پانتهآ بهرامی – بخش نخست این گزارش به چشمه «باداب سورت» در روستای سورت در ساری که با تلاش و پیگیری گروه کوهنوردی لواسان بهعنوان دومین اثر طبیعی ملی ایران توسط سازمان میراث فرهنگی ثبت شد، اختصاص دارد. چشمههای اسرارآمیز سورت شامل دو چشمه با آبهای کاملاً متفاوت، هم از نظر رنگ و هم از زاویه بو و مزه است.
چشمه «باداب سورت»
یکی از چشمهها دارای آبی بسیار شور است که برای درمان دردهای کمر، رماتیسم و امراض پوستی از آن استفاده میشود. چشمه دوم دارای آبی به رنگ قرمزـ نارنجی و کمی تُرشمزه است و در اطراف دهانه چشمه رسوب اکسید آهن نشسته. این چشمهها در ارتفاع ۱۸۴۰ متری قرار دارند و در ایران بینظیر است. مشابه آن تنها در ترکیه یافت میشود. اطراف چشمه از درختهای زرشک پوشیده شده.
حسن علیزاده از گردشگران و علاقمندان به حفظ محیط زیست است. وی با یاری به نام امیر در سال ۱۳۷۹ بهعنوان اولین ایرانیان با دوچرخه دور دنیا را در چهار سال رکاب زده است. وی خود از بازدیدکنندگان چشمههای «باداب سورت» است:
حسن علیزاده – چشمههای باداب سورت حوضچههای آبی است که در مرز استان مازندران و سمنان واقع شده، در مسیر شهر میزاد و کیآذر که به کیآذر خیلی نزدیکتر هم هست. این چشمهها مربوط به دوران چهارم زمینشناسیست و در اثر چینخوردگی البرز بهوجود آمدهاند. در دنیا فقط یک چشمه شبیه آن وجود دارد و آن هم چشمه «پاموکاله» در ترکیه است و جاییست بسیار دیدنی و گردشگران زیادی به آنجا میروند. یک معدن متروکه هم در آنجا برای سنگهای تزئینی که آنجا را متأسفانه واگذار کرده بودند احداث کردهاند. این معدن موجب تخریب محیط زیست اطراف شده. چون این سنگها شکننده بودند و نتوانستند از آنها استفاده کنند و بهرهبرداری اساسی نشده، خوشبختانه این معدن را رها کردند و رفتند. ولی جادهای که برایش کشیدهاند موجب شده تا چشمهها و تپهای که چشمهها روی آن واقع شده، به خاطر این مسیر جاده خاکی که وجود دارد، مردم با انواع و اقسام ماشینها تا سر چشمهها بروند و حوضچهها، که صدسال طول کشیده تا تشکیل شوند، متأسفانه لبههایشان در اثر عبور لاستیکهای ماشینها و بیمبالاتی مردم تخریب شده.
برای هر یک سانتیمتر این چشمهها نزدیک به یکصد سال زمان لازم بوده تا در اثر سولفات آهنی که حاوی این آب است و در اثر موج خیلی ریز این چشمهها بهوجود آمده و صد سال طول میکشد تا چنین چیزی فقط به اندازه یک سانتیمتر بالا آید و به خاطر عدم توجه مردم و مسئولان تخریب شده و کم کم از بین میروند. این چشمهها بسیار زیبا و دارای آب بسیار تُرش و تلخمزهای هم هستند و رنگ زردی هم دارد. البته رنگ خود آب زرد نیست، بلکه در اثر رنگ حوضچههاست که از دور زرد دیده میشود. جای بسیار جالبی برای بازدید است.
محلیها اعتقاد دارند که آب این چشمهها خواص درمانی دارد. ولی چنین چیزی نیست. فقط از نظر جاذبه توریستی بسیار دیدنیست. به صورت پلکانی از بالای تپه سرازیر شده و حوضچههایی درست شده که انگار از بالا، شما فوارهای گذاشته باشید و همین طور پله پله آبنما این آبها میآیند پایین. منظره بسیار زیبایی دارد.
شهر زیرزمینی «اویی»
سفر دوم به شهر زیرزمینی «اویی» است که در نوشآباد کاشان قرار دارد. این شهر نظامی ـ دفاعی که هنوز قسمتهایی از آن ناشناخته است، برای اولین بار به صورت کاملاً اتفاقی در سال ۱۳۸۳ کشف شد. این شهر نمونه خلاقی از بهکارگیری اصول پادفند غیرعامل بوده که حفاظت از مرزهای ایران را در طول تاریخ بهعهده داشته. پادفند غیرعامل به اقداماتی گفته میشود که بدون بهکارگیری سلاح جنگی از تلفات انسانی و خسارات به تجهیزات، تأسیسات حیاتی، حساس نظامی و غیرنظامی جلوگیری میکند.
سرزمین ایران به خاطر موقعیت جغرافیاییاش مورد تاخت و تاز اقوام مختلف بوده و چارهای جز ایجاد قلعه، حصار و شهرهای زیرزمینی برای دفاع نداشته است. بیش از ۵۰ شیء سالم مثل سفالینههای دوره ساسانی تا قاجار از این مکان به دست آمده. حتماً میپرسید «اویی» چیست. «اویی» تونلیست دستکن که در دورههای تاریخی کاربرد نظامی و دفاعی داشته. این مجموعه به صورت دستکن زیر بافت شهر نوشآباد شامل اتاقها، راهروها، چاهها و کانالهای متعدد در سه طبقه ایجاد شده است. اگر در لغتنامهها جستوجو کنید، «اویی» در گویش کاشانی معادل «آهای» فارسیست. اهالی منطقه میگویند به لحاظ تودرتو بودن و تاریک بودن شهر زیرزمینی افراد برای پیدا کردن یکدیگر با صدای بلند با کلمه «اوی» همدیگر را صدا میکردند. روشنایی این فضاها با پیهسوزهای سفالی بوده. در مواقع ناامنی و پناه گرفتن آب مصرفی از قناتها تهیه میشده. گفته میشود این شهر از عمق چهارمتری از کوچهها شروع شده و تا عمق شانزده متری ادامه دارد.
حسن علیزاده که به دیدن شهر «اویی» رفته، از تجربیات خود در اینباره میگوید:
حسن علیزاده – «اویی» یک شهر زیرزمینیست که در نوشآباد نزدیک شهر کاشان واقع شده. قدمت آن را به دوره ساسانی نسبت میدهند و میگویند حتی نامش «انوشآباد» بوده که بعدها به نوشآباد تغییر یافته. در هنگام هجوم دشمنان بیگانه و یا قبایلی که داخل کشور زندگی میکردند، از آن بهعنوان پناهگاه استفاده میشده، مردم هم از آن بهعنوان محلی برای پناه گرفتن استفاده میکردند که در سه طبقه از عمق چهارمتری تا شانزده متری کندند که در طبقات مختلف راهروهایی به ارتفاع ۱۸۰ سانتیمتر دارد که ایرانی قدبلند هم به راحتی میتواند توی آن راه برود. همینطور اتاقکهایی برای استراحت دارد. حتی سرویس بهداشتی هم آنجا داشتند. دسترسی به قناتها برای برداشت آب و تهویه داشتند. همینطور دسترسی به این شهر زیرزمینی از طریق حیاط منازل بوده. بسیاری از راهها را هم بهعنوان فرعی و راههای گولزننده گذاشته بودند که بنبست بوده و به هیچ جایی راه نداشته.
بیشترین مورد استفاده این شهر زیرزمینی در دوره مغولها بوده و تا دوره قاجار ادامه داشته. بعد کمکم که آن راهزنیها و هجومها از بین میرود، مردم خود شهر را فراموش میکنند. شهر به بوته فراموشی سپرده میشود تا در موقع احداث ساختمانی در حیاط یکی از منازل منطقه دوباره کاوشهایی انجام میگیرد.
باستانشناسان احتمال میدهند نزدیک به ۱۵ هزار متر وسعت این شهر زیرزمینیست. متأسفانه به این شهر هم خیلی رسیدگی نمیشود. وقتی که ما به آنجا رفته بودیم، دیدیم که از بعضی قسمتهای آن آب چکه میکند. حتی وقتی نشت آب را به مسئول آنجا اطلاع دادیم، ازین موضوع خبر نداشت. با تعجب گفت که آب چکه میکند؟ باید برویم ببینیم موضوع چیست. یعنی تا این حد به آن بیتوجهای نشان داده میشود.
گورستان خالد نبی
آخرین مقصد این سفر مجموعه گورستان و زیارتگاه «خالد نبی» است. این زیارتگاه در منطقهای کوهستانی واقع شده و به دلیل دشواری مسیر دسترسی و دوری راه، کمتر مورد پژوهش قرار گرفته. «خالد نبی» ۴۰ سال پیش از محمد پیامبر مسلمانان میزیسته و مبلغ دین مسیح بوده. برای اولین بار «جیمز فارسر» در سال ۱۸۳۸ میلادی در کتاب خود از این منطقه یاد کرده است. در سال ۱۳۸۳ خورشیدی این منطقه توسط اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان گلستان در فهرست آثار ملی کشور ثبت شد. علاوه بر آن بر روی یک رشته تپه ماهورهای خاکی که ارتفاع آنها کمتر از ارتفاع مقبره خالد نبیست، گورستان بزرگی دیده میشود که در آن حدود ششصد سنگ مزار استوانهای قرار دارد. اساس ساخت و نصب سنگ مزارها بر گور، اندیشه جاودانگیست.
سنگ مزارهای این منطقه در ترکمن صحرا را میتوان به سه گروه تقسیم کرد. اول سنگ مزارهایی با ارتفاع پنج متر که به صورت استوانهای و عمودی به شکل آلت تناسلی مردانه بر گورها نصب شده و احتمالاً گور ویژه مردان بوده. این گروه از سنگ مزارها از دیدگاههای اعتقادی آسیای مرکزی و هند الهام گرفته و بیانگر مذهب فالیک است. ایرانیان به آیین فالیک معتقد نبودند و هرگاه میخواستند از آلات تناسلی نام ببرند، از واژه «شرمگاه» استفاده میکردند.
دسته دوم سنگ مزارهای تقریباً صلیبی یا به شکل نیمکره و شبیه دو پستان است که احتمالاً گور زنان بوده. برخی از آنها انسانهایی را در ذهن تداعی میکند که ایستاده و دست به کمر زدهاند. دسته آخر را سنگ مزارهایی به شکل سر قوچ نشان میدهند. قوچ در فرهنگ و باورهای سنتی ترکمنها جایگاه خاصی دارد که به خورشید نسبت داده میشود. سر قوچ سمبول باروری، قدرت، فرمانروایی و احترام بوده و این نقش در همهجا دیده میشود: در نمدهای ترکمن، گلیمها، قالیها، سرستون خانهها و مساجد. تعداد دسته سوم سنگ مزارها از اولی و دومی کمتر است. این گورستان بیشک از قدیمیترین گورستانهای کشور با سنگ مزارهای منحصر بهفرد و بینظیر است.
حسن علیزاده تجربه دیدارش از مجموعه گورستان «خالد نبی» در منطقه ترکمن را به این شکل بیان میکند:
حسن علیزاده – زیارتگاهیست متعلق به «خالد بن سنان» که از مبلغیان ادیان ابراهیمی بوده که نسباش به حضرت اسماعیل میرسد که آن موقعها برای تبلیغ دین به ایران پیش از اسلام آمده بود و در آنجا هم از دنیا میرود و همانجا دفن میشود. آن دیرک چوبی که آنجا قرار دادهاند، میگویند هر کسی اگر بتواند از آن دیرک با کمک دست و بدون کمک هیچ وسیله دیگر بالا رود و نوک دیرک را گاز بگیرد، دیگر هیچوقت تا آخر عمرش دندان درد نمیگیرد.
«خالد نبی» یکی از جاهای رازآلود کشور ماست. اینجا هم بسیار ناشناخته مانده، به خاطر صعبالعبور بودن راه و همچنین شاید به این دلیل که با فرهنگ و عرف جامعه ما خیلی همخوانی ندارد و عجیب هم هست. چون گفته شده که بههرحال ما ایرانیها از دوران باستان و از دوران پیش از تاریخ هیچوقت بتپرست نبودیم و یکتاپرست بودیم. مردم و مسئولان هم هیچوقت سراغش نرفتند. حتی تحقیقات مستدل تاریخی و کاوشهای باستانشناسی در مورد این گورستان صورت نگرفته. احتمالاً بهخاطر شکل ظاهری آنجاست که به دستگاه تناسلی انسان شباهت دارد. «خالد نبی» منطقهایست در نزدیکیهای مرز ترکمنستان و بیش از صد کیلومتر بالاتر از گنبدکاوس در استان گلستان واقع شده.
در کنار آرامگاه «خالد نبی» قبرستان رازآلودی وجود دارد که بسیار ناشناخته است و هیچ کاوشی در موردش صورت نگرفته. در این گورستان سنگ قبرهایی وجود دارد که شکل آلت تناسلی انسان (زن و مرد)، در اندازهها و ابعاد گوناگون. حدود نیم متر قطرش است و از ارتفاع نیم متر تا پنج متر متغیر است که معلوم نیست برای نشان دادن سن افراد فوت شده بوده یا اهمیت و پایگاه اجتماعی صاحب قبر را میخواستند نشان دهند. خیلی از این سنگها را متأسفانه به یغما بردهاند. خیلیهایش هم در اثر عوارض طبیعی شکسته و از بین رفته. در سال ۱۳۸۰ جزو آثار ملی ثبت شده، ولی هیچگونه رسیدگی و حتی تحقیق و کاوش باستانشناسی تاریخی هم در مورد آن صورت نگرفته.
ایمیل گزارشگر:
pantea. bahrami@yahoo. Com
در همین زمینه:
::پانتهآ بهرامی در رادیو زمانه::
خطاب به آخوند زاده از تهران.
هنوز دیر نشده میتونید به اون آلتهایی که گفتید، بچسبید و کاری به شمشیر علی وقبا نداشته باشید.
عبدالحق / 07 April 2012
من هفت جدم آیت الله بوده اند. شما را بخدا اگر من مردم که خب حتما خواهم مرد مرا در این قبرستان دفن کنید. نام من شایسته خانم است. مرگ بر اجداد من و خدا لعنت کند اجداد مرا که دست از این آلت های زندگی برداشتند و چسبیدند به شمشیر علی و قبای ننگین روحانیت شنیع! مرگ بر اینها و زنده باد آنها.
شایسته آخوندزاده از تهران / 07 April 2012
اتفاقا،یکی ازاین قبرستونا تو پینله شلوارشهرتبریزم هس که فک کنم خانوم بهرامی ازعمد فراموش کردن!
سیدعلی-فرزندآذربایجان / 07 April 2012
چنین گورستانی در تبریز هم هست .همچنین شهر زیر زمینی نرسیده به روستای تاریخی کندوان دقیقن به همین شکلی که در گزارش نوشته شده وجود داره.
کاربر مهمان / 07 April 2012
خطاب به عبد الحق
به همون سر بریدۀ حسین زن باز و شمشیر علی جنایتکار قسم که ما سالهاست دست از سر این جنایتکاران برداشتیم و از ریخت کریه و منحوسشون بی زار هستیم ولی این جنایتکاران و مفت خوران عرب و نواده های بی همه چیز و سگهای وطن فروش و نوکرهای اونها دست از سر ما بر نمی دارند و شرشون رو کم نمی کنند
اسیریس / 08 April 2012
التماستون مي كنم اين مطلب رو بر داريد . توجه شما به اين قبرستان بهانه اي به دست يك سري ميده تا تخريبش كنن . چند سال پيش هم يكي از سايتها تبليغشو كرد و عده اي محلي مي خواستن خرابش كنن . توروخدا برداريد مطلبتئنو . هر چيزي قابل نشر نيست آقايون. اگه آسيبي به اين گورستان برسه تقصيرش متوجه شماست نه حكومت . چون تكليف اونا روشنه . انتشار چنينمطلبي دوستي خاله خرسست
مهدي / 08 April 2012
چهارصد سال طول می کشه که دوباره به هویت اصیل ایرانی برگردیم که البته منظورم این آلتها نیست !!
کاربر مهمان / 08 April 2012
من بر این باور هستم ، که تاریخ شناسان غربی نادرست این مانده های تاریخی را در فلات ایران به دوران ساسانی و اشکانی پیوند می دهند ! اما هیچگونه گواه و پشتیبانی – ئی برای داووش ( ادعای ) خود ندارند ، برای نمونه اگر آثار مانده از دوران اشکانی در این دالانهای زیرزمینی یافت شده است ، آن دلیل این نیست که این پناه گاه های زیرزمینی نیز در همزمان در دوران اشکانی کنده شده باشند ! شاید این دالان های بهم پیوسته برای پنهان شدن از چنگ مارهای ” ضحاکی ” ده هزار سال پیش کنده شده باشند ! یا از کانهای ( معدنهای ) ترک شده – ی دوران پیشدادیان بوده باشند ! و یا در دوران چیرگی اسکندر مقدونی این پناهگاها ساخته شده اند ، به باور من این قبرستان مانده از دوران اسکندر مقدونی است ! چون مرام اسکندر ” همجنسگرا ” بود ، اینجا گورستان دوست پسرهای سکندر است ، یونانی ها شرم را خورده بودند و حیا را بیرون کرده بودند ، حتی مجسمه های خدایان وهمی آنان همه برهنه بودند ! از سوئی دیگر در کوه زاگرس بر نگارهای کنده شده در ” کول – فره ” نماینده آن است که در فرهنگ کیان در هفت هزار سال پیش از میلاد ، پیراهن آستین بلند و شلوار پاچه تا قوزک پا بلند می پوشیدند !!
موبد گبر ،
Abolghasem Fadaei / 27 April 2012