کارولین سایج در کتاب «آیت‌الله‌های وطن‌پرست» نشان می‌دهد که علی سیستانی در ۱۵ سال گذشته، شخصیتی محوری برای پیشبرد دموکراسی و ملی‌گرایی در عراق بوده است. او این ماموریت تاریخی را نه فقط با حفظ فاصله از نیروهای آمریکایی، بلکه با دوری از الگوی سیاست‌ورزی آیت‌الله‌های شیعه در ایران انجام داده است.

پوستر آیت‌الله سیستانی در دست هوادارانش، مرکز بغداد-ژانویه ۲۰۰۴

سالهاست این سوال مطرح است که چگونه ممکن است دموکراسی یا چیزی شبیه به آن در خاورمیانه تحقق پیدا کند. شاید گروه انگشت شماری هنوز بر این باور باشند که چنین امری با دخالت بیشتر روحانیون در اداره‌ کشور شدنی‌‍ است.  شواهد تاریخی متعدد اما نشان می‌دهند اسلام سیاسی چالش‌های اساسی‌ای روبه‌روی الگوی جمهوری‌ حکمرانی قرار داده است. با وجود این، این بلندمرتبه‌ترین چهره‌ مذهبی عراق بوده که بارها رودر‌روی افکارعمومی ایستاده و به طور کارآمدی بن‌بست‌های سیاسی را گشوده است؛ بله، آیت الله علی سیستانی، شخصیتی که به جای دودستگی و فرقه‌گرایی، مروج ملی‌گرایی بوده است.

در کشوری درگیر بمب‌های جاسازی شده در ماشین، طغیان خشونت داعش، فرقه‌گرایی خصمانه میان شیعه و سنی، و فساد عمیق سیاستمداران و قبایل و خاندان‌ها است، رسیدن‌به وحدت ملی، ماموریتی بعید به نظر می‌رسد. بنابر آمار سیا (سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا)، بین ۷۵ تا ۸۵ درصد از جمعیت عراق را عرب‌ها، بین ۱۵ تا ۲۰ درصد آن را کردها، و حدود ۵ درصد آن را اقوام گوناگون دیگری همچون ترکمن‌ها، ایزدی‌ها، بادیه‌نشینان، آشوریان و فارس‌ها تشکیل می‌دهند.

هدف غایی بسیاری از رهبران عراق احیای ملی‌گرایی عراقی‌ است، به‌ویژه آنکه پس از حمله آمریکا به این کشور در سال ۲۰۰۳، درگیری عمیق فرقه‌گرایانه کشور را به مدت چند سال چندپاره کرد. یکی از دلایل گسترش فرقه‌گرایی در عراق مشخصاً سرکوب هویت و فرهنگ شیعی به دست حکومت سنی صدام حسین بود. این فشار و سرکوب باعث ایجاد شکاف‌های فرقه‌گرایانه در جامعه‌ عراق شد. جنگ عراق با ایران، که کشوری با جمعیت غالب شیعه بود،‌ عمق شکاف فرقه‌ای را افزایش داد. دلیل دیگر این نوع فرقه‌گرایی، که به ‌طورکلی در جهان عرب مصداق دارد، این است که آلترناتیوهای اصلی مذهب یعنی سکولاریسم و ملی‌گرایی غالباً پدیده‌هایی شهری‌اند که تنها به مذاق اقلیتی از قشر نخبه تحصیل‌کرده خوش‌ می‌آید. در عراق همچون سایر کشورهای منطقه، طبقه‌ی محروم انگیزه‌ای برای ایستادن زیر پرچمی ندارد که تنها نماد رنج وارده به آنها از سوی یک اقلیت خودکامه است.

در دنیای عرب مسأله‌ هویت اغلب موضوعی مجادله‌برانگیز است و ملی‌گرایی همچون یادگاری کهن از دهه‌‌ ۶۰ به نظر می‌رسد، یعنی دورانی که پیدایش دامن مینی‌ژوپ موضوع محبوب‌تری برای بحث در جوامع عرب بود تا موضوع مذهب و هویت مذهبی. اعتقادات ملی‌گرایانه‌ رهبر مصر، جمال عبدالناصر برپایه‌ یک تصور خیالی از جامعه واحد عرب بنا شده بود. این رؤیا خیلی زود ناکام ماند، مشخصاً در سال ۱۹۵۸ با امتناع عراق از پیوستن به جمهوری متحد عربی متشکل از مصر و سوریه که عمر کوتاهی داشت.

پس‌ از پیروزی قطعی اسرائیل در مقابل ارتش گروهی مصر، اردون و سوریه در جنگ سال ۱۹۶۷، عرب‌ها که دریافتند ابداً توانایی مقابله با دشمن کین‌توز خود را ندارند و این موجب برانگیختن نوعی احساس حقارت شد. در یک کلام، علی‌رغم رویای ناصر‌، این ایده‌ ملی‌گرایانه‌ فروپاشید.

از سال ۲۰۰۳ شاید از روی حس نیاز و در مواجهه با دولت ضعیف و درهم‌شکسته‌ عراق بود که مراجع و آیت‌الله‌های شیعه به سرکردگی علی سیستانی، به عنوان کارگزاران قدرت و حتی بازیگران سیاسی تمام عیار وارد صحنه شدند.

کارولین مارجی سایج در کتاب خود «آیت‌الله‌های وطن‌پرست: ملی‌گرایی در عراق پس از صدام»، به‌دقت نفوذ سیستانی در عراق و تحول تدریجی او از سیاستمداری ناپخته به شخصیتی با درکی عمیق از نهادهای اجتماعی را بازگو می‌کند. کتاب نمونه‌های زیادی به دست می‌دهد از احکام و کنش‌های سیستانی در پانزده سال اخیر.

جلد کتاب کارولین سایج : «آیت‌الله‌های وطن‌پرست»

تنها چند ماه بعد از هجوم امریکا، سیستانی در مقابل پل برمر، حاکم غیرنظامی ارشد عراق که در تلاش برای تدوین سریع‌تر پیش‌نویس قانون‌اساسی بود، قدم علم کرد. سایج شرح می‌دهد که سیستانی به پشتوانه‌ سه آیت‌الله دیگر در نجف که از فتواهای او پیروی می‌کردند، خواستار انتخابات فوری شد تا روند سیاسی کشور در نظر عموم مردم عراق مشروعیت یابد. او به دفعات از سرریز خشونت فرقه‌گرایی پیشگیری کرد؛ برای مثال، باعث رای‌عدم‌اعتماد به نخست‌وزیر وقت شد که از دید او آتش فرقه‌گرایی را در میان مردم برمی‌انگیخت. درحالی‌که سیاستمداران عراقی و طرف های گفتگوی خارجی‌شان رفتاری سلطه‌جویانه داشتند، سیستانی و هم‌قطارانش برای ایجاد مصالحه و کشیدن ترمز نیروهای درگیر همچون شبه‌نظامیان و گروه‌های سیاسی تحت حمایت ایران تا بر مبنای اصول اخلاقی والاتری عمل کردند و باعث شدند که این گروه‌ها برای رسیدن به منافع خود، به مردم عراق ضربه نزنند.

سیستانی و هم‌پیمانانش تاکید داشتند که برای شکل‌دهی به ملتی یکپارچه و پایدار باید بستری ایجاد کرد تا هویت‌های چندگانه بتوانند هم‌زیستی کنند. حوزه‌‌ عملیه عراق بدین ترتیب از سال ۲۰۰۳ وارد صحنه سیاسی شدند.

سایج در کتاب خود می‌نویسد: «تأکید اصلی بر دولت‌سازی بود. بدون مداخله‌ مراجع دینی، امکان نداشت مصوبات و اقدام دموکراتیک که نیازمند مشارکت گسترده‌ مردم عراق بود، طرح و بسط پیدا کنند، حداقل نه به این سرعت.» تغییرات مشابهی در نقش نهاد روحانیت در سایر جوامع عرب نیز قابل مشاهده است. دین نهادی شده، پس از دهه‌ها به حاشیه رانده‌شدن یا داشتن نقشی حداقل مبنی بر زدن مهر تأیید برای رهبران خودکامه سکولار،‌ اکنون هم در میان اهل سنت و هم در میان شیعیان موضع و جایگاه مستقل‌تری در سیاست و هدایت‌ و تفسیر دینی یافته‌ است، به‌ویژه پس‌از بهار عربی در سال ۲۰۱۱.

سایج با نکته‌سنجی متوجه این مهم است که گفتمان دموکراسی‌‌خواهی سیستانی و همقطارانش نه انعکاسی از دموکراسی غربی‌ است و نه دموکراسی همسایه‌ قدرتمند عراق، ایران. او می‌نویسد: «دست آخر، نه آمریکای آزادی‌بخش‌، بلکه آیت‌الله‌ها متولیان دموکراسی در عراق پس‌ از ۲۰۰۳ بودند.»

سایج سر موضعی می‌ایستد که با رویکرد اکثر نویسندگان دیگری که در این زمینه می‌نویسند در تضاد است. بیشتر متن‌هایی که در مورد قدرت مذهبی در خاورمیانه نوشته شده‌، در مورد جایگاه دین در جوامع عرب دچار کژفهمی شده‌اند و قدرت روحانیون را دست‌کم می‌گیرند. سایج به درستی اسلام را بر مبنای شایستگی‌هایش ارزیابی می‌کند، به‌جای آنکه،‌ شتابزده و به‌سادگی، همچون پژوهشگران آمریکایی و عربی، اسلام را تنها ابزاری در خدمت شخصیت‌های مذهبی و سیاسی برای پیشبرد اهداف سیاسی بپندارد.

بخشی از نبوغ سیستانی در توانایی او در سنجش افکار عمومی‌ است. او در هر وضعیتی با احساسات مردم عراق همسو مانده است، چه به‌هنگام بیان ترجیحش در مورد نخست‌وزیر و چه به‌هنگام دادن حکم‌ جنگ برای مبارزه با داعش. تلاش سیستانی برای حفظ فاصله با روحانیون ایران نیز متناظر و همسو با عقاید و افکار عمومی تغییر کرده است: بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱، جمعیت آن دسته از شیعیان عراق که نگرش مساعدی نسبت به ایران دارند، از ۸۸ درصد به ۴۷ درصد کاهش یافته است. طی همان زمان، نگرش نامساعد نسبت به ایران از ۶ درصد به ۴۷ درصد افزایش یافته است. تابستان گذشته  با عراقی‌هایی صحبت کردم که نگران فریب خوردن عراق از ایران بودند، آنها معتقد بودند ایران قصد دارد دولت جدید را به شکل قبلی در بیاورد که با منافعش سازگار بود.

اگر ملی‌گرایی شانسی برای بقا در عراق داشته باشد، بیعت با قبایل و فرقه‌های دینی باید جای خود را به وفاداری به دولت دهد. اما گسترش ملی‌گرایی لزوماً وابسته‌ به وجود دولتی سکولار نیست که در آن دین و مرجعیت دینی قدرتی نداشته باشند. درحالی‌که نظریه‌پردازان و شخصیت‌های مذهبی قرن بیستم اعلام کردند سکولاریسم و ملی‌گرایی در اسلام جایی ندارند، اسلام‌گرایان میانه‌روی مخالف با مجاهدین تندرو نظری مخالف دارند.

اگر قرن بیستم را سرمشق قرار دهیم، تاریخ کنار سیستانی که در طلب رسیدن به یکپارچگی ملی‌ است، نخواهد ایستاد. اما عراق امروزه با عراق پیشین متفاوت است. پانزده سال اخیر به مردم عراق درس تلخی داده‌ است. شکست داعش در موصل در ماه دسامبر سال ۲۰۱۷، کشور را تا حدی یکپارچه ساخت؛ با این حال،‌داعش در حال شکل‌گیری دوباره در برخی نقاط دیگر عراق است. سیستانی اکنون در پایان دهه‌ هشتاد زندگی‌اش است. سوال این است که آیا بدون او مردم عراق قادر خواهند بود از پس چالش‌های تاریخی پیش‌رویشان بربیایند یا نه.

منبع: Middle East Center Blog


بیشتر بخوانید: