مسکو اگرچه جنگ در سوریه را برده است، برای پیروزی در صلح باید چهار مسأله را حل کند: نخست، معادله ادلب-آستانه، دوم، معمای تهران-تل‌آویو، سوم، مسأله بازپس‌گیری شرق سوریه، و در نهایت چالش بازسازی سوریه.

اردوغان، پوتین و روحانی، رئیس‌جمهورهای ترکیه، روسیه و ایران

اوضاع برای پوتین در جنگ سوریه بهتراز این نمی‌توانست پیش برود. کرملین همه عملیات‌ نظامی‌اش را با موفقیت انجام داد، در هر یک از عملیات‌ به اهداف استراتژیکش رسید و بهای سنگینی را نیز در هیچ‌کدام پرداخت نکرد: مناطق کلیدی و نمادین سوریه را بازپس گرفت و نیروهای شورشی را له کرد. امروز اما که رهبر روسیه در صدد تعویض جامه سردار جنگ با لباس معمار صلح است، باید معادلات دشواری را حل و مانع بزرگی را پشت سر بگذارد.

معادله ادلب-آستانه

مانع نخست به بازپس‌گیری منطقه ادلب مربوط می‌شود که آخرین دژ شورشیان مخالف است. در حالی که حمله ارتش اسد با همکاری پدرخوانده‌های روس و ایرانی قریب‌الوقوع و گریزناپذیر به نظر می‌رسد، روسیه مجبور شد عملیات را متوقف کند تا مبادا شراکت و نزدیکی با ترکیه را از دست بدهد.

روسیه مشخصاً به ترکیه، حامی شورشیان در ادلب نیاز دارد تا روند مذاکرات صلح آستانه را همچنان زنده نگاه دارد.
مذاکرات صلح آستانه برای روسیه اهمیت به‌سزایی دارد، چرا که فرصتی است تا سرنوشت سوریه در غیاب غرب رقم بخورد.
آنکارا سرسختانه با عملیات حمله به ادلب مخالفت کرد، عملیاتی که می‌توانست کارت بازی ترکیه را در سوریه بگیرد و در عین حال موجی تازه از آوارگان سوری را به سمت ترکیه سراریز کند.


بیشتر بخوانید:اردوغان: حمله به ادلب توافق آستانه را نابود خواهد کرد


مسکو اگرچه دوست داشت سرنوشت شورشیان را با تصرف ادلب یکسره کند، اما مجبور شد صبوری کند و  بر سر ایجاد یک منطقه حائل ۱۵ تا ۲۰ کیلومتری در استان ادلب با ترکیه توافق کند.

شاید کرملین این طور فکر می‌کند که گذشت زمان عنصری به زیان روسیه نیست و می‌توان عملیات را چند هفته به تأخیر انداخت. در هر حال، آنچه اتفاق افتاد شکنندگی مذاکرات صلح آستانه و مشکلات مسکو و تهران برای متقاعد کردن اردوغان برای پشتیبانی از طرح صلح مسکو را نشان داد؛ طرح صلحی که از حالا می‌توان گفت بازنده اصلی آن شورشیانی خواهند بود که زیر چتر حمایت ترکیه قرار دارند.

معمای تهران-تل‌آویو

مدیریت مانع دوم به اندازه مانع اول دشوار است؛ مانعی که به خواست و انتظار اسرائیل مبنی بر خروج ایران از خاک سوریه مربوط می‌شود. دعوای پنبه و آتش را روسیه اینجا با یکی به نعل و یکی به میخ زدن مدیریت کرده است؛ مسکو از یک سو با ایران در خاک سوریه همکاری نزدیک و مستمر دارد و از سوی دیگر بر حملات اسرائیل به تأسیسات نظامی ایران و متحدانش چشم بسته است. این اما برای دولت یهود کافی و راضی‌کننده نیست، و انتظار دارد مسکو درِ خروج از سوریه را به ایران و وابستگانش نشان دهد.

اسرائیل از این بابت آنقدر بی‌قرار و  عصبانی است که چندکیلومتری پایگاه روسیه در حمیمیم، واقع در منطقه لاذقیه را مورد حمله قرار داد.

این بیش‌فعالی اسرائیل نزدیک بود روز سه‌شنبه بحرانی دیپلماتیک را میان این کشور و روسیه کلید بزند. ماجرا از این قرار بود که پس از عملیات اسرائیل، یک هواپیمای روسی با ۱۴ سرنشین نظامی به اشتباه توسط سامانه دفاعی موشکی اس-۲۰۰ سوریه نابود شد. رابطه دو کشور آنقدر خوب هست که چنین اتفاقی باعث تغییر بنیادی در وضعیت نشود، اما این حادثه چیزی را که کارشناسان از ماه‌ها قبل می‌گفتند تأیید کرد: روسیه بیش از پیش برای کنترل فعالیت‌های اسرائیل در سوریه دچار مشکل شده است و در عین حال چندان مایل به خروج ایران از سوریه نیست.

چالش شرق سوریه

مانع سوم مسأله بازپس‌گیری شرق سوریه است. این منطقه به دلیل ثروت و غنای منابع انرژی و زمین‌های کشاورزی برای رژیم اسد بسیار حیاتی است. مضاف بر این، با بازپس‌گیری شرق سوریه، نیروهای وفادار به رژیم اسد کنترل تمام خط مرزی این کشور با عراق را به دست می‌گیرند و کردها و پروژه خودمختاری آنها تحت تابعیت رژیم اسد قرار می‌گیرد.

مشکل اما حضور آمریکایی‌ها در این منطقه است، که علی‌رغم آنچه چند ماه پیش ترامپ گفت، فعلاً قصد خروج از سوریه را ندارند. حضور آمریکایی‌ها در خاک سوریه اهرم فشاری بر رژیم اسد و البته ایرانی‌هاست که در رویای گذرگاه شیعی از تهران تا مدیترانه ‌اند.

تا وقتی که کردها با پشتیبانی آمریکا کنترل ۳۰ درصد قلمرو سوریه را در اختیار دارند، روسیه نمی‌تواند طرح صلحش را آن طور که می‌خواهد تحمیل کند. پیام آمریکایی‌ها در مقابل روشن است: در این زمینه، فکر احیا و بازسازی توان رژیم اسد را نکنید.

مسأله پیش‌شرط‌های خارجی برای مشارکت در بازسازی

مانع چهارم بر سر تحقق طرح روسی صلح دقیقاً به همین مسأله مربوط می‌شود: بازسازی و احیای رژیم اسد. اگرچه بسیاری از کشورها با ماندن اسد در قدرت کنار آمده‌اند، اما برای از سرگیری پیوندها و سرمایه‌گذاری برای بازسازی سوریه، کشورهای غربی و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس پیش‌شرط‌های خودشان را دارند.

پادشاهی‌های خلیج فارس تنها در شرایطی آماده‌‌اند دوباره با رژیم اسد دست دوستی بدهند، که دست ایرانی‌ها از سوریه کوتاه شود. پیش‌شرط اروپایی‌ها هم که چندان از نفوذ ایران در منطقه خرسند نیستند، برگزاری انتخابات دموکراتیک است.

رژیم اسد، مخالفان را از روز اول «تروریست» نامید و همچنان مایل به مذاکره با آنها نیست. منطقی که این رژیم برای تسلط دوباره بر کشور برگزیده و هنوز به آن پایبند است، استفاده از زور و نیروی نظامی است. درست به همین خاطر است که اسد به کمک ایرانی‌ها نیاز دارد. راهبرد مسکو نیز تا امروز منطق جنگ بوده است، حالا اما که جنگ در آستانه اتمام است، و روسیه می‌خواهد سکه صلح را به نام خود ضرب کند، از

موانع اصلی خود متحدان کرملین هستند. پیروزی در صلح با چنین متحدانی برای مسکو مأموریت بسیار دشواری است.

منبع: OLJ


در همین زمینه