بیژن روحانی – بیش از ۱۰ سال است که فروریختهاند، اما گویی بحث در مورد آنها هرگز تمام نمیشود. تخریب پیکرههای غولآسای بودا در دره بامیان افغانستان، سالهاست به نماد خشونت و تعصب و همچنین مثالی جهانی برای تخریب عمدی آثار تاریخی تبدیل شده است. اما هنوز در مورد اینکه باید از باقیمانده این مجسمههای بیهمتا چگونه محافظت کرد و بهترین طرح برای جای خالی آنها چیست نظرات مختلفی ابراز میشود. بیاغراق تاکنون دهها طرح مختلف در این زمینه ارائه شده است.
اکنون آندرهآ برونو، معمار ایتالیایی، با طرح جدیدی پا به میدان گذاشته و توانسته است تا حدی نظرها را به سوی خود جلب کند. طرحی که بیش از آنکه معمارانه باشد و یا آنکه بخواهد بر حفظ ارزشهای هنری این مجمسههای ویرانشده تمرکز کند، به دنبال تأکید بر مسائل اجتماعی و فرهنگی است.
به گزارش «روزنامه هنر» چاپ بریتانیا، این معمار ایتالیایی در طرح خود به جای رفتن به سوی بازسازی یا تکمیل بخشهای از بین رفته، هرچه بیشتر بر حفظ جای خالی مجسمهها و به نمایش گذاشتن آنها تأکید می کند. او معتقد است «فضای خالی» قویترین و مؤثرترین اثر تجسمی است که میتواند آنجا به نمایش درآید. به اعتقاد برونو این فضای خالی شاهدی است بر خواستهها، اندیشهها و تأملات روحانی مردمانی که امروز دیگر در میان ما نیستند. اما از آن مهمتر این فضا حتی بدون مجسمههای بودا هم، حضوری است دائم که نشاندهنده پیروزی بر کسانی است که آن را با دینامیت منفجر کردند.
دو سال پس از تخریب مجسمهها توسط طالبان، ژاپن به یاری سازمان یونسکو در صدد حفاظت از بقایای این آثار برآمد. از آن زمان کارهای فنی بسیار خوبی در زمینه مستند کردن بقایا و مستحکم کردن آنها در جای خود انجام شده است. همچنین تمام قطعات متلاشی شده نیز به دقت جمع آوری شدهاند.
در طی این سالها طرحهای فراوانی برای بازسازی مجسمهها پیشنهاد شده، طرحهایی که تعدادی از آنها معطوف به دوباره ساختن مجسمهها بوده است. مجسمه بزرگتر با ارتفاعی در حدود ۵۵ متر تقریباً همارتفاع برج مشهور پیزا در ایتالیاست. بنابراین میتوان حدس زد اگر کسی میخواست آن را دوباره بسازد، با چه میزان دشواریهای فنی نیز روبهرو بود. این دشواریها البته به غیر از چالشهای نظری و فلسفی است که در برابر طرحهای بازسازی وجود دارد، زیرا بسیاری اصولاً اعتقادی به دوباره ساختن یک اثر هنری از میانرفته ندارند.
دانشگاه آخن در آلمان در سال ۲۰۱۱ طرحی ارائه کرده بود که قطعات باقیمانده را روی قابهای فلزی در جای خود سوار کنند. یک طرح بلندپروازانه دیگر هم برای بازسازی سهبعدی و لیزری این مجسمهها وجود دارد. مطابق این پروژه، یک طرح یا مدل سهبعدی میتواند به کمک فنآوری لیزری در حفره خالی این مجسمهها توسط پرژکتور انداخته شود بهطوری که همواره از فاصله دور نیز قابل دیدن باشد. اما پرسش اصلی در برابر این طرح پرهزینه این بود که در کشوری که هنوز برای تأمین برق و انرژی خود در شهرها و روستاها با مشکلات زیادی روبهروست، صرف هزینه سرسامآور برای بازنمایی لیزری این آثار چه معنایی میتواند داشته باشد، و چرا به جای اینکار تخیلی، به همان روستاهای اطراف برقرسانی نشود؟
آندرهآ برونو که چندین سال است در افغانستان مشغول حفاظت از آثار تاریخی است و با یونسکو نیز به طور دائم همکاری داشته، از همان روزهای اول درگیر ماجرای بوداهای بامیان بوده است. او در مرمت قلعه هرات و پروژه حفاظت از منار مشهور جام نیز فعال بوده است. او میگوید هیچکدام از پروژههایی که تاکنون ارائه شده است حساسیتهای اجتماعی و فرهنگی و همچنین نیازهای اقتصادی این جامعه را در نظر نمیگیرد. به گفتهی برونو بسیاری از این طراحان نمیدانند که برای خیلی از مردم افغانستان که مسلمان هستند، حتی اگر به هیچوجه طرفدار طالبان هم نباشند، دوباره ساختن مجسمههای بودایی از نظر فرهنگی بار منفی دارد. بنابراین صرف هزینههای میلیاردی و بینالمللی برای بازسازی مجسمهها، که تازه چالشهای فنی و نظری نیز دارد، میتواند از نظر فرهنگی و سیاسی حساسیتبرانگیز باشد.
نشست سال گذشته یونسکو به مناسبت دهمین سالگرد تخریب بوداهای بامیان نیز بر این مسأله تاکید کرد که دوباره ساختن مجسمه بزرگتر به هیچ عنوان نمیتواند به عنوان یک گزینه در نظر گرفته شود. اما در مورد مجسمه کوچکتر باید آن را به آینده واگذار کرد.
در این میان آندرهآ برونو با یک پیشنهاد جدید قدم به جلو گذاشته است که بتواند هرچه بیشتر بر این جای خالی و یا فقدان تأکید کند. طرح او این است که درست زیر پای مجسمه بزرگ بودا، فضایی در زیرزمین به وجود بیاورد تا از آنجا بتوان بهخوبی هیبت و ابهت آن جای خالی عظیم را تماشا کرد. او خودش نام این فضا را نیایشگاه یا محراب گذاشته است و به نظر میرسد از مغاکها و دخمههایی الهام گرفته که توسط بوداییان در سدههای گذشته در دیوارهی صخرهها و در کنار این مجسمهها به وجود آمده بود و محل اقامت و نیایش راهبان بوده است.
در طرح برونو، راه پلهای که در صخره حفر میشود بیننده را به درون این فضا میبرد که سقف آن رو به عظمت فضای خالی بالای سر گشوده است. درست مثل کارهای هنرمند آمریکایی، جیمز تورل، که آسمان را در میان فضای معماری قاب میگیرد و بیننده را وامیدارد آن را با هیجان حسی بیشتری نظاره کند. در انتهای این فضای زیرزمینی شاید تنها یک مجسمه کوچک بودا گذاشته شود تا یادآور مجسمه اصلی باشد.
بخش دیگری از این طرح، بازدیدکننده را به درون صخره میبرد و او را تا جایی که روزگاری سرمجسمه قرار داشته بالا خواهد برد. زائرانی که در روزگاران پیشین به این مکان میآمدهاند نیز قادر بودهاند تا از درون صخره توسط پلههایی بالا روند و به تماشای دشت و دره مقابل بپردازند. برونو نیز اکنون در طرحش این ایده را بهکار گرفته است. او تأکید میکند که هیچ چیز در نقشه او باعث آسیب به محیط یا مخدوش کردن منظر این مکان باستانی نمیشود و کاملاً میخواهد از شیوهها و مهارتهای بومی استفاده کند.
نیایشگاه یا مغاکی که این معمار ایتالیایی طرح آن را ارائه داده است، در حقیقت در قلب یک طرح بزرگتر برای رونق بخشیدن و کمک به زندگی مردمان ساکن در دره بامیان قرار دارد. طرح اصلی توسط یونسکو به تصویب رسیده و شامل مینروبی، حفاری باستانشناسی، حفاظت از غارها و مغاکهای راهبان و نقاشیهای باستانی آنها، آموزش به افراد بومی در خصوص اهمیت جهانی این منطقه بزرگ، بنا کردن موزهای برای صلح و همچنین یک موزه کوچک دیگر برای نگهداری قطعات بر جای مانده از مجسمههاست.
اگر هزار و پانصد سال پیش بودا از طریق پیکرههای بزرگش در این دره زیبا حضوری قاطع داشت، اکنون بار دیگر و از راه جالی خالی خود به بامیان باز میگردد.
در همین زمینه:
سپاسگزارم از این مطلب
برونو ایده جالبی مطرح کرده.
به نظر من مهم ترین بخش این موضوع همون نقل قول غیرمستقیم از برونو درباره شناختش از فرهگ مردم امروز افغانستانه که در حقیقت توی اعماق ذهنشون علاقه چندانی به آثار باستانی بودایی ندارن.
پرواز / 04 June 2012
عرضم به حضور مکرم شما که اتفاقاً مردم بامیان خیلی هم به آثار باستانی علاقه دارند. برونو از معده اش صحبت فرموده…
کاربر مهمان / 05 June 2012
حضور محترم آن کسی که در کامنت ها از معدهی برونو صحبت به میان آورده باید بگویم شما خبر از کل مردم افغانستان ندارید و نمی دانید که نیازها و اولویت های مردمان چیست. ساختن دوباره بت های بامیان، هرچند که از نظر هنرمندی در جهان بی همتا بوده باشند، اکنون نه به صرفه اقتصاد می باشد و نه پذیرفته اهل تحقیق است. زیرا با یک به ده این مبالغ گزاف می شود کارهای بیشتری برای فرهنگ و آموزش افغان ها کرد. همین که بروند سر و سامانی به موزیوم ملی افغانستان بدهند با بخشی از این پول بهتر از ساختن یک مجسمه است که قطعات آن نابوده شده است.
اهل درد / 05 June 2012
اهل درد عزیز ،اهل دردی ولی شاید درداشنا نیسی،عزیزم. یک مجسمه،(آن هم به آن قدمت وآن عظمت،) یک کتابخانه است.««یک کتابخانه سه بعدی»»،
معلوماتی که در ان است زبان فهم و علم خاص خود را میخواهد. گنجی است از نیاکان افغان اگر چه شعور ها امروز به درک و ترجمه ان نمیرسد و شاید غم نان و پیاز نگذارد ولی فرزندان افغان روزی ,فرزندان افغان به ان علم و دانش دست خواهند یافت و چه دریغها از دست ماها که نخواهد خورد.همانگونه که ما از دست پدربزرگان کتاب سوزمان میخورم .
ان مجسمه هزارپاره “شاهد خاموش” حماقت ماست.ان مجسمه حاصل تلاقی سه فرهنگ یونانی بودایی و اسلامی بوده و هست.رازهای ان را صدها سال نیاز است تا رمزگشایی کرد. ساخت مجسمه در فرهنگها نشان و سند غنای مادی و معنوی ان فرهنگ است. اروپایی ها تقریبا هیچ اثر حجیم هنری متعلق به دو هزار سال پیش ندارند. به خاطر این است که ان همه غبطه ان پیکره عظیم را میخورند.آمریکایی ها بماند.. Aazad
کاربر مهمان / 10 June 2012
Azad جانم
البته که این مجسمه فخر عالم هنر بوده است…کسی تردید ندارد. اما گپ و گفت اکنون آن است که نمی توان آ« را دوباره همان طور که بوده ساخت. این جای افسوس دارد، ولی خوب نمی شود آن تکه پاره ها را جمع کرد و بند زد. می شود با راهی آسان تر و کم خرج تر آن بزرگی را به یاد آورد و هزینه ها را برای آموزش مردمان افغان به کار بست.
مهمان / 12 June 2012
نباید که ضرورتأ همانگونه که بوده بشود. همانگونه که هست و یا میتواند باشد کافیست. آن پیکره پاره پاره معنا و عبرتی بزرگتر از قبل در دل خود دارد. از جهل و درد یک فرهنگ زخمی حکایت میکند. حکایت آن داستان امروز وتاریخ افغانستان معاصر است . ملتی پاره پاره که شیرازه خود را از دست داده و هزار پارچه شده . دنیا نمیتواند پاره های انرا جمع کند و از آن یک پیکر سازد که روی پای خود بایستد. آیا این ملت را باید چون آن مجسمه به حال خود رها کرد؟ یا آن مملکت را مانند جای خالی بودا تخلیه گذاشت؟ آزاد
کاربر مهمان / 12 June 2012