بیخانمانی داستان یک زندگی است و این داستان دقیقا چیزی است که افراد طبقه متوسط یک جامعه از آن بیخبرند. برای بسیاری، بیخانمانی با مفاهیمی چون شکست یا اعتیاد همراه است؛ مفاهیمی که در پیوند با بیخانمانی میتوانند بسیار گمراه کننده باشند. خیلی از ما واقعیتهای زندگی یک بیخانمان را نمیدانیم و اغلب برداشتی نادرست و چه بسا نگاهی تحقیرآمیز به این افراد داریم. در بهترین حالت ما در مواجهه با فردی که همه زندگیاش را در یک ساک کوچک گذاشته و گوشه خیابان نشسته افسوس میخوریم بیآنکه بدانیم چرا و حقیقت زندگی این افراد چیست؟ مساله این است که به ازای هر فرد بیخانمانی که در جامعه خود میبینید یک داستان منحصر به فرد وجود دارد. شما این داستانها را نشنیدهاید، به همین دلیل بسیار عادی است اگر در مورد عوامل و دلایل بیخانمان شدن به اشتباه بیفتید. اما اگر میخواهید یک تصویر درست از مساله بیخانمانی در ذهن داشته باشید خوب است چند حقیقت مهم را درباره آن بدانید.
مردم و بیخانمانی
بیخانمانی فرهنگ، جنسیت، گرایش، سن و پیشزمینهای را نمیشناسد. کودکان و افراد بالغ چه زن و چه مرد به دلایل متفاوت میتوانند بیخانمان شوند. همچنین ویژگیهای فردی مثل میزان هوش به طور مشخص عامل بیخانمانی یا پیشگیری از آن نیستند اما میتوانند در کنار زمینهها و شرایط دیگر احتمال بیخانمان شدن را بالا ببرند.
همه بیخانمانها قربانی فقر نیستند
مهمترین عامل بیخانمانی در جهان فقر است. اما همه بیخانمانها افراد ورشکسته، بیکار یا فقرا نیستند. فرد بیخانمان لزوما از یک خانواده فقیر سربرنیاورده است. اگرچه فقر میتواند به بیخانمانی منجر شود اما عوامل دیگری چون مشکلات روانی و افسردگی حاد میتوانند در شرایطی در بیخانمانی افراد نقش داشته باشند؛ به ویژه کسانی که از اختلال استرسی پس از آسیب روانی رنج میبرند بیشتر در معرض چنین آسیبی قرار دارند. به عنوان مثال بخشی از افراد بیخانمان در ایالات متحده آمریکا کهنه سربازهایی هستند که نتوانستهاند با سبک زندگی شهری کنار بیایند یا دچار تروما هستند.
بیخانمانی برای فرار از خشونت خانگی
بخشی از گروه بزرگ بیخانمانها افرادی هستند که برای فرار از خشونتهای خانگی خانههای خود را ترک کردهاند. فرد آزارگری که کنترل امور مالی خانه را به دست میگیرد و مانع از ایجاد ارتباطات اجتماعی برای شریک زندگی خود و یا فرزندش میشود، موقعیتی برای فرد قربانی ایجاد میکند که او بدون آنکه استقلال مالی داشته باشد، از حمایت خانوادگی بهرهمند باشد، کار کند یا دوست و آشنایی داشته باشد و در موارد زیادی بدون تحصیلات کافی، به ناگهان تصمیم بگیرد خانه را ترک کند. قربانیان خشونت خانگی در شرایطی که از امکانات حمایتی دولتی برای دفاع از خود بیبهره باشند در معرض خطر بیخانمانی قرار دارند.
فرار از جنگ، بیماری و مرگ
بسیاری از افراد بیخانمان از وضعیت فاجعهباری گریختهاند که فراتر از تصور ماست. یک جستوجوی ساده در گوگل شما را با واقعیتهایی از زندگی بیخانمانهای گریخته از جنگ و مصیبت روبه رو میکند که شاید هرگز چیزی درباره آن نشنیده باشید. یا اگر شما ساکن یکی از شهرهای آمریکا یا اروپایی باشید، به احتمال زیاد افراد رها شده در خیابانی را میبینید که از هر کجای دنیا به این مناطق گریختهاند. فرار از جنگهای مذهبی، قومیتی، بیماریهای هولناک در کشورهای توسعهنیافته مهمترین عوامل ترک خانه و از دست دادن خانمان است.
بحرانهای فردی و خانوادگی
یک بحران خانوادگی یا شخصی در صورتی که یک فرد از شبکه حمایتی اجتماعی یا درآمد و شغل ثابت بهرهمند نباشد. میتواند به سرعت به عاملی برای بیخانمانی تبدیل شود. برای افرادی که در حال حاضر در زیر خط فقر زندگی میکنند هر عاملی (مثلا نداشتن یک ماشین) میتواند تبدیل به بحرانی شود که او را به بیخانمانی بکشاند. یا یک مشکل مهم در سلامتی مثل بیماری یکی از اعضای خانواده، طلاق یا مرگ یکی از افراد در یک خانواده کمدرآمد وقتی وضعیت اقتصادی را وخیمتر کند در بیخانمانی افراد نقش دارد.
بیخانمانی تهدیدی برای جمعیت جوان الجیبیتیکیو
جمعیت جوان الجیبیتی کیو در بسیاری از جوامع در خطر بیخانمانی پنهان قرار دارند. این گروه به دلیل مجموعهای از چالشهای خاص بیشتر از جمعیت هتروسکشوال در معرض خشونت خانگی، آزار و فقر قرار دارند. طرد شدن از سوی خانواده، تبعیضهای اجتماعی و از دست دادن شبکه اجتماعی موانعی برای یافتن کار، خانه و خانواده برای این دسته از افراد هستند که با پیچیده شدن شرایط احتمال بیخانمانی را افزایش میدهند.
امید برای بازگشت به جامعه
شاید گمان کنید که افراد بی خانمان تمایلی به بازگشت به زندگی اجتماعی و کار ندارند. اما در مواردی این مساله درست نیست. افراد بیخانمانی وجود دارند که بارها برای یافتن کار تلاش کردهاند اما هرگز موفق نشدهاند. این تصور رایج وجود دارد که این افراد اهل کار نیستند. اما واقعیت این است که افراد بیخانمان امید خود را برای مشارکت در زندگی اجتماعی از دست دادهاند. در مواردی که سازمانها و نهادهای حمایتی افراد بیخانمان را تحت پوشش قرار دادهاند، امکان آموزش و توانمندسازی و بازیابی سلامت روان را برای آنها فراهم کردهاند این افراد توانستهاند به سرعت از این موقعیت خارج شوند و وضعیت خود را به طور کلی تغییر بدهند.
بیخانمان اما با استعداد
بیخانمانی به معنای آن نیست که شما با افراد بدون مهارت یا ناقابل طرف هستید. یک فرد بیخانمان ممکن است مهارتهای ویژهای داشته باشد. او ممکن است به چند زبان سلط باشد، نقاش قابلی باشد، تحصیلات دانشگاهی را گذرانده باشد اما به دلایل متفاوتی دچار بیخانمانی شده باشد. از سوی دیگر این افراد معمولا توانایی همدلی بالایی دارند؛ بخشنده هستند، به راحتی به دیگران کمک میکنند، ارتباط خوبی با حیوانات دارند و نسبت به دیگران گذشت و سخاوت بیشتری دارند. پس وقتی از کنار یک خیابانخواب میگذرید، پیش از آنکه بخواهید او را به خاطر شرایط به وجود آمده سرزنش کنید، به عواملی بیندیشید که او را به خیابان آورده است.
سپاس از نویسنده گرامی نیلوفر جعفری برای مطلب روشنگرانهاش که با زبان ساده، زمینهها و موقعیتهای اجتماعی متنوعی را که به بیخانمانی منتهی میشوند، تشریح کرده است.
نزهت سراج / 01 March 2019
با سپاس از مقاله خوب تان
کامیار / 02 March 2019
روح خانم جعفری شاد باد که
به این موضوع مهم پرداخته اند.
لطفا باز هم بنویسید.
کتابهای آس و پاس در پاریس و لندن
و
جاده ای به اسکله ی ویگان
هر دو اثر نویسنده ی بیخانمان، جرج اورول خودمان، بعد از سرنخِ خانم جعفری، مسئله را برای مان بیشتر باز می کنند:
نوشته ای در سایت “عدم خشونت”
به اسمِ
جرج اورولِ بی خانمان، همچون پژوهشگری میدانی و ژرفاندیش در خیابان خوابی، حاشیهنشینی و فلاکت!
این درد را و هر دو کتاب را به ما معرفی میکند.
رضا امیدی نسب / 04 March 2019
با سپاس فراوان از پژوهشگر جوان و لطف دوستان که پیگیر این رنج رو به افزون زمانه گردیده اند .
اسم من درد و غم و تنهایی و یک دنیا آرزوی و با کوله باری از بی خانمانی این مطلب زیبا را خواندم .
بقولی فقط میتونم بگویم راجع به من و خیلی از من های دیگر نمیشود به راحتی قضاوت کرد . هرگاه جای من بودید و با همه ی بدی ها و تلخی های زمانه ای پر فریب و پر تنش و پر از درد و تنهایی ملموس شدید دست به قضاوت بلند کنید .
فرهاد / 06 March 2019