در روزهای اخیر، در پی سفر بنیامین نتانیاهو به آمریکا گفت‌وگوهای بسیاری در مورد امکان حمله‌ نظامی این کشور به ایران صورت گرفته است. باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا نیز در برابر خبرنگاران از هزینه‌های جنگ با ایران و علیه حمله نظامی سخن گفت و رقبای جمهوری‌خواه خودش را محکوم کرد که خواهان مداخله‌ نظامی هستند.

 
آقای اوباما گفت: “وقتی با برخی گفت‌وگوهای عامیانه درباره‌ جنگ روبه‌رو می‌شوم، هزینه‌های درگیری در جنگ را یادآوری می‌کنم.” او ادامه داد: “من باید یادآوری کنم که لازم است درباره‌ اعزام مردان و زنان جوان‌مان به جنگ تصمیم بگیرم. این تصمیم بر زندگی‌ آنها تاثیر مستقیم دارد و بر امنیت ملی و اقتصادی ما ضربه می‌زند. این امر نه یک بازی است و نه شوخی‌بردار.
 
یادآوری می‌کنم که همین گفت‌وگوهای هفته‌ اخیر درباره‌ احتمال نزدیک حمله‌ اسراییل به ایران بهای نفت را در بازارهای جهانی به رکورد بی‌سابقه‌ای رسانده و برای نخستین بار در سال ۲۰۱۲ از مرز بشکه‌ای ۱۲۴ دلار گذشته است.” اوباما تأکید کرد: “ایران کمی از تحریم‌ها را به شکل جدی احساس می‌کند.”
برای بررسی بیشتر این مسئله با منصور فرهنگ، استاد دانشگاه و کارشناس سیاسی در آمریکا تماس گرفته‌ام.
 
 
با سروصدایی که پس از سفر بنیامین نتانیاهو و افزایش خطر حمله‌ اسراییل به ایران پیش آمد، گفته‌های آقای اوباما را چطور ارزیابی می‌کنید؟
 
این سخنان آقای اوباما پاسخی است به انتقاداتی که از جانب نامزدهای جمهوری‌خواهان نسبت به او در رابطه با سیاست خارجی در برابر ایران مطرح شده است.
 
علتش هم این است که در یک هفته‌ اخیر که تشکیلات همکاری آمریکا و اسراییل جلسه‌ سالیانه خودش را داشت، هم آقای اوباما در آنجا صحبت کرد و هم نخست‌وزیر اسراییل بنیامین نتانیاهو. آقای اوباما در این سخنرانی دو مسئله‌ اساسی را مطرح کرد که برای اسراییلی‌ها و به‌طور کلی برای تمام کارشناسانی که در رابطه با این مسئله فکر و تحلیل می‌کنند اهمیت داشت.
 
یک این که گفت: هدف ما فقط مهار برنامه‌ هسته‌ای ایران نیست. ما تحت هیچ عنوانی، ایرانی را که دارای سلاح هسته‌ای باشد، قابل تحمل نمی‌دانیم. او در عین حال از اسراییل خواست که از تهدیدات نظامی علیه ایران یا به‌طور کلی از پیشنهاد حمله‌ نظامی به ایران در حال حاضر سخنی نگوید، برای این که از نظر آقای اوباما ادامه‌ فشار به ایران یعنی تحریم‌های اقتصادی و انزوای سیاسی و در ضمن آمادگی برای مذاکره‌ دیپلماتیک، ممکن است بتواند راه حل مسالمت‌جویانه‌ای برای حل این مسئله پیدا کند.
 
نامزدهای جمهوری‌خواهان چون مسئولیتی ندارند، این موضع آقای اوباما را ضعیف تشخیص داده‌اند و از او انتقاداتی کرده‌اند مبنی بر اینکه آمریکا می‌بایست صددرصد با اسراییل هماهنگ شود و در حمله نظامی منتظر این نماند که ایران تصمیم به ساختن سلاح هسته‌ای بگیرد.
 
 
اوباما گفته که ما تحت هیچ عنوانی، ایرانی را که دارای سلاح هسته‌ای باشد، قابل تحمل نمی‌دانیم. او در عین حال از اسراییل خواست که از تهدیدات نظامی علیه ایران یا به‌طور کلی از پیشنهاد حمله‌ نظامی به ایران در حال حاضر سخنی نگوید
 
به عقیده آنها توانایی ایران در ساختن سلاح هسته‌ای کافی است که آمریکا در حمایت از اسراییل بتواند دست به اقدام نظامی علیه ایران بزند.
 
افکار عمومی آمریکا این خواسته‌ جمهوری‌خواهان را نمی‌پذیرد. یعنی اکثریت بزرگ مردم آمریکا خواهان حل و فصل مسالمت‌جویانه‌ این امر هستند.
 
بنابراین آقای اوباما در پاسخگویی به آنها مردم آمریکا را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید در پیوند با این صحبت‌هایی که راجع به جنگ می شود، باید در نظر گرفته شود که بهای انسانی و هزینه‌ مادی آن در شرایط کنونی قدر برای آمریکا سنگین است و ما به‌هیچ وجه نباید صحبت از اقدام نظامی کنیم تا زمانی که به‌طور کلی از دیپلماسی دلسرد شویم و ایران را خطری برای امنیت و منافع خودمان در منطقه ببینیم.
 
به نظر شما نگرانی اسراییل در مورد خطر دستیابی به سلاح هسته‌ای ایران، چه‌قدر واقعیت دارد؟
 
این واقعیت دارد. بسیاری از ما که از جانب خودمان از اسراییل انتقادات زیادی داریم، به‌ویژه در پیوند با رفتار اسراییلی‌ها با مردم فلسطین، باید این واقعیت را در نظر بگیریم که قوم یهود دوهزار سال تحت ستم بوده و همین قوم یهود شاید از تمام کشورهای اروپایی اخراج شده است و آخرسر هم که به هولوکاست کشیده شد و شش میلیون انسان را در کوره‌های آدم‌سوزی ریختند.
 
همین آقای رفسنجانی که امروز خودش را به‌عنوان یک فرد منتقد معرفی می‌کند، کسی بود که می‌گفت اگر ما بمب اتم داشته باشیم و یکی از آنها را در اسراییل بیندازیم، به این دلیل که اسراییل کشور کوچکی است، می‌توانیم آن را نابود کنیم
 
 بنابراین روانشناسی سیاسی قوم یهود باید برای ما قابل درک باشد. آن‌هم وقتی کسی می‌آید که قوم یهود را تهدید به نابودی می‌کند. هم خمینی، رفسنجانی، خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در طول ۳۲ سال گذشته در رابطه با نابودی اسراییل مواضعی گرفتند.
 
حتی همین آقای رفسنجانی که امروز خودش را به‌عنوان یک فرد منتقد معرفی می‌کند، کسی بود که می‌گفت اگر ما بمب اتم داشته باشیم و یکی از آنها را در اسراییل بیندازیم، به این دلیل که اسراییل کشور کوچکی است، می‌توانیم آن را نابود کنیم، ولی اگر اسراییل بخواهد به ما حمله کند، ایران کشور بزرگی است و جمعیت زیادی دارد و هزینه‌ انسانی و مادی این حمله برای ایران قابل تحمل است. اسراییل اما نابود خواهد شد.
 
علت این که تهدیدات محمود احمدی‌نژاد توجه بیشتری در جهان جلب کرد، یک این بود که او در سخنرانی سازمان ملل متحد این امر را مطرح می‌کند، می‌آید هولوکاست را انکار می‌کند و اسراییل را تهدید به نابودی می‌کند.
 
بعد این که در زمانی این کار را می‌کند که برنامه‌ هسته‌ای ایران به شکل قابل توجهی پیش رفته است. یعنی ایران دست‌کم از جهت بالقوه هم می‌خواهد دارای سلاح هسته‌ای باشد و در عین حال اسراییل را تهدید به نابودی می‌کند. برای مردم اسراییل این تهدید یک امر وحشتناک و خطرناک است. بنابراین هر دولتی که در اسراییل سر کار باشد، در پاسخگویی به نگرانی جامعه همین مواضع را در برابر ایران خواهد گرفت.
 
بنابراین حالا ممکن است اسراییل اغراق‌گویی کند، خودش هم تهدید کند و انتقاداتی به برخوردش به ایران وارد باشد، ولی یک واقعیت غیر قابل انکار وجود دارد و آن این که تهدیدات ایران علیه اسراییل در کنار برنامه‌ هسته‌ای ایران برای مردم اسراییل یک امر بسیار بسیار مهم است.
 
به همین دلیل امر بسیار مهمی است برای یهودیانی که در خارج از اسراییل و به‌ویژه در آمریکا زندگی می‌کنند. آنها از همه توان و امکانات خودشان استفاده می‌کنند که بخواهند یاری‌رسان و حامی اسراییل باشند و به دلیل نفوذ و بقا و موقعیتی که در جامعه‌ آمریکا دارند، بیایند و روی دولت آمریکا در رابطه با این مساله تأثیرات مورد نظر خودشان را بگذارند.
 
طبق نظرسنجی دانشگاه مریلند، فقط ۱۹ درصد از مردم اسراییل موافق با حمله‌‌ یک‌جانبه‌ دولت اسراییل به ایران بوده‌اند و در مورد اقدام نظامی مشترک آمریکا و اسراییل علیه ایران، باز کمتر از ۵۰ درصد مردم در اسراییل خواهان جنگ هستند
 
تردیدی نیست که نگرانی اسراییل یک واقعیت است، ولی نکته‌ خیلی مهمی را که در اینجا باید اضافه کنم این است که براساس سرشماری افکار عمومی و سنجش افکاری که اخیراً به وسیله‌ دانشگاه مریلند انجام شده است، فقط ۱۹ درصد از مردم اسراییل موافق با حمله‌‌ یک‌جانبه‌ دولت اسراییل به ایران بوده‌اند و در مورد اقدام نظامی مشترک آمریکا و اسراییل علیه ایران، باز کمتر از ۵۰ درصد مردم در اسراییل خواهان جنگ هستند.
 
همین‌طور که توده‌های مردم آمریکا و مردم اسراییل با جنگ مخالف‌اند، ولی در ضمن نگران برنامه‌ هسته‌ای ایران و خواهان یافتن راه‌ حل مسالمت‌جویانه هستند. نباید اینطور برداشت کرد که جامعه اسراییل خواهان جنگ است، ولی این که جامعه اسراییل نگران است و این نگرانی قابل فهم است، شکی در آن نیست.
 
شما در ارزیابی‌تان اشاره کردید که با همه‌ این گفته‌ها خطر حمله‌ نظامی به ایران از بین نرفته است. اقدام ایران برای از‌بین‌‌بردن این خطر که این کشور را مسلماً با ویرانی روبه‌رو می‌کند، چه باید باشد؟
 
این رویارویی بین آمریکا و ایران یک رویارویی تکنیکی در رابطه با برنامه‌ هسته‌ای ایران نیست که سازمان بین‌المللی انرژی اتمی بتواند نقش قابل توجهی در حل و فصل آن ایجاد کند.
 
حقوقی هم نیست. به این معنا که شورای امنیت سازمان ملل متحد بتواند در رابطه با تعهد ایران به منع گسترش تسلیحات هسته‌ای اقدام عاجلی کند. این تقابل سیاسی و امنیتی است و ریشه در بی‌اعتمادی متقابل طرفین دارد.
 
ما از دو زاویه می‌توانیم به این وضع نگاه کنیم. یک این که بگوییم چرا و چگونه به اینجا رسیده‌ایم و دوم این که در شرایط کنونی چه امکاناتی وجود دارد که جلوی فاجعه‌ جنگ را بگیرد؟
 
تنها راه پیش‌گیری از فاجعه جنگ این است که ایران تعویق غنی‌سازی را برای شش ماه اعلام کند و بگوید حاضر است با هر گروهی و با هر کشوری بدون هیچ نوع پیش شرطی وارد مذاکره شود، در آن موقع باید بین آمریکا و ایران یک مذاکره‌ دوجانبه‌ محرمانه آغاز شود
 
درباره بحث ایرانی‌ها پیرامون اینکه چرا و چگونه به اینجا رسیده‌ایم، کتاب‌های زیاد و هزاران مقاله نوشته شده است، ولی در حال حاضر من فکر می‌کنم این رژیم ایران است که می‌تواند اقدامی کند که بتواند افکار عمومی جهان غرب را نسبت به ایران تغییر دهد و به‌طورکلی تنش این تقابل را به شکل قابل توجهی پایین آورد و آن این است که ایران فردا اعلام کند ما غنی‌سازی اورانیوم در کشور را دست‌کم برای شش ماه به حالت تعویق درآورده‌ایم و می‌خواهیم با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی راجع به مسائل تکنیکی و با گروه ۵+۱ راجع به مسائل حقوقی بحث و گفت‌وگو کنیم.
 
برای این که این تشکیلات و این نوع برخوردها به نظر من در بهترین شرایط حاشیه‌ای هستند. تقابل اصلی بین ایران و آمریکاست که این باید یا از طریق قراردادی یا توافقی که برای طرفین قابل تحمل باشد صورت بگیرد.
 
یعنی هیچ یک از طرفین به خواست حداکثری خودشان نمی‌توانند برسند، ولی قابل تحمل باشد. این فقط و فقط در یک مذاکره‌ دوجانبه‌ محرمانه بین ایران و آمریکا امکان‌پذیر است.
 
اگر ایران تعویق غنی‌سازی را برای شش ماه اعلام کند و بگوید حاضر است با هر گروهی و با هر کشوری بدون هیچ نوع پیش شرطی وارد مذاکره شود، در آن موقع باید بین آمریکا و ایران یک مذاکره‌ دوجانبه‌ محرمانه آغاز شود که این‌ها بتوانند به توافقی برسند که هر کدام‌شان بتوانند به کشورهای خودشان برگردند و از این توافق دفاع کنند.
 
این تنها راهی است که می‌تواند از جنگ جلوگیری کند. اگر ایران و آمریکا نتوانند به این توافق برسند، با نهایت تأسف فاجعه‌ جنگ می‌تواند به وقوع بپیوندد.