فروغ تمیمی – زنی بومی اهل هائیتی با بالاتنه برهنه و پوستی تیره میوهای بزرگ شبیه به گلابی در دست دارد. مثل این است که او با نگاهش سلامی را پاسخ میگوید. در جزیره هائیتی «به کجا میروی» نوعی احوالپرسی و نامی است که گوگن نقاش بر این اثر نهاده است. ازکجا میآییم و به کجا میرویم؟ پرسشهایی فلسفی برای گوگن بودند که سبب خلق چند اثر معروف او به همین نام در دوره اقامتش در هائیتی شدهاند.
این اثر و دهها تابلو دیگر از هنر امپرسیونیستهای فرانسوی و معاصرانشان در نمایشگاه جدید موزه هرمیتاژ درآمستردام به نام «امپرسیونیسم، شور و الهام» به نمایش گذاشته شده است. این نمایشگاه از ماه ژوئن تا اواسط ژانویه ۲۰۱۲ ادامه دارد.
این آثار از موزه هرمیتاژ روسیه به همتای آن در آمستردام منتقل و تاکنون با استقبال بینظیری روبرو شده است. شاهکارهایی ازکلود مونه، کامیل پیسارو، پیر رنوار، آلفرد سیسلی، پل گوگن، سزان و غیره را در کنار آثار نقاشان تأثیرگذار مکتب رمانتیک چون اوژن دلاکروا و یا ادموند جرج گراندین و دیگران در مقایسه با هم دیده میشوند. از ویژگیهای این نمایشگاه برجسته کردن تفاوت هنری هنرمندان آوانگارد در آن دوره با نقاشان تثبیتشده و صاحبنامی چون دلاکروا برای نشان دادن تحول فکری و هنری در نقاشی در آخرین دهههای قرن نوزدهم است.
مکتب امپرسیونیسم نام خود را از یک نقاشی کلود مونه به نام Imperssion، Sunrise «طلوع آفتاب» که در سال ۱۸۷۲ خلق شده، گرفته است. این عبارت اولینبار توسط یک روزنامهنگار بهکار رفت و به سرعت بر سر زبانها افتاد. عبارتی برای بیان تأثیرات آنی و سریع هنرمند از حسی که در لحظه الهام بخش اوست و بر پرده نقاشی جان میگیرد؛ و یا برای بیان لذت نقاشی کردن با رنگهای زنده و تند، نفاشی در بیرون از آتلیههای نیمهتاریک، در فضایی که شدت نور و نوسانات آن مدام درحال تغییر است؛ یا برای نقاشی لحظات روزمره زندگی در مکانهای عادی در خیابانهای شهر و یا کشتزارهای روستایی. این تحول فکری برای آفریدن سبکی جدید در اواسط قرن نوردهم زیربنای فکری نقاشانی بود که بعدها به گروه امپرسیونیستها معروف شدند.
چهره پاریس در نیمه دوم قرن نوزدهم درخشش تازهای میگیرد. لامپهای برقی در خیابانها نصب میشوند. ریلهای قطار این شهر را به مناطق دیگر اروپا وصل میکند. برج ایفل ساخته میشود. عکاسی رواج مییابد و خلاصه همه چیز در جامعه متحول میشود. اما نقاشانی که میخواستند سری توی سرها دربیاورند، میبایست از هفت خوان گزینش و امتحانات آکادمی هنر میگذشتند. این آکادمی و استادان سبک کلاسیک بودند که مشخص میکردند چه چیزی زیبا و یا زشت است. مکتب امپرسیونیسم در واکنش به سنت کلاسیک رایج در هنر نقاشی و در اعتراض به ارزشهای غالب هنری که در سالنهای اشراف و گالریداران، جایی که بهترین آثار هنرمندان پاریسی به نمایش درمیآمد، خواهان تحول اساسی در هنر بود. در آثار کلاسیسیتها نقاشی ثبت و عکسبرداری از تمام جزئیات صحنه مورد نظر برای به تصویر کشیدن افسانهها، داستانی مذهبی و با پرترهنگاری بود. آثاری که درسالنهای طبقات بالای جامعه عرضه میشد، و اغلب با تأیید آکادمیکها به نمایش درمیآمد. اما ارواح مستقل و آزاد و یا نقاشان با استعداد و بیچیز راهی به این سالنهای پر زرق و برق پاریسی نداشتند.
نسل جدید نقاشان فرانسوی در آن دوران خسته از تکرار کارهای استادان خود در حال و هوایی تازه بهسر میبرد و خواهان تحول و نوآوری در سبک و تکنیک بود. گروهی که برای نمایش کارهایشان از هیچ امکانی برخوردار نبودند و به محافل رسمی راهی نداشتند. اما بهتدریج بخت با آنان یار شد. درگیری کلود مونه با ژوریهای هنری و رد شدن آثار گروهی از نقاشان آوانگارد درسال ۱۸۶۳ که حتی منجر به مداخله ناپلئون سوم هم شد، سرانجام منجر به اختصاص دادن سالنی به این نقاشان انقلابی شد. یک گالری اختصاصی برای جوانهای با استعداد و گمنام.
امپرسیونیستها باید موفقیتهای بعدی خودشان را مدیون گالریداری پاریسی به نام «پل دو راندرول» بدانند. او چیزی دراین کارهای جدید میدید که از چشم دیگران پنهان بود. این آقای با ذوق همه کارهای امپرسیونیستها را میخرید، تا آنها بتوانند با آسودگی بیشتری کار کنند. هر چند که او چند بار درحال ورشکستگی بود، اما سرانجام موفق شد در لندن، رم و نیویورک هم گالریهای دیگری را باز کند. در واقع پل دو راندرول توانست آثار یک مکتب نقاشی را تماماً یکجا گرد آورده و بفروشد.
رنوار همیشه میگفت که بدون او ما دوام نمیآوردیم. مهمترین مشتریهای این گالریدار، دو کارخانهدار هنردوست روسی به نام میخاییل و ایوان موروزوف بودند. این دو آثار امپرسیونیستهای فرانسوی را میخریدند و آنقدر جرأت داشتند که کارهای این شورشیان پاریسی را در خانههایشان برای هنردوستان روسی به نمایش بگذارند. آثاری که حالا به موزه بزرگ هرمیتاژ در سنپترزبورگ تعلق دارند.
در نمایشگاه هرمیتاژ در آمستردام آثار نقاشان مکاتب کلاسیک، رمانتیک و رئالیست در کنار آثار امپرسیونیستها دیده میشوند. بهجز نقاشیها تعدادی از آثار رودن، مجسمهساز معروف آن دوره هم به نمایش درآمدهاند. «بانو در باغ» اثر مونه یکی از زیباترین کارهایش در کنار پرتره جین ساماری، هنرپیشه معروف آن زمان اثر پیر رنوار و کاری از پل سزان به نام «سیگاری» ویژگیهای فردی هنر نقاشان مکتب امپرسیونیسم را نشان میدهند. مجسمه «بهار ابدی» از اگوست رودن از زیباترین آثار این نمایشگاه ثبت لحظهای گذرا از هماغوشی عشاق بر سنگ مرمر است.
در این نمایشگاه بیننده با نقاشان مکتب امپرسیونیسم، استادان آنها، تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه آن روز فرانسه و هر آنچه که سبب اوجگیری و شکوفایی هنر مدرن شده است، آشنا میشود. قرارگرفتن آثار دلاکروا در کنار آثار گوگن و مونه امکان مقایسه را برای خواننده بهخوبی فراهم میکند. اگر ما با چشم یک بیننده پاریسی آلامد در اواخر قرن نوزدهم به این کارها نگاه کنیم، میتوانیم بهخوبی دریابیم که نقاشیهای زنده و مملو از رنگهای تند گوگن از بومیان هائیتی تا چه حد برای پاریسیها متفاوت و حتی عامیانه بود. نقاشیهایی که درآن همه قواعد رایج، تکنیک و اصول زیر پا گذاشته شدهاند. نفی کردن سنتهای آکادمیک برای ثبت تأثیر آنی لحظات روزمره زندگی در بیرون از آتلیههای دربسته، در میان بومیان سرزمینهای دور، در کنار آدمهای معمولی در کافههای پاریسی، در بلوارها، در خانههای طبقه متوسط شهری و روستاییان بیچیز، در سواحل آفتابی و خلاصه هر جایی که زندگی در حرکت است. تحولی که آغاز عصر جدیدی را در هنر نقاشی اعلام میکند.
آثار ونسان وان گوگ نقاش هلندی و از برجستهترین چهرههای امپرسیونیسم در این نمایشگاه دیده نمیشوند. اما از ماه ستپامبر ۷۵ اثر از وان گوگ در کنار این آثار به نمایش در خواهند آمد. افزون بر آن بخشی از طراحیهای اولیه روی کاغذ و هم تعدادی از نامههای معروفاش در موزه هرمیتاژ آمستردام معرفی خواهند شد. این اولین بار است که مهمترین آثار وان گوگ و امپرسیونیستهای فرانسوی (متعلق به هرمیتاژ روسیه) در کنار هم در نمایشگاهی به نمایش گذاشته خواهند شد.
در همین زمینه:
فروغ تمیمی در زمانه