف خلاف نظر خودش را ندارد. اگر چه از گروههای قومی هستند اما این را انکار میکنند و اگرچه هدفشان تجزیه طلبی است اما دارند در پوشش دیگری در می ایند تا شناخته نشوند. به هر حال این هموطن باید بدانند که اگر همه دنیا به شکل ایشان درایند تا خاطرمبارکشان آزرده نشود انوقت دنیا به قدری برای خودشان یکنواخت و بی انگیزه میشود که خودشان هم نخواهند توانست در ان زندگی کنند.
در مورد نظر شما با اعمال محدودیت بر طول نوشته های کاربران موافق نیستم زیرا همین کار را برخی رسانه ها میکنند و نمیتوان مطلبی را نوشت و نتیجه گیری کرد. تا میخواهیم نتیجه گیری کنیم 500حرف الفبا مصرف شده و بایستی پشت بند ان را در یک مطلب دیگر بنویسیم که برخی مواقع حذف میشوند.
به هر حال از زمانه استدعا دارم که همین شکل کنونی را ادامه دهند که در غیر اینصورت کاربران به جای دیگر خواهند رفت.
موفق باشید
کاربر مهمان / 03 September 2012
ضمن تشکر کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 06/13/1391 – 10:00.” برای حمایت از آزادی بیان و کرامت انسانی، خدمتتان بگویم: من نگفتم کامنتها را محدود شود؛ بلکه بیشتر منظورم این بود رادیو زمانه- تا این زمان- محدودیتی برای حجم کامنت نگذاشته است. ولی اگر رادیو زمانه میخواهد چنین کاری کند باید اعلام کند وگرنه نباید اجازه دهد کامنت طولانی، بهانه تمسخر و اهانت و به عبارتی ترور شخصیت افراد بشود.
متاسفانه به دلیل آنلاین نویسی- به خاطر ذیق وقت و مشغولیت زندگی- و مشکلات جسمی ام دائم مرتکب اشتباهات تایپی و انشایی میشوم، مثلا تازه متوجه شدم در عنوان ” آزادیخواه مدموکراسیجو ” “م” را زاید تایپ کردم! در جایی از اشتباهات تایپی ام عذرخواهی کردم. علی رغم آنلاین نویسی من سعی میکنم خوب بنویسم و علایم سجاوندی را رعایت کنم ولی به خاطر مشکلات جسمی ام باز هم اشتباهات نگارشی دارم!
در مورد چندپاره نویسی بر اثر محدودیت کامنتگذاری با شما موافقم، چرا که خودم نیز تجربه تلخی داشته ام؛ در یکی از وبلاگهای طرفدار رژیم ولایی/جمهوری اسلامی، کامنتهای مرا با سوءاستفاده از محدودیت کاراکترهای کامنت، به دلخواه حذف کرده یا تفسیر به رای نمود! طوری وانمود کرد که گویی من دشمن ایرانم! در حالی من سعی کردم تفکرات تمامیتخواه او را نسبت به مردم ایران نقدکنم، ولی دائم مرا دشمن ایرانیها قلمداد میکرد، چرا که من اعتقادی به نژاد آریایی و شعارهای پان ایرانیستی و پان آریایی و بزرگ نمایی کورش و امثالهم نداشتم و از برابری انسانی ایرانیان میگفتم.
واقعا کسی که دارد تحت یک عنوان برای نشر نظارت شخصی اش استفاده میکند، نشان میدهد نمیخواهد کسی را فریب بدهد. نگرانی از عواقب امنیتی و جانی، ناچاریم از نام و هویت مستعار استفاده کنیم. رژیم ولایی برای هر کامنت مرا نابود خواهدکرد! آنها حتا گفتگو با یک رسانه خارجی را محاربه با نظام فرض میکنند و گرفتن جان انسانی را مجاز میدانند! ما نمیتوانیم در یک کامنت همه وجودی تفکر و شخصیت خود معرفی کنیم تا دیگران ما را مثلا با عوامل رژیم ایران فرض نکنند. می بینید همه توضیح چقدر طولانی شد!
شاید برداشت من از آزادی و دموکراسی و نظام غیر متمرکز غیر تبعیض آمیز با دیگران فرق داشته باشد ولی آزادیخواهی و جویا دموکراسی بودن، یک ارزش انسانی است! حتا اگر من آن را اشتباه فهمیده باشد. راهش این نیست مرا مسخره و ترور شخصیت کنند بلکه بیایند با صحبت مودبانه مرا متوجه اشتباهم بکنند.
با تشکر.
آزادیخواه دموکراسیجو / 04 September 2012
من قصد نداشتم دوباره مطلبی درین پست بنویسم ولی مشاهده ویدئویی از سایت azizanpress.com میان مناظره یی اینترنتی میان چهار-پنج نفر از فعالان سیاسی ایران بود دوباره مشکلات فراروی ایرانیان برای نیل به دموکراسی و برابری آشکارکرد، مناظرهء جنابان عزیران، ویکتوریا آزاد، انصاف علی هدایت، رضا طالبی، سعید صالح نیا.
چقدر افسوس خوردم ما اینقدر مشکل در گفتمان داریم که حتا تحمل یکدیگر در چند دقیق گفتگونداریم. دیدم چقدر اینان با عقاید مثل من فاصله دارند. هرچند اشتراکاتی با همه آنها دارم و بخصوص جنابان ویکتوریا آزاد و صالح نیا.
به عنوان یک ایرانی علاقه مند طی چندسال پیگیری و برسی مسائل سیاسی، متوجه مشکلی شدم که ما مسئله منافع جمعی ایرانیان را نهایتا تحت تاثیر منافع فردی و گروهی و منطقه یی قرارمیدهیم.
اینکه بی توجه به اشتراکات تنها دنبال افتراقات خودتعریف شده هستیم که لزوما مورد قبول دیگران نیست!
ما اشتراکات و خواستهای زیادی فکری و انسانی داریم همجون رد دیکتاتوری و دموکراسی و برابری انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی و رفع تبعیض و نظامی غیرمتمرکزع ولی میخواهیم ابتدا از اختلافات شروع کنیم.
گمان میکنیم اگر به موارد و اهداف مورد اختلافمان ایتدا نرسیم قائده بازی را باختیم!
ما برای خود هویتمان را تعریف میکینم بدون آنکه نظر دیگرانی مستقیما به همین تعاریف ربط دارند جویاشویم! تمام اتفاقات و وقایع تایریخی به نفع خود مصادره به مطلوب میکینم.
واژه و مفاهیمی چون ترک و فارسی و آریایی و ایرانی صرفا بنا منافع خودتعریف کرده یا قبول میکینم و یا رد میکنیم بدون درنظر داشتن طرف مقابل. نظر طرفهای دیگر صرفا تاآنجا محترم و قابل طرح هست که تضادی با ما نداشته باشد. اگر نظر و مطالب آنها بررسی میکنیم صرفا اینست چگونه بتوانیم آنها را رد و به نفع خود تحلیل کنیم.
ما هنوز قوائد برد-برد را نمیخواهیم بکارببریم. صرفا میخواهیم برنده مطلق ما باشیم چرا که خود حق مطلق میدانیم و به هر روی با وجود اشتراکات فراوان چون طرف مقابل، کاملا موافق اهداف نیست او را رد میکنیم. اری شاید اغلب فعالان سیاسی ایران اینگونه اند که دنیا سیاه و سفید و رویایی حق و باطل میدانند. حدی متوسطی گویا نمیشود قائل شد. گویا هر که مانیست لابد برماست!
آزادیخواه دموکراسیجو / 04 September 2012
دوست گرامی کاربر تاریخ سه شنبه, 06/14/1391 – 21:44. ،نوشته خوب و تامل بر انگیزی داشتید ، میخواهم بر ان تجربه خود را اضافه کنم که دشمنی با ترک ، خصوصا ترک آذربایجانی ، و همینطور عرب ، دیگر یکی از**** گردیده است ، و متاسفانه حتی کسانی که به زور سعی دارند خود را دموکراتیک نشان دهند و گاهی اسامی کاملا متضاد با شخصیت اصلی خود بر خود میگذارند ،فاشیست و تمامیت خواهی از نوشته هایشان موج میزند ، حتی اگر شما با آنها دوستی کنید و صمیمی شوید ، میبینید باز عنصر نفرت از ترک و عرب جزیی از **** شده است ، وقتی هم که شما اعتراض کنید به شما میگویند ، بابا شما آذربایجانیها که ترک نیستید !! شما همگیتان چهار صد سال پیش فارس بودید و بعد یک شبه ترک شدید !!!! جل ال خالق !! در مقابل ما هم میتوانیم مطابق منطق شما ، خود را ناتوان و اسیر سرنوشت فرض کنیم و اگر کسی هم از خودمان حرفی زد ، مانند شما بدتر از شونیست فارس بکونبیم سرش که خفه شو پان ترک !! ما باید حافظ تمامیت ارضی ایران باشیم وبس !!!مسلم بدانید با این منطق شما تنها نابودی در انتظار ماست ، حتما شما در جواب من خوا هید گفت که من احساسی ,افراطی و بی سوادم ، نمی فهمم !! ای کاش فضای اختناق نبود ، تا میتوانستم مدارک دانشگاهیم را از معتبرترین دانشگاه صنعتی ایران ( شریف) , و همین طور دکترا از معتبرترین دانشگاه دنیا رابه همگان نشان دهم ، تا بی سواد و افراطی مشخص شود. منتها من عاشق آ زربا یجانم و استقلالم را از دشمن گدایی نمیکنم زنده باد جمهوری آذربایجان جنوبی ، نابود باد شونیست فارس
کاربر مهمان / 05 September 2012
مرور کامنتهای بالا درپنج صفحه نشان میدهد که مسله قومی/ ملی در ایران مشکلترین مسله ی اجتماعی است زیراتفافق
نظر طرفها در باره مسله ذکر شده احساس نمیشود. در حالیکه مدافعان رادیکال حقوق قومی/ملی خواهان تحقق همه جانبه همان حقوق میباشند دموکراتترین و ازادیخواهترین=liberaldemocratنماینده طرف مقابل حقوق قومی/ملی غیر فارسها را در چهارچوب سیاسی-اداری نه میپذیرد و فقط از سیستم غیر متمرکز سیاسی-اداری حرف میزند.انها متوجه نیستند که فعالان سیاسی-مدنی قومی/ملی در مرحله اول میخواهند قوم/ملت خویش را زیر یک تشکل سیاسی یامدنی
سراسری قومی/ملی جمع کنند تا بدین وسیله از نابودی انها به حیث یک قوم/ ملت جلوگیری کنند. ولی طرف مقابل این
تلاش فعالان سیاسی/قومی را بزرگترین تهدیدی برای تمامیت ارضی ایران تلقی مکنند.چون فارسهای دموکرات برای اقلیتها
چنین حقوقی قایل نمیباشند برخی از نمایندگان اقلیتها رادیکالیزه شده مسله تجزیه ایران را پیش میکشند. دراین صورت دوبرخورد کاملا اشتیناپذیر به میان میاید و حل مسله را تا به اینده غیر معین به تاخیر میاندزد.رادیکالهای قومگرا درنظرنمیگیرند
که تجزیه یک کشور بدون خونریزی عمدتا ممکن نیست و انها قادر به تجزیه ایران نیستند.دموکراتهای فارس فراموش میکنند که بدون شناختن حقوق قومی/ملی اقوام ایران به حیث یک واحد سیاسی-مدنی حفظ تمامیت ارضی خیلی مشکل خواهدشد.نهایتا یک نکته مهم و ان عدم پذیرش استدلال منطقی و معقول طرف مقابل است .وقتیکه نمایندگان اقلیتها احساس میکنند تمام فارسها در مسله ملی تمامیت خواه نیستند و دیگر اقوام ایران را مساوی
با قوم فارس میشمارند رادیکالیزم قومی از بین میرود. همه میدانند که تمام اعضای قومی در تجزیه کشورذینفع نیستند و انها قبل از همه و قبل از فارسها علیه تجزیه طلبان خودی به مقابله میخیزند به شرطی که حقوق قومی انها حقوقا شناخته شود که اساسی برای مقابله با تجزیه طلبان داشته باشند.حرف بیشتر سر شناختن حقوق گروحی قوم از نظر حقوق است.
کاربر مهمان / 04 September 2012
با همه این تفاسیر و تعابیر میتوان مطلب نیسنده و زیرنویسان را در 4-5 جمله خلاصه کرد و اتنظار داشت که آینده در همین راستا قلم بخورد.
1-حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران در درجه اول اهمیت است
2. زبان واحد و پرچم واحد و سیستم اداری واحد برای همه کشور.
3. قبول و اجازه فعالیت زبانهای مختلف در گوشه و کنار کشور به عنوان زبان و گویش های قومی
4. ایجاد ارتش و نیروی های زیر مجوعه ان فقط برای دفاع از تمامیت ارضی کشور
5. خومختاری استاهای کشور به شرط اینکه هیچ استانی حق داشتن ارتش مجزا نداشته باشد. اما نیروی انتظامی داشته باشد.
6. حفظ و اشاعه فرهنگ و زبان مشترک کشور به عنوان ملاطی که عناصر گوناگون را به هم میپیوندد.
در غیر اینصورت ادعاهای بیرون از اندازه کشور را یا به سوی تجزیه میبرد یا دیکتاتوری مطلق.
کاربر مهمان / 05 September 2012
من در جواب کاربر گرامی که در تاریخ/ , 06/15/1391 – 11:25. / کامنت نوشته و در حقیقت هم جوهره نوشته بنده را به
درستی نه فمیده اند فقط بایک جمله بسنده میکنم. من میگویم که بهترین راه حل مسله قومی/ملی راه دموکراسی است وبرای نیل بدین هدف اول در ایران
باید یک سیستم سیاسی دموکرایک حقیقی برقرار شود و جهت مبارزه منسجم دراین راستا باید دموکراتهای فارس برابری حقوقی اقوام/ملل
ایران را و دموکراتهای قوم/ملیگرا اقوام/ملل ایران تمامیت ارضی کشور رابه رسمیت شناسند و بس.
کاربر مهمان / 05 September 2012
تمام مواردی که کاربر چهار شنبه6/15/1391 – 18:34.ذکر نمودند ، و با زرنگی خاص سعی در نسبت دادن به همه دارند، به جز مورد ۵ ، هم اینک با وجود حکومت جمهوری اسلامی ، در ایران برقرار است .مورد ۵ هم ، مشخص است با ان شرطی که برایش گذاشتند، کاملا قلابی است .پس در واقع ، بالا برید، پایین بیایید. وضع همین است که هست!یعنی ادامه استعمار و شونیست فارس الی الابد ، که باید گفت زهی خیال باطل ! چنین نمانده و چنین نیز نخواهد ماند .
کاربر مهمان / 05 September 2012
به کاربر مهمانی که در تاریخ زیر ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ چهارشنبه, 06/15/1391 – 11:25. که دم از دشمنی با ترک و عرب و بلوچ و غیره میزند. **** ما هزاران سال با هم ویا در کنار همدیگر زندگی کرده ایم حالا شما با این نفاق افکنی و دامن زدن به آتش کینه و تجریه طلبی دارید کشور را به سوی همان انتهایی میکشید که 150 سال پیش در مورد افقانستان و 40 سال پیش در مورد بحرین اتفاق افتاد. اگر بحرین امروز به ایران متصل بود ابهای خلیج فارس هم جزء سرزمین ایران بودند و هر کشتی که عبور میکرد میبایستی خق عبور میداد. و اگر افقانستان از ایران کنده نشده بود حالا کشورمان با چین هم مرز بود و افغانستان هم در مرحله و وضعیت بهتری بود. پاره پاره کردن کشور که کاری ندارد. کار مشکل اینست که این اقوام گوناگون را کنار هم و زیر یک پرچم و زبان واحد متحد کنیم. شما فکر میکنید این دشمن تراشی شما به نفع مردم آذری زبان است که با این جدیت سعی در تفرقه افکنی دارید!؟ به شما قول میدهم که مردم عادی آذربایجان به درستی این را تشخیص داده و به ثبوت هم رسانده اند. ستارخان و باقرخان هردو آذری بودند اما قبل از اینکه ادعای آذری بودن کنند ایرانی بودن خودرا مطرح کردند. کسان دیگری هم بودند که در همان زمان سنگ تجزیه و استقلال را بر سینه میزدند اما خود مردم آذربایجان انهارا بیرون انداختند. به هر حال زبان واحد و ارتش واحد و فرهنگ واحداما گوناگون همراه با پرچم واحد و استقلال فرهنگی و زبانی برای همه اقوام ایرانی مد نظر همه ماست. خواهش میکنم دست از این ننه من غریبم ها بردارید و شما هم مثل بقیه ایرانی ها جای خودرا در این کشور پهناور تثبیت کنید. روزی خواهد امد که فرزندان ایرانزمین به ما نگاه خواهند کرد. اگر کشور را پاره پاره گنیم و به انها تحویل دهیم مسلما به ما نگاه خوبی نخواهند داشت. همانطوریکه ما امروز به جناب پهموی دوم بر سر جداشدن بحرین به چشم یک رهبر دور اندیش نگاه نمیکنیم. برای شما و سربلندی ایران ارزوی موفقیت دارم.
کاربر مهمان / 06 September 2012
با خواندن کامنت ها بیشتر از قبل مطمئن شدم که اکثریت ایرانی ها هیچ اعتقادی به دمکراسی و حقوق بشر و حق یک قوم برای تعیین سرنوشت خود ندارند. از نظر اکثریت مردم ایران ملت های اقلیت ( ترک، کرد، بلوچ، ترکمن ، …) تنها زمانی خوب و متمدن هستند که از خود هیج قدرتی نداشته باشند، تحت اداره و کنترل حکومت مرکزی و افراد غیر بومی باشند، و فرهنگ و زبان خود را کم کم فراموش کنند. کاش نویسنده مطلب و بسیاری از نویسندگان دیگر این نکته رو متوجه میشدن که مشکل مردم ایران خمینی و خامنه ای ها نیستند، مشکل اصلی فرهنگ پایین و عدم باور به حقوق بشر است. به عنوان یک شهروند ترک از این مساله خیلی متاسفم و به هیچ وجه آینده رو روشن نمیبینم. کاش مردم متوجه میشدند که در عصر ارتباطات نتیجه دنبال کردن سیاست های سرکوبگرانه چیزی جز شکست نخواهد بود. تنها راه پیشرفت ایران دادن حقوق مساوی به تمامی ملیت هاست، تنها در این صورت هست که میشه اتحاد ملی رو به وجود آورد
کاربر مهمان / 06 September 2012
من بعد از خواندن این نظرها و نکات به این نتیجه رسیدم که:
1- متاسفانه هنوز هزاران و شاید ملیونها خلخالی و خمینی دیگر خیلی کرد ستیز تر، جنگجو تر، و پانایرانیزمتر و پانقومی تر هستند، از همهاش بدتر بیشتر آنها در آمریکا، اروبا و یا استرالیا زندگی می کنند.
2- کردها باید شعار شرمنانه و ترسویانه خودشان از ایرانی بودن، خودمختاری، فیدرالی و ..الخ تبدیل کنند به استقلال، چون این قومپرستها حاضر نیستند به کوچکترین حق و حقوقی کردها احترام قایل باشند، لذا چرا از ایشان گدایی کنیم، مگر کردستان سرزمین خودمان نیست، پس چرا از این قومپرستها توقعی داشته باشیم در حالی آنها تنها و تنها اشغالگر هستند.
3- ایران در تاریخ سرزمین بسیار پهن آورتری بودهاست و کشورهای قفقاز، هند، افغانستان، عراق و همینطور که بعضی ها اشاره میکنند به امارات، قطر و بحرین و الخ.. ولی هنوز دارای عقلیت چون این نظرهای بالا هستیم (عقلیت کوچک)، ایران روز به روز کوچکتر و کوچکتر و ضعیفتر میشود چون این سرزمین به اسم ایران باید به اصیل خودشان بارگردد یعنی کشور کوچولو برای مغز کوچولو. بله یک روز کردستان هم استقلال میشود، و مثل امارات، قطر و بحرین باید توی تاریخ و اطلسهای قدیم دنبالش بگردید که جزء ایران بودهاست.
کاربر مهمان / 06 September 2012
لطفا این مقاله از یک فعال ترک آذربایجانی بخوانید:
لمپنیسم در ادبیات مقاومتی٬ضربه جبران ناپذیر به جنبشهای مدنی
http://iranglobal.info/node/9441
کسی طرفدار حقست و حرف حق میزند نیازی به اهانت و تحقیر دیگران ندارد. فحاشی نشانه کمبود منطق و دلیل بر حقانیت است
کاربر مهمان / 06 September 2012
کاربر مهمان در تاریخ پنجشنبه, 06/16/1391 – 08:50.
سند اشغالگری ایران را بگویید. این دیگران بودند ایران را اشغال و تجزیه کردند.
در کشور کردستان شما (بارزانی) آیا فیلی و فهلوی و کرماسشانی و کلهری هم حق دارد برای خودش زبان و ملت و کشور داشته باشد. آیا عرب نینوا و ترکمن کرکوت حق زبان و ملیت و کشور دارد.
سرزمین فیلیها که تا تیسفون کشیده است و بنا به گفته خوشان ساسانیان فیلی/فهلوی بوده اند, همان ساسانیانی که نام ایرانشهر وارد ادبیات سیاسی جهان کردند!حق ملیت دارند تا کشورسان داشته باشند؟ لکها چطور؟ لرها و بختیارها چطور؟
اینان در هزاره خودشان ایرانی دانسته و میدانند. فتنه امثال بارزانی است که ایرانیان متفرق میکند؟
اهداف استعمار کوچ کردن و ضعیف کردن کشورهای شرقی برای در هم شکستن مقاومت آنهاست. در حالی که روز خودشان قوی تر و بزرگتر میشوند مثل ایالت متحده و اتحادیه اروپا و روسیه و چین. در کشورهای ابرقدرت خبری از تجزیه طلبی و کوچک شدن کشور نیست! این کشورهای عقب نگهداشته شده شرقی هستند که همین امکانات و قدرت به نسبت کمشان را میخواهند چندپاره کنند!
شما با سخنان شبیه پان کردی یعنی همه کرد فرض کردن, موقتا ببنا به مصلحت آری بگویید ولی حکومت تمامیت خواه سرکوبگز بارانی و نقشه های پان کردی او امثالش نشان میدهد کرد بودن فقط بهانه ای برای بوجود آوردن دیکتاوری دیگری برای استمرار استعمار و به سلطه تحجری دیگرست. روزی با خمینی و صدام و روزی دیگر با بارزانی و اردوغان و علی اف!
زبان فارسی خوب بهانه ای برای تفرقه افکنان شده. به اسم فارسی و به کام تجزیه طلبان!
کاربر مهمان / 06 September 2012
کشورهای خیالی پان بازهای فارسی، لری، ترکی، کردی الی آخر! دنیای مجازی اینترنت و مدعیان کشورهای جدید دشت نشانده اجنبی! بفرمایید دهها و صدها قطر و بحرین کوچولوی مسعمرات جدید امپرالیسم.
http://pahla.wordpress.com
اینان (پان بازها و فرصت طلبان سیاسی) فکر می کنند فقط خودشان بلندند شعارهای تمامیت خواه و تجزیه طلبانه سربدهند. نخیر آقایان، این سلاح ویرانگر شما را دیگران هم بلندند. عجیب ست ماهیت همه پانها و تجزیه طلبان دروغین دموکراسی و حقوق ملی!
http://pahla.wordpress.com/2010/09/20/%D8%AE%DB%8C%D8%B2-%D8%A8%D9%84%D9%86%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AC%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AD/
گوا دموکرات و آزادیخواه واقعی کسی نیست که میان انسانها فرقی نگذارد! کسی نیست از مردم عادی که اغلب محروم و مظلوم حاکمان و دیکتاتورهای ظالم گگذشته و حال هستند کشوری بدون تبعیض و نظامی عادلانه بخواهد.
دموکراسی یعنی تجزیه و حکومت مستقل هرچند کوچک و زیردست اجنبی های هزاران کیلومتر آن ورتر!
فهرستی ظالمان:
شاهان قاجار، پهلوی، جمهوری اسلامی، صدام، آتاتورک و جانشن ترکیه ای، علی اف ها، بارزانی و امثال کردسان بزرگش و…
مضلومان: فارسها، ترک، کرمانج، کرماشانی، لک، لر، بختیاری، فیلی، عرب، ترکمن، آسوری، ارمنی، یهودی و…
بشتابید که خاک کشورهای شرق میانه میان دیکتاتورهای جدید حراج شد مثل خامنه ای، بارزانی، علی اف، اردوغان، حافظ اسد، آل سعود و…
بشتابید سلاح ها بردارید و بکشید همدیگر را، بشتابید سرزمینهای یگدیگر تکه تکه و ویران کنیدع بشتابید مردم آواره کنیدع بشتابید تجزیه چیز خیلی خوبیت و اتحاد و دوستی خیلی بدست. بشتابید دموکراسی یعنی تجزیه و جنگ و ویرانیع بشتابید فردا دیرست. سلاح ها بردارید و همدیگر نابود کنید، دمکراسی انتخابات و پارلمان نیست بلکه حکومتهای دیکتاتوری خامنه ای و بارزانی وعلی اف است، بشتابید دیگر دموکراسی برابری انسانیت نیست بلکه قانون جنگل است! هر که زور و جمعیتش بیشتر حق با او است و ضعا موجودات درجه 2 هستند یا باید زیر دست باشند و یا نابود شوند! بشتابید…
کاربر مهمان / 06 September 2012
بسیاری از دوستان غیر فارس در این صفحه حاضر به گفتگو و مصالحه در مورد چگونگی یک حکومت دموکرات با هدف حفظ ایران و جلوگیری از تجزیه نیستند. بعد ادعای دموکراتیک بودن هم دارند و طرف مقابل را به شوونیست میخوانند.
ایران دوستان در این صفحه حفظ زبان و فرهنگ بومی هر قوم و آموزش زبان آنها را بارها مورد تایید قرار دادند. اما شما بفرمایید وقتی کسانی تحت هر شرایط و با ابراز محبت و دوستی نیز بر طبل جدایی و تجزیه کشور می کوببند انتظار دارید به آنها بگوییم احسنت!
جاانداختن عمدی و غیرعمدی ملت برای هم قوم زبانی یعنی حرکت به سمت تجزیه. در صورت تجزیه احتمالی ایران مطمئن باشید شما غیرفارس ها جزو اولین گروههایی هستید که زیان خواهید کرد. به غیر از کشتار و خونریزی فراوان خود را محدود به یک حوزه جغرافیایی محدود و محصور در خشکی کردن و دشمن تراشیدن همسایه های خود، فکر می کنید در این دنیای پر رقابت کنونی حرفی برای گفتن داشته باشید.
گروههای غیرفارس هر زمان خط قرمز حفظ تمامیت ارضی را رعایت کردند مطمئن باشند ما به عنوان یک دوست و برادر تمام تلاش خود را در آینده بکار خواهیم گرفت که به تمام حقوق قومی و زبان و بومی خود دست پیدا کنید.
دست از دشمن سازی به نام قوم فارس برای نیل به تجزیه کشور بردارید. بیاییم صداقت داشته باشیم
ایران دوست / 06 September 2012
خطر رژیم صدامی دیگر به نام کردستان(کرمانجستان)برگ در کمین مردم خاورمیانه است. از پان کردیسم بوی جنگ و ویرانی می آید. تفرقه بزرگی میان مردم ایرانی در حال شکل گرفتن است. این بار مسعود بارزانی! توطئه پان کردیسم می خواهد پایگاهی جدید ی استثمار فرامنطقه ای ایجاد کند. دور جدید از دیکتاوری در جریان است. می خواهند حرکت دموکراسی خواهی و عدالت طلبانه توامان با وحدت مردم ایران به بیراهه جنگ قومی و نژادی بکشند! بازنده نهایی مردم ایران خواهند بود و چیزی جز ویرانی نصیب مردم منطقه و یاران نخواهد شد. رژیمهای دیکتاور غیر دموکراتیکی همچون خامنه ای و مسعود بارزانی از عوامل این پروژه هستند.
http://www.iranglobal.info/node/7671?qt-topauthor_popular=1
کاربر مهمان / 06 September 2012
در مدل کانادایی نصف انرژی مملکت باید صرف اختلافات داخلی شود. اصولا یک ملت نیاز به یک زبان مشترک دارد-ایران با زبان فارسی تاسیس شد و اقوام ترک در زمان هرج و مرج به این سرزمین کوچ کردند- بنابراین باید بین فارس شدن و بازگشت به سرزمین اجدادی(مغولستان)یکی را انتخاب کنند
کاربر مهمان / 06 September 2012
ملی گرایی/ناسیونالیسم (nationalism) فرق واضح با میهندوستی (patriotism) دارد.
ناسیونالیسم سازمان و تشکل سیاسی با رویکردی تهاجمی برای گسترش سلطه است با بهره برداری از ایده ها و شعارهای برتری جویانه و تبعیض آمیز نژادی و زبانی و دیگر ویژگی های انسانی که می تواند کاربرد سوءاستفاده گرانه فاشیستی داشته باشد. از همین حربه، فاشیست ها و نازیهای اروپا در جنگ جهانی دوم بهره بردند و موجب جنگ و خسارات عظیمی به بشریت شدند! در حالی که میهن دوستی احساس شخصی و غیر سازمانی است برای هدفش ارتقای موقعیت مردم یک سرزمین است.
ناسیونالیست ها اعم از پان تورک و پان کورد، پان فارس و غیره، که سعی دارند با شعارهای جذاب و احساسات وطن پرستانه مردم را به نفع اغراض سلطه گری ضد میهنی خود جلب کنند و وانمود می کنند که ملی گرایی برابر با وطن پرستی و میهن دوستی است. ناسیونالیست ها با تبلیغات عوام فریبانه و پوپولیستی سعی می کنند ملی گرایی/ناسیونالیسم را برابر وطن پرستی و میهن دوستی وانمود کنند. آنها هیچگاه از اشتراکات مردمان ایرانی و واقعیات تاریخی مشترک، دین و مذهب و باورهای مشترک، جشن و مراسم مشترک ایرانی ها همچو نوروز نمی گویند1 آنها نمی گویند همه کشورها قدرتمند دنیا دارای سرزمینهای وسیع و از لحاظ زبانی و فرهنگی متنوع هستند. آنها نمی گویند این کشورها به هر حال یک زبان میانجی دارند. مردم نمی توانند برای ارتباط باهم بیشتر عمرشان به آموختن چندین زبان بگذارند! هر انسانی برای زندگی آموختن زبان مادری و زبان ارتباطی میانجی سراسری کشوری برایش کافی استع نیاز ندارد 7 یا 10 تا زبان یاد بگیرد!
میهن دوستی رویکردی انسانی و همدلی مبنی بر همبستگی همهء مردم است که به تمامی پارامترهای هویتی اعم از فرهنگ و دین و اشتراکات تاریخی و دیگر خصوصیات انسان ها بدون تبعیض و به صورت توأمان می پردازد. بدیهی است تفکر همه جانبه نگر میهن دوستی ضمن دیدن خصوصیات محلی به اشتراکات وسیع تاریخی از جمله ریشه های عمیق فرهنگی و باورهای آیینی نیز می بیند و انسان ها را در واحدهای مجزا از هم تفکیک نمی کند؛ میهن دوست، واقعییات جغرافیایی همچون حوضه های آبریز و رودهای مشترک، راههای ارتباطی و دسترسی به آبهای آزاد، تبادلات اقتصادی و اجتماعی را در نظر می گیرد، میهن دوست واقعی گستره متنوع اجتماعات انسانی در سطح خانواده و شهر و روستا و کشور در نظر می گیرد. ولی ناسیونالیست تنها می خواهد کشوری بزرگ قدیمی همچون ایران را تجزیه کند و آن را به چند دولت-کشور جدید تقسیم کند تا تعداد بیشتری به رژیم های دیکتاتوری اضافه شود! تعداد بیشتری از قبیل رضاخان و آتاتورک و خمینی و خامنه ای و صدام و قذافی و اسد و علی اف! تا کار استثمار مردم شرق میانه برای قدرتهای منطقه یی و جهانی راحت تر شود! مسعود بارزانی یادم رفت بگویم! این شخص به همراه باندش، هنوز دولت-کشورش را برپا نکرده دارد کارهای دیکتاتوری و استبدادی را انجام می دهد! مسعود بارزانی و باندش یک کپی برابر اصل امثال همچو رژیم هایی خامنه ای و قذافی و صدام و علی اف و غیره است. خدا به داد مردم شرق میانه و ایران برسد! البته عقل جمعی مردم ایران فرق میهن دوستی را با ملی گرایی/ناسیونالیسم میداند با کمک هم نظامی دموکراتیک و غیرمتمرکز ایالات متحده ایران را ایجاد خواهند کرد.
کاربر مهمان / 06 September 2012
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،،اگر ایرانی بودم،به خاطر نوشتن جملهی من کوردم،محصل را از مدرسه اخراج نمیکردند
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،سراسر کوردستان را به پادگان نظامی تبدیل نمی کردند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،زبان و ادبیات بسیار غنی کوردی تدریس مشود!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم، زبان کوردی ملت من ممنوع نمی شد!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،زبان 15 میلیون فارس بر کودکان مظلوم من تحمیل نمی شود!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،کوروش خونریز و فردوسی راسیست را قهرمان ملی نمیکردند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،در تقویمهای رسمی، تاریخ ملت کورد را نیز درج میکردند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،اجازه میدادند تا نامهای کوردی برای فرزندانمان انتخاب کنیم!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،ضرورت کشتار کوردها را مقدمهی ظهور امام زمان نمی دانستند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،این نسل کشیهای فیزیکی و فرهنگی را بر ملت کورد روا نمی کردند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،در کنار فلسطین و لبنان اندکی از مظلومیت ما حرف می زدن!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،طاعون بیکاری و فقر و اعتیاد را در کوردستان اشاعه نمی داند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،جهنم ایران مرکزی را جنت و جنت کوردستان من را جهنم نمیکردند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،جغرافیای ژئوپلتیک کوردستان را عمدا در بن بست قرار نمی دادند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،حداقل 1 سانتیمتر راه آهن و یا اتوبان در کوردستان می ساختند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،ایران را فقط کشور فارسها معرفی نمی کردند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،به خاطر علاقه به زبان مادریم،تجزیه طلب و جاسوس خطابم نمی کردند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،اجازه میدادند تا کودکان ما به کورد بودن خود افتخار کنند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،مقامات ایران، نوروز را فقط به فارسها تبریک نمی گفتند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم، شوونیستهای فارس را میدان دار عرصه فرهنگی ایران نمی ساختند!
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،معلم بی گناه من را بالای دار نمی بردند.(فرزاد)
من یک کوردم و کوردستانی هستم،ایرانی نیستم،اگر ایرانی بودم،خمینی در 28 مرداد حکم جهاد را بر علیه ملتم صادر نمی کرد!
کاربر مهمان / 07 September 2012
پانفارسیستهای کورچشم.ستم ملی موجود در ایران نمایندگان اقشار مختلف اقوام محکوم را وادار میکند که با اصول و وسایل مختلف فقط درراه ازادی ملی قوم خویش فعالیت کنند.هر قدر که پانفارسیستها در حفظ برتری ملی خود اسرار کنند به همان اندازه نیروهای ملیگرای
اقوام/ملل ایران نیز رادیکال/ افراطی عمل خواهند کرد.ترساندن اقوام غیر فارس بارژیمهای کوچک دیکتاتور ملی اینده یا گفتن که به روند به مغولستان ترفندهای بچگانه وبیخردانه بیش است.خوشبختانه در بین فارسها و غیر فارسها بسیار هستند کسانی که عقل سالم دارند و دارای بینش دموکراسی و ازادی و برابری هستند. اجازه به دهید همان نمایندگان ملت حاکم/این یک واقعیت است/ و ملت تحت ستم ملی/این هم یک واقعیت است/ گفتگو را جهت مشخص کردن راه حل مسله ملی قابل قبول همه ادامه دهند و با کامنتهای تحریکامیز مانع ادامه دیالوگ سازنده نشوید.
امروز زمان فریب دادن اقوام /ملل سپری شده مسایلی که پیش میاید حتما دیر یا زود حل شدنی است بهتر است از راه دموکراسی و با در نظر گرفتن منافع طرفین حل گردد نه از راه زور.
کاربر مهمان / 07 September 2012
نظرات من شخصی است و مستقلا و بدون وابستگی به هیچ گروه و باندی و ایدئولوژی هستم. من فقط عقاید خودم میگویم و از هیچ گروه و مردمی نمایندگی نمیکنم. بیخودی نظرات شخصی امثال من را به گروه و مردمی وانمود نسبت ندهید.
از نگاه انسانی که اعتقاد به آزادی دموکراسی دارد , انسان ها برابر هستند. ولی وقتی انسان را ارزشش را به غیر انسان محدود کنند فرق گذاری آغاز می شود. گفته می شود کرمانج ها بیش 60% کوردها تشکیل می دهند و بنا بر نظر بسیاری زبانشناسان کورد همان کرمانج است.
مردمان فیلی بسیار قدیمی تر هویت کرمانج/کورد هستند. بنا به گفته خود فیلی و بسیاری دیگر, فیلی همان فهلوی/پهلوی است و انساب به پارت و اشکانی دارد که تیسفون بناکردند. ساسانیان از آنها و بنا به قولی ترکیبی پارسیک-پهلوانیک هستند!
ساسانیان بنا به قولی فیلی, نخستین کسانی بودند مفهوم سیاسی و وحدت بخش کشور ایران (ایرانشهر) را برای مردمان ایرانی- از زبانها و قومیتهای مختلف- به کار بردند. مفهوم میهن مشترک از دیرباز در فلات ایران بوده و مسخصا از زمان ایلام و ماد مفهوم سیاسی پیداکرده است.
فیلی مردمانی باستانی ایرانی هستند در غرب فلات ایران/ایران زمین, تا حدود تیسفون سرزمین کهن آنهاست قبل از اینکه کلمه کورد- مربوط به بعد از اسلام است- رایج شود هویت فیلی/فهلوی بوده است. کورد/کرمانج نامیدن این مردم نوعی دیگر از هویت دزدی و هویت سازی است مانند بقیه مردمان ایرانی غرب فلات ایران و این همان ناسیونالیسم کوردیست. تمامی کسانی خود کورد مینامند از برپایه تحقیقات علمی چه از لحاظ باستانشناسی و چه از لحاظ فرهنگی و زبانی جزو ایرانیان هستند.
من به همه آنهایی که خود را کرد/کورد را عنوان زبان میشناسند احترام میگذارم و فرقی میان آنها دیگر ایرانی ها نمی گذارم.
بسیار در مورد جنایت های انکار نشدنی رژیم ولایت فقیه از جمله خامنه ای و باندش گفته اند. به دلیل دشمنی جنایتکاران, خوشبختانه پتهء همدیگر را می ریزند مثل نمونه زیر:
http://www.akamnews.com/Pages/News-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85_%D9%82%D8%B3%D8%B7%DB%8C_%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AD%D8%B2%D8%A8_%DA%A9%D9%88%D9%85%D9%84%D9%87_%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7_%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%AF_-374.aspx
از این دست پته به آب دادن ها زیاد است. جنایکاران و دیکتاتورمنش های شرق میانه از کورش و چنگیز و تیمور گرفته تا خاندان قاجار و پهلوی و پارسی گریان و جمهوری اسلامی/رژیم ولایت فقیه و آتاتورک و تورک گرایان و صدام و قذافی و عرب گریان, از جنایتکاران ناسیونالیست کورد گرای و مزدوران کورد کرمانجشان در قتل عام ارمنیان تا ارمنیان جنایتکار ناسیونالیست با مزدوران کورد کرمانج! در قره باغ و مشارکت در کشتار و آواره کردن مردم مسلمان ترک! , آری روش فرصت طلبان دیکتاتورمنش ناسیونالیست یکی است!
روزی به نام آریایی و پارسی و روزی دیگر به نام تورک و کورد, روزی به نام عرب و ارمنی, تا زمانی که انسانیت در نزول ارتجاعی بر مبنای دین و مذهب و قوم و زبان و غیره باشد همیشه فرصت طلبان جنایتکار از احساسات و تعلق خاطر قومی و زبانی و مذهبی مردم سوءاستفاده خواهند کرد.
ناسیونالیست همانند بنیادگرایی مذهبی و دیگر ایدئولوژی ها متمایزکننده انسان ها که بر پایه فرق گذاشتن میان انسان هاست سوءاستفاده خواهند. وقتی انسانی انسانیتش در هویت های ساخته شده فارس و تورک و کورد فروکاسته شود دیگر مبنای قضاوت و جهان بینی اش انسان نخواهد بود و در همین راستا از نوع جنایت و ضلم به همنوعش فروگذار نخواهد کرد.
خدمت آن کسانی که شاید من را فارس فرض می کنم بگویم من نه فارس هستم بلکه زبان مادریم غیز از فارسی است و آنچه به نام پان فارسی و پان آریایی و شوونیسم و غیره مانند دیگر طرفداران نژادپیستی و برتری جویی محکوم می کنم و اعلام بیزاری می کنم. این گونه سخن و نوشتن را از طریق آموزش زبان فارسی یعنی زبان ارتباطی یادگرفتم و با اهمین وسیله دارم به نقد گرایشان ایدئولوژیک همچون بنیادگرایی مذهبی و ناسیونالیسم می پردازم. این از ارزش های داشتن یک زبان ارتباطی مشترک است.
این ناسیونالیسم و بنیادگرایی مذهبی و امثالهم, برای فریب مردم ایران و شرق میانه برساخته اند. ناسیونالیسم نیز مانند بنیادگرایی مذهبی مانعی برای رسیدن به آزادی و دموکراسی در شرق میانه است. پررنگ کرن تمایزات طبیعی انسانی چون زبان و مذهب و در مقابل قراردادن آنها هدفش تضعیف و چند پارگی جمعیت و کشورهای شرق میانه است.
ناسیونالیسم هم مانند بنیادگرایی مذهبی, کارنامه ننگینی از جنایت و سرکوب غیرانسانی دارد و به اندازه سند در رد این نوع تفکرات ضد انسانی موجود هست.
کاربر مهمان / 08 September 2012
در شرق میانه و آسیای مرکزی هیچ از مردم بی نسیب از ظلم و جنایت ستمگران منطقه ای و فرامنطقه ای نبوده اند!
مردمان کورد از کرمانج تا سورانی هدف شدیدترین ستم بوده اند. نمونه وجیع آن کشتار مردم حلبچه و اشنویه بوده است. که وسیله جنایتکار مدعی ناسیونالیسم عربی (پان گرا) رژیم صدام صورت گرفت. لیست جنایات ناسیونالیست ها و بنیادگرایان مذهبی در شرق میانه چه در گذشته و چه در حال مثنوی هفتاد من کاغذ هم کم میاورد!
هیچ گروه زبانی و قومی از مصون از جنایتکاران نبوده اند. تا زمانی مردم ایران و شرق میانه و آسیای مرکزی به انسانیت خویش باز نگردند و از تفکرات ناسیونالیستی و بنیادگرایی مذهبی- هر چند اندک- حمایت کنند همچنان جنایتکاران دیکتاتورمنش بر آنها حکومت خواهند کرد و همچنان از احساسات طبیعی قومی و زبانی و مذهبی آنان سوءاستفاده خواهد شد! ناسیونالیست نسخه دیگری از برتری جویی است و اهداف و شعارها و عملکرد آنان مشابه بنیادگریان است!
آزادی و دموکراسی و برقرای عدالت تنها از طریق شناختن ویت مشترک انسانی و مبناقراردادن انسانیت قابل تحقق است.
نقد ناسیونالیسم و هویت سازی ها به معنی نفی موجودیت انسانی مردم ایران و شرق میانه نیست.
از آنجا که در ایران هیچ قوم و زبانی اکثریت مطلق ندارد بهتریمن کشور برای برپایی نظامی برپایه دموکراسی و عدالت انسانی است.
کاربر مهمان / 08 September 2012
به طور مشخص در این جا دو مدعی حقوق انسان ها وجود دارد, یکی در چارچوب ایران فعلی (164800km) و دیگری تجزیه ایران! کشور ایران بستر لازم برای برقرارینظام دموکراسی و عدالت و غیرمتمرکز مانند ایلات متحده ایران را دارد. ایران هم اکنون موجود است. صاحب نیروهای مسلح بزرگ و قدرتمندست. با وجود رژیمی دیکتور و فاسد, ساختار کاملا منجسم کشوری است. مثل هر کشوری دارای ارگان های اداری و لشکری هست. بدنه اداری و لشکری از خود مردم ایران از همه اقشار و اقوام و زبان ها هسند. همینان موفق شدنده اند با وجود فساد و رانت خواری, اقدامت عمرانی فراوانی انجام دهند مثلا امروز بیشتر جمعیت ایران از نعمت های برق و آب و گاز جاده ارتباطی و بهداشت و درمان و بیمه و تحصیل رایگان غیره برخوردارند با وجود سوءمدیریت ها و کاستی های موجود. بحساب دنه کشورداری ایران را با رژیم فعلی جدادانست. اینان سرمایه ایران آینده هستند که در برقراری نظم و امنیت و اداره کشور دمکراتیک ایران آینده بکارخواهند آمد. حتا نیروی آموزش دیده و حرفه ای سپاه و ارتش و نیروی 12بیش از میلیون نفری داوطلب بسیج جزوری از مردم ایران هستند. شعارهای ناسیونالیستی تجزیه طلبان آنچنان غیر علمی و غیر عملی است که صرفا بدرد کندکردن حرکت عدالت خواهانه و دموکراسی جویانه مردم ایران می خورد.! ناسیونالیسم تجزیه طلب جز مانع شدن برای نیل به آزادی مدنی و برقراری دموکراسی و نظامی غیر متمرکز در ایران چیز دیگر نیست! قبلا نیز در جنبش مشروطه و انقلاب 57 نیز همین موانع ناسیونالیسم و بنیادگرایی مذهبی باعث انحراف حرکت دموکراسی و عدالت خواهانه مردم ایران شد. تحرکات تجزیه طالبانه بخصوص در غرب ایران وسیله ناسیونالیست های تجزیه طلب کورد (پان کوردیسم) زمینه را برای به قدرت رسیدن اقتدارگریان ولایت فقیه آماده ساخت. وحشت مردم از جنگ داخلی و تجزیه کشور بهترین بهانه را به دست اقتدارگریان پیروی ولایت فقیه داد. **** گویا باز تاریخ می خواهد تکرار شود و با چند پاره کردن حرکت مردم ایران وسیله ناسیونالیست های تجزیه طلب مسیر دموکراسی و عدالت خواهی مردم ایران منحرف شود.
کاربر مهمان / 08 September 2012
گذار به ایران دموکراتیک امری حتمی است, بنا بر واقعیت تاریخی که هیچ رژیم ظالمی پابرجا نخواهد بود. خواست و جنبش دموکراسی و عدالت خواهی مردم ایران به هر صورت به پیروزی خواهد رسید.
آگاهی مردم هر روز بیشتر و عمیق تر می شود. دیگر کیش های شخصیت و بت هایی همچون کورش و چنگیز و تیمور در گذشته و امروز همچون رضاخان و آتاتورک و صدام و خمینی و خامنه ای و علی اف و بارزانی تاریخ مصرفشان گذشته است.
هویت سازی ملی گریان/ناسیونالیست های فرصت طلب و تجزیه طلب نمی توانند مانع خواست مردم ایران شود.
البته برای شکافتن پوسته باورهای هویت ساخته شده ای که وسیله بنیادگریان و ملی گریان برای تفرقه میان مردم جاانداخته اند برای بسیاری در ابتدا ناراحت کننده خواهد بود تا متوجه هویت مشترک انسانیشان بشوند.
ایدئولوژی های مذهبی و ملی ساختگی, حجاب سهتی بر آگاهی آنان از هویت و نیازهای مشترکاشان مبنی بر آزادی مدنی و دموکراسی شده است! دریدن این حجاب های ساختگی میان انسان ها در بسیاری مواقع ناراحت کننده است. ولی کافی است شک کنید و به تحقیق پردازید. اسناد پر از جنایت و فساد ناسیونالیسم و بنیادگرایی مذهبی موجود است.
ملیت های ساخته شده که برای تفرقه و جدایی بر ایرانیان تلقین و تحمیل شده است. دهها سال کار هویت سازی استعماری را نمی شود سریع از بین برد.
مردم بیایند ریشه مظالم و استبداد رژیم ها را جستجو کنند, شاید مانند امثال من به این حقیقت پی ببرند که تا زمانی مردم ایران را با زبان و مذهب جداکنند زمینه به قدرت رسیدن دیکتاتورمنش های فرصت طلب ایدئولوژیک مآب ملی و مذهبی مهیا خواهد شد.
مردم زبان مادری و مذهب خود را بدون ملی گرایی و بنیادگرایی مذهبی می توانند به خوبی حفظ کنند البته در نظامی دموکراتیک.
ملی گرای/ناسیونالیسم کارکرد و هدفش مانند بنیادگرایی مذهبی است. انسان ها به مسلمان و غیر مسلمان متمایزکردن, تفاوتی با فارس و تورک و کورد و غیره متمایز کردن ندارد.
زبان و قومیت و دین و مذهب واقعیات انکار ناپذیرند و داشتن آنها حق طبیعی مردم هست, ولی ساختن هویت و ایدئولوژی بر مبنای آنها تنها موجب عقب ماندگی مردم و جنگ و تجزیه و انسان کشی خواهدشد.
کاربر مهمان / 08 September 2012
در پی اغراض سیاسی، ادعاییهایی مبنی بر جدایی مردمان ایرانی میشود و همچنین ابهاماتی درباره آریایی بودن. من نظرات شخصی ام که حاصل چندسال مطالعه هست را بدون اینکه مدعی دانستن همه حقیقت باشم، نظرم را میگویم. جزئیات این مطالب در نظرات دانشمندان ایرانی و غیر ایرانی از مینورسکی تا درخشانی هویداست.
از مطالعه و مقایسه و رودرویی/مقابلهء تحقیقات و نظرات گوناگون این تیجه بدست میدهد که:
آریایی به هیچ وجه مفهومی نژادی ندارد یعنی چیزی مثل نظریات کلاسیک نژادی سیاه پوست و سفیدپوست و زردپوست؛ چراکه از هر سه گروه کلاسیک نژادی سفیدپوست و سیاه پوست و زردپوست شواهد هویت آریایی است.
در گسترهء فلات ایران از آناتولی تا پامیر، شواهد آریایی در درجه اول شامل زندگی اجتماعی و تمدنی و سپس آیینی و فرهنگی است. شواهد باستان شناسی و زبان شناسی بازگوکننده اشتراکات نحوه زندگی و قراردهای اجتماعی، زندگی کوچندگی و باشندگی بوده است، در مورد آیین، میترائیسم بارزترین مشخه آریایی هست. این اشتراکات اجتماعی و تمدنی و آیینی نهایتا منجر به شکل گیری فرهنگ مشترک میشود. در طی هزاران سال، در بخشهای داخلی فلات ایران موجب اختلاط نژادی و خونی و همگرایی تیپیک/چهره میشود که به منجر اکثریت جمعیت سبزره رو یا سفیدپوست میگویند. با این وجود نقاط حاشیه و پراکنده نشانه های سیاه پوست و زردپوست و یا اختلاطهایی دیده میشود مانند مناطق جنوب شرقی فلات ایران و مناطق مرکزی افغانستان و شمال فلات ایران و آسیای میانه. در نتیجه تعاملات و تبادلات اجتماعی و فرهنگی خانواده زبان آریایی یا هندواروپایی بوجود آمد. در طول بیش از ده هزار سال اخیر بارها ایرانیان یا آریایی دست به مهاجرت زده اند. از جمله در دوره بالاآمدن آبها در بیش هشت هزار پیش و همچنین خشکسالی طولانی حدو چهار هزارسال پیش. با مطالعه گروه آلتائیک از جمله خانواده زبانهای ترکی و وضعیت فرهنگی و آیینی آنها تعامل و تاثیر متقابل آنها را با آریاییها میتواند مشاهده کرد. مشخصا میترائیسم قابل پی گیری است. همچنین در دو سوی شرق و غرب دریاچه کاسپین/خزر، دو گروه مردم، در غرب، یکی با تیپیک سبزه رو/سفیدپوست ولی زبانهای ترکی و دیگری آریایی-ایرانی زبان ولی با تیپیک خاوری-زردپوست! این وضعیت اثبات میکند که مردم آلتاییک و آرایایی ارتباط انسانی وسیعی داشته اند و تنها عامل زبان باعث تمایز نسبی این دو گروه است ولی با مطالعه موارد فرهنگی و آیینی به پیوند و اشتراکات کهن این مردمان پی خواهیم برد! مردمان آریایی-ایرانی و ترکی-ایرانی زبان حتا در زبان هم اشتراکاتی دارند! مثلا هردو خصوصیت پیوندی دارند در ترکی-ایرانی ویژگی پیوندی در پسوندها است ولی در آریایی-ایرانی پیوندی پسوندی و میانوند وپیشوند است. ترکی-ایرانی و آریایی-ایرانی هر دو ضمن اشتراکات بسیار تفاوت آشکاری با زبانهای گروه سامی از جمله عربی دارند. این دو گروه ترکی-ایرانی و آریایی-ایرانی رویهم رفته در ایران بیش از 95٪ جمعیت ایران و همچنین اکثریت قاطع در کل نواحی فلات ایران و آسیای میانه را تشکیل میدهند. زبانهای شاخه ایرانی آریایی دارای تنوع گونه ای و شمار زیادی هستند و در شرق و غرب اشتراکات و پیوندی انکارنشدنی زبانی و فرهنگی هستند. جدادانستن زبانهای غربی فلات مانند کرمانجی و کلهری و فیلی و لکی و با نواحی مرکزی و شرقی مانند فارسی دری، پشتو و لری و گیلکی و غیره یک ادعای غیرعلمی با اغراض سیاسی است.
امروز همه ایرانیان حول هویت مشترک تاریخی-فرهنگی ایرانی، اعم ربانهای ترکی-ایرانی تا آریایی-ایرانی، عضو خانواده مردمان ایرانی هستند. مشکلات سیاسی و غیره نیز با همکاری و همیاری همه ایرانیان قابل حل است. در نظامی دموکراتیک و عادلانه و برابر همچون خواهران و برادران انسانی.
کاربر مهمان / 08 September 2012
خیلی عجب است که نویسندگان ٤-٥ کامنت اخر ناسیونالیزم اقوام تحت ستم ملی ایران را شدیدا محکوم میکنند مردمرا با عواقب حقیقتا
محلک ان میرسانند ولی جمله ای راجع به ناسیوایسم ملت حاکم یعنی ملت فارس نه مینویسند. این را میگویند تهاجم ایده ولوژی بر نیروهای دموکرات ملیگرای اقوام/ملل غیر فارس ایران.اینها از انسانیت و دموکراسی و ازادی وبرابری حرف میزنند
ولی ازادی قومی/ملی را نوع ازادی نه میشمارند. اینها موجودیت اقوام/ملل ایران را میپذیرند ولی هویت ملی انان را ساخته دشمنان ایران قلمداد میکنند. معلوم است که روشنفکران به هویت /قومی/ملی قوم/ملت خویش شکل ته وری /نظری /و ایده ولوژی /ارمانی /میدهند در این مسله خارجیها دخلی ندارند. برای همه روشن است که قومی/ملتی بدون هویت ملی موجود نیست .ایا قوم/ملت فارس هویت ملی ندارد. اینها
نه میگویند که اقوام غیر فارس ایران در محدوده جقرافیای قومی حقی برای استفاده از زبان مادری در اموزشگاهها و ادارات دولتی دارند. درست است که مبارزه در راه ازادی قومی/ملی مانع بزرگی در راستای برقراری دموکرسی و ازادی و برابری در یک کشور کثیر الملل است ولی کسانی که میخواهند بدون در نظر گرفتن حنبشهای قومگرا/ ملی گرا ی اقوام تحت ستم ملی ایران یک نظام دموکراتیک برقرار کنند خودشان علیه اینده دموکرسی وازادی و برابری در ایران فعالیت دارند و در حقیقت عامل اصلی تجزیه طلبی میباشند. خلاصه کلام تا به حال میان کاربران کامنتنگار در سایت زمانه دیالوگ سازنده ای جندان صورت نمیگیرد ولی هنوز امیدی در این راستا موجود است
کاربر مهمان / 08 September 2012
من و تو و ما یک کورد ایرانی هستیم ایرانی اصیل هستیم.چون ایرانی هستم ،به خاطر نوشتن جملهی من کوردم،محصل را از مدرسه اخراج نمی کنند..****. چون ایرانی هستم،سراسر غرب ایران را تبدیل سرزمین امنیت برای عمران و کار و زتدگی کرده اند.****.چون ایرانی هستم ،زبان و ادبیات بسیار غنی زبانها و گویشهای کوردی تدریس خواهد شد. *****.چون ایرانی هستم، زبانها و گویشهای کوردی مردم من آزادست. *****. چون ایرانی هستم، زبان فارس کتابی (زبان فارسی دری) تنها زبان میانجی ایران است و در ایران همه زبانها و گویشهای مادری خودشان را دارند، این زبان فارسی کتابی میانجی کودکان بااستعاداد و باهوش ایران من آموزش داده می شود تا بتوانند با دیگران نیز ارتباط داشته باشند و از مزایای زبان مشترک میانجی استفاده کنند.*** چون ایرانی هستم،کوروش فقط یک شاهنشاه بود و فردوسی یک شاعر ایران دوست در هزار سال پیش، قبل از اینکه ما خود را خانواده زبانها و گویشهای غرب ایران کورد را بنامیم! و همه ایرانیان قهرمان ایران هستند. *****چون ایرانی هستم،در تقویمهای رسمی، تاریخ مردم کورد زبان نیز جزوی از همان تاریخ ایران است، ماد و پارت و ساسانی و زندیه گواه آن است. ***. چون ایرانی هستم، همیشه اجازه داشتند تا نامهای کوردی برای فرزندانمان انتخاب کنیم و حتا نام موسسات و شرکتها، مثل، هیوا، روژان، سیو (سیب)، بوژان و هزاران نام دیگر. من و تو و ما یک کورد ایرانی هستیم ایرانی اصیل هستیم. چون ایرانی هستم، ایرانیها خرافات پیروان ولایت فقیه را قبول ندارند و کشتار کوردها دروغی بیش نیست تا چه رسد به مقدمه ای برای ظهور امام زمان فرقه ولایی! ****. چون ایرانی هستم،نسل کشیهای فیزیکی و فرهنگی را بر مردم کورد زبان را ملی گرایان پان کوردی و پان تورکی و پان عربی در آناتولی و عراق اعمال نموده اند و نه مردم مظلوم ایرانی! *****چون ایرانی هستم،در کنار فلسطین و لبنان و حتا اسرائیل نیز بارها از مظلومیت مردم کورد زبان گفته شده است از بمباران شیمیایی و کشتار توسط ملی گریان/ناسیونالیست های پان عرب در شمال عراق و غرب ایران مانند اشنویه و حلبچه تا ظلم به کوردهای ترکیه! **** چون ایرانی هستم، دروغ اشاعه طاعون و بیکاری و فقر و اعتیاد را در غرب ایران را باور نمی کنم. فساد و رانت خواری و تبعیض و فقر و مشکلات و سوءمدریت همه ایران فراگرفته و اختصاص منطقه ای خاص ندارد. من و تو و ما یک کورد ایرانی هستیم ایرانی اصیل هستیم. چون ایرانی هستم، ایران مرکزی و ایران غربی و بقیه جاهای ایران در جهنم دیکتاتوری ملی گرایی و بنیادگرایی مذهبی و فرقه ای می سوزند! **** چون ایرانی هستم،جغرافیای غرب ایران به طوری طبیعی راه به دریای آزاد ندارد و این نتیجه تحولات تاریخی است و ربطی به 80 سال اخیر ندارد و بهترست یغه استعمارگران و تجزیه طلبان را گرفت که چرا پاره تن ایران زمین را در آن سوی مرزهای غربی ایران امروز از ایران جداکردند! ***** چون ایرانی هستم،راه آهن نیز دارند به غرب ایران می کشند و همچنین اتوبان در غرب ایران عزیز و برای مردم کوردزبان اصیل ایرانی! *****چون ایرانی هستم،ایران را فقط کشور همه ایرانیان است و فارسی کتابی (فارسی دری نوشتاری) زبان مشترک ارتباطی است که زبانی است نوشتاری-آموزشی برای امور ارتباطی و ادرای و زبان مادری ایرانیان نیست بلکه نتیجه تلاش فرهنگی-زبانی همه ایرانیان است برگرفته از فهلوی یا همان کوردهای فیلی تیسفون و نقش بی طرف را در برابر زبانهای ایرانی دارد؛ هر چند بعضی از سر اغراض سیاسی و یا شدت علاقه، قائل به وجود ملت فارس در ایران هستند(؟!) زبان فارسی کتابی برای ایرانیان مثل ماندارین چینی برای چینیان است. ****چون ایرانی هستم،به خاطر علاقه به زبان مادریم، کسی تجزیه طلب و جاسوس خطاب نمیشود، تجزیه طلب کسی است که میخواهد مردم/ملت تاریخی ایران را به ملتهای متعارض و متقابل تقسیم کند و از جاسوسی و مزدوری برای دشمنان ایران نیز فروگذاری نمیکند و اینان حسابشان از مردم کوردزبان ایران جداست! ***** چون ایرانی هستم،اجازه دارند کودکان کورد زبان توأمان به کورد ایرانی بودن خود افتخار کنند، کورد بودن تضادی با ایرانی بودن ندارد همچنان که خراسانی و گیلکی و لر و ترک و غیره تضادی با ایرانی بودن ندارد. ****. چون ایرانی هستم، در طول تاریخ هم مقامات و هم مردم همه ایران، نوروز را مراسم همه ایرانیان معرفی کرده و پاس داشته اند. من و تو و ما یک کورد ایرانی هستیم ایرانی اصیل هستیم. چون ایرانی هستم، در ایران همه حق فعالیت فرهنگی و هنری دارند و محدودیتها به حساب مردم فارس زبان نگذارید و بزودی با کمک همه مردم ایران از جمله فارسی زبانان ریشه تبعیضات و محرومیت و باندهای دیکتاتورهای ظالم را از ایران برخواهیم چید.***چون ایرانی هستم، انسانهای بی گناه ایرانی را بالای دار می برند و برایشان فارسی زبان و غیره فرقی نمی کند(فرزاد) و همه شهدای جنبشهای مدنی ایران.****. چون ایرانی هستم،خمینی در 28 مرداد حکم جهاد – برای حفظ رژیم ولایت فقیه-را بر علیه ناسونالیستهای تجریه طلب کوردگرا صادر کرد. در این جنگ از هر دو طرف کشته شدند از جمله مرگ (سربردن) سربازان وظیفه! جنگ دولت مرکزی با ناسیونالیستهای تجزیه طلب را به حساب مردم ایران از جمله فارسی زبانها نگذارید. جناب کاربر مهمان در تاریخ جمعه, 06/17/1391 – 09:34. بجای دروغ بافی بیایید منصفانه با وجدان انسانی قضاوت کنید. ما قبل از کورد بودن انسان هستیم. انسانیت ملاک همه چیز هست. اگر مبنای موجودیتی خود را غیر انسان تعریف کنیم می شویم همان بنیادگریان مذهبی/فرقه ای رژیم ولایت فقیه (جمهوری اسلامی) و یا ملی گرایان/ناسیونالیستهای تجزیه طلب!
کاربر مهمان / 09 September 2012
باید بدون هرگونه قید و شرطی به کلیه مردمان ایران زمین حق انتخاب آزاد داد و بجای تقدیس خاک و سرزمین برای انسان و انسانیت و مردمانی که در آن سرزمین می زیند تقدیس و تقدس قائل شد.
http://ahmaddhashemi.blogspot.com/
احمد هاشمی / 09 September 2012
دیگه حالم به هم خورد از اینکه این همه تکرار ، کا منتهای طولانی و بی سر و ته ، هی تکرارو تکرار ، زبان میانجی ، حفظ تمامیت ارضی ،…آره اینها همش به نفع منافع شماست ، حفظ و ادامه سلطنت و آقایی فارس است . حکومت علی اف ، بارزانی ، اقلیت تالشی و هزار تا داستان مسخره دیگرتان ، هم غیر از شونیستهای تمامیت خواه فارس ، هیچ خریدار دیگری ندارد، اگر سر سوزنی وجدان دارید ، برید به داد اقیت تالشی سنی اسیردر گیلان، به قول خودتان هموطنتان برسید، نمی خواهد دلسوز تالشی و لک و فیلی خارج از این مرزها باشید، *****
کاربر مهمان / 09 September 2012
واقعیت این است که این مرزهای روی کره زمین همگی بر اساس قدرت ترسیم شده اند و خواهند شد مثلا اگر فردا ترکیه ضعیف شود تبدیل میشود به کردستان یا اگر اسراییل ضعیف شود تبدیل میشود به فلسطین یا چین میشه دهها کشور یا ایران ویا امریکا یا هر کشور که حتی از یک قوم زبان باشد خیلی راحت براساس قبیله به چند حکومت تقسیم میشه و تازه هر قبیله هم تقسیم میشه به چند طایفه وهر طایفه به چند خانواده چراکه همیشه افرادی هستند که برای به قدرت رسیدن خود اختلافهارا بین مردم برجسته میکنند ودر نهایت در هر خانواده فرزندان هم باهم بر مسائلی مثل ارث به جان هم میافتند!! پس چرا خودمان را گول میزنیم هر انسانی در نهایت دنبال نفع شخص خودش است و جدایی هیچ چیزی را حل نمیکند و باید دنبال حقوق بشر بود که بنفع همه است ضمن اینکه مردم ایران اشتراکات فراوانی مانند نوروز چهارشنبه سوری دین اسلام و غیره دارند و به صرف یک تفات زبانی منطقی نیست بخواهیم چندین اشتراک را نادیده بگیریم ****
Anonymous / 09 September 2012
برای تکمیل گردیدن مثال های دوستمان ، که معمولا ایشان تنها عیب و ایراد دیگران را میبیند، اما خود و ایران عزیزش را عاری از هر عیب و ایرادی میپندارد , هرچند در ابتدای مطلب جانسوزشان در جنایت ناسیونالیسم ، برای خالی نبودن عریضه ، یک تعارفی هم به فارسی میزند ، اما نگران نباشید، تنها تعارفی بیش نیست ، و مرگ خوب است ، اما تنها برای همسایه !,
جنایت ناسیونالیسم فارس ایرانی آذر سال ۱۳۲۱ ، در آذربایجان و کردستان :
در سال ۱۹۴۶ میلادی حکومت فاشیستی و نژاد پرست پهلوی ، علی رغم اینکه بادولتهای ملی آزربایجان به رهبری پیشه وری و کردستان به رهبری قاضی محمد، پیمان بسته بود و آنها نیز تاکید بر خودمختاری در چهار چوب تمامیت ارضی ایران داشتند ،با چراغ سبز دولت امریکا و انگلیس ، به آنها حمله نظامی کرد ، بیش از بیست هزار نفر آذربایجانی و کرد توسط ارتش نژادپرست ایران ، به طرز فجیعی قتل و عام شدند ،سپس دولت راسیستی فارسی ایران ، تمامی کتب درسی به زبانها ان مردم را به آتش کشید و از آن روز تا به امروز تمامی سرمایه های مردم کرد و ترک به یغمای دولت مرکزی ایران رفت ، وانها محروم از حقوق اولیه انسانی از جمله آموزش به زبان مادریشان شدند .
کاربر مهمان / 09 September 2012
چند نمونه از کارنامه ننگین و پر از جنایت علیه بشریت ملی گرایی/ناسیونالیسم را برای یادآوری مردم ایران میاورم تا شاید وجدان بعضی که هوز به دنبال ملی گرای /ناسیونالیسم هستند بیدار شود و جهنم تباهی و
ضدبشری ملی گرایی/ناسیونالیسم که در آینده ایران را تهدید میکند جلوگیری شود. در موارد نمونه ناسیونالیسم نقش مستقیم و یا موثر داشته است.
از نظر من ملی گرایی/ناسیونالیسم از سوی هر شخص و گروه و مردمی محکوم و مردودست، چه فارس باشد و چه غیر فارس.
====================
ناسیونالیسم آلمان نازی
در دوره معاصر ناسیونالیسم آلمان نازی ضرب المثل همه است. نیازی به توضیح نیست فقط اشاره می کنم به از هفتاد میلیون نفر (70,000,000) تا بیش صدمیلیون نفر (100,000,000) تنها کشته بر جاگذاشت. آسیبهای دیگر را خودتان بروید مطالعه کنید.
در میان فاجعه هولوکاست، مدرک ننگینی دیگری از ناسیونالیسم هست که بیش از 11 میلیون نفر از جمله یهودیان و کولیها هدف نسل کشی ناسیونالیسم آلمان نازی قرار گرفتند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Nazi_Party
http://en.wikipedia.org/wiki/World_War_II
====================
جنگ تحمیلی ناسیونالیسم عربی رژیم صدام علیه ایران و مردمانش
میزان تلفات بیش 1 میلیون نفر. حجم عظیم خرابی های چنان زیاد هست گفته می شود به ایران بیش از یک هزار (1000) میلیار دلار آمریکا خسارت مادی وارد شده است! که هنوز کشور ایران نتوانسته است کاملا از زیر بار این خسارات و بازسازی بیرون بیاید.
http://en.wikipedia.org/wiki/Iran%E2%80%93Iraq_War
ناسیونالیسم عربی صدامیان تنها به اینجا ختم نمی شود. میزان تلفات در داخل عراق هنوز در پرده از ابهام است ولی سخن صدها هزار کشته از مردم عراق می شود.
در جنگ اول خلیج فارس بیش از صدهزار کشته و در ادمه بحران صدها هزار از مردم بر اثر عواقب ناسیونالیسم صدامیان از مردم عراف جان باختند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Gulf_War
==================
فاجعه رواندا، جهنم نسل کشی ناسیونالیسم!
بیش از یک میلیونفر در عرض چند ماه کشتار شدند. بزرگترین نسل کشی بعد از جنگ جهانی دوم، وای بر ما چه فراموشکاریم! وای بر ما هر روز ناسیونالیسم انسانها را میکشد و یاز ما دم از شعارهای ملی گرایانه/ناسیونالیستی می زنیم. براستی چرا وجدان و عقل بعضی چنین خاموش است؟!
http://en.wikipedia.org/wiki/Rwandan_Genocide
===============
از یوگسلاوی می گذرم که دیگر مثلی است مشهور.
در اینجا به مورد تاسف انگیز بلکه غم انگیز از ناسیونالیسم و روند تمام نشدنی و قهرایی آن را نشان میدهدع ملی گرایی/ناسیونالیسم که پیوند ناگسستنی با برتری جویی و امتیازخواهی وهمچنین لایه های آشکار و پنهان نژادپرستی دارد کار بدانجا می رساند که حتی مردم ملی زده را با اندکی تفاوت به جان میاندازد!
بحران شهر اوش قیرقیزستان مصداق بارز روند قهقرایی زیانبار بودن و ضد بشری بودن ملی گرایی/ناسیونالیسم است. شهر اوش نماد پوچی هویت ملی را به نمایش گذاشت. مردم ترکزبان قرقیز و ازبک که سملمان هستند دچار درگیری در شهر اوش شدند. قرقیزها و ازبکها که تفاوت زبانی کمی دارند برای خودشان هر یک ملیت جداگانه تعریف کرده اند! فاجعه شهر اوش در سال 2010 که منجر به کشته شده و مفقودی دهها نفر شد و بیش نیم میلیون آواره برجا گذاشت، نمونه عبرت آموزی از ملت انگاری بر مبنای زبان و قومیت است. آری مردمانی طی اعصار طلانی باهم زندگی کرده اند به خاطر القای ملی گرایی/ناسیونالیسم عده ای به ظاهر طرفدار حقوق مردم(؟) چنین فجایعی به بار می برند.
مقصر چنین جنایت ضد بشری مسئولش همان ایدئولوژیت مابهای ملی گرا/ناسیونالیست هستند چنین میان مردم تفرقه و نقاق می ادازند و تخم نفرت پخش میکنند! ملی گرایان/ناسیونالیستها با تزریق تفکرات فاجعه آمیزشان مقصر اصلی عقب ماندگی مردم کشورها ملیت زده هستند!
============
مثال آخر از بحران اسرائیل/فلسطین میاورم. هر چند داستان این دو کشور یا مردم، بسی پیچیده و طولانی است ولی نقش منفی و همزمان بنیادگرایی مذهبی و ناسیونالیسم کاملا هویداست. اگر دخالت ملی گرایی/ناسیونالیسم و بنیادگرایی مذهبی به همراهدخالتهای قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای نبود، شاید در همان سال 1947 این قضیه حل میشد و مردم هر دو سرزمین اسرائیل و فلسطین میتوانستند باهم زندگی مسالمت آمیزی را داشته باشند و این مسئله تا این زمان کش پیدا نمی کرد!
نقش منفی ملی گرایی/ناسیونالیسم در ادامه و تشدید مسئله اسرائیل و فلسطین انکار ناپذیرست. خسارات و تلفات این مسئله را خودتان بوید تحقیق کنید. درگیری بیهووده که می توانست با دوری از جستن ملی گرایی و بنیادگرای مذهبی و عدم دخالت دیگران حل شود و با صلح میان اسرائیلیها و فلسطنیها خاورمیانه رو به آرامش برود.
http://en.wikipedia.org/wiki/Israel
کاربر مهمان / 09 September 2012
پلورالیزم اری تجزیه هرگز . وقتی هر کسی شناسنامه ایرانی داره از هر شهر و روستای بتواند به بالاترین مقام کشوری برسه دیگه تجزیه کار احمقانه خواهد بود چرا که مثلا یک بلوچ وقتی بتواند ریس جمهور یک کشور بزرگ باشد چرا باید حکومت خود را به یک استان کوچک تنزل دهد همان اتفاقیکه در زمان صفویه قاجار نادر افتاد که همگی ترک زبان بودند ولی قلمرو خود را کوچک نکردند و اینچنین میشود که به تجزیه طلبان عزیز ! باید تسلیت گفت .
کاربر مهمان / 10 September 2012
فقط یک سوال از ملت فارس دارم(چه اصلاح طلب و چه محافظه کار)؟
اگر ما واقعأ همه ایرانی هستیم چرا ما برشما حکومت نکنیم؟چرا هنوز ما نمی توانیم با زبان مادر خود درس بخوانیم؟چرا اسم های کوردی ممنوع شده؟
(فقط حیف جای هر حرفی نیست که گفت)
در آخر بگویم به زودی نقشه خاورمیانه تغییر می کند و دولت کوردی تشکیل میشود
کاربر مهمان / 10 September 2012
هر کوردی تجزیە طلب نباشد آزادیخواه نیست بلکە یک *** و خاین است. ایرانیهای بنام اپوزسیون بدتر از ایرانیهای اسلامی هستند. شعار فدرالی و خودموختاری کج راهە است. کوردها باید بطور شفاف دنبال استقلال کوردستان باشند. ما همە باید افتخار بکنیم کە تجزیە طلب هستیم و آزادی کوردستان را از اشغالگران میخواهیم. ایران ساختە دست انگلیس و نوکرانی چون رەزا پالانی و ایادیش است. ایران بزرگی وجود نداشتە. اسفهان مرکز عراق بودە است. حال عراقیها میتوانند بگویند اسفهان روزی مال ما بودە است. كوردهای خودموختارچی باید بدانند هیچ ایرانی پارس هیج حقی برای کورد قایل نیست و تنها می خواهند کوردها را فارسیزە یا بی هویت کنند. زندە باد کوردستان مستقل. ایرانیها نمی توانند جلو استقلال پنجا ملیون کورد را بگیرند.
کاربر مهمان / 10 September 2012
چون سخن در باره ناسیونالیسم است برای این که به عوامفریبی پایان داده شود بهتر است به چند نکته توجه شود. ناسیونالیسم/ملیگرایی پدیده ای است که در زمان شکلگیری ملت بوجود میایید وانعکاس معنوی /روحی روند انسجام ملی است. از این منظر ناسیونالیسم یک پدیده ضروری و تاریخی است وتمام ملل ان مرحله را پشت سر میگذارند.ولی مثل هر پدیده اجتماعی جنبه
های منفی هم دارد. ازاین لحاظ بیشتر ناسیونالیسم ملت حاکم و ناسیونالیسم ملت محکوم/تحت ستم را از یک دیگر متمایز میکنند. ناسیونالیسم ملت حاکم به طور مطلق خوصوصیت ارتجاعی و ضد دموکراتیک دارد و ناسیونالیسم ملت محکوم به طور عمومی یکی از عامل اصلی دموکراسی محسوب میشود. ولی ناسیونالیسم اقوام/ملل محکوم نیز جنبه های ارتجاعی دارد .جنبه ضد دموکراسی ناسیونالیسم ملت حاکم اصلیترین جنبه ان است و جنبه های ارتجاعی ناسینالیسم ملت محکوم فرعی است. فرق اساسی بین دو ناسیونالیس همین است. بنابرین محکوم کردن عموما ناسینالیسم به خصوص ناسیونالیسم ملت تحت ستم خود یک نوع ناسیونالیسم ملت حاکم است.
کاربر مهمان / 10 September 2012
متاسفانه ناسیونالیستها/ملی گرایان تجزیه طلب بدون آنکه دللیل علمی و منطقی بیاورند که ملت منظور آنها چیست بر خلاف معنی عرفی آن که شامل همه آحاد مردم یک کشور اعم زبانها و قومیتها و نژادها و مذاهب میشود مانند آمریکا, سعی دارند با برجسته کردن تفاوت زبانی مردم ایران بخصوص خانواده ایرانی زبان غرب ایران, که بر طبق علم زبان شناسی, ایرانی هستند را از پیکره متحد ایران جداکنند. آنان ضمن استفاده از ادبیات غیر محترمانه نه به انتقادات به صورت علمی و منطقی پاسخ نمی دهند و آشکارا جنایات ناسیونالیسم و دستداندرکارانش را منکر می شوند و یا سکوت می کنند و نشان می دهند وجدانشان خاموش شده و برای منافع شخصی و باندی حاضرند مردم ایران به جان بیاندازند. آن کسی از کشور کردستان بزرگ می گوید بیاید بگوید در کشوری که 60 تا 70 درصدش کرمانج خواهند بود چیزی جز کرمانجستان بزرگ خواهد؟ آیا همان فدرالیسم قومی-زبانی شکست خورده عراق نیست که شخصی همچون بارزانی با سوءاستفاده از احساسات مردم و خاطرات جنایات ناسیونالیسم عربی, می خواهد حکومت استبدادی جدیدی در خاورمیانه برپاکند! مشخصا آنها بگویند در کشور که بر ساس سایت اتنولاژ بیش از دهها زبان دارد چرا باید چندین زبان رابط باشد در کنار آموزش زبان مادری؟1 آموزش زبان مادری در کنار یک زبان رابط سراسری منطقی است ولی چندین زبان چگونه مردم میتوانند یادبیگرند؟ نظامی دموکراتیک پارلمانی سراسری و محلی/ایالتی که تکیبی از دولتهای محلی/ایالتی و سراسری است مگر سیستم غیرمتمرکز نیست؟ ظاهرا هر کس از تمامیت ارضی کشور ایران و تاکید بر لزوم وجود یک زبان ارتباطی کند و به زبان فارسی بنویسد شایسته انواع تهمت و اهانت است از جمله پان فارسیست و فاشیست و شوونیست و غیره! چگونه افرادی که قبول دارند علاوه بر فارسی زبان دیگر زبان های ایرانی نیز وجود دارد, حتا ادعای اکثریت مطلق ندارند! حتا ادعای ملیت ندارند چه رسد به ادعای ملت برتر! بلکه می گویند فارسی زبانها هم از گروهای زبانی یا قومی مختلف هستند! چگونه اینها پان فارس هستند؟! چگونه افرادی که را به فاشیسم می کنید که دائم از برابری انسانی همه ایرانیان می گویند و تاکید بر دموکراسی و آزادی مدنی و توزیع عادلانه ثروت عمومی میان همه ایرانیان, متهم می کنند؟! چگونه افرادی را که اقدامات ظالمانه در طول اعصار بر مردم ایران شده بر گردن مردم فارسی زبان و ترک زبان و کرد زبان و غیره نمی دارند و حساب حکومت ها را از مردم جدا میکنند شوونیست خطاب می کنید؟! افرادی که با پذیرفتن ریسک, آشکارا بر مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی تاکید می کنند و از هیچ ایدئولوژی و حزب و گروهی سیاسی نیز حمایت نمی کنند متهم به عوامل رژیم و دیگر گروهها می کنید. بعیدست شما معانی پان فارس و فاشیست و شوونیست ندانید! واضح است در رویکردی غیر اخلاقی و غیرمنطقی تلاش می کنید القابی که شایسته خودتان هست را به گروهی از مردم ایران دوست که می دانند تجزیه ایران به ضرر اکثریت قاطع و قریب به اتفاق مردم ایران است, متهم می کنید. شما دلایل تارخی بر وجود قدمت کشور ایران و همبستگی تاریخ مردم ایران با هیاهو منکر می شوید و از هویت های جدید ساخته شده برای مردم ایران سخن می گویید! شما تجزیه طلبان ناسیونالیست/ملی گرا (به ظاهر), از طرفی از قوم و غیره می گویید ولی از مازندرانی-ترک بودن خاندان پهلوی نمی گویید. از ماهیت ایدئولوژیک غیر زبان-قومی رژیم جمهوری اسلامی نمی گویند! شما از رسمی بودن زبان فارسی می گویید ولی نمی گویید این زبان در طول تاریخ بعد از حذف سلطه عرب در هزارسال اخیر زبان ارتباطی و اداری حکومتهای ایران بوده و در طول این سال ها دائما زبان هایی همچو ترکی و کردی رشد جمعیتی و ارضی داشته است! آیا در کشور فرانسه که زبان فرانسوی نقش شبیه فارسی دارد مانع دموکراسی و عدالت در ان کشورست. در اکثر کشورهای جهان بخصوص در کشور کثیر زبان مانند آمریکا یک زبان میان مردم بکار می رود. چرا ÷یش شرط می گذاری, شما با بودن زبان ارتباطی فارسی مشکل دارید بگذارید در ایران نظام دموکراسی برقرار شود و در زمان مناسب در پارلمان یا شورای بازنگری قانون اساسی, تغییر زبان فارسی تصویب و به همه پرسی بگذارید! از کجا می دانید اکثریت مردم ایران مخالف نقش زبان فارسی هستند در صورتی که هوز همه پرسی نشده. شعارها و پیش شرطهای غیر علمی و غیر عملی شما نشان می دهد شما دنبال منافع مردم ایران نستید و تنها منافع پنهان و آشکار خودتان دنبال می کنید و به متاسفانه براحتی اشتراک منافعاتان با دول بیگانه ضد ایرانی مشخص است! گویا تا دیگران نکته به نکته اعتراف به تمایلات و اهداف تجزیه طالبانه تان نکنند و کورکورانه پیرو شما نباشند شایسته هر نوع اتهامی خواهند بود. امثال دست کم شما تجزیه طلبان ناسیونالیست و به همراه اصول گریان و متعصبین مذهبی مرتجع دو بار به دیکتاتورها و ظالمان در مقاطع سرنوشت ساز یاری رساندید یکی در دوره جنبش مشروطه و دیگر در انقلاب 1357 شمسی! این تقابل غیر علمی و غیر منطقی اینان تمامی ندارد و بخاطر منافعشان حاضر به دیالوگ سازنده نخواهند بود و به نقدها و پیشنهادها پاسخ نخواهند *****. با وجود شبهه افکنی ناسیونالیست های تجزیه طلب, به نظر من به اندازه دلایل در مردود بود نظرات اینان گفته شده است. دیگر من یکی که این پست را دنبال نخواهم کرد. پایان
کاربر مهمان / 11 September 2012
کاربر مهمان که گفتی :«هر کوردی تجزیە طلب نباشد آزادیخواه نیست بلکە یک *** وخاین است»
درود بر تو من آذری دست تو را می بوسم. پای تو را میبوسم که حق و صداقت را گفتید. بژئ .
حرف تو برای ما وماهای دیگر هم صدق میکند.
کاربر مهمان / 10 September 2012
اوج غیر علمی و غیر منطقی بودن صحبتهای ملت سازان و تجزیه طلبان در همین پاراگراف زیر می توان دید!
کاربر مهمان که گفتی :«هر کوردی تجزیە طلب نباشد آزادیخواه نیست بلکە یک *** وخاین است»
درود بر تو من آذری دست تو را می بوسم. پای تو را میبوسم که حق و صداقت را گفتید. بژئ .
حرف تو برای ما وماهای دیگر هم صدق میکند.
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 06/20/1391 – 18:37.
آخر بی منطقی و مطلق گرایی گویا حدی ندارد برای امثال شما؟!
هنوز همه همه پرسی نشده از جانب بخشی مردم ایران ادعای نمایندگی و سخنگویی می کنید! بر اساس کدام همه پرسی و اصول دموکراسی مردم غرب ایران خائین خطاب می کنید؟!
در حالی که تقریبا پس از همه تجزیه های کشورهای شرقی دیکتاتوری و تحدید آزادیهای مدنی در ان سرزمینها اتفاق افتاده بر اساس کدام اصل علمی و منطقی چنین گزاره ای صادر میکنی؟!
تحمیل جکومت کورد/کرمانجی و زبان کرمانجی 70 درصدی را بر مردم گورانی و فیلی و لر و ترکمن کرکوک و عرب موصل و غیره را دموکراسی کردستان بزرگ (کرمانجستان بزرگ!) می دانی؟!
طرفداران آزادی مدنی و دموکراسی که خواهان برابری و عدالت و نظام غیرمتمرکز در ایران هستند را پان فارس(؟!) و فاشیست(؟!) خطاب می کنی. شماها چطور آدمهای مدعی حقوق انسانی هستید که جنایات ناسیونالیستها را نادیده می گیرید در حالی در کشورهای پیشرفته دموکراتیک غربی این افکار را مردود می دانند!
صحبتهای شما دلیل بر کذب ادعاهای شماست.
کاربر مهمان / 11 September 2012
تجزیه ایران افسانه ای بیش نیست چرا که حد اقل نصف جمعیت تهران را نخبگان مغزها و ثروتمندان اذری و دیگر قوام تشکیل داده اند و در تهران صاحب املاک کارخانه های مغازه های فراوانند و در بعد از استانبول تهران بزرگترین پایتخت ترک زبانان است
کاربر مهمان / 11 September 2012
در ستون 6 از کامنتها، ملی گرایان/ناسیونالیستهای تجزیه طلبان علیه ایران دوستان طرفداری برابری و آزادی مدنی و نظام غیرمتمرکز در چارچوب ایرانی، ادعاها و اتهاماتی وارد کرده اند و متاسفانه رادیوزمانه دست کم نظر من را در دفاع از خود و عقایدم را حذف کرد! دوستان، کاربرد ملی گرا/ناسیونالیست و تجزیه طلب اهانت و تهمت نیست چون خود این افراد صراحتا از ناسیونالیسم و ملی گرایی و تجزیه سخن میگویند و دیگر مردم ایران نباید اینها نسبت خودشان بگیرند و یا فکرکنند کسی میخواهد حقوق آنها را پایمال کند.
این بدون دادن بهانه برای سانسور باز هم برخی موارد مهم را میگویم اگر نکاتی را رادیوزمانه اهانت/اتهام به مستقیم به اشخاصی میداند میتواند حذف کند، هرچند هیچ وقت چنین قصدی نداشته ام.
تا زمانی که انتخابات آزاد و رفراندوم/همه پرسی در ایران برگذار نشود کسی حق ندارد خود را نمایند مردم بداند و به گروهی از مردم، چه در شمال یا جنوب یا شرق یا غرب کشور اتهام خیانت به هویت بزند! وقتی یک لر و فیلی و بخیتاری و کرماشانی خود را کورد نمیداند- حتا اگر در اقلیت باشد- کسی حق ندارد به او اتهام خیانت بزند! همان طور که مردم آزاد هتند در انتخاب عقیده و دین ، حق دارند هویت خویش را بازشناسی کنند و در مورد ادعاها و تلقینات دیگران شک کرده و به تحقیق حقایق و واقع بپردازند.
بدیهی است طی دههاسال کار تبلیغی از جناح مختلف سیاسی و عوامل بیگانه فرامنطقه ای، اصطلاحاتی مانند ملت فلان و … میان بعضی مردم رایج شده، تبعیضات و فقر و رانتخواری صاحبان قدرت و دولت، زمینه را برای گرایش به افکار ناسیونالیسی فراهم کرده است که محتوای جداانگاری و برتری جویانه دارد.
تهمت پان فارسی و شونیست و فاشیست به کسانی که باور به دموکراسی و برابر انسانها و نفی هرگونه برتری جویی دارند خود ظلمی آشکارست. مفاهیمی چون آزادی و دموکراسی معانی و تعاریف گسترده و مورد اختلاف دارد و کسی حق ندارد دیگران را بخاطر نوع متفاوت از برداشتهایشان از این مفاهیم متهم به پان و فاشیسم و غیره بکنند!
واقیعت تاریخی و حاضر اینست:
ایران سرزمینی (آیریان/آریان/ائیریه ورته) و کشوری با سابقه تمدن بیش از ده هزار سال (آریایی) و دست کم 2700 سال یکپارچکی (ماد) اداری-سیاسی و نام کشور ایران/ایران شهر برگرفته از آریان/ایریان از زمان ساسانیان (1800 سال پیش) نام خودش را در جغرافیای سیاسی تثبیت کرده است. به جز موارد معدودی مثل ایران (2700بیش از سال پیش) و فلسطین/اسرائیل (بیش 2500سال پیش) و لبنان/فنیقیه (بیش از 3000 سال پیش) و … اکثر کشورهای امروز خاورمیانه در یکی-دو قرن بوجود آمده اند. مانند ترکیه و تاجیکستان و غیره، تلاش عوامل داخلی و خارجی و دول تازه تاسیس، جهت تجزیه ایران حرکتی مزبوحانه است که در طولانی مدت تنها به ضرر خودشان (تجزیه و جنگ و ویرانی…) خواهد بود!
هرگز کشوری به نام کردستان بزرگ(؟!) (با اکثریت کرمانج 60 تا 70 درصد!) در تاریخی سیاسی خاورمیانه نبوده که دیگران آن را اشغال و یا تجزیه کرده باشند! ادعای وجود کشور کردستان بزرگ آن هم بدون رفراندوم از مردم منطقه و با نقض هویت بسیاری از مردم ماند عرب و ترکمن و لر و فیلی و غیره، تهدید حقوق بشر و آزادی و برخلاف دموکراسی است!
از زمان اشغال ایران توسط عربها (1400 سال پیش)، کشور ایران بارها آماج حمله و اشغال و تجزیه بوده است و به طور مشخص از زمان قاجار، کشور ایران مرتب اشغال و تجزیه شده است! نام کشور ایران بارها در اسناد رسمی در دوره های تیموری و صفوی و افشار و زندیه و قاجار آمده است و این ها نام سلسله حکومتی بوده و نام کشور ایران و در نزد برخی ممالک غرب پرشیا..بوده، انکار این واقعیت تنها از سوی مغرضان و امری تجاهلانه است!
با این وجود مرزهای امروزی، بنا بر قراردادها و قوانین بین المللی می بایست محترم شمرده شود و تمامیت ارضی کشور متقابلا تهدید نشود.
طرح مسائل تفرقه انگیز مانند ملیتهای جداگانه و تهدید به تجزیه، تنها باعث خواهد شد حرکت آحاد مردم ایران برای نیل آزادی مدنی و دموکراسی- خواسته یا ناخواسته- مانع تراشی و کندخواهد کرد. این مسئله قبلا در جریان مشروطه و انقلاب 1357 رخداد.
ایران کشوری متکثر از مذاهب و اقوام و زبانهاست ولی در طول تاریخ اغلب زندگی مسالمت آمیزهمزیستی-داشته اند. با وجود نبود آمار جامع و رسمی، ضمن اکثریت قاطع مسلمان، هیچ گروه قومی و زبانی اکثریت مطلق ندارند و این می تواند بستر یک دموکراسی کامل بدون خطر دیکتاتوری اکثریت باشد:
مثلا در کشور آینده کردستان بزرگ ادعایی برخی، کاملا واضح است کرمانجها اکثریت مطلق خواهند بود و تجربه خاورمیانه و دیگر نقاط نشان داده خطر بروز دیکتاتوری پس از انقلابات و تجزیه کشورها بسیار محتمل است، بخصوص اگر تمایلات ناسیونالیستی یا تعصبات نژادی و مذهبی باشد!
همه مردم از گروهای قومی و زبانی و مذهبی در نظام دموکراتیک آینده ایران، میتوانند مطمئن باشند که هیچ وقت دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت بوجود نخواهد آمد.
به قولی، مثلا یک کرمانج یا بشاگردی و بلوچ می تواند رئیس جمهوری یا نخست وزیر شود. چرا ملاک ارزشهای مشترک انسانی و شایستگی اخلاقی و علمی و عملی افراد ملاک است و نه نژاد و مذهب و قومیت و زبان و غیره!
ایران بهترین کشور برای زندگی ایرانیان است اگر دست مرتجعان و فرصت طلبان دیکتتورمنش را کوتاه کنیم با نظامی دموکراتیک و غیرمتمرکز با سیستمی مانند پارلمانی و رد هرگونه سیستمی که منجر به قدرت فردی وباندی شود و با ترکیبی از دول ایالتی و دولت مرکزی. ایلات متحده ایران شبیه آمریکا و حتا بهتر از آن. سیستمی که مبنایش بر هویت مشترک انسانی و حقوق بشر و آزادیهای معقول انسانی است. بدور از تبیعض سنی و جنسی و زبانی و فرهنگی و مذهبی و غیره. آزادی داشتن مذهب و زبان و فرهنگ و هویت قومی.
از آنجا که بر سر برخی موضوعات توافق جمعی نیست پیشنهاد می شود در زمان پس از استقرار نظام دموکراتیک کلماتی مانند ملیت یا تغییر زبان ارتباطی-اداری کشور را پس از توافق و اعلام و رفراندوم به مجامعی بین المللی اعلام شود و تا آن زمان از وارد مورد توافق و موجود استفاده شود.
کاربر مهمان / 11 September 2012
ما ملتهای آذری وعرب و بلوچ و ترکمن و کرد وتاتی و مازنی و بقیه باید دست در دست هم دهیم
و به این ظلم وتحقیر چند هزار ساله پایان دهیم حکومت مرکزی شدیدأ بیمار است و ضعیف و
فارس ها هویت نداشته اشان از اسلام تشیعی پیش کسی دیگر مشروعیت ومقبولیت ندارد.
جهان پشت سر ماست با تجهیزات و سرمایه بیکران مالی ، از دول غرب گرفته تا شیوخ عرب
و همسایه های تازه استقلال یافته باید متحد و هوشیار منتظر ضربه اخر باشیم و قدر فرصت
تاریخی و وظیفه میهنی و مردمی خود را بدانیم وهمزمان و مصمم برای استقلال خویش وارد
عمل شویم . تاریخ وسرنوشت٬ نجات فرهنگ وزبان های مادری ما و نجات ازسلطه فرهنگی
وزبانی حکومت مرکزی و استقلال فرزندان ما وآینده آنها را به ما گذاشته باید فقط منتظر آ
ن لحظه تاریخی بود و متحد و هم زمان عمل کرد و یک بار و برای همیشه خود وملت وفرهنگ
وسرزمین خود را نجات دهیم.
حکومت و اپوزسیون بدتر از حکومت ,به وحشت افتاده، و دچار هزیان گویی شدند. آنها هیچ اصل
جهانی حقوق انسان و آزادی بیان و دمکراسی را غیر از زیر سلطه زبان فارس و فرهنگ فارس
وحاکمیت زبان فارسی نمیپذیرند. وهمه اصول جهانی را مصادر به مطلوب خود میکنند. برای
اپوزسیون بدتر از حکومت دمکراسی وآزادی بیان وسیله توجیه است.گول هیچ کدام را نباید خورد.
آنها هیچگاه به حق حاکمیت ملی ملت های داخل ایران احترام نمیگذارند آنها هیچ زبانی و
فرهنگی غیر از فارس را زبان اداری و رسمی ودیپلوماسی برای مردم ایران کنونی به رسمیت
نخواهند شناخت.
مطلب دیگر اینکه ما ملیت های داخل ایران،درهنگام استقلال در بدترین حالت اگر هم به
دیکتاتوری خودی دچار شویم هزار بار بهتر است از دیکتاتور با زبان و فرهنگ فارس ، حداقل زبان
رسمی و ملی و فرهنگی خود را داریم ومیتوانیم به زبان مادری خود آموزش ببینیم به مدرسه
و دانشگاه برویم و فرهنگ خود را که اکنون شفایی است بطور گسترده به فرهنگ نوشتاری
ومکتوب تبدیل نماییم.
کاربر مهمان / 13 September 2012
به همان ناهموطنی که در تاریخ و ساعت پنجشنبه, 06/23/1391 – 16:36.
نوشته بود:
“—ومیتوانیم به زبان مادری خود آموزش ببینیم به مدرسه و دانشگاه برویم و فرهنگ خود را که اکنون شفایی است بطور گسترده به فرهنگ نوشتاری ومکتوب تبدیل نماییم. ” پس دعوا سر لحاف ملانطرالدین است و شما میخواهید استقلال داشته باشید و به قیمت کشتن یک گاو گلیه های انرا برای خود بردارید. یادتان باشد وقتی کتابهای درسی را چاپ کردید یک کپی اش را هم برای ماها بفرستید تا بخوانیم و لذت ببریم. کشور جدید تان مبارک باشد.
کاربر مهمان / 13 September 2012
این گاو را آمریکا و اسرائیل سرخواهند برید شما هم به اندازه صدام و طالبان وقت خواهید داشت.
آسیاب به نوبت. فعلا بشار اسد در حال جان کندن است.این گاو دور و برش را حفاری کردند
افغانستان و عراق و سوریه را ببین.درحال حاضر گاو تو در شعب ابی طالب گشنگی میکشد اما تا قصاب خانه راهی ندارد.
هر چند مایه تاسف است.این گاو شاید برای شما گاو شیرده ای بود. اما برای ما و مردم جهان
سگ هاری است . وق وق هایش و چنگ و دندان نشان دادن هایش نشان ترس آخرش است.
بعد شما می مانید و یک بیابان بزرگ.
کاربر مهمان / 15 September 2012
کسی که ایران عزیز ما را به سگ هار تشبیه کرده است نیازی به پاسخ ندارد. زیرا شخصیت اصلی این فرد درهمین پیام وی به خوبی روشن و شفاف است. امیدوارم که مردم غیرفارس با ذات مخرب و فاشیست این اشخاص بیشتر اشنا شدند و بدانند در فردای تجزیه احتمالی ایران با یک عده انسان های خودخواه و توهین گر و دیکتاتور مواجه هستند که به اسم دفاع از حقوق زبانی و قومی صد برابر بدتر از حاکمان فعلی ایران خواهد بود. پیام کاربر روز 06/25/1391 ساعت 09:29 اوج نژاد پرستی این تجزیه طلبان را نشام می دهد امیدوارم ایران دوستان عزیز که در فضای مجازی دستی به قلم دارند به مقابله با افکار تجزیه طلبانه عده ای اندک برآیند. به خصوص که در این میان فردی مشهور همچون **** نیز سردمدار تجزیه طلبی در ایران شده است. این خانم محترم لطفا به چند سوال اساسی زیر پاسخ دهد. او معتقد است که حق تعیین سرنوشت باید برای ملیت! های ایران مهیا شود. زیرا در این حکومت حقوقشان پایمال شده است. نخست آنکه در این سیستم حقوق همه انسان ها از جمله فارس و غیرفارس پایمال می شود. پس دلیلی ندارد که به بهانه پایمال شدن حقوق آنها در این سیستم دیکتاتوری حق را به تجزیه طلبی سایر اقوام داد. ایشان که از حقوق انسان و بشر دفاع می کند و تکه های خاک را فاقد ارزش برای باقی ماندن کنار یکدیگر می داند، آیا می داند که سرزمین ایران فاقد ترسیم خطوط مرزهای سیاسی و نژادی و قومی است و تلاش برای ترسیم این خطوط باعث جنگ ریزی های فراوان می شود و با اصل دفاع از حقوق بشری وی کاملا متفاوت است. به عنوان مثال شهرهای بیجار- نقده و پیرانشهر و یا ارومیه بین چه ملیتی! تقسیم شود؟درحالی که هم کرد و هم ترک ادهای مالکیت بر آنها را دارند. در خوزستان هم همین است . در سیستان و بلوچستان هم همین طور است . در شمال شرق که به مراتب وخیم تر است. این چه دفاع از حقوق بشری است که پیشنها خونریزی در آن نهفته است. شما فکر می کنید ما ایران دوستان اجازه می دهیم در سرزمین هایی که حضور داریم دو دسته خاک خود را اقدیم عده ای تجزیه طلب ***بدهیم؟ ایشان که می گوید خاک فاقد ارزش تعیین سرنوشت است، آیا فکر می کند همین قوم گرایان تجزیه طلب اجازه خواهند داد فارس زبان ها به سمت غرب کشور مهاجرت کنند. در حالی که در گذشته هم ترک و هم کرد به سرزمین های فارس (فارس و خراسان)مهاجرت کردند و امروزه به طور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی می کنند و هیچ کدام ادعای برتری نسبت به دیگری ندار. به عبارت دیگر خاک سرزمین تجزیه طلبان بوی شدید نژاد پرستی می دهد که غیر خود را هرگز قبول نخواهد کرد. پس باز هم خاک فاقد ارزش است؟. به عبارتی خاک برای فارس زبان فاقد ارزش بوده و برای تجزیه طلب غیر فارس بسیار ارزشمند که نردیک شدن به آن خط قرمز است. فکر نمی کنید در دام تجزیه طلبان به بهانه دفاع از حقوق بشر سخت گرفتار شدید و فریب اینها را خورده اید. مگر در دفاع از کشور در جگ 8 سال هموطنان فارس و غیر فارس به دفاع از آن برنخواستند. پس این همه دفاع برای چه؟ برای اینکه این سرزمین به اعرابی برسد که مثلا در این سیستم حقوقشان پایمال دشه است. این تفکر با اخلاق و انسانیت همخوانی دارد که همه مردم از هر زبانی برای دفاع از ناموس و خاک بخشی از یک کشور خون بدهند بعد شما به راحتی آن را به بهانه دفاع از حقوق اقلیت ها و به بهانه پایمال شدن حقوقشان در این سیستم دیکتاتوری پیش کش تقدیمشان کنی. ایشان در حالی از حقوق اقلیت ها دفاع کرده و به آنها حق تجزیه طلبی می دهد که در خاک خراسان و فارس که اصالتا فارس زبان بوده و در 400 سال گذشته و در زمان صفویه پذیرای کردها و ترک ها شده اند نیز این عزیزان اکنون ساکن هستند. پس تکلیف این ملیت های مظلوم چه می شود؟ باید این ملیت ها هم در خراسان و فارس و یا سایر استان ها هم با تجزیه شدن به حقوق خود برسند؟ واقعا این مردمان چطور به حقوق خود برسند؟ حتما می گویی باز هم جزیی از خراسان و فارس نیز بین اینها تقسیم شود. چطور من سهمی از خاک آذربایجان و یا کردستان ندارم ولی آن ترک و یا کردی که به سرزمین ما مهاجرت کرده است سهم دارد. زمان زمان است . نمی شود گفت گذشته گذشته است. این که ما خواهان مهاجرت افشار و قشقایی به سرزمین خود شویم کاملا غیر اخلاقی است. اما اینکه من در حال حاضر خواهان مهاجرت به سرزمین آذربایجان و یا کردستان شوم هم غیر اخلاقی است؟ فکر نمی کنید در نهان افکار تجزیه طلبی بوی نژاد پرستی و خود برتر بینی نهفته است؟ خانم ****متاسفم که دفاع از حقوق قومیت های زبانی که بنده همه جانبه از آن دفاع می کنم را با پیشنهاد تجزیه طلبی پاسخ داده ای. فکر نمی کنی راههای بهتری برای دفاع از حقوق مردمان و اقوام زبانی وجود دارد؟
ایران دوست / 15 September 2012
در جواب ایران دوست و دشمن ایرانیان،خصوصا اقوام غیر فارس:
چرا قضیه را برعکس و سرو ته میکنید.آیا کردها به حکومت مرکزی و تهرانیها یا شیرازی ها و
خراسانی ها در طول تاریخ حمله کردند یا این قوم بدتر از مغول مرکز نشین بودند.که خوزستان
و ترکمنستان وبلوچستان وکردستان را اشغال کردند و به زن وبچه وبزرگ وکوچک آنها رحم نکردند
. واقعا وقاحت هم حدی دارد. حکومت مرکزی در زمان رضا خان و انقلاب به این مناطق با تانک و
بمب افکن وتوپ و خمپاره وتجهیزات سنگین حمله کرده است یا مردم محروم وبی سلاح این
مناطق،اینها همه مثل آفتاب روز روش وعیان است نیازی به یاد آوری ندارد.شما شاید سر در چاه
جماران کردید و نمی بینید کتمان ولاپوشانی جنایات حکومت مرکزی با ملیت های ایران جز
مزحکه چیزی به بار نمی آورد. بی خود نیست روزنامه کیهان شریعتمداری با تعریف و تمجید
بعضی از کامنت های شما را که در سایت زمانه مینویسد با اسم ومشخصات در روزنامه اش
باز تکرار میکند.
در ضمن جنایات رضا خان با اکراد را به عمد و از غرض مهاجرت کردها به خراسان تحریف کردید.
این دیگر صندق رای نیست که بشود در روز روشن برگ ها را عوض کرد.و مردم ایران هم انقدر
نادن نیستند که ظلم رضا خان در کشتار کردها و تجزیه آنها و به زور کوچاندن آنها را به خراسان و
مازندران وکوشه وکنارهای دیگرشان را فراموش کرده باشند .صدام هم از این کار ها زیاد کرد و
زمستان رفت وسیاهی بر چهره صدام ماند و رضا خان . اما حرف آخر: فتوای قتل و ترور شخصیتی
سرکار خانم ش.ص را کیهان وار و شریعتمداری وار صادر کردید. که چرا گفته کرد و عرب ایرانی
در سه سال اخیر بیشترین اعدام سیاسی را داده اند و آنها هم انسان اند حقوق بشر شامل
حالشان میشود در ضمن همین امروز دو کرد زندانی سیاسی را اعدام کردند(منبع زمانه)
اما تا حال هنوز یک جنبش سبزی اعدام نشده است
بله از دیدگاه شما وامثال شما اگر یک آذری گفت من یک آزری هستم یا یک کورد گفت من کردم
یا یک عرب ایرانی گفت من عربم نژادپرست است.اگر حق نوشتن و خواندن به زبان مادریش را
خواست باید دادگاهای ده ۶۰ را برایشان تشکیل داد.ولی در انگلستان اسکاتلندی های جدایی
طلب و در اسپانیا باسک های جدایی طلب و در بلژیک فلامیش های جدایی طلب را نمی بینید
که در انگلستان در سال ۲۰۱۴ در اسکاتلند انتخابات است برای تعیین سرنوشت و جداییشان
از انگلیس. بله از حقوق بشر گفتید اما در ایدیولوژی شما گویا کرد وعرب وترگمن وبلوج و آذری
وقتی حقشان را بخواهند دیگر بشر نیستند.
کاربر مهمان / 16 September 2012
کاربر گرامی 06/26/1391 – 20:42 با سلام و احترام
بنده را غیر منصفانه دشمن غیر فارس معرفی کردی، در حالی که هرگز چنین نیست. روی سخنم با تجزیه طلبی است. در طول چند سال گذشته همیشه در فضای واقعی و مجازی از حقوق همه مردم ایران و لزوم حفظ فرهنگ و زبان سایرین به طور فراوان سخن گفتم. از زدودن دلها از کینه و نفرتی که تجزیه طلبان برای مقاصد خود دشمنی به نام فارس درست کرده اند. آری تو مرا دشمن می خوانی اما من تو را دوست می دانم. می دانم تو و سایر مردمان سرزمینت از حکومت مرکز که برای حفظ و بقای خود تنها از زبان فارسی آن هم از شاخه عربی که به جد در تلاش برای ایرانی زدایی از هر نوع فرهنگ و هنر آن بوده اند متنفر شده ای. اما انصاف حکم می کند آن را به حساب مردم هر زبان نگذاری. واقعا بر روی چه تحقیقی می توانی ثابت کنی مردم فارس – با توجه به اصل و ریشه- در اکثریت مطلق هستند؟ اگر هم باشند چه نقشی در سرکوب دارند؟
نمی خواهم طولانی مطب بنویسم تا خسته شوی اما بنده خواستار پاسخ گویی خانم … محترم به سوالاتم بودم. ای کاش یک بار دیگر متن را مرور می کردی و سوالات محترمانه بنده را بهتر درک می کردی. حتی در لفظ ایشان خطاب کردم. حال چگونه فتوای قتل! او را صادر کردم
در ارتباط با نوشته ات بهتر است یک بار دیگر تاریخ را مرور کنی. ایل افشار و ایل قشقایی در زمان شاه عباش صفوی( ترک زبان) به ترتیب به خراسان و فارس کوچانده شدند. کرمانج ها هم در زمان وی به خراسان کوچانده شدند.
در جریان تظاهرات جنبش سبز نزدیک به 100 نفر کشته شدند که دو نفر آن به نام ژاله صانع از کردستان و کیانوش از کرمانشاه شهید شدند. زهرا بهرامی از سمنان هم پس از بازداشت پس از تظاهرات کشته شد و شبانه در زادگاهش دفن شد.
موفق باشید
ایران دوست / 17 September 2012
دوست گرامی کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 06/26/1391 – 20:42 واقعا ممنون از جواب بسیار خوب و پسندیده ات به این شونیستهای فارس آریایی ، جواب این طرفداران حاکمیت مطلق فارس و تمامیت خواهان بسیار جالب است .وقتی طرف صحبتشان ایرانی ها ، به خصوص ملل غیر فارس باشند ، منکر وجود قومی به نام فارس هستند ، اما اگر طرف صحبتشان خارجی باشد ، یا کلا در خارج از کشور خود را فارس معرفی میکنند .، نه ایرانی .
فریبکاری و عوام فریبی اینها ،، مرا به یاد فرد سرمایه داری در ایران میاندازد ، که حقوق کارگرانش را حتی تا شش ماه به ان بیچارهها پرداخت نمیکرد . ، و با آن پول دلار و زمین میخرید ، وقتی هم کارگران بیچاره اش اعتراض میکردند ،با وقاحت تمام ژست روحانی و دنیا پرهیزی به خود میگرفت ، و تازه طلبکار هم میشد ، که چرا کارگرهایاش مادی و پول دوست هستند !!!
کاربر مهمان / 17 September 2012
بهر حال اين را نميشود انکار کرد که در ارتباط با مساله ملي در ايران جو غالب جامعه ايراني در آمريکا و کانادا عميقا غير دموکراتيک و ناسيوناليستي است. اين جامعه با اينکه خود سرزمين مادري اش را با همه تماميت ارضي اش رها کرده و به کشوري پناه آورده که در آن آزادانه زبان و مذهب و فرهنگ خود را بسط ميدهد و حتي از حمايت دولتي نيز برخوردار ميشود، اما وقتي پاي مردم غير فارس در ايران به ميان ميايد، ناگهان عرق وطن پرستي اش گل ميکند و با داد و قال فرياد ايران دوستي سر ميدهد و ميخواهد گردن هر کسي را که به تماميت ارضي ايران نگاه چپ بکند قطع کند. اين برخورد دوگانه حيرت انگيز است اما اين توجيه را دارد که بخشي از اين جماعت، در عين حال که خود از مواهب حمايتي کشورهائي که در آن زندگي ميکنند بهره مند شده و دائما سهم بيشتري نيز طلب ميکنند اما در رابطه با ايران، خود رانت خوار سيستمی مبتني بر تبعيض هستند که به قيمت سرزمين هاي سوخته در آذربايجان و کردستان و خوزستان و با ریختن منابع مالی کشور در مناطق مرکزي و فارس نشين، اينان را ساپورت مالي ميکند
کاربر مهمان / 17 September 2012
سندی دیگر بر بی آبرویی و وقاحت ویکی پدیای فارسی ، بعد از انتشار مقاله بسیار متین و زیبای خانم ش .ص.
شونیستهای فارس و ایراندوستان گرامی ، اقدام به نشر جعلیات و مشتی دروغ در ویکی پدیا فارسی برعلیه خانم ش. ص. در صفحه مرتبط با ایشان نمودند . کافی است دوستان ملاحظه بفرمایند ، ایراندوستان گرامی که در اینجا با وقاحت تمام از مظلومیت داد سخن میگویند ، چگونه به ترور شخصیت ها ی مخالف نظر خود میپردازند . یعنی بی رحما نه به هر کسی که سر سوزنی در مورد تمامیت ارضی سوالی کند ، می تازند .باید این پدیدهای شگفت انگیز قرن ۲۱ را بهتر شناخت ، اینها به هیچ غیر فارس تباری که در مرزهای ساختگی ایران اسیر است ، رحم نمیکنند . دیگر تصمیم با خود ماست یا ادامه زندگی با اینها تا نابودی کامل هویتمان و ذلت همیشگی ، یا رها یی و استقلال و امکان ادامه حیات ملی و فرهنگیمان ، انتخاب تنها با خود ما غیر فارسها است ..
کاربر مهمان / 18 September 2012
وضعیت حاکمیت فعلی وقبلی معلومه، چون کارنامه سی و چند و ۷۰ ساله را پیش رو داریم.
اما اپوزسیون وضعیت روشن وشفاف ندارد. حرف از دموکراسی و حقوق بشر وآزادی بیان میزند
که شاه و شیخ و آخوند هم همواره زده بودند.
بهترین محک برای امتحان اعتقاد واقعی وعملی آنها به حقوق بشر وآزادی بیان و دمکرات بودن
این است که آنها را در مقابل دیلمای( سوال انتخابی و انتخاب شفاف وروشن یکی از دو مورد)
قرار داد. مثلا:
آیا تمامیت ارضی یا حقوق بشر؟
آیا تمامیت ارضی یا آزادی بیان؟
آیا تمامیت ارضی یا دمکراسی؟
موضع گیری و انتخاب آنها میزان ایمان عملی و حقیقی آنها را نشان خواهد داد.
منتخبین تمامیت ارضی همان دیکتاتور خواهان سنتی هستند با کارنامه پیش روی
سیاهشان،
در حالت های بینا بینی یعنی اگر کسی گفت هر دو ،در آن صورت نه تنها نشان خواهد داد فرد
مورد نظر اعتقاد عملی به حقوق بشر و آزادی بیان و دمکراسی ندارد بلکه گرگی است در
لباس میش در وسط گله، دیکتاتور بفعل و شیادی سیاستباز که میخواهد از خون همه
کشته ها واعدامی ها و رنج وحرمان مردم کلاهی از زر و یا ابریشم سفید برای خود بدوزد
تا شاه یا شیخ آینده شود .
کاربر مهمان / 18 September 2012
تجزیه طلبان بهتر است از تفکرات خود دست بکشند و بیایند بر سر چگونگی برقراری یک سیستم مبتنی بر انسانیت و برابر از هر گروه و نژادی به بحث بنشینیم. سیستمی که هر قوم نه ملت! بتواند فرهنگ و زبان خود را حفظ و ارتقا بخشد و از تمام حقوقی که همه بدان اعتقاد دارند بهره بمند شوند
علی / 18 September 2012
چه مسخره ! از یه طرف یک پان فارس عجول و پریشان در اول کامنتش نوشته الا و بلا این کشور از اول اولش !! آریایی بوده پس الان هم آریاییه و تا همیشه !!! بعد آخر کامنتش نوشته ایران کشوری متکثر و تشکیل شده از اقوام و زبان های مختلفه !! باید پرسید با خودتون چند چندید عزیزان شوونیست ! یا شاید منظورتان اینست که این اقوام و نژادهای مختلف باید سروری آریاییهای! اصیل رو قبول کنند ؟ هایل هیتلر!
البته نژاد مجهول آریایی هم ناشی از توهماتیست که از زمان رضا خان در سر بعضیها افتاده و تا الان ادامه پیدا کرده . وگرنه حتی اگر قائل به مهاجرت قومی به نام اریایی به ایران باشیم هم ان اقوام با مردم بومی فلات گسترده ایران اختلاط پیدا کردند و این اختلاط و امتزاج نژادی بارها در طول تاریخ تکرار شده . در مورد گیلان و مازندارن حتی گفته می شود تقریبا این امتزاج با اریاییها بسیار ناچیز بوده و مردم امروز گیلان و مازندران با ساکنان باستانی این منطقه اختلاف نژادی چندانی ندارند . در مورد ترکستان ایران هم که مشخصه بعدا ترکهای آسیای مرکزی به این مناطق مهاجرت کردند و با مردم این مناطق امتزاج پیدا کردند و این مهاجرت این قدر گسترده بود که زبان و فرهنگ این مردم رو تحت تاثیر بگذارد . و چرا که نه . مگر این به اصطلاح آریاییها روزگاری قومی کوچ نشین نبودند و با قلع و قمع مردم بومی فلات ایران در این منطقه مستقر نشدند ؟! آریاییهای گوگولی بومیان ایران را دیو می نامیدند ! مثلا دیوی که در شاهنامه به نام دیو سفید وجود داره نشانی از مردم بومی منطقه مازندران بوده !! فردوسی ای که بسیار محبوب پان فارسهای فاشیست هست ! مردم کرد را هم اگر آریایی حساب کنیم باز هم نمی شود فرهنگ و زبان فارس رو بهشان تحمیل کرد . کرد با فارس فرق دارد . در زبان و فرهنگ . والسلام.
المیرا / 23 September 2012
بعد از این همه بده و بستان های قومی و زبانی هموطنی به نام المیرا در تاریخ {ارسال شده توسط المیرا در تاریخ یکشنبه, 07/02/1391 – 13:56.} کلی مطالب جالب نوشته اند. اما یادشان رفته بفرمایند که کدام روش برای ایران بهتر است. ای کاش به سرخط مقاله هم توجه میکردند و جوابی در باره ان مینوشتند. راستی کدام مدل برای ایران اینده بتره مدل امریکایی یا مدل کانادایی؟
کاربر مهمان / 23 September 2012
خانم المیرا کامنت شما بسیار جالب و زیبا بود. کتاب شاهنامه همان “ماین کمپ” یا “نبرد من” هیتلر است برای ایرانیان خصوصا ملت های در حصر ایران.
ناگفته نماند که شاهنامه اصلی را دارو دسته رضا خان با همراهی کسروی جمع کردن و سوزاندن ٠ شاهنامه ٦٠ و٧٠ سال اخیر توسط عده ای پانفارس در فضای نازیسم و روح نژاد پرستی هیتلری حاکم آندوره باز نویسی شده و کلمه ایران و عرب سوسمارخور و توهین های دیگر به اقوام ترک و بومی دیگر را به آن افزودند. تا هویت جدید آریایی را شناسنامه دارکنند و تا فردی به اسم آریامهر و دیگر آریامنش ها ی بعدی سرمایه مردمان آن سرزمین را چپاول کنند. این نوشته یکی از اسرار و رازهای فاش نشده روزگارماست.
کاربر مهمان / 25 September 2012
این همه جر و بحثها پیرامون مسله قومی/ ملی در ایران یک جواب ساده ای دارد برای حل مسله قومی/ملی در ایران طوری که تمام کامنتهای ضد و نقیض هم نمایان میکند فقط و فقط یک مدلی موجود است ان هم مدل ایرانی است ولی جزیات ان مدل چه خواهد بود خدا میداند یعنی بر کسی معلوم نیست.
کاربر مهمان / 25 September 2012
من کرد هستم(کورد نیستم). کرد کلهر. جانم را می دهم برای خاک پاک ایران.
امروز ایران بیش از هر زمان دیگری در خطر ناخلفان و بیگانگان قرار گرفته و بی دانشی نسل جدید آتش بیار معرکه شده است.
سیاست انگلیس و اسراییل و چند کمپانی نفتی آمریکایی این است که هیچ کشور نفتی بزرگی در خاور میانه باقی نماند که برای شان هر از چندگاهی دردسر تولید کند.
خائن کسی است که وطن را برای منافع خود به حراج می گذارد نه کسی که از فرهنگ مشترکی که در ساختن آن نقش داشته دفاع می کند.
دارند این تنها چراغ جاودانه ی شرق را با دروغ و خشکسالی و دشمن به سوی خاموشی می برند. کرد مثل همیشه استوار در سرزمین نیاکان ایستاده است.
تردید ندارم که عموم مردم آذربایجان هم به این جنایت رضا نمی دهد.
تا بوده و نبوده شاهنامه ی فردوسی بزرگ مثل کتاب مقدس میان کردهای کلهر خوانده می شده. در آذربایجان نیز چنین بوده است.یقین دارم که کسی که با بی حرمتی از این کتاب نام می برد چیزی از آن نمی داند و نمی خواهد بداند.شاهنامه مختصات دنیای کهن را دارد و من ادعا نمی کنم مثلا با حقوق بشر امروزی قابل تطبیق صد در صد است اما این را تردید ندارم که هیچ کتاب کاملی در روزگاران پیشامدرن با آن از نظر شرافت انسانی و بشر دوستی و مخالفت با نژاد پرستی برابر نیست.
فردوسی بیت “ز شیر شتر خوردن و سوسمار” را زمانی گفت که سرتاسر دنیای متمدن آن روزگار از ایران تا اندلس زیر شمشیر خون چکان سلسله های عرب به بردگی کشیده شده بودند و مجال و جرأت نفس کشیدن نداشتند.
فرهاد / 27 September 2012
جناب فرهاد نصف کرد و نصف غیر کرد، از نوشته شما چیزی از بشر دوستی به چشم نمیخورد بجز خاک پرستی، ایران بدون ایرانیان. بخش بزرگ کردها بیرون از ایران کنونی اند.. ایرانیان مهم اند نه ایران.کردها مهم اند نه کردستان. بخشی از آزری ها بیرون خاک ایران اند . بلوچ ها هم همینطور .ترکمن ها هم همینطور. اعراب خوزستان هم همینطور و… ****، آینده مال جوانان است و ما جوانان حق دارم خود آینده خود را بسازیم. نه مردگان قبرستان. با "گرز صد منی"
کاربر مهمان / 27 September 2012
شاهنامه پر از کلمات و تعابیر نژادپرستانه ست . خیلی هم به طبقه اشراف در شاهنامه برتری داده شده نسبت به بقیه طبقات .لابد متاثر از سلسله ساسانیان بوده فردوسی ! حتی زن ستیز هم هست این کتاب و زن ها فقط با سایز چشم و مدل ابروشون موجودیت پیدا می کنند به جز زن بد شاهنامه سودابه ! اون وقت چطور می تونه با حقوق بشر امروزی تطبیق پیدا بکنه ؟ شما هم کرد نیستی عزیزم ! فارسیزه شده هستی .
حقوق انسان / 29 September 2012
دوست عزیز پس بگردید و در کردستان و سنندج و کرمانشاه و شاه آباد هرکس را که سوادی داشت و به دروغ تن نمی داد با انگ کُرد نبودن بزنید.رو در رو نبودن گفت و گو زمینه را برای مانور تیر به تاریکی اندازان فراهم می کند و گرنه پیدا می شد که چه کسی در فرهنگ و زبان، کرد است و چه کسی از کردی فقط تکرار چند واژه ی قاطی شده با عربی و فارسی تهرانی و انگلیسی می داند.
فرهاد / 30 September 2012
در مورد ادعایتان در باره ی نژادپرستانه و زن ستیز بودن شاهنامه هم در پانوشت مقاله ی جدید زمانه (نوشته ی آقای کورش عرفانی) جوابی نوشته ام. این جا همین قدر بگویم که با سخن شما در باره ی بها دادن به انسان به جای خاک صد در صد موافقم اما بخش های دیگر را که بویی از آن چه گفته اید ندارد پاسخ می دهم.
فرهاد / 30 September 2012
در پناه یزدان شاد باشی و سرافراز رفیق
فرهاد / 01 October 2012
جناب فرهاد عزیز ، مثل اینکه سو تفاهم پیش آمده. اولا کامنت نصف کرد و نصف غیر کرد را من
نوشتم بر اساس نوشته خودتان که فرمودید: «من کرد هستم (کوردنیستم) » قصد انگ و یا بی احترامی نبوده. اما در مورد اینکه فرمودی:«….و چه کسی از کردی فقط تکرار
چند واژه ی قاطی شده با عربی و فارسی تهرانی و انگلیسی میداند.»
کاملا حق با شماست.
اما دلیل اینکه فردی چون من تجزیه فرهنگی می خواهد همین مشکل است که به زیبای بیان کردید.
. میراث فرهنگی و زبانی من و شما و دیگران از ملیت های دیگر در خطر اختلاط و نابودی توسط
سیاست بازان است.
ناگفته نماند در همان کامنت خطر فرهنگ چند رگه و یکسان ساز را نوشته بودم که حذفش کردند
و جا یش چند ستاره گذاشتند.
امیدوارم متن کامنت کامل پخش شود و موجب سو برداشت نشود.
در ضمن کامنت زیر کامنت قبلی من «حقوق انسان» در مورد شاهنامه را من ننوشتم.
کاربر مهمان / 30 September 2012
حالا کی گفته فدرالیسم برای ایران مفید هست؟
کاربر مهمان / 13 October 2012
وقتی اقوام بخوان جدا بشن، خوب بشن، نمیشه در کردستان هر روز جوان هاشونو کشت فقط به خاطره اینکه اکثر کردها حتا فارسی بلد نیستن! یا بلوچ ها، این باید جای خاتمه یابد
parsa / 15 October 2012
هنوز رژیم آخوندی بر ایران مسلطه به فکر تکه تکه کردن ایران افتادند. این یعنی اگر رژیم فعلی رفت ایران هم نابود میشه در نتیجه دشمنان ایران در خواب ببینند این رژیم بد یا خوب از ایران بره
علیزاد / 15 October 2012
حالا کی گفته فدرالیسم برای ایران مناسب هست؟
کاربر مهمان / 18 October 2012
محترمی که گفتی ایران نام جعلی ،رفتی از چند سایت ترکی از چند تا محقق نون به نرخ روز خور این جمله را برداشتی حداقل قبل از این کار برو کتاب شاهنامه و چند کتاب مربوط به گذشته دیگر را بخوان.اگر قرار باشد ایران نام جعلی باشد انوقت تنها کشوری که می مونه و قبل از او بوده فکر کنم مال حضرت سلیمانه که اونم خیلی ها معتقدند اسانه است
کاربر مهمان / 21 October 2012
در کل خود فردوسی یک نژاد پرست است.ملیتهای غیر فارس این مدیحه گوی و هذیان هایش را قبول ندارندتا بروند کتاب شاهنامه اش را بخوانند،که اگر چنین بود مشکلی بنام پان فارسیزم و پان ایرانیزم نداشتیم.بت کردن فردوسی که نماد نژاد پرستی فارسی است و در تمام اشعارش به ملل دیگر توهین می نماید ودر عین حال اشنایی با تفکرایشان و خواندن اشعار ضد زن فردوسی دل هر خواننده منصفی را بدرد می اورد.بهتر است به فردوسی استناد نکنید.
کاربر مهمان / 05 November 2012
سگ در زبان فرانسه به دو شکلchien, chienne (سگ نر و ماده) نوشته و به صورت /شی اَ “با تلفظ تودماغی ن در آخر کلمه” – شی اِن/ به روش خاص فرانسوی ها تلفظ میشه. تلفظ و املای پدر هم به صورت père /پِر/ بوده و جمع این دو père-chien\chienne هیچ ارتباطی به تلفظ و املای کلمه انگلیسی Persian /پرژِن/ نداره. ضمن اینکه تلفظ و املای کلمه پارسی (شخص فارسی زبان – ایرانی) در زبان فرانسه persan, persane (مذکر و مؤنث) به صورت /پرسا “با تلفظ تودماغی ن در آخر کلمه” – پرسان/ می باشد. بنابراین فقط یک ذهن علیل و بیمار می تونه از روی کینه و نفرت با دو کلمه père و chien در زبان فرانسه جمله سازی کنه و بعد نه تنها با لطایف الحیل اکتشافات نبوغ آساش رو به کلمه انگلیس Persian ربط بده بلکه پای مرحوم رضاشاه رو که خودتون تصور کنید تا چه ممکن بود از این موارد خبردار بوده باشه به وسط بکشه (برای اینکه رضاشاه بر اساس اسناد تاریخی هیچگونه آشنایی به زبان فرانسه نداشت و هیچ انسان بیماری هم چنین اطلاعات احمقانه ای به رضاشاه نمی داد) و به این نتیجه برسه که ایرانی ها “پدر سگ” هستند.
حالا شما خوانندگان این جور مطالب خودتان نتیجه بگیرید که دشمنان ایران و ایرانی چه نوع آدمهایی هستند و از چه سطح منطق و استدلال و شخصیت و سواد و نبوغ برخوردارند!!
تبصره 1: این توضیحات به هیچ عنوان برای کسانی که چنین روش سخیفی رو برای توهین به هموطنانشان در پیش گرفته اند نیست. چراکه اونها با هیچ توضیحی قانع نخواهند شد. بلکه تنها برای رفع کنجکاوی اون دسته از دوستانیست که شاید این خزعبلات، ذهن اونها رو کمی آزرده خاطر کرده باشه!
تبصره 2: با توجه به نوع کامنت های تأیید شده در ذیل این مقاله امیدوارم حتی یک از کلمه از کامنت من مورد سانسور سایت رادیو زمانه واقع نگردد!!
کاربر مهمان / 05 November 2012
جستارِ مفیدی نوشتهاید. آموزنده بود. افزون بر گفتههای شما باید بگویم که دردسرهای فدرالیسمِ قومی از آنجایی آغاز میشوند که اساسا این نوع فدرالیسم، برپایهی تقابل ناسیونالیسمهای رنگارنگِ این و آن است، نه الزاما برپایهی خواست و ارادهای در راستای دمُکراسی. باید ابتدا بدون استاندارهای دوگانه، تکلیف خود را با «جماعتهای تصوری» مشخص بکنیم تا بتوانیم در مواردِ اینچنینی نیز تصمیمات خردمندانه (و نه صرفا احساسی) داشته باشیم.
یک تُرکِ پارسیگو / 24 April 2023