فاجعه از آنجا آغاز میشود که چهارده کیلومتر از طول تالاب انزلی را اتوبان کشیدهاند. این اتوبان چهار باندی را تا کنون حدود شش کیلومتر آسفالت کردهاند ولی هشت کیلومتر باقی مانده هنوز خاکی است و در برخی از مناطق فقط تسطیح و زیرسازی آن را به انجام رساندهاند. با چنین رویکرد غیر کارشناسانهای پهنهی مرداب انزلی را به مناطقی جدا از هم تبدیل نمودهاند که حوضچههایی منفک از هم از آن سر بر میآورد. ناگفته نماند که در این خصوص هرگز از مردم محلی نیازسنجی به عمل نیاوردهاند. حتا نظر کارشناسانهی سمنهای (سازمانهای مردم نهاد) محلی را نیز ناشنیده باقی گذاشتهاند. با پول مالیات و عوارض مردم برای آنان تصمیم میگیرند و تصمیمهای خودانگارانهی نهادهای دولتی را به جای نظر و نگاه مردم جا میزنند.
اتوبان یاد شده از هفت کیلومتریِ روستایی به نام “بشمن” در غرب انزلی آغاز میگردد تا در هفت کیلومتری شرق انزلی به روستایی به نام “طالبآباد” بپیوندد. تازه مدیران شهری استان گیلان از خودشان خیلی هم ممنون و متشکراند که دارند چنین طرحی را به پایان میرسانند. طرحی که در نهایت به مرگ و نابودی همیشگی تالاب انزلی و گیاهان و جانداران آن میانجامد.
از هم اکنون نه فقط درختان حاشیهی مرداب یکی پس از دیگری به اعتبار بیلهای میکانیکی دولت از جا کنده میشوند بلکه مجموعهای از درختچههای سه- چهار ساله هم از یورش ارههای برقی حکومت در امان نماندهاند. در زمان تهیهی این گزارش، دو مجموعه از همین درختچههای بریده شده در کنار اتوبان به چشم میآمد که وزن آنها به بیش از دویست تن تخمین زده میشد. درختچههایی که در نهایت از سوی کامیونها به جاهای مورد نظر انتقال مییابد تا کارکردی سوداگرانه و نامردمی برایشان تعریف گردد.
در طی همین مسیر چهارده کیلومتری اتوبان است که مافیای دولتی هدفهای تجاری خود را برای تخریب هرچه بیشتر مرداب به اجرا میگذارند. چنانکه هرجایی از پهنهی مرداب که بگویی تابلوها و بنرهایی به چشم میآیند که روی آنها نوشتهاند: “این قطعه زمین به فروش میرسد.” بسیاری از این تابلوها را حتا در فضای آبهای مرداب بر زمین فروکردهاند. زمینخواران دولتی از هم اکنون انتظار روزی را میکشند که درنهایت سرتاسر مرداب را بخشکانند تا بر بستر آن زمینهایی از این نوع برای سوداگران وابستهی به حکومت باقی بماند.
همچنین در طی مسیر اتوبان، از حالا کافه- رستورانهایی ساختهاند که نیاز گردشگران و مسافران را به غذا و نوشیدنی تأمین میکند. مالکان چنین رستورانهایی نیز حمایت نهادهای دولتی را به همراه دارند تا از مزایای آن در راه تصرف خودمانی منابع طبیعی کشور استفاده به عمل آورند. زمینخواری در زمینهای حاشیهی مرداب بیش از همه به نام بستگان و وابستگان حسن خستهبند نمایندهی خودخواندهی مجلس شورای اسلامی حکومت از بندر انزلی انجام میپذیرد. حسین کچلکی داماد او گروههایی از متصرفان عدوانی زمینهای منابع طبیعی را سامان داده است که بدون استثنا به حریم زمینهایی که دولت میخشکاند دست مییابند. حسین کچلکی در همین راه حتا از اسلحهی گرم نیز سود میبرد. چنانکه فرماندار و شهردار بندر انزلی خیلی راحت خودشان را از تیررس او کنار میکشند و استاندار گیلان نیز ضمن سکوت خود به این ماجراهای نامردمی یاری میرساند. طبیعی است که در نهایت سکوتهایی از این نوع بدون مزد باقی نخواهد ماند. حسین کچلکی را اینک در انزلی همگی میشناسند. چون نام او در منطقهی بندر انزلی با تمامی فسادهای درونی حکومت، پیوند میخورد.
مرداب انزلی بیست سال پیش از این حدود سی و پنج هزار هکتار وسعت داشته است که همراه با اتخاذ چنین سیاستهای ناکارآمدی مساحت آن را به کمتر از بیست و پنج هزار هکتار کاهش دادهاند. حتا آسیبهای پیش آمده شرایطی را فراهم دیده است که ارتفاع آب آن نیز به کمتر از نصفِ بیست سال قبل کاهش یابد. ماجراهایی از این دست در موقعیتی اتفاق میافتد که همراه با بهانه کردن اتوبانسازی، قریب پنج هزار هکتار از حریم مرداب را برای همیشه تخریب کردهاند. در فضای همین تخریب عمومی است که اتوبانی به طول چهارده کیلومتر در مسیر طولی آن راه انداختهاند که این اتوبان همانند سد و دیواری از آسفالت و خاک، مرداب را آشکارا به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم میکند.
در قسمت شمالی این سدِ جادهای شهر انزلی و غازیان و روستاهایی همانند بشمن، کلویر، نویر، سامانسر و طالبآباد قرار گرفتهاند. در مناطق جنوبی مرداب هم روستاهایی جانمایی شدهاند که گذران ساکنان آن در مجموع از راه صید ماهی و کشاورزی تأمین میشود. ولی سیاستهای خودانگارانهی مافیای حکومت حرفه و شغل آنها را از ایشان پس میگیرد و هر روز به آسیبهای بیکاری بین مردم منطقه دامن میزند.
در ضمن تبدیل پوشش گیاهی زمینهای حاشیهی مرداب به اماکن مسکونی یا تجاری شرایطی را فراهم میبیند تا مردم از شغل سنتی خود یعنی حصیربافی جا بمانند. چون حصیرها را از گیاهی به نام “سوف” میبافند که در حریم مرداب میروید. بخشی از مردم نیز هم پیش از این، زندگانی خود را به برداشت گیاه “لی” از آبهای ساحلی مرداب پیوند میزدند. گیاهی که گذشته از حصیربافی در پوشاندن سقف خانههای روستایی و تولید انواع سازههای دستی به کار گرفته میشود. اینک ساختمانسازی بیرویه در حاشیهی مرداب تمامی این مشاغل سنتی و محلی را به نابودی میکشاند.
جدای از این دستبرد به حریم مرداب، زیست طبیعی پرندگانِ آن را نیز با خطر مواجه نموده است. خوتکا، قو، مرغابیهای وحشی و لکلکها، نخستین پرندگانی هستند که محیط زیست طبیعی خود را در این یورش و تهاجم از دست میدهند. تازه صیادان محلی نیز به مرور باید از کار صید ماهی دست بشویند و ناخواسته ناظر دستاندازی سوداگرانی باشند که منافع خود را همراه با خشکاندن همیشگی مرداب به اجرا میگذارند. توضیح اینکه در فضای مساعد مرداب انزلی دهها نوع ماهی و پرنده به تخمگذاری و تولید مثل اشتغال دارند که بخش وسیعی از نیاز مردمان منطقه را تأمین و جبران میکنند. در همین راستا حتا کشتزارهای برنج و زمینهای صیفیکاری حاشیهی مرداب نیز به مرور به برجهایی از آهن و سیمان تبدیل خواهند شد تا دیگر از تالاب انزلی هیچ نشانهای برای زیست گیاهان و جانداران باقی نماند.
تازه چنین طرحی را با نام “طرح احیای مرداب انزلی” به پیش میبرند. چون چنان تبلیغ میکنند که مرداب مرده است اما آنان سیاست احیای آن را در سر میپرورانند. ولی همین طرح، جادهای کمربندی برای شهر انزلی فراهم خواهد دید که مسافران جادهی آستارا- انزلی را به گونهای مستقیم به جادهی انزلی – رشت هدایت خواهد کرد. مدیران شهری استان گیلان چنان میپندارند که ضمن اجرای چنین پروژهای به حتم خواهند توانست شهر انزلی را از فشار سنگین ترافیک آن نجات ببخشند. اما هرگز به آسیبهای زیست محیطی سنگین آن نمیاندیشند. آسیبهایی که به طبع هرگز قابل جبران نخواهد بود.
بیدلیل نیست که کنشگران زیست محیطی انزلی نیز همانند کنشگران زیست محیطی تمامی کشور با فشار نیروهای امنیتی حکومت در چالش به سر میبرند. حکومت مطالبات زیست محیطی شهروندان خود را برنامهای امنیتی جلوه میدهد تا سمنهای (سازمانهای مردم نهاد) متشکل منطقه، یک به یک غیر قانونی اعلام شوند و زمینههای کافی برای دستگیری اعضای آنها آماده گردد. نیروهای امنیتی همچنین اعضای سمنها را از فعالیتهای اجتماعی و زیست محیطی خود بازمیدارند و ضمن چنین برنامهی حساب شدهای به تخریب خود در فضای طبیعت یاری میرسانند. به طبع همراه با همین تخریبهای نامردمی است که اهداف سوداگرانهی خود را جامهی عمل میپوشانند. مخالفت آشکار رهبر جمهری اسلامی با پیماننامهی پاریس زمینهی کافی برای کارگزاران حکومت فراهم میبیند تا از سوداگری خود در فضای مرداب انزلی توجیه به عمل آورند. این سوداگران حتا تأیید همیشگی مدیران زیست محیطی منطقه را نیز به همراه داشتهاند. چنانکه این مدیران خودفروخته تنها در نقشی از گماشتگان حرفهای و دولتی ظاهر میگردند تا مطالبات زیست محیطی شهروندان گیلانی را ناچیز بشمارند و جهت ایجاد رعب و وحشت، نیروهای امنیتی را به سراغشان بفرستند. پاسخهایی از این نوع به خواست مردم بخشی از سیاستهای همیشگی کارگزاران جمهوری اسلامی است.
صنایع اتومبیل سازی خارجی و دراختیارگذاشتن امتیازتولیدش به عناصرحکومت آخوندی درایران که برپایه تولیدات صدها هزارخودوردرسال بوده است و منافع هیولائی که ناشی ازفزوش اتومبیل ها ولوازم یدکی و فروش سوخت به جیب عناصرحکومتی و رهبر ریخته میشود مسلتزم خیابان سازی ها و اتوبان ها برای عبورومرور اتومبیل های تولیدی شان است…برای این هدف منافع آورهیولائی ویران کردن مزارع و باغات و جنگل ها و مراتع و تالاب ها امری است که باید چنین شود…وهرارگانی و هرقشون مردمی دراین امرمخالفت کند باید به هرشکل وفرمی تهدید و یا شکنجه و یا حتی به زندان محکوم شد…اگردراروپا وامریکا و زاپن و چین که کشورهای صنعتی وتولیدی هیولائی هستند که چه درجهت تولیدات و حمل ونقل و چه ازلحاظ کارگران و کارمندان این صنایع باید چنین خیابانها و اتوبان هائی برای کمبود ترافیک و تسریع خدمات باشد قابل درک است ولی این مورد ربطی به کشور با اقتصاد و صنایع درهم کوفته ندارد که بیش از بیست میلیون مردمش دانسته و یا ندانسته بیکارهستند..درحومه تهران درخیابان هائی مغازه هائی وجود داشتند که بسیاری درآنها شغلی داشتند ولی بیکباره و صاعقه وار دستورتخریب مغازه ها وبرای به گسترش دادن عرض خیابان درجهت عبورومرور بیشتر پراید ها و پژوها صادرمیشود!!! باغات هم به چنین سرنوشتی دچارشدند…تابحال شده است که حتی یکی ازقشون رهبری جهت دیدن فجایع حکومت ساخته راهی تالاب ها شود؟ …اتومبیل ها را تولید کنید بفروشید و سوخت و لوازم یدکی را هم بفروشید و جاده های مناسب را هم برایشان بسازید اگرازداخل گورستان ها هم می گذرد …
حقیقتگو / 04 October 2019