اکبر فلاحزاده – “آی وی وی” هنرمند منتقد چینی در مبارزه با خفقان و اقدامات پلیسی دولت از پای نمیافتد. او با وجود بیماری چند ماه زندانی کشید و دولت حتی بعد از آزادی نیز همه جا او را میپاید. آی ویوی به پرداخت ۲ میلیون دلار مالیات محکوم شده که به نظرش بسیار زیاد است و هیچ تناسبی با کار او ندارد. به عقیده مخالفان دولت بستن مالیات سنگین بخشی از نقشه دولت چین برای در تنگنا قرار دادن و در نهایت ساکت کردن این هنرمند است.
آی وی وی در کار خلاقانه هنری و در دفاع از آزادی و حقوق بشر بسیار فعال است. مجله “آرت ریویو” در ماه اکتبر ۲۰۱۱ آی وی وی را در صدر فهرست ۱۰۰ مرد قدرتمند جهان قرار داد. با این وجود دولت چین پاسپورت او را ضبط کرده و دور تا دوتا دور خانه اش را مامور و دور بین کار گذاشته.
تلویزیون شبکه سراسری آلمان با آی وی وی در مورد اوضاع سیاسی چین و علت بازداشتها با وی گفتگو کرده که بخشهای مهم آن را میخوانیم:
• گفتوگو با آی وی وی
شما یا شرکت فیک FAKE که در آن کار میکنید، گویا بدهی مالیاتی دارید. تا چه حد این اتهام قابل باور است؟
در سوم آوریل پنهانی توسط پلیس پکن دستگیر شدم. اتهام ” :تحریک به تضیف دولت”. وقتی بعد از هشتاد و یک روز حبس در روز ۲۲ ژوئن آزاد شدم، یک دفعه معلوم شد که شرکتی که در آن کار میکنم تحت پیگرد مالیاتی است. تقریبا معادل ۲ میلیون دلار نقره داغم کردهاند. کله آدم سوت میکشد از این رقم. تا به حال به گوشم نخورده که کسی مجبور به پرداخت چنین مالیات سنگینی شده باشد. تمام دار و ندار ما یک شرکت کوچک طراحی ست.
اداره مالیات شما را به عدم پرداخت مالیات متهم کرده. شما هم علیه این اتهام شکایت کرده اید. امروز قرار بود بروید دادگاه، رفتید؟
معلوم است که میخواستم بروم. اما امروز پلیس چند بار به من تلفن کرد و تهدیدم کرد که ” نباید بروی، نباید پایت را از خانه بیرون بگذاری”. من خودم شاکی ام، اما از عجایب روزگار این است که در جریان داد رسی نباید آن طرفها آفتابی بشوم.
آی وی وی: «داستان زندگی من داستان کوچکی است، یکی از هزارها. این داستان چیزی نیست در قیاس با سرگذشت دیگرانی که به علت مبارزه برای رسیدن به حقوق شان تحت تعقیب قرار گرفتند. خیلی ازاین مبارزان مردند، دیگران زندانی شدند، و خیلیهای دیگر هرگز این فرصت را پیدا نکردند که سرگذشت شان را شرح بدهند.»
فکر میکنید با این دادگاه به جایی برسید؟
دولت چین قادر است ماهواره به فضا بفرستد، اما نمیتواند روی زمین در این کشور عادلانه رفتار کند. حتی شانس دفاع برای اثبات بی گناهی هم به آدم نمیدهند. پلیس، دستگاه مالیاتی و دادگاهها همه دستشان توی یک کاسه است و در کلاه برداری با هم شریکند. وظایف یک دولت مگر چیست، دفاع از قدرتمندان و پولداران یا حفظ امنیت مردم؟
یک سال پیش شما را ربودند و به زندان انداختند…
اینبلا چنان وحشتناک بود که امیدوارم به سر هیچ کسی نیاید. شکنجهام کردند. نه فقط شکنجه جسمی، که روحی هم. با تمام وجودم احساس کردم که این دولت دولت دولت قانون نیست. خودشان هم چشم توی چشمت میدوزند و میگویند: “اینجا از حق و قانون خبری نیست”. اما من ازاینکه وظیفهام را به عنوان هنرمند و همچنین به عنوان یک انسان انجام دادهام پشیمان نیستم. تازه من کار چندانی نکرده ام، احساس میکنم آنچه کردهام در مقابل آنچه باید میکردهام ناچیز بوده.
آیا بالاخره فهمیدید چرا شما را ربودند؟
هیچ کس به من نگفت چرا دستگیر شدهام. هیچ کس هم نگفت چرا آزاد شدم. فقط میدانم که مدام بازجویی و متهم میشدم که به تضعیف دولت تحریک کردهام.از تماس من با خارج میپرسیدند و اینکه آیا از خارجیها کمک میگیرم.
زندگیتان بعد از آزادی چه تغییراتی کرده؟
از یک زندان کوچک آزاد شده و وارد یک زندان بزگتر شده ام: تلفنم کنترل میشود، و مدام زیر نظرم. دور تا دور خانهام چهارده دوربین کار گذاشتهاند. قبل از ترک خانه باید به پلیس اطلاع بدهم. از شهر پکن اجازه ندارم خارج شوم. حتی وقتی به پارک میروم ماموران پشت درختها قایم میشوند و یواشکی از من و بچهام و از دوستانم عکس میگیرند. تهدید همه جا مثل سایه دنبالم میکند.
زمانی شما خودتان هم داخل خانه تان دوربین کار گذاشتید و فیلمهایتان رادر اینترنت گذاشتید. منظورتان از این کار چه بود؟
در زمان حبسام دو تا پلیس بیست و چهار ساعته در سلولم بودند و مرا میپاییدند. حتی وقتی خواب بودم یا داشتم خودم را میشستم مواظبم بودند. علاوه بر اینها سه تا دوربین هم کار گذشته بودند تا حرکاتم را بپایند. حتی وقتی به توالت میرفتم زیر چشم دوربینها بودم. حاکمان این کشور دوست دارند در زندگی خصوصی مردم هم نفوذ کنند و آنها را زیر سلطه بگیرند. آدمهایی مانند من همیشه زیر نظرند، اما چه باک، ما که چیزی برای مخفی کردن نداریم. من همیشه به این ماموران نگهبان گفتهام: “می توانید به استودیوی هنری من بیایید و اینجا کارتان را انجام بدهید. حتی موقع سفر هم میتوانید همسفرم باشید. من شما را به هر کس که میشناسم معرفی میکنم. بنا بر این خودم در اتاق خوابم و در دفترم دوربین کار گذاشتهام، تا به آنها نشان بدهم که من هم بلدم.
من همه چیز را مثل کف دستم رو میکنم، اما آیا آنها هم جرات دارند همه اسرارشان را فاش کنند؟ سالهاست که از آنها لیست دانش آموزانی را خواستهام که در زلزله سچوان کشته شدند. تا امروز هیچ جوابی دریافت نکردهام. با این همه کوتاه نمیآیم و دنبال اسامی کشته شدگان میگردم.
پلیس چین چقدر قوی است؟
در چین صدهاهزار پلیس هست. ارتش هست، میلیونها عضو حزب هست. اینها همه از منابع دولتی ارتزاق میکنند. اینها زندانها را کنترل میکنند. اینها به قانون مانون پایبند نیستند، چون قانون دست خودشان است، دست پلیس. درست مثل بامبول مالیاتی من. یک رقم اعجاب آور مالیاتی دستم دادهاند اما روزنامهها لام تا کام از آن حرف نمیزنند. عجیب نیست؟ این یک دولت پلیسی است.
هم اکنون در آلمان فیلم هرگز پشیمان نیستم (Never sorry) اکران است. این فیلم در مورد زندگی شماست. در این فیلم از چین چه چیزی میبینیم؟
داستان زندگی من داستان کوچکی است، یکی از هزارها. این داستان چیزی نیست در قیاس با سرگذشت دیگرانی که به علت مبارزه برای رسیدن به حقوق شان تحت تعقیب قرار گرفتند. خیلی ازاین مبارزان مردند، دیگران زندانی شدند، و خیلیهای دیگر هرگز این فرصت را پیدا نکردند که سرگذشت شان را شرح بدهند.
شما در این فیلم از پلیس اسم بچههای کشته شده در زلزله را میپرسید، و پلیس در جواب میگوید: “مگر تو جاسوس خارجیها هستی؟ ” واقعا عجیب نیست؟
اینجا مسئولان امور سیاسی، دستگاه قضایی و پلیس در هر چیزی دنبال توطئه میگردند، و اینکه همه چیز زیر سر خارجی هاست. این چیزها را توی مخ مردم میکنند و این شیوه شتسشوی مغزی به خصوص در دستگاه پلیس و ارتش زیاد شیوع دارد.
آیا به آینده چین امیدوارید؟
فکر میکنم که جوانان انتخاب خواهند کرد. مسئله بر سر انتخاب آزادی، شادی و سعادت است. به عقیده من تغییراتی در چین صورت خواهد گرفت. اما مشکل است بگویم چه زمانی.
آیا رهبری جدید که کنگره هجدهم حزب کمونیست چین انتخاب کرد حامل این تغییرات خواهد بود؟
من که بعد از کنگره شانزدهم تغییری ندیدم، بعد از هفدهمی هم ندیدم، فکر نمیکنم از هجدهمی و نوزدهمی هم آبی گرم بشود.
چه برنامهای برای آینده دارید؟ آیا میخواهید در آینده بیشتر فعال سیاسی باشید یا هنرمند؟
من صرفا آدمی هستم که کار هنری میکند. کار هنری را دوست دارد و دوست دارد دنبال حقیقت باشد. من میخواهم این جامعه را بفهمم و به دیگران کمک کنم.
فکر میکنید آنها تا کجا پیش بروند؟ آیا نشانهای چیزی میبینید که پاسپورتان را پس بدهند تا بتوانید آزادانه سفر کنید؟
هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. هر چیزی ممکن است. ریش و قیچی دست آنهاست.
منبع: تاگسشاو
ظاهرا حکومت اسلامي کپي کرده بغير ازاينکه چين دنبال سيرکردن شکم مردم ميباشند ولي اينها اين چيزها برايشان مهم نيست !
کاربر مهمان / 24 June 2012
این نوع دیکتاتوری کمنیستی و در ایران دیکتاتوری اسلامی یک از یک بد تر و گوه تر
کاربر مهمانBAHRAM / 24 June 2012
این چنیها متخصص ترور روانی هستند. اصلا همه متحدان آخوندها از روس و چینی بگیر تا سوری و کره شمالی همه شون تو کار ترور مخالفها خبره اند.
کاربر مهمان / 25 June 2012
خوراک رسانه های غربی این است که از یک ناراضی سیاسی یک هنرمند یا فعال حقوق بشر بسازند، کاری هم ندارد، یک جایزه به طرف می دهند و بعد هی به خودشان آرامش خاطر می دهند که ما متمدن هستیم و فلان کشور که این هنرمند را دستگیر کرده بربر و وحشی است. فرمول کهنه ای است اما هنوز کار می کند. خشونت نمادین یعنی این.
کاربر مهمان / 26 June 2012
چقدر خوب میشد اگر یک لینک از فیلم این هنرمند مبارز چینی را هم اینجا می گذاشتید. من دو سه دقیقه از فیلمش را در اینترنت پیدا کردم اما به فارسی چیزی نبود. اگر دارید لطفن بگذارید.
freshteh / 27 June 2012
چقدر عجیبه این روزگار که سیستم شستوشوی مغزی چینی ها و روسی ها و اسلامی ها و کره شمالی ها مثل همدیگر هستند!!!
کاربر مهمان / 03 July 2012
من از کارهای هنری این چینی خوشم نمی آد و فیلمش رو هم دیده اما اونچه باید بگم اینه که شجاعتش قابل تحسینه.
کاربر مهمان / 17 July 2012
توی خبرها خوندم که این نویسنده چینی توی دادگاهش هفته پیش شکایتش رد شده ، حالا این بیچاره باید مالیاتش رو بپردازه یعنی که هم بسوزه و هم بسازه.
کاربر مهمان / 01 August 2012
نویسندهای چینی رو با مالیات زیر فشار می زارن، اما هنرمندان و روشنفکران مارو با وثیقه های سنگین اذیت میکنن.. عملا هرو مثل همدیگه اس و به منظور بی عمل کردن و خسته کردن مبارزان اعمال می شه.
کاربر مهمان / 18 September 2012
ای کاش جایز نوبل رو به این نویسنده می دادن. امسال یک چینی دیگر نوبل که کسی خوب نمی شناختش.
پرویز / 10 November 2012