بیژن روحانی – با روی کار آمدن رضا شاه و تغییر اوضاع سیاسی و اجتماعی، موضوع حق انحصاری فرانسه در باستان‌شناسی ایران بیش از پیش مسأله‌ساز شد و افراد زیادی آرام آرام خواهان لغو یا اعمال تغییراتی در آن ‌شدند. این حق انحصاری در سال ۱۹۰۰ میلادی و توسط مظفرالدین شاه به دولت فرانسه داده شده بود. در این میان آرتور اوپهام پوپ، مورخ هنر و ایران‌شناس آمریکایی، نقش مؤثری در برانگیختن افراد بانفوذ در میان مقامات ایرانی برای مخالفت با این قرارداد داشت.

پوپ مدام به ایرانی‌ها توصیه می‌کرد که این موضوع را در مطبوعات و حتی در جامعه ملل مطرح کنند. جامعه ملل سازمانی جهانی بود که پس از جنگ جهانی اول تشکیل شد و بعداً سازمان ملل متحد جایگزین آن شد. سرانجام پای مسأله حق انحصاری فرانسوی‌ها به مجلس ایران هم کشیده شد. محمدعلی فروغی و حسین علا، دیپلمات سابق ایران در آمریکا، معتقد بودند که مجلس حق لغو تمام امتیازهای انحصاری را در صورتی که به تمامی مورد استفاده قرار نگرفته باشند، دارد. این بحث و جدل‌ها باعث نگرانی و عصبانیت برخی کشورهای اروپایی از جمله بریتانیا، فرانسه و بلزیک شد که می‌ترسیدند امتیازهای خود را در امور گوناگون از دست بدهند. اما برخی کشورهای دیگر مانند آمریکا، آلمان و ایتالیا، چون چیزی برای از دست دادن نداشتند، از این کشورهای اروپایی حمایتی نکردند.

مسأله مخالفت با حق انحصاری فرانسه در باستان‌شناسی به درستی به نفع ایران در حال پیشرفت بود، و این قطعاً یکی از محاسباتی بود که فروغی هنگام حمایتش از سخنرانی پوپ برای هیئت دولت ایران، انجام داده بود. دیگر مشخص بود که آمریکایی‌ها در این مسأله ابتکار عمل را به دست گرفته و در حال مداخله در این مذاکرات برای ایرانی‌ها بودند. دیپلمات‌های آمریکایی و آلمانی، برای آنکه سر از کار باستان‌شناسی فرانسوی‌ها در ایران درآورند، آن‌ها را تحت فشار گذاشته بودند، و این برای فرانسه نشانه‌ خوبی نبود. دیپلمات‌های فرانسوی از اینکه آلمانی‌ها و به خصوص آمریکایی‌ها در حال توسعه علایق و روابط فرهنگی خود در ایران بودند و به دانشجویان ایرانی کمک هزینه و بورس تحصیلی می‌دادند، نگران بودند. این نگرانی علی‌رغم این نکته بود که فرانسه نفوذی طبیعی در میان نخبگان ایرانی داشت که اکثرشان به زبان فرانسه صحبت می‌کردند و بنابراین مایل بود هرچه بیشتر از این نفوذ خود استفاده کند.

در این زمان فرانسه از رونالد دو مکوئنم (Mecquenem) خواست تا برای بررسی اوضاع به تهران سفر کند. او که برای چند سال سرپرست هیئت کاوش‌های باستان‌شناسی فرانسه در شوش بود، در کمال تعجب هرگز تا آن زمان به تهران نرفته بود. در آن هنگام مقامات رسمی ایران از او خواستند که فرانسه به جز شوش در نقاط دیگر نیز فعالیت باستان‌شناسی کند، اما اصل آثار به دست آمده از حفاری‌ها را برای تاسیس یک موزه ملی به ایران دهد. اما مکوئنم گفت که تنها می‌تواند یک نمونه بازسازی شده از آثار شوش را در اختیار ایران بگذارد و یا آنکه از برخی آثار منحصر به فردی که به موزه لوور فرستاده شده بودند قالب‌گیری کند و نمونه‌ی المثنی را به تهران بفرستد. این پیشنهاد با مخالفت وزیر آموزش و پرورش رو به رو شد، زیرا به اعتقاد او در عرض بیست و پنج سالی که از زمان عقد این قرارداد می‌گذشت ایران چیزی به دست نیاورده بود.

به نظر می‌رسید مکوئنم که آماده نبود پاسخ مثبت به این پیشنهاد دهد، هنوز تحولات تازه در باستان‌شناسی ایران را درک نکرده بود. او کارش را در زمان قاجار، یعنی هنگامی آغاز کرده بود که هیچ‌کس در امور هیئت فرانسوی دخالت نمی‌کرد. اما اکنون زمانه تغییر کرده بود. حتا دیپلمات‌های فرانسوی نیز گزارش می‌دادند که مکوئنم بیش از حد لازم از شرایط جدید ایران شکایت می‌کند و غر می‌زند. به اعتقاد آنان او که برای چندین سال برای خودش در شوش حاکم و سالار بوده است، اکنون با محدودیت‌های جدیدی رو به رو شده بود که آمادگی پذیرفتن آن را نداشت. مکوئنم می‌ترسید که مبادا مجبور شود از قلعه شوش، که توسط هیئت باستان‌شناسی فرانسه ساخته شده بود، خارج شود و آن را به حکمران محلی شوش تحویل دهد. به نوشته‌ی او، هیئت فرانسوی این گوشه از بیابان را به مرکز فرهنگ و خانه کارگران آموزش دیده تبدیل کرده بود. او پیش‌بینی می‌کرد که به زودی همه‌ این خدمات توسط ایران فراموش شود.

در حقیقت چیزی که ایرانی‌ها نمی‌توانستند فراموش کنند تحقیرهای به ظاهر کوچکی بود که به اعتقاد آن‌ها از جانب هیئت فرانسوی مشاهده شده بود: مثل اصرار سرپرست حفاری برای برافراشتن بیرق سه رنگ فرانسه بر فراز قلعه شوش، که به ادعای او اصلاً جزو خاک فرانسه بود. البته این ادعای مالکیت هرگز از طرف دولت فرانسه مطرح نشده بود. سرانجام با اعتراض مقامات ایران و پیشنهاد محترمانه‌ آن‌ها مبنی بر برافراشتن پرچم ایران در آینده، او پرچم فرانسه را پایین کشید. با این حال مقامات ایرانی در محافل خصوصی به شدت از دست سرپرست فرانسوی خشمگین بودند.

سرانجام رونالد دو مکوئنم پذیرفت که تغییراتی در اجرای حق انحصاری فرانسه پدید آید. او پیشنهاد کرد برای این منظور ایران به دو بخش تقسیم شود، بخش جنوب و غرب که از کرمانشاه تا خلیج فارس ادامه داشت و اصفهان و شیراز هم جزو آن می‌شدند، همچنان در انحصار فرانسه باقی بماند، اما بخش دیگر به روی هیئت‌های باستان‌شناسی از کشورهای دیگر نیز گشوده باشد.

ادامه دارد

یادآوری: این گفتار و قسمت‌های آینده‌ آن بر اساس بخش‌هایی از کتاب “مذاکره برای گذشته” تنظیم شده است. با این حال این بخش و بخش‌‌هایی که به مرور در برنامه‌های “میراث فرهنگی زمانه” ارائه می‌شود تنها خلاصه‌ای از فصل‌های مربوط به ایران هستند و نباید به عنوان ترجمه کامل و مستقل بخش‌های این کتاب در نظر گرفته شود.

مشخصات کتاب:

James .F. Goode. 2007. Negotiation for the Past: Archaeology, Nationalism, and Diplomacy in the Middle East, 1919-1941. University of Texas Press.

در همین زمینه:

::بخش نخست: مذاکره برای گذشته::
::بخش دوم: امتیاز انحصاری فرانسه در باستان‌شناسی ایران::
::بخش سوم: مشروطه و دردسرهای فرانسه در باستان‌شناسی ایران::
::بخش چهارم: افول قاجاریه و رویکرد جدید به باستان‌شناسی::
::بخش پنجم:مورخ آمریکایی در میان دولتمردان ایرانی::