بیژن روحانی – با متحول شدن مفهوم میراث فرهنگی در دهه‌های اخیر، دیگر فقط آثار مهم و باشکوه معماری و یا بقایای سکونتگاه‌های بشری نیستند که جزو میراث انسانی محسوب می‌شوند. اما گرچه در عرصه مفاهیم پیشرفت‌هایی وجود داشته است، هنوز دشواری‌های فراوانی برای حفاظت از محوطه‌‌هایی که دارای ارزش‌های فرهنگی و آیینی هستند اما هیچ اثر برجسته معماری در آنها به چشم نمی‌خورد وجود دارد. 

این دشواری‌ها زمانی چند برابر می‌شود که بدانیم اصولاً در برخی از فرهنگ‌ها و نزد بومیان برخی مناطق اهمیت یک مکان تنها به واسطه وجود معماری خیره‌کننده یا اشکال به‌رسمیت شناخته‌شده هنری نیست.

این مکان‌ها می‌تواند شامل گورستانی کهن یا غاری ساده باشد که شاهدی است بر ‌به وجود آمدن یکی از زبان‌های از میان رفته، و یا کوهستانی که در اعتقادات بومیان، مکان فرود آمدن ارواح و روان‌هایی است که با خود برکت و افزونی را به طبیعت می‌آورند. و یا از آن هم ساده‌تر، محوطه‌ای بی‌هیچ اثر و بقایایی از معماری که طی سده‌ها و حتی هزاره‌ها، محل تجمع مردمان و برگزاری مراسمی ویژه بوده است.

در بخش‌های زیادی از قاره آمریکا، آفریقا، اقیانوسیه و آسیا چنین مکان‌هایی فراوان یافت می‌شود: محل‌هایی که گرچه از ارزش‌های فرهنگی و آیینی برخوردارند اما فاقد نشانه‌های بارز معماری هستند. حفاظت از چنین مکان‌هایی عملاً با دشواری‌های فراوانی رو‌به‌روست زیرا بسیاری اوقات در جریان طرح‌های توسعه این محوطه‌ها که نشانه‌های چشمگیر معماری، هنری و یا سکونتی ندارند به‌راحتی قربانی می‌شوند.

اکنون ده‌ها محوطه بسیار باارزش و متعلق به بومیان در کانادا و آمریکا در معرض خطر نابودی قرار گرفته‌اند. یکی از این محوطه‌ها که سر و صدای بسیاری نیز در خصوص آن برخواسته، محلی است به نام گلن کاو (Glen Cove) در ایالت کالیفرنیای آمریکا که از بیش از سه هزار و پانصد سال پیش محل گردهمایی بیش از صد قوم و قبیله مختلف از بومیان منطقه بوده و محل تدفین بسیاری از آنان آنجا قرار دارد. با این حال مدتی‌ست مقامات شهر واله‌یو (Vallejo) با توجیه اینکه این مکان توسعه نیافته است، قصد دارند آن را به پارک عمومی و به محلی برای پیک‌نیک اهالی شهر تبدیل کنند. طرحی که به عقیده بومیان، توهین‌آمیز است. جدال حقوقی میان ساکنان بومی و مقامات شهری بیش از یک دهه در جریان بوده اما سرانجام دادگاه به نفع شورای شهر رأی داده است. متقاعد کردن مقامات شهری برای آن که این «تکه زمین» را به حال خود رها کنند و در آن تأسیسات جدید به وجود نیاورند، ناممکن بوده است.

مثال دیگری که آن نیز مدتی است خبرساز شده، دریاچه «فیش لیک» یا «تاتان بینی» در استان «بریتیش کلمبیا» در غرب کاناداست. یک شرکت معدنی قصد دارد این دریاچه را تخلیه و آن را به محلی دائمی برای دفع و انباشت ضایعات حاصل از استخراج سنگ‌های معدنی تبدیل کند. اما چنین طرحی تبعات غیر قابل قبول و وحشتناکی برای بومیان منطقه (Tsilhqot’in) دارد. در حقیقت دریاچه ومناطق اطراف آن دارای ارزش‌های فرهنگی و آیینی برای این قوم است: در طول سده‌ها این دریاچه غذای آنها را تأمین کرده و به مکانی برای برگزاری مراسم آیینی‌شان تبدیل شده و مردگان خود را در زمین‌های نزدیک آن دفن کرده‌اند. اینجا مکانی است که هنوز نیز کودکان خود را برای یاد دادن فرهنگ بومی و روش‌های زندگی به کنار آن می‌آورند و همچنین غذا و گیاهان دارویی را از مناطق اطراف آن جمع‌آوری می‌کنند.

شرکت معدنی گفته است ماهیان دریاچه را به دریاچه‌ای مصنوعی در محل دیگری انتقال می‌دهد و نخواهد گذاشت تا تنوع زیستی منطقه از میان برود. اما آیا با خشکاندن یک دریاچه و ایجاد دریاچه‌ای مصنوعی در نقطه‌ای دیگر، حتی اگر تنوع حیاتی نیز حفظ شود، بخش مهمی از گذشته و فرهنگ یک قوم از میان نمی‌رود؟

به این فهرست می‌توان نام ده‌ها محوطه دیگر را در آمریکا و کانادا و یا دیگر نقاط جهان اضافه کرد. و این چالش جدیدی است برای مفهوم «میراث و ثروت‌های فرهنگی». زمانی که تنها با آثار فاخر معماری، و یا نمونه‌هایی برجسته از سکونتگاه‌های بشری رو به رو نیستیم، حفاظت بسیار دشوارتر می‌شود.

چنین محوطه‌هایی که از یک سو عمیقاً با طبیعت پیوند دارند و از سوی دیگر با فرهنگ، آیین‌های کهن و روش‌های متفاوت زندگی، تضمینی برای حفظ تنوع فرهنگی در سراسر جهان هستند، اما در همان حال به دلیل خصوصیاتشان با خطرات بیشتری تهدید می‌شوند.

در حالی که کمتر کسی در دنیا می‌تواند از نابودی یک بنای باشکوه معماری همراه با تزئینات خیره‌کننده نقاشی و یا گچبری دفاع کند، اما حفظ محوطه‌هایی این چنین که فاقد آثار ساخته شده هستند در برابر طرح‌های توسعه، به تلاش بیشتری نیاز دارد؛ تلاش‌هایی که از یک‌سو نیازمند قوانین جدید و از سوی دیگر نیازمند درک و دریافتی تازه از مفهوم میراث فرهنگی است.

در همین زمینه:

::بیژن روحانی در رادیو زمانه::