ایرج ادیب‌زاده − سه سال از انتخابات جنجالی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در ایران و رویدادهای اعتراضی پس از آن گذشت؛ رویدادهایی که به جنبش سبز معروف شد. 

به مناسبت سومین سال تولد جنبش سبز، گروهی از فعالان سیاسی و دانشجویی، استادان و پژوهشگران دانشگاهی بیانیه‌ای منتشر کرده‌اند که در آن حاکمان جمهوری اسلامی را به فراهم آوردن مقدمات خواست‌های ملت و شرایط همزیستی مسالمت‌آمیز، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی فعالیت احزاب، گشایش فضای مدنی و اجتماعی برای پاسخگویی به حقوق بنیادین و قانونی شهروندان فراخوانده‌اند.
 
در این بیانیه آمده است: «نتیجه‌ی سه سال تلاش برای حذف مردم از صحنه، چیزی جز گسترش روزافزون فساد، افت شتابان اخلاق و معنویت در کشور، افزایش گسترده قانون گریزی و دست‌اندازی بر ثروت کشور، تاراج منابع ملی، نابودی دستگاه های اجرایی و قانونگذاری و نظارتی و سقوط جایگاه بین‌المللی ایران نداشته است.»
 
در مورد مفاد این بیانیه با تقی رحمانی، روزنامه‌نگار، نویسنده، زندانی سیاسی پیشین، فعال سیاسی و عضو شورای فعالان ملی‌ـ مذهبی گفت‌وگو کرده‌ایم.
 
 
خواسته‌های طرح شده در بیانیه‌ فعالان سیاسی و دانشجویی در مورد آزادی زندانیان سیاسی، آزادی فعالیت احزاب، گشایش فضای مدنی و اجتماعی، با توجه به آن چیزی که این روزها در فضای سیاسی جمهوری اسلامی می‌گذرد، چقدر می‌تواند عملی باشد؟ 
تقی رحمانی: این خواسته‌ها یک نوع اعلام موضع است. این که چقدر بتواند عملی باشد در حال حاضر، بی‌شک جمهوری اسلامی به این خواسته‌ها اصلاً تن نمی‌دهد. اگر به این خواسته‌ها تن می‌داد، بسیاری از مشکلات حل شده بود. الان سیاست این است که نباید به هیچ خواسته‌‌ حتی حداقلی هم تن داد. منتهی تأکید بر خواسته‌ها یک نوع پیمان و یک نوع یادآوری خواسته‌های مردمی است، ولی این که الان جمهوری اسلامی حاضر باشد این خواسته‌ها را انجام دهد، اصلاً احتمال زیادی برایش نیست. شاید یک نوع توضیح است برای کسانی که این را می‌خوانند و یک نوع یادآوری برای کسانی که الان در بیرون یا داخل ایران هستند و امکان دارد که بخشی‌شان این را فراموش کرده باشند و یا فشارهای گوناگون باعث شده باشد که توجه‌شان به این خواسته‌ها کم شده باشد. صرفاً می‌توان گفت که این یک نوع اعلام موضع است و به نوعی تجدید عهد است.
 
دستاوردهای مثبت جنبش اعتراضی مردم ایران را در سالروز سومین سال تولد آن در چه چیزهایی می‌دانید؟
 
تقی رحمانی: اگر بخواهیم خون را با خون نشوریم، باید روی حداقل‌های یک دموکراسی که برگشت ناپذیر است و برای هیچ ایرانی هم به نظر من استثنا بردار نیست به توافق رسید
جنبش سبز می‌تواند تبدیل به یک نقطه عطف در تاریخ ایران شود. می‌تواند. به چه معنی؟ اگر استبداد و فضای بسته در جامعه ما طولانی نشود. چرا؟ به خاطر این که جنبش سبز توانسته اقشار متوسط را به میدان بیاورد. این اقشار متوسط متأسفانه نتوانسته‌اند با اقشار دیگر پیوند برقرار کنند، ولی خوبی این اقشار متوسط این است که یک خواسته مدنی دارند. از زندگی به طرف سیاست رفته‌اند. یعنی خواسته‌هایی دارند و به عبارتی این اقشار، شخصیتی مدنی دارند و از آن دفاع می‌کنند. دموکراسی از اینجا شروع می‌شود. این بزرگترین ویژگی جنبش سبز است که در تاریخ ما امثال این شکل گرفته، منتهی این بار با گسترش جامعه‌ شهرنشین.
 
حضور این اقشار متوسط به لحاظ کمی و کیفی در جامعه به خوبی به نظر می‌آید. آنها تحصیلکرده هستند و ادبیات و فرهنگ آن را تولید کرده‌اند. بدین خاطر این شاید بزرگترین نقطه‌ عطف این جنبش است.
 
بزرگ‌ترین ویژگی جنبش سبز هم این است که مردم در اقشار مختلف، به کاندیداهایی رای دادند که حتی ممکن بود آنها را کاملا قبول نداشته باشند. این هم یک نوع رشد مدنی است. یعنی شما در حیطه‌ ممکنات و امکانات موج و حرکت ایجاد کنید و در عین حال این موج و حرکت به شکلی باشد که تمام ساختارهای حاکمیت را دچار بحران کند. هنوز بعد از سه سال بحرانی که جنبش در بین آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای ایجاد کرده حل نشده است که این‌ها قدرتمندترین افراد حاکمیت هستند و از طرف دیگر هنوز مسئله روانی جنبش یک مسئله است و زندانیان جنبش مقاومت می‌کنند و در عین حال بسیاری از نیروهایی که خارج از کشورند به جنبش وفادارند. این‌ها می‌تواند ویژگی‌های مثبت جنبش سبز قلمداد شود، منتهی با آن پیش‌شرطی که اول مطرح کردم.
 
آیا این جنبش ویژگی‌های منفی هم داشت؟
 
 
تقی رحمانی: جنبش سبز توانسته اقشار متوسط را به میدان بیاورد. این اقشار متوسط متأسفانه نتوانسته‌اند با اقشار دیگر پیوند برقرار کنند. ولی خوبی این اقشار متوسط این است که یک خواسته‌ی مدنی دارند. از زندگی به طرف سیاست رفته‌اند. یعنی خواسته‌هایی دارند و به عبارتی این اقشار، شخصیتی مدنی دارند و از آن دفاع می‌کنند. دموکراسی از اینجا شروع می‌شود.
جنبش مدنی باید جنبشی باشد باحوصله. جنبش‌های بزرگ جامعه‌ ایرانی معمولاً تا رسیدن به آن صحنه‌ فینال یا مسابقه‌ نیم نهایی، یکساله بوده. مشروطیت، نهضت ملی و حتی انقلاب. در حالی که برعکس، جنبش مدنی یک جنبش حوصله‌بری‌ است که باید مردمش حوصله هم داشته باشند. مثلاً خانم  آن سون سوکی، یک دهه تبعید می‌ماند، دو دهه تبعید می‌ماند، ولی هوادارانش در آن بزنگاه برمی‌گردند. باید دید که آیا دولت نفتی از یک طرف، روحیه انفجاری ایرانی از طرف دیگر، این حوصله را دارد که در بزنگاهی که در آینده خواهد بود بیآید به میدان و با همان درایت، حوصله‌ بیشتری به‌خرج دهد تا بتواند به دستاوردهای پایداری از دموکراسی برسد؟
 
پس یکی این مسئله است. مسئله‌ دیگر برای این جنبش، به عبارتی مسابقه‌ای که درگرفته این است: حکومت داور بازی را بیرون کرده و یکسری از بازیکنان را لت و پار کرده و یکسری بازیکنان را هم سر نیمکت‌ها نشانده و یکسری از تماشاچی‌ها را هم به اصطلاح از استادیوم بیرون کرده. در چنین شرایطی مصافی درگرفته است که این مصاف هنوز به نتیجه‌ای پایانی نرسیده. البته شرایط جامعه بسیار بسته‌تر شده است. باید دید آیا جنبش می‌تواند انسجام خودش را حفظ کند و انتخابات ریاست جمهوری آینده را که بسیار برای جنبش پرخطر خواهد بود- من تأکید می‌کنم که پرخطر خواهد بود و انسجامش را تهدید خواهد کرد- را از سر بگذارند یا خیر؟
 
همه این‌ها در کنار اشتباهاتی قرار می‌گیرد که بخشی از جریان ها در درون جنبش انجام دادند و پرداختن به آنها بحث مفصلی می‌طلبد. یکی از شائبه ها همان رادیکالیزم شعاری بدون پشتوانه بود و دوم این که توان اقشار حامی را در نظر نگرفتند؛ اقشار حامی جنبش که در شهرهای بزرگ بودند، در عین این که شخصیت داشتند و مدنی بودند. نانخوار دولت هم بودند و این وابستگی آنها را در جاهایی محافظه‌کار می‌کرد و این مسئله‌‌ مهمی بود. از طرف دیگر آن روحیه‌ استمرار مغلوب روحیه‌ رادیکال حضور مدام در خیابان شد. یکهو انگاری آن انرژی به پایان رسید. البته گفتم عاملش درآمد نفتی و سازمان حکومت است. این‌ها عوامل نقصان جنبش سبز است که خودش را نشان داد.
 
بسیاری از فعالان اصلاح‌طلب اعتراض‌های خودشان را به همین دور دوم انتخابات محمود احمدی‌نژاد محدود کردند. خود شما یک سوم از عمرتان را در زندان‌های جمهوری اسلامی به سر برده‌اید. آیا پیش از دور دوم انتخابات، سرکوب و از میان بردن آزادی‌ها طی ۳۲ سال در جمهوری اسلامی وجود نداشت؟
 
تقی رحمانی:همین آقایان دوستان اصلاح‌طلب و هم دوستان دیگر باید توافق را در جای دیگری بگذارند. توافق در آن پنج اصلی‌ست که آقای موسوی هم تأکید می‌کند که نباید استثنابردار باشد و خودی‌ و غیرخودی‌ بردار باشد و آن آزادی بیان، آزادی عقیده و حق تجمع و حق تشکل است.
ببینید داستان ما از سال ۵۸ تقریباً پنجاه و هفت آغاز شد؛ ما با این‌ها یک بحث تاریخی داریم. یک بحث به اصطلاح راهبردی و کارکردی داریم. اگر بخواهیم خون را با خون نشوییم، باید روی حداقل‌های یک دموکراسی که برگشت ناپذیر است و برای هیچ ایرانی هم به نظر من استثنابردار نیست به توافق رسید؛ البته اگر در چارچوب آن قوانین کار کند و توافق ملی صورت گیرد. ولی در عین‌حال یکسری بحث‌های تاریخی همواره خواهد ماند و این بحث‌های تاریخی و در کنار آن بحث‌های نظری بحث‌هایی است که سرجای خودش است. از نظر من این داستان از سال ۵۸ و مدام ادامه پیدا کرده و حتی سال های سخت‌ترش به نظر من در دهه‌ شصت بود و اتفاقی مثل اعدام های سال ۶۷ که به قول خانم زهرا رهنورد با آب کوثر هم نمی‌شود داستان اعدام های ۶۷ را شست.
 
این یک مسئله است که بحث حافظه تاریخی است، ولی به یک بحث هم باید دقت داشت که دموکراسی اگر در یک کشور بخواهد پا گیرد، همین آقایان دوستان اصلاح‌طلب و هم دوستان دیگر باید توافق را در جای دیگری بگذارند. توافق در آن چند اصلی است که آقای موسوی هم تأکید می‌کند که نباید استثنابردار باشد و خودی‌ و غیرخودی‌بردار باشد و آن آزادی بیان، آزادی عقیده و حق تجمع و حق تشکل است. حتی اگر این بخواهد تبعیضی باشد، باید آرام آرام بسترش به سوی یک نوع پذیرش همگانی در جامعه برود. ضمن این که اختلاف نظرها و اختلاف باورها و اختلاف حتی درک از تاریخ نمی‌تواند آن اصول بنیادی دموکراسی و آزادی را محدود کند.
 
پرسش پایانی‌ام به عنوان سخنرانی خودتان برمی گردد که قرار است به مناسبت تولد سه سالگی جنبش سبز در آلمان انجام شود: «آتش زیر خاکستر». این آتش زیر خاکستر چیست؟
 
به طور کلی به سه دلیل معتقدم که خواسته‌ اقشار اجتماعی جامعه این است که این‌ها بخش‌هایی از آزادی‌ها را می‌خواهند و اساساً به کمتر از آن‌ها راضی نمی‌شوند. دو، مشکلات مدیریتی حاکمیت و سه، مجموع فشارهای خارجی.
 
بحث من این است اگر یک روز دوباره این فضا آماده شد، ما چه خواهیم کرد؟ و چگونه می‌توانیم طوری حرکت کنیم که اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم و جامعه را به مرحله‌ای از آزادی برسانیم که این مرحله برگشت‌ناپذیر باشد؟ این مهم‌ترین مسئله و دغدغه فکری من است که به نظر من هم این چیزی نیست که فقط بتواند یک نفر و یا یک جریان مطرح کند. این چیزی‌ست که باید به گفتگو گذاشته شود و در یک پروسه عقل جمعی بشود به راهکاری منتهی شود که همگان را راضی کند یا بخشی از دموکراسی‌خواهان را در جامعه راضی کند.  
 
در همین زمینه:
 
گزارش لیدا حسینی‌نژاد از سخنرانی تقی رحمانی (هلند)