شنبه شب ۲۹ دی/۱۹ ژانویه: برنامه “۲۰:۳۰” شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی نمایشی امنیتی پخش کرد که مضمون آن پروندهسازی برای فعالان کارگری و مدنی و همچنین جمعی از روزنامهنگاران بود.
شادیار عمرانی و بهرنگ زندی، از جمله روزنامهنگاران و کنشگرانی هستند که در برنامه امنیتی از آنان نام بردهاند. آنان با بیانیههای زیر به برنامه امنیتی واکنش نشان دادهاند:
شادیار عمرانی:
آفتاب آمد دلیل آفتاب: مستند طراحی سوخته خود اثبات شکنجه است
در فیلمی که شبکه دو سیمای جمهوری اسلامی ایران زیر عنوان مستند طراحی سوخته پخش کرد، نام، عکس و ویدئویی از مرا به اطلاعاتی نادرست و اتهاماتی کذب الصاق کرده بود. از این رو، به عنوان یک روزنامهنگار که تعهد اجتماعی خود را در رساندن خبر و آرای حقیقی به مردم پذیرفته و همواره به آن پایبند بودهام، وظیفه خود میدانم که اکنون نیز این رسالت خود را پاس بدارم و سکوت نکنم.
جمهوری اسلامی ایران با تمام نیرو و سیستم امنیتی خود برای تخریب جنبشی پیشرو که امروز در مسیر حقطلبی گام برمیدارد، ویدئویی تهیه کرده است که ملغمهای از نامها، گرایشهای فکری، چهرههای رسانهای، احزاب، اپوزیسیون راست و چپ، بیربط و حتی در تضاد با یکدیگر است، تا به مخاطب خود بقبولاند که آنچه در تصاویر کارگران بازداشت شده و اعترافات اجباریشان میبینند، آثار شدید شکنجه و ارعاب نیست. آنها سعی کردهاند که در سناریویی بی سر و ته آنچه واقعیت ندارد را به خورد مخاطب دهند تا واقعیتی که به وضوح عیان است دیده نشود. واقعیتی که تک تک هشتاد میلیون ایرانی به وضوح میبینند و با پوست و خون و جان خود درک میکنند ستم و ظلمی روزافزون، سفرههای هر روز خالیتر از روز پیش، بیکاری و فقر، مشکلات اقتصادی و معیشتی کمرشکن، سلب آسایش و آرامش و امنیت خود و تهدیدی است که از سوی دشمن خانگیشان، یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران، میبینند. واقعیت موجود، کارگرانی هستند که ماهها است مزدی نگرفتهاند، در پاسخ به مطالبهشان شلاق خوردهاند، به زندان افتادهاند، شکنجه و تهدید شدهاند و اکنون با اقدامات دستگاه امنیتی ایران از جمله پخش چنین ویدئویی کرامت انسانی خود را نیز پایمال شده مییابند.
ترفندهایی از این دست، کار امروز و دیروز نظام استبدادی ایران نیست. اتفاقاً جمهوری اسلامی ایران خود پیشقراول الگوبرداری از سیاستهای غرب است. از سیاست مککارتیزم دهه پنجاه آمریکا نیک آموخته است که هرگاه به بحرانی خورد دشمنی داخلی بسازد و آن را به دشمنان فرضی خارجی ربط بدهد، اتهامهای امنیتی بزند و با این ابزار هر صدای حقطلبی را در نای خفه کند. برای این حافظان ستونهای اسلام، هیچ مرزی بین توحش و انسانیت وجود ندارد و سرافرازانه جنایات فراوانی را در تاریخ خود رقم زده است. از کشتار بیشماری از فعالان آزادیخواه دهه شصت گرفته، تا قتلهای زنجیرهای، ترورهای خارج از ایران، کشتار کارگران خاتونآباد، حمله به کردستان، حمله به کوی دانشگاه، آتش گشودن بر خیل مردم معترض، دستگیریهای گسترده روزنامهنگاران، کشتن بازداشت شدگان زیر شکنجه و تجاوز به آنها و انبوهی از ستم و ظلمی که چهرهای خونخوار این نظام را کامل ترسیم کرده است. این آن واقعیتی است که در مستند طراحی سوخته نمیتوان یافت، اما مردم ایران چهار دهه است که مکرراً تجربه کردهاند. این مردم کدام سناریوی کذب نظام را باور کردهاند، که اکنون این همه آسمان و ریسمان بافی را باور کنند؟
آنچه من بر حکم تعهدم به عنوان یک روزنامهنگار مستقل کردهام و همواره خواهم کرد، بیان واقعیت موجود است. واقعیتی که برای نظامی که مشروعیت نداشته خود را بر پایه دروغ و ارعاب میگیرد، تلخ است. واقعیت این است که اسماعیل بخشی تکثیر شده است. او تک نیست و امروز به تعداد تمام کارگران و زحمتکشانی که ظلم و نابرابری و ستم مادام این نظام را چهل سال است تحمل کردهاند اسماعیل بخشی داریم؛ هر کدامشان رهبران آیندهای برابر و آزاد خواهند بود. این واقعیتی است که باید دید و به حکم تعهد نباید کتمان کرد. من، شادیار عمرانی، به پشتوانه همین مخاطبان آگاهم، برای دروغهایی که به من نسبت دادهاند ارزشی قائل نیستم و البته اکنون از هر زمانی مصممترم تا در نشان دادن واقعیت کثیف این نظام لحظهای تعلل نکنم. این حق مردم است که حقیقت را بدانند و عهد من با آنها که تا پای جان حافظ این حقشان باشم.
بهرنگ زندی:
ساخت مستند طراحی سوخته برای ارعاب روزنامه نگاران خارج از کشور نیز بود
مستند طراحی سوخته که روز بیست و نهم دیماه از بخش خبری بیست و سی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد، منطق چهل ساله جمهوری اسلامی را در برخورد با مخالفان سیاسی، فعالان کارگری و صنفی، فعالان دانشجویی، روزنامه نگاران و نویسندگان نشان داد. اعتراف زیر شکنجه و به تبع آن اعتراف گیری تلویزیونی عمری به درازای حاکمیت جمهوری اسلامی دارد و عدم پاسخ گویی مقامات قضایی و امنیتی به عملکردشان در مورد بازداشت شدگان و زندانیها قانون نانوشتهای است که به صورت بسیار پیگیرانه در همه دولتهای جمهوری اسلامی با هر رویکرد و سلیقه سیاسی که داشتهاند، دنبال شده است. آوردن اسم من در کنار اسامی دیگر در چارتی که نیروهای امنیتی ترسیم کردهاند و ربط دادن آن به اعتراضات کارگری در هفت تپه، که گویا مبنایی بوده برای ربط دادن این اتفاقات به خارج از کشورنه تنها نمیتواند خللی در اتفاقاتی که بر روی زمین سفت و در زندگی واقعی کارگران و مزدبگیران در ایران میافتد ایجاد کند و یا آن را بتراشد، بلکه هر انسانی با ذره ای انصاف با دیدن این مستند میتواند درک کند که بازی نیروهای امنیتی برای تغییر جهت اعتراضات کارگری در ایران، پیش از آنکه حتی برشته شود، خام خام سوخته است.
من به عنوان یک روزنامه نگار مستقل که برای مدتی افتخار همکاری با رادیو زمانه را هم داشتهام، بر اساس مقتضیات حرفهام بدون کوچکترین تخطی از تعهدات و وظایفم، در مورد اعتراضات کارگری چه در هفت تپه و چه در هر جای ایران اطلاع رسانی کردهام. دلیل این کار هم به صورت واضح این بوده که در ایران گردش آزادانه اطلاعات ناقص است و به خصوص موضوعاتی از این دست با دیوار سانسور مواجه میشود. مشاهده و لمس حقوقهای معوقه، بیمههای پرداخت نشده، بلاتکلیف کردن کارگران مجتمع کشت و صنعت هفت تپه در مساله واگذاری به بخش خصوصی، چپاول دسترنج کارگران، نداشتن حق تشکلهای مستقل کارگری در کنار صدها مشکلات و مسائل دیگر در زندگی کارگران به چشم تیزبینی نیاز ندارد و من هم کاری جز انعکاس این اتفاقات، مشکلات و دردها انجام ندادهام. سیاست حکومت ایران در ممانعت، سانسور و جلوگیری از گردش آزادانه اطلاعات تنها علیه هزاران روزنامه نگار و جراید، نشریهها و رسانههایی که با سیلی صورتشان را سرخ نگه میدارند، اعمال نمیشود، بلکه جمهوری اسلامی در تلاش است با ساختن مستندهایی از این دست و جا دادن روزنامه نگارانی که در خارج از کشور کار میکنند به عنوان عوامل سرویسهای بیگانه و جاسوس این رعب و وحشتی را که در داخل ایجاد کرده بر آنها هم تحمیل کند. مستند طراحی سوخته برای من به عنوان روزنامه نگار در حوزه کارگری با این مشخصات تعریف میشود هرچند که می توان تفاسیر درستتری از این مستند در جایگاههای مختلف سیاسی و طبقاتی ارائه داد.