گیدئون لاوی از سال ۱۹۸۲ کار نوشتن در روزنامه “هاآرتص” را آغاز کرد. او در طی عمر حرفه‌ای خود برنده چندین جایزه معتبر روزنامه‌نگاری و از جمله جایزه بهترین خبرنگار اروپا – خاورمیانه در سال ۲۰۰۸ شد. کتاب “مجازات غزه” او اخیراً در لندن و نیویورک منتشر شده است. مقاله زیر از وی به‌تازگی در روزنامه “هاآرتص” منتشر شده است.

 
***
 
بعضی از کسانی که امروز این خطوط را می‌خوانند شاید تا پایان زمستان زنده نباشند. بعضی از آنها شاید به مرگ غیر طبیعی گرفتار شوند. باید باور کرد که تهدیدها به پیچ‌های تند و خطرناک خود رسیده است. اسرائیل پیش از فرا رسیدن بهار به تاسیسات هسته‌ای ایران حمله خواهد کرد.
 
اگر ارزیابی‌ها درست باشد صدها و شاید هزاران اسرائیلی بر اثر موشک‌های تلافی‌جویانه ای که از فرودشان مطمئن هستیم، جان خواهند باخت.
 
شاید کسی تهدیدهای اسرائیل را تنها برای ترساندن و تحت فشار قرار دادن ایران ارزیابی کند، دیگری شاید آن را جدی بگیرد. شاید کسی تهدیدهای در این مقیاس را موجب بروز یک جنگ بداند، حتی اگر هدف این تهدیدها جنگ نباشد. اصلا شاید این تهدیدها موجب شود تا ایران در پاسخ دست به یک حمله پیش‌گیرانه بزند. از سوی دیگر شاید کسی هم حمله اسرائیل را موفقیت‌آمیز بداند.
 
جت‌ها به پرواز در می‌آیند و بمب‌ها ریخته می‌شوند، تاسیسات هسته‌ای نابود خواهند شد و ایرانجرات حملات تلافی جویانه علیه اسرائیل را نخواهد داشت و یکبار دیگر، مطمئن باشیم، که این سناریوی حمله به ایران را باید تکرار کنیم.
 
این است که باید به شهروندان اسرائیل گفت: خطر، حمله اسرائیل در پیش است!” بله، ما باید نگران باشیم باید با تمام سلول‌های تنمان بترسیم.
 
تصمیم حمله یا عدم حمله چیزی است برعهده تعداد انگشت‌شماری از مردم، کسانی که ما به آنها اعتمادی کورکورانه داریم و آنها را اطاعت می‌کنیم. نخست وزیر بنیامین نتانیاهو و وزیر دفاع ایهود باراک تصمیم خواهند گرفت و ما به آنها اعتماد خواهیم کرد، بی قید و شرط!
ما بر روی آنها حتی برای مهار آتش‌سوزی جنگل‌های “کرمل” و اتفاقاتی که در دفاترشان هم رخ می‌دهد حساب نمی‌کنیم چه برسد به موضوع حمله به ایران! البته که ما به آنها اعتماد خواهیم کرد!
 
همه جنگهای اسرائیل از ۱۹۷۳تاکنون جنگهای اشتباهی بود. اسرائیل آغازگر همه آن جنگ‌ها بود. همه آن جنگ‌ها قابل اجنتاب بودند. هیچ کدام منجر به فایده‌ای نشد که از راههای دیگر غیر قابل دست یابی بود
 
الان می‌توان فهمید که چگونه آنها جنگهای پیشین اسرائیل را برای مردم توجیه می‌کردند. اسرائیلی‌ها آغازکنندگان جنگ را تشویق می‌کردند و تنها پس از آنکه خونها بر خاک پاشیده می‌شد و ویرانی‌ها نمودار می‌شد، از راه خود بازمی‌گشتند.
 
همه جنگهای اسرائیل از ۱۹۷۳تاکنون جنگهای اشتباهی بود. اسرائیل آغازگر همه آن جنگ‌ها بود. همه آن جنگ‌ها قابل اجنتاب بودند. هیچ کدام منجر به فایده‌ای نشد که از راههای دیگر غیر قابل دست یابی بود.
 در حقیقت همه آن‌ها برای ما مصیبت‌بار بودند، حتی اگر برای طرف مقابل جنگ‌ها مصیبت بار‌تر به نظر برسد. از همه جنون آمیز‌تر جنگ دوم لبنان (۲۰۰۶) که برای همه مصیبت‌بارترین بود. حالا نتانیاهو و باراک می‌خواهند دست به جنونی بزرگتر بزنند، حمله به ایران!
در هر دو جنگ “دوم لبنان” و “جنگ غزه” اسرائیل بیش از آنچه که به دست آورد، باخت. اما تازه اینها فقط پیش پرده‌هایی بودند از آنچه قرار است در “جنگ اول” ایران رخ دهد.
 
جنگ با ایران قابلیت آنرا دارد که به “هیولای” جنگهایی که تاکنون داشته‌ایم، تبدیل شود. حتی اگر ما اطمینان‌ها و دلگرمی‌های وزیر بعدی جنگ، ایهود باراک را بپذیرم، کشته شدن صدها شهروند اسرائیلی پیش‌بینی شده است. حتی اگر ما پیشگویی‌های او را باور کنیم، باید بدانیم که هیچ کس نمی‌تواند ابعاد ویرانگر یک جنگ را و آن چه که جنگ با خود می‌آورد را از غیب بگوید.
 
برنامه هسته‌ای ایران خطرناک است، مثل پاکستان و کره شمالی. چیزی که جهان زندگی کردن در کنار آنها را آموخت. اما یک حمله نظامی به ایران می‌تواند وضعیت را خطرناکتر کند.
 
تاکنون همه چیز در مورد تاثیرات و خطرات برنامه‌های هسته‌ای تهران گفته شده  و آن  اینکه تاخیر در این برنامه‌ها بهترین راه است.
 
 اسرائیل باید از هر راهی که شده جلوی دست یابی ایران به سلاح هسته ای را بگیرد، هر راهی اما به جز انتخاب یکجنگ دیگر
 
همه چیز تاکنون درباره اینکه یک ضربه کاری می‌تواند ایرانیان را تسلیم کند، یا پیامدهای یک حمله بر روابط اسرائیل و آمریکا و البته خطر تهدید هزاران موشک ایرانی که اسرائیل را هدف قرار داده‌اند گفته شده است. اسرائیل باید از هر راهی که شده جلوی دست یابی ایران به سلاح هسته ای را بگیرد، هر راهی اما به جز انتخاب یک جنگ دیگر.
 
وظیفه تصمیم‌گیری و انتخاب در دستان مردان لایقی نیست و ما متاسفانه حتی نمی‌توانیم متکی به آمریکا باشیم تا جلوی این مردان را برای یک آتش افروزی دیگر بگیرند. بدتر آنکه ما حتی نمی‌توانیم متکی بر خود دولت اسرائیل برای هدایت کشتی دولت در درون کشور باشیم، دولتی که نمی‌تواند حتی با فلسطینی‌ها به یک تفاهم‌نامه برسد، یک دولت خطرناک است.
 
به این ترتیب ما وارد عصر وحشت و ترس شده ایم، زمان آن فرا رسیده که به این حقیقت اعتراف کنیم، حتی آنهایی که جنگ طلبی را تشویق می‌کردند.
 
 اسرائیل هرگز برای یک مدت طولانی توسط بزدلان هدایت نشده بود. رهبران پیشین همواره محتاطانه و عاقلانه گام بر می‌داشتند. از گذشته تا به امروز اسرائیل توسط قهرمانان اداره می‌شد نه کسانی که کشور را از خطری به خطر دیگر می‌اندازند. ماجراجویانی بی‌هدف، کسانی که باید امروز با صدای بلند به آنها بگوییم که ما ترسیده ایم، ت ر س ی د ه ا ی م.
 

منبع : هاآرتص