لادن صحرایی کارگردان زن نیمهناشنوای ایرانی است که برخی تصورات نادرست نسبت به افراد کمتوان جسمی را کنار زده و به موفقیتهای متعددی در سطح جهانی دست یافته. فیلمهای لادن صحرایی عمدتاً به مشکلات و زندگی ناشنوایان میپردازد. او ۳۳ سال دارد و تاکنون چندین فیلم و مستند کوتاه ساخته و از سال ۲۰۱۴ ساکن ونکوور کاناداست.
«پسر ناشنوای دانهام» ساخته صحرایی اخیراً جایزه بهترین کارگردان جشنواره بینالمللی فیلم آمستردام را به دست آورد. با لادن صحرایی گفتوگویی انجام دادهایم:
– شما در عرصه سینما در زمینههای مختلفی همچون بازیگری و فیلمسازی فعالیت داشتهاید. از چه زمانی به این حرفه علاقهمند شدید؟
لادن صحرایی: هنگامی که کودک بودم همیشه به اتفاق مادرم به سینما میرفتم، چون ایشان هم به سینما علاقهمند بودند. اولین فیلم را وقتی در سینما دیدم هیچوقت از یادم نمیرود. اسم فیلم «مریم و میتیل» به کارگردانی فتحعلی اویسی بود و بعد از آن فیلم «من زمین را دوست دارم» به کارگردانی ابوالحسن داودی را دیدم. هر دو فیلم درسال ۱۳۷۲ اکران شدند. این فیلم روی من تاثیر بسیار خوبی گذاشت. بازی افسانه بایگان، نیاز طارمی و علیرضا خمسه را خیلی دوست داشتم. همچنین فیلم «اجارهنشینها» به کارگردانی داریوش مهرجویی و چند سال بعد وقتی ۱۳ سالم بود، از فیلم «قرمز» با بازی هدیه تهرانی خیلی خوشم آمد و همین باعث شد تا تصمیم بگیرم بازیگر شوم. به همین جهت در مراسم سینمایی شرکت میکردم تا با بازیگران و کارگردانها آشنا شوم. با آنها دیدار میکردم و از آنها تقاضا میکردم اگر امکان دارد به من نقشی جهت بازی در فیلمهایشان بدهند. تا این که چند سال بعد بالاخره آقای علیرضا خمسه که در خانه سینما با ایشان قبلا دیدار کرده بودم، با من تماس گرفتند تا برای مصاحبه در یک برنامه تلویزیونی شرکت کنم. خیلی خوشحال شدم. اسم برنامه مجموعه آموزشی «حیاط خلوت» بود که توسط گروه نوجوان شبکه دو تهیه میشد و من سال ۱۳۸۲ درآن شرکت کردم. یک سال بعد آقای فریدون جیرانی با من تماس گرفت و قرار شد نقش کوتاهی به من بدهند. قرار بود خانم هدیه تهرانی هم در آن فیلم بازی کنند، اما در نهایت نقش را خانم لیلا حاتمی به عهده گرفت. متاسفانه تغییراتی هم در فیلمنامه داده شد و من نقش بسیار کوتاه یک پرستار را بازی کردم. اما در آن فیلم دو ماه و نیم به عنوان دستیار لباس همچنان کار کردم. در من اشتیاق فراوانی بود و دوست داشتم کارگردانی یاد بگیرم. سپس در فیلم «پیشنهاد پنجاه ملیونی» به کارگردانی مهدی صباغزاده به عنوان دستیار صحنه و لباس مشغول به کار شدم و خیلی خوشحالم که در دو فیلم در کنار زنده یاد خسرو شکیبایی بودم و با ایشان همکاری کردم. تمامی اینها من را به سمت هدفی که داشتم سوق میدادند. من دوست دارم فرهنگ و زبان اشاره مخصوص ناشنوایان را به همه نشان بدهم. برای همین تصمیم گرفتم که فیلمساز بشوم و بیشتر بتوانم برای ناشنوایان در مورد خودشان، موفقیتها و پیشرفتهایشان چه در زمینه هنری، چه ورزشی و چه در زندگیشان فیلم بسازم.
– فعالیت حرفهای در عرصههای هنری مانند سینما که کلام و مخصوصا موسیقی در آن اهمیت دارد، برای شما چه چالشهایی به همراه داشت و چگونه به آنها غلبه کردید؟
راجع به موسیقی و صدا چالشهای زیادی ایجاد شده و به مشکلاتی هم برخوردم. البته ناشنوای مطلق نیستم و صداهای بلند را میشنوم. من به موسیقی علاقهمندم و سمعک دارم، هر روز و هر شب موسیقی گوش میدهم ولی درفیلمها از عوامل هم کمک گرفتهام.
– تاکنون چه فیلمهایی ساختهاید؟
تاکنون شش فیلم مستند کوتاه در ایران ساختهام که همگی درباره مشکلات ناشنوایان است. یکی از آنها مستند «جبار باغچهبان» است که برنده بهترین فیلم چندین جشنواره شد. یکی از جشنوارهها، جشنواره بینالمللی فیلم کیش بود که موفق به دریافت جایزه آن شدم و دو مستند دیگر نیز در ونکوور کانادا ساختهام. اولی مستند «پسر ناشنوای دانهام» (۲۰۱۷) نام دارد درباره زندگی «رونالد فی» (Ronald Fee) که یک ورزشکار ناشنواست. ایشان از ناشنوایان به نام کانادا در زمینه ورزش است و به فعالیتهای بشردوستانه بسیاری از جمله درست کردن سازمانهایی برای ناشنوایان شناخته میشود. او فعالیتهای زیادی انجام داده و کاناداییها او را خوب میشناسند.
– مستند «پسر ناشنوای دانهام»، برنده جایزه بهترین کارگردانی در جشنواره فیلم آمستردام شد. میتوانید در مورد نحوه انتخاب شما به عنوان بهترین کارگردان در این جشنواره و جشنوارههای دیگری که فیلم شما در آنها حضور داشته توضیح دهید؟
این مستند اولین بار در ششمین جشنواره دوسالانه بینالمللی فیلم ناشنوایان تورنتوی کانادا، به عنوان بهترین مستند انتخاب شد و همچنین در جشنوارهای آنلاین کشورهای مختلف حضور پیدا کرد و اکثراً جزو بهترین فیلمها انتخاب شد و تقدیرنامههای متعددی برای آن دریافت کردم. «پسر ناشنوای دانهام» همچنین در دو جشنواره بینالمللی فیلم آمریکا حضور پیدا کرد. یکی از این جشنوارهها چهارمین دوره جشنواره دو سالانه فیلم ناشنوایان سیاتل بود که مستندم به آن راه پیدا کرد، ولی متاسفانه درخواست ویزای آمریکا به خاطر ایرانی بودنم، رد شد. حتی دعوتنامهام را ارائه دادم اما باز پذیرفته نشد. خیلی دلم شکست و ناامید شدم، زیرا شنیده بودم اگر فیلمساز شخصاً حضور داشته باشد، مشخص میشود که برنده میشود یا نه و فقط آنهایی که حضور دارند فیلمهایشان انتخاب میشود. همچنین به عنوان نامزد بهترین مستند ورزشی به چهاردهمین سال متوالی جشنواره «مگافست اکشن» (Megafest Action on Film) راه یافت. اما همانطور که گفتم به دلیل عدم حضورم در این دو جشنواره، برنده نشدم. سپس در دومین جشنواره بینالمللی فیلم آمستردام شرکت کردم و به عنوان نامزد بهترین کارگردان و بهترین مستند انتخاب شدم. آن وقت بود که به خودم گفتم برو هلند و شرکت کن. هنگامی که به هلند رفتم، فکر نمیکردم به عنوان بهترین کارگردان انتخاب و برنده شوم. خیلی خوشحالم.
– به عنوان یک زن و یک فرد نیمه ناشنوا برای ساخت فیلم با چه مشکلات و چالشهایی روبرو هستید؟
همان مشکلها و چالشهایی که شنواها با آن روبرو هستند. هر کاری سختیهای خودش را دارد، پس باید از پس آن کار برآمد و سعی و کوشش کرد تا انجام شود. در ضمن مشکل این است که همه شرکتهای فیلمسازی به خاطر ناشنوا بودنم، همکاری با من را قبول نمیکردند. اما آنها سخت در اشتباهاند و آنها فکر میکنند ناشنوا بلد نیست و یا نمیتواند فیلم بسازد. خدا را شکر که دیدند و فهمیدند من توانستم فیلم بسازم، آن هم چند فیلم و باز هم خواهم ساخت. به امید خدای مهربان من تصمیم گرفتم فیلم بسازم و به همه جهان نشان دهم که توان و قدرت دارم و میتوانم فیلمساز شوم.
– شما هم تجربه کار در ایران را دارید و هم خارج از ایران، فعالیت در حوزه سینما برای زنان و افرادی که کمتوانی جسمی دارند، در ایران و خارج از کشور چه تفاوتهایی دارد؟
من برای فیلمسازی در ایران و خارج از کشور از لحاظ تجربهای که داشتم یکسان است و اصلا فرقی ندارد. ولی در ایران اصلا به ناشنوایان توجه نمیکنند برای کار و غیره، ولی اینجا شنوا با ناشنوا یکی و مساوی است.
– تعریف شما از سانسور چیست و آیا تاکنون مجبور به سانسور و یا خودسانسوری شدهاید؟
تعریف من از سانسور این است که چیزهایی هست که نباید گفته و یا شنیده و یا دیده شود. شاید بهتر است که سانسور شود. ولی خوشبختانه من نه چیزی را چه در فیلمهایم و نه در گفتههایم سانسور نکردهام و چیزی هم در خودم نبوده که سانسور کنم.
– آیا آگاهی عمومی نسبت به افراد کمتوان و معلول در ایران افزایش یافته؟ آنان خود در بهبود نسبی وضعیتشان در جامعه امروز ایران تلاش و کوشش کردهاند؟
هرچه پیشرفت میکنیم و به جلو میرویم نظرها و دیدگاه نسبت به جامعه معلولین بهتر و بازتر میشود و در ضمن خود آنها هم در بهبود نسبی وضیعتشان در جامعه تلاش و کوشش کردند و همچنان ادامه میدهند. البته باید خاطرنشان کرد که مردم هیچوقت با این قشر از جامعه نباید با تحقیر برخورد کنند، بلکه باید قبول کرد که معلولیت دلیلی برای تحقیر، ناتوانی و یا حذف از اجتماع نیست. هنگامی که در ایران بودم، همه به من گفتند نمیتوانی فیلمساز بشوی چون نمیتوانی با همه ارتباط برقرار کنی. من به حرف آنها گوش ندادم خیلی سختی کشیدم تا در نهایت به اینجا رسیدم. باید همه تلاش و کوشش کنند تا بتوانند به هدف برسند. باید به همه توضیح بدهم که من اصلا از کسی کمک نگرفتم و هیچکس به من کمک نکرد.
– پیام شما برای افرادی که با کمتوانی جسمی روبرو هستند چیست؟ آیا کمتوانی یا معلولیت میتواند عامل بازدارنده برای موفقیت باشد؟
جواب این سوال این است: نه اصلا نمیتواند عامل بازدارنده برای موفقیت باشد. زیرا معلولیت باعث نمیشود که نتوانیم فعالیت کنیم. باید در هر زمینهای که توان و قدرت داریم سعی و تلاش کنیم تا به موفقیت برسیم. معلولیت محدودیت نیست، هرکسی با هر شرایط جسمی و با هر شرایط زندگیای میتواند هر کاری و یا هر خواستهای که دارد، به آن برسد. فقط باید بخواهد تا بتواند. در ایران به عنوان جوان برتر برگزیده شدم و جایزه دریافت کردم و همچنین مستند «معلم کاشف» درجشنواره بینالمللی فیلم کیش انتخاب و برنده ویژه شد. در جشن بهزیستی به عنوان فرد برتر و فعال و هنرمند از مرحوم آقای عزتالله انتظامی جایزه گرفتم.
– آیا پروژه دیگری برای آینده در نظر دارید؟
من بعد از مستند «پسر ناشنوای دانهام» مستند دیگری به نام «در راه من» که ۵۲ دقیقه است را درباره مشکلات معلولین ساختم و پروژه بعدیام مستند یا فیلم ۱۵ دقیقهای است که میخواهم برای جشنواره فیلم ناشنوایان در فرانسه آن را بسازم و شرکت دهم. به امید خدا آرزو دارم اگر سرمایه و یا سرمایه گذار میداشتم و یا اگر کسانی مرا از نظر مالی کمک میکردند، می¬توانستم فیلمها یا مستندهای بیشتری بسازم. زیرا تا به حال خودم تهیه کننده آثارم بودم. در ضمن آرزو دارم که بتوانم فیلم سینمایی بسازم. در پایان هم میخواهم از این طریق از مادر عزیز و مهربانم که وقتی در ایران بودم همیشه یار، یاور، همراه، مشاور و مترجم من بود، تشکر و قدردانی کنم. همچنین از آقایان محترمی که وقتی در ایران بودم همیشه مشوق و دلسوز من بودند مانند آقایان مازیار رضاخانی، محمدآفریده، محمد خزاعی، سید احمد میرعلایی و «پژمان لشکریپور تشکر و قدردانی کنم، چون خیلی لطف و محبت نثار من کردند. از شما هم ممنونم.