محمد عبدی – آنسلم کیفر (Anselm Kiefer ) هنرمند آلمانی که جزو ستایششدهترین هنرمندان زنده دنیا محسوب میشود، واقعیتهای تلخ زندگی جهان پیرامونش را به زیباترین شکل ممکن به صورت نقاشی- مجسمههایی دیدنی ارائه میکند. آثار او شبیه کار هیچ هنرمند دیگری نیست و امضای خاص او را در بر دارد.
کیفر هنرمندی است که غالباً نگاهی رو به گذشته دارد و سایه تاریخ را بر تمامی آثارش میتوان حس کرد. او گاه از بستر عکس برای نقاشی کردن استفاده میکند و با ترکیب نقاشی و مجسمهسازی به آثار خلاقانهای دست مییابد که عمدتاً در اندازههای بزرگ و بسیار بزرگ هستند. در واقع کیفر از بزرگی اثر در جهت اثرگذاری بیشتر و شاید نشان دادن عمق فاجعهای بزرگ- که در دنیای او در انتظار بشر است- سود میجوید.
«وایت کیوب» (White Cube) یکی از بزرگترین گالریهای لندن- که اخیراً افتتاح شعبه بزرگ تازهاش در نزدیکیهای «لندن بریج» را جشن گرفته- میزبان بزرگترین نمایشگاه کیفر تا به امروز در لندن بود.
مایههایی که دلمشعولیهای کیفر را بازتاب میدهند، دانش (با نماد کتاب که اینجا به شکل فلزی درآمدهاند وشاید از جنگ جان سالم به در میبرند)، عدالت (با نماد ترازو)، طبیعت از دست رفته (با نماد گلهای آفتابگردان سوخته) و از همه مهمتر جنگ (با نماد هواپیماهای جنگی) است.
آنسلم کیفر، نقاش آلمانی. آثار او ترس و نفرت از جنگ را با ما در میان میگذارند
در اولین بخشهای نمایشگاه کتابهای فلزی بسیار بزرگی که کمی مچاله شدهاند، بر روی یک سنگ بزرگ خودنمایی میکنند و بالهایی که در دو سوی کتابها دیده میشود، گویی نوید پرواز- یا رهایی- را به مخاطب میدهند. هر چند این اثر کیفر به قوت آثارش در تالار انتهایی نمایشگاه نیست، اما کماکان مایهها و دغدغههای هنرمند را به نمایش میگذارد.
در تالار شگفتانگیر نهایی، کیفر بیشتر به نقاشی پناه میبرد و شاهکارهایش را خلق میکند. بهجز چیدمان اول که یک هواپیمای جنگی کوچک را در زیر یک سنگ بسیار بزرگ (تاریخ یا حرکت طبیعت) به نمایش میگذارد، با تابلوهایی ترکیبی از نقاشی و چیدمان روبرو هستیم که اوج تواناییهای او را به نمایش میگذارند. در یکی از آنها آجرهایی از میان نقاشی بیرون آمده و یک بشقاب ماهواره، از جهانی پرآشوب حرف میزند.
کیفر در سالی پا به جهان میگذارد که جنگ دوم جهانی به پایان میرسد (۱۹۴۵)، اما گویی جنگ برای او تمام نمیشود و بارش بر دوش او سنگینی میکند. از این رو هواپیماهای قدیمی بخش مهمی از آثار او هستند؛ مجسمههای کوچک هواپیماهایی – که گاه دو نیم شدهاند یا زیر یک سنگ بسیار بزرگ قرار گرفتهاند تا شاید پیغامآور پایان جنگ باشند- یادآور روزهای تلخی هستند که گلهای آفتابگردان سوخته حاصلاش است. این گلها که به صورت رشتههای بلند در میان نقاشیها و مجسمهها قرار گرفتهاند، از طبیعت از دسترفتهای حکایت دارند که نوستالژی اصلی کیفر را شکل میدهند.
در میان این طبیعت سوخته و از دست رفته، چیدمان جنینی را میبینیم که در انتظار به دنیا آمدن در میان این ترس و وهم است. هر چند این چیدمان به قوت نقاشیهای کیفر نیست، اما کماکان از ذهن منسجم و مایههای تکرار شوندهای حکایت دارد که هنرمند از ابتدا تا انتها با آنها درگیر است.
آفتابگردانهای سوخته بزرگ دیگری که به صورت چیدمان بر روی زمین پهن شدهاند، هواپیماهای کوچک را در خود محو کردهاند و مار بزرگی- به نشانه تهدید جهان- در زیر آن خفته است.
همه آثار کیفر در واقع به شکلی ترس و نفرت از جنگ را با ما در میان میگذارند؛ حتی آنهایی که به شکلی مستقیم به جنگ ارتباط ندارند (مثل کتابهای پردار) به نوعی زاده جنگ محسوب میشوند و سایهای از حس ویرانی جنگ در دل دارند.
کیفر که حالا در فرانسه زندگی میکند، ذهن درگیر خود را با مسألهای به نام آلمانی بودن و جنگ دوم جهانی با ما قسمت میکند و ظاهراً گریز و گزیری از آن ندارد.
در بهترین اثرش در این نمایشگاه با نقاشی بسیار بزرگی روبرو هستیم (به طول بیش از ۱۷متر) که از این سو تا آن سوی دیوار عظیم وایت کیوب را در برگرفته و با رنگهای برجسته شده بر روی اثر، زندان یهودیان در جنگ جهانی دوم را که حالا به یک انبار یا کارخانه متروک میماند، تصویر میکند که درست در میانه نقاشی، مجسمههای گل آفتابگردان سوخته و هواپیماهای کوچک قدیمی از بالا تا پائین تابلو را در برگرفتهاند و به شیوهای که خود نزدیک به «کیمیاگری» و محصول ترکیب نظارت دقیق و آزاد گذاشتن اثر برای بینظمی میداند، حس ویرانی جنگ را تداعی میکنند؛ حسی که مخاطب را تا مدتها تنها نمیگذارد.