پرسش راهنما در این گزارش میدانی این است: ترس امروز مردم از زلزله و سیل از چه جنسی است؟
شنیدههایی از میان مردم که در این گزارش میدانی جمع شدهاند حاکی از وجود هراسی ژرفتر از ترس از یک فاجعه طبیعی است. مردم از آینده میترسند.
جای تعجب ندارد که مردم از زلزله و سیل بترسند. لرزیدن زمین یا جاری شدن سیل و در پی آن ویرانی خانهها و زیرساختها، کشته شدن مردم و صدها مشکل و گرفتاری دیگر در پی آن بسیار هراس انگیز است. این ترس بیشتر در روزهای اول بلایای طبیعی در میام مردم یک جامعه رواج پیدا میکند و تسخیر رسانهها توسط اخبار ویرانی و مرگ آن را شدت میبخشد. پریدن از خواب به دلیل لرزش ساختمان در اثر عبور یک ماشین سنگین، چند روزی دور شدن از رودخانهها و دریا در چنین فضایی مرسوم است. اما باید گفت ترس امروز مردم از زلزله و سیل از جنس این ترس نیست. یک ماه از آغاز سیل در استانهای مختلف ایران گذشته است؛ آنچه نباید اتفاق میافتاده اتفاق افتاده است. مردم از آینده میترسند.
«این زندگیها دیگر زندگی نمیشود»
ساکن تهران اما اصالتاً لر است. بعضی از اقوامش در سیل آسیب دیدهاند. شرح او از سیل و ترسهای شخصیاش این گونه است: «نباید اتفاق میافتاد. از قبل باید دولت به فکر بود که نبود. سیل بندی، قانونی، کانالی، از این کارها. نکردند و مردم آسیب دیدند. بعد سیل چه فایده دولت برود یا نرود؟ اندازه یک تپه گل سفت شده در هر خانهای. یک و نیم متر؛ در بعضی جاها تا سقف خانه رفته زیر گل و سفت شده. آن یخچال، فرش و زندگی دیگر زندگی نمیشود. نمیشود کمر راست کرد. باید از اول خانه بسازند. نمیشود کاری کرد. حداقل پنجاه میلیون وسیله لازم است که از صفر شروع کنند. چند خانوار دارند که ۸۰ میلیون برای کرایه خانه و وسایل جدید پول بدهند؟ بعضیها دارند اما بیشتر مردم ماندهاند با یک دست لباس. شورت ندارند عوض کنند. کل دارایی طرف چندتا حیوان بوده که آب برده یا خفه شدهاند. خلاص. هیچی ندارند.»
مردم معتقدند اگر اتفاق بدی مانند بلایای طبیعی برای آنها بیافتد دیگر امکان ندارد بتوانند زندگی را از نو بسازند؛ کسی به آنها کمک نخواهد کرد؛ حکومت هیچ مسئولیتی در قبال مصیبتزدگان برای خودش قائل نیست و چشم امید داشتن به حکومت اشتباه است. اوضاع بد اقتصادی غیر قابل بازگشت است و در این شرایط هر کسی آسیب ببیند برای همیشه از مدار زندگی خارج میشود.
یک آموزگار معتقد است لرها، عربها و اهل سنت در درون خود همبستگی دارند، با یکدیگر ارتباط قدرتمندی دارند که در هنگام بحرانها به آنها کمک میکند. او میپرسد: «در این شهر بزرگ چه؟ همسایه از همسایه خبر ندارد. مردم بیشتر با یکدیگر احساس رقابت و دشمنی دارند تا اینکه همشهری و همزبان باشند. زلزله بیاید یا سیل راه بیفتد یک فاجعه بزرگ اتفاق میافتد. یک روستای سیصد نفره را نمیتوانند از نظر آب و غذا تامین کنند؛ وای به حال تهران که دوازده میلیون نفر جمعیت دارد.»
او نتیجه میگیرد که درصورت وقوع بلایای طبیعی یا بحرانهای سیاسی مانند جنگ و بمباران، شهر تهران در خودش مدفون خواهد شد.
یک خانم خانهدار میگوید که سیل اخیر در ایران و اتفاقات پس از آن باعث شده که بفهمد: «دولت هیچ کاره است. برای مردم کاری نکردند. اینقدر دلم برایشان سوخت. اول سالی با بچه کوچک داخل چادر زندگی میکنند.» او میپرسد: «شما فکر میکنید کاری برای آنها انجام میدهند؟ یادتان هست چه زمانی بود کرمانشاه زلزله آمد؛ هنوز داخل کانکس زندگی میکنند. این دولت مردم را ول کرده به امان خدا. هیچ کاری نمیکند.»
«تا هر چیزی هست دود بشود و برود هوا»
یک زن کارگر ضمن مقایسه رهبر جمهوری اسلامی و پدر خود میگوید که پدرش اعتیاد داشته است: «صبح تا شب پای بساط بود و میکشید. انگار نه انگار که بچه داشت. چیزی که خودش داشت را دود میکرد، با کتک و فحش از مادرم پول میگرفت دوباره مواد میخرید. برایش مهم نبود که ما غذا داریم یا گرسنهایم. اگر مریض میشدیم یا میمردیم برایش فرق نداشت. فقط میگفت سر و صدا نباشد.»
او ادامه میدهد:
«رهبر مثل پدر من است. برایش فرقی ندارد مردم گرسنه باشند یا نباشند. ما بمیریم یا زنده باشیم فرقی برایش ندارد. نمیفهمد این چیزها را. میگفتند دولت قرار بوده از یک جایی پول بردارد برای سیل ولی خامنهای اجازه نداده. اگر برای سوریه بود اجازه میداد. معتادها به کسی که با خودشان پای بساط است بیشتر اهمیت میدهند تا خانواده خودشان. اینقدر میکشند تا هر چیزی هست دود بشود و برود هوا.»
لایه ژرفتری از ترس
آنچه مردم را ترسانده، باور به مسائلی است که شاید بتوان آنرا این گونه خلاصه کرد: معتقدند اگر اتفاق بدی مانند بلایای طبیعی برای آنها بیافتد دیگر امکان ندارد بتوانند زندگی را از نو بسازند؛ کسی به آنها کمک نخواهد کرد؛ حکومت هیچ مسئولیتی در قبال مصیبتزدگان برای خودش قائل نیست و چشم امید داشتن به حکومت اشتباه است. اوضاع بد اقتصادی غیر قابل بازگشت است و در این شرایط هر کسی آسیب ببیند برای همیشه از مدار زندگی خارج میشود.
یک راننده اردبیلی میگوید کشورهایی مانند کره شمالی و افغانستان دارای دولت هستند و به اندازه خودشان برای مردم کار میکنند اما «این حکومت به اندازه حکومت کره شمالی و افغانستان عرضه ندارد. معلوم نیست چه خبر است در ایران. یک چاههای نفت دارند، یک بودجه دارند، با هم هستند ولی لج و لجبازی میکنند. سپاه منفجر میکند بعدش روحانی میگوید فایده نداشت. در نماز جمعه اعلام میکنند دولت عرضه ندارد، دولت میگوید سپاه نمیگذارد ما کار بکنیم.»
یک دانشجوی کرد میگوید: «جمهوری اسلامی دولتی است که نه خودش به مردم سیل زده کمک میکند و نه اجازه میدهد خود مردم کمک کنند. حسابهای مردمی را مسدود کردند. چرا؟ یکی مثل من به فردی اعتماد دارد و پول خودش را میدهد دست او که کمک کند. این ربطی به جمهوری اسلامی ندارد که جلوی حساب را بگیرید. پول خود من است و کسی مرا مجبور نکرده کمک کنم.»
او ادامه میدهد: «صدام میدانست دارد چکار میکند اما جمهوری اسلامی نمیداند دارد چکار میکند. این خیلی ترسناک است. این دولت از همه کشورهای دنیا و از مردم دنیا میترسد. از مردم ایران میترسد. وقتی زلزله و سیل میشود به جای اینکه به فکر کمک به مردم باشد به فکر دستگیری نیروهای داوطلب است.»
صاحب یک مغازه عطاری معتقد است مردم ایران در وضعیتی قرار دارند که «بیشتر دنیا دوست دارند ما بمیریم و از شر ما راحت شوند.» او معتقد است دیگر برای مردم دنیا مهم نیست چه بر سر مردم ایران بیاید. «اگر از آسمان سنگ ببارد یا بیماری وبا و طاعون ایران را بگیرد فقط به ما میخندند و با خودشان میگویند باز هم اینها. ایران برای دنیا با داعش فرقی ندارد.»
این عطار در ادامه میگوید حکومت ایران مردم ایران را رها کرده است و در شرایطی که «حکومت خودمان و بینالملل» کاری برای ایران نمیکنند «اگر خدای نکرده کسی گرفتار مشکل شود مجبور است از زندگی خداحافظی کند. تلویزیون تخت شده پنج میلیون تومان. یخچال کمتر از هشت میلیون تومان نداریم. یخچال خوب بالای دوازده میلیون تومان است. از اول باید فرش، گاز، یخچال، بخاری، دیگ و قابله، بشقاب و این چیزها، لباس و مواد غذایی را یکی یکی خرید. در این وضعیت گرانی و تورم کسی پول ندارد از اول شروع کند.»
یک کارگر ساختمانی میگوید پیگیری اخبار سیل از طریق موبایل و کانالهای تلگرامی او را به این نتیجه رسانده است که «انگار کسی نیست. مثل این میماند که بیشتر اینها جمع کردهاند و فرار کردهاند. هیچ مسئولی نیست. روحانی و فرمانده سپاه را نشان میدهند که مردم خیال کنند هنوز هستند ولی وضعیت مثل سابق نیست. پشت این حکومت خالی شده. هیچ کسی نیست.»
او در ادامه صحبتهایش به داعش و مسئله امنیت اشاره میکند: «من خودم توی دلم میگفتم دستشان درد نکند که جلوی داعش را میگیرند ولی الان فهمیدهام سپاه کارهای نیست. به خدا شانس آوردیم که روسیه رفت به جنگ داعش. سپاه جلوی یک سیل را نتوانست بگیرد چطور میخواست جلوی داعش را بگیرد؟ »
یک دختر دانشجو میگوید: «به هر صورت باید وقتی سیل یا زلزله میآید دولت یک کاری بکند. نمیشود که هیچکس کاری نکند. من حس میکنم همه مسئولیت خودشان را فراموش کردهاند. کسی نیست به مسئولان بگوید وظایف خود را انجام بدهند چون خود آنها که وظیفه دارند نظارت کنند وظایفشان را انجام نمیدهند.» او اضافه میکند: «اینجوری آدم احساس میکند تنهاست. اگر فردا یک کشوری به ایران حمله کند چه کسی قرار است جلویش را بگیرد. بیشتر از یک هفته طول کشید تا مسئولین رفتند در منطق سیل زده؛ اگر جنگ اتفاق افتاده بود در این یک هفته نصف ایران را گرفته بودند. بعید نیست که مخصوصاً این کارها را میکنند که مردم را بترسانند و نشان بدهند اگر نباشد اوضاع خیلی بد میشود.»
یک بازنشسه کشوری که با اشتغال به عنوان راننده اسنپ سعی در تامین مخارج سنگین زندگی در ایران دارد با حیرت فراوان سوال میکند که ماشینهای ترابری، ماشینهای راهداری و راهسازی کجا هستند؟ او میگوید: «کشورهای پیشرفته دستگاههای آب شیرین کن دارند، نیروگاه خورشیدی و بادی دارند، صنایع مادر دارند و همه چیزهایی که ما در ایران نداریم. برای شما جای تعجب نیست چرا بولدرز و بیل مکانیکی نیست؟ در ایرانی که تقریباً نود میلیون نفر جمعیت دارد و با این بوجهای که سپاه دارد چرا لودر پیدا نمیشود؟ زمان جنگ که هیچ چیزی مملکت سر جای خودش نبود این چیزها را داشتیم. این وسایل را کجا بردهاند؟ فروختهاند یا بردهاند سوریه؟ »
این شهروند بازنشسته میگوید: «کشور را به امان خدا ول کردهاند. سالی هشتاد میلیارد نفت صادر میکنند ولی در این کشور بیل مکانیکی و لودر نیست. من باور نمیکنم حشد الشعبی که پولش را از ایران میگیرد ماشین آلات داشته باشند اما خود ایران نداشته باشد. مردم با بدن خودشان جلوی سیل میایستند. این همه بیپناهی و مظلومیت آدم را دق میدهد. انگلیس اگر هند را مستعمره خودش کرده بود چند متخصص و دستگاه با خودش برده بود آنجا. این آقایان حاکم این سرزمین هستند ولی هیچ کاری برای این مردم نمیکنند. با هر مسافری صحبت میکنم هیچکسی از کار این حکومت سر در نمیآورد.»
«اینها هر کاری بتوانند با ما میکنند»
یک کارگر مغازه با اشاره به وضعیت سیلزدگان و نوع مدیریت دولت و نهادها در این وضعیت میگوید که به نظر او در وضعیتهای مشابه این اتفاق میتوان پیشبینی کرد روزهای بدی در انتظار مردم ایران باشد. این کارگر ایرانی میگوید: «آخه بی انصافها بعد ده روز که سیل خانه و زندگی مردم را با خودش برده به جای کمک، پلیس ضد شورش میفرستید سراغ این مادر مردهها برای چی؟
صبح تا شب میگفتند اگر نرویم مدافع حرم بشویم داعش میآید در ایران. حزبالله لبنان و بسیجیهای عراق وارد ایران شدند؛ این چه فرقی با داعش دارد؟ سپاه آدم کم دارد؟ ارتش آدم کم دارد؟ این همه پایگاه بسیج درست کردهاند و پول خرج میکنند چرا آخرش از عراق آدم آوردند؟ مردم نفهم نیستند؛ سپاه و بسیج آدم زیاد دارد ولی سپاهی هرچقدر بیشرف باشد دلش نمیآید کسی که زندگیاش را آب برده را کتک بزند. عراقی آوردهاند که اگر مردم اعتراض کنند زبان مردم را نفهمند و به مردم رحم نکنند.»
مدیر یک رستوران میگوید رفتار حاکمان ایران شبیه کسانی نیست که بخواهند حکومت خود را ادامه بدهند. از نظر او رفتار جمهوری اسلامی شبیه کسانی است که یکبار کلید یک خزانه دستشان افتاده است و میخواهند در این یکبار که فرصت دارند تا جایی که ممکن است خرانه را خالی کنند. این شهروند ایرانی میگوید: «در این سیلها دیدیم که نمیخواهند برای بازسازی کشور پول خرج کنند. اگر کسی اخبار را پیگیری کرده باشد میداند که نمیخواهند مناطق سیلزده را بازسازی کنند. برای نظام فقط این مهم است که مردم شورش نکنند. این رفتار کسانی است که میدانند قرار نیست زیاد بمانند برای همین نسبت به آخرین پولهایی که در کشور هست حریص شدهاند. اینها هر کاری بتوانند با ما میکنند. اگر مردم منتظر هستند اینها سر عقل بیایند و دست بردارند اشتباه میکنند. برعکس شاه که حاضر به کشتار نشد اینها برای آنکه یک روز بیشتر حکومت کنند دست به هر جنایتی میزنند.»
یک خانم فروشنده به موضوع کمکهای مردمی به افراد زلزلهزده و سیلزده اشاره میکند و میگوید این کمکها برای ساختن دوباره زندگی افرادی که دچار بلایای طبیعی شدهاند کافی نیست. او معتقد است شرایط اقتصادی ایران اجازه نمیدهند کمکهای مردم ادامه داشته باشد. «همان یکباری که مردم کمک میکنند از شدت احساسات فکر نمیکنند که چکار میکنند. همکار من دویست هزار تومان قرض کرده بود و فرستاده بود برای سیل زدهها. به او گفتم دختر خوب تو که دویست هزار تومان توی کیف خودت نداری و قرض میکنی چرا کمک میکنی؟ گفت من فیلم این مردم را میبینم شب از غصه خوابم نمیبرد و نمیتوانم بخوابم. این طفل معصوم خودش محتاج است. مگر چندبار میتواند کمک کند؟ مردم ایران خیلی احساساتی و انسان هستند اما چون مشکلات خودشان زیاد است کمکم یادشان میرود. وظیفه دولت است که رسیدگی کند که آن هم هزار ماشاءالله دولت هیچ کمکی نمیکند و آقای روحانی حاضر نشد تعظیلاتش را در کیس ول کند و بیاید نگاه کند در شهرهای سیلزده چه خبر است. شهرهایی که زلزله آمد بعد از دو سال مردم هنوز توی کانکس هستند. جمهوری اسلامی هیچ کاری برای مردم نمیکند. خود مردم هم بیشتر از این در وسعشان نیست کمک کنند.»
یک کارمند وزارت نیرو معتقد است وضعیت نابسامان اقتصادی و بیتوجهی به وضعیت سیل زدگان ربطی به تحریمهای آمریکا ندارد و دلیل اصلی این بیتوجهی که باعث ترس، وحشت و احساس بیپناهی مردم ایران شده، فساد است. «اگر ایران و آمریکا مذاکره کنند و برجام شماره دو امضا شود شرایط ایران تغییر زیادی نمیکند. مشکل اصلی کشور ما فساد است. در روز روشن از پیمانکار سهم میگیرند. بعد مناقصه به شرکت برنده میگویند برای فلان برنامه بیست میلیاردی شما چهل میلیارد امضا میکنی و نصفش را میریزی به این شماره حساب. در این وضعیتی از نظارت خبری نیست چون پای همه گیر است. با هم کنار میآیند. در وزارتخانههای دیگر همه همین است. این همه پل از وسط شکست یا پایهاش خراب شد ولی یک نفر را نگرفتند. قوه قضائیه اهمیتی نمیدهد. کاری هم نمیتواند بکند چون همه برگهها در ادارات قانونی امضا شده، مهر شده، پایان کار و حسن انجام کار گرفته و پیمانکار هیچ مسئولیتی ندارد.»
این کارمند معتقد است فساد اجازه نمیدهد دستگاههای اجرایی کشور به مردم خدمت رسانی کنند. «مردم فیلمهای مناطق سیل را میبینند و برایشان سوال است که چرا کمک رسانی ضعیف است. در حالی است که از نگاه مدیران اتفاقی مثل سیل بهانه بعدی برای سواستفاده و فساد است. از همان روزهای اول شرکتهای صوری تاسیس شده برای گرفتن پروژهها. در ایران پول حرف اول و آخر را میزند. کسی که پول ندارد با مرده فرق ندارد. فساد آنقدر زیاد شده که کسی امنیت ندارد. هر کس اعتراض کند یا بخواهد از فساد صحبت کند، ترتیبش را میدهند.»
ذهنیت دولت محور
بردیا / 28 April 2019
جناب بردیای گرامی بله نباید اتکا به دولت داشت اما میلیون ها بشکه نفت این مردم، منابع، معادن، عوارض راه ها؛ مالیات ها و عوارض مختلف، فقط باید بشود خانه صد و چند ده میلیاردی حسن روحانی؟ چپ و راست متهم می کنند همین احمدی نژادی که همه عالم ازش طلب کارن هنوز خونه پدریش زندگی می کنه، مشایی اجاره نشینه، دولت وظیفشه آقای رئیس جمهور حقوق سی میلیونی نمی گیره که ما تحتشو بزار رو مبل صد میلیونی عاروق بزنه.
مسعود / 01 May 2019