واپسین پیام مریخنورد در بیستم خرداد دریافت شد؛ پیامی که از قول یک راوی انسانی میشد اینطور ترجمهاش کرد: “باتریهایم ضعیف است و دارد هوا تاریک میشود”. افزون بر هزار دفعه تلاش مهندسین مأموریت در طول ۲۴۹ روزی که از ارسال این پیام نومیدکننده سپری شد برای ارتباط مجدد با کاوشگر، ثمری نداد؛ و مریخنورد «آپورچونیتی» با ثبت رکورد ۱۴ سال و ۴۶ روز فعالیت مستمر بر سطح سیاره سرخ، به مأموریت درخشان خود خاتمه داد. در این یادداشت، نگاهی اجمالی به فراز و فرودهای این مأموریت تاریخی داریم.
مریخ در ژانویه ۲۰۰۴، به فاصله بیست روز میزبان دو مریخنورد افسانهای شد: اسپیریت و آپورچونیتی، که هر دو به منظور کشف شواهد جریان آب در گذشته مریخ عازم این سیاره شدند. این دو آزمایشگاه کوچک و متحرک زمینشناسی، به یک بازوی روبوتیک مجهز بودند که خود از پنج ابزار علمی تشکیل شده بود: دو طیفسنج، یک مجموعهآهنربا برای جمعآوری ذرات غبار، یک تصویربردار میکروسکوپی، و همچنین ابزاری برای زدودن لایههای هوازده از سطح سنگهای تحت بررسی.
هنوز سه ماه از آغاز مأموریت آپورچونیتی نگذشته بود، که این مریخنورد به نخستین شواهد بیشبهه جریان آب در گذشته آن منطقه از مریخ دست یافت. این شواهد از جمله عبارت بودند از توزیع منظم و تصادفی گویچههایی به قطر ۱۰۰ الی ۲۵۰ میکرومتر از جنس هماتیت، و همچنین کشف ترکیبات سولفات و ژاروسیت، در لایههای مختلف خاک منطقه (که همگی نشان از تشکیل و تحول خود در محیطی آبدار میدادند). آپورچونیتی با دستیابی به این شواهد در طول همان مدت اسمی عملکرد خود در مریخ (یعنی کمتر از ۹۰ روز)، عملاً اهداف اصلی مأموریت خود را برآورده کرد.
اما این تازه آغاز راه بود. آپورچونیتی پنجاه و پنج برابر عمر اسمی خود در این سیاره دوام آورد، و انبوهی از یافتهها را به زمین مخابره کرد. این زوج مریخنورد، بر خلاف زوج مریخنشینهای وایکینگ در دهه ۷۰ میلادی که انرژی خود را از یک منبع گرماهستهای تأمین میکردند، به پنلهای خورشیدی و باتریهای لیتیوم-یونیِ قابل شارژ مجهز بودند. لذا مادامکه اسپیریت و آپورچونیتی در معرض نور مستمر آفتاب بودند، به شرط سلامت تجهیزاتشان، مشکلی در ادامه مأموریت خود نمیدیدند. کافی بود در فصول سرد سیاره که ارتفاع خورشید از افق کاهش مییافت، مریخنوردها را در سطحی شیبدار و رو به خورشید «پارک» کرد، تا به مرور زمان بر ارتفاع خورشید افزوده شود و باتریها (که تا آن زمان تنها کفاف تأمین انرژی رادیاتورهای گرمکننده مریخنورد را داشتند) توان از سرگرفتن مأموریت عادی کاوشگر را پیدا بکنند. به این شیوه، مریخنوردها هر زمستان را پشت سر میگذاشتند و مأموریتشان تمدید میشد.
اما تا سال ۲۰۱۰، دو چرخ اسپیریت (از مجموع شش چرخ آن) از حرکت بازایستاده بود، و مهندسین این مأموریت، شانس رساندنِ بهموقعِ مریخنورد را به موضعی شیبدار برای «پارک» آن از دست دادند. پس از ماهها تلاش ناکام مهندسین، اسپیریتِ گیرافتاده در خاک مریخ و بیرمق از ذخیره رو به اتمام باتریهایش، آخرین سیگنال خود را در ۲۲ مارس ۲۰۱۰ به زمین مخابره کرد.
دیگر تهدید جدی در برابر تداوم این دو مأموریت، طوفانهای سرتاسری مریخ بود که هر از چندسال این سیاره را در پیلهای از غبار فرومیبردند و موجب افت ورودی نور خورشید به سطح سیاره میشدند. امید به پاکسازی پنلهای خورشیدی غبارگرفتهی مریخنوردها در پی فرونشستن آن طوفان از طریق همان طوفان، تنها طریق محتمل گریز از این تقدیر تیره بود – که اغلب جواب هم میداد. اما طوفان بزرگ ژوئن ۲۰۱۸ که به مدت چند هفته کل سیاره را احاطه کرد، عاقبت بلای جان آپورچونیتی شد. مریخنورد در ۱۲ ژوئن ارتباطش را با زمین از دست داد، و ماهها تلاش مهندسین برای بازیابی این ارتباط، بینتیجه ماند.
چهارده سال بررسیهای آپورچورنیتی در طول یک مسیر ۴۸ کیلومتری از خلال فلات نصفالنهار مریخ معلوم ساخته که این منطقه روزگاری به بستر یک اقیانوس بزرگ از آب شور شکل میداده است. به یمن وفور دهانههای شهابسنگیِ ریز و درشت در جایجای این مسیر، آپورچونیتی به چشمانداز ارزندهای از لایههای مختلف خاک این فلات هم دسترسی داشت. به علاوه، بررسی شکل و الگوی توزیع تلماسهها بر سطح فلات نیز از تفاوت الگوهای وزش باد در گذشته مریخ حکایت داشت، که میتوانسته ناشی از تفاوت زاویه مِیل محور چرخش این سیاره در گذشته بوده باشد.
با اتمام مأموریت آپورچونیتی، مریخ هماینک تنها میزبان یک مریخنورد دیگر است: کیوریاسیتی، که از اوت ۲۰۱۲ تاکنون در دهانه گِیل، واقع در استوای مریخ به فعالیت و کند و کاو در گذشته مدفون مریخ مشغول است.
وجه تسمیه عناوین اسپیریت و آپورچونیتی، به مسابقهای دانشآموزی برای نامگذاری این دو مریخنورد برمیگردد، که در جریان آن سوفی کالیز، دخترک نهساله روسی-آمریکایی، با این انشاء که عناوین اسپیریت (به معنای «روحیه») و آپورچونیتی (به معنای «فرصت») از جمله پایانی آن استخراج شدند، برنده شد:
“در یک نوانخانه زندگی میکردم. تاریک و سرد و خلوت بود. شب که میشد، به آسمان پرستاره نگاه میکردم و حالم بهتر میشد. رؤیایم این بود که بتوانم روزی به آنجا پرواز کنم. در آمریکا توانستم همه رؤیاهایم را عملی کنم. ممنونم به خاطر این «روحیه» و این «فرصت».”