علی افشاری – صورتبندی شیوههای مبارزه سیاسی در شرایط کنونی کشور معمولا به دو مسیر اصلاحطلبی و سرنگونیطلبی تقسیم میشود. البته براندازی و انحلالطلبی نیز به جای سرنگونیطلب مورد استفاده قرار میگیرد.
از آنجا که براندازی بار سنگین سیاسی دارد و هزینه آن نیز بیشتر است، برخی جریانهای سیاسی فعال در داخل کشور ترجیح میدهند به دلیل حفاظت از خود این نام را بر خودشان نگذارند.
اما در ادامه توضیح داده میشود که اینگونه دستهبندی واقعیات، مسائل را بازگو نمیکند و همچنین تبعاتی چون ایجاد آشفتگی معنایی، بردن فضا به سمت تنشهای بیحاصل و قابل اجتناب و امکان افزایش خطای نیروهای اجتماعی را در پی دارد.
از آنجا که براندازی معمولا در تاریخ معاصر ایران همراه به شیوه مسلحانه بوده است، استفاده از این عنوان بار سیاسی خاصی دارد که اگر چه بیارتباط با معنای ذاتی آن است ولی در عرف سیاسی با خشونت پیوند خورده است.
واژههایی چون سرنگونی و انحلالطلبی چون ناظر به جنبه سلبی هستند و معنای ایجابی و مبتنی بر ساختن را بازتاب نمیدهند این بدفهمی را ممکن است ایجاد کنند که حاملان این رویکرد فقط به نابودی میاندیشند!
این نگرش تا جایی ریشهدار است که برخی از مدافعان شیوه اصلاحطلبی تمایز خود با سرنگونیطلبان را چنین توضیح میدهند که سرنگونیطلبان میخواهند تضاد و مشکلات کشور در داخل و خارج به سرحد انفجار برسد تا آنها فضا را برای تخریب همه ساختارها آماده کنند.
این نحوه مدل کردن تفاوت در راهبردهای سیاسی کلان معطوف به استقرار دموکراسی در ایران این ریسک را دارد که برخی از بار معنایی مثبت اصلاحطلبی سوءاستفاده کرده و مدافعان رویکرد انقلابی را به نیروهایی تخریبگر و آنارشیست تنزل دهند.
طبیعی است که چنین سمتگیری نه با انصاف و اصول شیعه راستین میانهای دارد و نه با قواعد رقابت منصفانه و اخلاقی سر سازگاری دارد. صورتبندی درست مسئله ارائه دوگانه تغییر و اصلاح است.
همچنین از منظر نسبت با خشونت میتوان خط مشی مسلحانه را در مقابل مشی مبارزات بیخشونت قرار داد.
علی افشاری: ساختارهای موجود هم بازتولیدکننده استبداد و بیعدالتی است و هم در خدمت تثبیت و تداوم آپارتاید سیاسی و حکومت اقلیتی زیادهخواه
این دو تقسیمبندی هم از نظر سیاسی و هم از نظر معنایی و واقعی اعتبار دارند و تفاوت نگرشها و رویکردهای سیاسی را نیز به خوبی روشن میسازند.
کسانی که به تغییر بنیادی معتقدند وضعیت سیاسی کشور را گرفتار بنبستی میبینند که علاج آن در ساختارشکنی است. ساختارهای موجود هم بازتولیدکننده استبداد و بیعدالتی است و هم در خدمت تثبیت و تداوم آپارتاید سیاسی و حکومت اقلیتی زیادهخواه.
از سوی دیگر این ساختارها فرسوده و ناکارامد نیز هستند. رشد و پیشرفت کشور، فروپاشی آنان و برپایی ساختار قدرت موثر و نهادهای کارا را ضرروی میسازد. تجربه ناکام پروژه اصلاحطلبی دوم خردادی و جنبش سبز که در پی اجرای بیتنازل قانون اساسی بود نیز دروازه دیگری است که به روی راهبرد اصلاحات ساختاری و یا انقلاب آرام باز میشود.
قانون اساسی موجود امکانات و قدرت اصلی را در اختیار بخشهای اقتدارگرا قرار میدهد. در شرایطی که هسته سخت قدرت نه تنها هیچ انعطافی برای تغییر نشان نمیدهد بلکه هر آینه منافذ بیشتری از جامعه را مسدود میکند، کت در چهارچوب قانون اساسی موجود پیشپیش نیروی سازنده جنبش اجتماعی را به صورت تدریجی در تنگنای ساختاری عقیم میسازد.
از این و مدافعان تغییر برخلاف اصلاحطلبان به جای تغییر کارگزاران و حاکمان به تغییر ساختارها میاندیشند. تغیر ساختارها نیز بخشی از کارزار محسوب میشود و بخش دیگر جاگزینی ساختارهای مناسب در پروسه متناسب خودش است.
هراس از چالشهای ناشی از دوران خلاء قدرت، ساختارشکنان را به پذیرش وضعیت موجود و یا کاهش مطالبات راضی نمیسازد بلکه آنها خطر تداوم وضع موجود را به دلیل افزایش شدت انفجار احتمالی جامعه و افزونی تبعات مخرب آن بیشتر میدانند. بنابراین به جای تسلیم شدن در برابر نگرانیها در اندیشه برخورد فعال و تمهید مقدمات برای حداقل سازی آسیبهای دوران گذار هستند.
افزایش تنشهای داخلی و خارجی لزوما مطلوب نیروهای خواهان تغییر بنیادی نظام سیاسی نیست. ممکن است برخی که دل به دخالت نظامی خارجی بستهاند چنین فکر کنند، اما از دید نیروهایی که انقلاب آرام و یا تجربهای مشابه بهار عربی و گذار به دموکراسی در اروپای شرقی را مد نظر دارند چنین نیست و فروکش کردن بحران هستهای و کاهش وخامت اوضاع اقتصادی کشور فضا را بیشتر برای کنش سیاسی رادیکال مساعد میسازد.
هراس از چالشهای ناشی از دوران خلاء قدرت، ساختارشکنان را به پذیرش وضعیت موجود بلکه آنها خطر تداوم وضع موجود را به دلیل افزایش شدت انفجار احتمالی جامعه و افزونی تبعات مخرب آن بیشتر میدانند
بنابراین بهتر است آرایش نیروهای سیاسی اپوزیسیون حول دوگانه تغییر و اصلاح و همچنین مبارزه مسالمتآمیز و خط مشی با خشونت تعریف و تحلیل شود.
این دستهبندی رقابتی سالم و مثبت را شکل میدهد و باعث میشود که تنشهای مخرب، بخشی از ظرفیت نیروهای سیاسی را هدر ندهد. همچنین امکان شناخت درست افکار عمومی را نیز بهتر مساعد میسازد.
البته وجود این دوگانهها بدین معنی نیست که طرفین معتقد به هر کدام از گزینهها کاملا از یکدیگر جدا بوده و حتی رو در روی یکدیگر قرار دارند. آنها میتوانند در سطح تاکتیکی با یکدیگر فعالیتهای مشترکی داشته باشند بهخصوص که در شرایط کنونی کشور شکست جو اختناق و فضای پلیسی کشور اولویت اول است. همچنین استراتژی دو مرحلهای، راهبردی دیگر است که میتواند در صورت توافق طرفین و ایجاد ساز و کار مناسب این دو رویکرد بدیل و متضاد را به هم پیوند دهد تا نخست با تجمیع نیروها در چهارچوب اجرای بیتنازل قانون اساسی، ماشین سرکوب حکومت و خشونت دولتی در هم کوبیده شود و سپس در فاز دوم امکان برگزاری همهپرسی پیرامون حفظ و یا تغییر قانون اساسی فراهم شود. البته تضمینی وجود ندارد که حتما تحولات آینده ایران بر روی این ریل حرکت کند. محتملتر آن است هر راهبرد که موفقیت بیشتری در بسیج نیرو و بر هم زدن موازنه قوا داشته و از فرصتها استفاده نیکو را بکند دست بالا را پیدا کند.
حال آینده هر اتفاقی رقم بخورد، پیدا کردن سمت و سوی مناسب با آن نیازمند صورتبندی درست از شیوههای مبارزه سیاسی در بین نیروهای دموکراسیخواه است تا جلوی گسترش سوء ظن، تشنجهای بیمورد و خشونت کلامی گرفته شود و هم حق مطلب به خوبی ادا گردد.
اصلاحطلبان،با سابقه نه چندان درخشان در رژیم ج.ا. و تفکر مذهبی در راهکارهای سیاسی- اجتماعی کشور، اختلاف سلیقهایی و تاکتیکی با نظام سرکوب ج.ا. دارند، آنها حتی در انتخابات ۸۸، طرح و برنامه سیاسی خاصی برای اقتصاد و سیاست داخلی ایران نداشتند و عجیب آن که تنها کاندیدای با برنامه، پاسدار رضایی بود، یک نظامی اصولگرای. احتمال مطرح شدن اصلاحطلبان در انتخابات آینده وجود دارد اگر آنها توقف پژوشهای هستهایی را قبول کنند و مذاکرت اتمی به بنبست برسد البته با فشار سیاسی غرب به ج.ا. که منجر به عقب نشینی جناح تمامیت خواه شود و نظامیان پاسدار بخواهند از بروز یک جنگ ضربتی، کوتاه یا فرسایشی جلوگیری کنند. البته حاکمین فعلی ایران در این بازی موش و گربه سیاسی، پس از سالها سرکوب داخلی و مذاکره خارجی، تجارب لازم را اندوختهاند. از طرف دیگر انحلالطلبان، بدلیل پراکندگی و رنگارنگی عقیده که اکثرا خوشنشینان خارج از کشورند از اتحاد و انسجام تاکتیکی لازم برای سرنگونی ج.ا. برخوردار نیستند و فعلا با نوشتن نقد و تحلیل، روزی و روزگار میگذرانند. با توجه به تاریخ ۲۰۰ سال معاصر، ایران متاثر از سیاستهای خوب و بد کشورهای قدرتمند و منافع آنها بوده، این دخالتها آنقدر زیاد بوده که سؤال اینجاست که بدون آنها میتوانیم سرپا باشیم حتا امروزه اسنادی بدست آمده که قدرت گرفتن آقای خمینی با چراغ سبز و حمایت مالی آمریکا را ثابت میکند .در طول ۳۳ سال ماجراجوییها و هتاکیهای سیاسی، ج.ا. هیچگاه شهامت رد شدن از خط قرمز که همان بازار نفت و منافع تراستهای نفتی باشد را نداشته است. در هر دو سوی این بازار مکاره سیاسی که از طرفی رفرمیستها و از طرف دیگر انقلابیون هستند، متاسفانه بدون اراده و حمایت واقعی محافل قدرتمند در آمریکا، تغییر چشمگیری در ایران غیر قابل امکان است، تنها راه رهایی از حکومت ج.ا.، همکاری با امریکاییها و عملیات نظامی ضربتی برای متلاشی کردن ماشین سرکوب سپاه است هرچند شاید بمزاق ایدهآلیستهای سیاسینمای یا سیاسیکار خوش نیاید.
ایراندوست / 02 June 2012
با جوی که من در بین نیروهای سیاسی داخل کشور می بینم البته جو نیروهای سیاسی فعال دانشگاه ها را می گویم حساسیت های بالاتری پیدا کرده اند بعد از برخی اتفاقات و ایجاد نزاع بر سر ان خواننده و نوع برخورد برخی از ایرانیان خارج از کشور بسیاری از این نیروهای سیاسی به نوعی فعال محافظه کار تر شده اند باعث شاید نوعی وحشت از پس از سقوط و نوعی تردید نسبت به ماهیت مبارزه سیاسی برخی از نیروهای سیاسی خارج از کشور شده است و گرایش به سمت داخل و نوعی بازسازی اصلاحات در آنها بیشتر شده واز تندی آنها تا حدودی کاسته شده است البته مذهبی را می گویم که بار اصلی کار سیاسی دانشگاه ها هم با آنهاست اکثرا دچار نوعی بد بینی نسبت به شریط پس از سقوط حتی برخی از آنها هم که مواضع رادیکال تری داشتند مدتی دیگر نه زیاد انتقاد تند می کنند حتی در بین دوستان دیگر از مواضع تقریبا احتیاط آمیز و نرم امثال خاتمی هم گله نمی کنند به نظر از چیزی ترسیده اند البته احساس شخصی من است شاید هم اینطور نباشد ولی به نظرم چیزی در بین آنها اتفاق افتاده که از هرگونه تند شدن فضا دیگر استقبال نمی کنند وبسیار نسبت به غیر مذهبی ها بدبین شده اند ویک جورایی راه خود را دارند جدا می کنند
کاربر مهمان / 02 June 2012
در نوشته اقای افشاری مشخص نشده است که منظور ایشان از اپوزیسیون نیرو های مخالف داخل کشورند و یا خارج.
چون اپوزیسیون خارج از کشور طیفهای مختلفی را در بر میگیرد که براحتی نمیتوان انها را در دو بخش تقسیم بندی کرد زیرا اکثرا بدلیلی از ایران خارج شده اند که حضور مجدد انها در شرائط ادامه حکومت فعلی غیر ممکن است بنابرین نمیتوانند در گروه اصلاح طلب قرار گیرند وتغییر و یا اصلاح قانون اساسی راه گشای بازگشت وادامه فعالیت سیاسی و اجتماعی انان را فراهم نمیکند .
در این رابطه معدود اصلاح طلبانی نیز هستند که بعد از انتخابات گذشته ریاست جمهوری بالاجبار راهی خارج شده اند و حضور مجدد اصلاح طلبان در صحنه سیاسی میتواند راهکاری برای انها باشد ولی مجاهدین ویا فدائیان وتوده ای ها باساختار حکومت جمهوری اسلامی همخوانی ندارند و طبیعتا در طیف براندازان جمهوری اسلامی گروه بندی میشوند.
در داخل وضع بکلی متفاوت است . اپوریسیون در تهران والبته در میان قشر تحصیلکرده وبالای شهر و در شهرستانهای بزرگ اکثریت نزدیک به اتفاق در گروه مخالفان اصلاح طلب گروه بندی میشوند که با اصلاح قانون اساسی وحذف اختیارات مطلقه میتوانند نظام حکومتی را قبول نمایند. سایر مخالفان جمهوری اسلامی اعم از گروههای قومی ترک و کرد و بلوچ وسنی وعرب خواستار احترام به قومیت و زبان وفرهنگ محلی خود هستند نه انچنانکه در خارج بازتاب پیدا کرده است برانداز جمهوری اسلامی/
تجربه 7 ساله اخیر /حکومت را متوجه خطری کرده است که گذشتن ازان گزار حکومت رابه ناخواسته میبرد چون سرمایه اجتماعی را نه تنها در اقتصاد بخدمت نگرفتند بلکه اخلاق اجتماعی را بقهقرا بردند بطوریکه در تاریخ معاصراین سقوط اجتماعی بیسابقه بوده است.
به رفتار و کلمات تماشاچیان فوتبال نگاه کنید که نظیر ان نه تنهادر ایران بلکه در هیچ جای دنیا مشاهده نشده است چگونه ممکن است که طرف داران یک تیم خانواده و ناموس یک داور را نشانه گیرد البته سرمشق این طرفداران تیم بیانات سردمداران حکومت است/ نگاه کنید وزیر کشور در زمان اعلام نتیجه انتخابات فقط سیلی میزند ومعلوم نیست بچه کسی و چه کشوری /از همه مهمتر رهبر کشور ازمردم میخواهد که در انتخابات شرکت کنند تا به دشمنان مشت و سیلی بزند واین همان ادیباتی استکه رئیس جمهور مبنای خطابه های خود قرار داده است وامامان جمعه به قضات توصیه بی رحمی میکنند.وحال انکه انقلاب کرده بودند تا جامعه را با اخلاق کنند.
شاکله نظام متوجه شده است که نتیجه حکومت یکدست / دسته گل احمدی نژاد است. اینستکه رفسنجانی دوباره فعال شده است وقرار است که در انتخابات اینده رئیس جمهوری / اصلاح طلبان هم حضور داشته باشند .
درسطح جهانی نیز مردان حکومت دیالوگ میدان امین االسلطان را بخدمت گرفتند ونتیجه ان شد که جمهوری اسلامی در سطح بین المللی دروغگو و لاف زن وبد قول معرفی شد چنانکه در مذاکرات هسته ای با اینکه توافقهای قبلی صورت گرفته بود معهذا بایران اعتماد نشد .باید ظاهر و باطن حکومت بازسازی شود.
اپوزیسیون خارج همگام و همنوا با اصلاح طلبان داخل نیستند و اپوزیسیون موثر داخل در حال حاضر فقط به طیف اصلاح طلب محدود میشود .
خطر کودتا در زمان حاضر ایران را تهدید نمیکند وتجزیه اقوام کرد وترک و عرب و بلوچ بیشتر در خارج مطرح است تا داخل کشور و عملیات مسلحانه در مناطق کرد نشین بیشتر است که منابع بیرونی داردو درمیان اقوام بلوچ ممزوج با قاچاق کالا شده است .
دوم خرداد نسل تازه روزنامه نویسی را معرفی کرد که اقای افشاری نیز یکی از شاخصه های انست ودر توسعه فرهنگ کشورنتائج چمشگیری را بدست اورد ولی هم اورد نیروی های فشار نبود ونمیتوان گفت که این جنبش دست اورد نداشته و شکست خورده است . ولی میتوان نیرو های فشار واقتدار گر در داخل فر وریختند و نمونه کامل انهم در وضع موجود قابل رویت است.
کاربر مهمان / 02 June 2012
***** از شهریور ۱۳۲۰ تا کنون در خدمت عقب نگه داشتن ایران ، دیکتاتوری ، اشغال و جدا سازی بخش هایی از خاک وطن ، افیونی کردن روشنفکران ، تسلط بر رسانه ها و ارگانها و احزاب و به بیراهه بردن جنبش های ایرانی به نفع روسیه بوده****
کاربر مهمان jonbesh kour / 06 June 2012