دو اظهار نظر اخیر آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، درباره اراده ایران در یک جنگ احتمالی با یک ائتلاف عربی یا غربی در زمره عجیب‌ترین اظهارات تاریخ تحولات نظامی قرار می‌گیرد. عجیب نه به خاطر زمان یا نحوه ابرازخط مشی نظامی ایران از سوی فرماندهی کل قوای مسلح این کشور، بلکه به این دلیل که در هر دو مورد اظهارات خامنه‌ای در تناقض آشکار با مواضع رسمی زیردستان او در سپاه و حتی عملیات‌های نظامی سپاه به عنوان بازوی نظامی شخص اوست.

خامنه‌ای در بازدید از یک پایگاه نظامی (فروردین ۱۳۹۴)
خودش هم باور کرده که سپه‌سالار است. خامنه‌ای در بازدید از یک پایگاه نظامی (فروردین ۱۳۹۴)

اولین بار در خرداد ماه ۹۷ درسخنرانی در سالگرد مرگ آیت‌الله روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب ۱۳۵۷، خامنه‌ای با ارائه یک مثال از ناتوانی موشکی ایران در زمان جنگ با عراق ترکیب “یکی بزنند ده تا می‌خورند” را مطرح کرد. این سخنرانی مدت کوتاهی بعد از حمله راکتی ایران به بلندی‌های جولان به وسیله یک راکت‌انداز کاتیوشا مستقر در دمشق و پس از یک دوره دو ماهه تنش و هدف قرار گرفتن حداقل ۷ پایگاه ایرانی و راکت اندازهای سنگین‌تر به وسیله اسرائیل انجام شد. یک حمله در برابر هفت حمله، که آن‌هم با مقاومت سیستم‌های پدافندی اسرائیل موجب هیچ خسارتی به نیروهای اسرائیلی نشد، تفاوت قابل ملاحظه‌ای با اظهارات خامنه‌ای داشت. همین حمله محدود سپاه که معادل یک سوم حملات روزانه حزب‌الله در جنگ سی‌وسه روزه بود با پاسخ سنگین اسرائیل و شلیک حداقل ۵۰ موشک به سمت دمشق همراه شد که از سوی سپاه بی‌پاسخ ماند.

دومین بار و در مرداد ماه خامنه‌ای به مردم ایران اطمینان داد “جنگ نخواهد شد” و این در حالی بود که بعد از یک دوره از تهدیدات لفظی، نیروی دریایی سپاه یک رزمایش بزرگ دریایی را در حوزه تنگه هرمز با حضور حداقل ۵۰ قایق تندرو و آزمایش موشک‌های ضد کشتی بالستیک به پایان رسانده بود. “جنگ نخواهد شد” در شرایطی از سوی فرمانده کل قوای نیروهای مسلح ایران اعلام شد که منابع استرالیایی اعلام کرده بودند که وزارت دفاع امریکا درحال ارزیابی برنامه‌های جدید برای حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران است و از نیروهای نظامی استرالیایی در این حملات استفاده خواهد شد. هر چند این اظهارات از سوی وزارت دفاع آمریکا تکذیب شد اما نخست‌وزیر استرالیا از تکذیب اصل آمادگی پنتاگون برای حمله به ایران امتناع کرد و صرفا با تاکید بر زمان حمله اطمینان داد که این حمله “در شرف وقوع” نیست.

شکاف آشکار درساختار تصمیمگیری امنیتی در ایران

تفاوت این اظهارات رهبر جمهوری اسلامی با عملکرد نیروهای نظامی و سیاستمداران وی، نشاندهنده یک شکاف آشکار درساختار تصمیمگیری امنیتی در ایران است. هر چند دلایل این شکاف ممکن است طیف وسیعی از دلایل عملی مانند محدودیت‌های نیروهای مسلح ایران در توسعه یا خرید تجهیزات دفاعی، محدودیت برخورداری از نیروی حرفه‌ای و قابل اعتماد به دلیل وجود سیستم سربازی اجباری و داوطلبی برای نیروهای نظامی تا اختلافات عقیدتی بر سر حفظ یا گسترش ایدئولوژی نظام ایران را شامل شود، اما نتیجه این شکاف تنها یک چیز خواهد بود: احتمال بیشتر وقوع یک درگیری نظامی.

در جای جای تاریخ تحولات نظامی، عدم تصمیم‌گیری قاطع و اعلام استراتژی دفاعی با کلمات صریح و غیرقابل تفسیر منجر به درگیری‌های نظامی و عموما شکست قاطع طرف مردد درگیری می‌شود. آشناترین نمونه تاریخی حمله نظامی رژیم صدام به کویت در سال ۱۳۶۹ و متعاقب آن حمله ویرانگر نظامی ائتلاف جهانی به عراق است. مرداد ماه ۱۳۶۹ در اوج لفاظی‌های صدام در برابر کویت، آپریل گلسپی، سفیر آمریکا در عراق مامور شد تا مواضع واشنگتن را در دیداری رسمی به صدام منتقل کند. در این دیدار گسپی بدون اشاره به محترم بودن تمام مرزهای کویت برای آمریکا تنها به مسئله اشغال شهر کویت اشاره کرد. در حالی که، اشغال جزایر کویتی و تغییر مرزهای کویت در این مرحله یک احتمال جدی بود. پس از این دیدار گلسپی در پیامی به واشنگتن توصیه کرد انتقادها از شخص و رژیم صدام کاهش پیدا کند و مسئله به صورت جدی‌تر در کنفرانسی در جده با مذاکره میان عراق و کویت دنبال شود. این واقعه به عنوان سندی از تحلیل شخصی صدام مبنی بر کاهش تمایل آمریکا به حضور نظامی فرامرزی بعد از جنگ ویتنام تفسیر می‌شود.

یک زنجیره از رویدادهای نشانگر عدم تمایل آمریکا برای تکرار ویتنام دوم تنها ۱۵ سال بعد از پایان جنگ ویتنام، شامل سخنرانی ژنرال‌های بازنشسته، اظهارات کالین پاول، رئیس وقت ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، و اعلام کاهش حجم نیروهای مسلح امریکا بعد از جنگ سرد، این تحلیل سیاسی را به شدت تقویت نمود. تاثیر این تحلیل آنچنان بود که حتی در خلال بمباران بغداد توسط ائتلاف، صدام به جای مقابله با ائتلاف حمله به عراق، دستور انتقال نیروی هوایی خود به ایران را صادر کرد تا مدرن‌ترین جنگنده‌های نیروی هوایی عراق از حملات ائتلاف در امان بمانند. در این جنگ از یک طرف عدم قطعیت امریکا در حمایت از کویت موجب شروع جنگ و از طرف دیگر عدم قطعیت صدام در دفاع در برابر ائتلاف موجب پیروزی قاطع ائتلاف و امکان ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز عراق شد.

مسئله قاطعیت در تصمیمات نظامی برای ایران بسیار حیاتی‌تر از عراق زمان صدام است. در حالی که نیروی هوایی عراق در سال ۱۹۹۱ در کنار موشک‌های بالستیک و راکت‌های دور برد مجهز به جنگنده‌های مدرن مانند “سوخو ۲۴” و “میراژ اف۱” بود که می‌توانستند حملات ضربتی علیه گلوگاه‌های سیاسی و اقتصادی دشمن ترتیب دهند، تنها بازوی پاسخ استراتژیک ایران توان موشکی به حساب می‌آید. تجربه به کارگیری موشک‌های ایرانی در یمن علیه عربستان و تجربه راکت‌های فلسطینی علیه سیستم پدافند موشکی اسرائیل نشان می‌دهد تنها درصورت یک حمله حجیم و گسترده می‌توان به موفقیت موشک‌های ایران در آسیب رساندن به اهداف خود امیدوار بود.

برای مثال یک آتشبار پدافندی پاتریوت در اختیار نیروهای ائتلاف می‌تواند تا ۱۶ موشک بالستیک شلیک شده از ایران را رهگیری کند. استاندارد نظامی برای عبور از سیستم‌های پدافندی، شلیک ۳ تا ۵ برابر توان دفاعی حریف است. شلیک بیش از ۵۰ موشک بالستیک سنگین حتی در رزمایش‌های ایران هم سابقه ندارد.

هرچند تحلیل خامنه‌ای مبنی بر عدم تمایل امریکا به تکرار “عراق دوم” تنها ۱۵ سال بعد از تجربه جنگ عراق بسیار قابل اعتنا است، اما تبدیل این تحلیل به یک سیاست علنی باعث می‌شود تحلیل‌گران نظامی در طرف مقابل تمایل ایران به پاسخ نظامی به حملات محدودتر را کمتر و کمتر ارزیابی کرده و ریسک حمله به ایران را پائین ارزیابی کنند. سکوت ایران در برابر حملات اسرائیل به پایگاه‌های نیروهای ایرانی در سوریه نیز سندی عملی برای این تمایل پائین شمرده می‌شود.

علی خامنه‌ای با اظهارات متناقض، مبهم و در زمان نامناسب تصویری از ساختار تصمیم‌گیری نامنظم و گسسته دفاعی ایران ارائه می‌کند. در چنین شرایطی که توان بازدارنگی ایران با سخنان بزرگترین مقام نظامی ایران عملا از میان برداشته می‌شود، حمله نظامی به ایران دارای ریسک کمتر و محتمل‌تر خواهد بود.


در همین زمینه