دولت کنونی در ایران حاصل تعریفی خاص از جریانات اجتماعی-سیاسی است که به جریان «اعتدالگرا» با استراتژی «توسعه» مشهور شده است. تا پیش از اولین دوره ریاست جمهوری حسن روحانی، جریانات سیاسی و احزاب در ایران به دو جناح عمده اصللاحطلب و اصولگرا تقسیم میشدند و دیگر جریانهای سیاسی و احزاب اغلب در سایه این دو جناح فعالیت و خود را تعریف میکردند.
اکنون اما جریانی که عمدتا خود را اعتدالگرا و با شعار «میانه رویی برای رسیدن به توسعه» معرفی میکند، بازیهای سیاست در ایران را از سال ۱۳۹۲ را نه تنها تا حدودی به دست گرفته، بلکه به نوعی آشفتگی دچار کرده و بر اساس همین ایده اعتدال، مناسباتی هم با اصللاحطلبان و هم با جناح اصولگرایان دارد. جریانی سیاسی که همچنان گمانه زنیها در مورد آن بسیار است و تصویر روشنی از پیکره سیاسی آن به باور بسیاری وجود ندارد.
اعتدالگرایی که تا پیش از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، عمدتاْ در قالب حزب «اعتدال و توسعه» شناخته میشد، با روی کار آمدن حسن روحانی به عنوان دهمین رئیس جمهور ایران به صورت گفتمان اعتدالگرایی رسماْ ظهور کرد.
حسن روحانی، رئیس جمهور فعلی ایران که ریاست حزب اعتدال و توسعه را به نیز عهده دارد، با گفتمان «عقلانیت، اعتدال و اصلاحات» پا به عرصه انتخابات گذاشت. او در جریان سخنرانی خود در جلسات رأی اعتماد مجلس گفت: «من با اصلاحطلب یا اصولگرا بودن افراد مشکلی ندارم، اما چیزی که اهمیت دارد این است که در دولت تدبیر و امید باید بر اساس خط مشی اعتدال عمل کنند». گرچه تاکنون چگونگی این اعتدال و مقصود از آن مشخص نیست، اما از همان اوایل با سویههای دوگانه در عرصه سیاست ایران، در شکل یک جریان سیاسی جدید که در بین دو جریان عمده اصلاحطلب و اصولگرا قرار دارد، نمایان شد و حزب اعتدال و توسعه نیز به نماد این جریان سیاسی بدل گشت.
همین بازی در میانه میدان سیاست از همان اولین روزها با کنارهگیری محمدرضا عارف، کاندیدای رسمی اصلاحطلبان به نفع روحانی (به پیشنهاد خاتمی)، چهره میانه ـ اما نه الزاما اعتدالگرای ـ این جریان را آشکار کرد، میانهای که الزاما بازتابی از اعتدال در آن نبود و پرسشهایی را پیشرو گذاشت که از این قرار بودند: تا چه حد این اعتدالگرایی برای پیشبرد اهداف سیاسی معتدل به کار گرفته شد؟ و یا این تنها یک پوشش برای داشتن دست بالا در بازیهای قدرت است؟
پاسخ به این پرسشها را شاید بتوان در عملکرد اعتدالگرایان و مناسباتی که با دیگر جناحهای سیاسی دارند، جستجو کرد.
اما جریان سیاسی اعتدالگرا که بارها به راستگرایی، باز تعریفی جدید از جریان اصلاحطلبی و حتی گاها به چهره تلطیفشده اصولگرایان تعبیر شده، چگونه ظهور کرد؟
از چهرههای عمده و برتر اعتدالگرایان، اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی، هر دو پیشینهای طولانی در جناح راست داشتند و دارند. همین موضوع زمینهساز انتقاداتی است که نه تنها این جریان نوظهور در ورطه سیاست را وابسته به جریان راست میدانند، بلکه آن را باتولید و احیای این جریان در فرم اعتداگرایی تعریف میکنند.
اکبر هاشمی رفسنجانی، مشی اعتدالگرایی را اینگونه بیان کرده بود:
«مقصد اعتدال، واقعگرایی اسلامی است. در واقعگرایی اسلامی نه اسلام فراموش میشود و نه آرمانها. در مسیر واقعگرایی اسلامی آرمانهای ما هم اسلامیتر میشوند و هم واقعبینانهتر. جامعه ایران به مرور زمان به سمت اعتدال حرکت خواهد کرد. همواره افرادی تندرو در دو سوی جریانات سیاسی باقی خواهند ماند ولی به مرور زمان از تعداد آنها کاسته خواهد شد تا عده قلیلی که خود را تنها میبینند».
گرایش به اعتدالگرایی در دوران اصلاحات با گردهمایی سیاستمدارانی مانند حسن روحانی، محمدباقر نوبخت ــ رئیس سازمان برنامه و بودجه ــ ، محمود واعظی ــ رئیس دفتر رئیسجمهوری ــ و علی یونسی ــ وزیر سابق اطلاعات و دستیار ویژه روحانی در امور اقوام ــ به وجود آمد که تلاش در به وجود آوردن ایئدئولوژی «محافظهکار میانهرو» را داشتند تا بتوانند حد اعتدال میان اندیشههای سیاسی و گرایشهای اقتصادی را برقرار کنند.
با اینکه انتقادها به معنا، مفهوم، محتوا و مفاد خط مشی اعتدالگرایی گسترده است و بسیاری آن را یک گفتمان سیاسی نمی دانند، چهرههای وابسته به این جریان خود را یک گفتمان سیاسی مستقل و کامل تعریف میکنند. سید جلال دهقانی فیروزآبادی، معاون مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، در یادداشتی نه تنها اعتدالگرایی را یک گفتمان میداند، زیرا معتقد است گفتمان یک نظام معنایی و دلالت است و دال متعالی گفتمان اعتدالگرایی را «تعادل و توازن» میداند که دالهای شناور دیگر حول آن مفصلبندی و معنادار شده و کنشها نیز ممکن و مشروع میشوند.
اعتدال از معنا تا بازی در میانه قدرت
اعتدال که بار معنایی آن به میانهروی و حد وسط افراط و تفریط است، در مناسبات سیاسی به دنبالکنندگان این گفتمان امکان در میانه بازی کردن را داده است، به گونهای که اعتدالگرایان در میان دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا، نه تنها طرفداران و حامیانی دارند، بلکه مهرههای قدرت در مقاطع مختلف را به نفع خود یا آنان تغییر دادهاند.
یکی از مثالهای پر سر و صدای این وضعیت، به شکلگیری فراکسیون امید و تقابل فراکسیون اعتدال با آنها بر میگردد. هنگامی که در سال ۱۳۹۵ فراکسیون امید متشکل از ۱۶۷ نماینده اصللاحطلب برای گرفتن بیشترین کرسی در مجلس با ریاست محمدرضا عارف اعلام موجودیت کرد و سریعا به فراکسیون اکثریت شناخته شد. اما فراکسیونهای دیگری از جمله فراکسیون «اعتدال» شکل گرفت که با اعتراض اصلاحطلبان به دلیل حمایت از ریاست جمهوری روحانی روبهرو شد و در نتیجه همین اعتراض اسم آن به فراکسیون «مستقیل» تغییر پیدا کرد.
دلیل اعتراض اصلاحطلبان به شکلگیری فراکسیون «مستقلین» به این دلیل بود که همزمان با تشکیل این فراکسیون، ریزش در دو فراکسیون دیگر اتفاق افتاد. اقدامی که ائئلاف اعتدالگرایان و جناح تندرو را برای به ریاست رساند علی لاریجانی در پی داشت و تمام تلاشهای اصلاحطلبان برای به رساندن محمدرضا عارف به ریاست مجلس را ناکام گذاشت. آن زمان شرایط به گونهای بود که کسی تصور نمیکرد چهره هایی که زیر سایه لیست امید به مجلس راه یافتند، در بدو ورود به مجلس فراکسیون «مستقلین» را تشکیل دهند و به اصلاح طلبان پشت کنند.
همچنین از ابتدای آغاز به کار مجلس دهم این گلایه از جانب اعضای فراکسیون امید نسبت به فراکسیون مستقلین ولایی وجود داشته و دارد که بسیاری از چهرههایی که امروز در فراکسیون مستقلین ولایی حضور دارند، با لیست امید وارد مجلس شدهاند. در حالی که فراکسیون مستقلین در چندین نوبت ائتلاف نشان داد که به ولاییها تمایل بیشتری دارد تا اصلاحطلبان.
اما چرا فراکسیون مستقلین، بیش از اصلاحطلبان به ولاییها نیاز دارند؟ این پرسشی است که بسیاری از منتقدان مستقلین بر این باورند که آنها بیش از نیاز به رأی اصلاحطلبان، به تأیید شورای نگهبان و عبور از فیلتر تایید صلاحیت این نهاد نیاز دارند.
روشی که اعتدالگرایان در مسیر کسب کرسیهای مجلس پیش گرفته است، بیش از آن به سیاستی مبنتی بر میانهروی واقعی باشد و امور را در ورطه اعتدال نگه دارد، به بازی میانه/دوگانه برای کسب قدرت تبدیل شده است. از سوی دیگر اعتدالگرایان غالبا بعد از گذشتن از سد شورای نگهبان، با چرخ به سوی اصلاحطلبان سعی میکنند در لیست اصلاحطلبان خود را معرفی کنند. چرخشی که برای جلب رضایت اصلاحطلبان حاضرند تا پای امضای میثاق نامهها و تعهدنامههای آنان پیش بروند.
در نهایت فراکسیون مستقیل ولایی که در انتخابات دوره دهم مجلس توسط طرفداران دولت و اصولگرایان نزدیک به دولت شکل گرفت، با حمایت تمام و کمال علی لاریجانی همراه بود. کاظم جلالی، که از اعضای جناج اصولگرا و اعتدالگرا است، در حال حاضر رئیس فراکسیون مستقلین است و مویدی دیگر بر عملکرد دوگانه فراکسیون مستقلین است. دبیران این فراکسیون نیز غلامرضا کاتب، رسول خضری و سمیه محمدی هستند که از جناحهای اصولگرا و اصللاحطلب هستند.
اکنون که چهار ماه بیشتر به یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایران باقی نمانده، باید دید فراکسیون مستقلین چه برنامهای برای شرکت در این انتخابات دارند و چرخشهای آنان در میانه میدان سیاست ایران، این بار معطوف به کدام سو خواهد بود.
زمانبندی انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی – ۱۳۹۸
در همین زمینه:
جلسه اضطراری فراکسیون امید: تلاش اصولگرایان برای جانشینی حاجیبابایی به جای مطهری