طرح مسئله: ادعای “جمهوری اسلامی در حال فروپاشی سریع است”، چند ماهی است که به طور گسترده از سوی گروه‌های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی و بسیاری از افراد در شبکه‌های اجتماعی و رادیوها و تلویزیون‌ها تبلیغ می‌شود. تا آن جا که افراد و گروه‌های بسیاری یا خود را به عنوان آلترناتیو قلمداد می‌کنند و یا این که به دنبال تشکیل شوراهای رهبری برای جایگزین شدن هستند.

آتش زدن عکس خامنه‌ای − صحنه‌ای که در حرکات اعتراضی دی ماه ۱۳۹۶ بارها دیده شد.
از تصاویر حرکات اعتراضی دی ماه ۱۳۹۶. آیا آتش فراگیر و بنیادافکن است؟

برخی دو مدعای توصیفی و تجویزی زیر را مطرح می‌سازند:

  • ادعای توصیفی: “جمهوری اسلامی در بحرانی‌ترین و ضعیف‌ترین و به هم ریخته‌ترین زمان خود قرار دارد”.
  • ادعای تجویزی: “باید از این فرصت حداکثر استفاده را کرد و با تشکیل یک جبهه واحد با رهبری معین جمهوری اسلامی را سرنگون کرد”.

اما برخی جمهوری اسلامی را موجود در حال مرگی قلمداد می‌کنند که سرطان لاعلاج کل وجودش را فرا گرفته و به طور طبیعی به زودی از صفحه روزگار محو خواهد شد.

از سوی دیگر، در نیمه مرداد ۱۳۹۷ جمعی از فعالان فرهنگی خارج از کشور با آیت الله خامنه‌ای دیدار کردند که در خلال آن یکی از حضار، دغدغه و نگرانی علاقمندان به جمهوری اسلامی در آن سوی مرزها را از آینده بیان کرد. آیت الله خامنه‌ای در پاسخ به نگرانی او گفت: «نسبت به اوضاع ما اصلا نگران نباشند، هیچکس هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، مطمئن باشند، هیچ تردیدی در این جهت وجود ندارد؛ این را به همه بگویید.»

آیت الله خامنه‌ای در سخنرانی ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ گفت:

«ما یک ملّتی هستیم که به دلایل گوناگون، دشمنانِ خبیث و رذل کم نداریم؛ در اطراف کمین گرفته‌اند، بمجرّدی که این مشکل [بحران‌های ساختاری اقتصادی] را در داخل مشاهده کرد، فوراً مثل مگسی که روی زخم می‌نشیند، می‌آید می‌نشیند روی این مشکل و بنا می‌کند از این سوء استفاده کردن؛ القا می‌کند که بله نظام اسلامی نتوانست، نظام اسلامی ناتوان بود؛ القای ناامیدی می‌کند، مردم را دچار سرگردانی می‌کند. تبلیغات [می کنند]…دشمن می‌خواهد القا کند که کشور دچار بن‌بست است. حرف من این است: من می‌گویم در کشور هیچ بن‌بستی وجود ندارد…اینکه دشمن و به تبع دشمن یک عدّه آدم پست داخلی در فلان مطبوعه، در فلان سایت اینترنتی این‌جور تبلیغ کنند که “کشور دیگر به بن‌بست رسید، هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه پناه ببریم به فلان شیطان یا فلان شیطان اکبر”، این دیگر خباثت است؛ نخیر، راه وجود دارد، راه‌حل وجود دارد؛ این راه‌حل‌ها هست، در اختیار مسئولین است، می‌توانند اجرا کنند، می‌توانند عمل کنند…گاهی در یک روزنامه‌ای، در یک برنامه‌ی تلویزیونی‌ای، یا در یک برنامه‌ی رادیویی، جوری حرف زده می‌شود که آدم می‌بیند “عجب! مثل اینکه همه‌ی درها بسته است”؛ خب این‌جور نیست؛ درها بسته نیست؛ چرا این‌جوری بگویند؟ این را بدانید؛ بدانید مطمئنّاً ملّت ایران و انقلاب عزیز اسلامی و نظام جمهوری اسلامی همچنان‌که از مراحلِ سختِ دیگری گذشته است، از این مراحل که از آنها آسان‌تر است براحتی ان‌شاءالله خواهد گذشت

احتمالاً هیچ فردی در میان کل طیف یا جبهه اصلاح طلبان دارای اعتبار و نفوذ سید محمد خاتمی نیست. خاتمی در ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ ضمن تأکید بر نارضایتی گسترده مردم، زوال اعتماد و سرمایه اجتماعی، بحران‌های عدیده کشور، ناکارآمدی دولت و مجلس، ضرورت اصلاح پذیری ساختاری نظام و راه حل‌های ۱۵ گانه اش برای اصلاح امور گفت:

«یکی از القائات خطرناک این است که نظام جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است. این یک جنگ روانی است و نظام فرو نمی‌پاشد، زیرا علاوه بر ابزارهای مختلفی که برای حفظ خود دارد، همچنان در میان بخش‌های قابل توجهی از جامعه پایگاه دارد. مطالبه بخش‌های بسیار بزرگتری از جامعه نیز همچنان انقلاب، شورش و فروپاشی نیست، بلکه زندگی امن و برخوردار و آرام است و اگرچه ممکن است اعتقادی به جمهوری اسلامی هم نداشته باشند، اما خواهان آرامش و امنیت و برخورداری هستند.»

آیا امکانی برای داوری میان این دو مدعای متعارض و رقیب وجود دارد؟ به تعبیر دیگر، آیا ملاک‌ها و شاخص‌هایی وجود دارد که براساس آن‌ها بتوان نشان داد که کدام مدعا به واقعیت نزدیک تر است و حظ بیشتری از حقیقت می‌برد؟ شاید نکات زیر پنجره‌ای به روی واقعیت بگشاید:

یکم- صدور احکام قطعی درباره تاریخ اگر امری محال نباشد، دستکم بسیار دشوار و کم یاب است. دونالد ترامپ از آغاز دوران ریاست جمهوری تاکنون رسانه‌های آمریکایی ناقد خود را “دشمن مردم” قلمداد کرده و می‌کند که در حال انتشار خبرهای جعلی و به زیان مردم هستند. رسانه‌های آمریکا هم دروغ‌ها و سخنان گمراه کننده وی در این مدت را شمارش کرده و نشان داده‌اند که تقریبا روزی ۷ دروغ یا سخن گمراه کننده در این مدت بیان کرده است. آمریکا بزرگترین تولید کننده علم در جهان و دارای بهترین دانشگاه‌های جهان است. با این همه،  ۴۸ درصد از جمهوری‌خواهان از این جمله او که «رسانه‌های خبری دشمن مردم آمریکا هستند»، اعلام پشتیبانی می‌کنند. از سوی دیگر، رأی دهندگان دموکرات، سبزها و سوسیالیست‌ها ترامپ را فردی دروغگو، نژادپرست، ضد علم، و…به شمار می‌آورند. وقتی در این مورد بسیار ساده و در کشوری آزاد وضع چنین است، صدور احکام قطعی در مورد سرنوشت رژیم غیر دموکراتیک جمهوری اسلامی، سخنی غیر علمی است.

برای برخی از افراد و گروه‌ها سرنگونی به صرف سرنگونی هدف به شمار می‌رود. اما سرنگونی هدف نیست و این روش هم لزوماً به دموکراسی ختم نمی‌شود. هدف گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر و عدالت به مثابه عدم تبعیض و بهره کشی است. باید به این مسئله فکر کرد که چگونه می‌توان به نظام دموکراتیک گذار کرد.

دوم- علوم اجتماعی فاقد قانونی درباره انقلاب‌اند برای اینکه برپایه آن وقوع انقلاب یا فروپاشی رژیم‌های سیاسی پیش‌بینی‌پذیر باشد. افرادی چون کارل پوپر حتی قانون‌های علوم تجربی طبیعی را حدس‌های ابطال پذیر تاکنون ابطال نشده به شمار می‌آورند. وقتی تکلیف ما با جهان طبیعت چنین است، تکلیف علوم اجتماعی با جهان آدمیان چیست که با افکار و گفتار و رفتارشان جهان اجتماعی را می‌سازند و تغییر می‌دهند. وقتی هراس از آینده و عدم اعتماد را تجربه می‌کنند، با خرید انبوه ارز و طلا یا کاهش شدید خرید و ذخیره سازی درآمدهایشان موجب افزایش تورم یا رکود اقتصادی می‌شوند. بدین ترتیب، آدمیان سنگ نیستند و نسبت به سه مدعای “رژیم محکم و پایدار است”، “رژیم در حال فروپاشی است” و “عملیات خشونت بار گروه‌های تروریستی ایران را به سوریه و عراق و یمن دیگری تبدیل می‌سازد”، واکنش‌هایی نشان می‌دهند که بر سرنوشت همین مدعیات هم موثرند.

سوم- برخی نوعی رابطه علت و معلولی میان بحران اقتصادی و فروپاشی رژیم سیاسی قائل بوده و این مدعا را به اشکال گوناگون مطرح می‌سازند. اینک که جمهوری اسلامی گرفتار انواع بحران‌های ساختاری اقتصادی و نارضایتی و اعتراض است، به ادعای اینها، رژیم در حال فروپاشی است. در مقاله “ریشه‌های حرکت اعتراضی دی ۹۶: اقتصاد و انقلاب؟  ” از این سخن گفته شد که افت همه شاخص‌های اقتصادی و پیدایش بحران‌های ساختاری اقتصادی ضرورتاً موجب انقلاب نمی‌شود.

ممکن است وضع اقتصادی ایران مانند ونزوئلا- با رشد منفی اقتصادی بالای مداوم، تورم افسارگسیخته چند صد درصدی و هزار درصدی، بیکاری بالا، و غیره و غیره- شود و جمهوری اسلامی مانند رژیم سیاسی ونزوئلا همچنان بر سر کار باشد. یک مقام رسمی صندوق بین المللی پول در ۲۳ جولای ۲۰۱۸ اعلام کرد که نرخ تورم ونزوئلا در سال ۲۰۱۸ به بیش از یک میلیون درصد خواهد رسید و این موضوع در حال تبدیل شدن به یکی از بدترین بحران‌های تورمی در تاریخ مدرن است. به گزارش سازمان ملل متحد در ۱۴ اوت ۲۰۱۸، در ۴ سال اخیر و به دلیل بحران اقتصادی، کمبود کالاهای اساسی و مواد غذایی، دارو و کاهش سطح خدمات عمومی حدود ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از ونزوئلا به کشورهای همسایه فرار کرده اند. یعنی از جمعیت ۳۲ میلیونی ونزوئلا تاکنون این تعداد گریخته و این روند ادامه دارد.

با خروج آمریکا از توافق هسته ای، تحریم‌های کمرشکن دوباره بازگشته است و این تحریم‌ها موجب افزایش تورم، بیکاری، رکود اقتصادی، فقر و فلاکت می‌شوند. ممکن است در سال جاری – ۱۳۹۷- به دلیل تحریم‌های کمرشکن با تورم ۶۰ تا ۱۲۰ درصدی و بیکاری بالا مواجه شویم. اما تمامی این هزینه‌ها را مردم باید بپردازند و این وضعیت لزوماً به سرنگونی رژیم منتهی نمی‌شود (رجوع شود به مقاله “آیا تحریم‌های کمرشکن موجب سرنگونی جمهوری اسلامی می‌شود؟  “).

وضع اقتصادی یک کشور می‌تواند روز به روز بدتر و بدتر شود و میلیون انسان گرفتار فقر و فلاکت و گرسنگی و مرگ شوند و در عین حال رژیم سیاسی به بقای خود ادامه دهد. کره شمالی، عراق، زیمباوه برخی شواهد این مدعا هستند.

به گزارش بانک جهانی، تورم زیمبابوه از۲۳,۴ درصد در سال ۱۹۹۱ به ۴۳۱,۷ درصد در سال ۲۰۰۳، ۱۰۹۶,۶ درصد در سال ۲۰۰۶، ۲۴۴۱۱,۰ درصد در سال ۲۰۰۷ افزایش یافت. سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ اصلا وجود ندارد. موگابه اقتصاد زیمباوه را نابود کرد. اقتصاددانان موسسه کاتو تخمین می‌زنند که میزان تورم ماهانه در سال ۲۰۰۸ به میزان ۷,۹ میلیارد درصد رسیده است. فوربز در ۵ مارس ۲۰۱۷ مقاله‌ای با عنوان تبریک به رابرت موگابه – نرخ بیکاری در زیمبابوه در حال حاضر ۹۵ درصد است، منتشر کرد. (در این مقاله کلیه برآوردها درباره میزان بیکاری ۴ درصدی، ۶۰ و ۹۵ درصدی زیمباوه به نقد کشیده و گفته میزان بیکاری بسیار بالاست ولی هیچ آمار قابل استنادی وجود ندارد). با این همه، رابرت موگابه از زمان استقلال زیمبابوه از بریتانیا در سال ۱۹۸۰ تا نوامبر سال ۲۰۱۷ قدرت را در دست داشت. موگابه معاونش را برکنار کرد تا همسرش جانشینش شود. ارتش کودتا کرد و با دادن امتیازات فراوان به موگابه، معاونش را جانشین او کرد (نیویورک تایمز در نوامبر ۲۰۱۷ در فیلمی تحت عنوان “چگونه رابرت موگابه برای سال‌ها در قدرت ماند” توضیحاتی در این مورد داده است).

مکس فیشر در نیویورک تایمز ۱۴ اوت ۲۰۱۸، به مناسبت سقوط ارزش لیر ترکیه، به بررسی رابطه حکومت‌های پوپولیست اقتدارگرا با تورم افسارگسیخته و امکان فروپاشی سیاسی پرداخته است. می‌گوید تورم سر به فلک کشیده، به شدت از حکومت مشروعیت زدایی کرده و نظام سیاسی را با ریسک بالایی مواجه می‌سازد. در این شرایط رهبر خودکامه به گروه اندکی از نخبگان سیاسی و نظامی وابسته شده و منابع مالی بیشتری در اختیار آنان می‌گذارد. به نظر فیشر اگرچه رژیم‌های استبدادی بیشتر از هر رژیم دیگری احتمال سقوط دارند، اما او هیچ ارتباطی- علی یا همبستگی- میان فروپاشی سیاسی و بحرانی شدن وضعیت اقتصادی نشان نمی‌دهد.

چهارم- هیچ دولتی قادر نیست که فقط و فقط با زور و سرکوب حکومت کند. دولت‌ها از طریق قدرت فرهنگی – هژمونی- رضایت واقعی مردم را برای سلطه خود کسب می‌کنند. نهادهای فرهنگی از طریق نوعی جهان بینی “عامه فهم” رفتار مردم را تنظیم می‌کنند (گرامشی). رژیم سیاسی دارای “دستگاه ایدئولوژیکی دولت” و “دستگاه سرکوب دولت” است. بعد سرکوبگرانه دولت خشونت و زور عریان است که پلیس و ارتش و زندان دستگاه‌های آنند. بعد ایدئولوژیک دولت (نهادهای مدرسه، دانشگاه، کلیسا، انجمن‌های سیاسی، اصناف، رسانه ها، قوانین) کارش درونی ساختن جهان بینی و نظام‌های مفهومی است که به مناسبات اجتماعی مقبولیت می‌بخشند (آلتوسر).

رژیم‌های غیر دموکراتیک و ناقض حقوق بشری چون کره شمالی، چین، کوبا، ونزوئلا، روسیه، ایران، و…که دهه‌ها دوام آورده اند، از هر دو دستگاه ایدئولوژیکی و سرکوبگرانه استفاده کرده‌اند. چین با رشد اقتصادی بی نظیر در چهار دهه گذشته، یک دیکتاتوری کارآمد را به نمایش گذاشته است. سنگاپور هم دارای یک حکومت سرکوبگر بسیار کارآمد اقتصادی بود (گاردین: لی کوان ییو دیکتاتور عملگرای سنگاپور بود. در میان دیکتاتور‌های خیر خواه او از همه بیشتر شایسته تقدیر است، آتلانتیک: لی کوان ییو بر سنگاپور غیر دموکراتیک ولی‌ موثر حکومت کرد. بنا بر این این سوال پیش می‌آید: هدف از حکومت چیست؟ ، تایم: لی سرسخت، سختگیر، و بسیار منضبط بود ). اما کره شمالی و ونزوئلا و زیمباوه نمونه حکومت‌های غیر دموکراتیک ناکارآمد هستند. بدین ترتیب، رژیم‌های غیر دموکراتیک از نظر اقتصادی به دو نوع کارآمد و غیر کارآمد تقسیم می‌شوند.

به این مسئله دقیق فکر کنیم: جمهوری اسلامی همچنان اراده و توان سرکوب دارد.

اگر همه شرایط انقلابی در یک رژیم غیر دموکراتیک حاضر باشد و جامعه در “وضعیت انقلابی” قرار داشته باشد، اگر رژیم مستقر دارای “اراده سرکوب” و “توان سرکوب” باشد، بر مخالفان فائق خواهد آمد و به بقای خود در بدترین شرایط اقتصادی هم ادامه خواهد داد. برای پیروزی مخالفان و سرنگونی رژیم، باید یکی- یا هر دو- این عوامل متزلزل گردند. یعنی یا “اراده سرکوب” زوال یابد و یا “سازمان سرکوب” قادر به انجام وظیفه اش نباشد.

چین کمونیست حرکت اعتراضی میدان “تیان آن من” را به شدت سرکوب کرد. تلگرام محرمانه سفارت بریتانیا در پکن، گفته است که دستکم ۱۰ هزار نفر توسط ارتش چین در سال ۱۹۸۹ در میدان تیان آن من کشته شده اند. حکومت تک حزبی چین اخیرا رئیس جمهور را به مادام العمر تبدیل کرد و هیچ نیروهای مخالفی را تحمل نمی‌کند. رهبری چین دارای خواست و توانایی سرکوب است.

پنجم- فرض کنیم ایران در “وضعیت انقلابی” قرار دارد. اما جمهوری اسلامی از نظر خواست و توان سرکوب در چه وضعیتی قرار دارد؟

برخی جمهوری اسلامی را رژیمی توتالیتر و فاشیستی قلمداد می‌کنند. اگر این مدعا صادق باشد، معنای آن این است که سرنگونی جمهوری اسلامی ناشدنی است. برای این که جامعه شناسان و فیلسوفان سیاسی نمونه آرمانی (ideal type)  رژیم‌های توتالیتر و فاشیستی را براساس آلمان دوران هیتلر، ایتالیا دوران موسولینی، شوروی دوران استالین و اسپانیای دوران فرانکو ساخته‌اند. در رژیم‌های توتالیتر و فاشیستی؛ الف- رهبر خدایی می‌کند. ب- یک حزب واحد بر کل جامعه و دولت حکومت می‌کند. پ- یک ایدئولوژی واحد وجود دارد که همه باید از آن تبعیت کنند. رهبر و حزب تنها خوانش درست آن ایدئولوژی را به همگان تحمیل می‌کنند. خوانش رقیبی از ایدئولوژی حاکم، یا ایدئولوژی‌های رقیب، در جامعه اصلاً امکان وجود و عرضه ندارد. ت- رژیم از طریق دستگاه‌های پلیسی و امنیتی کل جامعه مدنی را سرکوب کرده و هیچ صدای مخالفی شنیده نمی‌شود و هیچ رقیبی امکان هیچ گونه فعالیت اعتراضی و اجتماع ندارد.

هرگاه هر کس ادعایی مطرح می‌سازد، این کافی نیست که شواهد و قرائنی به سود مدعای خود ارائه کند، بلکه از آن مهمتر این است که شواهد و قرائن مبطل مدعایش را عرضه کرده و وجود آن را هم توضیح دهد. می‌توان برخی شواهد و قرائن ارائه کرد که جمهوری اسلامی را رژیمی توتالیتری و فاشیستی نشان می‌دهند، اما صدها شاهد و قرینه ناقض و مبطل این مدعا وجود دارد.

از همان روز اول نه تنها خوانش‌های متفاوت از اسلام رایج بود، بلکه کلیه منابع مهم لیبرالیستی، مارکسیستی، یهودی، رمان‌های جهانی، و…به فارسی ترجمه و انتشار یافته است. حزب واحدی که حکومت کند وجود ندارد و جنگ قدرت علنی میان رهبران جمهوری اسلامی همیشه جریان داشته است. در سطح جامعه مدنی شاهد اعتراض‌ها و اعتصابات فراوان بوده و هستیم. نه تنها ده‌ها نقد علیه نظریه ولایت فقیه در داخل کشور منتشر شده است، بلکه آیت الله خامنه‌ای هم در داخل نقد شده و می‌شود و این نقدها در حال گسترش هستند (رادیو زمانه چند سالی است که پرونده روزانه‌ای برای انواع اعتراض‌ها گشوده است. اعتراض‌هایی که یک نمونه از آنها در شوروی، کوبا، کره شمالی یا چین نبود و نیست. این اعتراض‌های مداوم سرشت رژیم را تغییر داده و اساسا جایی برای ادعای توتالیتر و فاشیسم باقی نمی‌گذارند).

با همه این ها، جمهوری اسلامی همچنان از “اراده سرکوب” و “توان سرکوب” برخوردار است. هنوز نه تنها قادر است مخالفان را سرکوب کند، بلکه می‌خواهد که حکومت را اگر از راه‌های عادی نشد، از راه سرکوب حفظ کند. دستگاه‌های سرکوب نه تنها به طور عمودی در جامعه حاضرند، بلکه به طور افقی هم در کل جامعه حضور دارند: بسیج مدارس، بسیج دانشجویی، بسیج اساتید، بسیج ادارات، بسیج مساجد، بسیج محله‌ها و غیره و غیره. اعضای بسیج محلات و مساجد، بسیاری از اهالی محل را می‌شناسند.

سپاه و بسیج از تجربه حضور در عراق و سوریه، جنگ با داعش و حفظ حکومت بشاراسد در برابر کلیه دولت‌هایی که در حال سرنگونی آن بودند، برخوردارند. این تجربه به آنان آموخته که در برابر خشونت باید تا آخر بجنگند، وگرنه سرنوشتی چون صدام حسین و سرهنگ قذافی در برابر آنان است.

ششم- اما شواهد و قرائنی هم وجود دارد که نشان دهنده تغییرات زیادی در اقتدار جمهوری اسلامی است.

الف- آیت الله خامنه‌ای فاقد شخصیت کاریزماتیک آیت الله خمینی است. همه طرفداران رژیم تابع آیت الله خمینی بودند، اما همه طرفداران جمهوری اسلامی تابع آیت الله خامنه‌ای نیستند و در واقع اکثرا سخنان او را فصل الخطاب به شمار نمی‌آورند.

ب- پس از سرکوب گروه‌های رقیب و استقرار جمهوری اسلامی، به دلیل تجاوز صدام به ایران و جنگ ۸ ساله، فضا بسیار امنیتی شد. میزان سازماندهی و یکدستی حکومت هم بالا بود. اما اینک گویی آن میزان سازماندهی و یکدستی وجود ندارد. همه جناح‌های حکومت یکدیگر را خنثی می‌سازند و هر گروه و نهادی کار خود را پیش می‌برد. سازماندهی دوباره حکومت به شکل دهه ۱۳۶۰ اگر ناممکن نباشد، کار بسیار دشواری است.

پ- انقلاب و جنگ نوعی زندگی حداقلی و ساده با خود آورده بود. زندگی ساده و فقیرانه ارزش قلمداد می‌شد. پس از پایان جنگ و آغاز دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، ارزش‌ها و سیاست‌های اقتصادی تغییر کرد. رفته رفته فساد گسترش یافت و سیستماتیک شد. فساد سیستماتیک و نظام رانتیر چنان بسط یافته که اصلاحش بسیار دشوار است.

ت- شاخص‌های اقتصادی نشان می‌دهد که دیکتاتوری جمهوری اسلامی در برابر دیکتاتوری‌های چین و سنگاپور بسیار ناکارآمد محسوب می‌شود.

ث- انقلاب ارتباطات سراپای ایران را فرا گرفته است. اتحاد شوروی و بلوک شرق از این پدیده مصون بودند. کره شمالی هم به کلی رابطه مردمش با فضای مجازی را قطع کرده است. در دهه اول انقلاب هم این پدیده وجود نداشت. اما اینک شبکه‌های اجتماعی بسیار فعال بوده و بر پیدایش حرکت‌های اعتراضی ایران تأثیرگذارند (رجوع شود به مقاله “نقش شبکه‌های اجتماعی در پیدایش حرکت اعتراضی دی ماه ۹۶ “).

ج- در سال ۱۳۵۷- در دوران انقلاب و پیروزی- دشمنان خارجی به اندازه امروز وجود نداشتند که قاطعانه در پی صدمه زدن به ایران باشند. امروز اسرائیل، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و آمریکا به دنبال صدمه زدن به ایران هستند و از گروه‌های تجزیه طلب حمایت مالی تسلیحاتی به عمل می‌آورند. برخی دولت‌ها ایران- فارغ از این که نظام سیاسی اش دموکراتیک یا غیر دموکراتیک باشد- را بزرگ به شمار می‌آورند که از طریق تجزیه باید کوچک شود.

چ- با خروج آمریکا از توافق هسته ای، تحریم‌های فلج کننده دوباره بازگشته است. این نوع تحریم‌ها در دهه اول انقلاب وجود نداشت.

اکبر گنجی

مطالب دیگر از همین نویسنده

ح- دولت آمریکا رسما به دنبال “تغییر رفتار رژیم” است و نه تنها آن را به گونه‌ای معنا می‌کند که به “تغییر رژیم” تحویل می‌شود، بلکه بسیاری از مقامات آمریکایی از ضروت “تغییر رژیم” در ایران سخن می‌گویند (رجوع شود به مقاله‌های “دولت آمریکا و حرکت اعتراضی مردمی دی ماه ۹۶ ” و “دولت ترامپ در ایران به دنبال تغییر رژیم است یا تغییر رفتار رژیم؟  “).

خ- حرکت‌های اعتراض دانشجویی ۷۸، جنبش انتخاباتی سبز ۱۳۸۸، حرکت اعتراضی دی ماه ۱۳۹۶ و حرکت اعتراضی مرداد ۱۳۹۷ نیز حرکت‌هایی هستند که رفته رفته به عرف تبدیل شده و فاصله زمانی شان کاهش یافته است.

هفتم- مسئله سرنگونی و گذار به دموکراسی: برای برخی از افراد و گروه‌ها سرنگونی به صرف سرنگونی هدف به شمار می‌رود. اما سرنگونی هدف نیست و این روش هم لزوماً به دموکراسی ختم نمی‌شود. هدف گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر و عدالت به مثابه عدم تبعیض و بهره کشی است. باید به این مسئله فکر کرد که چگونه می‌توان به نظام دموکراتیک گذار کرد (رجوع شود به مقاله “حرکت اعتراضی دی ماه ۹۶ و تحریر محل نزاع“).

باید کثرت گرایی اجتماعی را به رسمیت شناخت. تبعیض‌های قومی و مذهبی و جنسی اولاً ناعادلانه اند، ثانیاً: زندگی مسالمت آمیز را ناممکن می‌سازند. اما اینک که هیچ حکم قاطعی درباره سرنوشت جمهوری اسلامی نمی‌توان کرد، برخی افراد و گروه ها؛ کار بخش‌هایی از جامعه را تمام شده قلمداد می‌کنند. یعنی بر تن آرزوهایشان لباس واقعیت می‌پوشانند. اگر کسانی پیش از قدرت به دنبال حذف این و آنند، پس از قدرت چه خواهند کرد؟ به این مسئله دقیق فکر کنیم: جمهوری اسلامی همچنان اراده و توان سرکوب دارد. ( در اسفند ۱۳۸۹ در مقاله “به سوی شکستن اراده علی خامنه ای” راه هایی برای شکستن اراده سرکوب پیشنهاد کرده ام.)


در همین زمینه