سارا شاد – رحمان جوانمردی، از فعالان حقوق بشری در هلند است. وی دو دهه است که در زمینه حقوق پناهندگان فعالیت میکند و هماکنون نیز معتقد است وضعیت عمومی پناهندگان جهان، در مقایسه با گذشته بهبود یافته است. او در گفتوگو با زمانه از دریافتها و تجربههای خودش گفته است.
شما سالها است در زمینه حقوق پناهندگان فعال هستید. به باور شما پناهندگی در جهان کنونی چگونه توصیف میشود؟
رحمان جوانمردی: من از وقتی به اروپا آمدم، پناهنده شدم و مراحل پناهندگی را پشت سر گذاشتم. در آن سالها خیلی از دوستان من نیز پناهنده بودند و ما از همان روزهای نخست، در فکر تشکیل سازمانی برای حمایت از پناهجویان بودیم. بعد از همه این سالها، من به این برداشت رسیدهام که مسئله پناهندگی را تنها باید از نگاه انسانی تحلیل کرد.
من به پناهندگی به عنوان یک “حق” نگاه میکنم و معتقدم هیچ چیز نمیتواند این حق را نادیده بگیرد. همه انسانها باید از سرپناه و زندگی عادی برخوردار باشند. فلسفه مهاجرت نیز بهطور عام و به طور خاص همین است. هر زمان که انسانها احساس خطر میکردند به جایی پناه میبردند. از سوی دیگر، سایر انسانها نیز به افرادی که تحت تعقیب بودند یا به حمایت نیاز داشتند، پناه میدادند. این حس غریزی، هرچقدر هم که کمرنگ شده باشد به هر حال وجود دارد. هنوز شمار انسانها و کشورهایی که حاضرند به افراد تحت تعقیب و نیازمند پناه دهند کم نیستند.
با اینهمه، به ویژه در سالهای اخیر، شمارزیادی از شهروندان کشورهای اروپایی با حضور پناهندگان در کشورهای خود مخالف هتند و نسبت به این مسئله، دیدگاه مثبتی ندارند.
نکته درستی است. عده زیادی از شهروندان اروپایی همینطور فکر میکنند. اتفاقاً در سالهای اخیر بر تعداد این افراد نیز افزوده شده است. این مسئله که بیشتر پس از رویدادهای ۱۱ سپتامبر خودنمایی میکند به نظرم ناشی از نوعی حرکت و سیاست پوپولیستی در اروپا و آمریکا است.
تنها سخن این افراد این نیست که خارجیها باید از سرزمینشان بیرون بروند بلکه آنها خواستار تغییر و تحولی جدیتر در جامعه خود هستند و میخواهند به نوعی جامعهای “خالص”تر داشته باشند. به نظر من، این دیدگاه بیشباهت به دیدگاهی نیست که هیتلر و موسلینی در اروپا به آن دامن زدند. در واقع این نگرش، بازخوانی جدیدی از همان سیاست به شمار میرود.
با اینهمه، من فکر میکنم این نوع مخالفتها چیزی نیست که بتواند برای پناهندگان خطر عمده محسوب شود. به نظر من اینجور رویکردها در حد “پدیدهای زودگذر” باقی میماند. جوامع مترقی و پیشرفتهای که پناهندە میپذیرند، یا جوامع غربی، به حرفه و تخصص افراد اهمیت میدهند و سیاستمداران خود را نیز بر همین اساس و بر پایه نزدیکی به ایدەهای اصلی انتخاب میکنند.
این یک واقعیت است که به طور دائم، بر شمار مردمی که از “حقوق بشر” از جمله حقوق پناهندگی حمایت میکنند اضافه میشود. هرچند از سوی دیگر، بر شمار مردمی که با پناهندگان دشمنی میورزند نیز اضافه میشود. در ظاهر شاید این یک تناقض به نظر برسد اما اینگونه نیست. هنوز شمار کسانی که در انتخاباتها شرکت نمیکنند یا اگر شرکت میکنند نگاهی سطحی به مسائل دارند زیاد است.
در مقابل اما فراموش نکنیم که هر روز و هر ساعت، جبهه مدافعان حقوق انسانها تقویت میشود. من فکر میکنم نمودار این روند، زیاد بالا و پایین ندارد و در نهایت هم سیرش صعودی است. چراکه کسانی که به این جبهه گرایش پیدا میکنند، به خاطر مسائل ریز و سطحی نیست. به خاطر همین هم ماندگاری آنها در این جبهه، تقریباً تضمینی است.
بنابراین شما به کاهش مشکلات و مسائل پناهندگان خوشبین هستید؟
به طور حتم خوشبین هستم. چون ۲۰ سال است که در این زمینه فعال هستم و شاهد تغییرات زیادی بودهام. از جمله اینکه، “پوشش پناهندگان” در همه جای جهان بهتر شده است و به لحاظ آماری پناهندگان زیادی تحت پوشش قرار گرفتهاند. برای درک این مسئله باید توجه داشته باشیم که مسئله پناهندگی را فقط در سطح اروپا و آمریکا نباید بررسی کنیم. پناهندگان سودانی در مصر، افغانیها در ایران، سومالیاییها در یمن، فلسطینیها در همه کشورهای عربی و… باید در بررسیهای خودمان لحاظ بکنیم.
این شمار پناهنده، خیلی زیاد است. درحالی که وضعیت این پناهندگان در گذشته بدتر بود و کسی به آنها رسیدگی نمیکرد. کردهایی بودند که در ناکجاآبادهایی از ترکیه و عراق زندگی میکردند و کسی به مشکلات آنها توجه نداشت. توجه داشته باشید که شمار پناهندگانی که به آنها اشاره میکنم میلیونی است و حمایت و کمک به این میلیونها انسان در سالهای اخیر بیشتر شده است و تعداد زیادی از آنها هماکنون تحت پوشش قرار گرفتهاند. نه به این معنا که پناهندگان جهان امروزه وضعیت ایدەآلی دارند، بلکه تنها به این معنا که وضعیتشان نسبت به سابق بهتر شده است.
بر پایه چه سازوکاری میگویید که حمایت از پناهندگان بهتر شده است؟ در سالهای اخیر، دیدگاههای منفی در اروپا نسبت به پناهندگان خیلی شایع شده است. این طور به نظر میرسد که مرزها برای ورود پناهندگان، چندان هم از میان برداشته نشده است.
من فکر میکنم، حتی در کشورهایی که تا پیش از این پناهنده نمیگرفتند، ایده “پناه دادن به افراد پناهجو” تقویت شده است. برای نمونه، دوسال پیش شنیدم که فردی از یکی از کشورهای آفریقایی به جمهوری چک پناهنده شده است. چنین اتفاقی پیش از این سابقه نداشت و این مسئله گویای این است که به تدریج در بیشتر کشورها، پذیرش پناهندگان به یک ایده اجتماعی- انسانی قابل پذیرش، تبدیل شدە است. از سوی دیگر شمار “ان جی او”ها و تشکلهایی که برای کمک به پناهندگان در سراسر جهان ایجاد میشود رو به گسترش است.
هنوز شمار پناهندگان در کشورهای فقیر، بیشتر از کشورهای ثروتمند جهان است. هر چند باید این نکته را نیز در نظر داشت که “آمار پناهندگان” به تبع، امکان تغییر در استاتوس “پناهندگی” به “شهروند” یا “تبعه” در کشورهای صنعتی و باقی ماندن طولانیمدت یا همیشگی افراد در وضعیت پناهجویی و پناهندگی در کشورهای فقیر، خیلی شفاف و روشن نیست.
این را هم در نظر داشته باشیم که شمار زیادی از پناهندگان، زنان و کودکان هستند و این افراد نه تنها از سوی تشکلهای پناهندگی بلکه از سوی تشکلهای حقوق زنان و کودکان نیز حمایت میشوند. خود این تشکلها و نهادهای حمایتی نیز هر روز در حال گسترش است. کشورهای اروپایی، حتی برنامههایی برای ارائه آموزشهای لازم به پناهندگان دارند تا این افراد از جامعه عقب نمانند و بتوانند وارد جامعه بشوند و خودشان را برای برخورداری از شرایط بهتر زندگی با بقیه اعضای تطبیق دهند.
نمیتوانیم اما منکر برخی سختگیریهای قانونی هم بشویم. سختگیریهایی که در برخی از کشورهای اروپایی ازجمله منطقه اسکاندیناوی درباره پناهندگان اعمال میشود خیلی جدی است. آیا اینطور نیست؟
درست است. سختگیریها بیشتر شده است. حتی سیستم پذیرش پناهنده در کشورهای اسکاندیناوی در مواردی بهطور کامل با آنچه پیش از این وجود داشت فرق کرده است. برای مثال، پیش از این در کشورهای اسکاندیناوی اصل بر صداقت گفتههای پناهنده بود مگر آنکه خلاف آن ثابت شود، اما حالا میگویند: پناهنده دروغ میگوید مگر اینکه خلافش ثابت شود.
این سختگیریها وجود دارد، اما نباید یکطرفه آنها را ارزیابی کرد. در برابر این سختگیریها، همیشه گروەهایی هستند که با لابیگری و تلاشهای سیاسی در پی تغییر شرایط به نفع پناهندگان هستند. البته این تدابیر سختگیرانه در اسکاندیناوی یا سایر کشورهای اروپایی، تنها گریبان پناهندگان را نیز نگرفته است. بسیاری از قوانین حمایتی در مورد اقشار کمدرآمد نیز تغییر کردە است. بودجههای فرهنگی، کمک به اقشار بیبضاعت و فعالیتهای اجتماعی نیز دستخوش صرفهجوییهای دولتی شدە است. به نظر من، بیشتر از اینکه “قوانین و مقررات” به پناهندەها فشار آورده باشد، “بحران اقتصادی” در غرب بر پناهندگان فشار میآورد.
به نظر شما چرا توزیع پناهندگان در کشورهای اروپایی هنوز نیز عادلانه نیست؟
براساس آمارها، هنوز شمار پناهندگان در کشورهای فقیر، بیشتر از کشورهای ثروتمند جهان است. هرچند باید این نکته را نیز در نظر داشت که “آمار پناهندگان” به تبع، امکان تغییر در استاتوس “پناهندگی” به “شهروند” یا “تبعه” در کشورهای صنعتی و باقی ماندن طولانیمدت یا همیشگی افراد در وضعیت پناهجویی و پناهندگی در کشورهای فقیر، خیلی شفاف و روشن نیست.
به طور مثال، پناهندە افغانی پس ٣٠ سال زندگی در ایران، کماکان عنوان “پناهندگی” را حفظ کردە است. یا فلسطینیها بعد از سه یا چهار نسل هنوز در “کمپهای پناهندگی” زندگی میکنند، اما در هلند یا آلمان، هرسال شمار زیادی از پناهندگان، شهروند یا تبعه میشوند و دیگر “پناهنده” تلقی نخواهند شد.
از آنجایی که معمولاً در کشورهای صنعتی، پناهندگان نه زبان کافی بلدند و نه موقعیت کاری و شغلی مناسبی دارند، به طور طبیعی جزو افرادی هستند که یا اساساً درآمد ندارند یا پایینترین درآمدها را دارند. بنابراین به طور حتم فشارهای زیادی را نیز تحمل میکنند.
برای نمونه، در یک کشور، مردم کمدرآمد از حمایت بیشتری برخوردارند و در کشور دیگر، کمتر. درباره شرایط تحصیلی نیز وضعیت همینگونه است. قوانین یک کشور، امکان تحصیلی بهتری را برای پناهندگان فراهم میکند و قوانین کشور دیگر بالعکس. بیمه، حق تحصیل، مسکن، شرایط تابعیت، اجازە ازدواج و سایر حقوق شهروندی نیز در هرکدام از کشورهای پناهندەپذیر متفاوت است.
تا به امروز، این قوانین یکسان نشدهاند و فکر نمیکنم که به این زودیها نیز همچنین اتفاقی بیفتد. البته دولتهای اروپایی با امضای قراردادهایی مانند “شنگن”، “ماستریخت” و “دوبلین” سعی کردند مسائلی مانند مسافرتهای پناهندهها یا کنترل بر تقاضاهای پناهندگی و مواردی نظیر آن را بین خودشان حل و فصل کنند.
ظاهر امر این است که رفع نابرابریها و ایجاد شرایط همسان برای پناهندگان، به لحاظ عینی امکانپذیر نیست. نخست به دلیل اینکه پناهجویان مطابق قوانین موجود به محض ورود بهیک کشور پناهندەپذیر، باید تقاضای پناهندگی بدهند. بنابراین کشورهای مرزی و نزدیکتر بهکشور مبداء، خواهناخواه شمار بیشتری پناهنده خواهند داشت. از سویی دیگر، پناهجویان هم به طور طبیعی ترجیح میدهند در جایی تقاضای پناهندگی بدهند که شرایط سهلتر یا بهتری داشته باشد.
در همین زمینه*: