چارلز کورزمن − بهار عربی یادآور کدام یک از وقایع ایران است؟ جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ که در پی به چالش کشیدن ارکان جمهوری اسلامی ایران بود؛ یا انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ که جمهوری اسلامی را به قدرت رساند؟
در حالی که اعتراضات در تونس و سایر کشورهای عربی فراگیر میشد، ایرانیان پیشرو در هر دو سوی این جریانات ادعای الهام بخشی برای اعتراضات عربی را مطرح نمودند. میرحسین موسوی، کاندیدای مطرح ریاست جمهوری جنبش سبز، گفت:
“ بدون هیچ شکی نقطهی آغازین آنچه را که در خیابانهای تونس و صنعا و قاهره و اسکندریه و سوئز شاهد آن هستیم باید در تظاهرات چند میلیونی ۲۵ و ۲۸ و ۳۰ خرداد تهران جستجو کرد. روزهایی که مردم با شعار “رای من کجاست؟ ” به خیابانها آمدند و مسالمت جویانه، حقوق از دست رفتهی خود را پی گرفتند.”[1]
علی خامنهای “رهبر معظم” جمهوری اسلامی (عنوان واقعی او در قانون اساسی “رهبر” است)، ادعای متفاوتی مطرح نمود:
“امروز تحولات در شمال آفریقا از جمله مصر، تونس و برخی کشورهای دیگر معنای ویژهای برای ملت ایران دارد. این همان چیزی است که همیشه به عنوان بیداری اسلامی که بهدنبال پیروزی انقلاب بزرگ ملت ایران بهوجود آمده، به آن اشاره شده است.”[2]
واکنش فعالان عرب به این ادعای تاثیرگذاری ایرانیان، رد هردو ادعا بود. با بررسی پستهای توئیتر در دوهفتهی آغازین انقلاب مصر که دارای برچسب #Jan۲۵ (کلیدواژهی قیام مصر که در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ آغاز شد) هستند، تنها ۶۹ پست در میان ۴۲۴۶۶ توئیت به ایران اشاره داشتهاند و تنها ۳ توئیت در این میان به زبان عربی بودهاند. اغلب آنها توسط ایرانیان نوشته شده یا به گزارشهای خبری غربی لینک دادهاند و هیچ کدام اعتباری به سابقهی ایرانیان ندادهاند.
به هرحال واضح است که تمایل فعالان عرب نیز بیشتر معطوف به جنبش سبز است تا انقلاب ایران.
یک هفته پیش از سرنگونی حسنی مبارک، یک نظرسنجی در اسکندریه و قاهره نشان داد که تنها ۱۸ درصد از شرکت کنندگان، رژیم ایران را تایید میکنند و ۴۷ درصد با آن مخالف هستند. (سی و شش درصد شرکتکنندگان نظری دراین مورد نداشتند و احتمالن این نشاندهندهی عدم علاقهی مصریان به مسائل ایران است.[3])
یکی از سه توئیت ذکر شده به زبان عربی دربارهی ایران میگوید: “نه به خدای مبارک، نه به خدای سعودی، نه به خدای ایرانی”[4]. یک توئیت دیگر به زبان انگلیسی و توسط کسی که خود را مصری معرفی میکند، دخالت ایران و همچنین اروپا و آمریکا را در مسائل کشورهای عرب با عنوان “دستهای خارجی” محکوم میکند.[5] وائل غنیم، کارمند مصری گوگل و فعال سیاسی که در این قیامها به چهرهای بینالمللی تبدیل شد، در تظاهراتها و مصاحبههای خود دستبند سبزی به دست داشت که اشارهای آشکار به رنگ کمپین انتخاباتی میرحسین موسوی و اعتراضات متعاقب آن در ایران به نظر میآمد. غنیم در نامهای به فعالین سیاسی در ایران گفت که این رنگ “تنها یک اتفاق بوده است، اما من خوشحالم که شما این برداشت را از آن کردهاید! “[6]
فعالین سیاسی در مصر این ادعای خامنهای را که بهار عربی بازتاب انقلاب اسلامی است، رد نمودهاند. یک سخنران در میدان تحریر قاهره، در واکنش به این ادعا که با تشویق گستردهی حاضران همراه بود، گفت: “مصر ایران دیگری نخواهد بود، ما توسط یک دیکتاتوری مذهبی چنان که در ایران وجود دارد، اداره نخواهیم شد.” در این هنگام جمعیت شعارهایی ضد ایران سر دادند.[7] در بیانیهای توسط فعالین سیاسی مصر، صحبتهای رهبر ایران در تلاش برای ” ایجاد شکاف در میان بدنهی ملت با صحبت دربارهی انقلاب اسلامی و تلاش برای حذف برادران قبطی از انقلاب ما”[8] محکوم شد.
اخوان المسلمین، بزرگترین گروه اسلامگرای مصر، نیز با این نظر موافق بود. کمال الحلباوی، یکی از رهبران اخوان در لندن از خامنهای برای حمایتش تشکر نمود و گفت که “وضعیت مصر کاملاً با ایران تفاوت دارد”. او تاکید نمود که انقلاب مصر “یک انقلاب اسلامی نیست” و اخوان المسلمین هر شکلی از حکومت که مردم مصر در انتخابات آینده تعیین نمایند را محترم خواهد شمرد[9]. در یک کنفرانس مطبوعاتی در قاهره، سخنگوی اخوان، محمد مُرسي پا را از این فراتر نهاد و تاثیر ایران را به کلی نفی نمود. به گفتهی وی اخوان المسلمین “در برابر بیانات ایران یا لبنان و یا هرجای دیگری مسئول نبوده و خواهان دخالت هیچ یک از این کشورها در امور داخلی مصر نیست.”او ادامه میدهد که اخوان المسلمین “مخالف یک حکومت مذهبی است، زیرا اسلام مخالف چنین چیزی است.”[10] او همچنین بر موضع اخوان المسلمین در حمایت از دموکراسی در سالهای اخیر تاکید نمود.[11]
اگرچه جنبش سبز ایران، الهام بخش اصلی و یگانه بهار عربی (چنان که موسوی ادعا نمود) نیست، اما یکی از گزینههای الهام بخش در میان موارد متعدد که مجموعه “انقلابهای رنگی” دههی گذشته از آن جملهاند، بوده است. سعید یوسف، یک فعال مصری، جنبش سبز را در لیست سابقون انقلاب مصر ذکر مینماید:
” ما یاد گرفتیم که چگونه رسمن تبدیل به یک انقلاب بشویم، همانند راهپیمایی نمک در هند، جنبش ۲۶ جولای در کوبا، جنبش همبستگی لهستان، جنبش وکلا و قضات پاکستان و جنبش سبز ایران و چگونه یک انقلاب را چون انقلاب نارنجی اوکراین، انقلاب سرو لبنان و انقلاب گل لاله در قرقیزستان زنده و پویا نگاه داریم.”[12]
غنیم در نامه به فعالین سیاسی در ایران گفت: “ما از شما آموختیم، در پایان کار و در زمانی که قدرت در دستان مردم است، ما قادر خواهیم بود که هرکار که میخواهیم انجام دهیم.”[13] به نظر میرسد که تاکتیک فیلمبرداری و عکسبرداری با دوربین موبایل، آپلود کردن آن بر روی اینترنت و انتشار آن برای دور زدن سانسور دولتی، یکی از درسهایی بود که از جنبش سبز ایران آموخته شد. تقریبن در هر تصویری که از جنبش سبز منتشر شد، فرد دیگری در حال فیلم برداری از زاویهای دیگر به تصویر کشیده شده بود. در میدان تحریر قاهره و بسیاری دیگر از اعتراضات بهار عربی نیز این اتفاق تکرار شد.
به هرحال از جهاتی، جنبشهای موفق بهار عربی بیشتر تکرار انقلاب اسلامی بودند تا جنبش سبز ایران. آنها در سرنگونی رژیمهای استبدادی موفق بودند، امری که جنبش سبز بدان دست نیافت و این کار را از طریق اعتصابهای عمومی سامان دادند، کاری که جنبش سبز هیچگاه موفق به ایجاد آن نشد. در طول انقلاب ایران، اعتصاب عمومی در حدی گسترده شد که دولت قادر نبود نیروی کافی برای بازگرداندن افراد به کار را تدارک ببیند . کارگران صنعت نفت منبع اصلی درآمد سلطنت را از بین بردند.[14] در تونس اعتصابها همراه با تظاهراتها در میانهی دسامبر ۲۰۱۱ آغاز شدند. در سیدی بوزید، شهری که اعتراضات تونس از آنجا آغاز شد، فدراسیون کارگری منطقه یک اعتصاب عمومی در تاریخ ۱۲ ژانویه ۲۰۱۱ تدارک دید که باعث شد فدراسیون کارگری ملی (که مدتها بود در چشم حکومت “اهلی و بی خطر” به نظر میآمد[15]) موضعی شدیدتر اتخاذ کند. در واقع این موضع در طی دوهفته از فراخوان برای “گفتگوی آرام” (۳۰ دسامبر) به “اصلاحات سیاسی (۴ ژانویه) و تا ” شرکت در جنبش مداوم اعتراضات مردمی” (۱۱ ژانویه) تغییر پیدا کرد.[16] رئیس جمهور مستبد تونس در ۱۴ ژانویه سقوط کرد.
در مصر، اعتصاباب ناگهانی و غیرقانونی به حدی گسترده بود که ذخایر غذایی کشور در معرض تهدید قرار گرفت. مصر نیمی از غلات مصرفی خود را از طریق بنادری وارد میکند[17] که برای روزهای متمادی در اواخر ژانویه و اوایل فوریه بسته بودند و بعد از آن نیز در طی یک هفته تا زمان استعفای حسنی مبارک تنها ظرفیت بخشی از این بنادر مورد استفاده قرار گرفت.[18] کمبود سوخت و مقررات منع رفت و آمد ، سیستم حمل و نقل را با مشکل مواجه ساخت و بسته شدن بانکها و قطع اینترنت توسط دولت بیش از پیش باعث بروز بحران در بازار شد. یک شاهد مطلع به من گفت که اگر این وضعیت ادامه پیدا میکرد قاهره در طی چند هفته به صورت جدی با خطر اتمام منابع غذایی روبهرو میشد.
جنبش سبز ایران با غبن به این اتفاقات مینگریست. موسوی و دیگران دوهفته پس از انتخابات مناقشه برانگیز در ژوئن ۲۰۰۹ به بحث دربارهی یک اعتصاب عمومی پرداختند[19]، اما هرگز چنین اعلانی صورت نگرفت و فعالیت گستردهی کارگری هرگز تحقق نیافت. در اوایل سال ۲۰۱۱ (۲۵ بهمن ۱۳۸۹) زمانی جنبش سبز تحت تاثیر بهار عربی دوباره به خیابان بازگشت، همچنان اعتصابها تک و توک بودند و تمرکز آنها نیز به جای نارضایتی سیاسی بر مسائل اقتصادی بود. [20] برخی از فعالین در ایران تفاوت مسیرهای طی شده در کشورهای عربی و ایران را به سرکوب شدیدتر حاکمیت ایران نسبت میدادند. یک ایرانی در وبسایت توئیتر مینویسد: “وقتی من وضعیت ایران و مصر را مقایسه میکنم، ارتش مصر و رژیم مبارک فرشته هستند. مردم در مصر دستگیر و همان روز آزاد میشوند، در حالی که معترضین انتخابات ایران هنوز پس از دو سال در زندان هستند.”[21] برخی از مصریان این تحلیل را رد میکنند: “در مقایسه، تعداد کشتهشدگان اعتراض به انتخابات ایران رقمی میان ۳۰ تا ۸۰ نفر بوده است، در حالی که این رقم میتواند آمار کشتهشدگان اسکندریه یا سوئز به تنهایی باشد.”[22] به هرحال این بحثی است که بیگمان در محافل آکادمیک برای مدتی ادامه خواهد داشت.
منبع:
Int. J. Middle East Stud. 44 (2012), pp 162-165
پانویسها:
[1] Mir Hossein Musavi, 29 January 2011, facebook.com/mousavi.
[2] “Ali Khamene’I”, 4 February 2011, leader.ir.
[3] Pechter Middle East Polls, “Phone Survey of Cairo and Alexandria,” 5–10 February 2011, pechterpolls.
com.
[4] Bad_Way, Twitter, 24 January 2011.
[5] GhadahG, Twitter, 25 January 2011.
[6] “Egyptian Activist’s Message to Iranians: Learn From Egyptians, and We Learned From You,”
www.iranhumanrights, 10 February 2011.
[7] Al-Ahram, 6 February 2011, ahram.org.eg.
[8] Al-Masry al-Youm, 10 February 2011, almasryalyoum.com.
[9] Kamal El-Helbawy, BBC Persian Service, 6 February 2011.
[10] Al-Shuruq, 10 February 2011, shorouknews.com.
[11] Carrie RosefskyWickham, “The Muslim Brotherhood after Mubarak,” Foreign Affairs, 3 February 2011;
Asef Bayat, “Egypt and the Post-Islamist Middle East,” 8 February 2011, opendemocracy.net.
[12] Sayyid Yusif [Sayed Yossif], “Man Sana_a al-Thawra al-Misriyya,” 31 May 2011, al-tahrer.com.
[13] Egyptian Activist’s Message to Iranians
[14] Charles Kurzman, The Unthinkable Revolution in Iran (Cambridge, Mass.: Harvard University Press,
2004), 111–14.
[15] B´eatrice Hibou, The Force of Obedience: The Political Economy of Repression in Tunisia (Cambridge:
Polity Press, 2011), 123–28.
[16] 17Ifriqiyah, 31 December 2010, ifriqiyah.com; Turess, 11 January 2011, Turess.com; “al-Ittihad al-_Amm
al-Tunsi li-l-Shughl,” 28 December 2010, 4 and 11 January 2011, ugtt.org.tn
[17] Food and Agriculture Organization (FAO), Global Information and Early Warning System on Food and
Agriculture (GIEWS), 13 September 2011, fao.org/giews
[18] 19Port Technology International, 1 February 2011, porttechnology.org; Reuters, 7 February 2011; Maersk
Line, 11 February 2011, maerskline.com.
[19] Mir-Hossein Musavi, 21 June 2009, facebook.com.
[20] 21Kevan Harris, “Iran: Why Workers Aren’t Joining the Protests,” Time, 22 February 2011, time.com. I
thank Ali Kadivar as well for his insights on this point.
[21] CyrusShares, Twitter, 7 February 2011.
[22] Tomgara, Twitter, 29 January 2011.