یکی از مهم‌ترین شبکه‌های رادیویی آلمان ترجمه «بوف کور» نوشته صادق هدایت را به شکل نمایش رادیویی با اجرای هنرمندانه سباستین رودولف و با کارگردانی ایریس دروگه‌کامپ عرضه کرد. این نمایش رادیویی در دسترس همگان قرار دارد.

نمایش رادیویی «بوف کور» صادق هدایت

صادق هدایت (۱۳۳۰ – ۱۲۸۱) در داستان‌های «زنده به گور»، «سه قطره خون» و «بوف کور» در حال و هوایی اعتراف‌گونه انسانی حساس و گوشه‌گیر را نشان می‌دهد که گاهی به شیوه‌ای رمانتیک از خودش و از ابتذال زندگی مألوف بیزار است.

محمد علی سپانلو درباره صادق هدایت و «بوف کور» او می‌نویسد:

«هدایت نماینده اندیشه جوانانی بود که در میان فریب‌ها و ناروایی‌ها و گمراهی‌ها، مضطرب و مأیوس به دنیای ذهنی خود پناه می‌بردند و در عین حال هدایت دستخوش یک درام درونی بود.»

شبکه نورددویچه‌رودندفونک ( NDR) آلمان اکنون در یک نمایش رادیویی به کارگردانی ایریس دروگه‌کامپ (هنرمند رادیویی شناخته‌شده آلمانی که چندین جایزه معتبر هم دریافت کرده) بر اساس این «درام درونی» اجرای رادیویی «بوف کور» را ارائه داده است. سباستین رودولف درام درونی هدایت در بوف کور را که می‌بایست به تعبیر سپانلو نمایانگر یک ذهن مضطرب باشد، اجرا کرده است.

سباستین رودولف هنگام اجرای «درام درونی» بوف کور

صحنه‌ای از اجرای رادیویی «بوف کور» در استودیو

جلال آل‌احمد درباره بوف کور نوشته است:

«بوف‌کور یک داستان کوتاه نیست، رمان هم نیست، محاکات است، مکالمه‌ای است با درون. درون‌بینی و کاوش خاطرات است. کوششی است برای درک ابدیت زیبایی.»

بوف کور همراه با آن دو اثر دیگر – سه‌قطره خون و زنده به گور – با تأثیرپذیری از فرهنگ بحران‌زده فرانسه در سال‌های بین دو جنگ جهانی، به شیوه‌ای سوررئالیستی نوشته شده است. نخستین بار هم این اثر به زبان فرانسه ترجمه شد و بر اساس ترجمه فرانسوی بود که گرد هنینگر در سال ۱۹۶۱ این اثر را به زبان آلمانی ترجمه کرد.

ترجمه هنینگز سال‌ها در آلمان نایاب بود تا اینکه در سال ۲۰۰۳ همراه با جستار بلندی با عنوان »قبر هدایت« به قلم یوسف اسحاق‌‌پور و همراه با طرح‌هایی از شهرام کریمی توسط انتشارات «گوته و حافظ» (به مدیریت جلال رستمی) در آلمان تجدید چاپ شد. شبکه NDR آلمان با کسب مجوز از انتشارات «گوته و حافظ» این کتاب را مبنای نمایش رادیویی ۸۷ دقیقه‌ای بوف کور قرار داده است.

بوف کور موضوعی ساده دارد: مردی بیمار و منزوی، زن خیانتکارش را می‌کشد و سپس می‌نشیند و داستان زندگی‌اش را به دو شکل می‌نویسد: شکل اول که از نیمه دوم رمان شروع می‌شود به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده می‌‌پردازد و شکل دوم، واقعیت را از طریق رؤیاها و هراس‌های راوی و آن چنان که او می‌خواهد باشد بیان می‌کند. مرد که منتظر است گزمه‌ها بیایند و دستگیرش کنند، زندگی‌اش را بازگو می‌کند، اما نه برای دیگران. او ناتوان از برقراری کوچکترین ارتباطی با جامعه، فقط برای سایه‌اش که بر دیوار فتاده می‌نویسد: اولین رمان واقعی به زبان فارسی در دوران معاصر.

نمایش رادیویی «بوف کور»

بیشتر بخوانید: