مشرفه قاسموا از نسل فداییانی بود که پس از به تصویب رسیدن قرار استالین برای تاسیس کشوری برای تاجیکان در دورانی که در تاریخ آسیای میانه به عنوان دوره تبر-تقسم شناخته شده است، از سمرقند و بخارا به دوشنبه تازه تاسیس آمد. این یادداشتی است در یادبود او که سهشنبه دوم آوریل در سن ۱۰۱ سالگی درگذشت.
دهه سی دوران سخت اما سازنده برای تاجیکان بود. با این که شهرهای مهم تاجیکان در مرزهای جدید ازبکستان قرار گرفت و برای تاجیکان مرزهای کوهستانی نصیب شد، دوشنبه را از صفر به عنوان پایتخت برای کشوری برای تاجیکان انتخاب کردند.
شهر دوشنبه به بازار معروف بود، نشانی از شهر بودن نداشت و در حس جمعی تاجیکان نقشی نداشت، اما گروه زیادی از جوانان و چهرههای تاجیک از سراسر آسیای میانه به این شهر دعوت شدند تا زیربنای کشور تاجیکستان را بگذارند.
مشرفه قاسموا یکی از این جوانان با استعداد و کوشای بود که زادگاه خود سمرقند را ترک کرد و با این گروه فرهیختگان راهی دوشنبه شد. پس از دورههای آموزشی در تئاتر تازهتاسیس و دولتی ابوالقاسم لاهوتی، شاعر شناخته ایرانی مقیم شوروی، به عنوان هنرپیشه فعالیتهای هنری خود را شروع کرد.
نقشهای قاسموا در تئاتر تاجیک
در پنجاه سال فعالیت در صحنه از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۸۵، بانو مشرفه بسیاری از نقشهایی که اجرا کرد، در خاطره جمعی ملت تاجیک باقی ماند. نقشهای مورد علاقه او نقش مادر و زن بود. از اینجاست که او بین مردم شوروی و به خصوص تاجیک به عنوان «مادر تیاتر تاجیک» معروف شد.
یکی از این نقشهای زن که بانو مشرفه با موفقیت اجرا کرد، نقش فیروزه، در نمایشنامه بر اساس رمان «دختر آتش» جلال اکرامی بود. نقش فیروزه سیمای یتیم دختر جوان تاجیک بخارایست که در دوران ورود روسها به منطقه همراه با مادربزرگ خود در مبارزه علیه سنتهای مردمستیز مذهبی و ضد زن دوران امارت بخارا تلاش میکند و در جریان از پس خانه بیرن آوردن زنان و جذب آنها در بازسازی جمهوری جدید شوروی فعالیت میکند. فعالیتی که به آن دوران سیاسی مربوط میشد و خطر جانی داشت. اجرای این نقش در دهه سی که زنان مسلمان آسیای میانه اجازه ظاهر شدن در صحنه را نداشتند و ممکن بود هر آن در کوچه و خیابان به آنها از جانب سنتگرایان حمله بشود، جسارت محض محسوب میشد و از اینجاست که شجاعت مشرفه قابل تحسین بود.
در سالهایی که مشرفه قاسموا به عنوان دختر تاجیک روی صحنه ظاهر میشد، از اولینها بود و زنان فارسیدان یهودی نقش زنان تاجیک را در صحنههای تئاتر، سینما و میدانهای رقص و آواز انجام میدادند و مشرفه قاسموا نقش مادر را در نمایشنامه «بیوطن» (۱۹۷۰) بر اساس اثر سلطان صفروف روی صحنه آورد و باعث پسند و استقبال تماشابینان تاجیک شد.
مشرفه قاسموا در نمایشنامههایی بر اساس آثار ملتهای دیگر آسیای میانه مثل ازبک و قرقیز نیز ظاهر شده است. نقش عایشه-آپه، زن قرقیز در نمایشنامهای بر اساس رمان «داخنده» صدرالدین عینی؛ نقش مادر در نمایشنامه «جان مادر» عبدالله قهار، نویسنده ازبک؛ نقش مادر شوهر در نمایشنامه «عصیان عروسان» بر اساس اثر نویسنده ازبک سعید احمد؛ نقش مادر در نمایشنامه «نامه را من نوشتهام» (۱۹۷۳) نوشته فیضالله انصاری؛ نقش مادر فیلم سینمایی «نسا» که از بهیادماندگارترین نقشهای سینمای تاجیک از آن دوران است و تا حال این نقشها برای تاجیکان آشنا و دوستداشتنیست.
مشرفه قاسموا بدون پشتبانی پدر خود که از تاجران شناخته و تحصیلکرده سمرقند بود، نمیتوانست به این همه موفقیت مشرف شود. هرچند پدر و مادر او در سالهای سرکوبهای استالینی به عنوان دشمن ملت بدنام شدند و نهایتا پدر او به قتل رسید و مادر او بازداشت شد. اما مشرفه از فعالیتهای هنری خود دست نکشید و برای تقویت تئاتر تاجیک در برابر تئاتر قوی قزاقها و ازبکها تلاش کرد تا از همه فرصتهای موجود زمان خود استفاده کند.
میراث قاسموا برای تئاتر تاجیک
یکی از سهمهای ماندگار بانو مشرفه در تئاتر تاجیک، تربیت شاگرد و چهرههای تاثیرگذار است که پس از فروپاشی شوروی برای تئاتر تاجیک دوره جدید و ملی را آغاز کردند.
فرخ قاسم، پسر او از ازدواج دوماش، از این نوع چهرههای تئاتر است که تئاتر «اهارون» را بنیان گذاشت و برای اولین بار اشعار رومی و صوفیان ادبیات فارسی را روی صحنه آورد. فرخ قاسم اولین هنرمند در آسیای میانه است که جایزه هلندی پرنس کلاوس را به خاطر خدمتهایش برای ارتقا و ملیسازی تیاتر، دریافت کرده است.
تئاتر اهارون حال با رهبری صباحت قاسم، کارگردان تئاتر و همسر فرخ قاسم و عروس مشرفه قاسموا، به فعالیت خود ادامه میدهد.
خاکسپاری قاسموا و دیگر اخبار بد کنونی از تئاتر تاجیک
سوالی که بین بسیاری از روشنفکران تاجیک در این روزها مطرح است این است که چرا مراسم خاکسپاری مشرفه قاسموا در صحن این تئاتر برپا نشد بلکه در میدانچه منزل او و تنها با حضور مردان و با شیوه تماماً مذهبی برگزار شد.
این اولین بار نیست که خاکسپاری یک چهره ملی تاجیکان با این شیوه برگزار میشود. قبلاً مراسم خاکسپاری دانشمند زبان و ادبیات و تاریخشناس معروف تاجیک محمدجان شکوری نیز به همین منوال برپا شده بود و باعث انتقاد بسیاری از تاجیکان در سراسر منطقه شد.
مشرفه قاسموا تمام عمر برای برابری حق زن و مرد در صحنه و برابر با خطر جان مبارزه برد و برای ملت تاجیک تئاتری آفرید که زنان نیز بدون ترس و بدون تردید در برابر مردان نقش بازی کنند. اما با این حال تیاتر تاجیک در چند سال آخر محل تولد خبرهای منفی بوده است.
هفته قبل، در روز جهانی تئاتر، هاشم گدا، هنرپیشه شناخته و ملی تاجیک که در سریال «شاهنامه» نقش سهراب را بازی کرده است، از این که حقوق بازنشستگی همه هنرمندان برابر با ۷۵ دلار آمریکاست ویدیویی گلایهآمیز در شبکههای اجتماعی پخش کرد.
از سوی دیگر برزو عبدالرزاق کارگردان تئاتر از دوشنبه رانده و در قزاقستان در حال تقویت تئاتر قزاق است و بسیاری از هنرمندان تئاتر که در روسیه با کار سیاه و جسمانی مشغولاند نشانگر این است که وضع تئاتر تاجیک بدون قدردانی از جانفدایان آینده بهتر از قبل را نخواهد تجربه کرد. و دوران طلایی تئاتر همان سالهای شروع دهه سی استالینی باقی خواهد ماند.
مشرفه قاسموا شاید از آخرین نسل هنرمندانی بود که از سر اجبار با استالین دست داد تا بتواند به فعالیتهای هنری خود ادامه دهد. چنین سازشی با قدرت عدالتستیز این روزها نیز در میدان هنر تاجیک ادامه دارد، اما نتیجه این سازش و پذیرشها دیگر مثل دوران قبل نیست تا تئاتر قابل دسترسی همه مردم تاجیک در دورترین روستا و دههای کوهستانی باشد.
نمایشنامهها در سالهای پساشوروی در شهرهای اصلی و پایتخت کشور و پایبند به بنای تئاتر و دور از تماشابینان باقی مانده اند.
ادبیات، تئاتر و سینمای تاجیک در سی سال گذشته افت عمیقی را تجربه میکند که در هیچ کدام از دورانهای تاریخی خود نداشته است. خداحافظی حقیرانه و بدون نشانههای فرهنگی و قدردانی از زحمتهای چهرههای ملی که در این سه دهه مشاهده کردیم مثل آیینه بازتابدهنده این وضع اسفبار فرهنگ در بین تاجیکان است.