فاطیما باب تصورش را هم نمی کرد که تلاشاش بعد از نزدیک به ۲۴ سال برای اطلاعرسانی در مورد گازهای سمی تولیدشده در مجموعه کارخانههای “Sterlite Copper” به ثمر بنشیند و بتواند بیش از ۲۰ هزار کارگر و ساکنان حومه این مجموعه معادن را به خیابان بکشد.
در ۲۲ مه سال جاری جمعیتی حدود ۲۰۰۰۰ نفر به خیابان ها آمدند تا مخالفت خود با طرحهای این شرکت را که دومین تولید کننده بزرگ مس در جهان است اعلام کنند. این تعداد معترض برای هماهنگکنندگانی چون او غیرقابل پیشبینی بود. پلیس به شدت واکنش نشان داد و با گاز اشکآور معترضین را متفرق کرد و دراین درگیریها تعدادی هم جان باختند. این تظاهرات از مرگبارترین اعتراضات محیط زیست در سال ۲۰۱۸ بود که ۱۳نفرکشته و ده ها نفر در آن زخمی شدند.
براساس اطلاعات وبسایت “Sterlite”، این مجموعه ظرفیت تولید ۴۰۰۰۰۰ تن مس در سال را دارد. علاوه بر این، مجموعه دارای یک نیروگاه زغال سنگ نیز هست و پتانسیل این را دارد که سالانه ۱,۲ میلیون تن اسید سولفوریک و بیش از ۲۲۰ هزار تن اسید فسفریک تولید کند؛ حجم عظیمی از سموم که ساکنین محلی و کارگران سالهاست با آن زندگی میکنند.
فاطیما در یکی از سخنرانیهایش میگوید: «آنها ما را ضد اجتماع و امنیت هند نشان میدهند، یا ادعا میکنند که من یک مسیحی هستم و علیه مذاهب دیگرم. اما در این مبارزه هندوها و مسلمانان همه کنارهم بودند. ما وطنپرست هستیم و میخواهیم منابع کشورمان را نجات دهیم. چیزی در جهان درحال وقوع است. فعالان اجتماعی به عنوان افرادی مخل امنیت جامعه و نظم موجود خوانده میشوند، ولی ما علیه کشورمان نیستیم. ما خیلی وطنپرست هستیم و به همین دلیل این گونه تلاش میکنیم. ما نمیخواهیم کشورمان به نفع یک اقلیت فروخته شود، این پدیده ازبین بردن مردم و کره زمین برای سود و منافع یک گروه، فقط در هند اتفاق نمیافتد. این یک معضل جهانیست. ما باید بخاطرنسلهای آینده کنارهم جمع شویم. باید قوی و شجاع باشیم و ارزشهایمان را حفظ کنیم. “
همبستگی کارگران و زیست محیطیها علیه صنایع
جهان صنعتی شده امروز و شیوه توسعه در عصر ما در واقع مجموعه ایست از ثروت و قانون . قوانین و سرمایههایی که برای هموار کردن راههای اجرایی که تامین کننده منافع مجموعه ای محدودند صرف میشوند. مجموعه ای از صنایع و شرکتها و سازمانهای جهانی که با سیاستهای توجه صرف به بازار و مصرف بیشتر، و به تبع آن افزایش تولید و فروش بیشتر، منابع طبیعی را به تمامی تصاحب کرده اند. چه چیز بیش از این بزنگاه ارتباط توسعه با مصرف نیروی کار و نابودی منابع طبیعی میتواند کارگران و زیستمحیطیها را دریک راه و در کنارهم نگاه دارد.
این مشروعیت دادن به تمام تصمیمات سرمایهداران و صاحبان صنایع به منزله غلبه سرمایه بر نیروی کار است. به این معنا سوددهی در حداقل زمان ممکن و با حداقل سرمایه گذاری ممکن، با مفهوم حفظ منفعت سرمایهگذاران توجیهپذیر میشود. در چنین شرایطی امنیت شغلی کارگران ابزاریست در دست کارفرما و صاحبان صنایع تا بتوانند مصرف هر چه بیشتر نیروی کار را با آن تضمین کنند. نقطهای که آغاز بیثباتی اقتصادیست و منجر میشود به توسعه ای عدالتزدا که قربانیان آن طبیعت است (برای تامین منابع اولیه بیشتر و در دسترس تر، و فرو خوردن مازاد و زبالههای تولیدشده) و نیروی کار ارزان و قابل استثمار (منتخب از طبقهای که محصول از بین رفتن عدالت اجتماعی و افزایش تضاد طبقاتی اند).
انگار طبعاً تقاضاها و برنامههای دنیای کارگری و جنبشهای زیست محیطی در تقابل هم هستند. اما در واقع این تقسیم مصنوعی چیزی بیش از یک استراتژی مهم نظامهای نئولیبرالی نیست. تقسیمبندی که هدف آن شکاف میان دو بخش از قویترین جنبشهای اجتماعی عصر صنعت است که اتحاد آنها می تواند علیه تولید سرمایهداری یک همبستگی خطرناک ایجاد کند. بنابراین ضروری است که دنیای کار و سازمانهای فعال در حوزه محیط زیست و سلامت عمومی، چشم انداز تاریخی خود را از وضعیت کنونی درگیریشان بدست آورند تا از توان بالقوه یک پروژه سیاسی و اجرایی مشترک مطلع شوند.
درسهایی ازاعتراضات در بزرگترین کارخانه فولاد اروپا
نمونه ای بسیار ممتاز ازاین تلاش را میتوان درمجموعه بزرگترین کارخانجات فولاد اروپا ( جایی در جنوب ایتالیا) یافت؛ کارخانه ای که یکی از قدیمیترین کارخانجات اروپا نیز هست. این کارخانه با حدود ۲۰۰۰۰ کارگر در ۲۰۱۲ ، به گروه صنعتی ILVA واگذار شد که قبلا یک شرکت دولتی بود و در حال حاضر تحت کنترل خانواده ( Riva) اداره میشود.
تنها زمانی پس از این واگذاری، این مجموعه صنعتی با تصمیم دادگاه برای نقض شدید قوانین زیستمحیطی به دادگاه فراخوانده شد و دستور تعطیلی آن تا رسیدگی و رفع مشکل به مسئولین کارخانه ابلاغ شد. صاحبان این صنعت حالا ابزار توانمندی برای ادامه مسیر خود یافته بودند. تظاهر به آنکه اقدام محیط زیستیها علیه منافع کسب و کارمنطقه و البته کارگران است.
مدیران حتی از این پیشتر رفتند و خود فعالیت ها وتظاهرات کارگران را علیه تصمیم دادگاه، سازماندهی کردند. پروسه ای که از پوشش گسترده و پیچیده رسانه ای هم برخوردار بود. رسانههایی که تا دیروز حاضر به پوشش مشکلات کارگران و ساکنان حومه این کارخانه به خاطر سموم تولید شده و پساب رها شده کارخانه در رودخانههای شهر نشده بودند حالا از اتاقهای شیشه ای خود بیرون آمده بودند تا افکارعمومی را در مورد آنچه در بندرگاه زیبای تارنتو در جریان بود، متقاعد کنند. آنجا ILVA بزرگترین کارفرمای صنایع فولاد اروپا حکمفرماست. تظاهرات گستره شکل گرفت . موجی از اعتراضات علیه محاکم قضایی که تصمیمی مستقل و قابل احترام اتخاذ کرده بودند و همینطور علیه سازمانهای زیستمحیطی که برای سلامت منطقه سالها بود تلاش میکردند.
در طول ۵۰ سال ، این هیولا موجب افزایش غیر قابل تحمل انواع سرطان، ناهنجاریهای تنفسی و بیماریهای دیگر در این منطقه ساحلی شده است. مشکلات جدی ناشی از این موارد بودند: ضعف زیرساختهای بهداشتی و نبود نظارت متخصصان محیط زیستی کاردان در این صنعت و کمبود تعلیم و تجهیز کارگران که علی رغم سودآوری بالای مجموعه هرگز به آنها توجه نشده بود. به گفته یک روزنامه نگار ایتالیایی: «همه چیز مانند یک فیلم علمی تخیلی با حضور بیگانگان بر زمین است، هیولایی که به فضای محلی و بدن کارگران و شهروندان این منطقه نفوذ کرده و آنها را در اختیارگرفته است.»
این کارخانه و نمونه های مشابه آن تناقضی آشکار میان تولید و بازتولید هستند. هیولایی چند سر از: بیماری های شغلی، آمار بالای حادثه های دلخراش درمحل کار، آلودگی محیط زیست، و تصاویری فاجعه آمیز از اختلال در سلامت عمومی و اکوسیستم دریایی و بیش ازآن نابودی هرگونه امکان برای فرم های جایگزین و مستقل اقتصاد محلی و امید به تغییر وضعیت موجود.
کم کم این تناقض میان کارگران و محیط اطرافشان معنای حقیقی یافت و از شکل مخالفتهای نمادین خارج و منجر به یک اختلاف بی ثبات شد. اختلاف میان توانایی مردم برای فراهم ساختن امکانات برای خانواده هایشان از طریق کار و توانایی آنها برای داشتن زندگی سالم. تناقض میان تامین آینده کودکان و مراقبت از سالمندان، و امکانی برای ادامه کار. تناقضهایی که امروز بسیاری از کارگران جهان با آن مواجهند. آنها از خود میپرسیدند چطورهمه چیز را از دست دادیم. حفاظت و لذت بردن از زمین محلیمان را ، زیباییهای باستانی این خلیج زیبا را و تمام منابعی که دریا به ما بخشیده بود. همه اینها حس خشم و سرخوردگی، ناامیدی و به شمار نیامدن، به کارگران میداد. از سویی دیگرهمچنین درگیریهای داخلی درمیان طبقات و جوامع به مناقشه بین “کارگران” و “شهروندان” تبدیل شده بود؛ شبیه بحرانی که امروز بخش مهمی از کشاورزان و فعالین محیط زیست، یا کارگران معادن و فولاد و فعالین محیط زیست و مخالفین طرح های انتقال آب درفلات مرکزی ایران با آن مواجهند.
درست در نقطه ای که این وضعیت داشت تبدیل به بحران میشد، گروههای فعال سندیکاهای کارگری در کنار گروههای مستقل وغیردولتی فعال محیط زیست با برگزاری برنامه های اطلاعرسانی راه را برای گفتوگو میان گروههای مختلف هموار کردند. این فعالین جنبشهای اجتماعی منافع گروههای کارگری در بهبود وضعیت را به آنها یاد آور شدند و نام و یاد کارگران و شهروندانی که بخاطر بیماربهای تنفسی و انواع سرطان جان باخته بودند و یا کارگرانی که بعلت نبود ایمنی کافی هنگام کار دچار آسیب شده بودند را دوباره زنده کردند.
از جانبی دیگر گروهی از خوانندگان معروف مرکز ایتالیا برای اجرایی برنامه ای همدلانه با کارگران و شهروندان این بندرگاه اعلام آمادگی کردند. این اتحاد و همدلی در روز جهانی کارگر با برگزاری یک کنسرت محلی نه ساعته به تصمیم مهمی منجر شد. اینکه کارخانه بدون نیروی کار معنا ندارد و حق مسلم نیروی کارداشتن ، زندگی سالم و شاد است. آنها پیام روشن خود را به صاحبان کارخانه اعلام کردند و بر سر آنکه روبروی چه کسی باید بیاستند به توافقی درخشان دست یافتند.
در تحلیل کلی این نمونه تجربه شده میتوان گفت: در واقع درنقطه آغازین، فعالین محیط زیست به شکل مستقل دادههای لازم را در اختیار دادگاه قرار دادند، دادگاه در کمال استقلال نظر و انصاف بدون مردد شدن زیر فشار رسانه و صاحبان سرمایه، حکم صادر کرد. گروههای مستقل مردمی و سندیکاها باب گفتگوی شهروندی و راه ایجاد یک جنبش اجتماعی را هموار کردند و بخشی از سلبریتیها در تامین هزینه این ایستادگی و بلند کردن صدای این اعتراض جمعی وارد میدان شدند. و نتیجه آنکه سرمایهداران مجبور به پرداخت و ساخت آنچیزی شدند که نزدیک به نیم قرن تنها برای حفظ منافع یک اقلیت به تعویق انداخته شده بود.
از این نمونههای تعامل میان جنبش کارگری و فعالین محیط زیست درجهان کم نداریم. کارگران کارخانه های تولید سموم کشاورزی در امریکا در دهه ۶۰ کنار کشاورزان و صاحبان تاکستان در کالیفرنیا ایستادند. در این تلاش کشاورزان برای تغییر وضعیت معاش کارگران از انها اعلام حمایت کردند. کارگران نیزبه کاهش کنترل کیفی سموم تولیدشده و آلودگی طبیعت با فاضلاب صنعتی کارخانه معترض شدند.
یا کمی پس زمان جنگ سرد، در آمریکا کارگران و فعالان محیط زیست در خیابان های سیاتل طی تظاهراتی علیه سازمان تجارت جهانی، تحت شعار «کامیوندارها و لاک پشت ها»، کنار هم ایستادند که بعدها منجر به تصویب قوانین حمایتی در دسترسی عمومی به آب و هوای سالم شد.
سال گذشته درترکیه دو فعال محیط زیست به خاطر تلاش برای شهادت دادن در محضر دادگاه علیه صاحبان یک معدن سنگ ، کشته شدند. و همینطور در اندونزی بسیاری از کارگران توسط گروههای بزرگ مافیای جنگلروبی و صاحبان صنایع تولید پالم، استثمار میشوند و فعالین محیط زیست در مورد آنها اطلاعرسانی کردند و کنارشان ایستادند. این کنار هم ایستادن جنبشهای اجتماعی از فمنیستها تا فعالین جنبشهای کارگری و سبزهای مدافع محیط زیست میتواند تنها ابزار قدرتمندی باشد که ماشین صنعت و توسعه بر پایه سیاستهای زودبازده و زیادهخواهانه که دستی در سیاست دارد و دستی در رسانه را متوقف کند و چراغی در این تاریکی برای امیدواری نسل آینده روشن نگاه دارد.