جهان کوچک تخیل در مستند «بهتان برای حفظ نظام»، همان زندان بزرگی است که سال‌هاست در ایران سخن و خرد و اخلاق را به بند کشیده است؛ جهانی که در آن سیمای استاندارد سوژه اخلاق، و فراتر از آن، صاحب سخن، در نهایت، مرد دنیادیده، تقواپیشه و دگرجنسگرایی‌ است با کت و شلوار و رانت مذهبی.

محسن کدیور و عبدالکریم سروش در مستند بهتان برای حفظ نظام

بدو رفیق، جهان کهنه پشت سر توست! – از شعارهای مه ۶۸ فرانسه

«سیاسی شدن یا ابزاری شدن اخلاق دینی» مضمون اصلی مستند «بهتان برای حفظ نظام» ساخته حسین باستانی است که به تازگی از شبکه تلویزیونی بی بی سی فارسی پخش شده است.

پیام فیلم روشن است: جمهوری اسلامی از بدو تأسیس هیچ ابایی از دروغ‌گویی و ایراد تهمت برای بدنام کردن مخالفانش نداشته است.

فیلم به خوبی در چارچوبی که تعریف می‌کند، به پرسشی که مطرح می‌کند پاسخ می‌دهد. مشکل نه در پاسخ که در پرسش و چارچوب مفهومی آن و پیش‌فرض‌های ناگفته‌اش است.

آیا فیلم «بهتان برای حفظ نظام» مستندی منصفانه است؟ منصفانه است تا آنجایی که زبان آلوده به دروغ و غرض بالاترین مقام‌های حکومت ایران را رو می‌کند، و نامنصفانه، تا آنجایی که بیان نمی‌کند چرا و چگونه و برای چه کسانی ایراد تهمت و دروغ از جانب نظامی که آشکارا در چند نوبت دست به کشتارهای نظام‌مند مخالفانش زده، می‌تواند به یک پرسش، به یک مسأله پروبلماتیک، بدل شود.

مسأله فیلم «آبرو» است، در حالی که تجربه بسیاری از مخالفان «غیرمذهبی» جمهوری اسلامی، ورای نام و آبرو، مسأله «جان» و مرگ و زندگی بوده است. حضور چهره‌هایی همچون عبدالکریم سروش، محسن کدیور و حسن یوسفی اشکوری به خوبی نشان می‌دهد که مسأله این فیلم مسأله چه کسانی و گستره انتقادی فیلم تا کجاست.

مستند «بهتان برای حفظ نظام» مستندی درون-دینی و مطلقاً ایدئولوژیک و عمیقاً محافظه‌کارانه است. درست به همین خاطر است که در عمل فیلم به بیانیه‌ای برای اعاده حیثیت از نوعی اخلاق مذهبی در برابر بدعت‌های سیاسی جمهوری اسلامی و حاکمان آن بدل می‌شود.

تضاد دراماتیک فیلم در نهایت این طور صحنه‌پردازی می‌شود: در یک سو، نظام سیاسی حاکم و هسته سخت قدرت قرار می‌گیرد و در سوی دیگر، مراجع تقلید و چهره‌های مذهبی در مقام داور و مرجع اخلاق؛ به عبارت دیگر نوعی اخلاق مذهبی در برابر نوعی دیگر. از این بابت مهم‌ترین مشکل فیلم، ایده آلترناتیوی است که به طور ضمنی از امر اخلاقی به دست می‌دهد. در این آلترنانیو، اخلاق همچنان مقید و برآمده از امر مذهبی است.

جهان کوچک تخیل در فیلم حسین باستانی، همان زندان بزرگی است که سال‌هاست در ایران سخن و خرد و اخلاق را به بند کشیده است. جهانی که در آن سیمای استاندارد سوژه اخلاق، و فراتر از آن، صاحب سخن، در نهایت، چهره پیرمرد تقواپیشه و دگرجنسگرایی است با کت و شلوار –غالباً خاکستری— که اگر رانت مذهب در نظام گفتار جامعه ایران تعیین‌کننده نبود، هرگز امروز امکان نشستن بر صندلی سخن و تخت اخلاق را پیدا نمی‌کرد.

عجیب نیست که سهم زنان (به عنوان موجوداتی که می‌توانند حرف بزنند) از این فیلم ۵۰ دقیقه‌ای، چند دقیقه بیشتر نیست؛ و آن هم از دقیقه ۴۳ فیلم آغاز می‌شود که تازه بخشی از آن هم در «آشپزخانه» فیلم‌برداری شده است. (آشپزخانه به عنوان محل کار سنتی زن در فیلم همچون قلب و کانون  نوعی اخلاق خانوادگی بازنمایی می‌شود).

در فیلم، روابط آزاد جنسی، خواسته یا ناخواسته، مصداق بی‌آبرویی و رسوایی تلقی می‌شود. «فسادهای عجیب و غریب جنسی»، «انحرافات اخلاقی» عین عباراتی است که بر زبان راوی فیلم جاری می‌شود؛ جملاتی گویا نشانگر عمق محافظه‌کاری اخلاقی-مذهبی متجلی در مستند «بهتان برای حفظ نظام».

در سه دهه اخیر، سیمای موفقیت در ایران رفته رفته تغییر کرده، اما سیمای اخلاق همچنان تا حد زیادی دست‌نخورده باقی مانده است. هنوز بنیادهای مذهبی، و شاخص‌هایی همچون سن و جنسیت، منبع اقتدار اخلاقی و گفتاری هستند. این اقتصاد گفتار به ویژه از آن جهت منحرفانه است که مسأله اخلاق، تهمت و بدنامی غالباً حول بدن زنانه شکل می‌گیرد.

تا زمانی که صدای زنان، همجنس‌گرایان، ترنس‌ها، خداناباوران، بوهمی‌ها به عنوان صدایی حاوی معنا، اخلاق و خرد به رسمیت شناخته نمی‌شود، باید عمیقاً به موعظه این مردهای کت و شلواری که پاکدستانه پشت میکروفون‌هایشان با وجدانی آرام و قلبی مطمئن سخن می‌گویند، مشکوک بود.

مسأله به سادگی یک فیلم در میان صدها فیلم دیگر و چند صدا در میان هزاران صدای دیگر نیست. آنچه در مستند «بهتان برای حفظ نظام» به عنوان عصاره اخلاق بازنمایی شده، تجلی و رسوب یک نظم گفتاری گسترده و فراگیر است که تنها به مذهبی‌ها و اصلاح‌طلب‌ها و فضای سیاست رسمی در ایران محدود نمی‌شود.

این فیلم محصول همان جامعه‌ای است که خود زنان قربانی خشونت را به دلیل پوشش‌ و رفتارشان مقصر می‌داند. درست به خاطر همین گستردگی و فراگیری و هنجاری بودن این مسأله است که باید به آن حساس بود.

تاریخ به ایرانی‌ها چیزهای زیادی بدهکار است، از جمله، شاید چیزی شبیه به یک انقلاب مه ۶۸ برای رهایی بدن‌ها و گفتارها از قید پدران و پیران دانای تقواپیشه و عارف‌مسلک.


بیشتر بخوانید: