دوشنبه ۸ اکتبر دو اتفاق افتاد: گزارش تکاندهنده جدید هیأت بینادولتی تغییرات اقلیمی سازمان ملل ارائه شد و همزمان ویلیام نوردهاوس برنده جایزه نوبل اقتصاد شد؛ اقتصاددانی که پیوسته و به طور نظاممند خطرات تغییرات آب و هوایی را دستکم گرفته است. اهدای جایزه به اقتصاددانی که طرفدار اصلاحات تدریجی اقلیمی است، چه معنایی میدهد؟ آن هم زمانی که دانشمندان و محققان آب و هوا بر سرعت بخشیدن به اقدامات اقلیمی اصرار دارند.
اضطرار و فوریت مسأله تغییرات آب و هوایی امروز از هر زمان دیگری روشنتر است. ما نیازمند چشماندازی جسورانه برای آیندهای خوب و قابل زیست و البته برنامهای سیاسی برای دستیابی به آن هستیم.
نوعی چرخه عجیب و غریب در مورد مسأله تغییرات آب و هوایی وجود دارد. هر چند ماه یک بار، گزارش تازهای از جانب یک نهاد علمی معتبر و محترم منتشر میشود، و هر بار نتایج یکسان و البته ترسناک است: کره زمین پیوسته در حال گرم شدن است. هر بار و در هر گزارش، اثرات و پیامدهای مشاهدهشده گرمایش (در سطوح پایینتر) از آنچه دانشمندان پیشتر پیشبینی کرده بودند، وخیمتر است. هر بار یکی از دانشمندان خوشنیتی که گزارش را نوشته چیزی شبیه این میگوید: «راهحل نهایی اراده سیاسی است.» و دانشمند دیگر اضافه میکند که «ما از خط قرمز عبور کردهایم و دیگر وقت عمل رسیده و اکنون باید کاری بکنیم.» و البته هر بار ما هیچ کاری نمیکنیم. هر دفعه، چند روزی همه مضطرب و پریشان میشوند و دوباره اتفاق نگرانکننده دیگری میافتد و بازی ادامه دارد. و همزمان، حلقه بر گردن ما تنگ و تنگتر میشود.
آینده چه قدر میارزد؟
دوشنبه ۸ اکتبر یکی از همین روزها بود: گزارش جدید هیأت بینادولتی تغییرات اقلیمی سازمان ملل – استاندارد طلایی مطالعات آب و هوایی که به وسیله نهادی بینالمللی از دانشمندان و بر مبنای گردآوری هزاران تحقیقات علمی تهیه میشود — برآورد کرده که تا سال ۲۰۴۰ زمین ۱.۵ درجه سانتیگراد نسبت به «سطوح پیشا-صنعتی» آن گرم خواهد شد و این گرمایش جهان را زیر و رو خواهد کرد.
۱.۵ درجه افزایش دما عموماً آستانه هشدار تلقی میشود، و ۲ درجه افزایش، حد سلامت است، با این حال در همین مورد نیز شک و تردیدهای روزافزونی وجود دارد: بسیاری از پیامدها و اثراتی که دانشمندان پیشتر فکرمیکردند پس از ۲ درجه افزایش بروز خواهند کرد، احتمالاً زودتر دامن کره زمین را خواهند گرفت. اقیانوسها اسیدیتر خواهند شد و مرجانها خواهند مرد. صدها میلیون نفر از فقرا، فقیرتر خواهند شد و میلیونها نفر چارهای جز مهاجرت اجباری نخواهند داشت. هنوز برای اینکه میزان گرمایش را تا حد ۲ درجه و حتی ۱.۵ درجه نگه داریم، وقت باقی مانده، اما این نیازمند اقدامات اساسی در یک بازه زمانی بسیار کوتاه است. در یک کلام، اخبار گزارش جدید هیأت بینادولتی تغییرات اقلیمی سازمان ملل، بسیار بد اما تکراری بود.
با این حال، دوشنبه ۸ اکتبر اتفاق دیگری نیز افتاد: ویلیام نوردهاوس، اقتصاددان، برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. نوردهاوس به خاطر کارهایش در مورد اقتصاد محیط زیست و به طور خاص، اقتصاد تغییرات اقلیمی مشهور است. با این حال، نوردهاوس هرگز قهرمان آب و هوا نیست — او به طور پیوسته و نظاممند خطرات تغییرات آب و هوایی را دستکم گرفته و دیگر محققان را به خاطر حساسیت زیاد به این موضوع نقد کرده است. به طور خاص، نوردهاوس طرفدار استفاده از «نرخ تنزیل» بالاتر در اقتصاد اقلیمی است. نرخهای تنزیل ابزارهایی اقتصادی برای ارزشگذاری آینده هستند [تخمین ارزش یا هزینه آتی نسبت به ارزش یا هزینه حال]؛ نرخ بالاتر تنزیل آینده را نسبت به زمان حال ارزشگذاری کمتری میکند.
برای توضیح اینکه چرا این مطلب مهم است، باید به بحثی درونی میان اقتصاددانان رجوع کرد. در سال ۲۰۰۶، نیکولاس استرن، اقتصاددان انگلیسی به درخواست دولت بریتانیا، گزارشی اساسی در مورد تغییرات اقلیمی تهیه کرد که به «بازنگری استرن در باب اقتصاد تغییرات اقلیمی» مشهور شده است. در این گزارش، استرن به نفع اقدامات فوری، بلادرنگ و قاطع برای کاهش انتشار کربن استدلال کرده است. او برای این منظور نرخ تخفیف بسیار پایینی را پیشنهاد داده، و توضیح داده که تقبل هزینههای بالای اقدامات فوری در زمان حال به صرفهاند. به گفته استرن، «سود یک اقدام قاطع فوری در مورد تغییرات آب و هوایی کاملاً بر هزینههای هیچ کاری نکردن میچربد.»
نوردهاوس واکنش استرن را مبالغهآمیز میداند و آن را نقد میکند. به زعم او، نرخ تنزیل استرن به شکل رادیکالی پایین است. در مقابل، نوردهاوس پیشنهاد میکند که ارزش آینده باید کمتر برآورد شود، یعنی هزینه اقدامات حال حاضر باید در قیاس سودهای آتی بسیار بیشتر تخمین زده شود. نوردهاوس معتقد است که برای همه، چه اکنون چه در آینده، بهتر خواهد بود که هزینههای اقدامات در قبال تغییرات آب و هوایی به شکل تدریجی تحمیل شود و نرخ رشد اقتصادی همچنان حفظ شود: نسلهای آینده ثروتمندتر خواهند بود و از این رو، توانایی بیشتری برای تطبیق خویش با تغییرات اقلیمی دارند. سالهاست که موضع و استدلال نوردهاوس همین است. گزارش استرن دقیقاً به این دلیل مهم بود که همرأیی و توافق عمومی طرفداران اصلاحات تدریجی بر پایه آرای نوردهاوس را برهم زد.
موضع نوردهاوس، برخلاف استرن، کاملاً با اصول جریان اصلی اقتصاد سازگار است. نرخ تنزیل نسبتاً بالای او کاملاً انتظارات جریان اصلی اقتصاد را برای رشد اقتصادی برآورده میسازد.
مسأله این است که هزینههای اقدامات اقلیمی در آینده نسبت به امروز بسیار بالاتر خواهد بود، چرا که اقتصاد در سال ۲۰۵۰ احتمالاً بسیار بزرگتر خواهد بود.
اقتصاددانان علیه آب و هوا
بیشتر اقتصاددانان تغییرات آب و هوایی را مشکلی دور و برای آینده میدانند. برای آنان این مسألهای است که مردم چند نسل و قرنها بعد با آن مواجه خواهند شد. پروژههای کاهش انتشار کربن برحسب نرخ بازدهیشان طراحی و تنظیم شدهاند. اگر این پروژهها با توجه به بازار به صرفه نباشند، بهتر است که پولشان سرمایهگذاری شود و از این طریق به ثروتمندتر شدن نسلهای آتی کمک کرد تا آنها در آینده امکان مالی لازم برای تطابق خود با شرایط محیط زیستی را داشته باشند. در این منطق، هزینه کردن برای اقدامات اقلیمی (به جای به حداکثر رساندن رشد اقتصادی) در عمل به نسلهای آتی آسیب خواهد زد.
احمقانه به نظر میرسد؟ خب، بله، احمقانه است. ابزار و سنجه اقتصاددانان رشد و بهرهروی است، و با همین ابزارها به سراغ هر مشکل نوظهوری میروند. (همین چند روز پیش نوردهاوس سر کلاسش در دانشگاه گفت: «اجازه ندهید هیچ کس حواس شما را نسبت به کارتان پرت کند، کار شما رشد اقتصادی است.» در حالی که دانشمندان مسائل آب و هوایی آیندهای حاوی شوکهای جدی اقلیمی و در نتیجه بحرانهای اقتصادی و اجتماعی را پیشبینی میکنند، تصور نوردهاوس شامل منحنیهایی از تغییرات تدریجی است که گسستی در جریان معمول کسب و کار ایجاد نمیکنند.
بدیهی است که اقتصاددانان دلیل و مانع اصلی عدم انجام اقدامات جدی اقلیمی نیستند. از این بابت، باید بیشتر کمپانیهایی که با سوخت فسیلی کار میکنند، حزب جمهوریخواه، و والاستریت (یعنی سرمایهداری) را شماتت کنیم. وانگهی، نوردهاوس به عنوان یک اقتصاددان، دستکم آسیبهای زیستمحیطی را جدی گرفته است.
با این حال، در سالهای پیش از ۲۰۰۸ و زمانی که هنوز اقتصاد یک علم پایه و بنیادی به حساب میآمد، اقتصاددانان هنوز نفوذ و تأثیر سیاسی داشتند. ایرادهای نوردهاوس به استرن و فعالان اقلیمی (مبنی بر اینکه شما زیادی دارید تند میروید)، بهانه لازم را به دست کسانی داد که میخواستند از شتاب اقدامات اقلیمی بکاهند. آنها اکنون واکنش آرام، تدریجی و گام به گام به تغییرات آب وهوایی را جا انداخته و مشروع جلوه دادهاند. آنها هشدارهای محققان و دانشمندان اقلیمی را با برچسبهایی مثل حساسیت زیادی و هراسآفرینی به حاشیه راندهاند. آنها آنچه وعده داده بودند را انجام دادند: ارزش آینده را تنزل بخشیدند.
امروز، اما فقط یک دهه بعد از آن دوران، آینده به امری کمیاب و گران بدل شده است. بنا به گزارش جدید هیأت بینادولتی تغییرات اقلیمی سازمان ملل، برای اینکه کره زمین تنها ۱.۵ درجه گرم شود، در طول ۱۲ سال آینده، میزان انتشار گازهای گلخانهای باید نسبت به سطح آنها در سال ۲۰۱۰، ۴۵ درصد کاهش یابد. و این بار بسیار سنگینی است. البته نوردهاوس – و نه یک دانشمند آب و هوا — حتی میزان ۱.۵ درجه را زیادی محتاطانه دانسته است.
درست به همین خاطر است که اهدای نوبل اقتصاد به او عملی منحرفانه است، کارهای او به طور نظاممند مؤید اقدامات اقلیمی حسابشدهتر و آرامتر بوده، آن هم زمانی که دانشمندان آب و هوا بر ضرورت سرعت بخشیدن به اقدامات مصراند.
این امروز برای ما چه معنایی میدهد؟ پنج سال پیش درباره مشکلات مواجهه چپ با آیندهای شدیداً کوتاهنماییشده نوشتم. متأسفانه، بخش اعظم آنچه نوشتم هنوز معتبر است، فقط اینکه وضعیت اقلیمی امروز به مراتب وخیمتر به نظر میرسد. آنچه در مقابل امیدوارکنندهتر است، خود چپ است: در چند سال گذشته چپ نیرومندتر شده است. تکنولوژیهای انرژی پاک مورد نیاز نیز اکنون بسیار ارزانتر و پیشرفتهتر از آن چیزی هستند که چند سال قبل تصور میشد. با یک کنش جمعی عمومی، حالا تصور جایگزینی سوختهای فسیلی ممکن شده است. با این حال، چپی که باید نیروی تغییر و گذار باشد هنوز به اندازه کافی نیرومند نیست. علیرغم چند پیروزی مهم، چپها هنوز در موضع دفاعی قرار دارند.
در ضمن، آنچه در مورد چرخههای اخبار آب و هوا تغییر کرده این است که هر گزارش جدیدی با زبان جسورانهتر و صدای بلندتری از مسائل اقلیمی حرف میزند. مثل مورد گزارش اخیر که در آن آمده، «ما نیازمند تغییر و گذاری بیسابقه در تمام جنبههای جامعه هستیم.» محتاطترین دانشمندان و محققان (و نه اقتصاددانها!) امروز متعرفاند که جلوگیری از فاجعه اقلیمی نیازمند بازسازی کامل اقتصاد جهانی و توزیع دوباره ثروت جهانی است. روز به روز آدمهای بیشتری به این موضع دارند میرسند که باید یک اتفاق اساسی رخ دهد، حتی آنهایی که نظر و موضع روشنی در مورد سیاست ندارند.
همین جاست که چپ میتواند و باید قدم به صحنه بگذارد: ما نیازمند جایگزینی جهتگیری کوتاهبینانه اقتصادی در مورد رشد هستیم. ما محتاج چشماندازی جسورانه برای آیندهای نیک و قابل زیست و البته برنامهای سیاسی برای دستیابی به آن هستیم. برای شروع باید بر گذار به انرژی پاک غیرخصوصی در یک بازه زمانی کوتاه اصرار کرد: حمل و نقل عمومی رایگان، تدوین و اجرای یک برنامه بنیادی اشتغال سبز که کاهش زمان کار و بیمه را مدنظر داشته باشد، اختصاص بودجه برای تطبیقپذیری جوامع آسیبپذیر، خوشامدگویی به پناهندگان و مهاجران، و به طور کلیتر، حرکت به سمت جامعهای که برای زندگی خوب نسبت به میزان بازدهی بازار ارزش بیشتری قائل باشد.
هنوز راه بسیار طولانیای در پیش داریم، و اضطرار و فوریت تغییرات آب و هوایی یک شبه تمام گرههای پیچیده و محکم سیاست را نخواهد گشود. با این حال، اضطرار باید به انتظارات و آرزوهای سیاسی ما سیخ بزند.
دوشنبه ۸ اکتبر دو اتفاق افتاد: گزارش تکاندهنده جدید هیأت بینادولتی تغییرات اقلیمی ارائه شد و همزمان ویلیام نوردهاوس برنده جایزه نوبل اقتصاد شد؛ اقتصاددانی که به طور نظاممند خطرات تغییرات آب و هوایی را دستکم گرفته. در این شرایط اضطراری، اهدای جایزه به کسی که طرفدار اصلاحات تدریجی اقلیمی است، چه معنایی میدهد؟
اگر هیچ کاری انجام ندهیم، فاجعه اقلیمیای نیز رخ نخواهد داد و این به لحاظ سیاسی واقعگرایانه است. اما حقیقتاً غیرواقعگرایانه است، اگر فکر کنیم که آینده به خودی خود روشنتر خواهد بود، و نسلهای آینده خود مشکلاتشان را حل خواهند کرد. برای اصلاحات گام به گام نوردهاوسی وقت نداریم. آینده – آینده ما — در خطر است.
منبع: ژاکوبن
بیشتر بخوانید:
امروزه الگوی رشد و تولید اقتصادی بر پایه تخریب زمین بنا شده است. هر تولید کننده ای
اگر بخواهد الزامات زیست محیطی را در نظر بگیرد ناچار است یک سری هزینه های اضافه
انجام دهد که هزینه نهایی تولید را برای او بالا میبرد. با این کار مزیت رقابتی خود نسبت به
تولید کنندگان دیگر را از دست میدهد چون رقیب او این هزینه اضافه را انجام نداده است.
پس آن رقیب میتواند همان محصول را با قیمت پایین تر عرضه کند و تولید کننده ای که
برای محیط زیست هزینه کرده را در بازار شکست دهد.
در نتیجه هر تولیدکننده ای اگر بخواهد بازار رقابتی حضور داشته باشد, باید بکوشد تا بیشتر
تخریب کند و کمتر از دیگران برای محیط زیست هزینه نماید. درغیر این صورت توسط
رقیبان تجاری اش حذف خواهد شد.
اشکان / 13 October 2018
در ضمن یک نکته دیگر را هم اضافه کنم: وقتی سخن یک اقتصاددان را میشنویم باید
به مبنا و خواستگاه اقتصاد هم توجه کنیم. اصطلاح “علم اقتصاد” یک عبارت متناقض است.
اقتصاد اصولا یک “شبه علم” است که از طریق فرمول بندی ریاضی, قیافه خود را شبیه یک
علم درآورده است.
من سال گذشته مقاله ای در این باره را ترجمه کردم و در همین وبسایت, قسمت “تریبون زمانه”
منتشر کردم. هرچند که مترجم حرفه ای نیستم. خواننده علاقه مند به موضوع را ارجاع میدهم
به همان نوشته:
نام مقاله: ” نه حتی نادرست ” – منتشر شده در تریبون زمانه به تاریخ : 3 مهر 1396.
اشکان / 13 October 2018