احسان سنایی – پژوهشگران اخیراً متوجه شدهاند که انقراض نسلهای بزرگ زمین، سرعت فرگشت حیات را نه تنها بلافاصله بعد از وقوعشان، که تا میلیونها سال بعد هم افزایش میدهند. سرپرستان این بررسی، اندرو کراگ (Andrew Krug) و دیوید یابلونسکی (David Jablonski) از دانشگاه شیکاگو، قرار است این یافتهها را در شماره اوت نشریه Geology منتشر کنند.
دانشمندان مدتهاست که انتظار وقوع یک «انفجار فرگشتی» را بلافاصله بعد از وقوع هر انقراض نسل بزرگ زمینی میکشیدند؛ اما یافتههای کراگ و یابلونسکی، پا را فراتر از این گذاشته. گراک که پژوهشگر علوم ژئوفیزیکی دانشگاه شیکاگوست، در اینباره اظهار میکند: “عموماً اینطور گمان میرود که فلان انقراض اتفاق میافتد، تبعاتی از خودش به جای میگذارد و بعد از آن نیز همهچیز به وضع معمولیاش برمیگردد. [اما در واقعیت امر] اوضاع به حالت پیشیناش برنمیگردد. سرعت عملکرد [مؤلفههای فرگشتی] تغییر میکند و گاهی کمتر و گاهی بیشتر از گذشته میشود. آهنگ تحول حیات عوض میشود و این تغییر همچنان تا وقوع انقراض نسل بزرگ بعدی امتداد مییابد”.
بهگفته ریچارد بامباخ (Richard Bambach) از دیرینشناسان موزه علوم طبیعی اسمیتسونین ِ واشنگتن که در این پژوهش حضور نداشته، فرضیه کراگ و یابلونسکی که بر پتانسیل بالای گونهزایی ِ سریع و نیز تکثیر بازماندگان و گونههای جدید زیستی در پی یک انقراض نسل بزرگ تأکید دارد، “یک احتمال منطقی بهعنوان عاملی برای تغییر آهنگ تحولات زیستی به شمار میرود”.
دانشمندان هنوز درک درستی از الگوهای فرگشتی درازمدتی که در پی انقراض نسلهای بزرگ زمین بر تنوع گونههای زنده مؤثرند، صورت ندادهاند. بهگفته بامباخ، تاکنون مباحثات دامنهداری در خصوص رشد و یا عدم رشد تنوع گونههای زنده زمین طی ۲۵۱ میلیون سال گذشته که از سهمگینترین انقراض نسل سیارهمان گذشته، وجود داشته است.
اصلاح دستهبندیهای فسیلی
از سال ۱۷۸۵ میلادی، دانشمندان اسامی غالباً نامربوطی از زبان لاتین را برای نامگذاری فسیلها استفاده میکردهاند. اگرچه روشها و وسایل از آن پس تغییر کرده، ولی اسامی قبلی به قوت خود باقیاند. دیرینشناسان دانشگاه شیکاگو، طی تلاشی جهت استانداردسازی اینگونه طبقهبندیها، دست به کاوش حجم عظیمی از مقالههای پژوهشی و بستههای بایگانیشده در موزهها زدند.
کراگ و یابلونسکی، در تمهید همین پژوهش اخیرشان، گونههای زنده معاصر از پایان عهد پلیستوسن – که حدوداً ۱۰ هزار سال پیش رخ داد – تا شروع عهد ژوراسیک – که حدوداً ۲۰۰ میلیون سال پیش میشود – را مورد بررسی قرار دادند. آستانههای زمانی این بررسی، خوشبختانه با کمک دادههای مربوط به تیره «دوکفهایها»، که شامل حلزون و صدف میشود، تأمین میشد.
یوبلانسکی، استاد ممتاز علوم ژئوفیزیکی دانشگاه شیکاگو در اینباره میگوید: “[این دستهبندیها را] برای بعضی گروهها نظیر جوجهتیغی دریایی و مرجان نمیشود به کار بست”. هنگامی که او و کراگ آمار پیدایش دوکفهایهای نوظهور را در بازههای ۵۰ میلیونساله بررسی میکردند، متوجه شدند که تمام این گونهها بهمدت چندین میلیون سال، آهنگ تحول ثابتی را تجربه کردهاند. اما بعد از این مدت، افت و خیز نابههنگامی در جمعیتشان سبب شده تا گونههای تازهای سربرآورند. این دگرگونیهای ناگهانی، نشانگر وقوع یک انقراض نسل بودند. یابلونسکی میگوید: “[از آن پس] آهنگ تحولاتشان در قیاس با گذشته تغییر میکرد و چنین روندی را چند دفعه، که هربار هماهنگ با وقوع یک انقراض نسل بود، از خودشان بروز میدادند”.
او میگوید از بُعد نظری، آهنگ ظهور گونههای تازه زیستی، با نرخ تحولاتی که بهشکل نامنظمی دچار تغییر میشود، “در سرتاسر نقشهمان دیده میشود”. اما تفسیر کراگ و یابلونسکی از این دادهها تا حدودی با نظر بامباخ فرق میکند. او میگوید: “[این نقطهنظرات مختلفمان]، دیدگاههای متناقضی نسبت به این یافتهها نیستند؛ بلکه مکمل هم محسوب میشوند. از خصوصیات ارزشمند کار آنها این است که الگوها[ی فرگشتی] و دگرگونی این الگوها را طی بازههایی که من از آنها دربست میگذشتم، به ثبت رساندهاند”. پژوهش پیشین بامباخ، از دادههای قدیمیتری استفاده میکرد که قلمروی جانوران را به یکباره مدنظر میگرفت؛ حالآنکه کراگ و یابلونسکی، از دادههای جدید و دقیقی که منحصر به نرمتنان دوکفهای میشد استفاده کردند.
ثبت سرعت جدید فرگشت
یابلونسکی، بهشوخی میگوید: “حرفهای زیادی راجع به نقش انقراض نسلها در سیر فرگشتی ِ حیات زده میشود؛ اما همگیشان مثل صحبت از آب و هواست. همه حرفش را میزنند، اما کسی جدیاش نمیگیرد”. او میافزاید: “واقعاً هیچکس «آرامش بعد از طوفان» ِ این وقایع را مدنظر نمیگرفت؛ یا بهتر بگویم هنگامیکه گرد و خاک [یک انقراض نسل بزرگ] میخوابید و اکوسیستمها به تعادل تازهای میرسیدند. اما نکته جذاب همینجاست که بهمحض متعادل شدن اوضاع، سرعت فرگشت حیات، با ۵۰ میلیون سال قبلش فرق کرده بود. بازماندگان این انقراض نسل و یا جهانی که از این پس در آن سکنی گزیده بودند، چنان با گذشته تفاوت داشت که آهنگ فرگشت حیات هم دیگر برای همیشه تغییر کرده بود”.
پژوهش کراگ و یابلونسکی، دنبالهرو کار دیوید راپ (David Raup) و مایکل فوت (Michael Foote)، استادان ممتاز علوم ژئوفیزیکی دانشگاه شیکاگوست. در سال ۱۹۷۸ میلادی بود که راپ، جزئیات روشی تازه را برای تعیین آهنگ انقراض نسل موجودات زنده منتشر کرد. این روش شامل نظارت بر سطح بقا و نیز نابودیِ گروهی از موجودات زنده میشد که همگی طی برههای خاصی از زمان پیدا و ناپدید شده بودند. درست مثل آمارگیری از متولدین اول ژانویه ۱۸۹۹ بود که با بررسی طول عمرشان مشخص شد اپیدمی ۱۹۱۸ آنفولانزا، خیز برجستهای را در آمار مرگ و میرشان بهوجود آورده است.
فوت، همین بررسی را در سال ۲۰۰۱ پی گرفت و نشان داد که روش راپ بههمان اندازه که به درد تعیین آهنگ گونهزایی موجودات زنده میخورد، برای تعیین آهنگ وقوع انقراض نسلهای زمین هم مفید است. کافی بود یک نفر این روش را بهشکل معکوس انجام دهد. حالا نوبت به پژوهش کراگ و یابلونسکی رسیده که متوجه شدهاند آهنگ نوزایی فرگشتی ِ موجودات زنده نیز در پی وقوع هر انقراض نسل، از نو تعریف میشود.
توضیح تصویر:
دیوید راپ (چپ) و جک سپکاسکی از دانشگاه شیکاگو، در حال ارائه تئوریشان راجع به نقش چرخههای 26 میلیونساله انقراض نسل زمین، بر آهنگ فرگشت گونههای زیستی – عکس از Jonathan Blair – Corbis
در همین زمینه:
کشف فسیل آخرین بازمانده از عصر دایناسورها
فرگشت، حد و حدود هم میشناسد؟
خاکستر، عاملی برای انقراض نسل پرمیان-تریاسه
افت و خیز اکسیژن، موتور محرکه تکوین حیات نخستین
ادامه جستجوی عمیقتر ذره بوزون، غرق در نشاط دانشمندان را به شما تبریک میگویم. حدس میزنم شادی در شما هم برافروخته شده و خستگیِ زحمات ترجمههای پیگیرانه را از وجودتان زدوده باشد.
تندرست باشید
کاربر مهمان / 04 July 2012