دونالد ترامپ از ابتدای خروج از توافق هسته‌ای، بازگشت تحریم‌های فلج کننده و سیاست «فشار حداکثری بر ایران» بر این امید بوده که رهبران ایران با او برای مذاکره تماس خواهند گرفت، به این دلیل که به پندار او و مشاورانش فشارهای تحریمی از جانب واشنگتن الف- اقتصاد ایران را به نابودی کشانده و ب- همه روزه یا هر هفته در همه شهرهای ایران شورش برپا کرده است. اما تماسی برای مذاکره صورت نگرفت.

ترامپ در ۹ مه ۲۰۱۹ در پاسخ به پرسش‌های خبرنگاران درباره خطر جنگ با ایران گفت که بله این احتمال وجود دارد. ولی «می دانید دوست دارم چه اتفاقی بیفتد؟ دوست دارم به من زنگ بزنند». ترامپ همچنین گفت جان کری، وزیر خارجه اوباما، به رهبران ایران گفته است با او مذاکره نکنند. سپس افزود: «از وقتی من[آمریکا را] از برجام خارج کردم، اقتصاد آنها دچار آشوب شده، تورمی دارند که نرخ آن بالاترین رقمی است که تا به حال شنیده‌ام. آخر هفته‌ها و حتی در طول هفته شورش در کشورشان اتفاق می‌افتد. کاری که آن‌ها باید بکنند این است که با من تماس بگیرند و [پای میز مذاکره] بنشینند…آن‌ها باید تماس بگیرند و اگر این کار را انجام دهند ما آماده گفت و گو با آن‌ها هستیم.» (به دقیقه ۲۹ و ۳۰ این فیلم بنگرید).

در ۱۰ مه ۲۰۱۹ “سی. ان. ان” به نقل از منابع آگاه اطلاع داد که دولت ترامپ تلفن تماس مستقیم را در اختیار سوئیس قرار داده است تا اگر رهبران ایران خواستند با او تماس بگیرند، در اختیار آنان قرار دهد.

در همان روز آندرآ میچل در “ان بی سی” هشدار داد که ترامپ و بولتون و پامپئو با جنگ افروزی ممکن است آمریکا را درگیر جنگی غیر ضروری با ایران کنند. در ۱۱ می، نیکول گوئوت و کوین لیپتک در “سی ان ان” نوشتند که در رویارویی با ایران، برنامه این است که ترامپ نقش “پلیس خوب” و بولتون نقش “پلیس بد” را بازی کند.

اکبر گنجی

مطالب دیگر از همین نویسنده

همزمان به این ها، “پلیس بد” در توییتی نوشت: «اقدام بازیگران نظامی خارجی، یعنی کوبا، روسیه، و ایران در انهدام دموکراسی و حمایت از سرکوب در ونزوئلا تحمل نخواهد شد. این بازیگران تحت نظر هستند.» یعنی ایران در ونزوئلا حضور نظامی دارد و نظامیانش در حال سرکوب مردم آن کشور هستند.

نیویورک تایمز ۱۳ مه ۲۰۱۹ در گزارش مهمی نوشت که در ۹ می‌در جلسه‌ای با شرکت بیشتر اعضای تیم امنیت ملی‌ ترامپ طرح‌های پنتاگون برای جنگ با ایران، در صورت آغاز آن، بررسی شد. در این جلسه جان بولتون، جینا هسپل رئیس سازمان “سی آی ای”، دن کوتس رئیس امور اطلاعاتی‌ آمریکا، پتریک شنهن وزیر دفاع موقت آمریکا و ژنرل جوزف دانفورد رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا شرکت داشتند. بر اساس این طرح در صورتی‌ که آمریکا تصمیم به جنگ با ایران داشته باشد، پنتاگون خواهان اعزام۱۲۰ هزار نیروی زمینی‌، هوایی، دریایی، و تفنگداران دریایی Marines است. یعنی تعداد نیرویی که در سال ۲۰۰۳ در حمله نظامی به عراق شرکت داشت. در بین اعضای تیم امنیت ملی‌ و مقامات ارشد آمریکا شکاف‌های عمیقی درباره ایران وجود دارد. بخشی به رهبری بولتون خواهان حمله نظامی هستند، و برخی‌ خواهان توسل راه حل دیپلماتیک‌اند. متحدان اروپایی به پامپئو گفته‌اند که یک اتفاق یا اشتباه ممکن است موجب جنگی شود که ظاهراً طرفین خواهان آن نیستند. گرت مارکیز، سخنگوی شورای امنیت ملی‌ آمریکا در ۱۳ می‌گفت، «همانطور که پرزیدنت [ترامپ] اعلام کرد، آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست، و آماده است که با رهبران ایران ملاقات کند، ولی‌ آمریکا آماده است که از خود و متحدان خود دفاع کند.» (دونالد ترامپ گزارش اعزام ۱۲۰ هزار نیرو را تکذیب کرد).

بن آرمبوستر در ۱۱ مه ۲۰۱۹ در لوبلاگ نشان داد که دولت ترامپ دقیقاً به همان شیوه‌هایی که دولت جرج بوش با دروغ پردازی از طریق رسانه‌ها افکار عمومی آمریکاییها را برای حمله نظامی به عراق آماه ساخت، در حال آماده سازی افکار عمومی از طریق رسانه‌ها برای حمله نظامی به ایران است. او توضیح داد که جان بولتون در بیش از دو دهه گذشته هدفش حمله نظامی آمریکا به ایران بوده است.

چرا به اینجا رسیدیم؟

با کودتای “آمریکایی- بریتانیایی- شاهنشاهی- آخوندی” ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دکتر محمد مصدق، نقطه‌ای در تاریخ ایران آغاز شد که به فضای به شدت ضد آمریکایی دهه‌های بعدی انجامید. با حمایت علنی و همه جانبه آمریکا از شاه، روشنفکران و مخالفان آن کودتا را بیشتر آمریکایی به شمار آوردند. حضور هزاران نظامی آمریکایی در ایران و تصویب قانون کاپیتولاسیون به سود آنها، گروه‌های چریکی را به سوی ترور آمریکایی‌ها در ایران راند.

وقتی این تحولات به انقلاب ۱۳۵۷ منتهی شد، رویارویی با آمریکا به یکی از اهداف تبدیل شد. سفارت آمریکا ابتدأ توسط گروهی که مشخص نشد از کجا آمده‌ بودند تسخیر شد، ولی توسط دولت موقت اشغالگران بیرون رانده شدند. سپس دانشجویان پیرو خط امام سفارت آمریکا را اشغال کردند که این عمل مورد تأیید تقریباً همه گروه‌های فعال سیاسی قرار گرفت. حزب توده ایران شعار “تشکیل جبهه ضد امپریالیستی تحت رهبری امام خمینی” را مطرح ساخت. شعار “مرگ بر آمریکا” در حال و هوای اشغال سفارت فراگیر شد.

آیت الله خمینی از فضای ضد آمریکایی برای استقرار و تثبیت جمهوری اسلامی و حذف مخالفان استفاده کرد. آن مبارزه فقط معطوف به آمریکا نبود، بلکه معطوف به اسراییل و دولت‌های عربی که دست نشانده‌های امپریالیسم به شمار می‌رفتند، نیز بود. سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه، به اضافه تقابل طرف‌های مقابل برای حذف جمهوری اسلامی، و حمله نظامی صدام حسین به ایران که حمایت مالی و تسلیحاتی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و کشورهای غربی را به دنبال داشت، آن سیاست منطقه‌ای و بین المللی را تشدید و تثبیت کرد.

رویارویی ایران با آمریکا و اسراییل، به سود کشورهای عرب منطقه، اسراییل، روسیه، ترکیه و چین تمام شد. همه از این مقابله بهره بردند، اما چیزی جز زیان نصیب ایران نشد. در بعد اقتصادی، به جای آن که مانند چین که میانگین رشد اقتصادی سالانه آن از ۱۹۷۹ تاکنون ۹.۵ درصد بوده است، رشد اقتصادی ۲ درصدی را تجربه کردیم. این رشد پائین، محصول بی ثباتی انقلابی، جنگ ۸ ساله عراق با ایران، و دو دوره تحریم‌های فلج کننده است. تحریم‌های بی سابقه دونالد ترامپ، وضعیت را بسیار بدتر از دوران جنگ با عراق خواهد کرد.

فرصت دوران اوباما

در دوران باراک اوباما، فرصتی برای ایران پدید آمد تا مسائل خود را با آمریکا حل کند. توافق هسته‌ای اولین گام بود. برجام هسته ای، می‌بایست با “برجام”‌های بعدی در مورد کلیه مسائل مورد اختلاف تکمیل می‌شد. به گفته حسن روحانی، اوباما ۱۹ بار از او درخواست ملاقات و مذاکره کرد، اما آیت الله خامنه‌ای مانع این کار شد. بدبینی همیشگی آیت الله خامنه‌ای به آمریکا از یک سو، و تمنای او برای در دست داشتن پرچم مقابله با “استکبار جهانی و ایادی منطقه ای” اش از دیگر سو، مانع آن شد تا در راستای منافع ملی ایران، به روابطی دوستانه با آمریکا دست یابیم.

البته، به احتمال بسیار زیاد، حتی اگر ایران با دولت اوباما و دیگر کشورها برجام‌های ۲ و ۳ و ۴ را به امضا می‌رساند، کنگره آمریکا که در دست جمهوری خواهان به شدت طرفدار اسراییل بود، با آن توافق‌ها همان کاری را می‌کرد، که با توافق هسته‌ای کرد. یعنی جمهوری خواهان هرگز اجازه نمی‌دادند آن توافق‌ها در کنگره به تصویب رسد.

دوران دونالد ترامپ

دونالد ترامپ در طول دوران رقابت‌های انتخاباتی وعده داده بود که اگر پیروز شود، در همان روز اول ریاست جمهوری توافق هسته‌ای با ایران را که به تصویب شورای امنیت سازمان ملل نیز رسیده بود، ملغی خواهد کرد. البته ترکیب اولیه دولت او مانع این عمل از سوی وی شد. رفته رفته ترامپ وزرای مخالف و غیر وفادار به خود را از کابینه اخراج کرد و نیروهای افراطی تری را جایگزین آنان ساخت که به شخص او وفادار هستند.

در اینجا نیز ایران فرصت یک ساله‌ای برای مذاکره با دولت ترامپ داشت. اگر جمهوری اسلامی قبل از لغو توافق هسته‌ای و بازگشت تحریم‌ها با شخص ترامپ وارد مذاکره می‌شد، شاید، شاید، شاید، این فرایند به لغو توافق هسته‌ای و بازگشت تحریم‌ها منتهی نمی‌شد. احتمالاً زمان برخی محدودیت‌های توافق هسته‌ای افزایش پیدا می‌کرد و ترامپ آن را به عنوان یک توافق جدید- “معامله خوب” به تعبیر او- در داخل به آمریکایی‌ها می‌فروخت.

این نکته مهم را نباید نادیده گرفت که جمهوری اسلامی حتی اگر از فرصت دوران اوباما استفاده می‌کرد و با آمریکا به برجام‌های ۲ و ۳ و ۴ دست می‌یافت، اگر دونالد ترامپ باز هم رئیس جمهور می‌شد، کلیه آن توافق‌ها را ملغی می‌کرد. “اوباما ستیزی” یک ویژگی ثابت ترامپ است. او حسادت عجیب و قریبی به اوباما دارد و ابطال هرچه رنگ و بوی اوبامایی دارد، یکی از عملکردهای مهم او بوده است.

شاهد دیگر این مدعا، دیگر توافق‌های بلند مدت آمریکا با متحدانش است. وقتی ترامپ کلیه توافق‌های بین المللی دولت‌های پیشین را “معامله‌های بد” می‌خواند و تا حدی که قدرت به او اجازه داده، از آنها خارج شده، قطعاً حامیان اونجلیست و سرمایه داران حامی اش، او را به لغو برجام‌های ۱ و ۲ و ۳ و ۴ مجبور می‌کردند. در این مورد، موانع کمتر، و انگیزه‌های شخصی نیز بیشتر بود. ترامپ مخالف سازمان ملل، ناتو، و…است. از شورای حقوق بشر سازمان ملل و سازمان علمی و فرهنگی یونسکو نیز بیرون آمد. ورود اعضای دیوان بین المللی کیفری به آمریکا را ممنوع ساخت. با این که آمریکا عضو این سازمان نیست. او می‌گوید سازمان ملل، شورای حقوق بشر سازمان ملل، و هیچ نهاد بین المللی دیگر حق ندارد به نقض حقوق بشر و جنایات جنگی آمریکا و اسراییل بپردازد.

ناسیونالیسم ترامپی” از یک سو، و کابینه افرطی آخرالزمانی مذهبی و حامیانش از دیگر سو، قطعاً به خروج از برجام‌های ۱ و ۲ و ۳ و ۴ منتهی می‌شد. این وضعیت نظام سیاسی آمریکا است. بیل کلینتون با کره شمالی به توافق رسید، جرج بوش که رئیس جمهور شد زیر آن زد. جرج بوش با لیبی به توافق کامل رسید و نه تنها کلیه تجهیزات هسته‌ای لیبی را به آمریکا منتقل کردند، بلکه لیبی یکی از شرکای آمریکا در جنگ ضد تروریسم شد. باراک اوباما که رئیس جمهور شد، تحت فشارهای سعودی‌ها و اماراتی‌ها و اسراییلی‌ها و هیلری کلینتون، برای “تغییر رژیم” به لیبی حمله نظامی کرد و آن کشور از سال ۲۰۱۱ تاکنون در هرج و مرج مطلق به سر می‌برد. حال عربستان سعودی، مصر و امارات متحده قصد دارند نوکر خودشان، ژنرال حفتر (پدپده‌ای مانند سرهنگ قذافی) را در این کشور به قدرت برسانند و ترامپ نیز حمایت ضمنی از او به عمل آورده است. همه اینها با صدای بلند فریاد می‌زنند: دموکراسی و حقوق بشر کشک است.

مذاکره‌ای صورت نخواهد گرفت

واقعیت‌ها حاکی از آن است که ایران وارد مذاکره با دولت ترامپ نخواهد شد. چرا؟

■ یکم- مایک پامپئو ۱۲ شرط برای مذاکره و توافق با ایران قرار داده است. همه کارشناسان آمریکایی- حتی دشمنان جمهوری اسلامی- می‌گویند که این شرط‌های ۱۲ گانه معنایی جز “رژیم چنچ” ندارد. به عنوان نمونه جدید، برنامه این هفته فرید زکریا در “سی ان ان” در ۱۲ مه ۲۰۱۹ تحت عنوان «تنش بین ایران و آمریکا شعله می‌گیرد»- با شرکت ویلیام برنز مذاکره کننده پیشین دولت اوباما، ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا و پائولا دوبریانسکی دیپلمات دولت‌های جمهوری خواه و دموکرات- برگزار شد. ریچارد هاس گفت که هدف دولت ترامپ از تحریم‌ها و فشار حداکثری بر ایران «چیزی معادل تغییر رژیم در ایران است.» آیا یک دولت غیر دموکرات (جمهوری اسلامی) برای ساقط کردن خود با یک دولت خارجی وارد مذاکره می‌شود؟

■ دوم- عدم اعتماد به آمریکای ناقض تعهدات. دولت‌های امریکا نشان داده‌اند که به تعهدات و توافق‌های دولت‌های پیشین وفادار نیستند. این تجربه درباره کره شمالی، لیبی، کوبا، ایران، و…روی داده است. رهبری جمهوری اسلامی با این تجربه، با دولت کنونی آمریکا مذاکره نخواهد کرد. استوان والت در فارن پلیسی ۶ مه ۲۰۱۹، پنج سناریو برای سیاست دولت ترامپ علیه ایران می‌سازد. او می‌گوید با توجه به همه واقعیت‌ها ایران با دولت ترامپ مذاکره نخواهد کرد و دولت ترامپ اگر واقعاً خواهان صلح بود، به جای تعقیب سیاست “تغییر رژیم” در ایران، به عنوان یک ناظر بی طرف وارد عمل می‌شد.

■ سوم- به گزارش روزنامه واشنگتن پست، دونالد ترامپ در ۸۲۸ روز آغازین ریاست جمهوری، ۱۰ هزار و ۱۱۱ دروغ و ادعای گمراه کننده مطرح کرده است. هر اندازه هم که دیگران دروغ‌های او را افشا می‌کنند، هیچ تأثیری نداشته و دوباره همان دروغ‌ها را تکرار می‌کند. او و اعضای افراطی کابینه اش به “آلترناتیو فکت: حقایق بدیل” باور دارند. یعنی برخلاف واقعیت‌های روشن، با دروغ‌های بزرگ می‌کوشند افکار عمومی را به سود مقاصدشان تغییر دهند. وقتی دیگران به آنها اعتراض می‌کنند، می‌گویند این‌ها “حقایق بدیل” هستند. کلی ان کانوی، مشاور ترامپ، برای توجیه استفاده از “آلترناتیو فکت” به معترضان گفت: هر کس فکر می‌کند ادعاهای من فاقد اعتبار است، ““fucking miserable person.

رودی جولیانی- وکیل ترامپ در پرونده دخالت روسیه در انتخابات آمریکا- نیز در دفاع از او، وقتی با شواهد و قرائن بسیار روبرو شد، گفت: «حقیقت همیشه حقیقت نیست. هر فردی روایت خود را از حقیقت دارد

دونالد ترامپ دروغ‌های بسیار بزرگی درباره ایران گفته و همان دروغ‌ها را بارها و بارها تکرار کرده است. به شش نمونه زیر بنگرید:

دولت اوباما ۱۵۰ میلیارد دلار- از پول‌های آمریکا- را به ایران پس از توافق هسته‌ای پرداخت کرد.

جان کری- وزیر امور خارجه اوباما- نمی‌گذارد ایران با من مذاکره کند.

«به ایران نگاه کنید، قبل از حضورم در کاخ سفید، ایران در حال تسلط بر خاورمیانه طی ۱۲ دقیقه بود. اما الان برای بقایشان می‌جنگند. در هر شهرشان شورش است. » (به دقیقه ۱.۵۵ بنگرید که چگونه جمعیت پس از بیان این دروغ بزرگ به وجد می‌آیند و برای او دست می‌زنند).

ترامپ در مصاحبه‌ با وال‌استریت‌ژورنال گفت: «یک روز قبل اینکه من بیایم- مطمئناً یک روز قبل از روی کار آمدن من- اوضاع ایران خوب بود. آنها داشتند همه جا را می‌گرفتند: سوریه، یمن. داشتند همه جا می‌‌رفتند. چه کسی می‌دانست کجا قرار است متوقف شود.»

ترامپ در مراسم یادبود قربانیان بمب‌گذاری در مقر تفنگداران آمریکا در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳ در بیروت گفت:

«زمانی که من دولت را در اختیار گرفتم، ایران در حال تصرف مدیترانه بود اما اکنون آنها برای زنده ماندن تلاش می‌کنند.»

چگونه می‌توان به چنین فردی اعتماد کرد؟ کره شمالی دقیقاً همین را تجربه کرد.

■ چهارم- رهبران جمهوری اسلامی می‌گویند که مذاکره با ترامپ، مانند مذاکره او با کره شمالی است. یعنی همه چیز را می‌خواهد و هیچ چیز نمی‌دهد. تحریم‌های کره شمالی نه تنها همچنان ادامه داشته، بلکه در طول مذاکرات دائماً افزایش پیدا کرده و برای اولین بار آمریکا یک کشتی کره شمالی را هم در دریا – به اتهام دور زدن تحریم ها- مصادره کرد. تنها چیزی که ترامپ به کره شمالی داده، این است که چندین بار گفته است که من و کیم رهبر کره شمالی عاشق هم شده ایم. اگر ایران و آمریکا وارد مذاکره شوند، خامنه‌ای و حسن روحانی به عشق ترامپ تبدیل می‌شوند.

■ پنجم- تقریباً تمامی نامزدهای ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا گفته‌اند که در صورت پیروزی، به توافق هسته‌ای باز خواهند گشت و می‌کوشند تا در دیگر موارد اختلاف نیز با ایران وارد مذاکره و توافق شوند. ۱۸ ماه تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی مانده است. آیت الله خامنه‌ای بر این باور است که جمهوری اسلامی می‌تواند “فشارهای حداکثری” آمریکا را برای زمانی بسیار بیش از این نیز تحمل کند.

■ ششم- خامنه‌ای بارها گفته است که جنگ نخواهد شد. حمله نظامی به ایران تبلیغات برای ترساندن ماست. برخی داخلی‌های نفوذی هم این دروغ را منتشر می‌سازند. اعتقاد راسخ او در این مورد، متأسفانه نادرست است. حتی اگر ترامپ واقعاً خواهان جنگ نباشد، ممکن است اسراییلی ها، سعودی‌ها و اماراتی‌ها حادثه‌ای بیافرینند که آمریکا را وادار به حمله نظامی به ایران سازند. یا ممکن است یکی از طرفین مرتکب خطایی شود که به جنگ منجر شود.

سخن پایانی

دموکراسی خواهان و عدالت طلبان ایرانی، صلح طلب هستند. به نظر صلح طلبان، جنگ بدترین واقعیت تاریخ بشری است. برای ممانعت از جنگ، همه نیروهای عدالت طلب باید بسیج شوند. حتی اگر جنگی صورت نگیرد، تحریم‌های فلج کننده، فقط و فقط به ده‌ها میلیون ایرانی صدمه وارد خواهند آورد و همه آنان را به “سیاه چاله فقر و فلاکت“‌ی پرتاب می‌کنند که هرگز از آن بیرون نخواهند آمد. برای نجات ده‌ها میلیون انسان کاری باید کرد. دموکراسی خواهان دشمن جنگ و تحریم‌اند و از صلح و همزیستی عادلانه دفاع می‌کنند.

آیت الله خامنه‌ای ادعا می‌کند «مذاکره با دولت فعلی این کشور سم مضاعف است» و «در عقلای ما کسی دنبال مذاکره نیست، مردم هم که دنبال مذاکره نیستند». بدین ترتیب، هر یک از زمامداران جمهوری اسلامی – و مردم- که خواهان مذاکره با دولت فعلی آمریکا باشد، خارج از ساحت عقلا قرار می‌گیرد. اما این رسم سیاست ورزی نیست. رهبری جمهوری اسلامی هم می‌تواند مانند آمریکا شرایط خودش را اعلام کند. به عنوان مثال، می‌تواند بگوید که در صورت بازگشت دولت ترامپ به توافق هسته‌ای و لغو تحریم ها، حاضر به مذاکره در کلیه مسائل مورد اختلاف هستیم. این یعنی بازگشت به نقطه قبل از خروج ترامپ از توافق هسته ای. این شرط حتی اگر عملی نباشد، از نظر دولت‌های جهان عقلایی به شمار خواهد رفت.

در حالی که اینک دولت ترامپ نه تنها از برجام خارج شده و فشار حداکثری را به گونه‌ای طراحی کرده که به جنگ ناخواسته منتهی می‌شود، بلکه با دعوت دائمی به مذاکره، قصد دارد هزینه جنگ را هم پیشاپیش به گردن ایران بیندازد. ایران باید پرچمدار مذاکره شود. اعلام کند: بدون قید و شرط با دولتی که به توافق‌های قبلی تن دهد بر سر هر مسئله‌ای مذاکره خواهیم کرد. مذاکره به معنای تن دادن به خواست‌های طرف مقابل و تسلیم او شدن نیست.

مسئله دموکراسی خواهان، تعیین مقصر جنگ احتمالی نیست، مسئله آنان این است که ایران به کشوری بدتر از سوریه و یمن تبدیل نشود. ایران بالکانیزه نشود. ده‌ها میلیون انسان (کودکان، زنان، سالخوردگان و جوانان) کشته و زخمی و آواره نشوند. ایران مانند یوگسلاوی سابق پس از جنگی خونین از صفحه روزگار محو نشود. به سوریه بنگرید. ۴۰۰ میلیارد دلار باید هزینه شود تا سوریه به وضعیت سال ۲۰۱۱ باز گردد. به لیبی بنگرید. در چه زمانی و با صرف چند صد میلیارد دلار به لیبی ۲۰۱۱ باز خواهد گشت؟ گناه آن همه انسانی که افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن، و…کشته و زخمی و آواره شدند، چه بود؟

در بستر جنگ، هیولاهایی چون بن لادن و بغدادی سبز می‌شوند. کینه، نفرت، خشم و انتقام شکوفا می‌شود. همه باید برای زنده ماندن بجنگند. هولوکاست هم در بستر جنگ امکان پذیر شد. احتمال جنگ، هر اندازه هم که پایین باشد، باید جدی گرفته شود. بزرگ کردن این خطر، در جایی که احتمال آن وجود دارد، شرط عقلانیت و روشنفکری است. ما (صلح طلبان عدالت خواه) از جنگ می‌ترسیم و به گفت و گوی عادلانه و غیر تبعیض آمیز خوشامد می‌گوییم. کل خاورمیانه باید از سلاح‌های کشتار جمعی پاک سازی شود.


از همین نویسنده

در همین باره