اکبر گنجی – چند میلیون ایرانی در دیگر کشورها اقامت دارند. صدهاهزار افغانی نیز در ایران اقامت دارند. ایرانیان مقیم خارج – اگر دانشجویان را نادیده بگیریم – دارای شغلی هستند و کاری انجام می‌دهند. افغانی‌های مقیم ایران نیز مشغول کاری هستند. با این تفاوت که آنها سخت‌ترین کارها را انجام می‌دهند. یکی از این کارها، ساختمان‌سازی در شهرهای بزرگی چون تهران است.

 
گروه بسیار انگشت‌شماری از ایرانیان مقیم خارج مرتکب جرایمی شده‌اند و می‌شوند. وقتی جرایم این گروه‌های انگشت‌شمار توسط رسانه‌ها برجسته می‌شود تا چهره‌ای مشوش از ایرانیان برساخته شود، همه ما به شدت ناراحت می‌شویم. به تعبیر دیگر، غرور ملی‌مان لطمه می‌بیند.
 
یک ایرانی سالخورده مقیم آمریکا مقداری تریاک و هزار و ۹۰۰ قرص متادون، آلپرازولام و والیوم به همراه خود وارد آمریکا می‌کند. پلیس گمرک آنها را کشف می‌کند. روزنامه لس‌آنجلس تایمز روز دوم ماه تیر سال ۱۳۹۱ خبر آن را منتشر می‌کند. سپس وب‌سایت‌های فارسی زبان نیز آن را منتشر می‌کنند. این نوع فضاسازی ضد ایرانی ناموجه است. مگر آمریکا دارای بیشترین زندانی در جهان نیست. بیشترین زندانی فقط از نظر تعداد نیست، بلکه با ملاک “از هر یکصد هزار تن، چند زندانی؟” نیز دارای بیشترین زندانی در سطح جهان است. خطرناک‌ترین زندانیان در زندان‌های این کشور حضور دارند.
 
 جیمی کارتر، روز پنجم تیرماه امسال طی مقاله‌ای در نیویورک تایمز نوشت که دولت آمریکا ده اصل از سی ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض کرده است. او در ادامه می‌نویسد: “مقامات آمریکایی افشا کرده‌اند برای گرفتن اعتراف از بعضی از این زندانی‌ها، تعدادی‌ از آنها را که در دادگاه نظامی محاکمه شده بوده‌اند مورد شکنجه قرار داده‌اند؛ بعضی‌شان بیش از صدبار با حس غرق‌شدگی شکنجه شده‌اند یا اسلحه به سوی‌شان گرفته شده، دریل کنار سرشان گرفته شده یا به تجاوز جنسی تهدید شده‌اند.”
 
آیا هیچکس می‌تواند با این شاخص چهره کل آمریکایی‌ها را مخدوش سازد؟ همان مردم بهترین دانشگاه‌های جهان را پدید آورده‌اند. همان مردم سرآمد رشد علم بوده‌اند. همان مردم در کمک‌های خیریه نیز سرآمد هستند. به عنوان نمونه، وارن بافت – که گفته می‌شود با ۴۴ میلیارد دلار دارایی سومین فرد ثروتمند جهان است و در یک خانه متوسط زندگی می‌کند- گفته است که ۹۹ درصد دارایی خود را به سازمان‌های خیریه خواهد بخشید. آمریکا کشوری مهاجرپذیر است که قلمرو سیاسی خود را به روی خارجی‌ها گشوده است. بسیاری از خارجی‌ها در این کشور به مقام وزارت رسیده و یا به مقامات بالای قضایی و نظامی دست یافته‌اند.
 
داوری منصفانه درباره یک ملت
 
وقتی درباره ملتی داوری می‌کنیم، باید منصفانه همه شاخص‌ها را در نظر بگیریم و منفی‌ترین شاخص‌ها را به ویژگی آن مردم مبدل نسازیم.
 
اگر به چند میلیون ایرانی مقیم خارج بنگریم، آنها را جمعیتی تحصیل کرده، دارای شغل‌های آبرومند و در مجموع ثروتمند خواهیم یافت، اما وقتی فضاسازی علیه شهروندان یک کشور صورت می‌گیرد، کمپانی اپل نیز از فروش یک آی‌پد به دختر ایرانی- آمریکایی خودداری می‌کند.
اگر به چند میلیون ایرانی مقیم خارج بنگریم، آنها را جمعیتی تحصیل کرده، دارای شغل‌های آبرومند و در مجموع ثروتمند خواهیم یافت، اما وقتی فضاسازی علیه شهروندان یک کشور صورت می‌گیرد، کمپانی اپل نیز از فروش یک آی‌پد به دختر ایرانی- آمریکایی خودداری می‌کند. آن دختر نیز فیلمی تهیه می‌کند و در آن با رئیس‌جمهور آمریکا در خصوص این رفتار تبعیض‌آمیز و تحریم‌های اقتصادی سخن می‌گوید.
 
افغانی‌های مقیم ایران نیز مردمانی زحمتکش و سختکوش هستند. اقلیتی از آنها مرتکب جرایمی شده‌اند و می‌شوند؛ به همان دلیلی که جرایم خلافکاران دیگر کشورها را به همه مردم آن کشورها نمی‌توان نسبت داد، جرایم این اقلیت افغان را هم نمی‌توان به کل افغانی‌های مقیم ایران نسبت داد.
 
ما افغانی هستیم، افغانی‌ها هم ایرانی هستند
 
همه ایرانیان مقیم خارج فعالان سیاسی ناراضی نبوده‌اند که به دلیل سرکوب‌های جمهوری اسلامی از ایران گریخته باشند. بخشی از آن‌ها به دلایل سیاسی و بخش وسیعی از آنها برای زندگی بهتر در کشورهای توسعه یافته غربی مهاجرت کرده‌اند.
 

بسیاری از افغان‌ها ایرانی شده‌اند، به همان معنایی که بسیاری از ایرانی‌ها آمریکایی، آلمانی، فرانسوی، کانادایی و غیره شده‌اند. ایرانیان مقیم جوامع غربی خواهان حقوق برابر با شهروندان این کشورها هستند. هیچ نوع تبعیضی را برنمی‌تابند. افغان‌های مقیم ایران نیز باید حقوقی برابر با ایرانیان داشته باشند. هر نوع تبعیضی نسبت به آنها ناروا است.
حتی اگر همین امروز جمهوری اسلامی سرنگون و رژیمی صد در صد دموکراتیک جایگزین آن شود، بسیاری از آنها- حتی مخالفان سیاسی- به ایران بازنخواهند گشت. دلایل این امر بسیار است. یک بار همه چیز را گذاشتن و رفتن و از نو شروع کردن، تجربه سخت و تکان دهنده‌ای بوده است.
 
تکرار این تجربه بسیار دشوار است. از سوی دیگر، حتی اگر ایران دارای رژیمی دموکراتیک شود، باز هم سطح توسعه آن تا زمان طولانی مشابه سطح توسعه جوامع غربی نخواهد شد. ایرانیانی که سال‌ها به این سطح از زندگی عادت کرده‌اند، بعید است- با بازگشت به ایران- حاضر به تقلیل سطح زندگی خود شوند.
 
شماری از مردم افغان نیز از ستم گریخته‌اند و به ایران پناه آورده‌اند. حکومت‌های ستمگر داخلی، جنگ، اشغال آن کشور از سوی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و سپس دولت آمریکا، ناامنی گسترده و غیره آنها را به ایران کشانده است. بدیهی است که سطح توسعه اجتماعی ایران بسیار جلوتر از افغانستان است.
 
حتی اگر امنیت کامل در افغانستان برقرار شود- چنین چشم‌اندازی در حال حاضر اصلاً وجود ندارد و با خروج نیروهای آمریکایی و غربی در پایان سال ۲۰۱۴ نزاع بر سر تصاحب قدرت افزایش خواهد یافت- بازهم به دلیل زندگی بهتر در ایران، بسیاری از افغان‌ها به کشور خود بازنخواهند گشت.
 
به تعبیر دیگر، بسیاری از افغان‌ها ایرانی شده‌اند، به همان معنایی که بسیاری از ایرانی‌ها آمریکایی، آلمانی، فرانسوی، کانادایی و غیره شده‌اند. ایرانیان مقیم جوامع غربی خواهان حقوق برابر با شهروندان این کشورها هستند. هیچ نوع تبعیضی را برنمی‌تابند. افغان‌های مقیم ایران نیز باید حقوقی برابر با ایرانیان داشته باشند. هر نوع تبعیضی نسبت به آنها ناروا است. فراموش نکنیم و دائماً با خود تکرار کنیم: “ما افغانی هستیم، افغانی‌ها هم ایرانی هستند.”