چرا امریکا٬ ناتو و یا ترکیبی جهانی همانند آن ائتلافی که چندیپیش به لیبی حمله کرد٬ تاکنون برای توقف کشتار مردم سوریه واکنش نظامی نشان نداده است و احتمال آن نیز در میانمدت کم به نظر میرسد. این در حالی است که کشتار رژیم اسد در سالهای اخیر در منطقه٬ کمسابقه است در حالی که حتی امیر قطر خواستار برخورد نظامی با حکومت بشار اسد شده و بخشی از اپوزسیون سوریه نیز خواستار دخالت نظامی و یا دستکم ایجاد منطقه پرواز ممنوع شدهاند.
اما فضای جهانی به این نقطه ختم شد که مقامات مختلف دنیا از جمله مقامات بلندپایه آمریکایی خواهان کنارهگیری بشار اسد از قدرت شدهاند پیشنهادی که از سوی اتحادیه عرب ارایه شده و مورد حمایت وسیع جهانی نیز واقع شد، اما عملاً هیچ اتفاقی در عالم واقع در این زمینه رخ نداد؟
به نظر میرسد که باید این دلایل را به دو دسته سیاسی و فنی تقسیم کرد٬ هرچند این واژهها هر کدام نماینده مجموعهای از این دلایل هستند.
اما اگر بخواهیم پیش از ذکر مسایل سیاسی به ذکر مسایل فنی که کمتر به آن توجه شده است بپردازیم باید گفت که دلیل شماره یک و مسلم این است که سوریه٬ لیبی نیست و علت عدم تمایل برای دخالت نظامی این است که برآوردهای نظامی درمورد اینگونه دخالت در سوریه چندان برای غرب امیدوارکننده نیست و احتمال یک نبرد فرسایشی پردرد و پرهزینه در آن قابل تصور است؛ اتفاقی که در عراق شاهد آن بودیم و در افغانستان همچنان شاهدیم.
اپوزسیون سوریه با وجود برخورد خونین حکومت بشار اسد، هنوز آنچنان که باید قدرتمند نیستند٬ اپوزسیون سوریه بسیار پراکنده است و در مقایسه با لیبی، با وجود تشکیل ارتش آزادیبخش، اما هیچ بخشی- حتی بخشی کوچک از کشور را- در دست ندارد.
اپوزسیون سوریه هنوز نتوانسته است جز حمص، راهپیمایی بزرگی در شهرهای پرجمعیت دیگری مانند دمشق به راه بیندازد و حتی اخبار عجیبتری نیز وجود دارد؛ مثل اینکه طی آخرین نظر سنجی توسط مؤسسه “دوحا دیبیت” (متعلق به خاندان حاکم بر قطر که خواهان حمله نظامی به سوریه شدهاند) همچنان ۵۵ درصد از مردم سوریه به هر دلیلی خواهان ادامه حضور اسد در راس قدرت هستند.
طی آخرین نظر سنجی توسط مؤسسه “دوحا دیبیت” همچنان ۵۵ درصد از مردم سوریه به هر دلیلی خواهان ادامه حضور اسد در راس قدرت هستند
یا از سویی دیگر ارتش آزادیبخش سوریه با وجود سر و صدای فراوان، نتوانسته است به موفقیتی قابل ذکر دست پیدا کند و در این روزها توانسته است تنها چند ده سرباز جدید از ارتش ملی سوریه جدا و به جمع خود اضافه کند. ( این به معنای عدم نفوذ اعتراضات در عمق جامعه و عدم گسترش روز افزون آن نیست، بلکه تنها نشاندهنده نبود امکان و شرایط لازم برای دخالت نظامی در سوریه در حال حاضر است.)
درواقع برخلاف لیبی٬ هیچ مرز مشخصی بین نیروهای نظامی بشار اسد و ارتش آزادی بخش سوریه وجود ندارد٬ که هر ائتلاف خارجی بتواند تانکها٬ خودروها یا هر لجستیک نظامی دیگر ارتش سوریه را مورد حمله قرار دهد. اساساً بخش عمده قتل و کشتارهای رژیم سوریه در مناطق شهری و پر جمعیت صورت میپذیرد که توان حمله هوایی در این مناطق وجود ندارد.
نکته دیگر آنکه در حال حاضر حتی تأیید قطعنامه پیشنهادی اعراب ناظر بر تغییرات تدریجی و بدون دخالت نظامی٬(حتی نیروهای نظامی ارتش آزادیبخش سوریه) به علت حمایت روسیه و چین از رژیم اسد شانسی برای تأیید در شورای امنیت ندارد٬ چه رسد به تأیید یک دخالت نظامی هرچند جزیی در امور سوریه توسط جامعه جهانی.
دخالت نظامی
وقتی صحبت از دخالت نظامی میشود حتی شرایط جغرافیایی سوریه نیز در این تصمیم نقش مهمی بازی میکند چرا که سوریه دارای جغرافیای متفاوتی نسبت به کشوری همچون لیبی و حتی عراق است. جغرافیایی که خود بر دشواری عملیات نظامی از هر نوع آن (هوایی و زمینی) میافزاید.
از سویی دیگر سوریه در یکی از حساسترین نقاط روی کره زمین قرار گرفته است که میتواند با کشیده شدن یک کبریت٬ کل منطقه را دچار حریق کند٬ اگر نگاهی به نقشه بیندازیم متوجه این حساسیت شدید خواهیم شد: اسراییل٬ لبنان٬ عراق ترکیه٬ اردن؛ اینها اسامی همسایههای سوریه هستند.
در این میان بسیاری از کارشناسان و حتی برخی از جریانات اپوزوسیون سوریه خواستار وضع منطقه پرواز ممنوع توسط جامعه جهانی در سوریه شدهاند. شاید اتفاقی هماند آنچه در دهه 90 در عراق روی داد و از کشتار کردهای این کشور جلوگیری کرد و یا نمونه اخیر آن لیبی.
اما دورنما برای اجرای این چنین مختصات نظامیای نیز در سوریه بسیار کمرنگ و مهآلود است.
سوریه در یکی از حساسترین نقاط روی کره زمین قرار گرفته است که میتواند با کشیده شدن یک کبریت٬ کل منطقه را دچار حریق کند؛ اسراییل٬ لبنان٬ عراق ترکیه٬ اردن؛ اینها اسامی همسایههای سوریه هستند
بسیاری از کشورهای دنیا از جمله روسیه و چین مسلماً زیر بار چنین قطعنامه ای نخواهند رفت چرا که بارها تأکید کردهاند که تصویب چنین قطعنامههایی در سازمان ملل به نحوی منجر به حمله نظامی خواهد شد. همانند آنچه در لیبی اتفاق افتاد و یا حتی اگر بازه زمانی را کمی طولانی در نظر بگیریم٬ میتوان عراق را نیز به این مثالها اضافه کرد.
بر اساس تجربه وضع مناطق پرواز ممنوع، میتوان گفت این حالت٬ به نوعی وضعیت پیش از جنگ است٬ و تجربه در لیبی ثابت کرد که خواهی نخواهی برای اعمال عملی منطقه پرواز ممنوع نیاز به حضور نظامی و عملیات نظامی است. مقابله نظامی با هواپیماهایی که به طور احتمالی به پرواز درآیند٬ نابودی سایتهای موشکی ضد هوایی و غیره…
تمامی این مسایل به نظر میرسد به آنچه که در لیبی اتفاق افتاد ختم خواهد شد. اما تفاوت عمده لیبی و سوریه نبود یک نیروهای زمینی محلی است که منطقه گستردهای از خاک را در دست داشته باشند.
این موضوع عملاً غرب را برای اجرای این گزینه بیتمایل خواهد کرد. چرا که اجرای آن از نظر اقتصادی چندان ارزانتر از اجرای یک عملیات نظامی تمامعیار نخواهد بود و نکته دیگر آنکه به علت درهمآمیختگی نیروهای دو طرف اجرای چنین عملیات با تلفات سنگین انسانی و غیر نظامیان همراه خواهد بود که اجرای آن را از نظر سیاسی ودیپلماتیک نیز بسیار پرهزینه خواهد کرد.
ایجاد منطقه امن
نکتهای دیگری که این روزها در فضای رسانهای و سیاسی اپوزسیون سوری بسیار مورد بحث قرار گرفته است٬ایجاد “منطقه امن” از سوی غرب یا جامعه جهانی برای مردم و مخالفان رژیم سوریه است؛ به نوعی ایجاد یک نوعی بنغازی برای مردم لیبی که در آن اپوزسیون سوریه توانایی ایجاد یک دولت را داشته باشد.
تفاوت عمده لیبی و سوریه نبود یک نیروهای زمینی محلی است که منطقه گستردهای از خاک را در دست داشته باشند. این موضوع عملاً غرب را برای اجرای این گزینه بیتمایل خواهد کرد
به نظر میرسد ایجاد چنین مناطق امنی اگر بر پایه نیروهای مردمی منطقه نباشد(همانند کردستان عراق) به فجایعی همچون سربرنیتسا و صربستان خواهد انجامید٬ چرا که نیروهای غربی عملاً توانایی ایجاد چنین بهشت امنی را نخواهند داشت. بهویژه با وجود بحران اقتصادی فعلی و درگیری آمریکا در عراق و افغانستان و وضعیت نه جنگ و نه صلح با ایران توانایی اعزام نیروهای کافی را نخواهد داشت و کارشناسان معتقدند که ایجاد چنین منطقه امنی به دستکم حدود بیست هزار نیروی زمینی و پوشش سنگین هوایی نیاز خواهد داشت و این در حال حاضر اگر نخواهیم آن را با واژه غیرممکن توصیف کنیم باید آن را تقریباً غیرممکن بخوانیم.
کما اینکه در موفقترین نمونه آن یعنی کردستان عراق٬ نیروهای کرد نهایتا مجبور به قبول نیروهای نظامی دولت مرکزی برای کنترل بخشهایی از مرزهای بینالمللی شدند و اساساً مذاکرات سیاسی و توافق ضمنی بین دو بخش به خشونتها پایان داد که البته و مسلماً قدرت نظامی کردها قدرت چانهزنی را برای آنان در مقابل دولت مرکزی ایجاد کرد٬ خصوصیتی که در میان اپوزسیون سوریه دیده نمیشود.
بیشترین اقبالی که اسد برای نشنیدن صدای پای سربازان کاخ سفید در راهروی کاخهای خود داشته٬ این است که آمریکا با مشکلات شدید اقتصادی مواجه است و در این رابطه در حال کاهش شدید بودجه نظامی خود است
عملاً میتوان گفت هیچ دلیل منطقی و عملیای نمیتوان برای مفید بودن ایجاد چنین منطقه امنی در تحولات سوریه بیان کرد.
ضمن اینکه چنین اقدامی باعث ایجاد طیفی جهانی در مخالفت با هرگونه عملیات “بشر دوستانه” در سوریه خواهد شد. چرا که عملاً زمینه اثبات ادعاهای اسد و کرملین را در قصد کشورهای غربی به دخالت نظامی در این کشور و ساخته و پرداخته شدن اعتراضات توسط غرب را پررنگتر و امکان جبهه سازی علیه آن در سطح بینالمللی را بیشتر میکند.
مسلماً روسیه و چین باتوجه به اینکه هرگونه تغییر رژیم در سوریه را پیشزمینه ادامه روند تغییر رژیم و یا جنگ با ایران میپندراند، تمام قد به مخالفت با آن خواهند پرداخت؛ همانگونه که در مخالفت با قطعنامه اخیر اعراب در شورای امنیت نشان دادند.
اما تاریخ معاصر ثابت کرده که ائتلافهای جهانی به رهبری آمریکا در شرایط دشوارتر و دورنمای سیاهتر جنگ نیز دست به عملیات نظامی زده است که مثالهای آن از ویتنام تاعراق ادامه داشته است.
شاید بیشترین اقبالی که اسد برای نشنیدن صدای پای سربازان کاخ سفید در راهروی کاخهای خود داشته٬ این است که آمریکا با مشکلات شدید اقتصادی مواجه است و در این رابطه در حال کاهش شدید بودجه نظامی خود است و سال آینده نیز انتخابات ریاست جمهوی در آمریکا برگزار خواهد شد و نه حزب دمکرات میخواهد با دست زدن به چنین اقدامی خطر از دست دادن قدرت را به جان بخرد و نه حزب جمهوریخواه آمریکا مایل است در صورت پیروزی در انتخابات سال آتی٬ دولتی را به ارث ببرد که با مشکلات شدید اقتصادی مواجه است.
از سویی دیگر یک جنگ جدید در کنار منازعات افغانستان به کوه مشکلات آنها اضافه شده و هر روز باید نگران درگیری احتمالی ایران و اسراییل نیز باشند.
علت آرامش در د مشق نسبت به سایر شهر چیست
هدایت / 03 February 2012