پانتهآ بهرامی – پس از انقلاب ۱۳۵۷ موج خروج ایرانیان از کشور و پناهندگی آنها در کشورهای مختلف اروپایی اوج گرفت.
آخرین موج پناهندگی ایرانیان به سال ۲۰۰۹ میلادی و سرکوب جنبش اعتراضی مردم ایران در پی دهمین انتخابات ریاست جمهوری برمیگردد. در این سال، نزدیک به دوهزار ایرانی در دفاتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکیه ثبت نام کردند. با توجه به ورودی سالهای قبل، در مجموع بیش از چهارهزار و ۱۰۴ ایرانی تحت “مسئولیت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل” در ترکیه قرار داشتند.
بر اساس اظهارات نهاد “همبستگی با پناهندگان ایرانی”، بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۰ میلادی ایرانیان همواره بالاترین شمار پناهجویان را در ترکیه تشکیل میدادند. آمار اشاره شده تنها آمار پناهجویان قانونی است. این در حالی است که آمار پناهجویانی که به طور غیر قانونی در این کشور زندگی میکنند، بر کسی روشن نیست.
یکی از این پناهجویان غیر قانونی، “حامد جوانمردی” است که مدت هشت سال است در ترکیه بدون داشتن کارت شناسایی، به صورت غیر قانونی زندگی میکند.
حامد جوانمردی: حدود هشتسال است که در ترکیهام. به عنوان هوادار با “حزب دموکرات کردستان ایران” فعالیت می کردم. آنجا کار من فقط پخش تراکت و روزنامه در کردستان بود. ما شبها در مکانهای عمومی، جاهایی مثل مدارس و اینجور جاها فعالیت میکردیم. در سال ۲۰۰۴ میلادی به خاطر لو رفتن فعالیتهایی که با چندتا از دوستانم در یک گروه داشتیم، ناچار شدم از سنندج فرار کنم و به ارومیه بیایم و در نهایت نیز از ارومیه خودم را به ترکیه برسانم.
وقتی یکی از دوستانم را گرفتند و بازداشتش کردند، من دیگر نتوانستم در سنندج بمانم. وقتی دوستم را گرفتند، بعد به خانه ما آمدند. ماموران امنیتی بستههای تراکت و روزنامه و چیزهای دیگری را که در خانه بود پیدا کردند و با خودشان بردند. این را در تماس تلفنای که با مادرم داشتم، فهمیدم. به سبب لو رفتن فعالیتهایمان، ناچار شدم از ایران فرار کنم و به ترکیه پناه بیاورم. ترکیه، تنها راه فرار از ایران بود.
از بدو ورود به ترکیه خودم را به سازمان ملل و کمیساریای عالی سازمان ملل معرفی کردم. پس از مدتی نیز مصاحبه شدم. در مصاحبه اول، به حکم “استیناف” خوردم. پس از مدتی، دوباره صدایم کردند و مصاحبه دوم را انجام دادم، ولی به خاطر نداشتن شناخت کافی از چهارچوب کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، نتوانستم از ادعاها و مسائلی که داشتم دفاع کنم و جواب قبولی بگیرم.
وقتی میگویید “نداشتن شناخت کافی از چهارچوبهای سازمان ملل”، منظورتان چیست؟
یعنی دفاعیاتی که میبایست از خودم میکردم، به خاطر ترس و اضطرابی که داشتم آنطور که باید اتفاق نیفتاد. یعنی بهطور کامل نتوانستم مسائل را به وکیلم بفهمانم و ایشان را کاملاً در جریان وضعیتم قرار دهم.
شما سال ۲۰۰۴ میلادی بهترکیه آمدید و تقاضای پناهندگی کردید. آیا در حال حاضرپروندهتان بسته است؟
بله، پرونده من متأسفانه بسته است.
از چه زمانی پرونده شما بسته است؟
پرونده من سال ۲۰۰۵ بسته شد تا الان.
از سال ۲۰۰۵ تا الان که سال ۲۰۱۲ است، شما در ترکیه چگونه زندگی میکنید؟
زمانی که خودم را به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل معرفی کردم و شرح واقعیت زندگیام را به آنها گفتم، همیشه این اضطراب و ترس را داشتم که یک وقت اگر خدای ناکرده قبول نشوم، احتمال آن هست که به ایران بازگردانده شوم. همین مسئله نیز باعث شد خودم را به پلیس ترکیه معرفی نکنم و به صورت قاچاق در خفا زندگی کنم. زندگی من در این مدت همیشه با ترس و وحشت همراه بوده است. من اینجا الان به صورت قاچاق زندگی میکنم. اگر خودم را به پلیس معرفی میکردم، به خاطر بسته بودن پروندهام، صد در صد به ایران دیپورت میشدم.
شما الان دارید با اسم واقعیتان مصاحبه میکنید و ممکن است که پلیس ترکیه متوجه شود. آیا درصدد این هستید که پروندهتان را دوباره باز کنید؟
تنها راه نجات، بازشدن دوباره پروندهام است. از سازمانها و شخصیتهای سیاسی حقوقی و حقیقی انتظار دارم به من کمک کنند تا یکجوری پروندهام باز شود و از این زندگی نامشخص و بدون آینده نجات یابم.
این دوران را چگونه طی کردید؟ به هرحال هشت سال زندگی غیرقانونی دوران کوتاهینیست.
زندگی در این شرایطی که من الان دارم، مخصوصاً با نداشتن پشتوانه مالی، واقعاً سخت و مشکل است. ناچارم کار کنم، اما کار در اینجا برای پناهندگان مطابق قانون ممنوع است. پناهنده نمیتواند در اینجا کار کند. به هر صورت در رستورانها کار کردم و تا امروز نیز توانستهام خودم را سرپا نگهدارم. در ترکیه اگر متوجه شوند کسی که کار میکند خارجی است، نصف آن پولی را به او میدهند که به یک ترک میدهند. در حالی که ۱۲ـ۱۰ ساعت از او کار میکشند. هزینههای سنگین و سایر مسائل اینجا، باعث میشود به سختی پول در بیاوری و به سختی زندگیات را اداره کنی.
در ترکیه، پلیسها یا با لباس شخصیاند یا با لباس رسمی. این اضطراب و ترس همیشه همراه من است که مثلاً مبادا این شخصی که دارد با لباس شخصی از روبهروی من میآید، پلیس باشد. این اضطراب و ترس بارها باعث شده است تا مسیرم را یکجوری کج کنم.
در ترکیه، پلیسها یا با لباس شخصیاند یا با لباس رسمی……؛ این اضطراب و ترس همیشه همراه من است که مثلاً مبادا این شخصی که دارد با لباس شخصی از روبهروی من میآید، پلیس باشد. این اضطراب و ترس، بارها باعث شده است تا مسیرم را کج کنم. در اینجا خانوادههایی هستند که ۱۲ـ۱۱ سال است ماندهاند. خیلی از دوستان هستند که هفت، هشت و ده سال است که بلاتکلیفاند.
این استرس، به واقع وحشتناک و دردآور است. قبلاً یکجورایی میتوانستم هزینه زندگیام را دربیاورم، ولی الان نزدیک به سه، چهار ماهی است که هیچ کاری ندارم، شغلی ندارم و واقعاً در شرایط سختی زندگی میکنم. هر روز، وقتی از خانه بیرون میآیم، از این میترسم که پلیس مرا بگیرد و کارت شناسایی بخواهد.
در چنین صورتی، حتماً دیپورت و به ایران بازگردانده خواهم شد… از وقتی از خانه بیرون میروی، این ترس و استرس همواره همراهت هست که یک وقت نگیرنت، جایی بهت گیر ندهند و پلیس ازت کارت شناسایی نخواهد. چندبار شده که به فرض پولم را دزدیدهاند و من به همین خاطر نتوانستم جایی شکایت کنم یا پیگیر مسئلهام بشوم.
چه شد که تصمیم گرفتید پروندهتان را دوباره باز کنید؟
من از سازمانها و جاهای مختلف برای گرفتن کمک در این زمینه خواهش کردم، ولی هیچکدام برای باز کردن پروندهام کمک نکردند. به خودم گفتم حتماً باید راهی باشد که بتوانم از این حالت و از این وضعیت که روز و شب برایم نگذاشته است و دائم دچار اضطرابم، بیرون بیایم.
متأسفانه مواردی شبیه من وجود دارد و افرادی هستند که مدت زیادی است در ترکیه ماندهاند و در نهایت نیز نتوانستهاند نجات یابند. به سبب اینکه ازدحام پناهجو و پناهنده در ترکیه زیاد است، آنها ما را فراموش کردهاند. یکی از دوستان دقیقاً جریانی مثل من دارد. الان بیش از یک هفته است که پلیس ترکیه او را گرفته و در حالت دیپورت است. اگر سازمانها و فعالان حقوق بشری کمکش نکنند، به احتمال زیاد به ایران بازگردانده میشود. در اینجا خانوادههایی هستند که ۱۲ـ۱۱ سال است ماندهاند. خیلی از دوستان هستند که هفت، هشت و ده سال است که بلاتکلیف در ترکیه ماندهاند.
آیا در این فاصله، با وکیلی تماس گرفتهاید؟
من در این مدت با دو وکیل (همان دو وکیلی که در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل وکیل من بودند)، در تماس بودهام. در این مدت، تنها کاری که توانستم انجام بدهم، نوشتن نامههای متعدد برای آنها بود. در این نامهها وضعیتم را شرح دادهام. اینکه وضعیت من چگونه است و در حالت نابسامانی به سر میبرم و از شما خواهش میکنم که روی پروندهام درخواست تجدید نظر کنید و کمکم کنید. بارها و بارها از آنها خواستم، ولی متأسفانه هیچ جوابی نگرفتم.
اکنون با تجربه هشتسال زندگی غیرقانونی در ترکیه، اگر بخواهید بین دو گزینه موجود، یعنی زندگی در شرایط سخت اینجا و زندگی در ایران، یکی را انتخاب کنید، کدام را انتخاب میکنید؟
من اگر در ایران مشکلی نداشتم و شرایط بازگشت را داشتم، حتماً به ایران بر میگشتم و زندگیام را میکردم و هشت سال این شرایط سخت را تحمل نمیکردم. من زندگی در اینجا را، با وجود اینکه چنین شرایطی دارم به برگشتن به ایران ترجیح میدهم. چون میدانم اگر به ایران بازگردم، با شکنجه و زندان و این جور مسائل مواجه خواهم بود.
بازکردن دوباره پرونده در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، مستلزم چیست؟ چه باید بکنید که این پرونده دوبارهباز شود؟
آنان باید تشخیص دهد که من و کسانی که به اینجا میآیند، جانشان در خطر است و راه برگشت به ایران را ندارند.
با توجه به اینکه هشت سال است که اینجا هستید و خودتان را نیز معرفی نکردهاید، آیا این امکان وجود دارد که بتوانید دوبارهپروندهتان را باز کنید؟
این را نمیدانم. ولی من اگر راه بازگشت به ایران را داشتم، حتماً به ایران بر میگشتم. در اینجا من بارها و بارها به پناهندههای سیاسی کمک کردم، مخصوصأ به شخصی به اسم آقای امیرحسین موحدی که از فعالان سیاسی بودند و تظاهرات در مقابل سفارت ایران در ترکیه را رهبری میکردند. به خاطر همکاری با ایشان و پناه دادن او به خانهام، من نیز در خطر هستم. این مسئله، شرکت در تظاهرات و فرار از ایران، همه دست به دست هم داده است که راه بازگشت به ایران برایم بسته باشد.
در استانبول سازمانی به نام هلسینکی فعال است وبه پناهندهها کمک میکند. این سازمان چه فعالیتهایی دارد؟
سازمان هلسینکی، تقریباً زیرمجموعهای از خود “کمیساریای عالی پناهندگان” است که به کسانی مثل من که پروندهشان بسته شده است دوباره اجازه میدهد که روی پروندهشان کار شود و بتوانند دوباره پروندهشان را باز کنند و نتیجه مثبتی بگیرند.
وکلایی از اکثر کشورهای دنیا این مجموعه را تشکیل میدهند. من نیز قبلاً به آنها وکالت داده بودم که کارم را انجام دهند. پس از مدتی آنها با من تماس گرفتند و به من گفتند کمیساریای عالی حرفهای شما را متأسفانه قبول نکرده است. به همین دلیل نیز به شما جواب رد داده است.
در حال حاضر شما از سازمانهای حقوق بشری یا سازمانهایی که در زمینه مسائل پناهندهها فعال هستند چه درخواستی دارید؟
شرایطی که من در آن قرار دارم، واقعاً شرایط سخت و دشواری است. از مجامع بینالمللی، نهادهای مردمی و فعالین سیاسی، تقاضا دارم که اگر میتوانند یا امکانش را دارند، یک جوری به من کمک کنند تا از این شرایط بتوانم سخت بیرون بیایم.
سلام مانسل سوخته ایم من هم تقریباهمین شرایط رادارم حالااین دوست مانمیدونم مجردیامتأهل امامن بدبخت باخانواده اینجاهستم 2ساله که بعدازهزاربدبختی به ماقبولی دادندولی هیچ کشوری نپذیرفته وضعیت مالی هم که دوستمون به درستی گفته ولی حیف ازاین همه جوون که توی این کشوردربدرن مرگ برتمامیت جمهوری اسلامی
کاربر مهمان / 01 March 2012
توجه: کامنتهای توهینآمیز منتشر نمیشوند. کامنتهای حاوی لینک به عنوان "اسپم" شناخته میشوند.
سلام مانسل سوخته ایم من هم تقریباهمین شرایط رادارم حالااین دوست مانمیدونم مجردیامتأهل امامن بدبخت باخانواده اینجاهستم 2ساله که بعدازهزاربدبختی به ماقبولی دادندولی هیچ کشوری نپذیرفته وضعیت مالی هم که دوستمون به درستی گفته ولی حیف ازاین همه جوون که توی این کشوردربدرن مرگ برتمامیت جمهوری اسلامی
کاربر مهمان / 01 March 2012