نعیمه دوستدار – تفریح کردن در ایران دشوار است و در بعضی از روزهای سال مثل نوروز، دشوارتر. برای جوان‌تر‌ها این ماجرا سخت‌تر هم می‌شود. 

نوروز طولانی‌تر از آخر هفته‌هایی است که جوان‌های ایرانی آن را با یک دور چرخیدن در شهر و ماندن در ترافیک می‌گذرانند. برای خیلی از ایرانی‌های جوان، دید و بازدید نوروزی جذابیت زیادی ندارد و تا جایی که بتوانند از آن فرار می‌کنند. بسیاری از آن‌ها معتقدند این دید و بازدیدها نمایشی است و چون سالی یک‌بار است و آدم‌ها در طول سال چندان از حال هم خبر ندارند، پس تصنعی هم هست.

آن‌ها به اندازه خانواده‌هایی که سرشان به دید و بازدید گرم است، از طولانی شدن روزهای تعطیل لذت نمی‌برند. تعطیلات آغاز سال نو برای آن‌ها طولانی و کشدار است و پر کردن اوقات خالی آن کار ساده‌ای نیست. با این حال بسته به موقعیت اقتصادی و اجتماعی‌شان، روش‌های مختلفی برای پر کردن این وقت‌های خالی دارند که البته چندان متنوع نیست و معمولاً به چند تفریح تکراری ختم می‌شود.

تفریح خانگی

میل و اشتیاق به تفریح، برای جوانان بیشتر از هر گروه سنی دیگر معنا دارد، اما جامعه چیزی را به عنوان تفریح صرف به رسمیت نمی‌شناسد. برنامه‌ریزانی که به اسم پر کردن اوقات فراغت و فراهم کردن امکانات تفریحی برای جوانان فعالیت می‌کنند، معمولا موضوع تفریح را با چاشنی آموزش و با صفت‌هایی چون “سازنده” و “مفید” همراه می‌کنند، اما در نهایت، برنامه‌ای برای این گروه سنی ندارند. در ایام و مناسبت‌های خاص مثل نوروز و در گیر و دار دغدغه‌های آیینی و سنتی جامعه، این موضوع کاملاً از یاد می‌رود.

برنامه‌ریزانی که به اسم پر کردن اوقات فراغت و فراهم کردن امکانات تفریحی برای جوانان فعالیت می‌کنند، معمولاً موضوع تفریح را با چاشنی آموزش و با صفت‌هایی چون سازنده و مفید همراه می‌کنند، اما در نهایت، برنامه‌ای برای این گروه سنی ندارند.

فرزاد، 24 ساله است. یک سالی هست که بی‌کار شده و از این لحاظ زندگی او قبل از روزهای عید با زندگی‌اش در روزهای نوروز تفاوت زیادی ندارد. با این حال می‌گوید چون همه‌جا تعطیل است و همه در گشت و گذار، میل به تفریح در او هم بیشتر می‌شود. بعد از تحویل سال نو، به اجبار خانواده به دیدن چند تا از بزرگ‌ترهای فامیل رفته، اما بعد پدر و مادرش را در میانه عید‌دیدنی‌ها جا گذاشته و به خانه مجردی یکی از دوستانش رفته است. خانه‌ این دوست مجرد این روزها پاتوق جوان‌هایی مثل فرزاد است: “دور هم جمعیم و می‌گوییم و می‌خندیم. این‌جا می‌توانیم تا هر ساعت روز که شده بخوابیم. شب‌ها هم تا دیروقت فیلم می‌بینیم یا پلی‌استیشن بازی می‌کنیم. غروب‌ها با ماشین می‌رویم بیرون؛ به اصطلاح دور دور می‌کنیم.”

فرزاد و دوستانش معمولاً در چنین ایامی از سال به سفر هم می‌رفتند، اما امسال حال و حوصله این کار را نداشته‌اند. او می‌گوید: “پلیس به ماشین‌هایی مثل ما گیر می‌دهد. چندماه پیش با همین بچه‌ها رفتیم شمال تا برسیم چالوس چهاربار نگه‌مان داشتند. توی صندوق عقب و زیر صندلی‌ها را می‌گردند دنبال مشروب. بیشتر به جوان‌ها گیر می‌دهند. توی شمال هم باید دردسر گیر آوردن ویلا و اتاق را بکشی و توی ترافیک بمانی. زیاد هم خوش نمی‌گذرد. همان ساحل همیشگی. نه امکانات خاص شنا و ورزش‌های ساحلی و دریایی هست، نه تفریح خاص دیگری. ترجیح می‌دهیم توی همین تهران بمانیم.”

او به شکل‌های مختلف تفریح همنسلانش اشاره می‌کند و می‌گوید: “یک فضایی ایجاد شده که اسم هر کاری را می‌شود گذاشت تفریح. لایی کشیدن و ویراژ دادن، متلک گفتن و قلیان کشیدن، خراب کردن شهر و آشغال ریختن… این کاری است که خیلی‌ها می‌کنند فقط برای این که سرشان گرم شود. البته پولدارها راه‌های بهتری برای تفریح دارند: سالن‌های بیلیارد خصوصی، ویلاهای شخصی، سفرهای خارجی، اما برای جوان‌هایی مثل من، روزهای عید با بقیه سال فرقی ندارد.”

فرهنگ در تعطیلات

اگر از مسئولان ایران بپرسی، همه پارک‌ها و فضاهای سبز، موزه‌ها و تفریحگاه‌های عمومی را برای گذران تعطیلات و تفریح جوانان پیشنهاد می‌کنند و آمار دهان‌پرکنی از امکانات جدید ایجاد شده برای جوانان می‌دهند، اما واقعیت این است که این نوع تفریحات، اگر هم وجود داشته باشند، چندان بین جوانان ایرانی طرفدار ندارند.

 در فضاهای عمومی جایی برای جوان‌ها نیست چون آزادی وجود ندارد. بیشتر جوان‌ها ترجیح می‌دهند بروند توی محیط‌های بسته مثل کافه‌ها که تازه آن هم با ترس و لرز همراه است.

یکتا، 27 ساله و دانشجوی فوق‌لیسانس است. او هم در روزهای نوروز کمبود تفریح را بیشتر حس می‌کند: “بعد از ماه‌ها کار و درس، آدم فکر می‌کند که تعطیلات عید فرصت خوبی برای سرگرمی و تفریح است، اما یکی دو روز که می‌گذرد کسالت جای خوشحالی را می‌گیرد. دلیلش این است که جایی برای وقت‌گذرانی و شادی نداریم. در فضاهای عمومی جایی برای جوان‌ها نیست چون آزادی وجود ندارد. بیشتر جوان‌ها ترجیح می‌دهند بروند توی محیط‌های بسته مثل کافه‌ها که تازه آن هم با ترس و لرز همراه است. من خودم بیشتر وقتم را توی فضای مجازی می‌گذرانم و گاهی می‌بینم که مثلاً هشت ساعت مداوم توی فیس‌بوک بوده‌ام. در غیر این صورت، سوار ماشین می‌شویم و توی شهر می‌گردیم. آخرش هم ختم می‌شود به یک رستوران یا کافه‌. هیجان‌انگیزترین تفریح من همین است؛ تجربه یک رستوران جدید.”

او تفریح‌های فرهنگی را هم در ایران کسل‌کننده می‌داند و می‌گوید: “مثلا سینما… چه فیلمی روی پرده هست که بشود دید؟ همین فیلم‌هایی را هم که خودشان با کیفیت پایین ساخته‌اند، حالا از پرده کشیده‌اند پایین. از فیلم‌های روز دنیا که خبری نیست. تئاتر هم که خود من به آن علاقه دارم در نوروز تعطیل است. موزه‌ها را هم مگر چند بار باید دید؟”

یکتا کتاب‌خوان حرفه‌ای است و همیشه بخش مهمی از اوقات نوروزش را با کتاب‌خوانی می‌گذرانده اما امسال با رفتن به کتابفروشی‌ها ناامید شده است: “واقعا کتاب خوبی پیدا نکردم. کتاب‌های قدیمی‌تر البته هنوز در بازار هستند، اما کتاب جدید خوب ندیدم. با این اوضاع نشر نه ترجمه خوبی بود نه تالیف قابل توجهی.”

یکتا به تلویزیون به عنوان یکی از ابزارهای سرگرمی اشاره می‌کند و می‌گوید: “تکلیف تلویزیون در ایران معلوم است. سریال‌های سطح پایین با طنز ضعیف و برنامه‌های تکراری. فیلم‌ها هم همه سانسور شده و درجه چندم‌ هستند. می‌ماند کلاه‌قرمزی که به خاطر نوستالژی دوران کودکی و جذابیت‌هایش نگاه می‌کنم.”

تفریح پشت خط مرزی

در ایران، محیط‌های عمومی، تحمل حضور جوانان و شیوه زندگی‌شان را ندارند. هم نهادهای رسمی حضور جوانان را برنمی‌تابند هم عرف و فرهنگ به روش تفریح و شادی‌شان ایراد می‌گیرد. امکانات عمومی موجود هم کفاف نیازشان را نمی‌دهد و مطابق سلیقه و پسندشان طراحی نشده است. در بیشتر شهرهای ایران، حتی در تهران، خبری از برنامه‌های شاد، کارناوال و کنسرت نیست و امکانات ورزشگاه‌ها مستهلک، غیر قابل استفاده یا بدون جذابیت است. در فضاهای عمومی هم امکان دور هم جمع شدن و شادی و تفریح گروهی وجود ندارد.

در ایران، محیط‌های عمومی، تحمل حضور جوانان و شیوه زندگی‌شان را ندارند. هم نهادهای رسمی حضور جوانان را برنمی‌تابند هم عرف و فرهنگ به روش تفریح و شادی‌شان ایراد می‌گیرد. امکانات عمومی موجود هم کفاف نیازشان را نمی‌دهد و مطابق سلیقه و پسندشان طراحی نشده است.

مجموعه این شرایط باعث شده که جوانان ایرانی دور تفریح در محیط‌های بیرونی را خط بکشند و تفریحاتی مخصوص خودشان ابداع کنند یا دنبال روش‌هایی برای تفریح در خارج از ایران بگردند.

نوید، تازه سربازی‌اش تمام شده و علاقه‌مند به ورزش است. ایام نوروز برای او مثل بقیه آخر هفته‌ها می‌گذرد. گاهی با دوستانش می‌رود باشگاه برای بولینگ. در تمام منطقه آن‌ها تنها همین مجموعه وجود دارد که تازه تاسیس شده است و امکاناتش قابل استفاده‌اند، اما تعداد “لاین”‌های بازی کم است و باید مدت زیادی در انتظار بمانند. در عین حال اگر دختری هم همراه‌شان باشد باید صبر کنند تا مسئول باشگاه قسمت خانوادگی را برای‌شان خالی کند که آن هم زمان زیاد می‌گیرد. بقیه اوقات را می‌روند کافه.

نوید قبلاً گاهی برای پیاده‌روی می‌رفت بام تهران، اما حالا دیگر محیط آنجا را دوست ندارد چون به اعتقاد او شلوغ و کثیف شده است. او پاساژگردی را هم دوست دارد، اما معتقد است در ایام عید در پاساژها هم خبری نیست. ضمن اینکه پاساژهای ایران فقط تعدادی مغازه‌اند و مثل جاهای دیگر، مجموعه ای از امکانات تفریحی و سینما و حتی رستوران ندارند. او می‌گوید: “تازگی‌ها محیط‌های بسته را ترجیح می‌دهم. دور‌ هم جمع شدن‌های خانگی خطرش کمتر است. نه گشت ارشاد هست که به لباس خودت و همراهت گیر بدهد، نه دردسر ماندن در ترافیک و انتظار را داری. البته این هم به شرطی است که زیاد سر و صدا راه نیندازی، و‌گر‌نه سر و کله پلیس پیدا می‌شود.”

نوید قرار است آخر فروردین همراه تعدادی از دوستانش بروند ارمنستان. دوست دانشجویی دارند که آنجا ساکن است و تا حالا دوبار به این کشور سفر کرده‌اند: “ارمنستان چیز خاصی ندارد برای ما ایرانی‌ها، اما یک چیز مهم دارد که اینجا نیست:‌ آزادی. کسی کاری به آدم ندارد.”