اگر مراقبت از بچهها در طول شب یا تامین هزینههای خانواده به تنهایی بر دوش شماست، حس میکنید که اجازه کوچکترین اشتباهی را ندارید. یک زندگی برابر و بدون کلیشههای جنسیتی، کیفیت حیات شما را بالاتر میبرد و حتی خواب شبانهتان را بهبود میبخشد.
این باور مشترک در میان محققان حوزه برابری جنسیتی وجود دارد که در جوامعی برابر، افراد شادتر و سالمترند: نه تنها زنان که مردان هم در چنین جوامعی زندگی بهتری دارند. حتی اگر همه بر سر این موضوع توافق نداشته باشند، باز هم چنین سبکی از زندگی را میتوان به فهرست دلایل ترجیح زندگی در اسکاندیناوی افزود.
با وجود دانستن این حقیقت، خواندن نتایج یک تحقیق تازه درباره خواب شبانه زنان و مردان غافلگیرکننده است. نتایج این تحقیق میگوید که مردان و زنان در جوامع برابر جنسیتی، خواب شبانه بهتری هم دارند. درباره زنان این موضوع میتواند به خاطر این باشد که در یک جامعه برابر، بخشی از بار سنگین مسوولیتی که برای بیدار شدن در ساعت سه صبح و نگهداری از نوزادی که جیغ میزند یا انتظار بازگشت نوجوانی که تا نیمه شب به خانه نیامده، از دوش آنها برداشته میشود. در کشورهای سنتیتر، این باور وجود دارد که در یک رابطه غیرهمجنسگرایانه، یک زن باید تمام این کارها را انجام دهد. چون مرد که تنها نان آور خانه است یا شاید ترجیع میدهد خود را تنها نانآور خانه ببیند، نیاز دارد که برای بقای خانواده، بیشتر بخوابد. بر اساس این تحقیق، آنچه که در واقع در چنین جوامعی اتفاق میافتد، این است که مردان هم به خاطر نگرانیهایشان در مورد امنیت شغلی و تامین مالی خانواده خوب نمیخوابند. به علاوه آنها مجبورند تا دیروقت شب کار کنند یا صبح خیلی زود سر کار بروند.
علاوه بر مشکلات اساسیای که جنسیتزدگی برای جامعه به وجود میآورد، این موضوع نشاندهنده دلیل مشکلات دیگری است که کلیشههای جنسیتی برایمان به وجود میآورند. هرچه توقعاتی که از اعضای خانواده یا هر گروه اجتماعی دیگری میرود سفت و سختتر باشد، انعطاف در آن خانواده یا گروه کمتر خواهد بود؛ چون تطابق ایجاد کردن با شرایط در چنین فضایی مشکلتر میشود. از دیدگاه یک زن، هر نیمه شب از خواب بیدار شدن به خاطر بچه، خشمگین کننده است. از دید یک گروه اجتماعی هم این موضوع قابل تحمل نیست. این بار را به طور مساوی توزیع کنید تاجلوی فرسودگی تمام اعضای خانواده گرفته شود. همچنین، اگر برابری در اشتغال وجود داشته باشد نیز، وظیفه تامین هزینههای خانواده به طور مساوی تقسیم میشود و در عین اینکه کار بیشتری انجام میشود، پول بیشتری هم به دست میآید، بدون آنکه هیچ یک از اعضای حانواده خود را ناتوان از اشتغال ببینند یا از دست رفتن شغل یکی از آنها، کل درآمد خانواده را تهدید کند.
اینکه یک فرد به تنهایی مسوول چیزی نباشد، از نظر عاطفی هم مزایایی دارد. اگر نگهداری از بچهها در نیمه شب تنها و تنها وظیفه شما باشد یا اینکه به تنهایی مسوول تامین مالی خانواده باشید، به طور طبیعی حس میکنید که امکان خطا ندارید و اگر یک قدم اشتباه بردارید همه چیز نابود میشود. در حالی که تقسیم مسوولیتها، شما را از این موقعیت همه یا هیچ نجات میدهد. به این ترتیب چند ساعت نگهداری از بچه در طول شب، تبدیل به کاری لذتبخش میشود بدون اینکه از شما توقع برود که هر شب این کار را انجام بدهید.
علاوه بر اینها، ما انسانها برای ایفای یک نقش واحد طراحی نشدهایم. کارل مارکس به دنبال این بود که کار کردن به تمام زندگی یک فرد تبدیل نشود. او نقل قول مشهوری دارد که میگوید: «صبح به شکار برویم، بعدازظهر ماهیگیری کنیم، عصر گله را به چرا ببریم و بعد از شام به نقد بپردازیم بدون اینکه لزوما شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا منتقد باشیم.» مارکس درباره نقشهای خانوادگی و والدین بودن زیاد حرفی نزده اما نکته مورد نظر او اینجا هم کاربرد دارد: قرار دادن آدمها در کلیشههای خشک و بدون تغییر شاید بتواند منافع کس دیگری را تامین کند، اما قطعا منافع ما را تامین نخواهد کرد. ما بزرگتر از این حرفها هستیم.
جامعه برابر یعنی خانم هم بپذیرد که هزینه خانواده کاملا نصف باشد. چیزی هم به نام مهریه در میان نباشد. حقوق مرد وزن کاملا برابر، تکالیف هم کاملا برابر. در ایران خانم ها می خواهند هیچ وظیفه ای در خانواده نداشته باشند اما در حقوق برابر باشند.
علی / 05 August 2018
سکسیسم کلمهی انگلیسی و برای خوانندهی فارسی بیمعناست. بهتر نیست از واژهای تبعیض جنسیتی استفاده کنیم؟ آیا به عدم استفاده از زبان مردم اصراری هست؟
دوربین / 05 August 2018