شهزاده سمرقندی − انتخابات مجلس نهم از آغاز کارزار تبلیغاتی بر سر آن نشان داد که هیجان و تکاپوهای فعالیتهای انتخابات قبلی در ایران را ندارد. فضا بسته و گرایش عمومی به عدم شرکت در آن محسوس است.
در مورد این انتخابات با سهراب رزاقی، کارشناس برجسته جامعه مدنی ایران، گفتوگو کردهایم:
نشانههای یک انتخابات طراحی شده چیست؟
سهراب رزاقی: وقتی به بحث انتخابات نگاه میکنیم، انتخابات یک امر اندیشیده شده است، ولی دو نوع مهندسی در باب انتخابات داریم. برخی از انتخابات، انتخاباتی است که مهندسی شده برای اینکه اراده مردم در آن تجلی پیدا کند و با بیشترین فرصتها و کمترین محدودیتها برای شهروندان برگزار میشود. نوع دیگر انتخابات برعکس مهندسی شده است. یعنی با بیشترین محدودیتها و کمترین فرصتها برای شهروندان پیش میرود.
بنابراین امر انتخابات در هر صورت مهندسی شده است. این مهندسی شدن را در چند سطح میتوان دید:
یکی در ارتباط با خود قانون انتخابات و شرایط پیش از انتخابات است. قانون انتخابات خود به خود نقش مهمی در ترسیم انتخابات و فضایی دارد که برای شهروندان ایجاد میکند؛ چه کسانی که نامزد میشوند و چه کسانی که به عنوان رأیدهنده در انتخابات شرکت میکنند. حتی شکل تقسیمبندیهای حوزههای رأیگیری میتواند به ترتیبی باشد که محدودیتها یا فرصتهایی را ایجاد کند.
بنا بر بررسیهای انجام شده، در میان همه سیستمها و نظامهای انتخاباتیای که وجود دارد، نوع نظام و سیستم انتخاباتیای که بر جامعه ایران حاکم است، یعنی بر مبنای قانون انتخابات شکل گرفته، بدترین نوع آن است. یعنی هم پرمسئلهترین و هم پرهزینهترین نوع انتخابات است.
به همین دلیل، یکی از شاخصهایی که برای انتخابات مهندسی شده وجود دارد، در حول قانون انتخابات است که ما میبینیم هرچه بیشتر دارد دایره انتخابکنندگان و انتخابشوندگان را تنگ میکند. مثلاً در گذشته تعداد افراد بیشتری میتوانستند نامزد شوند، ولی در این دوره آنچنان محدودیت ایجاد کردهاند که تنها کسانی که کارشناسی ارشد دارند، میتوانند نامزد بشوند. به این ترتیب، خود به خود قشر عظیمی از جامعه را از انتخاب شدن محروم کردهاند.
بنابراین بحث طراحی و مهندسی انتخاب برمیگردد به سیستم نظام انتخاباتی و قانون انتخاباتیای که در ایران وجود دارد.
بحث دیگر برمیگردد به شیوه روز رأیگیری که اساساً چه شرایطی را برای رأیدهندگان و نامزدهایی که در این حوزه وجود دارند، ایجاد میکنند. نکته بعدی هم به شرایط بعد از رأیگیری برمیگردد.
سهراب رزاقی: نوع نظام و سیستم انتخاباتیای که بر جامعه ایران حاکم است، یعنی بر مبنای قانون انتخابات شکل گرفته، بدترین نوع آن است. یعنی هم پرمسئلهترین و هم پرهزینهترین نوع انتخابات است
انتخابات یک پروسه است و فقط به روز انتخابات محدود نمیشود. چون مردم فقط روز انتخابات را میبینند و به قبل و بعد از آن توجه نمیکنند. در صورتی که من فکر میکنم قبل و بعد از انتخابات از این جنبه بسیار مهم است که مردم چقدر حق دسترسی به اطلاعات دارند و گردش اطلاعات به چه شکلی است.
زمانی مردم میتوانند حق انتخابات آزاد داشته باشند که گردش اطلاعات و امکان دسترسی به اطلاعات وجود داشته باشد. یا اینکه حق تأسیس نهادهای سیاسی و مدنی، یعنی حق فعالیت سیاسی و مدنی را داشته باشند.
اگر در جامعهای حق فعالیت سیاسی و مدنی وجود نداشته باشد و ایجاد انجمنها و احزاب و گروهها ممکن نباشد، خود به خود در آنجا انتخابات بیمعنا میشود.
بنابراین شاخصهای متعددی را میتوان در نظر گرفت، برای اینکه آیا انتخابات مهندسی شده است یا نه. بر مبنای آنچه الان در ایران میگذرد که جامعه ایران، هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ مدنی به شدت انسداد پیدا کرده و یک جامعهی تکصدایی شده است، من فکر میکنم در چنین جامعهای انتخابات بیشتر تزیینی است تا تجلی اراده مردم.
به این ترتیب، در چه زمانی میتوان گفت انتخاباتی که برگزار میشود، نشانه دمکراسی در جامعه است؟
زمانی که حق مشارکت و رقابت سیاسی به رسمیت شناخته شود. یعنی شهروندان بتوانند در تصمیمگیری مشارکت کنند. مشارکتی هم که در اینجا بیان میکنیم، صرفاً در تایید یا تصمیمگیری نیست، بلکه در تعیین دستور کارها، همینطور در تصمیمگیری و اجرای تصمیمها مشارکت کنند.
جامعه ایران، هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ مدنی به شدت انسداد پیدا کرده و یک جامعهی تکصدایی شده است، من فکر میکنم در چنین جامعهای انتخابات بیشتر تزیینی است تا تجلی اراده مردم
بنابراین مشارکت، باید مشارکت سازمانیافته باشد و نه مشارکت تودهای. چون اکثر نظامهای اقتدارگرا همواره میگویند ما انتخابات برگزار کردهایم و مثلاً ۹۸درصد مردم هم در آن شرکت کردهاند، ولی چون این مشارکت، مشارکت تودهای است، معنادار نیست.
مشارکت زمانی معنادار است که سازمانیافته باشد. یعنی گروههای سیاسی و اجتماعی بتوانند خود را سازمان بدهند و در قالب سازمان بتوانند مطالبات و اراده خود را بیان کنند. بنابراین یکی از شاخصهای مهمی که به عنوان نشانه وجود دمکراسی در انتخابات میتوان دید، بحث مشارکت سازمانیافته مردم است.
دوم رقابت سیاسی است. یعنی شرایط و فضایی به وجود بیاید که گروههای سیاسی- اجتماعی بتوانند برنامههای متعدد را در معرض دید مردم بگذارند تا آنها بتوانند از میان برنامههای متعدد، یک برنامه را انتخاب کنند. از این جهت، رقابت سیاسی یک امر معنادار خواهد شد. وقتی اساساً رقابتی وجود نداشته باشد، تنها یک برنامه در مقابل مردم باشد و مردم هم به جای مشارکت سازمانیافته، مشارکت تودهای داشته باشند، انتخابات در چنین نظامهایی صرفاً یک امر تزیینی است و نمیتوان گفت که انتخاباتی معنادار و نشانه دمکراسی است.
این نکته را هم اضافه کنم که دمکراسی آنچنان اهمیتی در جامعه امروز ما پیدا کرده که همه نظامها سعی میکنند خود را دمکرات جلوه بدهند، ولی مهم این است: آیا شاخصهایی که میتوان آنها را دمکرات نامید، دارند یا خیر؟ این شاخصها دو رکن عمده دارند: یکی مشارکت و دیگری رقابت.
نکته سوم برمیگردد به بحث دسترسی به گردش اطلاعات. یعنی زمانی که مشارکت سازمانیافته و رقابت سیاسی وجود داشته باشد، در کنار آن، مسئله مهمتر، بحث حق دسترسی به گردش آزاد اطلاعات بین شهروندان است که چنین چیزی باید ممکن باشد.
یعنی من این سه شاخص را به عنوان شاخصهای مهم انتخابات آزاد و نشانه دمکراسی برای یک جامعه میدانم.
در شرایط امروز ایران، تحریم چگونه تعریف میشود؟ آیا آن یک نوع فعالیت است یا راه حلی در زمان انفعال؟
معمولاً گفته میشود: “من اعتراض میکنم، پس هستم.” تحریم هم نوعی اعتراض است، به عنوان واقعیتی که من هستم. خود مشارکت هم دو نوع است: یکی مشارکت فعال و دیگری مشارکت منفعل. تحریم هم نوعی مشارکت محسوب میشود.
مهم این است که مشارکت در چه زمانی معنادار است. زمانی هست که ما صرفاً اعلام میکنیم که در انتخابات شرکت نمیکنیم. باید به این نکته توجه کرد که طرف مقابل با توجه به ابزارها و امکاناتی که دارد و به دلیل اینکه جامعه، یک جامعه تودهای است، میتواند افکار عمومی را هرطور که میخواهد شکل بدهد و در چنین شرایطی صرف عدم مشارکت و تحریم نمیتواند مشکلی را حل کند.
تحریم زمانی معنادار میشود که با این سیاست اعلامی، یعنی اینکه من اعلام میکنم تحریم کردهام، بتوانم در سطح مردم عمل کنم و حرکت من به صورت یک عمل سیاسی جلوهگر بشود. بتوانم سازمان بدهم که در مقابل قدرت سیاسی که تلاش میکند برنامه خود را پیش ببرد، من هم برنامه خود را پیش ببرم.
آنچه الان فقدانش مشاهده میشود، این است که همه اینها فقط در حد یک گفتار است و به مرحله عمل درنمیآید که ما چگونه اطلاعرسانی و سازماندهی میکنیم برای عدم شرکت در انتخابات.
بنابراین به نظر من، بیش از آنکه به سیاست اعلامی توجه کنیم، باید به عمل سیاسی توجه داشته باشیم و اساساً فراتر از انتخابات بیاندیشیم. چون انتخابات یک نشانه دمکراسی هست، ولی دمکراسی فقط در انتخابات خلاصه نمیشود.
آنچه الان فقدانش مشاهده میشود، این است که تحریم فقط در حد یک گفتار است و به مرحله عمل درنمیآید که ما چگونه اطلاعرسانی و سازماندهی میکنیم برای عدم شرکت در انتخابات
در جوامعی مانند جامعه ما، حتی اگر انتخابات آزاد هم برگزار بشود، به دلیل اینکه یک بستر مدنی وجود ندارد، انتخابات آزاد هم میتواند در آینده به بیراهه برود. همانطوری که در انقلاب ۵۷ هم جمهوری اسلامی بر مبنای یک انتخابات آزاد شکل گرفت. گرچه رفراندومی بود که در یک بله و نه خلاصه میشد، اما به هر صورت یک انتخابات آزاد بود، ولی چون پایههای مدنی در جامعه وجود نداشت، دیدیم که به بیراهه رفت و به شکل دیگری خود را بازتاب داد.
تحریم کردن انتخابات و شرکت نکردن در آن، به معنای واگذار کردن میدان به طرف مقابل نخواهد بود؟
مهم این است که ما برای آینده استراتژیای داشته باشیم، در اینکه چگونه میخواهیم جامعه ایران را به سمت دمکراسی پیش ببریم، به نظر من باید گامهایی که در این راستا برمیداریم، با توجه به هدف و غایتی باشد که در نظر گرفتهایم.
من فکر میکنم مهمترین استراتژیای که در حال حاضر میتوانیم داشته باشیم، استراتژی تقویت جامعه و قدرتیابی شهروندان است. در کنار آن، استراتژی تقویت انجمنها و گسترش جامعه مدنی در ایران قرار دارد.
مهمترین استراتژیها برای پیشرفتن به سمت دموکراسی، استراتژی تقویت جامعه و قدرتیابی شهروندان است. در کنار آن، استراتژی تقویت انجمنها و گسترش جامعه مدنی در ایران قرار دارد
این دو استراتژی میتوانند در رسیدن به دمکراسی در درازمدت کمک کنند. در کوتاهمدت ممکن است نتواند به نتیجه برسد. گروههای سیاسی معمولاً به دنبال نتایج خیلی صریح و آنی هستند، ولی دمکراسیای که بر پایههای مدنی شکل نگیرد و یک شبه شکل بگیرد، یک شبه هم از بین میرود.
آن وقت تحریم چگونه ارزیابی میشود؟
تحریم هم نوعی کنش سیاسی است. معمولاّ زمانی که گروههای سیاسی از حق رقابت یا از حق مشارکت سازمانیافته محروم میشوند، به عنوان اعتراض به تحریم روی میآورند. یا به هر دلیل دیگری که بیان میکنند، تحریم یک کنش سیاسی است. مسئله اما این است که این کنش سیاسی در چه زمانی معنادار است. چون در برخی از زمانها میبینیم که کنش سیاسی فقط در حد گفتار است و به مرحلهی عمل نمیرسد. من میگویم کنش سیاسی زمانی میتواند معنادار باشد که از مرحلهی گفتار به مرحله عمل سیاسی تبدیل شود.
آنچه الان در جامعه ایران مشاهده میکنیم، این است که این کنش سیاسی تبدیل به عمل سیاسی نشده و در حد گفتار باقی مانده است. این میتواند، اگر به همین صورت پیش برود و در حد گفتار بماند، پیامدهای منفی داشته باشد.
انتخابات مجلس در راه است و بازار تحلیل های سیاسی در این رابطه گرم .
من در تعجب ام که چرا بعد از گذشت سی سال هنوز بسیاری از دوستان متوجه نشده اند که نظام جمهوری اسلامی مشروعیت خود را از طریق صندوق های انتخاباتی بدست نمی آورد بلکه این مشروعیت طبق قانون اساسی یک بار و برای همیشه توسط “حاکمیت مطلق خداوند” صورت گرفته و مابقی تشریفات است .
برای یک لحظه این فرض محال را واقعی دانسته و تصور کنید که هیچ استقبالی از این انتخابات صورت نگیرید و مردم فردا در خانه نشسته و صندوق ها خالی بماند ، فکر می کنید چه خواهد شد ؟ آیا رژیم سقوط می کند ؟ یا سید علی قبای ولایت را کنار خواهد گذاشت ؟ وقتیکه نهادهای مستقل اجتماعی وجود ندارند ، وقتیکه وظیفه جای خود را به ” تکلیف ” داده و مردم بجای دخالت باید ” ارشاد ” شوند ، وقتیکه هیچگونه حزب و سازمان و گروه و دسته سیاسی خارج از قدرت نظام حق حیات ندارد ، وقتیکه ” ملت ” گله گوسفند ” خداوند ” هستند و رهبر هم چوپان آنها ،آیا رای دادن معنایی دارد ؟
بنظر من از آنجائیکه ما دارای یک اپوزسیون منسجم نیستیم و شخصیتی هم نداریم که مورد توافق همگان باشد ، لذا طرح شعارهایی مثل تحریم ، طبق معمول هیچ نتیجه ای نداشته و این مردمی که ما از آن سخن می گوئیم در صد بسیار کمی از جمعیت 70 میلیونی را تشکیل می دهد . اکثریت این مردم ( بنا دلایل مختلف از جمله فقر اقتصادی و فرهنگی و ترس و خرافات ) نه قابل اعتمادنند و نه میشود روی گفته ها و خواسته هایشان حساب جدی وا کرد ،
شاید این موضوع به مزاج خیلی ها خوش نیاید ولی بقول عبید زاکانی اگر میخواهی دوستانت کم شوند راست بگو .
این جمعیت خارج از کشور مگر از تبار همان داخل کشوری ها نیستند ؟ آیا توانستیم بر روی آنان تاثیر گذاریم؟ آیا توانستیم آنان را متقاعد کنیم که این روش کاسبکارانه را کنار بگذارند و با رفت و آمدهای سیاحتی – تجارتی و آنهم با پاسپورت پناهنده گی به ایران رژیم را تقویت نکنند ؟ آیا توانستیم از تبدیل شدن آنان بعنوان توریست های توسری خور جلوگیری کنیم ؟
زمانی تحریم معنا دارد که بتوان از این جمعیت 5 میلیونی خارج از کشوری را حداقل یک میلیون به خیابان آورد . ولی متاسفانه اگر مردم داخل هم در انتخابات شرکت نکنند رژیم از نیروهای ذخیره در خارج نهایت استفاده را خواهد برد .
بهر حال انسانی را که خواب است میشود بیدارکرد ولی بیدار کردن آنانی که خود را بخواب زده اند محال است .
کاربر مهمان مجید آژنگ / 01 March 2012