در پی درخواست استفتاء جمعی از طلاب حوزه علمیه قم از آیت الله مکارم شیرازی در مورد ساخت فیلم مست عشق (شمس ومولانا)، ایشان در پاسخ این نامه نوشتند: “با توجه به اینکه این کار سبب ترویج فرقه ضالّه صوفیه میشود، شرعاً جایز نیست و باید از آن خودداری کرد.” همچنین، آیتالله نوری همدانی پس از آیتالله مکارم شیرازی ساخت فیلم «شمس و مولانا» را حرام اعلام کردند. ایشان در پاسخ به نامه جمعی از طلاب درباره این فیلم، نوشتهاند: “طبق گفته حضرت صادق (ع) فرقه صوفیه دشمنان ما هستند و ترویج آن به هر شکلی باشد جایز نیست و حرام است.” فیلم سینمایی مست عشق روایت مقطع ۳ ساله از سال ۶۴۲ تا سال ۶۴۵ هجری قمری است و بر ملاقات اول مولانا، غیبت اول شمس، بازگشت مجدد شمس به قونیه و غیبت دوم شمس و شایعه قتل او متمرکز است. به گفته فرهاد توحیدی فیلمنامه نویس این اثر، قرار بر آن است که با استفاده از شکست زمان البته به شکل گزینشی، مقاطع مختلفی از زندگی مولانا و شمس نیز تصویر شود. [1]
در یادداشت پیشرو، قصد نویسنده نه بررسی “فرقۀ صوفیه” و ارائۀ دلایلی بر له و یا علیه این فرقه است و نه پرداختن به این موضوع که آیا شمس تبریزی به عنوان یکی از معتقدان این فرقه محسوب میشود، و نه نعوذُبالله راستی آزمایی ادعا و حکم آیات عظام دربارۀ این فیلم؛ بلکه هدف اصلی نویسنده پرداختن به متن استفتاء جمعی از طلاب، که خود را به عنوان طلاب حوزۀ علمِیه قم معرفی نمودهاند، و بررسی چرایی نگارش چنین متن و استفتائی توسط آنان با رویکردی منطقی و نه سیاسی و حزبی است. بنابراین، نویسنده قصد دارد فارغ از ارزش صدق و استدلال به نفع و یا عیله ادعاهای مطرح شده در متن استفتاء، صرفا به بررسی موجه بودن ادعاهای ارائه شده و بررسی اعتبار استدلال آنها(البته در صورت وجود) از منظری منطقی بپردازد. به عبارت دیگر، حتی اگر فرض بگیریم چنین ادعاهایی صحیح هستند، آیا ادعاهای مطرح شده در این متن از پشتوانه استدلالی و دلایل وافی برخوردارند و یا نه؟ و اگر چنین نیست دلیل چنین رویکردی چه میتواند باشد؟
در این زمینه، متن استفتاء بدین شرح است[2]:
محضر مبارک مرجع عالیقدر جهان تشیّع حضرت آیتالله مکارم شیرازی،
سلام علیکم و رحمة الله،
طبق اخبار واصله از خبرگزاریهای معتبر رسمی با نهایت تأسف مطلع شدیم سریالی در سطح ملی و با استفاده از بودجههای دولتی در قالب تیم هنری پیشرفته و کارگردان مطرح و بازیگران شاخص برای نمایش و بزرگداشت شخصیت شمس تبریزی در دست ساخت و اقدام میباشد.
با توجه به فساد عقیده شخص مزبور و عقاید پلید او که از اقطاب و اعلام صوفیه خبیث بوده و عبارات هتاکانه این ضال مضل در تنقیص شخصیت مقدس حضرت صدیقهی طاهره(س) که در مؤلفات منسوب به او، موسوم به مقالات شمس موجود میباشد و همچنین با التفات به عواقب و لوازم خطرناکی که انتشار و پخش این سریال بعد از اتمام ساختش از سیمای جمهوری اسلامی در پی خواهد داشت، استدعای اینجانبان که از طلاب حوزه علمیه قم هستیم این است که عنایت لازم را معظمله جهت توقف هرچه سریعتر این مسئلهی خطرناک مبذول فرمایند. طول عمر با عزت و سلامت آن بزرگمرزبان اعتقادات حقه شیعه و فقیه اهل بیت عصمت و طهارت را از جانب خداوند متعال خواستاریم.
اگر بخواهیم با رویکردی منطقی و از منظرگاه تفکر نقادانه به متن این استفتاء بپردازیم و به صورت دقیق جملات، مقدمهها و ادعاهای مستتر در آن را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم، موارد زیر قابل ذکر خواهند بود:
۱. اولین نکته، توسل نویسندگان این استفتاء به اخبار نادرست و جعلی دربارۀ این فیلم سینمایی است. برای نمونه در ابتدای متن و با استفاده از کلماتی که دارای بار ارزشی هستند همانند “با نهایت تأسف”، چنین بیان شده که این سریال، سریالی در سطح ملی و با استفاده از بوجه دولتی است. این بخش از نامه آنچنان، به نحو غیرعامدانه بدون تحقیق و یا عامدانه با انگیزۀ تخریب، نوشته شده که از عنوان “سریال” به جای “فیلم سینمایی” در آن استفاده شده است. این در حالی است که دستاندرکاران این فیلم سینمایی اعلام کردهاند که این فیلم محصول مشترک ایران و ترکیه است و قرار نیست از بودجۀ دولتی استفاده کند و توسط سیمای جمهوری اسلامی درآینده پخش شود. برای نمونه مهران برومند تهیهکننده «مست عشق» در این باره گفته است که «مست عشق» داستان مستقیم زندگی مولانا و شمس و همچنین ترویج صوفیگری نیست، بلکه وقایع فیلم در عصر آنان میگذرد و به نوعی به این دو شاعر فارسیزبان ارتباط پیدا میکند. به گفته تهیهکننده این فیلم تاریخی، «مست عشق» برای اکران در سطح بینالمللی ساخته میشود و در کشورهای ایران و ترکیه، متناسب با زبان آنها دوبله خواهد شد.[3]
در علم منطق، استدلالی معتبر محسوب میشود که از مقدمات صحیح نتیجۀ صحیح گرفته باشد. با نظر به آنچه شرح داده شد، تا به اینجای بحث مقدمههای مورد استفادۀ نویسندگان به منظور قانع نمودن آیات عظام و دیگر مخاطبین برای صدور فتوایی دال بر توقیف این فیلم سینمایی، با فرض اعتماد به گفتۀ دستاندرکاران این فیلم و درست دانستن سخنان آنان، نادرست هستند.
۲. مطابق با اصول منطق، ما به هنگام سخنگفتن و طرح یک ادعا، به منظور نشاندادن صحّت سخنانمان موظف به ارائۀ دلایل و یا ارائۀ منابع و مراجع معتبر هستیم. حال اگر برای ادعای خود دلایل متقن و قانعکننده نداشته باشیم و همچنین نتوانیم به منابعی روشن و دقیق ارجاع دهیم، به طوریکه استناد ما به مراجع معتبر به نحوی مبهم و نامعین باشد، مرتکب نوعی از مغالطۀ مرجع کاذب شدهایم. در حقیقت چنین ادعاها و استنادهایی، فارغ از این که واقعا درست و یا کاذب هستند، چیزی به جز ادعاهای مبهم و نامعتبر نخواهند بود، چرا که توسط دلایل و منابع درست و معتبر پشتیبانی نشدهاند.[4]
به عبارت دیگر و به اصطلاح حقوق دانان، فرق است میان «امر واقع» و اینکه آیا آن امر واقع «بر حق» است و یا نه. چه بسا ادعاهای بسیاری که مطابق با «امور واقع شده» حقیقت دارند اما از آنجا که توسط دلایل و منابع معتبر پشتیبانی نشدهاند نمیتوانند بر حق بودن خود را نشان دهند. همچنین، چه بسیار ادعاهایی که نه تنها مطابق با «امر واقع شده» حقیقت ندارند بلکه ادعاکنندگان نیز سعی دارند با استفاده از ترفندها، شگردها و مغالطات ادعای خود را «بر حق» جلوه دهند و حرف خود را به کرسی بنشانند. بنابراین، مطابق با علم منطق اگر ما بر این باور هستیم که ادعایی مطابق با «امر واقع شده» است باید بتوانیم درستی و برحق بودن آن را نیز نشان دهیم.
اشکال دوم وارده بر این متن، توسل نویسندگان به منبعی مبهم و احتمالا کاذب به منظور صحیح جلوه دادن ادعای موردنظرشان است. در حقیقت، همانطور که اشاره شد، هنگامی که در یک متن به منبعی ارجاع داده میشود، این ارجاع باید روشن و دقیق باشد و نه به نحوی مبهم و نامعلوم. در این نوشته گفته شده: ” طبق اخبار واصله از خبرگزاریهای معتبر رسمی..”. همانطور که مشاهده میکنید خبرگزاریهای مورد نظر نویسندگان ذکر نشدهاند و نویسندگان تنها به اخبار واصله از خبرگزاریهای نامعلوم بسنده کردهاند. بنابراین، چنین ادعایی یک ادعای صرف و مبهم است که از اعتباری منطقی برخوردار نیست.
۳. منسوب کردن شمس تبریزی به فساد عقیده، خبیث شمردن آموزههای فرقۀ صوفیه و نسبت دادن عبارات هتاکانه به او، بدون بیان دلایل لازم و کافی، سومین نکته و اشکال وارده بر این استفتاء است. این بخش از متن نه تنها دربرگیرندۀ دلایل مورد نظر نویسندگان برای اثبات صحت ادعاهایشان نیست، بلکه نویسندگان این متن سعی کردهاند از طریق سیاهنمایی و اقراق در بیان، راه تقاضای استدلال توسط خوانندگان را نیز ببندند.
هنگامی که فردی به منظور جلوگیری از مخالفت و اعتراض مخاطبین، صفتی ناپسندیده، غیر اخلاقی و یا غیر شرعی را به مخالفان آن ادعا نسبت میدهد، در حقیقت با این کار دیگران را از مخالفت با ادعای خود برحذر داشته و در حال گوشزد کردن این اتهام است که اگر کسی با آن ادعا مخالفت کند، آن فرد هم مصداقی برای آن صفت غیر اخلاقی و یا غیر شرعی است. برای نمونه، اگر من بگویم «تنها افراد بیایمان با نظر من مخالف خواهند بود» در حقیقت دارم صفت بیایمانی را بر کسی حمل میکنم که بخواهد با من مخالفت کند. بنابراین، اگر افراد در محیطی قرار گرفته باشند که ایمان داشتن به عنوان ارزش تلقی میشود، اعتراض به این جملۀ من و تقاضا برای ارائۀ دلیل، تهدیدی برای آن فرد تلقی خواهد شد. در این متن نیز نویسندگان با خبیث شمردن آموزههای فرقۀ صوفیه و فاسد دانستن کسی که چنین عقایدی دارد، خوانندگان و مخاطبین را نسبت به تقاضای دلیل از آنها ترساندهاند. به عبارت دیگر و به زبان منطقیون، نویسندگان از طریق مسموم کردن چاه، راه استدلال کردن برای ادعاهایشان را بستهاند.
از سوی دیگر، نویسندگان با توسل به اهمیت مقام و محضر حضرت صدیقۀ طاهره(ع) برای شیعیان تلاش کردهاند با نسبت دادن چنین القاب هتاکانهای به شمس تبریزی و توسل به احساسات و هیجانات جمعی، عوامفریبی کرده و از احساسات مذهبی شیعیان در جهت توقیف این فیلم سینمایی و به کرسی نشاندن مقاصد خود سود برند. در توضیح مغالطۀ عوامفریبی میتوان گفت شخص به جای اقامۀ استدلال برای اثبات ادعای خود، سعی میکند از راه تحریک احساسات و هیجانات جمعی و توسل به عواطف و جو حاکم، نوعی تصدیق جمعی نسبت به نتیجۀ مطلوب خود بهدست آورد به طوریکه به تک تک افراد گروه چنین القا شود که آنها با پذیرش آن عقیده، به نوعی یگانگی با گروه رسیدهاند و این یگانگی به آنها امنیت و قدرت میدهد.
سرانجام، به این دلیل که به منابعی که نشان دهد عقاید شمس تبریزی فاسد است و آموزههای فرقۀ صوفی خبیث و باطل است ارجاع داده نشده و صرفا به عنوان “مقالات شمس” بسنده شده، فارغ از صادق و یا کاذب بودن ادعاهای مطرح شده، این بخش از متن نه تنها در برگیرندۀ ادعای بدون استدلال است بلکه شخصیت شمس تبریزی و فرقۀ صوفیه را بدون استناد به مرجعی معتبر و دقیق در مضان اتهام قرار داده است.
۴. اشکال چهارم و پایانی وارد بر این استفتاء، نکتۀ کلیدی این یادداشت است. پس از تحلیل و ارزیابی متن استفتاء با رویکردی منطقی، پرسشی که قرار است در این یادداشت به آن پاسخ داده شود این سؤال مهم و اساسی است که چرا جمعی از طلاب حوزۀ علمیۀ قم نسبت به ساخت چنین فیلمی، چنین واکنش تند و سرسختی را از خود نشان میدهند؟ به عبارت دیگر، دلیل این واکنش فارغ از شواهد و دلایل کافی نسبت به این فِرقه به عنوان یکی از فُرَق دین اسلام چه میتواند باشد؟
در این زمینه، شواهد تاریخی به ما نشان میدهد که در تمامی دورانها مبارزه با مکتبهای انشعابی از یک دین و یا ایدئولوژی، در مقایسه با مبارزه با دیگر ادیان، کفار و دشمنان خارجی با خشونت، جدیت و سرسختی بیشتری همراه بوده است. از دیدگاه هوبرت شلایشرت یک دلیل دمِ دستی برای توجیه چنین ادعایی آن است که همواره دشمنان خارجی در قیاس با فرقههای انشعابی (و یا انحرافی به زعم آنان!) از نیروی قویتری برخوردار هستند.[5] بنابراین، مبارزه با آنها بسی سختتر خواهد بود و در صورت جنگ و مبارزه با آنان چه بسا کیان و قلمرو خود را مورد تهدید جدی قرار دهند. در نتیجه، رفتاری سیاستمدارانه، روابط اقتصادی، داد و ستد بازرگانی و در نهایت روابطی مسالمتآمیز با دشمنان خارجی، جایگزینِ مناسبتر و مصلحتاندیشانهتری خواهد بود. اما در مقابل، فرقههای انشعابی که عناوینی همچون منحرفان، فرقههای ضاله، مرتدان، زندیقان و فتنهگران برای آنها بهکار میرود، هم خطرناکترند و هم ضعیفتر؛ بنابراین هم مصلحت آن است که از شر آنها سریعتر رها شوند و هم به راحتی میتوانند بر آنها فائق آیند.
روایت دیگر ریشه در جنبههای معرفتشناسانه و الاهیاتی دارد. از چنین منظری، تفاوت منحرفان، مرتدان و فرقههای ضاله با دشمنان خارجی و دیگر ادیان در این نکتۀ کلیدی است که برای آنها این امکان وجود داشته که حقیقتِ نابِ دین، ایدئولوژی و یا مکتب مورد نظر را به غایت دریابند؛ اما یا ابتدا ایمان آورده و سپس از آن روی برگرداندهاند و یا اگر چه این حقیقت را بیمیانجی به چشم دیدهاند اما بازهم ایمان نیاوردهاند. بنابراین، از نظر بنیادگرایانِ یک دین و ایدئولوژی، طرفداران فُرَق ضاله، مرتدان، منحرفان و زندیقان، طبیعتی کور و کر و خبیث دارند و هرچه به آنها گفته شود که ایمان بیاورید، بازهم ایمان نیاورده و بر گمراهی، فساد و خباثت خویش اصرار میورزند.
هر کس یک بارحقیقت را در عظمت آن به چشم دیده، جذبۀ آن چنان او را میگیرد که دیگر هیچگاه رهایش نمیکند؛ حقیقت، که حقیقتِ مکتب است، به قوت خود در قلبها جایگزین میشود و برای همیشه آنها را تسخیر میکند. ]اما[ مُرتد این توهم را به خطر میافکند. پس باید او را ملعون دانست و کیفر داد. دینِ حق با خلقها و دینهای دیگر همزیستی کرده است، اما هیچگاه همزیستی با مرتدِ خودی را نپذیرفته است، با وحشت به او نگریسته و سخت کیفرش داده است. این نکته فهمیدنی است زیرا هر ارتدادی به معنای کمتأثیر شدنِ درونی مکتب بوده است…[6]
براساس آنچه شرح داده شد دلیل اصلی و عمدۀ مخالفت جمعی از طلاب حوزۀ علمیۀ قم در مخالفت با فرقۀ انحرافی و ضالۀ صوفیه، با پیشفرض گرفتن این مقدمه که شمس تبریزی نیز در این فرقه گنجانده میشود، قابل ردیابی است. در حقیقت، طُلاب نیز فرقۀ صوفیه را به عنوان شاخهای انحرافی از دین اسلام و مذهب شیعه میدانند؛ فرقهای که اگرچه حقیقت را به چشم دیدهاند اما به خاطر طبیعت کر و کور و خبیثی که دارند، ایمان نمیآورند. بنابراین، باید آنان را ضالّه نامید، سخت کیفرشان داد و در جهت مبارزه و از بین بردن آنها سرسختانه تلاش کرد. در نتیجه، هرگونه فیلم، اثر هنری و نوشتهای که دربارۀ آنهاست، از آنجا که ترویج دهندۀ آموزههای آنهاست، برای جامعه همچون سمی خطرناک است و باید توقیف شود.
پانویسها
[1] به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فرارو
[2] به گزارش الف به نقل از مباحثات
[3] خبرآنلاین، ۲ مهر ۱۳۹۸، کد خبر ۱۳۰۳۳۱۰
[4] نگاه کنید به: خندان، علی اصغر، مغالطات، بوستان کتاب قلم، ص. ۱۷۴.
[5] نگاه کنید به: شلایشرت، هوبرت، بحث با بنیادگرایان: شگردها، امکانها و محدودیتها، ترجمۀ محمدرضا نیکفر، انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۸۱.
[6] شلایشرت، هوبرت، بحث با بنیادگرایان: شگردها، امکانها و محدودیتها، ترجمۀ محمدرضا نیکفر، انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۸۱، ص. ۸۹
مولانا جرم اش این ست که اسرار هویدا میکرد:
من نخواهم لطف حق با واسطه
که هلاک خلق شد این رابطه
مولانا
reza / 03 October 2019
با دو دلیل ما از مراجع عظام و پیروانشان پشتیبانی خود را اعلام میکنیم :
1. تبلیغ در باره هر فرقه دیگر ، درست و بحق باشند یا نباشند ، باعث میشود برای آخوندها و علمای عظام رقیب درست شود و پیروانشان کم شوند. داستان علوم ظاله انسانی درست نشود ! چنان که ولی امر مسلمین جهان فرمودند علوم ظاله انسانی باعث میشود که اعتقاد به اسلام (روحانیت معظم و علمای عظام) کم شود .
2. ما با وجود چنین روحانیت و علما و پیروانشان به هیچ فرقه ظاله نیاز نداریم !
شهروند درجه سه / 03 October 2019
چرا انقدر ساده هستید؟؟!!
میخؤان نرخ گران شه و بعد مثل همیشه هر مهملی هم خواستند تو این سریال بچپانند.
شما و رادیوزمانه هی این کاسه ها رو هم نزنید تا بوش بیشترشه.
یکی ازدرامدهای دفتر مکارم هم همین فتواها هست. یادتان از رایتل و فرستادن تصویر با موبایل حرام کردن ان توسط این بابا بیاد.
احمد / 04 October 2019