خشونت علیه حیوانات طیف گسترده‌ای از رفتارها و گفتارهای ما را شامل می‌شود که به‌شکل مستقیم یا غیرمستقیم و سخت یا نرم متوجه حیوانات می‌شود و در اغلب موارد آنان را با رنج مواجه می‌کند. غالبا اشکالی از خشونت مورد اعتراض دغدغه‌مندان حقوق حیوانات قرار می‌گیرد که به‌شکل سخت و فیزیکی بر آنان اعمال می‌شود و این محدودیت دید، اشکال نرم و نادیدنی خشونتی که به شکل فراگیری بر حیوانات تحمیل می‌شود را از نظر دور می‌دارد.

مقصود از شیوه‌های مستقیم و فیزیکی اعمال خشونت علیه حیوانات روشن است و به کشتن، آزار فیزیکی، کاربرد آزمایشگاهی و مواردی از این دست ارجاع دارد؛ اما باید به این مسئله توجه داشت که تحمیل خشونت بر حیوانات، تنها به شیوه‌ی سخت و مستقیم صورت نمی‌گیرد و بخش گسترده‌تر و معمول‌انگاشته‌شده‌تری از خشونت، به شکل نرم و غیرمستقیم بر حیوانات اعمال می‌شود و پذیرفته‌شدگیِ فرهنگیِ جهانی چنین اشکالی از خشونت، سبب نهادینه‌سازی آنها شده است. این نهادینه‌شدگی موجب شده که تامل بر اشکال نرم و پنهان خشونت، چندان محل توجه دغدغه‌مندان حقوق حیوانات قرار نگیرد و یا به ندرت برای آنان موضوعیت داشته باشد.

در نوشتار حاضر بنا دارم در اشکالی از خشونت ساختاری علیه حیوانات تامل داشته باشم که چنان در تار و پود زندگی معمول ما تنیده‌ و در ما درونی شده‌اند که بسیاری از ما از ماهیت خشونت‌آمیز آنها آگاهی نداریم و برخی از ما حتی با وجود اینکه از دغدغه‌مندان حقوق حیوانات هستیم، آنها را نادید گرفته و گاه حتی خود مرتکب‌شان می‌شویم، یا در برابر ارتکاب آنها توسط دیگران سکوت و انفعال پیشه می‌کنیم و گاه حتی در ترویج آن مشارکت می‌کنیم.

آگاهی به ماهیت خشونت‌آمیز برخی رفتارها و گفتارهای معمول‌انگاشته‌شده‌ی ما علیه حیوانات، شاید بتواند موضع ما را در قبال آنها تغییر دهد و جهان را به جای خوشایندتری برای زندگی آنان تبدیل کند.

پیش از هر چیز لازم است مقصود خود را از شیوه‌های نرم تحمیل خشونت به حیوانات روشن سازم. اشکال نرم و غیرمستقیم خشونت علیه حیوانات، شیوه‌هایی از اعمال خشونت را شامل می‌شوند که یا در قالب زبان متوجه حیوانات شده و به ظاهر عاری از رنج تصور می‌شوند و یا در اشکالی از سرگرمی، لذت‌جوئی و خوش‌گذارنی با حیوانات نمود پیدا می‌کنند که رنجی را به‌شکل نرم و غیرمستقیم به آنان تحمیل می‌کنند. در واقع باید گفت تفریح و تفنن خشونت‌بار با حیوانات تنها به گاوبازی، جنگ خونین خروس‌ها یا سگ‌ها و… محدود نمی‌شود و اشکال نرم و پنهان‌تری نیز دارد که چنان طبیعی‌سازی شده که بسیار به ندرت به چشم می‌آید و اعتراضی برنمی‌انگیزد. اغلب حیواناتی که مورد این شیوه از خشونت واقع می‌شوند، حیوانات خانگی هستند و به همین دلیل می‌توان این نوع خشونت را ذیل عنوان خشونت خانگی نیز به بحث گذاشت. در ادامه و در بخش خشونت خانگی به بسط این مسئله بازخواهم گشت. ابتدا لازم می‌دانم به نمودهای زبانی خشونت نرم علیه حیوانات بپردازم؛ مسئله‌ای که مهجورتر و مغفول‌تر از خشونت خانگی بوده و بسیار به ندرت مورد تامل حامیان حقوق حیوانات قرار می‌گیرد.

خشونت کلامی

در ارتباط با نمودهای زبانی خشونت نرم باید به این مسئله اشاره کنم که زبان در مفهومی کلی‌تر مورد بحث حاضر است و هم به ارجاعات کلامی (گفتار) و هم ارجاعات غیرکلامی (کاریکاتور، عکس، فیلم و..) نظر دارد. از این رو در ادامه هرگاه از زبان می‌گویم، مقصودم هر دو شیوه‌ی بیانی است و تنها به گفتار محدود نخواهم بود.

خشونت در زبان که آن را به‌شکل فراگیری متوجه حیوانات می‌کنیم، ذیل عنوان خشونت کلامی دسته‌بندی می‌شود. خشونت کلامی امروزه بیش از هر زمان دیگری در مباحث نظری موضوعیت پیدا کرده است؛ اما چنین نیست که حساسیت انتقادی به آن مسئله‌ای امروزی باشد. در گذشته نیز توجه به جرم‌انگاری خشونت کلامی در نظام قضایی و تخصیص مجازات برای آن، مورد توجه بوده و این توجه نشان از اهمیت مسئله برای قانون‌گذاران و مجریان قانون داشته است. در واقع باید گفت رنجی که از خشونت کلامی متوجه ابژه‌ی انسانی خشونت می‌شود، از گذشته هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ حقوقی مورد تقبیح بوده؛ اما اینکه چنین شیوه‌ی اِعمال خشونت نام مشخصی یافته و به ‌شکلی علمی مورد بحث و مناظره باشد، مسئله‌ای متاخر است. امروزه بر اهمیت توجه به این مسئله تاکید بیشتری می‌شود و پژوهش‌ها و مطالعات بسیاری در تمرکز بر شناخت ماهیت خشونت کلامی، شیوه‌های اعمال این شکل از خشونت و تبعات روانی آن در ابژه‌ی انسانی صورت می‌گیرد و قبح آن بیش از گذشته مورد تاکید است.

پیشتر در مقاله‌ای به مسئله‌ی خشونت کلامی پرداخته‌ام و انواع متفاوت آن را از خلال شعارها و دیوارنوشته‌های انقلاب 57 به بحث گذاشته‌ام.[1] در آن مقاله اتفاقا در بخشی، به نوعی از خشونت کلامی متمرکز بوده‌ام که متوجه حیوانات بوده است. در این بخش به این مسئله پرداخته‌ام که معترضان برای توهین، تحقیر و تمسخر عوامل دستگاه حاکم، از عناوین حیوانات استفاده‌ی سوء برده و به یاری جایگاه پستی که به حیوانات نسبت داده‌اند، به عوامل حاکمیت زمان تاخته‌اند و به این ترتیب حیوانات بی‌دفاع را نیز از خشونت کلامی خود بی‌نصیب نگذاشته‌اند؛ چراکه از جایگاه آنان به‌مثابه‌ی ابزاری برای اهانت و تمسخر بهره گرفته‌اند و به این واسطه هم خشونت کلامی خود را متوجه عوامل دستگاه حاکم کرده‌اند و هم حیواناتی که از مناسبات میان انقلابیون و عوامل حاکم بی‌خبر بوده‌اند، اما ظاهرا بار این منازعات خیابانی را به دوش کشیده‌اند. فراوانی استفاده از چنین شیوه‌ی ابراز اهانت و انزجار به حاکمیت زمان در شعارها و دیوارنوشته‌های انقلاب 57، به حد قابل توجهی بالا بوده و خبر از شدت مواجهه‌ی فروانگارانه‌ی ما با حیوانات دارد.

موضوع خشونت کلامی علیه حیوانات در مقاله‌ی دیگری از من نیز با اشاره‌ای از دور به بحث گذاشته شده است. در مقاله‌ی “خیابانم را از تو پس خواهم گرفت” در بخشی که به موضوع تجاوز جنسی پرداخته‌ام، از غلامرضا خوشرو نام برده‌ام، کسی که گفتمان رسمی خبری از او با عنوان “خفاش شب” یاد می‌کند؛ صرفا به این دلیل که او شب‌ها به شکار قربانیانش می‌پرداخته است.[2] در آن مقاله مواجهه‌ای اینچنین با ساحت حیوانات را به چالش کشیده و با اجتناب از بکارگیری این عنوانِ تثبیت‌شده برای ارجاع به قاتل و متجاوزی زنجیره‌ای، به این مسئله اشاره داشته‌ام که از انصاف به دور است که برای توصیف رذیلت‌ها و پلشتی‌های خود از موجوداتی استفاده‌ی سوء ببریم که از مناسبات ما بی‌خبرند و صدایی برای دفاع از ساحت معصومانه خود ندارند.

پرداخت مبسوط به موضوع خشونت کلامی علیه حیوانات، همواره در گوشه‌ی ذهنم باقی بود و امکان بحث حاضر را فرصتی برای تمرکز و تامل در مسئله یافتم.

متاسفانه اغلب ما در خشونتی که در زبان متوجه حیوانات می‌کنیم، تامل نداریم و اساسا آن را خشونت به حساب نمی‌آوریم؛ چراکه این شکل از ابراز خشونت اولا متوجه موجوداتی است که در باور انسان پست و ناچیز انگاشته شده‌اند و دوما طی زمان بنا به فراوانی کاربرد، بدیهی و هنجارین جلوه کرده‌ است. چنانکه گفتم حتی دغدغه‌مندان حقوق حیوانات نیز در مسئله نقض حقوق حیوانات در چنین شیوه‌ای از ابراز خشونت تامل نمی‌کنند و گاه خود نیز در اعمال چنین خشونتی علیه حیوانات، بی‌آنکه آگاه باشند، دست دارند. در واقع باید گفت خشونت زبانی علیه حیوانات به‌اندازه‌ای از نهادینه‌شدگی رسیده که همه در توافقی دورهمی آن را پذیرفته‌اند و کمتر کسی است که در به چالش کشیدن آن وارد میدان شود و ماهیت خشونت‌آمیز آن را به معرض دید بکشاند.

پیشتر گفتم که زبان را نمی‌توان صرفا به گفتار و کلام فروکاست و مواجهه‌ی فروکاهانه‌ی ما با حیوانات نیز تنها در کلام‌مان نمود ندارد و در اشکال غیرکلامی نیز بازتولید می‌شود. ما در غیرکلام از جمله بازنمایی‌های تصویری نیز از حیوانات به عنوان ابزاری برای ناسزاگوئی و اهانت بهره می‌بریم (در ادامه به مثالی در این زمینه خواهم پرداخت). باید گفت در قلمرو گفتار و کلام، تقریبا تمامی زبان‌ها، بسته به شدت و حدت مواجه‌شان با مسئله، بخش قابل‌توجهی از کاربرد خود را مختص به اِعمال خشونت علیه حیوانات می‌کنند. تامل در زبان فارسی حاکی از فراوانی کاربرد واژگان و عناوینی است که به شکل آشکاری حیوانات بی‌دفاع را هدف خشونت قرار داده و از آنها برای ابراز اهانت و انزجار استفاده‌ی سوء می‌برد. مسئله‌ای که البته می‌توان آن را جهان‌شمول تلقی کرد و به‌عنوان قاعده‌ای کلی که تقریبا بر تمامی زبان‌ها حاکم است، از آن یاد کرد. چراکه اساس و خاستگاه این مواجهه‌ی زبانی در باور انسان است که حیوانات را در جایگاهی پست‌تر از انسان می‌نشاند و زبان، عرصه‌ای برای بازنمایی این باور بنیادین است.

برخی ممکن است بر این باور باشند که مقابله با اشکال سخت و فیزیکی خشونت علیه حیوانات در اولویت قرار دارد و در گام‌های بعدی است که می‌توان به نمودهای نرم و غیرمستقیم خشونت توجه داشت. چنین باوری بر مبنای پیش‌فرضی توجیهی بنا شده که می‌گوید اشکال نرم و غیرمستقیم خشونت، رنج فیزیکی ملموسی را متوجه حیوانات نمی‌کنند و از درجه اهمیت و اولویت کمتری برخوردارند. هرگاه موفق شدیم راه را بر شیوه‌های سخت خشونت ببندیم، آن زمان می‌توانیم تلاش خود را در به‌چالش‌کشیدن اشکال نرم نیز به‌کار گیریم و در حال حاضر ضروری است بر اولویت اول متمرکز باشیم؛ چراکه هنوز راه ناهمواری برای مقابله با اشکال سخت و مستقیم خشونت علیه حیوانات در پیش داریم.

به باور من اگر کسی خود را دغدغه‌مند حقوق حیوانات می‌داند و صدای خود را برای دفاع از آنان بلند می‌کند، باید نسبت به تمامی اشکال خشونت علیه حیوانات حساسیت انتقادی داشته باشد و برای مواجهه با تمامی رفتارها و گفتارهایی که حیوانات را ابژه‌ی خشونت قرار می‌دهند، وارد میدان شود. اتفاقا اشکال نرم خشونت علیه حیوانات است که زمینه‌های فرهنگی اشکال سخت را هموار می‌کند و با فرومرتبه‌انگاری حیوانات و تثبیت زبانیِ جایگاهِ حیوانات به‌عنوان موجوداتی پست‌تر از انسان، رنج و درد آنها را فاقد اعتبار لازم برای توجه می‌بیند و راه را برای دیگر انواع خشونت می‌گشاید.

مقابله‌ی آگاهی‌افزا و روشنگرانه با اشکال نرم خشونت که حیوانات را کوچک انگاشته و به ابزاری برای اهانت و دشنام فرومی‌کاهد، می‌تواند موجبات تکریم حیوانات را فراهم کند و رنج آنها را مشمول اعتباری هم‌سنگ رنج انسان ببیند و راه را بر اشکال سخت خشونت نیز ناهموار کند.

ممکن است تصور برخی بر این باشد که مسئله‌ی خشونت کلامی تنها در رابطه با ابژه‌ی انسانی معتبر شناخته می‌شود و در رابطه با موجودات غیرانسانی از جمله حیوانات نمی‌توان آن را به‌مثابه‌ی خشونت تلقی کرد. چنین باوری بر این پیش‌فرض بنا شده که به دلیل ناآگاهی حیوانات از معادلات نمادین ما، آنها از اهانتی که زبان ما به آنها تحمیل می‌کند، بی‌خبرند و این بی‌خبری آنان را از تحمل رنج خشونت کلامی ما در امان نگاه می‌دارد؛ چراکه زمانی که متوجه آنچه به تو می‌گویند نشوی، رنجی از خشونتی که متوجه تو شده نیز متحمل نخواهی شد. چنین استدلالی دست ما را برای ابراز خشونت کلامی علیه حیوانات بازمی‌گذارد و آنها را به جعبه ابزاری برای ناسزا و دشنام ما فرومی‌کاهد.

باید گفت اگرچه به دلیل بی‌خبری حیوانات از مناسبات نمادین ما، خشونت ما در زبان به ظاهر رنجی را متوجه آنان نمی‌کند و آنچه در این دورهمی نمادین میان ما می‌گذرد، تنها برای خودمان معتبر به نظر می‌آید، اما ما که می‌دانیم داریم با آنها چه می‌کنیم. مسئله‌ی این نوشتار این نیست که حیوانات از خشونتی که در زبان متوجه‌شان می‌کنیم، آگاه هستند یا نه؛ از آن رنج می‌برند یا نه؛ بلکه این است که ما در توافقی دورهمی، آنان را در سلسله‌مراتب نمادین‌مان به ابزاری برای ابراز اهانت، تحقیر، تمسخر و نفرت فروکاسته‌ایم و نامی که بر آنان نهاده‌ایم را به‌عنوان ناسزا و دشنام نیز به‌کار می‌بریم. مسئله‌ی این نوشتار موضع خوارشمارنده و اهانت‌آمیز ما در قبال حیوانات است. موضعی که چنانکه گفتم راه را بر دیگر اشکال اعمال خشونت علیه حیوانات هموار می‌کند؛ چراکه با فروانگاری آنها در سلسله‌مراتب نمادین، آنها را مستحق رنج و دردی می‌شناسد که بر انسانی که در جایگاهی برتر نشسته ناروا می‌بیند.

درست است که حیوانات نمی‌دانند ما در زبان با آنها چه می‌کنیم، اما ما که از کاری که با آنان می‌کنیم، خبر داریم. ما که می‌دانیم نگاه‌مان به آنها تا چه اندازه فروکاهانه است و تا چه اندازه توانسته‌ایم با بیش‌کاربرد این فروکاهی آن را به‌مثابه‌ی امری طبیعی و معمول جابیاندازیم و بر آتش فرهنگ‌سازی منفی علیه حیوانات بدمیم. آیا جز این است که آنچه ما با آنها می‌کنیم، مصداقی از خشونت کلامی است؟ خواه آنها از این مسئله آگاه باشند یا نه؛ یا از آن رنج ببرند یا نه.

در واقع باید گفت استفاده‌ی سوء از حیوانات به عنوان ابزار توهین و تحقیر، به‌اندازه‌ای از عادی‌سازی رسیده که گوئی اگر حیوانات نباشند، ما قادر به اهانت و فحاشی به یکدیگر نیستیم. تلقی حیوانات به‌مثابه‌ی ابزاری برای اهانت، خاستگاه خود را در نگاه فروانگارانه‌ی انسان به حیوانات می‌جوید. انسان در سلسله‌مراتب نمادینی که بر واقع جهان بار کرده، خود را در موضعی فرادست‌تر از دیگر موجودات نشانده است. موضع سلسله‌مراتبی انسان در قبال موجودات غیرانسانی از جمله حیوانات اما قدمت زیادی ندارد و انسان در ابتدا دیگرگونه به موجوداتِ غیرِخود نگاه می‌کرده و این نگاه متفاوت، به رفتاری دیگرگون از او در قبال سایر موجودات می‌انجامیده است.

شواهدی که از گذشته‌ی دور در قالب اسطوره‌ها و آئین‌ها به ما رسیده حاکی از آن است که انسان بدوی خود را با دیگرانِ غیرانسانی همچون حیوانات، گیاهان و اجسام مادی در موضعی برابر می‌بیند و تمایزی میان خود و دیگرانِ غیرِخود قائل نیست. این موضعِ برابر سبب شده او در نگاشتی استعاری احساسات، هیجانات، توانایی­ها و تصورات خود را به آنها نسبت داده و با آنها انسان­گونه رفتار کند.[3] به تدریج است که انسان به تمایز خود با دیگرانِ غیرِخود می‌رسد و خود را به‌مثابه‌ی موجودی متفاوت از آنها کنار می­کشد و به عنوان مرکز هستی، بر مسند قدرت جهان می­نشاند و سایه‌ی انسانی خود را بر جهان می‌گستراند و زیر این سایه، جهانی را برمی‌سازد که دور انسان بگردد.[4]

در جهانی که دور انسان می‌گردد حیوانات، گیاهان و اجسام مادی وجود دارند تا رفاه بیشتری برای انسان فراهم کنند و هر چه غیرِ او در جهان، هست که کیفیت زندگی او را بهتر کند. چنین موضع برتری است که زمینه‌ساز پست‌انگاری حیواناتی می‌شود که بسیار قدیمی‌تر از انسان در کره‌ی زمین زیسته‌اند و در مقیاس زمین‌شناختی، عمر انسان در قیاس با عمر آنان بسیار ناچیز است. این مقایسه‌ی قدمت نیز نمی‌تواند انسان را از این تصور دور کند که موجوداتی که بسیار پیش از او زیسته‌اند، به جهان نیامده‌اند تا در خدمت لذت، سرگرمی، رفاه و منفعت او باشند.

نگاه انسان‌محورانه‌ی انسان به خود و دیگرانِ غیرِخود، سبب‌ساز شکل‌گیری ایده‌ی “انسان به‌مثابه‌ی اشرف مخلوقات” شده و جهان را بر مبنای پسندها و ناپسندهای او سامان داده است. هر آنچه در نظر او خوشایند جلوه می‌کند از دسته‌ی زیبایان و آنچه او ناخوشایند می‌یابد از جمله نازیبایان جهان به حساب می‌آید و به این ترتیب جهان و هر چه در آن است، در سلسله‌مراتبی انسانی، در پیوستاری از فراتر تا فروتر جانمایی شده و مطابق خواست انسان طبقه‌بندی می‌شوند. در این سلسله‌مراتب، تنها آنان که در دسته‌ی زیبایان و خوبان قرار دارند رخصت می‌یابند تا به انسان شبیه شوند و در وصف نیکی‌ها و فضیلت‌های او به خدمت گرفته شوند. نازیبایان و ناخوبان نیز به خدمت درمی‌آیند تا به ابزاری برای توصیف رذیلت‌ها و پلشتی‌های برآمده از انسان به کار گرفته شوند و جز این رخصت همانندی با انسان را نمی‌یابند. حیوانات نیز در این ارزش‌گذاری‌های سلسله‌مراتبی، به دو دسته‌ی خوب‌ها و بدها تقسیم می‌شوند و وقتی پای خوب‌ها در میان است، انسان بدش نمی‌آید که شبیه آنها به نظر آید.

خوبانِ حیوانات آنهایی هستند که ما به توانمندی‌ها و امتیازات‌شان واقفیم و می‌توانیم آنها را با خود در موضعی برابر بنشانیم، یا به‌واسطه‌ی آنها جایگاه خود را در سلسله‌مراتب نمادین‌مان بالاتر ببریم. در واقع باید گفت ما این دسته را به‌واسطه‌ی امتیازات طبیعی‌شان، از فرومرتبه‌گی که به طبقه‌ی حیوانات نسبت داده‌ایم، مبرا فرض می‌کنیم. عقاب، شیر، پلنگ، ببر و… از این دسته‌اند. وقتی ما به کسی لقب پلنگ، شیر یا عقاب می‌دهیم، نه تنها قصد اهانت به او را نداریم، بلکه داریم به او امتیازی فرانسانی می‌بخشیم و او را به‌واسطه‌ی توانمندی‌هایی که نظیر آن را در این حیوانات سراغ داریم، در سلسله‌مراتب نمادین‌مان به جایگاهی رفیع‌تر می‌رسانیم و نشان افتخاری را به او می‌بخشیم که پیش‌تر شایسته‌ی این حیوانات دانسته‌ایم. از این رو باید گفت به دست آوردن عناوین این حیوانات برای فرد انسانی، به منزله‌ی ارتقاء از جایگاه معمول در سلسله‌مراتب نمادین به حساب می‌آید. برخی دیگر از حیوانات این دسته به سبب ویژگی‌های خوشایندشان اجازه‌ی شباهت به ما را پیدا می‌کنند و می‌توانند با ما هم‌سطح انگاشته شوند. از این جمله می‌توان به حیواناتی مانند خرگوش، گربه، بره  و..[5] اشاره کرد. دسته‌ی خوبان اما در اقلیت‌اند و تعداد انگشت‌شماری از حیوانات را شامل می‌شوند و وضعیت غالب از آن ناخوبان است.

این دسته آن‌هایی هستند که ما از آنها به‌عنوان جعبه‌ابزاری برای ابراز اهانت، تحقیر، انزجار و… استفاده‌ی سوء می‌بریم. الاغ، زالو، گرگ، سگ، موش، یابو، مار، قاطر، گاو، گوساله، گوسفند، بز، خوک، روباه، خرس، کفتار و… از این جمله‌اند. در میان حیوانات مورد اشاره، سگ از جمله پرکاربردترین عناوین اهانت‌آمیز است که گاه به تنهایی و گاه در ترکیبات متفاوتی مورد استفاده‌ی ابزاری ما برای ابراز نفرت و اهانت قرار می‌گیرد. البته پربسامدترین ناسزایی که قلمرو حیوانات را نشانه رفته، خودِ عنوان “حیوان” است. وقتی کسی را با این عنوان خطاب قرار می‌دهیم، داریم به بدترین شکل او را مورد اهانت قرار می‌دهیم. چون افتخار انسان‌بودگی را از او سلب می‌کنیم و در سلسله‌مراتب نمادین‌مان به جایگاه پست حیوانات ساقطش می‌کنیم. “طویله” نیز از عناوین پرکاربرد منازعات زبانی ماست که نیش خود را به سوی مکان زندگی حیوانات نشانه رفته است.

در این معادله‌پردازی نمادین، نه عقاب و شیر می‌دانند به چه جایگاه رفیعی در سلسله‌مراتب انسانی ما دست یافته‌اند و نه سگ و الاغ می‌دانند به ابزاری برای اهانت فروکاسته شده‌اند؛ اما ما از آنچه با آنها می‌کنیم، به‌خوبی آگاهیم. مهم نیست که آنها از مناسبات ما خبر دارند یا نه؛ و به خشونتی که در زبان‌ متوجهشان می‌کنیم، آگاهند یا نه؛ همین که ما آنها را در موضعی فروتر از خود نشانده و برای دشنام و ناسزاگوئی سراغشان می‌رویم، حقوق آنها را با خشونتی نرم نقض کرده و به ساحت معصومانه‌شان حمله می‌بریم. از این رو نمی‌توانیم ماهیت خشونت‌آمیز آنچه با آنها می‌کنیم را انکار یا توجیه کنیم.

باید برای حیوانات با تمام ناآگاهی‌شان از مناسبات نمادین‌مان این حق را قائل باشیم که نباید با هیچ توجیهی مورد بی‌مهری و اهانت ما قرار گیرند. اینکه به این باور داشته باشیم که چنین خشونتی رنجی را متوجه حیوانات نمی‌کند، تنها توجیهی برای سلب مسئولیت از ما در قبال حیواناتی است که امکانی برای اعتراض ندارند.

ما خود را بر حق می‌دانیم که تمام فضیلت‌ها و ویژگی‌های خوب‌انگاشته‌شده را از آن خود دانسته و رذیلت‌ها و صفات بد را به حیوانات نسبت دهیم و آنها را با برچسب‌هایشان بشناسیم. به طور مثال شجاعت برای ما ویژگی انسانی است و آن که شجاع نیست به “موش” مانند است. حال اینکه چرا بزدلی را به موش نسبت داده‌ایم، چندان استدلال روشنی از آن نداریم؛ اما تقریبا همه‌مان در مقیاس جهانی بر این باوریم که ترس و بزدلی ویژگی شاخص موش است و به همین جهت انسان بزدل را موش می‌نامیم. مثال پرکاربرد دیگر الاغ (خر) است. ما در نسبت دادن صفات بلاهت و حماقت به این حیوان بی‌دفاع به توافقی دورهمی و جهانی رسیده‌ایم و وقتی به کسی عنوان الاغ یا خر را نسبت می‌دهیم، یعنی می‌خواهیم به او بگوئیم تو نادان، ابله، خرفت و نفهم هستی. اینکه چطور از الاغ به این صفات نکوهیده رسیده‌ایم را به‌خوبی نمی‌دانیم و هیچ‌گاه در این توافق دورهمی نیز تردید نمی‌کنیم.

دیگر حیواناتی نظیر سگ، گرگ، زالو، عقرب، کفتار، افعی، شغال و.. که در دسته‌ی ناخوبان قرار دارند نیز هر کدام با برچسبی تثبیت‌شده در نزد ما شناخته می‌شوند و در رینگ منازعات زبانی ما از چپ و راست مشت می‌خورند. گاه نامی که حیوان با آن شناخته می‌شود، خود، عنوانی اهانت‌آمیز است و طبیعتِ وجودی او را مورد نیشِ کنایه قرار می‌دهد؛ مانند عنوان “لاشخور” برای کرکس که در میان ما از عناوین موهنِ با بار منفی بالا به‌حساب می‌آید.

همچنین زمانی که در قیاسی میان مگس و زنبور تقابل ایجاد می‌کنیم و می‌گوئیم بستگی به خودت دارد، می‌توانی مگس باشی و روی فضولات بنشینی یا زنبور باشی و گل را برای نشستن انتخاب کنی؛ داریم طبیعت وجودی مگس را مورد اهانت قرار می‌دهیم و به این مسئله بی‌توجهیم که آنچه برای ما نازیباست، بنا نیست برای کل جهان نازیبا باشد و آنچه مگس از آن تغذیه می‌کند، بنا نیست مورد تائید و پسند ما باشد. ما تنها بخش بسیار ناچیزی از جهانیم و همه‌ی آنچه غیرِ ما در این جهان، سهم خود را از جهان دارد و به رسم طبیعت خود زندگی می‌کند. سهم و رسمی که بنا نیست با میل و پسند ما مطابق باشد.

از نمودهای غیرکلامی خشونت در زبان می‌توان به کاری اشاره کرد که سروش رضایی در قالب مجموعه انیمیشن‌های طنز سوریلند انجام می‌دهد. انیمیشن‌های سوریلند زیرمجموعه‌ای به نام “هم‌طویله‌ای” دارند. در این زیرمجموعه، رضایی با حمله به ساحت حیوانات، مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران را به چالش می‌کشد. عنوان هم‌طویله‌ای در این زیرمجموعه به جای همشهری نشسته است و در آن حیواناتی همچون الاغ، خوک، بز و… به جای انسان‌هایی قرار می‌گیرند که غیرمسئولانه قواعد زندگی اجتماعی را نقض می‌کنند و سبب‌ساز مصائبی برای شهروندانِ انسان می‌شوند. این حیوانات در انیمیشن‌های رضایی در تقابل با انسان‌هایی بازنمایی می‌شوند که نسبت به حضور خود در جامعه مسئولانه عمل می‌کنند و قواعد و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی را محترم می‌شمارند.

هم‌طویله‌ای از مجموعه انیمیشن‌های سوریلند
هم‌طویله‌ای از مجموعه انیمیشن‌های سوریلند

هم‌طویله‌ای درصدد است گامی سازنده برای بهبود مناسبات اجتماعی و رفع مسائل فرهنگی در ایران بردارد، اما متاسفانه نیشش را به سوی حیوانات نشانه می‌رود و جای انسانی که باید خود مسئول و پاسخگوی رفتار و گفتارش در جامعه باشد را حیوانات می‌گیرند و ناپسندی‌های انسان به آنها منتسب می‌شود. هم‌طویله‌ای با استقبال کاربران آن‌لاین مواجه بوده و سبب‌ساز نشاط ‌خاطر آنهاست. آنچه بیش از همه خوشایند مخاطبان هم‌طویله‌ای است، بازنمایی انسانِ غیرمسئول در قالب حیوان است؛ بدون توجه به این مسئله که چرا باید حیوانی بی‌خبر از مناسبات انسانی، بار مسئولیت‌های اجتماعی و فرهنگی انسان را به دوش بکشد؟

مثال دیگر، شخصیت “جیگر” در مجموعه‌ی “کلاه قرمزی” است. در این مجموعه جیگر الاغی است که هر بار با عنوان الاغ مورد خطاب قرار می‌گیرد، به‌شدت عصبانی می‌شود و آن را به‌مثابه‌ی توهین تلقی می‌کند و با تاکید بر اینکه نامش جیگر است، بار این اهانت را از شانه‌ی خود برمی‌دارد. این مجموعه‌ی پربیننده در طبیعی‌انگاری “الاغ” به‌مثابه‌ی عنوانی موهن مشارکت می‌کند و به کودکان می‌آموزد که واژه‌ی الاغ را نه به‌عنوان نام حیوان، که به عنوان دشنام و اهانت بشناسند.

موضعی اینچنین در فرهنگ عمومی ما ایرانیان مسئله‌ای پذیرفته‌شده بوده و ریشه در میراث گذشتگانمان دارد و در آثار ادبی و هنری‌مان به‌تکرار بازتولید می‌شود، بی‌آنکه چالشی برانگیزد. این مسئله به‌اندازه‌ای معمول و بدیهی به‌نظر می‌آید که به هر طرف رو کنیم با نمونه‌های بسیاری مواجه خواهیم بود. در فرهنگ عمومی ما حیوان‌دوستی با برچسب‌های تخطئه‌کننده‌ای نظیر سگ‌باز، گربه‌باز، کفترباز و… شناخته می‌شوند و به قصد تقبیح کسانی که علاقه‌ی قلبی به این حیوانات دارند، به‌کار می‌روند. ما در این حملات پی‌درپی زبانی (کلام و غیرکلام) حیوانات بی‌دفاع را صاحب حقی برای محترم دانسته‌شدن نمی‌بینیم؛ چراکه اساسا موجودیت آنها در نسبت با خود را بسیار کوچک و حقیر می‌دانیم؛ به‌اندازه‌ای کوچک که توجهی از ما به سوی خود جلب نمی‌کنند.

نگاه فراانسانی به مسئله‌ی خشونت کلامی، این حساسیت را در ما برمی‌انگیزد که ابژه‌ی خشونت کلامی را صرف‌نظر از اینکه انسان یا حیوان باشد، صاحب حرمت و قدر بشناسیم و در هر شرایطی آن را ناپسند تلقی کنیم و احترام را تنها مختص به انسان ندانیم و به ابعاد غیرانسانی خشونت در زبان نیز آگاهی انتقادی داشته باشیم و این آگاهی را فرصتی برای تغییر به نفع حیوانات ببینیم و این تغییر را از خود آغاز کنیم. بیائید در آنچه در زبان (کلام و غیرکلام) با حیوانات می‌کنیم، تامل کنیم و عناوین موهنی که در ارجاع به نام آنان برساخته‌ایم را از پایه فروبپاشیم و طرحی نو دراندازیم و زبانی بازبرسازیم که حیوانات را محترم بشناسد.

خشونت خانگی

در ابتدای بحث به نوعی از خشونت نرم علیه حیوانات اشاره داشتم و از آن با عنوان خشونت خانگی یاد کردم. در این شیوه از خشونت که به‌شکل غیرمستقیم متوجه حیوانات می‌شود، رنج ناچاری حیوانات در دچاری به وضعیت‌هایی که اختیاری در انتخاب آن نداشته‌اند، نادید انگاشته می‌شود. آنها ناگزیر به تحمل وضعیت‌هایی هستند که آنها را به خدمت تفریح و سرگرمی صاحبان‌شان درمی‌آورد و این ناگزیری، رنجی را به شکل نرم و پنهان متوجه آنان می‌کند. به‌خدمت‌گیری حیوانات برای سرگرمی و لذت‌جوئی صرفا به حیوانات خانگی محدود نمی‌شود، اما حیوانات خانگی بیشتر در معرض آن هستند. حیواناتی که در سیرک‌ها مورد بهره‌کشی قرار می‌گیرند نیز چنین اشکالی از خشونت را تجربه می‌کنند.

به‌بندکشیدن حیوانات در حصار خانه‌ها و ناگزیرکردن آنها به تحمل سبک زندگی انسانی، رنجی پنهان است که به طبیعت حیوانات تحمیل می‌شود و در روند زیست طبیعی آنان اختلال ایجاد می‌کند؛ چراکه تربیت حیوانات مطابق با قواعد زندگی انسانی، آنان از از طبیعت وجود‌ی‌شان محروم می‌کند.[6] این به‌بندکشیدگی آنها را به لحاظ عاطفی نیز به استثمار ما درمی‌آورد و به ما وابسته‌شان می‌کند و این وابستگی عاطفی سبب می‌شود آنها تنگناهای تحمیل‌شده از سوی ما را بدون مقاومت بپذیرند و با آن کنار بیایند تا بتوانند با ما بمانند. ما اما به این سلب آزادی و از ریل طبیعی خارج‌کردن حیوانات خانگی نیز قانع نیستیم و آنان را به خدمت دیگر خواست‌های خود نیز درمی‌آوریم.

تحمیل پوشش سنگین و آرایش طرح‌دار مو به شتر در فستیوال شتر هند
تحمیل پوشش سنگین و آرایش طرح‌دار مو به شتر در فستیوال شتر هند

از فراوان‌ترین آزارهای نرمی که متوجه حیوانات می‌کنیم، تحمیل پوشش و آرایش به طبیعت بدن آنهاست. ما انسانیم و بنا به انسان‌بودنمان طبیعت بدن‌مان را با پوشش و آرایش، به بند فرهنگ کشیده‌ایم و در آنچه با خود می‌کنیم، نسبتا صاحب‌اختیاریم. اما حیوانات در آنچه با آنها می‌کنیم، اختیاری ندارند و بنا به انتخاب ما ناچارند کفش و لباس بپوشند و به زیورآلات آراسته شوند و موهای بدن و سر و صورت‌شان کوتاه شود و گاه حتی ناگزیرند عینک را هم برای سرگرمی ما روی صورتشان تحمل کنند.

تحمیل جراحی بوتاکس به شتر در فستیوال شتر عربستان
تحمیل جراحی بوتاکس به شتر در فستیوال شتر عربستان

اگر بتوان برای استفاده از قلاده که بر آزادگی بدن حیوانات تحمیل می‌شود توجیهی دست و پا کرد، برای چنین رفتارهای آزاردهنده‌ای چه توجیهی قابل پذیرش است؟ البته ما به این هم اکتفا نمی‌کنیم و از این پیشتر نیز می‌رویم و با دیگر اشکال آزار از حیوانات خانگی‌مان پذیرایی می‌کنیم.

امروزه با امکان گسترده‌ای که فضای آن‌لاین به روی ما گشوده، اشکال تازه‌تری از خشونت نرم و غیرمستقیم علیه حیوانات در جریان است و روز به روز بر تنوع شیوه‌های خشونتی که صاحبان حیوانات خانگی برای جلب توجه و تائید از کاربران فضای آن‌لاین متوجه حیوانات می‌کنند، افزوده می‌شود و اقبال کاربران برای مشاهده و بازنشر تصاویر ثبت‌شده از چنین رفتارهایی علیه حیوانات رو به فزونی است.

صاحبان حیوانات خانگی، آنها را در وضعیت‌های مضحک یا پرخطر قرار می‌دهند و واکنش آنها را با دوربین‌هایشان ثبت می‌کنند و در فضای آن‌لاین به اشتراک می‌گذارند و کاربران نیز بی‌توجه به رنجی که حیوانات در ثبت چنین لحظاتی متحمل شده‌اند، قلب‌ها و خنده‌هایشان را پای این پست‌ها می‌نشانند و با بازنشر این تصاویر، به بازدید بیشتر آنها یاری می‌رسانند و زمینه را برای آزار هرچه بیشتر حیوانات خانگی هموار می‌کنند؛ چراکه پربازدیدی این تصاویر، آن‌ها را محبوب‌تر می‌نمایاند و اقبال بیشتری را متوجه‌شان می‌کند. کسانی که با ریختن لایک و قلب پای این پست‌ها به ترویج، تثبیت و عادی‌سازی چنین رفتارهایی یاری می‌رسانند آیا در این مسئله تامل می‌کنند که آنچه باعث لذت و سرگرمی‌شان شده، رنج حیوانی است که اختیاری برای در امان ماندن از آزار از سوی صاحب خود ندارد و قادر به تغییر شرایط زندگی خود نیست؟

امروزه مواجهه با تصاویر و ویدئوهایی که در آنها به حیوانات لباس‌های مضحکی پوشانده‌اند، آنها را در وضعیت‌های مضحکی قرار داده‌اند یا به شیوه‌های متنوعی عصبانی‌شان کرده یا به حد مرگ ترسانده‌اند و… به امری طبیعی و مخاطب‌پسند تبدیل شده است.

این مقاله با تصویری از مارو، گربه‌ی مشهور ژاپنی، آغاز شده است. در این تصویر مارو لباسی به تن دارد که او را شبیه پرتقال‌های روی میز کرده است. مارو این‌روزها به ابزاری برای سرگرمی کاربران آن‌لاین تبدیل شده و به محبوبیت زیادی دست یافته است. تصویر ابتدایی متن از مجموعه‌ای انتخاب شده که مارو در آن با پوشش‌های متنوعی، پشت میز شام‌های متنوعش، روی چارپایه‌ای به حالت انسانی نشسته است، نه آنگونه که گربه‌ها می‌نشینند. به چهره‌ی ناخشنود مارو در تصویر ابتدایی و دیگر تصاویر منتخب از این مجموعه نگاه کنید:

امروزه فراوان‌اند ویدئوهایی که در آنها صاحبان حیوانات مشغول خوردن غذایی هوس‌آور هستند. حیوان بیچاره با ولع و حسرت به آنها نگاه می‌کند، دهانش آب می‌افتد، دستش را به حالت تضرع به سوی آنها دراز می‌کند و غذا می‌خواهد، اما صاحبان آنها بنا نیست به آنها توجه کنند، چون دارند ثبت ویدئویی را کارگردانی می‌کنند که در گوشه‌ای شاهد آزاری است که متوجه حیوان بی‌دفاع است. گاه حتی صدای خنده‌ی کسی که در حال ثبت ویدئو هست با مشاهده‌ی واکنش‌های حسرت‌بار حیوانات شنیده می‌شود و زمانیکه این ویدئو در صفحات اجتماعی پُست می‌شود، تازه شروع ماجراست. کاربران با خنده‌های استهزاآمیز از این ویدئو استقبال می‌کنند و با به اشتراک‌گذاری آن در صفحات خود به بازنشر و پربازدیدی آن یاری می‌رسانند و دیگر صاحبان حیوانات خانگی را به هوس می‌اندازند که برای جلب توجه و تائید، چنین شیوه‌های آزار را بر حیوانات خود روا بدارند و کمتر کسی در این زنجیره‌ی ثبت و نشر و بازنشر پیدا می‌شود که اندکی در رنج آن حیوانِ موردِ استهزا تامل کند و به آنچه در حال وقوع است، اعتراض کند.

بسیارند ویدئوهایی که حیوانات در آنها به شیوه‌های متنوعی ترسانده می‌شوند و دوربینی برای ثبت این لحظات در جایی کار گذاشته می‌شود و پس از ثبتِ ترسِ تا دم مرگِ حیوانِ بیچاره، بلافاصله تصاویر آن در فضای آن‌لاین به اشتراک عموم گذاشته می‌شود و متاسفانه چنین ویدئوهایی بیشترین واکنشی که از کاربران آن‌لاین می‌گیرند، نه تاسف، که خنده است.

به این مسئله توجه داشته باشیم که حیواناتِ ناچار، امکانی برای دفاع از خود در برابر چنین آزارهایی ندارند. آزارهایی که متاسفانه نه تنها ناخوشایند جلوه نمی‌کنند، بلکه تماشایشان نشاط و سرخوشی هم در پی دارد. دیگر شیوه‌های آزار که از آنها به عنوان خشونت مستقیمِ فیزیکی یاد کردم، اغلب افکار عمومی را به چالش دعوت می‌کند و صدای آنان را برای دفاع از حقوق حیوانات بلند می‌کند، اما این شیوه‌های نرم در کمتر کسی حساسیت و اعتراض برمی‌انگیزد و جریان غالب، موافق چنین رفتارهای ناروا با حیوانات است.

آیا تماشای ویدئوهایی که در آنها حیوانات بی‌دفاع تا سرحد مرگ ترسانده یا عصبانی می‌شوند، فرح‌فزا و لذت‌بخش است؟

آیا تماشای ویدئوهایی که در آنها حیوانات به شیوه‌های متنوعی مورد تمسخر و استهزا قرار می‌گیرند، خوشایند و نشاط‌آور است؟

اگر پاسخ‌مان به این سوالات مثبت است، اندکی در کار خود تامل کنیم. آیا اگر قرار بود کسی چنین رفتاری با ما داشته باشد و تصاویر ثبت‌شده از آنچه با ما می‌کند را برای جلب خنده و تائید با دیگران به اشتراک بگذارد، خوشایندمان بود؟ اگر خوشایندمان نیست، پس چگونه می‌توانیم از تماشای چنین رفتاری با موجودی که امکانی برای دفاع از خود در برابر ما ندارد، تجربه‌ای فرح‌فزا و لذت‌بخش داشته باشیم؟ آیا اگر چنین رفتاری متوجه انسان بود هم آن را خوشایند یافته و در ترویجش مشارکت می‌کردیم؟

اگر نگاه‌مان به حیوانات تغییر کند و آن‌ها را در سلسله‌مراتب نمادین‌مان در جایگاهی پست‌تر از خود ننشانیم، رنجی که از این استهزا، تمسخر و تحقیر متحمل می‌شوند، در ما حساسیت برمی‌انگیزد و ما را به واکنش وامی‌دارد؛ چنانکه درباره‌ی انسان چنین است. کمترین کاری که می‌توانیم برای مقابله با چنین رفتارهایی انجام دهیم این است که تصاویر آزار حیوانات را با لایک‌هایمان تائید نکنیم و با بازنشر آنها به پربازدیدی‌شان یاری نرسانیم. عدم توجه و تائید چنین مواجهاتی با حیوانات، به نامقبولی تدریجی آنها و حاشیه‌رانی‌شان در فضای آن‌لاین خواهد انجامید.

متاسفانه طبیعی‌انگاری رفتارهایی اینچنین با حیوانات سبب شده حتی دغدغه‌مندان حقوق حیوانات نیز توجه کمتری به این شکل از آزارهای پنهان و نرم داشته باشند. مدیران شبکه‌های اجتماعی نیز نسبت به رواج چنین رفتارهایی با حیوانات سکوت و انفعال پیشه کرده‌اند و امکانی سخاوتمند برای پربازدیدی تصاویر ثبت‌شده از آزار حیوانات گشوده‌اند.

روشنگری و آگاهی‌افزایی در این زمینه می‌تواند شرایط را به نفع حیوانات تغییر دهد و مدیران شبکه‌های اجتماعی و کاربران آن‌لاین را به رفتارهای مسئولانه در قبال حیوانات ترغیب کند. بیائید طبیعت حیوانات را محترم بشماریم و خواست‌های خود را به آنان تحمیل نکنیم و بگذاریم آنها آنگونه که طبیعی‌ترند، زندگی کنند. بیائید صدای حیوانات باشیم و با تمامی شیوه‌های خشونتی که به شکل سخت و نرم متوجه آنها می‌شود، مقابله کنیم و جهان را به جای خوشایندتری برای زندگی آنان تبدیل کنیم. هر کدام از ما با شروع تغییر از خود و دعوت دیگران به تغییر، می‌توانیم سهمی در این دگرگونی داشته باشیم.


پانویس‌ها

[1] از پائیدن شهبانو تا زائاندن شاه.

[2] خیابانم را از تو پس خواهم گرفت.

[3] فریزر، ج. ج. (1383). شاخه‌ی زرین: پژوهشی در جادو و دین. ک، فیروزمند[مترجم]. تهران: آگاه.

[4] همچنین نگاه کنید به:

Nietzsche, F. (2015). On Truth and Lie in a Non-moral Sense: CreateSpace Independent Publishing Platform

[5] انسان با حیواناتی مانند گربه و بره دوگانه مواجه می‌شود. گربه هم می‌تواند به‌واسطه‌ی ویژگی‌های خوشایندش هم‌سطح با انسان انگاشته شود (ملوس) و هم می‌تواند به‌عنوان برچسبی برای توصیف قدرنشناسی انسان به‌کار رود (گربه‌صفت). بره توصیف‌کننده‌ی معصومیت است؛ اما در بزرگسالی به ابزاری برای اهانت تبدیل شده و غالبا با برچسب‌های نفهم، بی‌شعور و.. شناخته می‌شود.

[6] همچنین نگاه کنید به پایگاه خبری دیده‌بان حقوق حیوانات.


از همین نویسنده