حسین نوشآذر – در «قلعه حیوانات» جرج اورول مینویسد: همه حیوانات با هم برابرند، اما بعضی از حیوانات از دیگران برابرترند. یکی از ویژگیهای افسانهها و داستانهای تمثیلی این است که در یاد میمانند و ممکن است جملاتی از داستان هم سر زبان مردم بیفتد. مشکل بزرگ اینگونه داستانها اما ساده کردن جهان در حد فهم مردم است. اورول هم در نوشتن داستانهای تمثیلی و هم در ساده جلوه دادن پیچیدگیهای جهان استاد است.
جرج اورول نویسندهایست که خودش را با قویترین نظامها درمیاندازد، همواره از حقوق مردم بیچیز دفاع میکند و سرانجام اما از پا میافتد. هرچه که زندگی او پیچیده و پر از نقاط عطف تعیینکننده است، به همان اندازه آثارش ساده، سرراست و شفافاند. اورول از پیچیدگیهای زندگی و از پرتگاههایی که سر راه انسان قرار میگیرد سخن نمیگوید. او مینویسد که زندگی را به سادهترین و قابلفهمترین شکلش بیان کرده باشد. او با ایدئولوژیها سر ستیز دارد و با اینحال آثار تمثیلگونهاش از یقین و اعتقاد به یک حقیقت خللناپذیر نشان دارند: یقین و اعتقاد به آزادی و برابری اجتماعی انسان.
در مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان میرسد، امروز به جرج اورول، نویسنده دو رمان مهم «مزرعه حیوانات» و « ۱۹۸۴» میپردازیم. یادآوری میکنم که فایل صوتی با متنی که میخوانید تفاوت دارد.
جرج اورول ضدیت غریبی با اسکاتلند داشت. برای همین هم نام واقعیاش را که اسکاتلندی بود تغییر داد وبه جای «بلر» نام رودخانهای را بر خود نهاد که به دریای شمال میریزد: اورول.
اورول پلیس شد و در برمه به عنوان یک افسر پلیس در خدمت استعمار بریتانیا درآمد. او در این دوران که فقط دو سال پائید بهتدریج تغییر ماهیت داد و به یکی از مخالفان قسمخورده امپریالیسم و استعمار بدل شد.
« ۱۹۸۴»، نوشته جرج اورول
در جنگ داخلی اسپانیا همراه با طرفداران تروتسکی برای جمهوری جنگید و او که از فاشیسم نفرت داشت، با جنایتهای استالینیستها و روشهای آنها برای از بین بردن مخالفان سیاسیشان آشنا شد و از آن پس نه تنها با امپریالیسم و کمونیسم مخالف بود، بلکه اصولاً با هرگونه نظام تمامیتخواه در جهان مخالفت کرد.
اورول در جنگ جهانی دوم به خدمت بی بی سی درآمد و از اینکار هم بهزودی نفرت پیدا کرد و در همان زمان بود که نطفه رمان معروفش، « ۱۹۸۴» شکل گرفت.
« ۱۹۸۴» یک افسانه تمثیلیست. این رمان که در سال ۱۹۴۹ نوشته شده، در آینده نزدیک، یعنی در سال « ۱۹۸۴» اتفاق میافتد. این اثر هم مانند «دنیای قشنگ نو» نوشته آلدوس هاکسلی که در یکی از برنامههای پیشین به آن پرداختیم با اندیشه «اتوپیا» و «آرمانشهر» ضدیت دارد و در واقع ضد اتوپیاست. در این اثر یک نظام توتالیتر چنین وانمود میکند که با یک نظام توتالیتر دیگر در حال ستیز است، تنها با این قصد که بتواند به سلطهاش بر شهروندان ادامه دهد. شهر خیالی که اورول در این اثر وصف میکند بیشتر به لندن جنگزده در سالهای جنگ جهانی دوم شباهت دارد. «برادر بزرگ» هم در این رمان کسی نیست جز استالین که در آن زمان به بهانه نبرد با فاشیسم با سرکوب و شکنجه و جنایتهای بیشمار بر اتحاد جماهیر شوروی حکومت میکرد. به دلیل همین مابهازاهای بیرونی که در داستان وجود دارد، نمیتوانیم این اثر را در قلمرو ادبیات علمی – تخیلی وارد کنیم. « ۱۹۸۴» یک داستان تمثیلیست و مانند آن را ما در ادبیات کهن فارسی، در آثاری مثل کلیله و دمنه و در تمثیلهای مثنوی معنوی و همچنین در آثاری همچون «ماهی و جفتش» و «اسرار گنج دره جنی» نوشته ابراهیم گلستان سراغ داریم.
«قلعه حیوانات» هم مانند « ۱۹۸۴» یک رمان تمثیلیست. در این اثر هم در یک مزرعه در انگلستان حیوانات بر ضد صاحبشان که به آنها نمیرسد و آنها را به حال خود رها کرده شورش میکنند. اما بهتدریج، بعد از یک دوره کوتاه آزادی و رفاه، خوکها بر سایر حیوانات تسلط پیدا میکنند و در یک نظام توتالیتر و تمامیتخواه چنان عرصه را بر همه تنگ میکنند که زندگی از قبل هم سختتر میشود. اورول در این داستان تاریخ انقلاب روسیه را به شکل نمادین و در قالب یک افسانه تمثیلی بیان میکند.
خانم سیما داد در کتاب بسیار قابل تأمل «فرهنگ اصطلاحات ادبی» مینویسد: افسانه تمثیلی نوعی از افسانه است که شخصیتهای آن از بین حیوانات انتخاب میشوند. در این نوع از افسانه موجودات مطابق خصلت طبیعی خودشان رفتار میکنند، و تنها تفاوتی که با وضعیت واقعیشان دارند این است که به زبان انسان سخن میگویند و در نهایت یک نکته اخلاقی را بیان میکنند.
اورول در مهمترین جستاری که نوشته و با نام «چرا مینویسم» منتشر کرده است میگوید یک داستان خوب مانند یک شیشه تمیز است. به این جهت باید گفت یک داستان خوب مانند یک زندگی تمیز و یک حکومت عادل، شفاف است. یعنی همه اتفاقات در آن به روشنی روی میدهد، ابهام ندارد، خواننده را سردرگم نمیکند و نویسنده نمیخواهد با به رخ کشیدن تواناییهایش به خوانندهاش فخر بفروشد و جلوهگری کند. متأسفانه همانطور که زندگی اجتماعی ما و حکومت ما شفاف نیست، ادبیات ما هم شفافیت ندارد. البته یکی از علتهای آن شاید تلاش برای گذر از سد سانسور باشد.
در هر حال یکی از مهمترین پرسشهای ادبیات غرب در قرن بیستم این است که چگونه نویسندهای مانند اورول توانست در زندگی پرهیاهو و پرچالشی که در پیش گرفته بود، آثاری به شفافیت «۱۹۸۴» و «قلعه حیوانات» بیافریند؟
قلعه حیوانات، نوشته جرج اورول
اورول بسیار خودتخریب بود. در محلههای بسیار بد و در خانههای مخروبه که از کمترین امکانات هم بیبهره بودند سکونت میکرد. با وجود بیماری ریوی در نوشیدن الکل و کشیدن سیگار افراط میکرد. مدتی هم بیخانمان بود و در خیابانها روزگار میگذراند. او به زن و سکس بسیار اهمیت میداد، اما هرگز نتوانست یک زندگی عاطفی کامروا داشته باشد. پس از مرگ همسرش از هر زنی که به او برمیخورد خواستگاری میکرد، سرانجام در بستر مرگ با زن دومش که از دوستان او بود ازدواج کرد و درگذشت.
از نقاط تاریک زندگی جرج اورول فهرستیست از نام نویسندگان که چندی پیش در غرب منتشر شد و بحثهایی برانگیخت. اورول در دوران مککارتیسم و ضدیت با کمونیستها، به خواست یک زن که از دوستانش بود، فهرستی از ۳۵ نویسنده که به گمان او عقاید دست چپی داشتند تهیه کرد. در میان این نویسندگان به نامهایی مانند جان استاینبک، جرج برنارد شاو و اورسون ولز برمیخوریم.
جرج اورول اما در همان حال که از کمونیستها و امپریالیستها به یک اندازه نفرت داشت، از حقوق مردم محروم دفاع میکرد. در گزارش مستندی که با نام «راهی به سوی ویگان پیر» منتشر کرد، از کارگران ذغال سنگ و شرایط دشوار و غیر انسانی آنها در بریتانیا یاد میکند و مینویسد: «شرمآور است که این انسانهای بدبخت باید در دشوارترین شرایط کار کنند که من و شما و رفیق ایکس و نویسنده فلان اثر مارکسیستی برای نوجوانان در چله زمستان احساس سرما نکند.»
در سالهایی که انقلاب جامعه ایران را زیر و رو میکرد، «قلعه حیوانات» و «۱۹۸۴» از آثار بسیار پرخواننده بودند و سر هر کوی و برزنی به فروش میرسیدند. شگفتانگیز است که تنها دو سال بعد همان اتفاقی که در «قلعه حیوانات» روی میدهد، در ایران هم تکرار شد. ادبیات داستانی متأسفانه هرگز نتوانسته جلوی فجایع تاریخی را بگیرد. حداکثر در کنار تاریخ رسمی، روایت دیگری از تاریخ را هم ثبت کرده است. بیش از این نمیتوان انتظار داشت.
در همین زمینه:
::ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه از حسین نوشآذر در رادیو زمانه::
ممنون از معرفی این نویسنده توانا.
فرمودید:
“«برادر بزرگ» هم در این رمان کسی نیست جز استالین که در آن زمان به بهانه نبرد با فاشیسم با سرکوب و شکنجه و جنایتهای بیشمار بر اتحاد جماهیر شوروی حکومت میکرد.”
لطفا نظر شخصی خود را به عنوان یک اصل یا واقعیت ، بیان نفرمایید. به اعتقاد بنده ، برادر بزرگ ، به شدت فراتر از استالین و سوای وی بود.
در ضمن به اعتقاد بنده ، رمان ۱۹۸۴ بسیار بسیار پیچیده است و به هیچ عنوان ، نمیتواند یک اثر ساده یا حتی شفاف به حساب بیاید.
با تشکر
کاربر مهمان / 11 July 2012
درسهایی از مزرعه حیوانات را در لینک زیر بخوانید.
http://www.vaneshoon.blogspot.com/2012/06/blog-post.html
کاربر مهمان / 12 July 2012
با تشکر از متن شما جناب نوش آذر چگونه میتوان گفت که اورول با ایدیوژیها سر ستیز داشت وقتی که خود نظریه ایی قوی بر سوشیال دمکراتی داشت.
mandy / 28 February 2013