آنی دیلارد (متولد-۱۹۴۵ Annie Dillard) نویسنده و شاعر آمریکایی، صاحب آثار بسیاری اعم از رمان، روایت‌های غیر داستانی، جستار، نقد ادبی، و شعر است.

نینکر کریک: جلوه‌ای ازطبیعت بکر که آنی دیلارد برای رسیدن به تعالی به آن پناه برد

دیلارد در آثاش پرسش‌هایی را در میان می‌آورد که برای آن‌ها نمی‌توان به سادگی پاسخی یافت. او بسیار جوان بود که در سال ۱۹۷۲ در ایالت ویرجینیای آمریکا به جست‌وجوی ردی از هنری دیوید ثورو به طبیعت پناه آورد و در کرانه رود نینکر کریک، در تنهایی و سکوت و انزوا سکونت کرد.

هنری دیوید ثورو جایگاهی فراموش‌ناشدنی در زمینه‌ پاسداری از طبیعت دارد. آموزه‌های او در این‌باره برای سال‌ها الهام‌بخش کنشگران زیست‌محیطی بود. ثورو نه‌تنها درباره‌ طبیعت می‌اندیشید و برای آن دلنگران بود بلکه در پیوند و بستگی با طبیعت بود. در این میان، پیوند و ارتباط ثورو با درختان بسیار مثال‌زدنی است. او جایی نوشته است‌: «همانا درختان قلب دارند.»

آنی دیلارد، نویسنده

ثورو نظریه‌پرداز نافرمانی مدنی، از مهم‌ترین چهره‌های نظریه تعالی است که نسلی از نویسندگان بیت در آمریکا را هم تحت تأثیر خود قرار داده است. دیلارد که در خانواده‌ای مرفه پرورش پیدا کرده بود از کودکی با آثار ثورو و همچنین با نویسندگان نسل بیت آشنایی داشت. دیلارد در مصاحبه‌ای می‌گوید:

« تو در جست‌وجویی، هنگام نوشتن قلب تو می‌شکند، کمرت خم می‌شود و سرت درد می‌گیرد و تازه در این لحظه است که آن لحظه موعود فرامی‌رسد. تکانی در هوا و آن موجود با آن دو بال کوچکش بر شانه تو می‌نشیند و تومی‌توانی نام خودت را بر بال‌‌های او ببینی.»

به این ترتیب دیلارد به لحظه «اشراق» در ادبیات اعتقاد دارد، به آن دم که ستاره شمال در شب تابیدن می‌گیرد و سپیده‌دم ناگهان برمی‌زند و شب به صبح می‌رسد و جهان چنان است که انگار حقیقتی آشکار می‌گردد.

دیلارد پس از تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی فارغ‌التحصیل شد و بعد از رهایی از یک زناشویی ناکام با استادش به دامن طبیعت پناه برد. در آثار او کوچک‌ترین نشانی از زندگی خصوصی‌اش نمی‌توان یافت. او نویسنده‌ای است که به مشاهده آنچه که در این لحظه می‌بیند اعتقاد دارد. می‌گوید:

« بحث بر سر این است که با چشمان باز به جهان بنگریم. خاطرات دور را سریع می‌توانیم به یاد بیاوریم، اما همین‌که آنها را می‌نویسیم، با دست خودمان برای همیشه این یادمان‌ها را ویران کرده‌ایم.»

کافی است که در خانه را باز کنیم و مانند دیلارد به آنچه که بیرون از ما در جهان اتفاق می‌افتد بنگریم. مبنای آثار دیلارد بر شگفتی از مشاهده بنا شده است. آن هم در زمانه‌ای که نگاه ما از بیرون غافل مانده و هر دم به درون بیشتر معطوف می‌شود.

در نظر دیلارد طبیعت جلوه‌ای از خداست اما خدایی که به اختلال در خلق مبتلا شده است: گاهی غمگین و گاهی شیدایی است.

نگاه دیلارد به طبیعت فارغ از احساسات رقیق، کنجکاو و به دور از هرگونه کلیشه و پیشداوری‌ست. او زیبایی‌پرست است و زیبایی در نظر او به سلیقه ربط ندارد، بلکه در ذات اشیاء و طبیعت و هستی وجود دارد و اکنون می‌بایست برای بیان این زیبایی‌ها زبانی ابداع کرد و کار نویسنده در باور او جز ابداع زبانی که بیانگر زیبایی هستی باشد نیست. با زیبایی زبان است که به نظر دیلارد می‌توان با زیبایی‌های هستی ارتباط برقرار کرد و به درک زیبایی رسید.

از کتاب «نوشتن زندگی» (Writing Life) فرازی را برگزیده‌ایم. حمید فرازنده، مترجم این بخش از کتاب درباره ویژگی‌های این اثر و نویسنده‌اش می‌‌نویسد:

 «دیلارد به جدایی ژانرهای ادبی از یکدیگر باور ندارد، در انتخاب کلمات دقت و وسواس زیاد به خرج می‌دهد. ادیبانه‌ترین کلمات در کنار قدیمی ترین یا عامیانه‌ترین کلمات جفت وجور می‌شوند و با موسیقی کلام که او برایش اهمیت بسیار قائل است، بستر جهان اندیشه‌اش را می‌سازد و او را صاحب سبکی شاخص با خوانندگانی اندک می‌کند.»

بیشتر بخوانید: