کریستین کاریل − معمولا دیکتاتورها را احمق یا دست‌کم دیوانه می‌دانند. معمر قذافی یک دیوانه رجزخوان بود، با نوعی سبک مسخره در مد و شیوه لباس پوشیدن. کیم جونگ ایل، موهایش را عجیب و غریب درست می‌کرد و عاشق شعارهای فراواقعی بود. ژنرال‌های برمه هم دیکتاتورهایی بودند که در تصمیم‌گیری‌های کلان‌شان با طالع‌بین‌ها مشورت می‌کردند و بی‌درنگ و بی‌ملاحظه، به مردم شلیک می‌کردند.

 
این تصاویر کاریکاتوری، معمولا نشانه تمایل به پنهان کردن حقایقی ناخوشایند درباره زندگی امروز است. قذافی ۴۱ سال حکومت کرد. پیش از دورانی که او به قدرت برسد، سر‌کشی و رقابت در لیبی عادی بود. کیم جونگ ایل، بعد از ۱۷ سال حکمرانی بر کره شمالی در بسترش درگذشت. در حالی‌که سیاست‌های او، کشورش را به فقری حقارت‌بار دچار کرده بود، همسایگانش مانند کره جنوبی، به قله رفاه رسیده بودند. ژنرال‌های برمه، در ۱۹۶۲ به قدرت رسیدند، و هر چند، مدتی بعد کمی ‌ضعیف‌تر شدند، اما همچنان در قدرتند.
 
همه این دیکتاتورها، طولانی‌تر از زمانی که خودشان یا مردم‌شان انتظار داشتند در قدرت باقی ‌ماندند. بله! آنها دیو بودند اما نمی‌توان به آنها گفت احمق. با مقیاس‌های خودشان آنها واقعا موفق بوده‌اند.‌
 
“منحنی یادگیری دیکتاتورها”
 
این حقیقتی است که اگر می‌خواهیم به نیروهای آزادی‌خواه دنیا کمک کنیم، باید همواره آن را در ذهن داشته باشیم. این موضوع، در واقع یکی از درس‌هایی است که در کتاب فوق‌العاده “ویل دابسون”، با نام “منحنی یادگیری دیکتاتورها” نیز آمده است.
 
دابسون، سردبیر سابق “فارین پالیسی” که اکنون برای “اسلیت” کار می‌کند، این ایده را چند سال قبل پیدا کرد، زمانی که به بازی استراتژیک با فعالان دموکراسی‌خواهی که می‌خواستند رژیمی‌ مستبد را در کشورشان ساقط کنند دعوت شد. وقتی دابسون تقاضا کرد نقش یک دیکتاتور را بازی کند، همه با تعجب به او خیره شدند. به او گفته شد: “کار ما این نیست که به مردم یاد بدهیم چطور دیگران را سرکوب کنند.”
 
اما مشکل این است که اگر ندانید مستبدان چه ویژگی‌هایی دارند، شانس زیادی در منکوب کردن‌شان نخواهید داشت. دابسون کوشید این اشتباه را با بررسی پنج رژیم اقتدارگرا و روش‌های آنها در حفظ و کنترل فضا، اصلاح کند. او با اعضای حزب کمونیست چین و روس‌ها مصاحبه کرد. همچنین وضعیت انور ابراهیم، رهبر مخالفان مالزی را در جریان مبارزات انتخاباتی بررسی کرد. موضوعی که چالش سازماندهی یک اپوزیسیون متحد را در کشوری که با تنوع قومی روبه‌روست نشان می‌دهد. در ونزوئلا، او به یکی از متحدان سابق هوگو چاوز برخورد که اکنون در زندان است- شاهدی قابل توجه برای دمدمی‌مزاج بودن (یا شاید انعطاف‌پذیری بی‌رحمانه) یک رژیم. حتی بسیاری از گزارش‌های او از مصر قبل از سقوط حسنی مبارک، تحلیل‌های هوشمندانه‌ای درباره وضعیت نیروهای این کشور ارائه می‌دهند و تحلیل‌های او درباره اتفاقات پس از انقلاب صدق می‌کنند.
 
یادگیری از گذشتگان
 
پیامی ‌کلیدی که از تحقیقات دابسون دریافت می‌شود، این است که دیکتاتورهای امروز احمق نیستند. آنها از اشتباهات گذشتگان‌شان آموخته‌اند. “پوتین” دیگر مانند “استالین” نیست و “هو جین تائو” هم مانند “مائو” نیست. در بسیاری از موارد، دیکتاتورهای امروزی فهمیده‌اند که به نفع‌شان است در ظاهر به هنجارهای دموکراتیک توجه کنند، حتی اگر در عمل آنها را از میان ببرند.
 
مثلا چاوز از برگزاری انتخابات خوشش می‌آید. در روز انتخابات، شما می‌توانید به کسی که می‌خواهید رأی بدهید. اینکه بیشتر ونزوئلایی‌ها دیگر به او رأی نمی‌دهند، نشان‌دهنده تلاش فراوان رئیس‌جمهور، برای دخالت در رسانه‌ها، دادگاه‌ها و بوروکراسی در تمام روزهای سال است. یک مقام مسئول انتخاباتی در ونزوئلا به دابسون گفته: “مشکل، روز انتخابات نیست. همه نابسامانی‌ها در مصرف پول، کالا، قدرت‌طلبی بیش از حد و ارتباطات، قبل از روز انتخابات اتفاق ‌افتاده.”
 
آن‌طور که دابسون می‌نویسد، چاوز این جادوی سیاه را در فرهنگ سیاسی ونزوئلا وارد کرده است، جادویی آن‌قدر موثر که به سختی می‌توان تصور کرد مخالفان ستودنی تازه حیات‌یافته‌اش بتوانند با او رقابت کنند. کنترل رئیس جمهور بر امواج رادیو و تلویزیون بسیار استادانه است، تاجایی که به نظر می‌رسد او از افزایش نرخ تورم و بالارفتن آمار جنایت چندان آسیبی نمی‌بیند. تنها طبیعت است که حالا به شکل سرطان، از بدن رئیس‌جمهور انتقام می‌گیرد و می‌تواند به دوران چاوز پایان دهد.
 
برخی مشاهدات هشیارانه دابسون از گزارش‌های او درباره چین می‌آید. او نتیجه می‌گیرد کمونیست‌های چین، راضی‌ترین مستبدان امروزند. آنها درباره سرنگونی حکومت‌های مستبد قبلی، از چائوشسکو تا سوهارتو، مطالعات عمیقی کرده‌اند. رهبران چین تلاش زیادی کرده‌اند تا درس‌های لازم را در این زمینه بیاموزند و به نظر می‌رسد تلاش‌شان تاکنون نتایج موفقیت‌آمیزی داشته است. چنانکه دابسون اشاره می‌کند، بیشتر شاهدان عواقب میدان “تیان‌آن‌من” در سال ۱۹۸۹، از اینکه دریافته‌اند حزب کمونیست نه تنها همچنان در دنیا در قدرت است و بلکه هنوز رونق هم دارد، شوکه شده‌اند؛ اما دابسون می‌گوید: “حزب کمونیست چین می‌داند آسیب‌پذیری‌اش کجاست. لازم نیست کسی درباره اینکه دولت باید نگران چه چیزی باشد صحبت کند.”
 
دابسون در مورد پوتین با اکراه تأکید می‌کند که او می‌داند چطور کنترل امور را در دست داشته باشد ،بدون این‌که به سبک دوران شوروی سابق در این کار افراط کند. روس‌های قرن بیست و یکم، می‌توانند به خارج سفر کنند و از مزایای اینترنت بهره ببرند چون پوتین می‌داند که ایزوله کردن کامل مردم در دنیا، یک بازی باخت − باخت است. در عوض، او مانند چاوز  روی کنترل رسانه‌ها تمرکز کرده است (مثل تلویزیون ملی). پوتین با دقت قوانین را به نفع دولت دستکاری می‌کند و تاکنون، دست‌کم توانسته بدون اینکه مخالفان را به اردوگاه‌های کار اجباری بفرستد، همه چیز را حل و فصل کند.
 
یک مشکل دیکتاتورهای مدرن
 
دابسون می‌گوید که پوتین می‌داند بزرگ‌ترین خطر برای هر حکومت استبدادی، زمانی پیش می‌آید که ارتباطش را با احساسات مردمی ‌از دست بدهد. اگر مجلس چنان در کنترل درآمده باشد که دیگر نتوان از آن برای گرفتن بازخورد درباره نیازها و نگرانی‌های شهروندان استفاده کرد، چه راهکار جایگزینی وجود دارد؟
 
در چنین شرایطی، او نهاد تازه‌ای را با عنوان اتاق عمومی ‌ایجاد کرده؛ نوعی نهاد مشاوره‌ای در مقیاس بزرگ، شامل نمایندگانی از سازمان‌های غیردولتی نامعتبر که توصیه، راهنمایی و انتقاد می‌کنند؛ کاری که دومای ناتوان از عهده‌اش بر نمی‌آ‌ید، چون اصلا قدرتی ندارد.‌
 
البته این همان جایی است که دیکتاتورهای مدرن به مشکل بر‌می‌خورند. این حقیقت وجود دارد که حکمرانان مستبد، مجبورند طوری عمل کنند که گویی واقعا به واکنش‌های رای‌دهندگان توجه می‌کنند، تا حدی که گویی هنجارهای دموکراتیک کاملا نهادینه شده‌اند. تصادفی نیست که فرهنگ جدیدی برای مبارزه مدنی، در مقابل تقلب دولت در انتخابات در میان مردم روسیه ایجاد شده است. امروزه روس‌ها واقعا انتظار دارند آرایشان شمرده شود، بنابراین حرکت از طریق انتخابات دیگر کافی نیست.
 
مالزیایی‌ها هم سال‌هاست در انتخاباتی کم و بیش واقعی شرکت می‌کنند اما مدارک نشان می‌دهد که مردم این کشور می‌خواهند آرایشان چیزی بیشتر از یک مهر خشک شده در رای به یک دولت مستبد -هرچند خوش‌خیم- باشد.
 
تسلط نیروهای دموکراسی‌خواه
 
برای خیلی از دیکتاتورها این زمان، زمان آزمایش است. دابسون با وجود ارزیابی بی‌طرفانه رژیم‌های دیکتاتوری امروز، اعتقاد دارد که نیروهای دموکراسی‌خواه اکنون مسلط هستند. او می‌گوید بهار عربی تنها یک نشانه است. جزر و مدها به وضوح به نفع آزادی و جوامع کثرت‌گرا بوده است. سرعت انتقال اطلاعات، تمرکز بر قدرت را برای حکومت‌ها سخت کرده است و قدرت و ماهیت استبداد را کنار زده است. شایعه سوء‌رفتار دولت چین در بخشی از این کشور، می‌تواند باعث وقوع شورشی هزاران مایل دورتر از آن نقطه شود. دابسون می‌گوید: “چنین چیزی هرگز باعث نگرانی سلسله مینگ نمی‌شد. بنابراین نمی‌توان گفت چیزهایی که باعث نگرانی حکومت‌های مستبد امروز می‌شوند، از گذشته پیچیده‌تر نشده‌اند.”
 
ممکن است دابسون درست بگوید اما مطمئنا دلیلی وجود ندارد که آزادی‌خواهان از آرمان بزرگ‌شان دست بکشند. در حال حاضر، دست‌کم تعداد زیادی دیکتاتور در سراسر دنیا وجود دارند که هنوز در حال یادگیری‌اند.