در ایران محکومان بهترور فرصت مییابند تا با انتشار کتاب روایت خود را بهعنوان تنها روایت مقبول از واقعیت تبلیغ کنند. کاظم دارابی، که بههمراه دو شهروند لبنانی در جریان ترور میکونوس مجرم شناخته شدند، کتاب خاطرات خود را با عنوان «نقاشی قهوهخانه» منتشر کرده است. این کتاب توسط محسن کاظمی، «پژوهشگر حوزه تاریخ» نوشته شده است. به گفته کاظمی نوشتن این کتاب ۱۰ سال طول کشیده و حاوی روایت دارابی از ترور میکونوس و دادگاه آن است.
در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ گروهی از فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی از جمله صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران که برای «کنگره جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات» به برلین رفته بودند در رستورانی به نام میکونوس مورد حمله ۳ فرد مسلح به سلاح خودکار قرار گرفته و کشته شدند. یک سال بعد از این حادثه، کاظم دارابی با ظن به عضویت در سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و ۴ لبنانی به نام های یوسف امین، محمد اتریس، عطاالله عیاد و عباس راحیل توسط پلیس آلمان دستگیر شدند. طبق گزارشهای منتشر شده عبدالرحمان بنیهاشمی مامور امنیتی جمهوری اسلامی که رهبری عملیات را بر عهده داشت موفق شده بود به ایران برگردد. براساس حکم دادگاه ميکونوس، آخرين رايزنی های «تروريست ها» برای انجام اين قتل، در منزل کاظم دارابی انجام شده بود. پس از محاکمه متهمان با حضور ۱۷۰ شاهد، کاظم دارابی به حبس ابد محکوم شد و دادگاه تایید کرد که مقامات وقت جمهوری اسلامی (علی خامنهای، اکبر رفسنجانی، علیاکبر ولایتی و علی فلاحیان وزیر وقت اطلاعات) از این ترور آگاه بوده و درآن «آمریت» داشتهاند.
کاظم دارابی پس از تحمل ۱۵ سال زندان، علیرغم اعتراض فعالان مخالف جمهوری اسلامی آزاد شد و به ایران بازگشت. او در تهران ادعا کرد که در آلمان به تحصیل مشغول بوده و « ۱۵ سال از عمر خود و خانوادهاش به علت یک اتهام واهی و بی اساس ضایع شده». او آنزمان گفته بود: «تصمیم دارم کتابی به زبان آلمانی بنویسم و سپس آن را به فارسی نیز ترجمه کنم و در این کتاب همه مطالب را درباره اتهامات واهی و زندانی شدن با دلیل ومنطق بیان کنم».
اکنون دارابی کتاب خاطرات خود را منتشر کرده است. مرتضی سرهنگی مدیر «دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری»، کتاب دارابی را بخشی از «تاریخ شفاهی» انقلاب اسلامی خوانده و دارابی را با سربازان جنگ جهانی دوم مقایسه کرده است: «شرایط جنگ جهانی دوم به گونهای بود که ۵۰ میلیون قربانی از جهان گرفت. این حادثه به اندازهای فراگیر بود که سربازان آن پس از جنگ منتظر مورخان رسمی نماندند و خود شروع به نوشتن کردند. تاریخ شفاهی پس از این واقعه اوج گرفت و پخته شد».
مسئله جالب توجه در این اظهارات، تغییر نقش کاظم دارابی از عامل ترور به یک «قربانی» است.
صرفنظر از انگیزهها و نقاط تاریکی که در قتل و ترور وجود دارد، روایت قاتلان و تروریستها از اقداماتشان غالبا مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد. اما این نوع «جذابیت سوژه»، فارغ از بعد سیاسی یا اجتماعی باورپذیری کمتری نسبت به روایت یک قربانی دارد. از اینرو دارابی سعی کرده در نقش یک بیگناه فرورود تا رابطه میان راوی و خواننده را تحت تاثیر قرار دهد و بسته به مهارتش در بازتاب آنچه در گذشته اتفاق افتاده است، ذهن خواننده را نسبت به درک «واقعیت» بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر کند.
از سوی دیگر او قادر نیست اقدامات گذشته خود را پاک کند و کتاب او برای بسیاری، روایت قاتل از قتل باقی میماند. در«خیرخواهان» یکی از مهمترین آثار داستانی مرتبط با هولوکاست، که از معدود مواردی است که یک فاجعه سیاسی-تاریخی از زبان «ظالم» روایت میشود، جاناتان لیتل، نویسنده فرانسوی-آمریکایی معاصر، بهطرز بیسابقهای در جایگاه یک افسر گردان حفاظتی حزب نازی قرار میگیرد و تلاش میکند تا خوانندگان را متقاعد کند که قتلعام یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم براساس «وظیفهشناسی» صورت گرفته است. بانظر به اینکه اثر جاناتان لیتل در دستهبندی آثار داستانی و ساختگی قرار میگیرد، نمیتواند به عنوان روایت یک افسر نازی یا روایت قاتل از قتل محسوب شود اما مسئله روایت «یک جانبه» را مطرح میکند که در خاطره نویسی بسیار رواج دارد. خاطره نویسی، با وجود اینکه راوی را به واقعیت رخداده محدود میکند اما اگر مجرم در جایگاه راوی قرار بگیرد به نوعی این فرصت به او داده میشود تا واقعیت را طبق میل خود دستکاری کرده و خود را از وقایع گذشته تبرئه کند.
دارابی در مراسم رونمایی از کتاب خاطراتش گفته است:
« من به ارتکاب این جرم متهم شدم، در حالی که در روز حادثه حدود ۴۰۰ کیلومتر با منطقه عملیاتی فاصله داشتم. برای آنها اهمیتی نداشت که من در این کشور درس خوانده و دارای خانواده هستم و آیا این اتهام واقعیت دارد یا خیر. برای آنها مهم این بود که یک ایرانی برای این ماجرا متهم شود. اگر من را متهم نمیکردند، نمیتوانستند جمهوری اسلامی را مورد هدف خود قرار دهند. من برای آلمانیها یک سیبل بودم. در این راه نه تنها خود آلمانیها، بلکه تمام معارضین با انقلاب از بنی صدر گرفته تا منافقین سعی کردند به این جریان کمک کنند و اعتقادات مذهبی و فعالیتهایی مانند عزاداری عاشورا و … که انجام میدادم استفاده کرده تا من را به عنوان یک انسان مذهبی چماق به دست معرفی کنند. در واقع آنها من را قبل از صدور حکم محکوم کرده بودند.»
به همین دلیل روایت «متجاوز» بدون روایت «قربانی» و روایت «ظالم» بدون روایت «مظلوم» تهی از اعتبار و در مواردی تقویتکننده ظلم شمرده میشود.
در ایران انتشار محصولات فرهنگی بهشدت تحت کنترل «راویان رسمی» جمهوری اسلامی قرار دارد، که روایتی اساسا حکومتی و یکجانبه دارند. دستگاههای نظارتی جمهوری اسلامی هرگز به قربانیان ترور میکونوس و دیگر ترورهای دستگاههای اطلاعاتی ایران، فرصت صحبتکردن از این واقعه و روایت آنچه برآنها گذشته را نخواهند داد. انتشار کتاب کاظم دارابی نیز بار دیگر این روایت یکجانبه را از سرکوب مخالفان در اروپا مطرح میکند که هرگز در جمع افرادی که با او سویههای نظری و سیاسی مشترک دارند مورد چالش قرار نخواهد گرفت.
دارابی با اشاره به استفاده از «اسناد آلمان» و به زبان آلمانی تلاش کرده تا کتاب خود را مستند و شامل همه روایتها جلوه دهد. اسنادی که بخش زیادی از آنها در دسترس عموم قرار دارند و دارابی را عامل ترور وابسته به جمهوری اسلامی معرفی میکنند. افزون بر این، روایت جمهوری اسلامی بهعنوان «تنها حقیقت موجود» تبلیغ میشود. دارابی در مورد خاطراتش گفته است: «اگر کسی چه در داخل و چه در خارج از کشور، میخواهد به حقیقت دست یابد، باید این کتاب را بخواند».
او گفته است: «عنوان اثر اشارهای دارد به رستوران میکونوس. قهوهخانه معمولاً جایی است که در آن سیگار میکشند و غیبت میکنند و من نقال این قهوهخانه هستم.»
بیشتر بخوانید:
در ذیل مطلبی است از سایت قدیمی “رادیو زمانه” در مورد ترور در رستوران میکونوس
—————–
کابوس میکونوس
گفتوگو با رویا حکاکیان
احسان عابدی
میکونوس که روزگاری تنها نام سادهای بود بر یک رستوران در شهر برلین، اکنون فصلی است از تاریخ معاصر ایران که درباره آن داوری میشود. این فصل داستان کشته شدن چهار تن از مخالفان حکومت ایران است که انگشت اتهام را متوجه برخی از سران این حکومت کرد و بر روابط ایران و غرب سایه انداخت.
رویا حکاکیان در کتاب “قاتلان قصر فیروزه” (Assassins of the Turquoise Palace)روایتی دقیق و جزیینگر از این رخداد ارائه میدهد. این کتاب سپتامبر امسال در آمریکا منتشر شد، اما در همین زمان کوتاه نیز موضوع نقدها و یادداشتهای بسیاری در رسانههای انگلیسی زبان بوده است، چنانچه مجله تایم به عنوان “اثری درخشان و جذاب” از آن نام برد و نیویورک تایمز هم آن را در فهرست صد کتاب برگزیده سال ۲۰۱۱ قرار داد.
حکاکیان پیش از این، کتاب “سفر از سرمین نه” (Journey from the Land of No) را به زبان انگلیسی منتشر کرده بود که شرح خاطرات کودکی او قبل از مهاجرت به غرب است. این کتاب نیز برگزیده نشریات “پابلیشرز ویکلی” و “ال مگزین” در سال ۲۰۰۴ شد.
گفتوگوی ما با رویا حکاکیان، نویسنده مقیم نیویورک را درباره این کتاب میخوانید:
ژاله / 05 February 2019
عزا داری و سینه زنی و اعتقادات قوی مذهبی در مملکت کفر؟! کسی که چنین اعتقادات مذهبی قوی دارد در مملکت کفر و بی حجابی و مشروب خواری و … چه می کند؟ رشته تحصیلی ایشان چه بود؟ آیا این امکان وجود نداشت که آن رشته را در داخل ایران بخواند؟ ظاهراً این آقا دادگاههای آلمان و کشورهای دمکراتیک را با دادگاههای قاضی صلواتی و دیگر هم قماش های چماق بدست و گوش به فرمان شکنجهگران وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه اشتباه گرفته است! این کتاب سراسر دروغ البته سویه ای مثبت دارد و آن این است که نه تنها عاملین بی سواد و متحجر (و البته قربانی) آن ترور از کرده خود احساس شرم می کنند، بلکه آمرین ترورها هم دفاعی بر عملکرد خود ندارند و سعی در مخفی کردن و کتمان جنایت خود می کنند.
این تلاشهای بی حاصل، از درون باطل و دو روی رژیمی پرده برمیدارد که با پرچم اسلام مرتکب هر جنایتی میشود تا دمی بیشتر در قدرت بماند.
کتاب فوق در زمره هزاران تالیف حکومتی قرار دارد که فاقد هر گونه فکت تاریخی و یا مستندات متقن است. اتفاقاً چنین کتابهایی برای اثبات درون باطل و منافق حاکمان جمهوری اسلامی بسیار مفید است، کسانی که شرم از افشای عملکرد خونریز خود دارند و مرتکب هر حیلهای می شوند تا شاید بتوانند دستان خون آلود خود را مخفی کنند تا عیان نشود.
سرانجام این تروریست باید برای سایرین که با این رژیم همکاری می کنند درس عبرت باشد تا آلت دست عده ای دنیا دوست و قدرت طلب نشوند و زندگی خود و سایر هموطنانشان را برای چنین بی ارزشهایی بخطر نیاندازند.
بردیا / 07 February 2019