جشنواره فیلم هاوانا دسامبر هر سال در هاوانا در کوبا برگزار میشود. «همه میدانند» اصغر فرهادی نیز در حاشیه این جشنواره به نمایش درآمد. رضا علامهزاده، کارگردان سرشناس در تبعید از محل برگزاری این فستیوال مینویسد: در هاوانا برخورد برگزارکنندگان جشنوارهى وزین سینماى نوین آمریکاى لاتین نیز برخوردى سنگین و هنرشناسانه بود و بازى دو بازیگر سخت محبوب و مشهور اسپانیائى، «خاویر باردم» و «پنه لوپه کروز»، و دو اسکار قبلى فرهادى نتوانست چشم آنان را بر ضعفهاى آشکار «همه مىدانند» ببندد.
اول این را روشن کنم که من فیلم «همه مىدانند» اصغر فرهادى را قبل از آمدنم به هاوانا براى شرکت در چهلمین سالگرد «جشنوارهى سینماى نوین آمریکاى لاتین» دیدهام. اگر مىخواستم چیزى در موردش منتشر کنم تاکنون کرده بودم. نکردم چون جز ابراز تاسف چیزى براى گفتن نداشتم و نمىخواستم به هموطنانى که فرصت دیدن آن را نداشتهاند پیشداورى داده باشم. اما حالا دو دلیل تازه موجب شد که بر تردیدم غلبه کنم. یکى اینکه خواندم و شنیدم که «همه مىدانند» با اجازه فرهادى با زیرنویس فارسى بصورت آنلاین در دسترس ایرانیان قرار گرفته، و دوم اینکه مىبینم به فیلمى که با پشتوانه چهار اسکار و حضور در مراسم افتتاحیه و بخش مسابقهى جشنواره کن اینجا به جشنواره هاوانا فرستاده شده نه تنها توجه ویژهاى نشده بلکه حتى در بخش سینماى معاصر اسپانیا نیز قرار نگرفته در حالیکه به دلیل اسپانیائى بودن زبان و سوژه فیلم، و بازیگرانى بسیار محبوب در اینسوى جهان، به نظر مىرسید همه امکانات لازمه را براى جلب توجه داشته باشد.
البته قرار ندارم در این نوشته از قصه و پرداخت فیلم اخیر فرهادى از دید خودم بنویسم. این شاید حسنى باشد براى آنچه مىخواهم طرح کنم چرا که حرفم هیچ ربطى به کیفیت هنرى فیلم او ندارد. از کیفیت دو فیلم بینظیر او «در باره الی» و «جدائی نادر از سیمین» قبلا به تفصیل نوشتهام و صرفا به قصد یادآوری فرازی از مطلبی با عنوان «جدائی فیلم از فیلمساز» را در این جا میآورم:
[به عنوان کسی که با این حرفه ناآشنا نیست باید بگویم که کار کارگردانی در اغلب فیلمها به راحتی به چشم نمیآید. تبحر یا خامدستی کارگردان را در انتخاب زوایای دوربین، سایه روشن نور و رنگ، و یا در بازی بازیگران میتوان دید که هر کدام در واقع نتیجه کار مستقیم هنرمندان دیگر، مدیر فیلمبرداری، طراح صحنه و بازیگران است. ولی در ورای اینها مشکل است کار کارگردان را که هماهنگی این همه، و بسیاری جزئیات دیگر است تشخیص داد. «در باره الی» از معدود فیلمهائیست که در آن تسلط کارگردان را در تصویر کردن صحنههای بسیار پیچیده به وضوح میتوان دید. گمان میکنم فرهادی به این توانائیش واقف بوده که در فیلم «جدائی نادر از سیمین» خودش را در موقعیتهای بسیار مشکلتری از نظر کارگردانی قرار داده، و به حق از عهدهاش هم برآمده است. ]
حالا با این مقدمه به اصل مطلب میپردازم. کسانى که از مقررات مکتوب جشنوارههاى سینمائى اطلاع کافى ندارند شاید ندانند که اختیارات مدیران جشنوارههاى بزرگ و کوچک سینمائى بسیار زیاد است (مراسمى مثل اسکار و بفتا و سزار البته جشنواره سینمائى محسوب نمىشوند و ساختار متفاوتى از آنان دارند).
گرچه جشنوارههاى سینمائى هیئت مدیرهاى در رأسشان دارند اما در مقررات اغلب جشنوارهها که من مطالعه کردهام به روشنى آمده است که مدیر جشنواره حق دارد هر فیلمى را که بخواهد به جشنواره دعوت کند. در اصل قرار است گروهى که هیئت انتخاب نامیده مىشود فیلمهاى رسیده را بازبینى و براى بخشهاى مختلف انتخاب یا ردشان کند ولى با اختیاراتى که رسما به مدیران جشنوارهها داده شده آنان به راحتى مىتوانند هیئتهاى انتخاب جشنواره را دور بزنند.
هرچند ممکن است مسیر تعیین اعضاى هیئت انتخاب در جشنوارههاى مختلف متفاوت باشد ولى روشن است که مدیر جشنوارهها نقش پررنگى در انتخاب اعضاى هیئت انتخاب دارند بنابراین معمولا نیازى به دور زدن هئیت انتخاب نیست چرا که اغلب اعضاى این هیئت خود از برگزیدگان مدیر جشنواره (یا هئیت مدیره آن) هستند.
بنابراین مدیر هر جشنواره به راحتى مىتواند هر فیلمى را به بخش مسابقه وارد کند حتى اگر مورد تائید هیئت انتخاب همان جشنواره نباشد. علاوه بر این مدیر جشنوارهها نقش تعیینکنندهاى در دعوت از سرشناسان سینما براى عضویت در هیئت داوران جشنوارهشان دارند. از آنجا که داوران هر جشنواره اشخاصى بسیار سرشناس در دنیاى سینما هستند نحوه نگاه و سلیقه سینمائىشان براى همگان و بویژه براى برگزارکنندگان جشنوارهها شناخته شده است. از این رو مدیران جشنوارهها این امکان را دارند که که بسته به تمایلشان به فیلم یا سبکی بخصوص، شخصیتهاى سینمائى معینى که نگاه مشابه با او در مورد فیلمهای مورد نظرشان دارند براى داورى در جشنواره دعوت به عمل بیاورند. اینها که برشمردم هیچکدام اقدامى غیرقانونى نیست که جاى اعتراض داشته باشد و معلوم هم نیست که حتما به نتیجه مطلوب مدیر جشنواره منتهى شود. چرا که داوران جشنوارهها خود شخصیتهاى نامدارى در سینما هستند و نقطه نظر خودشان را دارند و معمولا رایشان را به هر فیلمى که خود بخواهند خواهند داد.
مدیر جشنوارهها علاوه بر این امکانات اختصاصى و قانونى که برشمردم، امکانات دیگرى هم براى حمایت از یک فیلم معین دارند که ترجیح مىدهم به جاى کلىگوئى، به یک مورد مشخص از آن بپردازم: مورد همین فیلم «همه مىدانند» از اصغر فرهادى.
«تیرى فرمو» مدیر جشنواره کن کارى بیش از آنکه کرد نمىتوانست براى «همه مىدانند» بکند تا شانس بردن نخل طلاى کن را براى این فیلم و براى فرهادى بالا ببرد.
سال گذشته، ۲۰۱۷، وقتى فرهادى تازه فیلمبردارى فیلم تازهاش را در اسپانیا کلید زد «پدرو آلمودوار» فیلمساز نامدار اسپانیائى رئیس هیئت داوران جشنواره کن بود. در آن جشنواره بدون هیچ دلیل موجهى اصغر فرهادى که هیچ فیلمى در جشنواره نداشت دعوت شد تا با بیان چند جمله به انگلیسى هفتادمین جشنواره کن را در فرانسه افتتاح کند!
رابطه بسیار نزدیک آلمودوار با پنه لوپه کروز و خاویر باردم، بازیگران فیلم فرهادى که آنان نیز از برندگان اسکارند، یا حتى همکارى تیم فنى آلمودوار در فیلم فرهادى مثل حضور مدیر فیلمبردارى و طراح لباس فیلمهاى آلمودوار در فیلم او نیز نمىتواند توجیه قابل قبولى براى حضور فرهادى در افتتاح یک جشنواره در کشور دیگرى باشد. جز این که موافقت مدیر جشنواره کن با این اقدام صرفاً زمینهچینى براى حضور فیلمِ در حال ساخته شدنش در جشنواره سال بعد بوده باشد.
از این آشکارتر، مراسم دریافت جایزه اسکار فرهادى براى فیلم قبلىاش، «فروشنده»، است که بىهیچ ارتباطى در جشنواره کن پارسال انجام شد (لابد به این توجیه که آن فیلم در جشنواره سال قبلِ کن جوائزی برده بود که یکی به عنوان بهترین فیلمنامه به خود فرهادی داده شد و دیگری به عنوان بهترین بازیگر مرد به امام زمان که توسط شهاب حسینی برایش ارسال شد!) فرهادى که همراه با خلاقیت هنرى و دانش سینمائى غیرقابل انکارش از زیرکى سیاسى خاصى برخوردار است در اعتراض به ممنوعیت ورود اتباع پنج ملت مسلمان به آمریکا توسط دوتالد ترامپ، با رد سفر به آمریکا براى شرکت در مراسم اسکار، توانسته بود نظر متولیان ضدِ ترامپ اسکار را به خود جلب کند و اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسىزبان را براى بار دوم ببرد.
آخرین شگرد «تیرى فرمو»، مدیر جشنواره کن، براى ترغیب هئیت داوران به دادن نخل طلا به فیلم فرهادى انتخاب این فیلم براى مراسم افتتاحیه جشنواره امسال بود که موجب شد توجه جهان سینما به این اثر فرهادى چند برابر شود چرا که سالیان سال بود که هیچ فیلمى در بخش رقابتى شانس حضور در مراسم افتتاحیه را نیافته بود. «ریچارد لاوسن» منتقد سینمائی در نقدی که در «ونیتی فر» منتشر شده مینویسد:
«تا آنجا که به فیلمهای افتتاحیه مربوط میشود جشنواره کن از این بدتر هم میتوانست باشد. اما برایم این پرسش مطرح است که آیا اگر «همه میدانند» را بی سروصدا در گوشهای از جشنواره برنامهریزی میکردند خدمت بیشتری به آن نکرده بودند.»
با این همه هیئت داوران در مورد فیلم «همه مىدانند» ساز خودشان را زدند و بیش از آنکه گوششان به مدیر جشنواره باشد به نقدنویسی بود که به صراحت نوشت:
«گول نخورید. همه میدانند که «همهمیدانند» قلابی است حتی اگر نتوانند این را به خودشان بقبولانند.» [جیسون گاربر،های دف دایجست]
بسیاری از نقدنویسان سینمائی مشکل اصلی فیلم اخیر فرهادی را «تقلید از خود» ناموفق دانستهاند که تنها به ذکر یک نمونه اکتفا میکنم:
چرخشهای قصه و لعابهای اخلاقی، تمرکز سیال بر شخصیتها و گذشتههای حل نشدهشان: اینها هستند آنچه علاقمندان فرهادی را به دیدن فیلمهایش ترغیب میکنند. اما وقتی شما به دلیل اینگونه قصهگوئی به شهرت میرسید خطر این است که سعی کنید در زمینه ایجاد شوک در قصهگوئی، زیادهروی کنید، یا به زبان ساده، خودتان را تکرار کنید. [تیم گریسون، پیست مگزین]
من عین همین نظر را دو سال قبل در مورد فیلمی که فرهادی در فرانسه ساخت در مطلبی با عنوان «فیلم گذشتهی فرهادى و بدآموزى جشنوارهها»، نوشته و منشر کردهام که فرازی از آن را میآورم:
[فیلم «گذشته» در یک کلام «تقلیدازخود» ناموفقى است که اثر مخرب بدآموزى جشنوارهها را بر هنرمندان خلاق و خودآموخته به نمایش مىگذارد. مشکل اصلى فیلم «گذشته» جدا نشدن فرهادى است از فیلم قبلىاش؛ بویژه در پرداخت فیلمنامه. هرچه پیچیدگى و چندلایهگى قصهى «جدائى…» باورکردنى و در نتیجه گیرا طراحى شده بود همین تکنیک قصهپردازى در «گذشته»، مصنوعى و خستهکننده از آب درآمده است. ]
در مورد همین نارسائی، یعنی خستهکننده بودن، البته در مورد فیلم «همه میدانند»، بسیاری از نقدنویسان به روشنی نوشتهاند، مثل این:
اواسط فیلم روشن میشود که همه میدانند نه زیبائی کاملی دارد و نه نگاه عمیقی به خط قصهی ملودراماتیکش. آنچه باقی میماند دقیقهشماری برای پایان فیلم است. [لاورنس گارسیا، موبی]
شاید همین گونه نقدها که در فردای نمایش افتتاحیه انتشار یافت موجب شد که هیئت داوری جشنواره کن علیرغم تمام تلاشهای پنهان و آشکار مدیر جشنواره کمترین توجهی به «همه میدانند» نکند و با سکوت کامل در مورد فیلم او بر بیتوجهیاش به فیلم پر ستاره و پر اسکار فرهادی تاکید ورزد.
منتقدین سینمائى هلند هم برخوردى مشابه داشتهاند که به روشنى در تیتر نقدهاى منتشر شده در سه روزنامه معتبر هلندى مى توان آن را حس کرد:
تراو: همه مى دانند فیلم کارگردان تحسین شده ایرانى، فرهادى، دور از انتظار بود.
پارول: ساختار «همه مىدانند» به نظر زیادهروانه مىآید.
فولسکرانت: «همه مىدانند» چندان متعادل نیست (سه ستاره)
اینجا در هاوانا همانطور که اشاره کردم برخورد برگزارکنندگان جشنوارهى وزین سینماى نوین امریکاى لاتین نیز برخوردى سنگین و هنرشناسانه بود و بازى دو بازیگر سخت محبوب و مشهور اسپانیائى، «خاویر باردم» و «پنه لوپه کروز»، و دو اسکار قبلى فرهادى نتوانست چشم آنان را بر ضعفهاى آشکار «همه مىدانند» ببندد.
۱۴ دسامبر ۲۰۱۸
هاوانا، کوبا
بیشتر بخوانید:
قضیّۀ جایزه دادن به امام زمان و شهاب حسینی چه بود؟
خلیل / 14 December 2018
هم فیلم رو دیدم ، هم با فرهنگ اسپانیا (جنوب اروپا) آشنا هستم ، فیلم ستارهای درخشان در فرهنگ جنوب اروپاست . البته که بسیاریها از شمال اروپایی ها فرهنگ جنوب اروپا رو نمیپسندند ، و با نوعی تحقیر بهاون نگاه میکنن.
همچنین از کوباییهایی که فرهنگشون رو مریم باکرهای در فرهنگ اسپانیایی میبینن هم انتظاری نمیشه داشت.
جشنوارها و داورهایی که رواداری فرهنگی و زیبایی هم فرهنگها رو میشناسن ،میتونن قضاوت درستی داشته باشن ، جشنواره هاوانا بشکل افراطی بر فیلمسازان امریکاری جنوبی تمرکز دارد، در تمام تاریخ جشنواره بندرت فیلمی خارج از کانتکست سوسیالیسم لاتینو برنده شده (شاید دو سه بار فیلمی از مکزیک ولی با همان تم لاتینو سوسیالیسم)
انتظاری که از جشنواره هاونا میشه داشت در حد جشنواره فجر هست ، ایدولوگ زده و فاقد تامییت ارزش هنری .
فرد اعلا / 16 December 2018
همه میدانند که همه میدانند فیلم خوبیه , من به عنوان تماشاگر معمولی سینما لذت وافری بردم کاری ندارم منتقدهای … چی گفتن .
ali / 16 December 2018
حضرت “فرد اعلا” متاسفانه به نظر می رسد که آن حضرت چندان آشنایی نه با اسپانیا, اروپا, آمریکای لاتین و یا هنر هفتم داشته باشید.
این الفاظ پراکنی های من درآوردی هم نه تنها مسئله را حل نمی کند که هیچ, فقط به جهالت “آشنایی” ها میافزاید.
قبل از هر چیز از یاد مبرید که اسپانیا تراکم گسترده ای از فرهنگهای مختلف می باشد که مجموعه ای اینها تشکیل دهندهء ساحت های تاریخی, جغرافیایی و انسان شناختانهء اسپانیا می باشند.
این مقوله “جنوب” هم تقریباً در تمامی کشورهای اروپایی جریان دارد (معمولاً به شکل تبعیض و حتا نژاد پرستی از سوی مرکز به مناطق پیرامون), ایتالیا, آلمان, سویس,…
سینمای آمریکای لاتین همواره از مطرح ترین سینما های جهان بوده, لوئیس بونوئل,….
جامعهء کوبا حتا قبل از انقلاب ۱۹۵۹ (در مقایسه با دیگر کشور های آمریکای لاتین) همیشه سطح برتری از تعلیم و تربیت, و فرهنگ و هنر داشته است, که متاسفانه شما هیچ اشاره ای بدان ندارید.
یک هیستری بچگانهء مضحکِ ضد چپ تمامی این “آشنایی” ها را در بر گرفته است, که بسیار خنده دار است.
***
نه چندان هم اعلا / 18 December 2018