گروه «دولت اسلامی» (داعش) آخرین باریکهی قلمرویش را بالاخره در نخستین روزهای سال ۱۳۹۸ از دست داد. البته روند نزولی خلافت خودخوانده اسلامی از ماهها پیش آغاز شده بود و مقامهای ایرانی، روس، سوری و آمریکایی پیش از این هم پیروزی بر داعش را ــ هر کدام به عنوان پیروزی خودشان ــ اعلام کرده بودند.
بدیهی است داعش تنها دلیل حضور نظامی قدرتهای جهان و ایران در سوریه نبود، اما اصلیترین توجیهگر آن به شمار میآمد. پس در یادداشت پیشرو خواهیم پرسید: حالا که جهادیهای تندرو شکست خوردهاند، آیا ایران از سوریه خارج میشود؟ چرا با پایانیافتن بهانه اصلی، هنوز گزارشها از تلاش ایران برای تثبیت حضور نظامیاش ــ هرچند به شیوهای متفاوت ــ خبر میدهند؟
سخنرانی جنجالی موسی غضنفرآبادی، رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی تهران در اسفند گذشته شاید تلویحاً پاسخی به پرسشهای بالا بود. او در سخنانی در جمع طلاب حوزه علمیه گفته بود: «اگر ما انقلاب را یاری نکنیم، حشدالشعبی عراقی، فاطمیون افغانی، زینبیون پاکستانی و حوثیهای یمنی خواهند آمد و انقلاب را یاری خواهند کرد.»
غضنفرآبادی در این سخنرانی به طلاب یادآوری کرد که اگر ارشاد و نظارت فرهنگی و دینی آنها راه به جایی نبرد و حوزه تاثیر خودش را همچنان از دست بدهد، آنگاه بسیج نیروهای شبهنظامی سرسپرده حکومت اینبار در خاک خود ایران ضروری خواهد بود.
بهتر است پیش از طرح پرسش درباره این جملات توضیح داد که رئیس دادگاههای انقلاب تهران کدام نیروها را نجاتدهندگان جمهوری اسلامی در لحظه سرنوشتساز میداند؟
«یاریدهندگان» ج.ا.
حشدالشعبی شامل گردانهای شبهنظامی مختلف با اکثریت شیعی است که بیشتر آنها به فرماندهی سپاه پاسداران ایران وابسته هستند. پس از تصرف موصل به دست داعش، این گروهها با حکم جهاد آیتالله سیستانی ذیل حشدالشعبی (بسیج مردمی) گرد هم آمدند. الگوی سازماندهی آنها به بسیج ایران شباهت دارد، هرچند مقامات عراق خود نیز بارها تصریح کرده اند که برای تشکیل حشدالعشبی از بسیج ایران الگو گرفته اند[1].
لشکرهای فاطمیون و زینبیون دو گروه شبه نظامی دیگر هستند که با حمایت نظامی و مالی سپاه پاسداران ایران تشکیل شده اند و به ترتیب سربازان تبعه افغانستان و پاکستان را برای جنگ در سوریه به خدمت میگیرند و با وعده دفاع از حرمین از یک سو و ووعده نان از سوی دیگر آنها را «اجیر» میکنند.
ایران نه تنها از ابتدای جنگ سوریه شبهنظامیانش را به این کشور ارسال کرده (حزبالله لبنان، گروههایی از حشد الشعبی عراق، علاوه بر گردانهای فاطمیون و زینبیون از شیعیان افغانستان و پاکستان)، بلکه گروههای شبهنظامی به سبک عراق در آنجا تشکیل داده است؛ اگرچه به خاطر وجود یک مبارزه مسلحانه علیه دولت مرکزی، شتاب و موفقیت ساختن این گروهها همچون نمونه پیشین پس از ۲۰۰۳ در عراق نبود.
بسیج به سبک ج.ا. در سوریه
ارتش سوریه همچون ارتش شاه پیش از انقلاب ایران، یک نیروی نظامی آماده برای دفاع از مرزها محسوب میشد. این ارتش که تخصص آن مقابله با حملات اسرائیل بود، در مواجهه با انقلاب داخلی و شورش مسلحانه داخلی غافلگیر شد و با کمبود تجربه و نفرات در آستانه شکست قرار گرفت.
قاسم سلیمانی فرمانده ارتش قدس از اواسط ۲۰۱۲ به دولت بشار الاسد کمک کرد که بسیجی نظیر بسیج مردمی عراق (حشدالشعبی) را در آنجا تشکیل دهد. دولت سوریه گردانهای دفاع ملی را با سازماندهی گروههای شبهنظامی محلی تشکیل داد؛ گزارشها حاکی از آن است که این مجموعه شبهنظامی بیشتر تسلیحات، حمایتهای مالی و آموزش نظامی خود را از سپاه قدس و حزبالله دریافت میکنند.
گردانهای دفاع ملی شاخهای از ارتش عربی سوریه است. سپاه پاسداران ایران و حزبالله لبنان همزمان گردانهای وابسته به خود را نیز در میان شیعیان سوری به وجود آورد.
از میان شبهنظامیان مرتبط با یا عضو در سپاه پاسداران، دستکم ۲۱۰۰ تن از ژانویه ۲۰۱۳ در سوریه کشته شدند. اما بسیاری از سوریها نیز در این گروههای شبهنظامی حضور داشتند. اکتبر ۲۰۱۷ اپوزیسیون سوریه در وبسایت خبری «زمان الوصل» سندی را فاش کرد که به ادعای آنها متعلق به وزارت دفاع دولت دمشق بود. بر اساس این سند، ۹۰ هزار شبهنظامی سوری در گروههای شبهنظامی شیعه تحت حمایت ایران در سوریه فعال بودند. این گروهها در تمام استانهای سوریه به جز قنیطره تحت نام «گردانهای دفاع محلی» تشکیل شده بودند.
این سند بهعلاوه دربردارنده نام شبهنظامیان ایرانی بود که در کنار نیروهای اسد میجنگیدند. [2] دلیل اصلی وزارت دفاع برای تنظیم آن نیز رتق و فتق امور مربوط به کسانی که در گروههای شبهنظامی تحت حمایت ایران عضو بودند، و یا کشته و مجروح شدند. در واقع دولت دمشق بر این گروهها «نظارتی» حداقلی داشته است. اما زمان الوصل در اواخر ۲۰۱۸ سند دیگری منتشر کرد که مدعی میشد دولت بشار الاسد به دنبال اعطای استقلال بیشتر به ایران برای انجام عملیاتهای نظامیاش است.
قنیطره استانی در مرز با اسرائیل بود و اسد سال گذشته آن را از کنترل مخالفان خارج کرد. عدم وجود احتمالی به اصطلاح «گردان دفاع محلی» در قنیطره شاید نشانی از عقبنشینی استراتژیک ایران در برابر اسرائیل باشد.
به علاوه، گزارشهایی از اختلافها و زدوخورد گاهبهگاه میان گردانهای دفاع ملی سوریه و گروههای شبهنظامی وابسته به ایران حکایت دارد. این خود نشاندهنده وجود اختلاف میان فرماندهی نیروهای مسلح سوریه و فرماندهی نیروهای وابسته به ایران است.
تلاشهای اخیر ج.ا. در سوریه
در هفتههای اخیر، گزارشهایی از تلاش ایران برای تشکیل گروههای شبهنظامی کاملاً سوری خبر دادهاند. به گفته «گزارشگران حقوق بشر سوریه»، ایران از نقاط مختلف سوریه دستکم ۱۲۰۰ تن را به خدمت گرفته تا یک نیروی نظامی جدید تشکیل دهد. [3]
حقوق بشر سوریه این گردانهای جدید را متفاوت از گردانهای شبهنظامی پیشین ایران میداند که برای جنگیدن در جنگ داخلی سوریه شکل گرفتند.
دست بر قضا گزارش مربوط به تشکیل گروههای شبهنظامی تماماً سوری همزمان با دو رویداد دیپلماتیک دیگر مربوط به سوریه بود: سفر مخفیانه اسد به ایران و دیدار متعاقب نتانیاهو و پوتین.
اسد ـ خامنهای در برابر نتانیاهو ـ پوتین
هنوز کسی نمیداند اسد در دیدار با رهبر و رئیس جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی فرمانده سپاه برونمرزی قدس چه توافقهایی انجام داد اما ادامه حضور نظامی ایران در سوریه علیرغم فشارهای بینالمللی احتمالاً یکی از موضوعات بحث بوده است. گزارشهای تأییدنشده دیگر از حامیان پانعرب ایران به این موضوع اشاره میکنند.
عبدالباری اطوان، سردبیر روزنامه عربی «رأی الیوم» ــ یک پایگاه پانعربیستها ــ استدلال میکند که دیدار «مخفیانه» اسد از تهران با روسیه هماهنگ نشده بود و به همین دلیل، دیدار متعاقب نتانیاهو و پوتین را باید واکنش مسکو به این «ناهماهنگی» تلقی کرد. [4]
ولادیمیر پوتین، ملقب به «مرد عمل» از سوی رهبر جمهوری اسلامی، از ابتدای اکتبر گذشته گفته بود که هدف نهایی مسکو در سوریه بیرونراندن «تمام» نیروهای نظامی کشورهای ثالث است [5]. دونالد ترامپ همتای آمریکاییاش سال جدید میلادی را با تأکید بر خروج زودهنگام آمریکا از سوریه آغاز کرد. پوتین نیز یک روز پس از سفر بشار اسد به ایران، پس از دیدار با نتانیاهو تأکید کرد که یک کارگروه بینالمللی برای نظارت بر خروج نیروهای بینالمللی تشکیل خواهد شد. پس از آن بنیامین نتانیاهو در نشست کابینه مدعی شد که با پوتین برای خروج تمام نیروهای نظامی از جمله ایران از سوریه توافق کرده است [6].
نویسنده رأیالیوم استدلال میکند که سفر اسد به تهران برای بحث بر سر استراتژی مقابله با نزدیکی اسرائیل و روسیه صورت گرفته است. بهویژه در واکنش به موافقت پوتین با اسرائیل برای هدفقراردادن نیروهای ایرانی در خاک سوریه. رئیسجمهوری روسیه چندی پیش در واکنش به سقوط یکی از جنگندههایش به دست اسرائیل سپر موشکی اسـ۳۰۰ را به سوریه آورد اما هرگز آن را عملیاتی نکرد. همزمان ارتش اسرائیل بارها اهداف ایرانی را در سوریه هدف قرار داد.
عطوان که زمانی گفته بود در صورت اصابت موشکهای ایران به تلآویو «پایکوبی» خواهد کرد، ۷ مارس ۲۰۱۹ در سرمقالهی دیگری هشدار داد که در صورت شکست داعش، ایران هدف بعدی استراتژیهای نظامی آمریکا خواهد بود. [7]
سوریه و «امنیت ملی» ج.ا.
هرچند ادعای عطوان را نمیتوان تأیید یا تکذیب کرد، اما واقعیت آن اهمیت کمتری از کارکرد سیاسی آن دارد. در واقع ایران و متحدانش با استفاده از چنین تهدید بالقوهای حضور نظامیشان را در سوریه توجیه خواهند کرد. یک حضور نظامی غیرمستقیم برای حفظ دولت مرکزی در دمشق و نهایتاً، حفظ دولت مرکزی در تهران. شبهنظامیان تماماً محلی یعنی نیازی به وجود سربازان ایرانی در سوریه نخواهد بود اما نفوذ نظامی کماکان ادامه خواهد داشت؛ به ویژه اینکه ایران در حال سرمایهگذاریهای اقتصادی پرــریسک در صنعت معدن و مخابرات و … سوریه است و بنا بر برخی گزارشها هماکنون شبهنظامیان خود را نیز در اطراف منابع اقتصادی این کشور پراکنده کرده است.
اعطای مدال نظامی ذوالفقار، بالاترین نشان نظامی جمهوری اسلامی به قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و مسئول مداخلههای نظامی برونمرزی ایران را میتوان به لحاظ سمبولیک مهر تأییدی بر «پایان پیروزمندانه جنگ» در سوریه دانست؛ اما نه مهر پایان بر مداخله نظامی در سوریه. در عین حال تشکیل گردانهای تماماً سوری به معنای خروج گردانهای متشکل از شهروندان خارجی از سوریه و اتمام ماموریت آنها در این کشور است. اما آیا قرار است این نیروها به کشورهای خود بازگردند و یا ماموریت جدیدی برای آنها در نظر گرفته شده است؟ این مسئلهای است که حرفهای رئیس دادگاه انقلاب در ابتدای این مطلب نیز به یاد ما میآورد.
در واقع مأموریت جدید آنها تفاوتی با مأموریت اصلیشان ندارد و برای فهمیدن آن نیازی به پناهبردن به تئوریهای توطئه نیست. حفظ دولتهای مرکزی هدف نهایی این استراتژی جمهوری اسلامی است؛ چه در خاک خود و چه در خاک دیگران. ادعاهای مقامهای جمهوری اسلامی در مورد حمایت ایران از «بیداری اسلامی» ــ نامی که جمهوری اسلامی بر بهار عربی نهاد ــ از اساس فریبکاری بودند و فهمیدن آن پس از تلاش برای حفظ اسد در دمشق و خواباندن قیام اعتراضی در بصره عراق و مداخله در اقلیم کردستان نیاز به تحلیل و تفسیر ندارد. ایران نام «محور مقاومت» را بر نظامیان و شبهنظامیان برونمرزی وابسته به خود گذاشته اما در واقع مرزهای سیاسی-نظامی خود را به کشورهای همسایه و منطقه گسترش داده است.
اگر سیر صعود نظامیان پاسدار همچون قاسم سلیمانی در نردبان قدرت ادامه یابد، شبهنظامیان مورد اشاره غضنفرآبادی با جنگیدن برای آنها پیشاپیش بزرگترین یاریشان را کرده اند. قاسم سلیمانی تنها به لطف جنگهای خونین در عراق و افغانستان و سوریه چهره شد، با پروپاگاندای داخلی و خارجی به «چهره مورد توجه» بدل شد و حالا هر روز بیش از پیش «کتشلوارپوش» میشود.
حقیقت دارد که نیروهای امپریالیستی را دیگر نمیتوان نادیده گرفت. فرآیندهای جدیدی از امپریالیسم در استراتژیهای توسعهطلبانه قدرتهای سرمایهداری معاصر، از آمریکا و فرانسه تا چین و روسیه در حال ظهورند. اما شوربختی وضعیت معاصر آنجاست که در خاورمیانه یا نیروهای خردهامپریالیستی همچون ایران داعیه آنتیامپریالیسم دارند، یا جزئیتهای ارتجاعی همچون داعش و القاعده. به همین سبب حمایت از تهران و دمشق در جنگ سوریه به بهانه مبارزه با امپریالیسم چیزی به جز حمایت از سرکوب گفتار انقلابی در سوریه و ایران نبود.
مداخلههای نظامی ایران در منطقه با گفتارهای مربوط به حاکمیت و امنیت و منافع ملی توجیه شدند. دفاع از مرزها از آن سوی مرزها و در مقابله با داعش شروع شد. اما به اصطلاح «اپوزیسیون» نیز گفتارهای انتقادآمیزشان را بر مبنای همین مفاهیم قرار دادند و استدلال میکردند جمهوری اسلامی به فکر «منافع ملی» نیست و «امنیت ملی» را به خطر میاندازد.
همزاد تمرکز بر امنیت ملی «دیگریهراسی» است؛ هراس از هر آنچه «ملی» نیست. گرچه مفهوم ملت در گفتارهای حکومت و اپوزیسیون تفاوتهایی دارد، چه دولت مرکزی جمهوری اسلامی و چه اپوزیسیون راستگرای آن در داخل و خارج کشور با تکیه بر دیگریهراسی دست به بسیج نیروها میزدند و میزنند.
نتیجه منطقی این گفتار نیز چیزی نبود به جز گل سرسبد ادعاهای اپوزیسیون که «ایران اشغال شده است» و در نتیجه ما میخواهیم «ایران را پس بگیریم». این در حالی است که بحث اصلی در اینجا باید اشغالگری حکومت ایران و استعمار خارجی و داخلی آن در قبال «دیگریهای هویت ملی» باشد.
بخشی از اپوزیسیون گزینه جنگ را در برابر جنگطلبی ایران مطرح کردهاند. اما آیا ایران همانطور که بارها برای «دشمنان» اش رجز خوانده است نخواهد توانست همچون در سوریه جنگ را به نفع سرکوب و متلاشیکردن حلقههای مقاومت محلی و شکست هر شکلی از خودآیینی اجتماعی پیش ببرد، و همه ظرفیتهای موجود و بالقوه مبارزات مردمی را نابود کند؟
ضرورت جنگ با گفتارهای ج.ا. و اپوزیسیون برای صلح
اپوزیسیون داخل و خارج تا امروز نتوانستهاند به گفتاری مستقل از گفتارهای دولتی و جکومتی ایران راه ببرند و در میان انواع و اقسام اپوزیسیون موجود، دخالتگری ایران در سوریه و عراق در تحلیلهای سیاسی داخل ایران نقش پررنگی ندارد.
اصلاحطلبان نیز به عنوان یک شبهاپوزیسیون داخل ایران به جز موارد استثنایی نظامیگری ایران را زیر سوال نبردند. اما بعد از انتشار سخنان غضنفرآبادی دو چهره سرشناس اصلاحطلب واکنش نشان دادند: احمد زیدآبادی و مصطفی تاجزاده هر دو با نگاهی ملیگرا به این سخنان او تاختند.
تاجزاده نیز ناامیدی حکومت از یاری «مردم» را گوشزد کرد، و و رویآوردن طیف اصولگرای حکومت به گروههای خارجی شبهنظامی را تلویحاً نشانه تخریب انقلاب به دست آنها دانست. زیدآبادی با انتقاد از این سخنان، و وسط کشیدن پای اتباع بیگانه را بهانهای به دست سلطنتطلبان دانست که میگویند ایران در اشغال است.
آیا آبشخور این سخنان یک گفتار امنیت ملی دیگر نیست؟ در وضعیتی که سیاست در سرتاسر منطقه و ایران با قدرتهای نظامی گره خورده است، مسئله اصلی بیگانه بودن حشدالشعبی، فاطمیون، زینبیون و حوثیها در نسبت با ملیت ایرانی نیست، بلکه یک مسأله پیشینی به مراتب مهمتر در کار است: بیگانگی حاکمان و اپوزیسیون راستگرایش در داخل و خارج از مردمی که ادعای نمایندگیشان را دارند.
در این شرایط نباید از نظر دور داشت که هنوز یک تهدید نظامی ویرانگر زندگی مردم را در ایران تهدید میکند. اما درست به همین خاطر است که باید برای مبارزه با هرگونه جنگطلبی احتمالی، با گفتارهای اپوزیسیون راستگرا و جمهوری اسلامی ــ گفتارهایی که بر جنگافروزی برای حفظ به اصطلاح امنیت ملی تأکید دارند ــ در جبههای مضاعف جنگید.
پانوشت:
[2] منبع
[3] گزارشهای مربوطه: یک، دو، سه
[4] منبع
[5] منبع
[6] گزارشهای مربوطه: یک، دو، سه، چهار
[7] منبع
حضور نظامی قدرتهای جهان و ایران اشتباهه باید بنویسید حضور نظامی قدرتهای جهان منجمله ایران
چون ایران هم درحال حاضر به کوری چشم شما ایرانیان خائن جزو قدرت های جهان بشمار میره
حمید / 26 March 2019
سخنان “غضنفری “خیلی رک وراست پرده از توطئه ها و استراتژی نظام علیه مردم ایران برداشت . او حقیقتی راگفت که پیش بینی میشد و آن سرکوب قیام عمومی مردم به ستوه آمده ایران علیه نظام توسط مزدوران و دست پرودگان رژیم که در سوریه و عراق مستقرند ! به هما ن طریق که بشار اسد توانست به کمک ج.ا و مزدورانش جنبش دمکراسی خواهی ملت سوریه را سرکوب کند. در سوریه نقش مخرب داعش که دست پرورده ترکیه و تندروهای عرب بود در اصل برای سرکوب جنبش های آزادی خواهانه مردم سوریه و کردها ایجاد شد که به سود بشار اسد خاتمه یافت !
bijan / 26 March 2019
ایران بجای دخالت در امور کشورهای دیگر بهتر است به درد مردم خودش برسد و جلوی دزدی وچپاول و ظلم سردمدارانش رابگیرد خصوصا سپاه و نهادهای امنیتی که آه از نهاد مردم در آورده اند.
وبه کوری چشم و پاچه خواران و نور چشمی ها ، مسولان بی لیاقت و نادان بهتر است دو تا سد و کانال درست کنند که با یک باران بهاری مملکت زیر آب نرود و جان و مال و همه هستی مردم از دست نرود.
مومن / 26 March 2019
خوشحالی ازآنچه حکومت اخوندی درسوریه انجام میدهد و یا اینکه که به کشتارو معلول وزخمی کردن هزاران مردم سوریه توام با خرابی ها فاجعه بار و دربدری هزاران مردمان سوریه انجامیده است هردو ازاقتصاد وپیشرفت و تکامل مردم ایران با ده ها وصدها میلیاردها دلار هزینه شده است..و چه درحال و چه درآینده با ادامه حیات حکومت اخوندی همچنان باید این ارقام نجومی را به هرشکل وفرمی ازصندوق ارزی ایران بپردازند..درحقیقت مورد اساسی که برای ابرقدرت ها باعث خشنودی است منقرض کردن نسل مردمان خاورمیانه و منقرض کردن اقتصاد ورفاه آنها بوده است که دراین جنگ ها فقط درسوریه بیش از چندصدهزارنفر کشته شده اند وبغییر از مفقودین وملعولین چه موافق وچه مخالف بشاراسد..وتنها وتنها این جنگ ها نیابتی با خرید اسلحه وجنگ افزار ازهمان ابرقدرت ها میسر بوده است…درحقیقت کشتار مردمان خاورمیانه طبق خواسته ابرقدرت ها با سناریو اسلامی و منافع بیکران ابرقدرت ها ازآنها…یکی موهبت های حکومت آخوندی و شرکاء در این جنگ ها و شکم پرکردن مزدورین پرداخت کلان میلیاردها دلاری بوده است که هیچ بانک خارجی لزومی نداشته رقمی به سوریه و عراق و لبنان و یمن وفلسطین وام غیرقابل پرداخت بدهد..ایران درصدد گسترش امپراطوری اسلام ناب محمدی به سوئیس و اتریش و آلمان قشون کشی نکرده است بلکه به کشور عقب مانده و فلاکت زده و بدون زیر بنای اقتصادی وتکنیکی وتولیدی ….متاسفانه بسیاری هستند که کورکشورخودشان هستند و بینای کشورسوریه که به مردم سوریه خوش بگذرد..واین تصور بسیار بسیار مهمل و چرند است که که ابرقدرت هائی که ادعای ابرقدرت کردن آلمان هیتلری را معدوم ونابود کردن اجازه ابرقدرت بودن و یا شدن آنهم یک حکومت عبابردوشان تمام وابسته وماوری تصور عقب مانده را بدهند…
حقیقتگو / 26 March 2019
اتفاقا در میان جریان های داخلی کسانی مخالف “دخالت ” ایران در سایر نقاط دنیا هستند که خودشون سر دسته دزدا و راهزنا هستن از جمله اصلاح طلبا
مسعود / 26 March 2019
جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب 57 شروع به سرکوب خونین نیروهای مخالف و قدرتمند داخلی کرد، از مارکسیستها و مجاهدین و کُردها شروع کرد و نهایتاً نیروهای دیگر از جمله ملی مذهبی ها و دیگران را به بهانه های مختلف با حذف فیزیکی و زندان و تبعید از میدان به در کرد و قدرت را قبضه کرد.
از همان ابتدای سرکوب وحشیانه، بی دلیل و خونین مردم کردستان مشخص بود که توطئه ای در کار است، اما متاسفانه مردم ایران و بالاخص قشر متوسط و ضعیف کشور که تولید کننده نیروهای بسیج و سپاه در شهرهای بزرگ مرکزی ایران بودند، فریب خورده و این سناریوی کثیف را باور کردند و با رژیم، علیه هموطنان خود، همکاری کردند.
امروز بر همگان روشن شده که کردستان در اوایل انقلاب 57 هرگز ادعای جدایی نکرد بلکه ادعای حق تعیین سرنوشت مردم کرد بود که به تجزیه طلبی توسط عمال جمهوری اسلامی تفسیر شد و در رادیو و تلویزیون به دروغ اشاعه شد.
سناریوهای کثیف و ضد ایرانی جمهوری اسلامی پس از قریب به 40 سال تازه برای همگان عیان می شود. تازه مشخص می شود چرا جمهوری اسلامی نیروهای انقلابی را به سمت خشونت سوق داد و برای حدود نیم قرن تخم کین را میان فرزندان این آب و خاک پرورش داد و تقویت کرد.
قبل از انقلاب تمامی نیروها در کنار هم انقلاب کردند، اما پس از آن همه دشمن هم شدند. این چه طلسم و ورد شیطانی کثیفی بود که جمهوری اسلامی در میان مردم ایران خواند و همه را با هم دشمن کرد؟
مردم ایران باید تا دیر نشده از خواب گران بیدار شوند و ریشه این نفاق را از خاک ایران برکنند.
صدیق / 27 March 2019
استفادە جمهوری اسلامی از نیروهای خارجی در سرکوب اعتراظات داخلی بی سابقه نیست. از جمله میتوان به استفاده از لباس شخصیهای عرب زبان در سرکوب تظاهرات ۳ اسفند 1377 سنندج اشاره کرد.
داریوش / 27 March 2019