در روزهای پایانی اسفند شورای عالی کار پس از کش و قوس فراوان دستمزد ماهانه کارگران را یک میلیون و ۵۱۷ هزار تومان تصویب کرد. طبق بخشنامه حداقل دستمزد که سهشنبه ششم فروردین برای اجرا ابلاغ شد، حداقل دستمزد کارگران مشمول قانون کار روزی ۵۰ هزار و ۵۶۲ تومان است. مازیار گیلانینژاد، مسئول سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران در گفتوگو با زمانه میگوید: «این دستمزد حقیرانه نشانگر شخصیت و تفکر تصویبکنندگانش است و در حقیقت دستور کشتار خانوادههای کارگری است تا تعیین دستمزد.»
این در حالی است که تورم رشد یابنده سطح دستمزد واقعی کارگران را بشدت کاهش داده است. قیمت هر کیلو مرغ به حدود ۱۸ هزار تومان و هر کیلو گوشت گوسفندی به حدود ۱۲۰ هزار تومان رسید و یک کیلو پنیر ۱۹ هزار تومان و قیمت یک کیلو پیاز بیش از ۱۰ هزار تومان است و این اقلام از سفره بسیاری از خانوادههای کارگری حذف شدهاند.
کمیته مزد شورای عالی کار که در سالهای اخیر خود هزینه سبد معیشت کارگران را محاسبه میکند، اسفند سال گذشته هزینه سبد معیشت خانوار کارگری را ۳ میلیون و ۷۵۹ هزار تومان تعیین کرد. پیشبینیها برای سال آینده باز هم افزایش بیشتر قیمت کالاهای اساسی مورد نیاز کارگران و کاهش بیشتر مزد واقعی کارگران است.
چرا کمیته مزد شورای عالی کار مبلغی زیر خط فقر را را به عنوان سبد معیشت تعیین میکند اما وقتی به تعیین حداقل دستمزد میرسد، مبلغ باز هم کمتری را بعنوان حداقل مزد به تصویب میرساند، این یک بام و دو هوا برای چیست؟
گفتوگوی زمانه با مازیار گیلانینژاد، مسئول سندیکای کارگران فلزکار مکانیک را درباره این پرسش و پرسشهای مشابه بخوانید.
▪️نظر شما در مورد دستمزد مصوب امسال چیست؟
همچنانکه پیشبینی میشد و در اطلاعیه سندیکای فلزکارمکانیک ایران به تاریخ ۲۲ اسفند آمده بود آقای شریعتمداری برای اجرای دستورات صندوق بینالمللی پول و ارزانسازی دستمزدها به این سمت منصوب شدهاند، لذا بیاعتنایی به جلسات شورای عالی کار تعیین دستمزد و برگزاری فقط دو جلسه که بیشتر جنبه نمایشی داشت بخشی از این برنامهریزی است. آقای روحانی امسال بصورت آشکار در مورد موضوع دستمزد دخالت کرده و اعلام نمود که بیش از ۴۰۰ هزار تومان را دولت نمیتواند قبول کند و همین هم مصوب شد. این دستمزد حقیرانه نشانگر شخصیت و تفکر تصویبکنندگانش است و در حقیقت دستور کشتار خانوادههای کارگری است تا تعیین دستمزد. با این دستمزد بیتردید کارگر از بهداشت و درمان و کیفیت غذایش خواهد کاست و مجبور است برای تامین زندگیاش دست به اضافهکاری بزند و یا از بیمه درمانیاش صرفنظر کند. با این دستمزد آمار مرگ و میر خانوادههای زحمتکشان بیشتر خواهد شد. هم اکنون گوشت نسبت به سه ماه گذشته ۶۰ درصد گران شده و با این دستمزد کمتر از ۱۰ کیلو گوشت میتوان خرید و سالهاست میوه از سفره کارگران حذف شده است که همگی باعث فقر ویتامین و مرگ و میر بیشتر نوزادان و سالمندانِ خانوادههای کارگری خواهد گشت.
متاسفانه ضربات تیم وزارت کار به دستمزدها ختم نخواهد شد و نابودی سازمان تامین اجتماعی، بیقانونی کامل در پروژههای نفتی و حتا مزد توافقی بازهم پیش کشیده خواهد شد. دستور آقای روحانی برای فروش مجموعه شستا، یعنی فروش اموال کارگران به سرمایهداران. و این اولین قدم در این راستاست. همین چند روز پیش کارگران بازنشسته صندوق بازنشستگی خصوصی آینده ساز در تهران دست به اعتراض زدند که ما خبرش را در سایتمان منتشر کردیم و قبلن هم با آمار نشان داده بودیم که صندوق آینده ساز تا ۲ سال دیگر هیچ پولی برای پرداخت به بازنشستگان خود نخواهد داشت. سازمان تامین اجتماعی هم همین طور. اینها دستورات صندوق بینالمللی پول و از مضرات اجرای نئولیبرالیسم در تمامی دنیاست. صندوق فولاد، فرهنگیان، تامین اجتماعی و آینده ساز همگی در صف ورشکستگی قرار دارند.
دستمزد کارگر فقط بخش ریالی آن نیست که مورد هجوم واقع گشته است بلکه ایمنی، کیفیت بیمه درمانی دفترچه تامین اجتماعی، کفش کار، رستوران، شیر و بسیاری موارد دیگر بخشهایی از این دستمزد را میخواهند حذف کنند. با این شیوه هر روز از کیفیت دستمزدمان کاسته میشود. در ذوب آهن به دستور مدیرعامل، شیر کارگران را قطع کردهاند و فقط به کارگران بخش کوره تعلق میگیرد. حال آن که آلودگی در سراسر ذوب آهن پخش است اما مدیرعامل برای صرفهجویی در هزینهها از شیر و سلامت کارگران مایه میگذارد نه از حقوقهای نجومی در ذوبآهن.
دستمزد مصوب هیچ تناسبی با هزینههای کارگران ندارد در تهران شما نمیتوانید یک اتاق ۱۲ متری کمتر از ۵۰۰ هزار تومان در حاشیهایترین نقطه تهران جایی بیابید.
باید به دولت کارآمد آقای روحانی و تیم وزارت کارش آفرین گفت چرا که دستمزد کارگران را از ۲۵۶ دلار در اول امسال به ۱۲۶ دلار کاهش دادهاند؛ دستوری که از سیاستهای نئولیبرالیسم برمیخیزد. از قدیم گفتهاند سواره از پیاده خبر ندارد. میلیاردرهایی چون شریعتمداری و آقای آهنیها نماینده کارفرمایان که پول توی جیبی فرزندانشان بیش از ۲ میلیون تومان است آیا میتوانند درک کنند کارگران چگونه باید زندگی کنند؟
▪️جلسه شورای عالی کار مرکب از نمایندگان دولت، کارفرمایان، و تشکل های مورد تایید دولت در هفته های پایانی اسفند برگزار شد اما بی نتیجه ماند چرا مساله به این شکل پیش می رود؟
وقتی شما به موضوعی اعتقاد نداشته باشید با آن موضوع بسیار سرد برخورد خواهید کرد. در اول حرفم گفتم که آقای شریعتمداری برای نابودی دستاوردهای کارگری منصوب شدهاند و به همین دلیل پیشنهاد مزد توافقی را میدهند و یا پیگیر متلاشی کردن سازمان تامین اجتماعی و فروش آموال آن به دستور آقای روحانی است.
سالهاست تلاش میشود تا همین قانون کار نصف و نیمه به ورق پارهای تبدیل شود و بیتردید یکی از ماموریتهای ایشان هم همین است. در ضمن توازن قوا به شکلی نیست که جنبش مستقل کارگری بتواند وزارت کار و دولت را به چالش بکشد. از سوی دیگر توان نمایندههای شوراهای اسلامی کار هم چندان نیست که بتوانند وزیر و مجموعهاش را مجبور به برگزاری جلساتی غیر فرمایشی کنند. سالهاست دولت تعیین میکند مزد چه مقدار باشد و در حقیقت سهجانبه گرایی وجود ندارد. به همین دلیل باید اینگونه جلسات بینتیجه باشد.
▪️در سه سال اخیر کمیته مزد شورای عالی کار خودش هزینه سبد معیشت خانواده کارگری را محاسبه می کند. سوال اینجاست امسال هزینه سبد معیشت خانوار کارگری را این کمیته ۳ میلیون و ۷۵۹ هزار تومان تعیین کرده، این رقم چقدر واقعی است؟
اگر سندیکای ما بخواهد سبد معیشت خانوادههای کارگری را تعیین کند بیتردید موسیقی، سینما، کتاب، روزنامه، سفر تفریحی و بسیاری از موارد دیگر در این سبد جای خواهد گرفت. و این برمیگردد به اینکه شما به طبقه کارگر چگونه نگاه میکنید. وقتی نگاه به طبقه کارگر ابزاری است و هر زمان این ابزار فرسوده شد میتوان آن را در سطل آشغال انداخت. سبد معیشت میشود این رقم. مدیر موسسه خیریه و نذر اصفهان نظرش این است که یک خانواده کارگری میتواند با ۵۰۰ هزار تومان زندگی کند. خب نظر ایشان این است که کارگر فقط باید نان خشکی داشته باشد و زن و فرزندش هم باید کار کنند، فرزند کارگر که نباید درس بخواند مریض هم که شد بمیرد دیگری جای او را خواهد گرفت. خب این هم نوع دیگری از تعیین سبد معیشت است. سبد معیشتی که استاندارد جهانی است هرگز مورد محاسبه قرار نخواهد گرفت. ما متاسفانه با اندیشههای بسیار عقب افتادهای طرفیم که کارگر را جزو انسان نمیداند.
ما معتقدیم آموزش رایگان، درمان رایگان، مسکن رایگان جزیی از دستمزد ما است که در قانون اساسی آمده است و دولت آن را اجرا نمیکند. ایمنی بخش مهم دستمزد ما است که از سوی وزارت کار و بازرساناش اصلاً اهمیت داده نمیشود و به همین خاطر حوادث شغلی هر ساله افزایش مییابد. خب اینها را ما جزیی از سبد معیشت میدانیم ولی برای بسیاری از دولتیها و کارفرمایان و حتا نمایندگان به اصطلاح کارگری این موارد لوکس به شمار میآید.
به نظر شما چرا کارخانه فولاد آلمان، پژو فرانسه که مهد سرمایهداری هستند دستمزدی میدهند که کارگران به کنسرت بروند، به سینما و تاتر بروند و امکان مرخصی به خارج از کشور بروند؟ چرا؟؟؟ چون با مبارزات کارگری آنها مجبور شدهاند بپذیرند که کارگر باید خودش را بازسازی کند تا بتواند بعد از بازگشت بهتر کار کند تا صنعتشان حرف اول را در دنیا بزند. در ایران کارگر یک بار مصرف است و مرگاش و خانوادهاش برای هیچکس مهم نیست. به همین خاطر سبد محاسبه شده از سوی نمایندگان کارگری شورای عالی تعیین دستمزد یک سبد معیشتی انسانی نیست.
▪️ کمیته مزد شورای عالی کار مبلغی را به عنوان سبد معیشت تعیین می کند اما وقتی به تعیین حداقل دستمزد می رسد کمتر از نیمی از رقم تعیین شده را به عنوان حداقل مزد به تصویب می رساند. این یک بام و دو هوا برای چیست؟
نمایندههای شورایهای اسلامی کار در شرایطی از سوی وزارت کار منتخب شناخته میشوند که بیتردید مانند کارگران سندیکایی از استقلال فکری و عملی برخوردار نیستند و هیچگاه نمیتوانند میز مذاکره را ترک کنند چرا که چنین تعریفی برای خود ندارند. در یک کلمه آنها جنگجو نیستند. ما هم گفتگوگر هستیم اما خط قرمز داریم و از آن خط قرمز عقبتر نخواهیم آمد حتا اگر به زندان برویم. شما به رفقای ما ابراهیم مددی، اسماعیل عبدی، اسماعیل بخشی، علی نجاتی نگاه کنید کافی است کمی نرمش به خرج بدهند، هرگز روانه زندان نخواهند شد.
کمیته مزد شورای عالی کار شاید سبد معیشت را به ۵ میلیون هم برسانند اما اینها نه از توان و پتانسیل عملیاتی کافی برای این موضوع برخوردارند نه برایش خواهند جنگید. از اینجا شما فرق یک کوشنده سندیکایی را با دیگر نمایندههای کارگری خواهید فهمید. مهم نیست چه میگویید، مهم این است که برای گفته خود چقدر حاضرید بجنگید.
▪️بن و یارانه که به عنوان مکمل قدرت خرید کارگران مطرح می شود تا چه میزان می تواند کاهش قدرت خرید کارگران را جبران کنند؟
ببینید دوستان، در سندیکا به ما یاد دادهاند که اصل را قوی کنیم، این فرعیات فقط باعث کاهش حداقل دستمزد خواهد شد. یارانه از ابتدا تا امروز مبلغاش فرقی نکرده است، بن کالا هم که قرار بود تا آخر سال ۳ بار به کارگران داده شود فقط یک بار داده شده است پس دل بستن به این موارد که هر لحظه دولت میتواند دبه کند کاری عاقلانه نیست. حق مسکن شده ۱۰۰ هزار تومان، ما میگوییم شما دستمزدی که حق ما است را بدهید ما احتیاجی به این ۱۰۰ هزار تومان که هزینه اسباب کشی هم نمیشود، نداریم. زحمتکشان نان میخواهند، آبنبات به کارشان نمیآید و گول هم نمیخورند.
▪️ در سال جاری اعتصابات و اعتراضات کارگران، معلمان و بازنشستگان نسبت به سال قبل افزایش یافته، اما برخلاف سالهای گذشته ما شاهد اعتراضات متمرکز در ارتباط با دستمزد و خواست مزد عادلانه نیستیم. چه توضیحی برای این مساله وجود دارد؟
بحران هر روز بیشتر میشود و زحمتکشان حتا بدون داشتن سازمان صنفی و طبقاتی خود وارد میدان شدهاند. به همین دلیل اعتراضات افزایش یافته است. به نظر من دو اتفاق هر روز در این مبارزات نمود بیشتری مییابد:
۱-اعتراضات بازنشستگان پررنگتر میشود،
۲- اعتراضات با طولانیتر شدن، افراد بیشتری را به خود جلب میکند.
بازنشستگان به دلیل اینکه وقت کافی دارند در اوقات اداری میتوانند به تجمع بیایند و همچنین ترسی از بیکار شدن هم ندارند به همین خاطر تجمعات بازنشستگان هر روز پررنگتر میشود. این بازنشستگان کسانی هستند که دوران انقلاب را دیده و باتجربه شدهاند. مهمتر از همه، آرمانگرا هستند و به این سادگی از میدان بیرون نخواهند رفت.
اما هر زمان که کارگران به میدان بیایند و سازماندهی هم داشته باشند، هم اعتصابات از عمق بیشتری برخوردار میشوند و هم شهر را درگیر موضوع میکنند. این شیوه مبارزاتی در معادن چادرملو و سنگرود در اوایل دهه نود از طریق انجمنهای صنفی کارگران که در آن کارگران سندیکایی نقش اصلی را بازی میکردند برنامهریزی شد. با بردن خواستههای به حق کارگران به میان مردم، اعتراضات سمت و سویی فراگیر پیدا کرد. شما همین دستاورد را در تظاهرات کارگران هپکو و فولاد و هفت تپه میبینید که چگونه مردم با این تظاهرات ابراز همدردی کرده و حتا خانوادههای کارگران هم به این تظاهرات میپیوندند. در تظاهرات کارگران فولاد ما شاهد پیوستن آموزگاران و پرستاران شهر اهواز به این اعتراضات هستیم و مردم شهر هم با آنها پیوسته ابراز همدردی میکنند.
من امیدوارم که دوستان کارگر قبل از آنکه دست به اعتصاب بزنند در تدارک صندوق اعتصاب بکوشند و با تماس با دیگر کارگران و کارخانههای همجوار با آنان هماهنگ شوند تا اگر اعتراضشان تداوم یافت کارگران کارخانههای همجوار از آنان حمایت کنند.
اما چرا اعتراضات متمرکز نیست. باید بگویم که سرکوب سندیکالیستها در صدر برنامههای دولت قرار دارد. در حال حاضر سندیکای نیشکر هفت تپه با دو کوشنده کارگری زندانی علی نجاتی، اسمعیل بخشی، و خانم سپیده قلیان، شرکت واحد با دو کوشنده کارگری داود رضوی و ابراهیم مددی که به حبس محکوم شدهاند، سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران با شش کارگری که پنج نفرشان در جنوب کشور دادگاهی شدهاند و یک نفر هم در استان تهران منتظر حکم دادگاهش است، کانون صنفی معلمان تهران با سه کوشنده اسماعیل عبدی، لنگرودی، و حبیبی که زندانی هستند مورد هجوم واقع شدهاند. مگر هر تشکلی چند سازمانده و مغز متفکر دارد؟ با این اوصاف سندیکالیستها که بخش متمرکز و سازمان یافته جنبش کارگریاند این چنین سازمان دهندگاناش زیر ضرب هستند. به همین دلیل اعتراضات نتوانسته متمرکز باشد.
اما اجازه دهید از فرصت استفاده کرده به عنوان یکی از تریبونهای چپ موردی را به عرض شما برسانم:
با توجه به بحران فزاینده و خروج بیمحابای ثروت مردم ایران توسط غارتگران و طوفان رکود در صنعت و موج بیکارسازی طبقه کارگر و نبود یک برنامهریزی صحیح در کشور برای خروج از این بحران، شوربختانه میهنمان با شورشهای پی در پی مواجه خواهد شد، و سرکوب هم خواهد گشت. این سرکوب بدنه شورش را به سمت گروههای افراطی که در کشور چند سالی است فعال گشتهاند خواهد برد، از جمله افراطیون مذهبی چون داعش و نژادپرستان و قومیتگرایان.
در اعتراضات کارگران فولاد اهواز در روزهای آخر، اطلاعیهای حمایتی از یک گروه افراطی عربی به زبان عربی صادر شد که گویای تحلیل من است. در جنوب، غرب، شمال غربی، جنوب شرقی افراطیون در حال تردد و عضوگیری هستند. عناصر حمله کننده به مجلس جوانانی بودند که به خاطر ۳ میلیون تومان به عضویت این گروه در آمده بودند. در نخل تقی که شهرکی کارگری است و کارگران پروژهای در آن ساکن هستند بارها گزارشاتی از درگیری عناصر داعشی با پوشش عربی با کارگران غیر عرب داشتهایم که به کارگران غیر عرب حمله شده و کارگران هم عرب و غیر عرب پاسخ مناسب دادهاند. این عناصر در میان فقرا به یارگیری مشغولند. در خارج از کشور، همه آنانی که از این شورشها میخواهند کلاهی برای خود بدوزند یا افراطیون مذهبیاند و یا تفکرات عقب مانده سیاسی نژادپرستانه و یا پادشاهی هستند. آنان به دنبال سودجویی از این شورشها جهت حضور بیگانگان در کشور بوده و تلاش خواهند کرد جنگ داخلی را به کشور و مردم ایران تحمیل کنند که یا به صورت لیبی در بیاییم و یا مانند یوگسلاوی چند پاره شویم که منظور نظر استرتژیستهای آمریکایی و اسراییلی است.
روزگار، پیچ خطرناکی را برای تاریخ کشورمان در حال تدارک است. امروز چپ باید تصمیم تاریخی خود را در این بزنگاه بگیرد. یک بار در سال ۵۷ از قدرت و محبوبیتاش در میان مردم سود نبرد و با کوفتن بر طبل خودخواهی و تفرقه، شکست خود را رقم زد.
تنها اندیشههای چپ و کارگری است که میتواند کشور و زحمتکشان ایران را در این بزنگاه نجات دهد و حتا منطقه را از یک بحران و جنگ دردناک برهاند. چپ باید به وظیفه تاریخی خود واقف شده با اتحاد به مبارزه علیه تفکرات عقب ماندهای که سودای به دست گرفتن ایران را دارد تا ژاندارم وحشی و بی ضابطهای برای سرمایهداری شود، نقطه پایان بگذارد. ما از این توان و پتانسیل برخورداریم. کافی است با سلایق مختلف به دور اصلیترین مطالبه جمع شده و توانمان را یکی کنیم.
با مستولی شدن تفکرات پادشاهی و نژادپرستانه و عقبمانده مذهبی، این بار دیگر قتل عام و نسل کشی صدبار بدتر از عراق و سوریه و لیبی اتفاق خواهد افتاد.
اندیشههای کارگری هنوز در جسم و جان مردم ایران حضوری صد ساله دارد که با طرح آن در میان مردم از محبوبیتی فزاینده برخوردار است. کافی است برخوردهای خشن پلیسی را با طبقه کارگر به جان آمده و رهبرانش را ببینید. بارها موسی غنینژادها، پرفسور مولاناها، و نیلیها از سوسیالیستی بودن اقتصاد ایران و ساختارش گله و شکایت کردهاند. این فقط به دلیل این است که ما سازمان تامین اجتماعی داریم که در منطقه بینظیر است. اتحادیه تعاونیهای مصرف امکان یک سیستم توزیع عادلانه ضد سرمایهداری است که متاسفانه نابودش کردند. هنوز کارگران ۸ ساعت کار را برای تامین زندگیشان میخواهند و برای تفکر سرمایهداری این خطری است هولناک.
بستر برای طرح اندیشههای کارگری هر روز مناسب تر میشود اگر ما به خود آییم و از وظیفه تاریخی خود غافل نشویم.
از مازیار گیلانینژاد:
- سرنوشت سندیکاهای کارگری ۴۰ سال پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷
- عضو سندیکای کارگران فلزکار: فرشید هکی مدافع فرودستان بود
براساس گزارش رسیده به آژانس خبررسانی کُردپا، روز دوشنبه پنجم فروردینماه، یک جوان کُرد به نام “رزگار کریمی” اهل سنندج به دلیل “فقر و بیکاری” به زندگی خود پایان داده است.
این جوان کُرد با حلقآویز کردن خود از طریق طنابدار خودکشی کرده است.
از دیگر سو در همان روز نیز، یک جوان کُرد به نام “کاروان بهمنی” فرزند کامل اهل مریوان با مصرف قرص اقدام به خودکشی کرده است.
از دلیل خودکشی این جوان مریوانی اطلاعی در دسترس نمیباشد.
همچنین روز دوشنبه پنجم فروردینماه، یک جوان کُرد به نام “ذکریا خانی” ١٨ ساله فرزند حبیب اهل شهرستان ثلاثباباجانی به دلیل “بیکاری و مشکلات خانوادگی” با اقدام به خودکشی به زندگی خود پایان داد.
Bardia / 27 March 2019
جانا سخن از دل ما میگویی…. اما شما و ما میگوییم و میشنویم و غصه میخوریم
و هیچ گوش شنوایی برای طبقه ی کارفرما و دولت وجود ندارد…. تا وقتی دولتِ اسلامی ما
کارگر را در طبقه ی «مردم و عضو» این جامعه ی ایرانی و اسلامی نداند، طبیعتاً ما در این
مملکت یک «خارجی بی پناه» خواهیم بود…. و عملاً آینده ی ما و فرزندان ما برای آقایان
هیچ اهمیتی ندارد…. البته این بی اهمیتی برای آنها هزینه های بسیاری را تحمیل خواهد
کرد…. اما احتمالا آقایان خیلی پیگیر آینده نیستند و برنامه ربزیشان برای زندگی خودشان در کشورهای
دیگر است…. وگرنه با هموطنشان اینگونه بی تفاوت برخورد نمیکردند…. ناله و نفرین ما و زنان و کودکان ما
همیشه پشت سر مسؤلین و خانواده هایشان پایدار است…. امیدوارم روزی برسد که عدل
و معرفت واقعی به دور از ریا و تظاهر، جامعه ی اسلامی ایران را فرا بگیرد و ظالمین به قعر جهنم فرستاده شدند
تا عدالت خدایی که بعضی از آقایون از آن دم میزنند، محقق شوند و آقایون به عدالت واقعی پی ببرند.
عارفی / 28 March 2019