حشمتالله طبرزدی، روزنامهنگار، فعال دانشجویی و سیاسی، به دلیل طولانی شدن دوره حبس و به ویژه تحمل نزدیک به سه سال انفرادی (در مجموع)، نبود امکانات بهداشتی و رفاهی و نیز تغذیه نامناسب و فشارهای روحی دچار بیماریهای گوناگون شده است.
او از ۲۶ خرداد ۱۳۷۸ تاکنون در زندان و حال در زندان رجاییشهر بهسر میبرد و علیرغم بیماریها اما به گفته خودش از روحیه خوبی برخوردار است. او در نامهای که در روز چهارم خرداد منتشر کرده بود نوشت: “من به عنوان یک روزنامهنگار زندانی و کوشنده سیاسی به این دلیل که میدانم هیچ جرمی مرتکب نشدهام که مستحق اینهمه هزینه باشم، ولی احساس رضایت میکنم و روحیه خوبی دارم که هیچگاه از دست نخواهم داد.”
اوین زندانی سیاسی در نامه خود همچنین نوشته است: “آگاهان دنیا باید بدانند که من فقط به دلیل ابراز عقیده و انتشار روزنامه و به دلیل تشکیل اتحادیه و حزب و به دلیل دعوت به میتینگ و تظاهرات مسالمتآمیز برای دفاع از عدالت و آزادی و دموکراسی و سکولاریسم و حقوق بشر این هزینه ها را میپردازم. من به دلیل مخالفت با ظلم و تبعیض و شکنجه و تفتیش عقیده و فسادهای بزرگ سیاسی، مالی، اداری، قضایی و اقتصادی حکومت باید ناعادلانه در زندان باشم.“
آنچه در زیر میخوانید مرور فعالیتهای حشمتالله طبرزدی طی بیش از دو دهه است.
سعید بیانی – نام او دیگر با زندانهای جمهوری اسلامی پیوند خورده است. او در طول دو دهه گذشته مرتب در راه زندان اوین و خانه در حال رفت آمد بوده است.
او تمامی این زندانها را یک به یک تجربه کرده و تمامی شکنجههای حکومت را از سفید و سیاه، روحی و جسمی آزموده و به جان خریده است؛ حکومتی که از اندیشه و فعالیتهای او در هراس است، یک دم او را آسوده نگذاشته است. هرچند گاهی بیانیهها و مقالات او از حصار تنگ و دالانهای تاریک زندان رجایی شهر بیرون میآید و در فضای مجازی نقش میبندد. منتقد دهه ۷۰ آیتالله سیدعلی خامنهای حال به یکی از سرسختترین مخالفان او و حکومت اسلامی بدل شده است و تاوان این مخالفتها و عدم سکوت در برابر استبداد دینی را سالهاست که میپردازد.
حشمتالله طبرزدی بعد از پایان جنگ ایران و عراق در حالی که داغ از دست دادن دو برادر در جنگ را بر سینه داشت، وارد فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی شد. با روی کار آمدن اکبر هاشمی رفسنجانی و دولت سازندگی در شهریور سال ۱۳۷۳ خیلی زود به حوزه نقد حاکمیت در مفاسد اقتصادی کشیده شد. آن دوران مصادف بود با اختلاس ۱۲۳ میلیاردی محسن رفیقدوست، نماینده ولی فقیه در بنیاد مستضعفان و فاضل خداداد، نماینده بخش خصوصی. این اختلاس گسترده برای اولین بار در نشریه «پیام دانشجو» افشا و منعکس شد. حشمتالله طبرزدی در پی این افشاگری بهای سنگینی را پرداخت. بازداشت، یک سال حبس تعزیری، یک میلیون تومان جزای نقدی، توقیف نشریه «پیام دانشجو» و دو حمله سازمان یافته گروه انصار حزبالله به دفتر نشریه هزینه این افشاگری بود.
این فعال سیاسی در سال ۱۳۷۵ نیز از گزند قاضی مرتضوی بینصیب نماند. قاضی جوان آن روزها که تازه طعم پست و منصب حاصل از ذوب شدن در ولایت را میچشید، «پیام دانشجو»ی طبرزدی را برای همیشه توقیف کرد تا این نشریه دانشجویی اولین قربانی جلاد مطبوعات باشد. برگزاری میتینگهای دانشجویی از سوی اتحاد اسلامی دانشجویان و دانشآموختگان که حشمت الله طبرزدی دبیرکل آن بود مزید بر علت شد تا وی با حکم سعید مرتضوی بازداشت و راهی اوین شود.
این فعال سیاسی در سال ۱۳۷۵ نیز از گزند قاضی مرتضوی بینصیب نماند. قاضی جوان آن روزها که تازه طعم پست و منصب حاصل از ذوب شدن در ولایت را میچشید، «پیام دانشجو»ی طبرزدی را برای همیشه توقیف کرد تا این نشریه دانشجویی اولین قربانی جلاد مطبوعات باشد.
او اما دستبردار نبود. در سال ۱۳۷۶ بار دیگر به دلیل برگزاری میتینگ دانشجویی برای نقد رهبری در ارتباط با پاسخگو نبودن او به مردم، مورد ضرب و شتم شدید انصار حزبالله در دفتر اتحادیه قرار گرفت و به یک سال حبس تعلیقی محکوم شد.
دیری نپاید که مهندس طبرزدی به کلی خط و خطوط قرمز حکومت را درنوردید و در عید ۱۳۷۸ طی بیانیهای از سوی اتحادیه اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان خواستار جمهوری دموکراتیک و سکولار شد. در ۲۶ خرداد همان سال که مصادف شد با تظاهرات دانشجویی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران این بار به عنوان سردبیر هفتهنامه «هویت خویش»، بیانیه یاد شده را در همین نشریه منتشر کرد. در پی آن حکومت «هویت خویش» را توقیف کرد و او و چندتن دیگر در بند ۲۰۹ و بازداشتگاه مخوف توحید زیر شکنجههای حکومت قرار گرفتند.
یک سال بعد در فروردین ماه سال ۱۳۷۹، در پی نامه انتقادی طبرزدی به سیدعلی خامنهای و انتقاد نسبت به عملکرد رهبر جمهوری اسلامی و شکنجهگاه توحید، بار دیگر با جمعی از اعضای جبهه دموکراتیک ایران که او بنیانگذارش بود در دفتر کارش با حمله مسلحانه عوامل سپاه پاسداران بازداشت شد و ۹ ماه را در سلول انفرادی اطلاعات سپاه، عشرتآباد و وزارت دفاع زیر شکنجه قرار گرفت.
در ۱۸ تیر ۱۳۸۱ در پی اعلام فراخوان جبهه دموکراتیک ایران برای پاسداشت جنبش دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ طبرزدی به همراه تعدادی از دوستان بازداشت شد و هشت ماه و نیم در زندان بند دو الف اطلاعات سپاه زیر شکنجه قرار گرفت و چند ماه بعد ماموران اطلاعات به خانه وی یورش بردند و دو فرزند طبرزدی را با خود بردند.
سال بعد، در ۲۰ خرداد ۱۳۸۲ به دنبال تظاهرات شبانه دانشجویان که ۱۰ شب پیاپی در اطراف کوی دانشگاه ادامه داشت و مورد حمایت گسترده مردم تهران قرار گرفت، طبرزدی با حکم و دستور قاضی حداد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب در خانهاش بازداشت و پس از سه ماه انفرادی به بند ۳۵۰ منتقل کردند.
فشار به خاتواده فعالان سیاسی
حکومت که از ادامه مبارزات بیامان حشمت الله طبرزدی درمانده شده بود، خانواده وی را هدف قرار داد. در سال ۱۳۸۲ محمد و علی دو فرزند مهندس را بازداشت کرد و به مدت ۲۵ روز در بند انفرادی ۲۰۹ مورد بازجویی قرار داد.
قاضی حداد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، حشمت الله طبرزدی را به ۱۳ سال حبس در برازجان و ۱۰ سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم کرد که با اعتراض وکیل وی این محکومیت به هفت سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی تغییر یافت.
در سال ۱۳۸۷ حشمت الله طبرزدی و گروهی از فعالان سیاسی داخل کشور به منظور ایجاد همبستگی و انسجام وسیع مبارزاتی، شورایی را با حضور شخصیتهای سیاسی جبههها و جریانهای سیاسی گوناگون و چهار جنبش زنان، دانشجویی، معلمان و کارگران تشکیل دادند و خود او به عنوان سخنگوی همبستگی وارد کارزار مبارزه شد.
حشمتالله طبرزدی، در بخشی از پیام خود در دی ماه ۱۳۹۰ در زندان رجایی شهر نوشت: «در این سی و دو سال ما میتوانیم داوری کنیم که بین جمهوریت و حاکمیت مردم (حاکمیت ملی) با اسلامیت البته به معنای فقاهت یا کارشناسی فقهی که بخشی از روحانیون انجام میدهند، همواره یک نوع ناسازگاری وجود داشته است (عکس: حشمتالله طبرزدی در میان معترضین به انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۹).
دی ماه سال ۱۳۸۸بعد از تظاهرات گسترده مردم تهران در روز عاشورا به دلیل حمایت از جنبش سبز از طریق نوشتن مقالهها و صدور بیانیه و شرکت در مصاحبهها و تظاهرات مسالمتآمیز بار دیگر توسط وزارت اطلاعات در منزل خود بازداشت شد و چهارماه در بند ۲۰۹ و ۲۴۰ تحت انواع شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفت و قاضی پیرعباس وی را به ۹ سال حبس و ۷۵ ضربه شلاق محکوم کرد. به دلیل اعتراض وی، در دادگاه تجدید نظر حکم وی به هشت سال تقلیل یافت. حشمت الله طبرزدی پس از آن به بند ۳۵۰ و زندان کچویی و دست آخر به زندان رجاییشهر منتقل شد.
او در زندان نیز دست از مبارزه علیه حکومت ولایی برنداشته است. در زندان رجاییشهر، نامهای خطاب به مجامع بینالمللی حقوق بشری در ده بند تدوین و علیه سیدعلی خامنهای اعلان جرم کرد. در این دادخواست وی از نبودن و سلب حق آزادی بیان، تفتیش عقاید، شکنجه، بازداشت خودسرانه، توقیف نشریات، اخلال در تشکیلات، فشار به خانواده و ضرر و زیان مالی و جسمی که به او و خانوادهاش وارد شده، اعلام شکایت و دادخواست کرده است.
این فعال و زندانی سیاسی در بخشی از پیام خود در دی ماه ۱۳۹۰ در زندان رجایی شهر میگوید: «در این سی و دو سال ما میتوانیم داوری کنیم که بین جمهوریت و حاکمیت مردم (حاکمیت ملی) با اسلامیت البته به معنای فقاهت یا کارشناسی فقهی که بخشی از روحانیون انجام میدهند، همواره یک نوع ناسازگاری وجود داشته است. حکومت دینی که در واقع ناسازگاری بین حاکمیت ملی و قوانین فقهی تعیین شده از سوی فقها را در بر دارد در یک بنبست قرار گرفته است و فکر میکنم راه دمکراسیخواهی و راه مبارزه مسالمتآمیز برای حقوق بشر پیش روی ملت ایران است.»
حال او و دیگر زندانیان سیاسی در شرایط نگرانکنندهای بهسر میبرند، وضعیت زندان رجاییشهر کم از اردوگاه مرگ آشویتس زمان نازیها ندارد. در چنین شرایطی خبر مرگ تدریجی زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی میرود تا به امری عادی و معمول تبدیل شود.
آفرین، هزاران آفرین برمردی چنین پابرجا و دارای اندیشه ی مستقل
کاربر مهمان / 02 July 2012
ضمن ارج نهادن به مقاومت آقای طبرزدی اما توصیف فعال دانشجویی برای فردی که سالهاست دور از محیط دانشگاه است کمی فضای سیاسی را نامشخص می کند
کاربر مهمان / 02 July 2012
ما چنين زندانيان شجاع و دليري داريم كه سه سال حبس انفرادي نيز گذرانده است آنوقت يك زنداني اصلاح طلب عطسه مي كنه بي بي سي آنرا در سرخط خبرها پخش مي كند.
کاربر مهمان / 03 July 2012
بر خلاف ادعای نویسنده در بالا، آقای طبرزدی در بخشی از دهه ۷۰ اصلا منتقد آیتالله سیدعلی خامنهای نبود. انتقاد او از رفسنجانی و رفیق دوست با دفاع کامل از خامنه ای همراه بود و در این دفاع جانانه روزنامه ایشان اولین نشریه ای بود که در دهه 70 با تیتر بزرگ به خامنه ای لقب «امام خامنه ای» داد. این که ایشان بعدا تغییر موضع داد و چوب آن را هم خورد نباید باعث تحریف واقعیت و سرپوش گذاشتن بر حقایق شود. اگر هیچ کس اینها را نداند، نویسنده حتما باید بداند. و اگر نمی داند نباید این طور قطعی بنویسد انگار که تمام واقعیت همین است و بس.
به علاوه، آقای طبرزدی در سال 1388 دستگیر شد و پیش از آن هم هیچ وقت به جز موارد چند ماهه در زندان نبود. با وجود این که ایشان چند بار به زندان محکوم شده و حتی به گفته نویسنده «قاضی حداد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، حشمت الله طبرزدی را به ۱۳ سال حبس در برازجان و ۱۰ سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم کرد که با اعتراض وکیل وی این محکومیت به هفت سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی تغییر یافت.» به بیان نویسنده یعنی دادگاه تجدید نظر او را در سال 1382 «به هفت سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی» محکوم کرده (محکومیت های دیگر را نویسنده ننوشته است). سوالی که برای بنده مطرح است این است که چطور شد که او این محکومیت ها را ـ با وجود تایید در تجدید نظر ـ هیچ وقت نگذراند؟
کاربر مهمان / 04 July 2012
من نمیدانم نویسنده متن بالاکه میگوید طبرزدی حبس نکشیده است از کدام دسته وگروه می باشد . **** . آیا بیش از دوسال حبس انفرادی در زندانهایی مانند توحید ،بند 209 اوین ، زندان عشرت آباد سپاه ، زندان امنیتی فرودگاه و زندانهای اامنیتی دیگر که ما از آن بی خبر هستیم زندانی کشیدن محسوب نمی شود ، آیا سالهازندانی بودن دربند 350 وبند کارگری اوین که خود من سعادت درک حضور طبرزدی را داشتم واو چون یک کوه مقاوم ایستاده بود وباعث دلگرمی سایر زندانیان بود از یاد من وامثال من که تعداد مان هم کم نیست فراموش میشود، آیا ایشان از دیماه 88 تا هم اکنون که در اعتصاب غذا بسر میبرد بدون استفاده از یک روز مرخصی (حتا استعلاجی )در تبیعد گاه زندان گوهر دشت بسر نمی برد. اشکالی که میشود به طبرزدی گرفت این است که اهل هیاهو وجنجال نیست برای خودش تبلیغ نمی کند واز طرفی با کمال تاسف مورد حسد هم قرار میگیرد .من این را میگویم خدا به دشمنان ما هم انصاف بدهد .واز طرفی به همین دشمنان سعادت درک ملاقات با طبرزدی را چون آنوقت است که می فهمند چقدر در مورد ایشان اشتباه میکردند
pirooz / 05 July 2012
شاید بنده به زبان خارجی نوشته بودم که آقای پیروز این طور جواب می دهد! هرچه نوشته خودم را خواندم دیدم هیچ جا نگفته ام آقای طبرزدی حبس نکشیده است. اما ظاهرا این روزها تغییر صورت مساله برای طفره رفتن از جواب رسم شده است. ضمنا نمی دانم چرا باید حتما از دسته و گروه خاصی باشم تا حق نظر دادن داشته باشم.
من نوشته بودم او «موارد چند ماهه» در زندان گذرانده است. اگر امکان داشت این سه کلمه را سیاه می کردم یا زیرشان خط می کشیدم. آقای پیروز این «موارد» را جمع زده و به «بیش از دو سال» رسیده است. بسیار خوب. اما من سوال مشخصی کرده بودم که شاید ایشان درست متوجه نشده است. بنابراین توضیح می دهم. آقای بیانی نوشته بود آقای طبرزدی مدتی پس از دستگیری در سال 1382 ابتدا در دادگاه انقلاب به 13 سال و بعد در دادگاه تجدید نظر به «هفت سال حبس» محکوم شد. این یعنی او باید 7 سال حکم زندان را می گذراند، چون در مرحله تجدیدنظر محکوم شده بود. سوال من این بود که ایشان چه زمانی این حکم 7 سال را گذرانده است؟ ناگفته نماند که افرادی از گروه ایشان مثل محمد رضا کثرانی به اجبار حکم زندان خود را کامل گذراندند.
به علاوه گفتم ایشان اولین کسی بود که در نشریه اش با لقب «امام خامنه ای» و در مقابله به رفسنجانی و رفیق دوست به تقدیس دیکتاتور پرداخت و باز نوشته بودم که بعدا تغییر موضع داد و چوبش را خورد. البته من هیچ وقت ندیده ام او در جایی این گذشته خود را به طور علنی مورد انتقاد قرار دهد. شاید انتقاد کرده و من ندیده ام. اگر اطلاعی دارید بفرمایید و مرا هم ارشاد کنید.
من نمی دانم آقای طبرزدی اهل تبلیغ هست یا نیست، اما دیگران مثل آقای بیانی و جنابعالی که در تعریف از ایشان نی نویسید، اگر پاسخی به این سوال ها دارید مرا هم مطلع بفرمایید. من با ایشان دشمن نیستم و سال های سال ست که این گونه احساسات مذهبی «سعادت درک ملاقات» با کسی را بوسیده و کنار گذاشته ام. نه در پی کوبیدن کسی هستم نه تقدیس کسی. حقیقت مهمتر از همه چیز است.
در زندان بودن لطفی ندارد که کسی به خاطر آن «مورد حسد» قرار بگیرد! امیدوارم او و همه زندانیان سیاسی آزاد شوند تا کسی نتواند حسادت کند.
کاربر مهمان / 05 July 2012
درود بر همه زندانيان سياسي که با مقاومت خود روحيه دهنده مردم در مبارزه با ديکتاتوري سياه حاکم ميباشند…..
کاربر مهمان / 06 July 2012
من برای اولین بار اصطلاح ” امام خامنه ای ” را در صفحه اول نشریه پیام دانشجو دیدم.
ساناز / 06 July 2012
یکی از اشکالات ما ایرانیان این است که وقتی دارای عقیده ای شدیم، خودمان را ملزم می بینیم بقیه را لجن مالی کنیم و یا در موردشان شک و تردید بیافرینیم. این است راز پراکندگی ما. بنده عضو حزب و گروه طبرزدی نیستم اما هر آدم مقاومی را تحسین می کنم. علاوه بر آن که حرفها و نوشته هایش را از دور تعقیب کرده دریافته ام آدمی عاشق سرزمین خود و پاک و بی غل و غش است. پرونده سازی را بگذاریم کنار و اصل را بر برائت بگیریم.
کاربر مهمان / 06 July 2012
اتفاقا اشکال اساسی ما ایرانیان این است که شعاری و نامشخص حرف می زنیم. دوستی که اتهام «لجن مالی» می زند، لطفا مشخص کند کجای حرف های مشخص و سوال بنده لجن مالی یا پرونده سازی است تا من از خودم انتقاد کنم. اشکال دیگر ما این است که یا کسی را به عرش می بریم یا او را به زمین می کوبیم. یا صد در صد بی گناه و مقدس است یا صد در صد مقصر و جنایتکار. یا مقدس است یا اهریمن. زمانی که جنبه های مثبت کسی را می بینیم از گفتن نکات منفی یا اشکالات رودرواسی می کنیم. نمی دانم چرا دو تا حرف و سوال مشخص این قدر دردناک است که باید با شعار و تهمت از آنها گریخت. خود آقای طبرزدی در اواخر دهه 70 شمسی در گفتگوهای خصوصی به نظرات گذشته خود و از جمله تقدیس «امام خامنه ای» انتقاد داشت، اما در سطح عمومی انتقاد از خود او را ندیده ام. شاید کرده باشد و من ندیده باشم.
برای پیشگیری از بروز سوء تفاهم بگویم که سوال های زیادی در باره گذشته خیلی ها وجود دارد که امروزه یک سره چنان مخالف رژیم جنایتکار و چنان دمکرات شده اند که انگار دمکرات بالفطره به دنیا آمده اند و هیچ وقت در ساختن و تقویت رژیم نقش نداشته اند. لیست بلندی است که این چند نمونه از آن است: اکبر گنجی، علیرضا علوی تبار، عبدالکریم سروش، محسن سازگارا، سردمداران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی … شکی هم نیست که از زندانیان آنها مثل تاجزاده و رفقایش باید دفاع کرد، آما نمی شود از گذشته او بدون نقد شدید گذشت و زمانی که امکان داشته باشد آنها هم باید پاسخگوی گذشته خود باشند. زندانی بودن و مقاومت گذشته کسی را نمی شوید.
در پایان از آنجا که ظاهرا کسی قصد بحث انتقادی و تبادل نظر ندارد و فقط شعار می دهند، با یک سخن آخر به درود می گویم و بیش از این وقت خود و دیگران را نمی گیرم: برخلاف تفکر مذهبی، تفکر دمکراتیک انتقادی یعنی دیدن مثبت و منفی. تا زمانی که این فرهنگ را نیاموزیم دنباله رو خواهیم ماند و روزگار ما همین خواهد بود که یک روز دیکتاتور پیشین (شاه) بر ما حکومت کند و یک روز دیکتاتور آخوند(خمیتی ـ خامنه ای) و فردا یکی دیگر. آن یکی سایه خدا روی زمین بود، این دو تای بعدی رابط و نماینده خدا و بعدی هم لابد خودِ خدا.
کاربر مهمان / 06 July 2012
1- وقتی به عیان ممی بینی که چگونه نوشتار خودت را در مقابل چشم خودت تحریف میکنند آنگاه باید درحسرت بمانی به حال افرادی چون طبرزدی که در زندان بسر می برند ودستشان کوتاه وعلیه آنان حرف وسخن بسیار وفرصت دفاع ندارند.
آقا یاخانم محترم در کجای نوشته من آمده که به قول شما جمع مدت زندان طبرزدی دوسال است من گفتم بیش از دوسال فقط انفرادی کشیده ومابقی حبس را در بند عمومی بوده بند 350وبند کارگری
2 – طبرزدی در خرداد 78 بازداشت شد نه در سال82 پس از مدتها در زندان بودن حکم او در سال 82 رسانه ای شد تفاوت است میان زمان باز داشت و اتمام بازجویی وتازه زمان برگزاری به اصطلاح دادگاه و بعد از مدت طولانی اعلام حکم وبعد اعتراض وباز تعیین زمان برای دادگاه تجدید نظر باز فاصله زمانی تا اعلام حکم
3 – باردیگر مغرضانه مینویسی<موارد چند ماهه در زندان گذرانده> آیا میدانی چند در زبان فارسی برای عددومقدارمجهول ونامعین ازسه تانه بکار میرود. اگر دوسال را قبول داری که میشود 24 ماه نه 3 تا 9 ماه
4 – از زندان انفرادی خبر داری میدانی بی خبری مطلق در آنجا حاکم است هرچه بخواهند به سرت می آورند از روز وشب بیخبری ، روزها را گم میکنی چه برسد به ساعات هر خبر دروغی را که بخواهند به تو می دهند از مرگ پدر مادر تاتقاضای طلاق همسر از حکم اعدامت تا دستگیری واعدام یاران و همفکرانت. از تخته شلاق تا شکنجه سفید زندان انفرادی یعنی این یک روز برتو ده روز میگذرد.یکماه ده ماه ویکسال دهسال این جهنم راطبرزدی بیش از دوسال تحمل کرد وسربلند بیرون آمد نه خودش را فروخت نه کس دیگری را من بسیار بسیار کمتر از او انفرادی کشیدم ولی هنوز اثرات آن بر جسم وروح من آزاردهنده است
5 – انصاف هم چیز خوبی است اینگونه که ماشین حساب بدست گرفته ای وداری روزهای زندان را حساب میکنی وکار دارد به ساعت میرسد چگونه میگویی که از نقد طبرزدی توسط خودش بی خبری اگر اهل اینتر نت هستی ، که هستی.درقسمت جستجو ی سایت های سیاسی نام طبرزدی را بنویس آنگاه با دهها مقاله ونامه ومطلب از طبرزدی درنقد گذشته اش مواجه می شود. امام خامنه ای رادیدی ولی دهها مطلب در رد حکومت این امام را ندیدی نامه معروف علی شکنجه گاه نداشت را که درسال79 نوشت ندیدی یک آدرس به شما میدهم به سایت سکولاریسم نو مراجعه نمایید ومصاحبه کتبی طبرزدی راکه قبل از بازداشت ایشان در سال88 میباشد مطالعه نمایید که درآنجا به همین گونه سووالات پاسخ کامل داده است
6 – نوشته ای زندان لطفی ندارد چرا وقتی راه دیگری برای آزاده نیست چه بکندوقتی حکومت در چنبره استبدادیون است چه بکند وقتی پاسخ آزادیخواهی وجواب حقیقت گویی زندان است چه کند. نامه های زندانیان را بخوان نامه های نوری زاد را بخوان نامه آخر تاجزاده را بخوان آنگاه میفهمی که اگر حبس برای حقیقتی بزرگ باشد تحمل آن آسان میشود
7 – مهم درک حقیت است به قول سهراب سپهری چشمهارا باید شست . چشمهایمان را بشوریم تا حقیقت را بدون پرده اغراض ببینیم
pirooz / 06 July 2012
کاربر مهمان در تاریخ جمعه, 04/16/1391 – 19:30.که همه را ميکوبي حتي کساني که در چنگال رژيم سياه در بند بودند.
تو بگو کي خوبست ما دنبالت سينه بزنيم !
سلطان مصباح يا خليفه سيد علي ؟!…….
کاربر مهمان / 08 July 2012