مهاجرت اجباری از وطن و زادگاه پدیدهی ناخوشآیندی است که جمهوری اسلامی آن را به همهی شهروندان خود تحمیل نموده است. مهاجرت میکنند، چون رژیم تا کنون هرگز نتوانسته گامی هرچند کوچک برای تأمین رفاه فرودستان یا اقشار متوسط جامعه بردارد.
شیوه دوزیستی ازمابهتران
حتا طبقات مرفه کشور نیز علیرغم ثروتاندوزیهای بیحساب و کتاب خود از سیاستهای خودانگارنهی حکومت ناراضی به نظر میرسند، چون آنان هم از تفریحات و خوشیهای ویژهی خود در جامعهی بستهای همانند جمهوری اسلامی جا ماندهاند. به همین دلیل بسیاری از ایشان برای همیشه از ایران میکوچند، کوچ و مهاجرتی که همواره رشد میگیرد.
اما کم نیستند افرادی از طبقات مرفه که فقط خانوادههایشان را به کشورهای غربی کوچاندهاند. آنان چنان میپسندند که خودشان در ایرانِ جمهوری اسلامی باقی بمانند. چون اقتصاد آشوب زدهی ایران را عرصهای مناسب برای پولسازیهای خود یافتهاند. این پولها سرآخر به ارزهای خارجی تبدیل میگردند و به همان جاهایی که خانوادههایشان در آنجا به سر میبرند انتقال مییابند. به عبارتی روشنتر طبقات مرفه جامعهی ایران حضور در داخل کشور را تنها برای پولسازی خود میخواهند.
همچنان که گروههایی از ناراضیان مرفهالحال داخل کشور اینک جشن تولد یا مراسم عروسی اعضای خانوادهی خود را در جاهایی همچون دوبی، استانبول، تفلیس یا ایروان برگزار میکنند. حتا با هواپیمایی اختصاصی و ویژه مهمانان خودشان را به همان شهرهای از پیش گفته شده انتقال میدهند. بدون تردید با همین ترفند آزادی عملشان در خصوص برگزاری جشنی اشرافی و فارغ از قید و بند تضمین خواهد شد. جدای از این نوعروسان خانوادههایی از این دست برای زایمان به کشورهایی همچون امریکا، کانادا یا کشورهای اروپای غربی انتقال مییابند تا در دریافت شناسنامهای از کشور مقصد برای نوزاد او تسهیلگری به عمل آید. ضمن آنکه از تسهیلات رفاهی و بهداتشی این کشورها هم بهره میگیرند. شناسنامهی خارجی به طور حتم در آینده موضوع آمد و شد یا تحصیل کودک را در همین کشورها برآورده خواهد کرد. چیزی که امروزه دولت ترامپ همراه با رویکردی نژادپرستانه از پذیرش آن سر باز میزند.
طبقات مرفه آنجاها که دستشان به دریافت مجوز اقامت در یکی از کشورهای غربی بند نباشد، برای مهاجرتهای موقتی یا همیشگی یکی از کشورهای منطقه را برمیگزینند. ترکیه، امارات و مالزی از گذشته نقش خود را در این خصوص به خوبی به اجرا گذاشتهاند. ولی اکنون گرجستان، ارمنستان، صربستان و حتا تاجیکستان و ازبکستان هم به این لیست پیوستهاند. آنوقت سرمایههای کشور به ارز خارجی تبدیل میشوند و به کشورهای مقصد راه مییابند. گفتنی است که اینک ایرانیهای مهاجر در خرید خانه یا ملک تجاری در همین کشورها مسابقه گذاشتهاند. در واقع سرمایهای که میبایست چرخهای اقتصاد داخلی را به تحرک وادارد به فراسوی مرزها کشانده میشود تا شاید این سرمایه از دستبرد مدیران جمهوری اسلامی در امان بماند. به طور حتم امنیت سرمایه، امنیت صاحب سرمایه را هم تأمین خواهد کرد.
جوانان در جستوجوی حقوق گم شدهی خود
جوانان بیش از گروههای دیگر جامعه آرزوی مهاجرت را در سر میپرورانند. آنان شغلی مناسب را انتظار میکشند و حق دارند در جامعه، تفریحات خودشان را دنبال نمایند. اما جمهوری اسلامی این آرزوها را تاب نمیآورد. همچنین جوانان حرمت اجتماعی میخواهند ولی جمهوری اسلامی اعتقادی به حرمت اجتماعی و حریم شخصی شهروندان خود ندارد.
با چنین رویکردی است که جوانان در جست و جوی کار و شغل راه کشورهای دیگر را در پیش میگیرند، با این باور که به حتم کشور بیگانه حقوق شهروندی و جایگاه اجتماعیشان را محترم خواهد شمرد. در واقع آنان حقوق گم شدهی خود را در سرزمینهایی فراسوی مرزهای ایران میجویند.
این روزها گرانی ارزهای خارجی سد راه بزرگی برای مهاجرت طبقات فرودست جامعه به شمار میآید. در نتیجه آن دسته از جوانان ایرانی که در خارج به تحصیل اشتغال دارند، بیش از سایر اقشار حقوق خود را پایمال شده میبینند. چون باید برای خریدِ هر هزار دلار یا یورو چیزی قریب بیست میلیون تومان پول بپردازند. تازه با هزار دلار هرگز دردی درمان نخواهد شد. برای مهاجرت نیز همین که پای قاچاقچی و کارچاقکن به میان آمد، بدون تردید نرخشان را از پنج هزار دلار چیزی پایینتر نمیکشند. حتا کم نیستند باندهای قاچاق انسان که تلههایی را در این خصوص به کار میگیرند. طبیعی است که این گروه از سوداگران حرفهای با هر تله و ترفندی، دار و ندار متقاضی مهاجرت را به تاراج میبرند.
در واقع دانشجویانی که برای تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کردهاند همراه با رشد چهار برابری ارز توان خود را برای ادامهی تحصیل از دست دادهاند. چنین آسیبی خانوادههای فرودست ایرانی را به افلاس کامل کشانده است. کم نیستند دانشجویانی که به دلیل فقر و ناتوانی برای همیشه تحصیل در خارج را به فراموشی سپردهاند.
رژیم، راضی از کوچ مردم
از سویی گفته میشود که شمار مهاجران ایرانی در خارج از کشور به رقمی حدود پنج میلیون نفر میرسد. اکثر این جمعیت پنج میلیونی در امریکا و کشورهای اروپای غربی به سر میبرند. اما جمهوری اسلامی از چنین آسیبی راضی به نظر میرسد. چون گمان مدیران حکومت بر آن است که ضمن همین رویکرد ناصواب خواهند توانست کشور را بدون مخالفان خود اداره نمایند. تجربهای که رژیم پیشین آن را برای جمهوری اسلامی بر جای نهاد. چون شاه برای شهروندان خود راهی جز پیوستن به حزب خودساختهی رستاخیز بر جای ننهاده بود. او آشکارا تبلیغ میکرد که مخالفان او پاسپورت بگیرند و از کشور خارج شوند. پیشنهادی که علیرغم باور تبلیغی شاه به همین آسانی امکانپذیر به نظر نمیرسید.
مهاجران محروم افغانستانی
هرچند جمهوری اسلامی بیش از پنج میلیون نفر از شهروندان خود را به مهاجرت همیشگی مجبور نموده است ولی شمار مهاجران کشورهای همسایه به ایران هم از رقم پنج میلیون نفر چیزی کم نمیآورد. بیش از نیمی از این مهاجران به تنهایی به افغانستانیهایی اختصاص مییابد که در ایران سکنا گرفتهاند.
جمهوری اسلامی همراه با چنین تصمیمی شرایطی را فراهم میبیند که بر خلاف عرف و سنتی جهانی صدها هزار نفر از کودکان افغان بدون شناسنامه باقی بمانند. جمعیت مهاجران عراقی هم در ایران از یک میلیون نفر فراتر میرود. ولی عراقیهای مهاجر قدیمی به حد کافی در جامعهی ایران جذب شدهاند. آنان در اتاق بازرگانی یا بازار سنتی ایران جایگاه خوبی یافتهاند. جدای از این توانستهاند ضمن استفاده از شناسنامههای ایرانی در وزارت امور خارجه یا وزارت ارشاد جمهوری اسلامی به کرسیهایی از مدیریت دست یابند که شهروندان عادی ایرانی هرگز از آن بهرهای ندارند.
مهاجران عراقی و اماراتی در ایران
سوای از این به تازگی بسیاری از مهاجران یا گردشگران عراقی، مناطق شمالی ایران را مکانی مناسب برای سرمایهگذاری خود یافتهاند. تا آنجا که در این خصوص هرگز بین مهاجر یا گردشگر عراقی چندان تفاوت آشکاری به چشم نمیآید. بدون تردید سقوط کمسابقهی ریال در مقابل ارزهای خارجی برای سرمایهگذاریهایی از این نوع تسهیلگری به عمل میآورد. در واقع عراقیها در شمال ایران هم سیاحت و تفریح میکنند و هم تجارت. در ضمن زمینهای متروکهی کشاورزی به آنان این امکان را میدهد که در خرید آنها از مالک سود بیشتری بیندوزند. با این همه مشهد بیش از شهرهای دیگر ایران برای تجارت عراقیها یا اماراتیها نقش میآفریند. همچنان که ثروتمندان منطقهی خلیج فارس از سکنای موقت یا دائمی در مشهد برای نیازهای کاسبکارانهی خود سود میبرند. در ضمن پایین بودن ارزش ریال شرایطی را فراهم میبیند تا اجناس ایرانی با شتاب بیشتری راهی کشورهای مبدأ گردشگران شود.
شهروندان کشورهای حاشیهی خلیج فارس بدون کم و کاست در همهی شهرهای ایران حضوری فعال دارند. در این خصوص دیگر نمیتوان بین مهاجران همیشگی یا گردشگران موقتی تفاوتی قایل شد. هرچند آنان ایران را برای تجارت و سیاحت خود برگزیدهاند ولی همیشه دل در عشق زادگاه و موطن اصلی خویش دارند.
مهاجرت اجباری در منطقه
نام ایران و ایرانی در عرصههای جهانی با پدیدهای به نام مهاجرت گره میخورد. ولی این به آن معنا نیست که ایرانیان مهاجر در انعکاس ارقام و اعداد مهاجرت همواره پیشتاز بودهاند. بلکه ایران را میتوان به سهم خود از مهاجرپذیرترین کشورها نیز به شمار آورد. چنین پدیدهای از ناامنی سیاسی و اجتماعی در کشورهای منطقه حکایت دارد. چون زمامدارانی که نمیتوانند امنیت اجتماعی و حقوق شهروندی مردمان خود را برآورده نمایند در پیدایی چنین موضوعی نقش میآفرینند. همچنان که این گروه از زمامداران جنگهای قومی و فرقهای را بهانه میگذارند تا چند صباحی بیشتر بر کرسی قدرت دوام بیاورند. در ضمن زمامداران منطقه به نیکی دریافتهاند که همراه با جنگهایی که پا میگیرد تاراندن افراد بومی از زادگاهشان هم ممکن میگردد. پدیدهای که متأسفانه میتواند به مهاجرت اجباری و ناخواستهی مردم یاری برساند. پیداست که آنان دوام و بقای خود را بر کرسی قدرت با کنار زدن همیشگی مردم از مشارکت در سیاست کشور پیوند زدهاند.